قاسم بن حسن (ع)

مرتب سازی براساس

شعر غزل حضرت قاسم(ع) -(این جوان کیست كه گل صورت از او دزدیده‌ست؟) * حیدر منصوری

989
1

شعر غزل حضرت قاسم(ع) -(این جوان کیست كه گل صورت از او دزدیده‌ست؟) این جوان کیست كه گل صورت از او دزدیده‌ست؟
سیزده بار زمین دور قدش گردیده‌ست

رو به سرچشمهٔ زیبایی و دریای وفا
ماه از اوست که این‌گونه به خود بالیده‌ست

خاک پرسید که سرچشمهٔ این نور کجاست؟
عشق انگشت نشان داد که او تابیده‌ست

پیش او شور شهادت ز عسل شیرین‌تر
آسمان میوهٔ احساس ز چشمش چیده‌ست

گرچه هفتاد و دو لاله همه از ایل بهار
باغ سرسبزتر از او به جهان کی دیده‌ست؟...

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 15:36
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

متن شعر قاسم بن الحسن (ع) -(قلب حسن در سینه این نوجوان بود) * حسین جعفری

504

متن شعر قاسم بن الحسن (ع) -(قلب حسن در سینه این نوجوان بود) قلب حسن در سینه این نوجوان بود
زیباترین گلواژه این کاروان بود

مانند یک خورشید رویش میدرخشید
گاهی به دورش هاله رنگین کمان بود

قدش کمی کوتاه و اندامش کمی ترد
سیمای جڌابش شکوهی بیکران بود

سنش نمیخورد اینکه مرد جنگ باشد
پای غرور چشمهایش در میان بود

شوق شهادت در وجودش موج میزد
سمت نگاهش انتهای آسمان بود

تنها عمو نه هیچکس راضی نمیشد
قاسم رود میدان ز بسکه مهربان بود

حس کرد آغوش پدر را لحظه ایکه
دستش به دور گردن اربابمان بود

میدان که میرفت از نگاهش یاس میریخت
چون برگ گل در معرض باد خزان بود

میگفت تا کامل شدن راهی نمانده
وقتی عمو آمد کنارش نیمه جان بود

حس کرد نجمه در دلش چیزی شکسته
زینب شنید آ

  • شنبه
  • 26
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 10:49
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر حضرت قاسم ع سبک زنجیر زنی محرم 98 -(سرباز حسین و پور مجتبایم) * مجید رجبی

9

متن شعر حضرت قاسم ع سبک زنجیر زنی محرم 98 -(سرباز حسین و پور مجتبایم) سرباز حسین و پور مجتبایم

لرزد خاک این دشت از صوت رسایم

ان تنکرونی منم از نسل حیدر

باکی ندارم ز تیر و تیغ و خنجر ۴

وای واویلا

افتادم ز مرکب از زین بر روی خاک

پیکرم شده از تیغ و نیزه صد چاک

چشم انتظارم بیا عمو حسین جان

بنه سرم را جای پدر بدامان ۳

وای واویلا

گردیدم چو صیدی اینجا بی پر و بال

زیر سم مرکب جسمم گشته پامال

عمو ببین فاطمت گردیده پرپر

شد پاره پاره تنم شبیه اکبر

وای واویلا

  • شنبه
  • 2
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:39
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

نوحه زنجیر زنی محرم 98 حضرت قاسم ع -(ای صید به خون خفته) * مجید رجبی

10

نوحه زنجیر زنی محرم 98 حضرت قاسم ع  -(ای صید به خون  خفته) بند اول

ای صید به خون خفته
همچون پسرم قاسم ۳
در خون شده ای غلطان
نور بصرم قاسم ۳
ای یادگار غریب مدینه
داغ تو ای عمو مانده به سینه
واویلا ۳ اه و واویلا

بند دوم

ابن الحسنم قاسم
عازم سوی میدانم۳
گردیده عدو حیران
از جنگ نمایانم۳
ای عمو جان حسین برس به دادم
بین میدان من از فرس فتادم
واویلا ۲ آه و واویلا

  • شنبه
  • 2
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:02
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

حضرت قاسم (ع) به سبک سنتی زنجیر زنی محرم 98 -(بوی غربت از خیمه ها آید – از حرم ماه مجتبی آید) *حاج محمد نعیمی

14

حضرت قاسم (ع) به سبک سنتی زنجیر زنی محرم 98 -(بوی غربت از خیمه ها آید – از حرم ماه مجتبی آید) بوی غربت از خیمه ها آید – از حرم ماه مجتبی آید
می رود قاسم به میدان – می شود لب تشنه قربان
ای عمو جان ای عمو جان
****
این گل یاس گلشن زهرا – از عمو گیرد اذن میدان را
می رود قاسم به میدان – می شود لب تشنه قربان
ای عمو جان ای عمو جان
****
گریه از چشم باغبان جوشد – تا که این گل بر تن کفن پوشد
می رود قاسم به میدان – می شود لب تشنه قربان
ای عمو جان ای عمو جان
****
لاله¬ی باغ مجتبی پرپر – گردد از تیغ و نیزه و خنجر
می رود قاسم به میدان – می شود لب تشنه قربان
ای عمو جان ای عمو جان
****
قامتی کوچک اندراین صحرا – می رود زیر سُم مرکب ها
می رود قاسم به میدان – می شود لب تشنه قربان
ای عمو جان ای عمو جان
**

  • شنبه
  • 2
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:30
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(غزل)کندوی عسل/ای عمو جان تازه دامادت نفس هایش برید * محمود اسدی

768

(غزل)کندوی عسل/ای عمو جان تازه دامادت نفس هایش برید ای عمو جان تازه دامادت نفس هایش برید
از حرم یکدم بیا بنگر تنم در خون تپید

گر چه اکبر اربا اربا شد تنش اما دگر
پیکر پاشیده اش آسیبی از مرکب ندید

تا که افتادم زمین قاتل روی سینه نشست
هیچ میدانی چگونه ناز قاسم را خرید

بی حیا خنجر به حلقومم فرو برد ای عمو
از گلو تا سینه ام را بی مهابا می درید

با تو من سربسته می گویم چه آمد بر سرم
نعل مرکب کند شد از بس روی جسمم دوید

مثل کندوی عسل گردیده اعضای تنم
هم به زیر دست و پای اسب،قاسم قد کشید

شائق،این غم را به اهل دل بگو از قول من
قد کشیدم من ولی قد عموی من خمید
*****
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج

  • چهارشنبه
  • 6
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 07:48
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 روح اله گائینی

نوحه سنتی دهه اول محرم98حضرت قاسم (ع) -(در زیر سُم مرکب اسیرم – در راه عشقت خواهم بمیرم) * روح اله گائینی

32

نوحه سنتی دهه اول محرم98حضرت قاسم (ع)  -(در زیر سُم مرکب اسیرم – در راه عشقت خواهم بمیرم) حضرت قاسم (ع)
در زیر سُم مرکب اسیرم – در راه عشقت خواهم بمیرم
قاسم بلاگردان زینب خواهر تو
قاسم فداییّ علیِ اکبر تو
عمو حسین جان (۲)
*****
کرده وصیت بابا، عمو جان – تا در ره تو قاسم دهد جان
قاسم بلاگردان زینب خواهر تو
قاسم فداییّ علیِ اکبر تو
عمو حسین جان (۲)
*****
حرز پدر را دارم به دستم – عشق شهادت کرده چه مستم
قاسم بلاگردان زینب خواهر تو
قاسم فداییّ علیِ اکبر تو
عمو حسین جان (۲)
*****

  • جمعه
  • 15
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 19:05
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 بهمن عظیمی

متن شعر محرم 98حضرت قاسم (ع) -(غرق غم، شده وجودم) * بهمن عظیمی

9

متن شعر محرم 98حضرت قاسم (ع) -(غرق غم، شده وجودم) غرق غم، شده وجودم
کن عنایتی که من رَوم به میدان
اذنم ده، که همچو (مثل) اکبر
جان فدا کنم به راهت ای عمو جان
وای، یک نظر بر دلم کن ـ ای عمو قابلم کن
وای، بر مقام شهادت ـ ای عمو نائلم کن
عمو حسین جان
اذن میدانم بفرما
تا برآورده شود دعای قاسم
جان دادن عمو به راهت
باشد احلی من عسل برای قاسم
وای، نام توبرجبین است ـ دل بیادت غمین است
وای، طالبم بر شهادت ـ آرزویم همین است
عمو حسین جان
از پشت فرس فتادم
شد دل مادر من حزین و غمگین
غرق خون شده وجودم
نیزه پهلوی مرا دریده از کین
وای، غرق آه و ملالم ـ زارم و خسته حالم
وای، پر کشم سوی زهرا ـ ای عمو کن حلالم
عمو حسین جان
شکر حق که در ره تو
پیکرم به خاک و خون ن

  • یکشنبه
  • 10
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 20:10
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 روح اله گائینی

متن شعر و سبک نوحه سنتی محرم 98حضرت قاسم (ع) -(اذن میدان بده به قاسم عمو – بعد اکبر بُود بغضی در گلو) * روح اله گائینی

7

متن شعر و سبک نوحه سنتی محرم 98حضرت قاسم (ع)  -(اذن میدان بده به قاسم عمو – بعد اکبر بُود بغضی در گلو) اذن میدان بده به قاسم عمو – بعد اکبر بُود بغضی در گلو
جان دهم به راهت ای خیر العمل – نزدم شهادت است احلی من عسل
عمو حسین عمو حسین عمو جان
******
تو دنیای بی تو نفس عذاب است – خوشبختی بی تو عمو جانم سراب است
ز کوی تو هرگز جدا گشتنم – الهی بی تو من نفس نزنم
عمو حسین عمو حسین عمو جان
******
شاگرد ابالفضل تو جنگ مثل شیر – افتادند به جونش همه با شمشیر
سرش رو روپای عمو می بینه – می بینه باباش اومد از مدینه
عمو حسین عمو حسین عمو جان
******

  • یکشنبه
  • 10
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 20:27
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

متن شعر محرم 98نوحه های سنتی حضرت قاسم (ع) -(من فدای رویت – حلقه های مویت) * سید محسن حسینی

15

متن شعر محرم 98نوحه های سنتی حضرت قاسم (ع)  -(من فدای رویت – حلقه های مویت) من فدای رویت – حلقه های مویت
از حرم عمویت – سوی تو رو اورده قاسم
ای گل خزانی – از چه بی نشانی
در کجا نهانی – عمو تو را گم کرده قاسم
ایماه کنعان حسن بگو کجایی
گمان کنم به زیر ابر نیزه هایی
ای قاسمم ای قاسمم بگو کجایی (2)
********
با تو من بگویم – باشد آرزویم
که تو را بجویی – ای گل خشکیده و زردم
به شبم سحر نیست – جلوه گر قمر نیست
از تو یک خبر نیست – دنبال تو کجا بگردم
تو یک عمو بگو که پیدایت کنم من
ماه تماشایی تماشایت کنم من
ای قاسمم ای قاسمم بگو کجایی (2)
********
به کنارت ای ماه – من رسیدم از راه
می کشم ز دل اه – جانم ز غم رسیده بر لب
سوی تو دویدم – چون کمان خمیدم
چونکه من بریدم – تو را به زیر

  • یکشنبه
  • 10
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 20:40
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

متن شعر محرم 98نوحه های سنتی حضرت قاسم (ع) -(خواندم میان موج خون ای عمو جانم) * سید محسن حسینی

9

متن شعر محرم 98نوحه های سنتی حضرت قاسم (ع)  -(خواندم میان موج خون ای عمو جانم) خواندم میان موج خون ای عمو جانم
انا الیه راجعون ای عمو جانم
واویلتلا واویلتا آه و واویلا (2)
**********
از خون همه رنگم زدند ای عمو جانم
ازهر طرف سنگم زدند ای عمو جانم
واویلتلا واویلتا آه و واویلا (2)
**********
یتیم این صحرایم و بابا ندارم
بر روی دامان تو من سر می گذارم
واویلتلا واویلتا آه و واویلا (2)
**********
مانده به زیر دست و پا سر تا به پایم
شد تیر و باران پیکرم مثل بابایم
واویلتلا واویلتا آه و واویلا (2)
**********
بهر تماشایم بیا از حرم بیرون
شد ماه کنعان حسن پوشیده از خون
واویلتلا واویلتا آه و واویلا (2)
**********

بار سفر را بسته ام ای امام من
پیچیده بوی پدرم بر مشام من
واویلتلا و

  • یکشنبه
  • 10
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 20:41
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر حضرت قاسم بن الحسن (ع) -(قلب حسن در سینه این نوجوان بود) * حسین جعفری

930
1

متن شعر حضرت قاسم بن الحسن (ع) -(قلب حسن در سینه این نوجوان بود) ۰قلب حسن در سینه این نوجوان بود
زیباترین گلواژه این کاروان بود

مانند یک خورشید رویش میدرخشید
گاهی به دورش هاله رنگین کمان بود

قدش کمی کوتاه و اندامش کمی ترد
سیمای جڌابش شکوهی بیکران بود

سنش نمیخورد اینکه مرد جنگ باشد
پای غرور چشمهایش در میان بود

شوق شهادت در وجودش موج میزد
سمت نگاهش انتهای آسمان بود

تنها عمو نه هیچکس راضی نمیشد
قاسم رود میدان ز بسکه مهربان بود

حس کرد آغوش پدر را لحظه ایکه
دستش به دور گردن اربابمان بود

میدان که میرفت از نگاهش یاس میریخت
چون برگ گل در معرض باد خزان بود

میگفت تا کامل شدن راهی نمانده
وقتی عمو آمد کنارش نیمه جان بود

حس کرد نجمه در دلش چیزی شکسته
زینب شنید

  • پنج شنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 09:57
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر قاسم ابن الحسن(ع) -(اَلسلام...السلام... شاه عشق و کرَم) * منصوره محمدی مزینان

890

متن شعر قاسم ابن الحسن(ع) -(اَلسلام...السلام... شاه عشق و کرَم) اَلسلام...السلام... شاه عشق و کرَم
اَلسلام ...السلام... ای شهِ بی حرم

یا معزالمؤمنین ...یلِ جمل
اسم تو شهدِ عسل، تو هر غزل
قاسم و عبدُلَـهِ تو شـیر و یَـل

با عشق تو دمسازیم
به بچه هات می نازیم
با مرگِ وهابـیّــــت
برات حرم می سازیم
بزودی اِن شاالله(۳ بار)

  • جمعه
  • 22
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 18:20
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن لطفی

شعر شب ششم محرم حضرت قاسم ابن الحسن(ع) -(چه کنم تا لبِ تو ناله‌ی بابا نَکِشد) * حسن لطفی

1153
1

شعر شب ششم محرم حضرت قاسم ابن الحسن(ع) -(چه کنم تا لبِ تو ناله‌ی بابا نَکِشد) چه کنم تا لبِ تو ناله‌ی بابا نَکِشد
صبر کن صبر که اشکم به تماشا نَکِشد

نجمه دنبالِ تو از خمیه دوید اما حیف
تا زدی ناله عمو زود رسید اما حیف

سنگ برداشته اما به لبِ ماه زدند
ترسم این بود که چشمت بزنند ، آه زدند

در مسیرِ نَفَسَت چیست مزاحم شده است
قاسمی داشتم اما دو سه قاسم شده است

به یتیمیِ تواین قوم چه بَد خندیدند
همگی آنکه زد و آنکه نَزَد خندیدند

باد مویِ تو بهم ریخت مرا ریخت بِهَم
عطر و بویِ تو بِهَم ریخت مرا ریخت بِهَم

خواستی تا که بگویی به عمویت بابا
گفتگویِ تو بِهَم ریخت مرا ریخت بِهَم

نیزه‌ای آمد و حسرت به دلم ماند که ماند
تا گلویِ تو بِهَم ریخت مرا ریخت بِهَم

دو سه اَبرو به رویِ

  • یکشنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:29
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر قاسم بن الحسن(ع) -(چون ثبت کند حضرت حق هر عملی را) * محسن زعفرانیه

1163

شعر قاسم بن الحسن(ع) -(چون ثبت کند حضرت حق هر عملی را) چون ثبت کند حضرت حق هر عملی را
با گریه سرودیم به یادش غزلی را

تا اینکه سخن گفت همه قافله دیدند
در چهره ی او غیرت و شوری ازلی را

پرسید عمویش که شهادت به چه طعمی است؟
با پاسخ خود گفت چه ضرب المثلی را!

مرگی که گرفته است به خود چند برابر
شیرینی و خوش طعمیِ ظرفِ عسلی را

شمشیر به دست آمده، با سنِ کمِ خود
تا خلق کند منظره ی بی بدلی را

دیدند همه لحظه ی جنگیدنِ قاسم
در قامتِ او، هِیبَت و کردارِ علی را

  • سه شنبه
  • 16
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 17:50
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 محسن حنیفی

شعر قاسم بن الحسن(ع) -(می رفت میدان و زره شد شرمگینش) * محسن حنیفی

683

شعر قاسم بن الحسن(ع) -(می رفت میدان و زره شد شرمگینش) می رفت میدان و زره شد شرمگینش
آیینه بود و سنگ کینه در کمینش

آغوش گرم او ضریح مجتبی بود
او را زیارت کرد امام سومینش

او با امام خویشتن معراج می رفت
می‌خواست روی نیزه باشد هم نشینش

مقتل روایت میکند که کشت او را
دلواپسی لحظه‌های واپسینش

دلواپسی خیمه ها و گوشواره
یک دشت گل با داس های لاله چینش

بر روی لب آوای "اَحلی مِن عسل" داشت
لبیک جاری بود از زخم جبینش

"العِزّهُ لله" روی خاک افتاد
یعنی شکست انگشتری، نقش نگینش

سینه به سینه نقل قول نعل ها بود
شرح حدیث سینه و آه حزینش

بین غبار نیزه گم شد آستانش
می جست او را نوعروس از آستینش *

انگار تابوت حسن بر شانه میرفت
برگشت سوی خیمه جسم نازنینش

* اشار

  • سه شنبه
  • 16
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 17:54
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 محسن ناصحی

شعر حضرت قاسم بن الحسن(ع) -(هرچه این بیت مقفّی به غزل آغشته است ) * محسن ناصحی

617

شعر حضرت قاسم بن الحسن(ع) -(هرچه این بیت مقفّی به غزل آغشته است ) هرچه این بیت مقفّی به غزل آغشته است
سیزده مصرع شیرین به عسل آغشته است

کوفه مشهور به نامردی اهلش شده است
بیعت مردم کوفی به مثل آغشته است
ظاهراً کوفه مسلمان ولی از شرک پر است
خوی این شهر مسلمان به هُبل آغشته است

کربلا لُجّه ی خون است و فرو رفته در آن
دستهایی که به میراث جمل آغشته است

تیغ را بغض حسن این همه صیقل داده
که به خون جگر قاسم یَل آغشته است

بدتر از قوم یهود است مسلمانیشان
حرف این مردم بی دین به عمل آغشته است؛

گفته بودند که با اسب بر او می تازند!
بی جهت نیست که سُمها به عسل آغشته است

  • سه شنبه
  • 16
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 18:00
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر حضرت قاسم(ع) -(عسل از خون لبانت شده جاری قاسم) * مجتبی صمدی

919
2

شعر حضرت قاسم(ع) -(عسل از خون لبانت شده جاری قاسم) عسل از خون لبانت شده جاری قاسم
جای سالم به تن از زخم نداری قاسم

گل خشکی شده بودی ز سر بی آبی
ز تو بگرفت عدو عطر بهاری قاسم

سیزده ساله بدی و قد تو کوچک بود
ز چه اکنون قد افراشته داری قاسم؟

با زمین جسم تو ای وای که هم سطح شده
تن مدفون شده در گرد و غباری قاسم

پدرت سوخت ز زهر و تو هم از اوج عطش
دست و پا می زنی و غرق شراری قاسم

می کشی پا به زمین چون پسر ابراهیم
تا که یک چشمه بجوشد ز شیاری قاسم

دگر از زندگی و عمر تو نومیدم من
زخم شمشیر به جسمت شده کاری قاسم

کاش زینب نگذارد که ببیند نجمه
کند از کینه سرت نیزه سواری قاسم

  • شنبه
  • 20
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 19:20
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

مرثیه شهادت حضرت قاسم(ع) -( چشمـم بــود بـه راه تـو ای دلـربا بیــا) * سید محسن حسینی

75

مرثیه شهادت حضرت قاسم(ع) -( چشمـم بــود بـه راه تـو ای دلـربا بیــا) چشمـم بــود بـه راه تـو ای دلـربا بیــا
آئینــه تمـــام نمــــای خـــدا بیـــا

ای دلبـرم اگـر که بپـرسی ترا که کشت
فریـاد می‌زنــم کــه تـو کشتی مرا بیـا

هر خیمه هست مـروه و مقتـل بود صفا
ای کعبـه‌ام ز خیمــه بـه سوی صفا بیا

هواهی اگـر مــرا ببــری سوی خیمه‌ها
سربستـه گـویمت عمــو بــا عبـا بیــا

از بسکه دست و پا زده‌ام زیر دست و پا
نـه دست مانـده است برایـم نـه پا بیـا

از بسکه تیـر آمــد و بـر پیکرم نشست
چـون مجتبی شـده پسـر مجتبی بیـا

بابا نداشت جان گر بـه او تیر می‌زدنـد
جـان دارم و شـدم هـدف تیــرها بیـا

کی مثل من به زیر سم اسب‌ مانده است
در زیـر سـم اسب زدم مـن صـدا بیـا

از بس کشیــده‌اند مـرا قـد کشیده‌ام
قـدم شـده بـه مثـل یـل کربــلا بیـا

ماننــد اکبـرت شـدم از هم جدا جدا
بـا عمــه‌ام نیــا بـه ســویم جدا بیـا

  • پنج شنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 01:29
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

نوحه زبانحال حضرت قاسم(ع) -( بیا ببین که از خون رنگم زدند عموجان) * سید محسن حسینی

102

نوحه زبانحال حضرت قاسم(ع) -( بیا ببین که از خون رنگم زدند عموجان) بیا ببین که از خون رنگم زدند عموجان
گفتم که من یتیمم سنگ زدند عموجان
عمو عمو عمو جان
ای نورچشم زهرا چشمم به خون نشسته
راه نفس گرفتــه درسینـــه شکستــه
عمو عمو عمو جان

تمــام آبرویــم بیــا بــه جستجــویم
نفس نمانده من را کـه یک عمو بگویم
عمو عمو عمو جان
مـن لالــه‌ای ز بــاغ امــام مجتبـــایم
با دست و پای پرخون به زیر دست و پایم
عمو عمو عمو جان

باشد به سوی خیمه دو چشم بی‌سوی من
مانده به چنگ دشمن خرمن گیسوی من
عمو عمو عمو جان
به سـوی لاله خود ای باغبان تو رو کن
بیا ز سم مـرکب گلاب مـن تـو بو کن
عمو عمو عمو جان

عمـو میــان تن‌هــا تنهــا و بی‌نشـانم
تو دلشکسته‌ای مـن شکسته استخـوانم
عمو عمو عمو جان
خواهد دلـم که روی دامـان تـو بمیرم
بیا ببین نشانه بر سنگ و تیـغ و تیـرم
عمو عمو عمو جان

  • پنج شنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 01:32
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

زبانحال حضرت قاسم(ع) -( بگـو عموجانـم تو با بنی‌هاشم) * سید محسن حسینی

78

زبانحال حضرت قاسم(ع) -( بگـو عموجانـم تو با بنی‌هاشم) بگـو عموجانـم تو با بنی‌هاشم
که برنمی‌گردد به خیمه‌ها قاسم
بـا کـی بگـم بـا نیــزه‌ها دائم
شانـه زدن بـه گیسـوی قاسم
دلبر من عمو عمو جانم دلبر من عمو عمو جانم

گلم ولـی بردن تـوان و تابم را
گرفته گلچین با لگـد گلابم را
جان عمو مـرا چـه بـد چیدند
موقــع چیــدنم مـی‌خندیدند
دلبر من عمو عمو جانم دلبر من عمو عمو جانم

روی زمین من را بهتره بگذاری
چو بی‌عبا من را نمیشه برداری
زیــر ســم اسبهــا می‌میــرم
مثــل بـابـا زدن همــه تیـرم
دلبر من عمو عمو جانم دلبر من عمو عمو جانم

ای که برای من تمام احساسی
ترسم عموجان مرا تو نشناسی
قـد کشیـدم عمـو بـه یکبـاره
فکـر می‌کنـی قاسـم علمـداره
دلبر من عمو عمو جانم دلبر من عمو عمو جانم

  • پنج شنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 01:34
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

زبانحال حضرت قاسم(ع) -( عموجان مثل گیسوی تو هستم من پریشان) * سید محسن حسینی

60

زبانحال حضرت قاسم(ع) -( عموجان مثل گیسوی تو هستم من پریشان) عموجان مثل گیسوی تو هستم من پریشان
چکیـده اشـک دانـه دانـه من روی دامان
دلـم خـون شـد بیـا ای دلبر ابـرو کمانم
یتیـم مجتبی چون مجتبـی شـد تیرباران
عزیــز مجتبـایم بهزیردستوپایم
کس جزتیرونیزه نمی‌داند کجایی
تـو ای آرزوکجایـی بگو عموجانم عموجان
همه فکرمن همه ذکرمن عموجانم عموجان

تماشا کـن که از پشت فرس افتاده قاسم
کجـایی ای مسیحـا از نفس افتـاده قاسم
بیا ای باغبـان تا بـا دو چشم خود ببینی
چوگل درچنگ صدها خاروخس افتاده قاسم

و تنهایم بدیدند همه سویم دویدند
گل باغ حسن را همه با نیزه چیدند
تـو ای آرزو کجایـی بگو عموجانم عموجان
همه فکرمن همه ذکرمن عموجانم عموجان

یتیمی مثل من کس در همـه عالم ندیده
هر آن کس آمـده بـا سنگ نازم را خریده
عموجان من در آغوش تو پایم بر زمین است
تو خم گردیده‌ای یا آن که قاسم قد کشیده
گرفتن موی قاسم نظرکن سوی قاسم
عموجان سم مرکب گرفته بوی قاسم
تـو ای آرزو کجایـی بگو عموجانم عموجان
همه فکرمن همه ذکرمن عموجانم عموجان

  • پنج شنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 01:38
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

زبانحال حضرت قاسم(ع) -( ای عمـوجـــان شده احوال قاسم پریشان) * سید محسن حسینی

74

زبانحال حضرت قاسم(ع) -( ای عمـوجـــان	شده احوال قاسم پریشان) ای عمـوجـــان شده احوال قاسم پریشان
مثـل بابا شـدم تیرباران
من به تابوتبم جـان من آمـده بر لبم
زنده من زیر صد مرکبم

می‌دویدنــدای عمو تا به پیشم رسیدند
همه موی سرم را کشیدند
بی‌قرارم بیامـن کـه بابـا نــدارم بیــا
گـره خـورده بکـارم بیــا

ای امیــــدم- کن تماشـا جسم رشیدم
بس کشیدن مرا قد کشیدم
می‌کشم انتظار- نیزه من خورده‌ام بی‌شمار
آمـدی یک عبـا هـم بیــار

قــرص ماهـم یابن‌ الزهـرا بیـا کـن نگاهم
حجلگاهم شـده قتلگاهـم
زیر پای فرس می‌کشم من به سختی نفس
ای عموجان به دادم برس

  • پنج شنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 01:40
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

زبانحال حضرت قاسم(ع) -( داماد خیمه‌هـا کجــایی) * سید محسن حسینی

68

زبانحال حضرت قاسم(ع) -( داماد خیمه‌هـا کجــایی) داماد خیمه‌هـا کجــایی
عزیــز مجتبــا کجــایی
من می‌زنـم صـدا کجایی ای وای

خونجگــر ریــزد ز آهم
بگو کجـایی قـرص ماهم
ریخته موهات بر سر راهم ای وای

قاسم مـن مـرا صـدا زد
آهش شرر به ما سوا زد
دستوپازیردستوپازد ای وای

گل من و از ریشه کندند
با نیزه زخمش و می‌بندند
دارن به قاسمم می‌خندند ای وای

دیدن همه اشک عمو را
عمــوی غـــرق آرزو را
از همه بدتر کشتن او را ای وای

از هر دو دیده خون ببارم
به سوی خیمه رهسپارم
دارم میـرم عبــا بیـارم ای وای

این سیـزده‌ ساله شهیده
قاسم مـن خیلی رشیده
به زیر مرکب قد کشیده ای وای

قاسـم و بی‌هــوا کشتن
با کشتن او مــرا کشتن
او رو زیر مرکبها کشتن ای وای

رنگـم داره پریـده میشه
قـدم داره خمیده میشه
پاش روزمین کشیده میشه ای وای

  • پنج شنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 01:42
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

شهادت حضرت قاسم(ع) -( داشت بذر عطش غم به عمل می آمد ) * حسین جعفری

432

شهادت حضرت قاسم(ع) -( داشت بذر عطش غم به عمل می آمد ) داشت بذر عطش غم به عمل می آمد
داشت در بین حرم بوی عسل می آمد

غرق آغوش عمو گر چه ز دنیا می رفت
مجتبای دگر از جنگ جمل می آمد

تا که بیرون کشد آن نیزه ی در پهلو را
باید آن لحظه عمو حداقل می آمد

قامتش مثل قصیده چه قدر طولانیست
کاش می شد که همان مثل غزل می آمد د

زهره ای بود در آن لحظه که میدان می رفت
ولی او داشت به مانند زحل می آمد

گردنی خرد شده حلقه ای از خون دُورش
همره پیکر خونیش اجل می آمد

وسط معرکه یک جا به سرش آوردند
آن بلایی که فقط بر سر یل می آمد

تا ببیند اثر زیر سُم افتادن چیست
عمه اش گریه کنان از روی تل می آمد

  • دوشنبه
  • 13
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 11:04
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

نوحه شهادت حضرت قاسم(ع) -( چشـم انتظـار مـن بـود بنی‌هـاشم) * سید محسن حسینی

33

نوحه شهادت حضرت قاسم(ع) -( چشـم انتظـار مـن بـود بنی‌هـاشم) چشـم انتظـار مـن بـود بنی‌هـاشم
عمـو کجـایی ز پــا افتـاده قـاسم
واویلا واویلا واویلا واویلا

گفتـم یتیمـم همـه سـویم دویدن
جـان عمـو بـا لگـد نـازم خریـدن
واویلا واویلا واویلا واویلا

عمـو بیـا جـان مـن آمـده بـر لب
جان می‌دهم من به زیر سم مرکب
واویلا واویلا واویلا واویلا

جـان عمــو مـن دگــر بابا نـدارم
بـروی دامـان تـو ســر می‌گـذارم
واویلا واویلا واویلا واویلا

کسی چه می‌دانـد چها که ندیدم
زیر سم مرکبهـا مـن قـد کشیدم
واویلا واویلا واویلا واویلا

  • چهارشنبه
  • 15
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 13:23
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

نوحه شهادت حضرت قاسم(ع) -( وقتی تــو را صـدا زدم کجا بودی عمو) * سید محسن حسینی

43

نوحه شهادت حضرت قاسم(ع) -( وقتی تــو را صـدا زدم	کجا بودی عمو) وقتی تــو را صـدا زدم کجا بودی عمو
شــرر بـه ماســوا زدم کجا بودی عمو
وقتی که دست و پا زدم کجا بودی عمو

اشک یتیـم و می‌دیدن کجا بودی عمو
وقتی گلت رو می‌چیدن کجا بودی عمو
وقتی به من‌ می‌خندیدن کجا بودی عمو

وقتی به تاب و تب بودم کجا بودی عمو
وقتی که جان به لب بودم کجا بودی عمو
زیـر ســم مـرکب بودم کجا بودی عمو

وقتی اومد به سـوی من کجا بودی عمو
وقتی گرفت گیسوی من کجا بودی عمو
کشید رو خاکها روی من کجا بودی عمو

گفتــم یتیـم حسنـم کجا بودی عمو
جـان عمــو بـد زدند کجا بودی عمو
چیزی نمونـده از تنم کجا بودی عمو

وقتی سـراغم اومدن کجا بودی عمو
یک قدمی تیرم زدند کجا بودی عمو
نه سری مونده نه بدن کجا بودی عمو

  • چهارشنبه
  • 15
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 13:31
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 آرمان صائمی

حضرت قاسم -(گره ای در میان ابرو داشت) * آرمان صائمی

453

حضرت قاسم  -(گره ای در میان ابرو داشت) گره ای در میان ابرو داشت
در دلش اضطرار عالم بود
هی به خود گفت می روم اما
گره دست عمه محکم بود..
-
پر پرواز بسته بود اما
این پسر از تبار شیران بود
حق بده تاب اگر نبود اورا
زندگی اش میان میدان بود
-
هرچه کرد عمه اش نشد راضی
گفت بار تو روی دوش من است
من رهایت نمی کنم بروی
این به جبران کوچه و‌ حسن است..
-
آه کوچه!مادرم افتاد
در و دیوار گریه می کردند
مادرم بار شیشه همره داشت
میخ و مسمار گریه می کردند
-
پدرت مثل شیر پشتم بود
حیدری کرد جمع طفلان را
حسن اصلا حسن نشد دیگر...
خاطرم هست چشم گریان را
-
ناگهان آسمان شد ابری و
همه ی دل خوشیش شد بر باد
گفت:عمه خاک بر سر من
شاه عالم ز صدر زین افتاد
-
ناگهان دست عمه اش شل شد
پا برهنه رسید در گودال
دید با چشم خود که افتاده
تن ارباب تا شود پا مال
-
عده ای بر نگاه بی رمقش
مثل خولی بلند می خندند
آن طرف تر هم عده ای نامرد
سر اعضاش شرط می بندند..
-

  • سه شنبه
  • 15
  • مهر
  • 1399
  • ساعت
  • 22:49
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب
 الیاس محمدشاهی

شور طوفانی حضرت قاسم(ع) -(چند وقتیه میونه روضه ها،حس میکنم که حرم لازمم) * الیاس محمدشاهی

779

شور طوفانی حضرت قاسم(ع) -(چند وقتیه میونه روضه ها،حس میکنم که حرم  لازمم) ✍️بنداول

چند وقتیه میونه روضه ها،حس میکنم که حرم لازمم
براته کربلامو امضا کن،منی که عبده حضرت قاسمم

دلدارمو دلبر تو،سردارمو سرور تو
درظلمته این دنیا،مولایمورهبر تو
شهزاده ی مجتبی ، یاد آوره مرتضی
درعرصه ی جولانگاه،جنگاوره بی همتا

?قاسم6?
✨✨✨✨✨✨✨
✍️بنددوم

با اجازه ی شاهه بی کفن ، بگم ذکره جنونه سینه زن
تاشادبشه دله ارباب حسین،میگم مدحه قاسم بن الحسن

شیره نره غرانی ، رزم آوره طوفانی
شاگرده اباالفضلی،توفاتحه میدانی
گشته قیامت بر پا ، تا زد به دله اعدا
میزدباتیغه ابرو،خوش صورته مه سیما

?قاسم6?
✨✨✨✨✨✨✨
✍️بندسوم

قاسم قاسم طپشهای قلبم
شکر لله به درگاهش کلبم
اربعین را هیم کن کربلا
از دیدنه حرم نکن صلبم

محتاجه نگات هستم،بانامه شما مستم
ابن الکرمی قاسم ، پس بگیر آقا دستم
ذکره جنونم قاسم،تاب و توونم قاسم
الا یا ایها الناس ، گروهه خونم قاسم

?قاسم6?

  • شنبه
  • 2
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 18:30
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 الیاس محمدشاهی

شور حضرت قاسم(ع) -(چه چشم و ابرویی،چه پیچش مویی) * الیاس محمدشاهی

509

شور حضرت قاسم(ع) -(چه چشم و ابرویی،چه پیچش مویی) بنداول

چه چشم و ابرویی،چه پیچش مویی
هر کی تو رو دیده،گفته چه مه رویی

پهلوونه عالمه،ابن سبطه خاتمه
نقشه بازوبنده او،منتقمه فاطمه

اسمه تو عاشق کشه،هرکجایم میکشه
رو سفیده محشره،هر کی عبدت بشه

دره نایاب یاقاسم یاقاسم
یله ارباب یاقاسم یاقاسم

مددمولایاقاسم یاقاسم

بنددوم

کرببلا غوغاست،خون به دله اعداست
فهمیدن از رزمش،نوه ی مرتضاست

غیرتش ضرب المثل،ذکرش اهلی من عسل
همچو بابایش حسن،فاتحه جنگ و جدل

مهره تو شد حاصلم،عشقت قاتلم
خورده سند بنامت،شیش دنگه دلم

ای آزاده یاقاسم یاقاسم
حسن زاده یاقاسم یاقاسم

مددمولایاقاسم یاقاسم

بندسوم

میدان شده محشر،زد دست و پا وسر
خیبر شده تکرار ، پاشید ز هم لشکر

دشمن و میلرزونه،تاکه رجز میخونه
با غضبه هاشمی،نیزشو میچرخونه

یه تنه یه سپاهه،داماده شاهه
برای عموحسین،یه تکیه گاهه

کمان ابرو یاقاسم یاقاسم
سیه گیسو یاقاسم یاقاسم

مددمولایاقاسم یاقاسم

  • سه شنبه
  • 5
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 22:56
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد