قاسم بن حسن (ع)

مرتب سازی براساس
 سید پوریا هاشمی

قاسم بن الحسن -( به زمین افتاده ای و درد مفرط میکشی ) * سید پوریا هاشمی

2688
1

قاسم بن الحسن -( به زمین افتاده ای و درد مفرط میکشی ) به زمین افتاده ای و درد مفرط میکشی
خوب معلوم است که داری مصیبت میکشی

درد پهلویت گرفت آخر نفسهای تورا
یک نفس را قاسمم درچند ساعت میکشی

آنقدر شکل حسن بودی تو را نشناختند
هر چه داری میکشی ازاین شباهت میکشی

دست و پا راحت بزن فکر عمویت را نکن
باحیای من!چرا داری خجالت میکشی؟

یاعلی گفتی و دیدم که تو را حد میزنند
سنگ هارا یک به یک داری به سویت میکشی

داری ای ابن الکریم من کریمی میکنی
نیزه داران را به پای یک ضیافت میکشی

یا ببند این چشمهارا یا که بازش کن عمو
پلکهایت نیمه باز افتاده اذیت میکشی

من صدایت میکنم اما تو ناله میزنی
درجواب گریه هایم آه حسرت میکشی

عاقبت جوشن برای پیکرت اندازه شد
خوب داری

  • شنبه
  • 17
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 07:21
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

قاسم_بن_الحسن -( تنت از بسكه به دورو بر من پاشيده ) *

1208
0

قاسم_بن_الحسن -( تنت از بسكه به دورو بر من پاشيده ) تنت از بسكه به دورو بر من پاشيده
مثل موميست جدا گشته...بهم چسبيده

ناله ات زير سم اسب مرا پيرم كرد
چشمم از بعد على اكبر خود ترسيده

خوب شد نيمه ى عمامه به چهرت بستم
چه كسى صورت تو از دل من دزديده؟

دنده ات خرد شده..سينه جدا گشته ز هم
استخوان هاى شكستت پروبالم چيده

جاى سالم به تنت نيست عزيز دل من
ظاهراً زور فَرَس بر تن تو چربيده

قد كشيدى چقدر..مرد شدى جان عمو
نفسم حبس شد از آنچه كه چشمم ديده

خواستم بوسه زنم بر رخت اما جا نيست
بسكه پاهاى فرس صورت تو بوسيده

آرمان صايمی

  • شنبه
  • 17
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 07:26
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

قاسم بن الحسن -( تو قَد کشیده ای،یاکه عمو کمان شده است ) * حسن لطفی

1703

قاسم بن الحسن -( تو قَد کشیده ای،یاکه عمو کمان شده است ) تو قَد کشیده ای،یاکه عمو کمان شده است
و یا دوباره علمدار نوجوان شده است

بخند حضرتِ عباسِ سیزده ساله
که خنده یِ تو برایِ حسین،جان شده است

دلم برای حسن تنگ شد تو را دیدم
کریم زاده کریم است این همان شده است

بگو علی و بگو مجتبی بگو تکبیر
بگو که نامِ تو کابوسِ شامیان شده است

بلند شو که نبینند می خورم به زمین
که این غریبِ جوانمُرده ناتوان شده است

چه آمده به سَرَت که سرِ تو می اُفتد
چه دید مادرم اینجا که نیمه جان شده است

به خیمه ناله‌ی نجمه،نزن نزن شده بود
به گریه هر قسمِ من بمان بمان شده است

سپاه رویِ تو اُفتاد و آسیابت کرد
پُر از تَرک تنت از ضربِ این و آن شده است

تو را برایِ رساندن زِ خاکها

  • شنبه
  • 17
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 07:28
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

قاسم بن الحسن -( باد وقتی که برآن حلقه ی گیسو افتاد ) * حسن لطفی

2726
3

قاسم بن الحسن -( باد وقتی که برآن حلقه ی گیسو افتاد ) باد وقتی که برآن حلقه ی گیسو افتاد
سنگ باران شد و میدان به هیاهو افتاد

سنگ احساس ندارد که یتیمی سخت است
سنگ آنقدر به او خورد که از رو افتاد

نه توانی است به دست و نه رکابی است به پا
نیزه ای خورد از این سو و از آن سو افتاد

به زمین خورد ولی زیر لبی زهرا گفت
راه یک نیزه همان لحظه به پهلو افتاد

سر نجمه به روی شانه ی زینب، غش کرد
تا که پرشد حرم از هلهله بانو افتاد

آه از آن آه که در سینه مزاحم می دید
وای از آن پنجه ی بی رحم که بر مو افتاد

قوتی داشت عمو حیف علی اکبر برد
برسرش آمد و یکباره به زانو افتاد

عسل از کنج لبش ریخت ،سرش لشگر ریخت
وسط غائله انگار که کندو افتاد

کاش اینقدر نمی ریخت به هم ا

  • شنبه
  • 17
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 07:31
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

زمزمه شهادت حضرت قاسم بن الحسن (ع) -( چه نوجوون بی‌ادعایی ) * یونس سبزی

3381
2

زمزمه شهادت حضرت قاسم بن الحسن (ع) -( چه نوجوون بی‌ادعایی ) چه نوجوون بی‌ادعایی

گرفته حالا اذن رهایی

بدرقه شد قاسم با ، اشک چشای ارباب

از دل خیمه تابید ، شبیه قرص مهتاب

******

تو هم شبیه بابام کریمی

هوامو داری تو این یتیمی

سفره‌ی عشقت پهنه ، بذار سهیم شم من هم

شبیه اصحاب تو ، ذبح عظیم شم من هم

******

نکش پاتو رُو زمین امیدم

تو قد کشیدی و من خمیدم

خوب می‌دونی که سخته ، تحمل این ماتم

منو بخونی اما ، کاری نیاد از دستم

شاعر : یونس سبزی

دانلود سبک

  • پنج شنبه
  • 22
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 15:31
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

روضه حضرت قاسم بن الحسن(ع) -( گل ریختند پای گذرها یکی یکی ) * سید پوریا هاشمی

2472
2

روضه حضرت قاسم بن الحسن(ع)  -( گل ریختند پای گذرها یکی یکی ) گل ریختند پای گذرها یکی یکی

خیره شده به دشت نظرها یکی یکی

آمد زمان رزم پسرها یکی یکی

تب میکنند باز پدرها یکی یکی

شیری که اینچنین شده سرمست قاسم است

زهرا.علی حسن وحسین است قاسم است

از جان گذشته بی زره پیکر آمده

سردار کربلاست اگر باسر آمده

ان تنکرون رسد اجل لشگر آمده

بابای هرکه رفته به جنگش درآمده

احمد شده به لات و هبل حمله میکند

دارد به باقیات جمل حمله حمله میکند

باطل کجاست؟معجزه حق رسیده است

عقل سلیم و حکمت مطلق رسیده است

انگار علی دوباره به خندق رسیده است

دیکر زمان کشتن ازرق رسیده است

چکمه بهانه بود قیامت به پا کند

با یک اشاره فرق سرش را دوتا کند

کم کم به سررسید همه انتظارها

  • شنبه
  • 28
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 06:24
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

روضه حضرت قاسم بن الحسن(ع) -( مثل يك ديوار كه با در نمى آيد بهم ) *

1560
1

روضه حضرت قاسم بن الحسن(ع) -( مثل يك ديوار كه با در نمى آيد بهم ) مثل يك ديوار كه با در نمى آيد بهم

اين سر پاشيده با پيكر نمى آيد بهم

ارباً اربا شد درون پيكرم ديگر نگو

كه تن من با على اكبر نمى آيد بهم

نه تو عمامه درآور، و نه عمه روسرى

زخم كارى با نخ معجر نمى آيد بهم

رخت دامادى بماند پيش زهرا در بهشت

اين لباس و اين بدن ديگر نمى آيد بهم

مثل اخلاقم تمام استخوان ها نرم شد

چوب و سنگ و خلق پيغمبر نمى آيد بهم

پشت لب هاى يتيمى مثل من كه سبز نيست

نعل مركب با چنين جوهر نمى آيد بهم

مصحف من سيزده قسمت شده بر روى خاك

با چنين شيرازه كه دفتر نمى آيد بهم

اى عمو شرمنده ام بد دست و پا گيرت شدم

اين تن پاره از اين بهتر نمى آيد بهم

من گريز روضه هاى كوچه هستم حيف

  • شنبه
  • 28
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 06:26
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

حضرت قاسم ع -( دارد به رویِ چشمِ خود اَبرویِ حسن را ) * حسن لطفی

1419
2

حضرت قاسم ع -( دارد به رویِ چشمِ خود اَبرویِ حسن را ) دارد به رویِ چشمِ خود اَبرویِ حسن را

جانم،چقدر می‌دهد او بویِ حسن را

اینقدر عقیله به سری شانه نمی‌‌زد

بر شانه ی خود ریخته گیسویِ حسن را

ای کاش گره وا شود از بندِ نقابش

ای کاش نشانی بدهد رویِ حسن را

ارث از پدرش بُرده اگر سفره گشوده

او آمده تا گرم کند کویِ حسن را

بند آمده این راه شبیه پدرش باز

آورده پِیِ خویش هیاهویِ حسن را

هر روز عسل می‌چکد از کنج لبانش

دارد همه شیرینیِ کندوی حسن را

ای ارزق شامی چه بلایی سرت آورد

دیدی به تنت ضربه ی بازوی حسن را

باید قدمی چرخ زند پیشِ عمویش

تا بشنود این معرکه هوهوی حسن را

سوگند که خون نه به رگش غیرت زهراست

ابن‌الحسن است این نوه ی حضرت زهراست

ما

  • شنبه
  • 28
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 06:28
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت قاسم بن الحسن(ع -( قد کشیدی چه‌قَدَر مرد شدی در سختی ) * امیر اکبرزاده

740

حضرت قاسم بن الحسن(ع -( قد کشیدی چه‌قَدَر مرد شدی در سختی ) قد کشیدی چه‌قَدَر مرد شدی در سختی

مرد آن است که غالب بشود بر سختی

از عسل شیرین‌تر لحظه‌ی آرامش توست

شادی از این‌که رسیده‌ست به آخر سختی

هر چه زد زخم زبان تیغ صبوری کردی

که نشانم بدهی چون پدرت سرسختی

تیر... شمشیر... سم اسب... تو می‌خندی باز!

تلخ کامت نکُند دغدغه‌ی هر سختی

زد نمک داغ تو بر داغ غریبی حَسن

می‌کِشم از غمِ داغت دو برابر سختی

هر کسی گشت سبک‌بارتر این وادی را

می‌برد بیش‌تر آسایش و کم‌تر سختی

شاعر : امیر اکبرزاده

  • شنبه
  • 28
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 06:34
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 امیر عظیمی

حضرت قاسم بن الحسن(ع) -( بنویسید غزل افتاده ) * امیر عظیمی

2176
4

حضرت قاسم بن الحسن(ع) -( بنویسید غزل افتاده ) بنویسید غزل افتاده

جلوه ی حُسن ازل افتاده

بنویسید که از عرش خدا

سیزده ظرف عسل افتاده

بنویسید که از پشت فرس

حسنِ جنگ جمل افتاده

بنویسید سر کشتن او

چقدر بحث و جدل افتاده

نوجوان است ولی بر جانش

چقدر دست اجل افتاده

ننویسید سرش دعوا شد

خاک زیر بدنش دریا شد

ننویسید که زیر سم اسب

سیزده مرتبه جسمش پا شد

ننویسید که پهلویش چون

پهلوی فاطمه ی زهرا شد

ننویسید که قدّ قاسم

به بلندی قد سقّا شد

با اشاره بنویسید فقط

باز هم قامت آقا تا شد

شاعر : امیر عظیمی

  • شنبه
  • 28
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 06:36
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

حضرت قاسم بن الحسن(ع -( ای بادۀ وصال تو اَحلی مِنَ العسَل ) * محمود ژولیده

1318
1

حضرت قاسم بن الحسن(ع -( ای بادۀ وصال تو اَحلی مِنَ العسَل ) ای بادۀ وصال تو اَحلی مِنَ العسَل

بشتاب ای عمو که بگیری مرا بغل

خوشحال باش ،اَزرَقِ شامی،شکست خورد

دیگر نمانده بِین شجاعان کوفه یَل

حیرت گرفته،چشمِ دلیران کوفه را

هَل مِن مبارزَم شده همچون یلِ جمَل

صفین پیشِ چشم من آمد دقایقی

تا نهروان زدم به همه کوفیان بَدل

لشگر که امتدادِ اَنابن الحسن شنید

جا خورد از صَلابتِ این جنگ و این جدَل

بس افتخار در رهِ تو آفریده ام

دیدند اهلبیتِ تو را شاد از این عمل

با هم سپاه کوفه همه هم قسم شدند

تا هُرمِ بُغضِ خود بنشانند لااَقل

یک کوچه باز شد،پس از آن در محاصره

این سینه ام شکست و به زهرا شده مثَل

شد شَرحه شَرحه،پیکر رعنای قاسمت

لبریز شد ز کُنج لبم

  • شنبه
  • 28
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 06:37
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

شب ششم قاسم ع -( خورشید تیره با رخ او زرد می شود ) *

687

 شب ششم قاسم ع -( خورشید تیره با رخ او زرد می شود ) خورشید تیره با رخ او زرد می شود
یک کوه نار پیش رخش سرد می شود

رنگ تمام جنگ جمل دیده های دشت
با گفتن انا بن حسن زرد می شود

پیروز رزم بی شک و تردید قاسم است
وقتی که دشت ماریه پر گرد می شود

تا تیغ را بروی سرش برد عمه گفت:
دارد گل برادر من مرد می شود

در این میان بگوش صدای عمو رسید
ذکر حسین فاطمه برگرد می شود

ناگه در این حماسه ی زیبا و پر خروش
فریاد های فاطمتا می رسد بگوش

سنگ عدو به گوشه ی ابرو گرفت و بعد…
یک نیزه جا به داخل پهلو گرفت و بعد…

باران تیر ها به تن او شدید شد
از تیر لاله های تنش بو گرفت و بعد…

مثل ضریح،جسم مشبَّک مشبَّک است
با سم اسب پیکر او خو گرفت و بعد…

همچون پرنده های شکاری

  • شنبه
  • 28
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 06:40
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

شب ششم قاسم ع , -( ترسی از تیر ندارد زره اش پیرهن است ) * ایوب پرندآور

1399
1

 شب ششم قاسم ع , -( ترسی از تیر ندارد زره اش پیرهن است ) ترسی از تیر ندارد زره اش پیرهن است

بند نعلین اگر پاره شود باکی نیست
داغی خاک برایش همه مثل چمن است

دست خطی حسنی داشت که ثابت می کرد
سیزده سال به دنبال حسینی شدن است

جان سر دست گرفت و به دل میدان برد
خواست با عشق بگوید که عمو جان من است

ناگهان از همه سو نعره کشیدند که آی …
تیرها ! پر بگشایید که او هم حسن است

نه فرات و نه زمین ، هیچ کسی درک نکرد
راز این تشنه که آماده ی دریا شدن است

مثل زنبور بر او تیر فرو می ریزد
هر که را این همه کندوی عسل در دهن است

مشتری های فراوان فراوان دارد
هر کسی نقره – طلا ، هر که عقیق یمن است

شاعر : ایوب پرندآور

  • شنبه
  • 28
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 06:48
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

قاسم ابن الحسن (ع) -( آنقدر آمد و رفت و جگرش تیر کشید ) *

938

قاسم ابن الحسن (ع) -( آنقدر آمد و رفت و جگرش تیر کشید ) آنقدر آمد و رفت و جگرش تیر کشید
تا که دو واقعه را خوب به تصویر کشید

گاهی از دور شبیه حسن و گاهی هم
مثل حیدر ز کمر قبضه ی شمشیر کشید

سه حرامی و پدر را پسر شیر جمل
با علی گفتن خود زود به زنجیر کشید

همه ی اهل حرم لحظه ای آرام شدند
ز جگر داری او کار به تکبیر کشید

چهره ی شاه شهیدان ز چه رو درهم شد
نعره ای زد که عمو ناله ی دلگیر کشید

زود میخواست خودش را برساند که نشد
ازدحامی شده که کار به تاخیر کشید

دید قاسم بدنش زیر سم اسبان است
پیکرش را پسر فاطمه از زیر کشید

بدنش له شده، هم قد عمویش شده است
کار این مصحف صدپاره به تفسیر کشید

سینه بر سینه ولی پا به زمین است چرا؟
مادرش خواب بدی دید و به تعبیر

  • شنبه
  • 28
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 06:50
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

شب ششم قاسم ع -( شمشیر و تیر و دشنه و سنگ و سنان زدند ) * رضا دین پرور

1215
2

 شب ششم قاسم ع  -( شمشیر و تیر و دشنه و سنگ و سنان زدند ) شمشیر و تیر و دشنه و سنگ و سنان زدند

با هر چه داشتند مرا بی امان زدند

بند آمده زبان من ازبغض و کینه ها

گفتم چو یا حسن همه زخم زبان زدند

تا زودتر به کاکل من دستشان رسد

با استخوان سینه من نردبان زدند

ازشیشه شکستهء عطر تنم همه

بردند و درحوالی صحرا دکان زدند

چیزی نمانده از لب و دندان من عمو

تا آمدم صدا بزنم این و آن زدند

گفتندحسین بعد هیاهوی چکمه ها

این خاکها که برلب خشکم دهان زدند

با گوش خودشنیده ام ازنیزه دارها

این نیزه ها برای سرت کاروان زدند

جای همه حرم زهمه ضربه خورده ام

تا نشنوم به دخترکی خیزران زدند

من خواب دیده ام که بجای حرم سر

خاک بقیع بهر پدرسایه بان زدند

شاعر : رضا دی

  • شنبه
  • 28
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 06:52
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 رضا باقریان

حضرت قاسم ع -( نوجوانی شبیه باباها ) * رضا باقریان

941

حضرت قاسم ع -( نوجوانی شبیه باباها ) نوجوانی شبیه باباها
زیر پایش تمام دریاها

سیزده سال با امامان بود
سیزده سال پیش زهراها

جنگ میکرد مثل بابایش
هست شاگرد دست سقاها

حرفهایش شبیه مردان است
کارهایش شبیه آقاها

جای او نیست در زمین،جایش...
هست همچون حسین بالاها

رفت میدان و گفت یازهرا
اینچنین است رزم مولاها

رفت میدان و منتظر بودند
دم خیمه تمام لیلاها

زرهی بر تنش نبود که رفت
حبس میشد به سینه اماها

رفت اما خبر نشد از او
باز میشد زبان به آیاها

نیزه ای از فرس زمینش زد
شد خراب آرزو و رویاها

همه دیدند از دم خیمه
استخوانش شکست با پاها

دختری دید و گفت یازهرا
خواهری دید و گفت وا اما

شاعر : رضا باقریان

  • شنبه
  • 28
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 06:59
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 رضا باقریان

حضرت قاسم ع -( اعجاز مجتبایی و آقا شدی ولی ) * رضا باقریان

828
1

حضرت قاسم ع -( اعجاز مجتبایی و آقا شدی ولی ) اعجاز مجتبایی و آقا شدی ولی
خود کوه طور هستی و موسی شدی ولی

عمه به قد و قامت تو فخر میکند
شاگرد دست حضرت سقا شدی ولی

جای زره کفن به تنت کرد تا عمو
رفتی به سوی لشکر و تنها شدی ولی

سنگی شکست آینه غیرت تو را
ای سر شکسته حضرت طاها شدی ولی

دستی شبیه نیزه تو را کرد واژگون
از روی خاک با مددی پا شدی ولی

جام عسل ز دست تو افتاد و خورد شد
اسباب اشک زینب کبری شدی ولی

در زیر دست و پا بدنت بی حصار ماند
قامت کشیده ای و معما شدی ولی

راه نفس به سینه ات از درد بسته شد
بالا سرت عمو رسیده و احیا شدی ولی

احلی من العسل ز لبانت چکیده است
بیهوده نیست این همه زیبا شدی ولی

اینجا مدینه نیست که پهلو گرفته ای
ارث

  • شنبه
  • 28
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 07:01
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 سید حمید رضا برقعی

شب ششم قاسم ع -( آن شب که چارچوب غزل در غزل شکست ) * سید حمید رضا برقعی

1656
1

 شب ششم قاسم ع  -( آن شب که چارچوب غزل در غزل شکست ) آن شب که چارچوب غزل در غزل شکست
مست مدام شیشه می در بغل شکست
یک بیت ناب خواند که نرخ عسل شکست
فرزند آن بزرگ که پشت جمل شکست

پروانهء رها شده از پیرهن شده است
او بی قرار لحظهء فردا شدن شده است

بر لب گلایه داشت که افتادم از نفس
بی تاب و بی قرار، سراسیمه چون جرس
سهم من از بهار فقط دیدن است و بس؟
بگذار تا رها شوم از بند این قفس

جز دست خط یار به دستم بهانه نیست
خطی که کوفی است ولی کوفیانه نیست

گویی سپرده اند به یعقوب، جامه را
پر کرد از آن معطر یکریز، شامه را
می خواند از نگاه ترش آن چکامه را
هفت آسمان قریب به مضمون نامه را

این چند سطر را ننوشتم، گریستم
باشد برای آن لحظاتی که نیستم

آورده است نام

  • شنبه
  • 28
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 07:03
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

قاسم ابن الحسن -( وقتی که تشنگی به نظر تاب می خورد ) * احمد بابایی

1321
3

قاسم ابن الحسن -( وقتی که تشنگی به نظر تاب می خورد ) وقتی که تشنگی به نظر تاب می خورد

ماهی ز تنگ تنگ خودش آب می خورد

تا مشتری کم است، مرا انتخاب کن

گاهی پلنگ حسرت مهتاب می خورد

کرم حسود مشت مرا باز کرده است

ماهی کور زود به قلاب می خورد

از هول خیمه های جوان مرده می رسند

اشکم به درد قصه ارباب می خورد

ابروی کربلا شده قاسم، هزار شکر

نام حسن به گوشه محراب می خورد

ای روضه وداع به قاسم نظاره کن

چشمان عمه پشت سرش آب می خورد

قاسم میان این همه هنده مگر چه گفت

تصویر حمزه در جگرش آب می خورد

وقتی نظر به خون و پر و بال می کنی

آیینه جان تجسم اعمال می کنی

گفتی عصای پیری من بعد اکبری

وقتش رسیده به قولت عمل کنی

با من قدم بزن که به مضمون رسانمت

  • شنبه
  • 28
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 07:06
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 محمد قاسمی

قاسم ابن الحسن -( جلوه ي روي پنج تن قاسم ) * محمد قاسمی

1714
3

قاسم ابن الحسن -( جلوه ي روي پنج تن قاسم ) جلوه ي روي پنج تن قاسم

ابنِ اِبنِ ابوالحسن قاسم

ماهْ رخسار انجمن قاسم

سرو خوش قامت چمن قاسم

ذكر من وقت پر زدن قاسم

كيست اين نوجوان؟قرار حسن

وارث عزّت و وقار حسن

دُرّ دردانه ي تبار حسن

همه جا هست دستيار حسن

حسن خانه ي حسن قاسم

گيسوان حسن مجعّد بود

پاي تا فرق چون محمّد بود

عشق بي عشق او مردّد بود

رنگ او سبز چون زبرجد بود

پس عقيق است در يمن قاسم

گردش چرخ بي دَمَش، مـُختَل

همه بي قاسمند، ول مَعطل

نكته اي گويمت ولي مُجمَل

خوش بحالش كه بود از اوّل

با اباالفضل همسخن قاسم

در جلالت به كبريا رفته

صولتش هم به مصطفي رفته

هيبتش هم به مرتضي رفته

در كرامت به مجتبي رفته

با حسين است همو

  • شنبه
  • 28
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 07:07
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

قاسم ابن الحسن (ع) -( غم در دو چشمش بود و سویش ریخت بر هم ) * امیر علوی

1265
0

قاسم ابن الحسن (ع) -( غم در دو چشمش بود و سویش ریخت بر هم ) غم در دو چشمش بود و سویش ریخت بر هم

یک لحظه ناگه رنگ و رویش ریخت بر هم

خیره شده تنها به سوی دشت و گودال

یک باره اصلا گفت وگویش ریخت برهم

کنکاش میکرد تا عمویش را ببیند

شمشیر امد جست و جویش ریخت بر هم

چشمش به حسرت سوی دارالحرب افتاد

در فکر این است آبرویش ریخت بر هم

دیگر صدای ناله ی آقا نیامد

عمه گمانم که گلویش ریخت بر هم

دستش رها شد ناگهان از دست عمه

رفت بین گودال و سبویش ریخت برهم

گودال تنگ است و عمو هم نیمه جان است

او بین مقتل با عمویش ریخت بر هم

شاعر : امیر علوی

  • شنبه
  • 28
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 07:09
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

دانلود متن و سبک نوحه حضرت قاسم با صدای محمود کریمی -( کبوتر عشق من داری سفر می کنی ) *

4572
4

دانلود متن و سبک نوحه حضرت قاسم با صدای محمود کریمی -( کبوتر عشق من داری سفر می کنی     ) کبوتر عشق من داری سفر می کنی
هوای چشم من و گرفته تر میکنی
من و میکشی میری از خیمه ها
من و میکشی آخر ماجرا
من و میکشی میزنی دست و پا
من و، داره میکشه عمو،غم رفتنت
میری، میمونه ولی، با من، بوی پیرهنت
تو که دامن از خیمه ها می کشی
پَر از خیمه ها تا خدا می کشی
رو خاک زمین تا که پا می کشی
من و میکشی آخر ماجرا
لبت پر از خونه و قدت شده مثل من
شبیه مادر شدی میاد صدای حسن
بلایی که اینجا سرت اومده
یه روزی سر مادرت اومده
عمو جون بالای سرت اومده

دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 03:03
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 امیرحسین سلطانی

دانلود متن و سبک زمینه یا شور ششم محرم الحرام حضرت قاسم(ع) -( بده اجازه ای عمو ) * امیرحسین سلطانی

3927
3

دانلود متن و سبک زمینه یا شور ششم محرم الحرام حضرت قاسم(ع) -( بده اجازه ای عمو ) بند اول
بده اجازه ای عمو/من دیگه طاقت ندارم
برای میدون رفتنم/نامه ای از بابام دارم
منم میخوام فدا بشم/مثل علی اکبرت
بشکنه پهلوم عموجون/شبیه زهرا مادرت
(جهاد تو راهه،تو خیرالعمل شهادت شیرین،تره از عسل)
(ندارم ترسی،از این نامردا میرم میدون من،با ذکر زهرا)
عمو حسین حسین/بذا زیر تیغ و نیزه ها برم
عمو حسین حسین/دل من تنگه پیش بابا برم
عمو حسین حسین/تو فقط اذن جهادمو بده
عمو حسین حسین/تا به جنگه قوم بی حیا برم
(عمو جان حسین،قاسم ابن الحسنم روحی فداک)

بند دوم
عروسی ام شده عزا/به جای نقل سنگ میزنن
برس عمو به داد من/به کاکلم چنگ میزنن
به زیر سم مرکبا/به لب رسیده جون من
سخته نفس کشیدنم/شکسته استخون من

  • سه شنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 05:45
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

دانلود متن و سبک نوحه شب ششم - حضرت قاسم(ع) -( اذن میدانم بده ) * علی بهرامی نیا

2087
1

دانلود متن و سبک نوحه شب ششم - حضرت قاسم(ع) -( اذن میدانم بده ) بنداول
اذن میدانم بده
به قاسمت ای عمو جانم
نگاه بکن به خواهش و
به التماس تو چشمانم
میرم میدون نمی ترسم
ز لشکر یا که هر یلی
هل من مبارز بر لبم
عشقم حسین بن علی
وصیت بابامه، به راه تو بمیرم
جونم فدات عموجون،ای سید و امیرم
واویلتا واویلا......واویلتا واویلا
بنددوم
بهر حمایت از عمو
عازم شدم بر گاه جنگ
من بی زره اما عدو
بانیزه و تیر و خدنگ
شرمنده ام جان عمو
دیگر شدم نقش زمین
با نعل اسب تازد عدو
برجسم من با حرص و کین
حالا میخوام بگیرم،عمو تو رو تو بغل
مرگ توی رکابت،شیرین تره از عسل
واویلتا واویلا.......واویلتا واویلا

و فرزاد جعفریشاعر : علی بهرامی نیا

منبع : گروه شاعران جواز نوکری

دانلود سبک

  • چهارشنبه
  • 22
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 05:12
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

دانلود متن و سبک روضه حضرت شاهزاده قاسم علیه السلام -( طنین عشق تو صدام ) * حامد شریف

2234
3

دانلود متن و سبک  روضه حضرت شاهزاده قاسم علیه السلام   -( طنین عشق تو صدام ) بند اول

طنین عشق تو صدام

خون علی توی رگام

حسن دشت کربلام

ثارالله

فرزند فاتح جمل

ذکرم احلی من عسل

میگیرم مرگو تو بقل

ثارالله

من از خدامه که واست بمیرم

فدات بشم تنها نعم الامیرم

تقاص خون اکبر میگیرم

ثارالله یابن فاطمه ۳ ثارالله

بند دوم

پس میدم درسمو عمو

میزنم سرهای عدو

جون من دیگه نه نگو

عموجون

عشق تو اوج باورم

قسم به جون مادرم

من آبروتو میخرم

عموجون

حریف تن به تنمو ندارن

اگه هزارتا لشگرم بیارن

می بینیشون که در حال فرارن

ایشالله

ثارالله یابن فاطمه ۳ ثارالله

بند سوم

قبل از سر پیکرو ببین

ازشون میندازم زمین

فقط بذار برم همین

ثارالله

حالا که سربازت شدم

بهشون یه درسی

  • چهارشنبه
  • 22
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 12:06
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

روضه حضرت شاهزاده قاسم علیه السلام -( به زیر مرکبا قد کشیدی چرا ؟ ) * حامد شریف

2312
9

  روضه حضرت شاهزاده قاسم علیه السلام -(  به زیر مرکبا قد کشیدی چرا ؟ ) به زیر مرکبا

قد کشیدی چرا ؟

چه جوری من بدم

جواب مجتبی؟

از جای پای نعل این اسبا

پر از گل لاله شده صحرا

خدا کنه حسن نیاد اینجا

واویلا...

آزروم این بوده

لباس دومادی

تنت کنم ولی

رو زمین افتادی

روز وفات نجمه امروزه

با ناله هات تو خیمه میسوزه

نگاهشو به اینجا می دوزه

واویلا...

ای گل پرپرم

رو سینه ی منی

با سردی تنت

جونمو میکنی

پاهات کشیده میشه رو خاکا

خونِ تتت میریزه تو صحرا

چیزی نموده بمیرم حالا

واویلا...

شاعر : حامد شریف و سجاد شرفخانی

منبع: گروه شاعران جواز نوکری

دانلود سبک

دانلود سبک

دانلود سبک

  • پنج شنبه
  • 23
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 03:32
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

دانلود متن و سبک زمزمه شب ششم محرم الحرام -( افتادم از فرس پرم،شکست ) * عماد بهرامی

1451

دانلود متن و سبک زمزمه شب ششم محرم الحرام -( افتادم از فرس پرم،شکست ) افتادم از فرس پرم،شکست

با سنگ اعدا سرم،شکست

حرمت باب الکرم،شکست

نا نجیبا دور ورم

از هر طرف با نیزه ریختن رو سرم

پهلوم شکست درست شبیه مادرم

پهلو که بشکنه همینه و

نفس می پیچه تو سینه و

می افتی یاد مدینه و

بودم شبیه پسرت

عمو جونم فدای اون چشم ترت

سلامتو میرسونم به مادرت

اسم تورو صدا که میزنم

آروم میگیره همه تنم

تو آغوش تو جون میکنم

چی بهتر از اینه برام

با دست پر مهر تو بسته شه چشام

همینجوری برم زیارت بابام

شاعر : عماد بهرامی

منبع : گروه شاعران جواز نوکری

دانلود سبک

  • پنج شنبه
  • 23
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 05:14
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

دانلود متن وسبک نوحه قاسم ابن الحسن -( نوجوون خیمه ها ، پاهاتو نکش زمین ) * مجتبی صمدی

3496
5

دانلود متن وسبک نوحه  قاسم ابن الحسن -( نوجوون خیمه ها ، پاهاتو نکش زمین ) نوجوون خیمه ها ، پاهاتو نکش زمین

چشم لطمه خوردتو ، وا کن حالمو ببین

اومده ، عمو بالای بدنت

بمیرم ، شده پر خون دهنت

لعنت به کوفیا ، خیلی نامردن

رخت دومادی تو ، پر خون کردن

آیینه ی حسن ، عمو قربونت

******

بسکه زیر دست و پا ، ضربه خورده پیکرت

با زمین یکی شده ، پیکر معطرت

زنده شد ، خاطره های مدینه

دنده هات ، زده بیرون از تو سینه

قدت بلند شده ، شبیه سقا

از بس تن تو رو ، کوبیدن با پا

آیینه ی حسن ، عمو قربونت

******

با وجودیکه گلم ، ذره ای نخوردی آب

از تنت گرفت عدو ، صدها شیشه ی گلاب

عسل از ، گوشه ی لبات چکیده

عمو جون ، کی موی تو رو کشیده

ای وای تنت دیگه ، بی چهارچوبه

بالا سرت اگ

  • شنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 03:07
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

دانلود متن و سبک زمینه شب ششم -( با قلب پریشون ) *

3018
2

دانلود متن و سبک  زمینه شب ششم -( با قلب پریشون ) با قلب پریشون

با چشمای گریون

میرم سوی میدون

ای عمو جون٢

مردن برا تو واسه قاسم شیرینه

کاش بمیرم و نبینم عمه غمگینه

مثل اکبرت میشم پرپرت،آرزوی من اینه

از غم تو تر شده چشام عمو

می سوزم از هرم نفسام عمو

زندگی رو (بی تونمیخوام 3 ) عمو

بااشک روونم

میگم عموجونم

نذرت نشه جوونم

هراسونم ٢

جون دادن براتو از عسل هم شیرین تر

خون اکبره مگه زخونم رنگین تر

چون کبوترم نگذاری بِرم میشه قاسم غمگین تر

ای عموجون بادل پراز محن

داد مادرم توشه ی فدا شدن

اینه عمو (نامه ی بابام 3) به من

از غم چی کشیدی

پیشم تارسیدی

دیدم که بریدی

منو دیدی٢

دیدی من چجوری ازرو ﻣﺮﻛﺐ اﻓﺘﺎﺩﻡ

می شنیدی تو صدای ﺁﻩ و ﻓﺮﻳﺎ

  • یکشنبه
  • 26
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 02:50
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 بهمن عظیمی

دانلود متن و سبک زمینه شب ششم -( حسین امیر دلمه من هم ) * بهمن عظیمی

1650
2

دانلود متن و سبک  زمینه شب ششم -( حسین امیر دلمه من هم ) حسین امیر دلمه من هم

مثل اویس قرنی هستم

از افتخاراتمه این مطلب

که قاسم بن الحسنی هستم

الهی امسال اربعین باهم

بسوی کربلا بشیم عازم

یا که توی روضه جوونیمون

بشه فدای اکبر و قاسم

فضای سینه غم میخواد

خرابه حالم دلم حرم میخواد

حسین جانم

کنار سفره ی کریم امشب

پیچیده بوی غربت قاسم

با ذکر یا حسن مدد امشب

شدم دخیل حضرت قاسم

قاسمی که برای جون دادن

روی لبش طعم عسل داره

تو عرصه ی رشادت و مردی

جلوه ای از شیر جمل داره

نگو صورت، قمر داره

مثه باباشه خیلی جیگر داره

حسن جانم

با اینکه نو جوونه میتونه

بهم بریزه قلبه لشگر رو

با یک نگاه انگاری تو دستش

گرفته ذولفقاره حیدر رو

یه جوری می جنگه

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 04:16
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد