قاسم بن حسن (ع)

مرتب سازی براساس

شعر روضه حضرت قاسم(ع) -( دست های علم به دستش هم ) *

924

شعر روضه حضرت قاسم(ع) -( دست های علم به دستش هم  ) کنج پهلوی او ترک دارد

سیب ها را قدم قدم خورده

باده از دست ذوالکرم خورده

نوجوانی که در کنار عمو

پهلوان زاده ای رقم خورده

دست های علم به دستش هم

مهر تأیید از علم خورده

سیزده بار در بهار خودش

از نفس های عشق دم خورده

از دم دست شوم این عالم

جام های بلای غم خورده

آنقدر مانده زیر سم ها که

استخوان بندی اش به هم خورده

داشت از پیکرش غزل میریخت

از کنار لبش عسل میریخت

رمق از جسم ناتوانش رفت

نیزه تا مغز استخوانش رفت

بر سر تیغ خورده اش حالا

حالت ابروی کمانش رفت

سم مرکب ; دگر زبانم لال

نکند تا ته دهانش رفت

خون حلقومش از دهانش ریخت

لکنت از گوشه زبانش ریخت

اینقدر زیر و رو نکن او را

نشکن

  • شنبه
  • 8
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 14:08
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر شهادت حضرت قاسم(ع) -( مانده ست خون مادر ما روی دیوار ) *

904
1

شعر شهادت حضرت قاسم(ع) -( مانده ست خون مادر ما روی دیوار  ) گشته هم قد علمدار
تقسیم شد قاسم میان دشت انگار

از پهلویش ای نیزه دیگر دست بردار

ما خاطرات خوبی از پهلو نداریم

مانده ست خون مادر ما روی دیوار

بر صورتش اینگونه خنجر را نچرخان

حداقل یکجا برای بوسه بگذار

از دور دید و زیر لب میگفت زینب:

یارب برای نجمه قاسم را نگهدار

از هم برای غارتش سبقت نگیرید

چیزی نماند از او در این آشفته بازار

دعواست بین نعل ها با پیکر او

قاسم یقیناً گشته هم قد علمدار

میخواست خنجر زنده زنده سر بِبُرَّد

اما عمو با سرعت از راه آمد اینبار

اربابمان خیلی بدهکار حسن شد

نجمه ولی از نیزه داری شد طلبکار

امیرحسین آکار

  • شنبه
  • 8
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 14:16
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

دانلود متن شور حضرت قاسم(ع) -( عمو جونم عمو جونم ) * مرتضی محمودپور

1335

دانلود متن شور حضرت قاسم(ع) -( عمو جونم عمو جونم ) عمو جونم عمو جونم
ای عموی مهربونم(۲)
عمو جونم عمو جونم
الهی دردت بجونم(۲)

در راه تو عمو بی پا و سر شوم
در بین دشمنان بر تو سپر شوم

عمو جونم عمو جونم
من یتیم مجتبایم(۲)
عموجونم عموجونم
کشته‌ی کرببلایم(۲)

آید صدای من احلا من العسل
باب من ای عمو شد فاتح جمل

کمکم کن کمکم کن
بزا من برم به میدون(۲)
کمکم کن کمکم کن
چشم من شبیه بارون(۲)

شاگرد مکتب سقا و اکبرم
بر عمه جان خود والله نوکرم

عمه جانم عمه جانم
عمه‌ی قامت کمانم(۲)
عمه جانم عمه جانم
من سوی میدان روانم(۲)

جسم ضعیف من در زیر دست و پا
افتادم از نفس عمه بیا بیا

شاعر : مرتضی محمودپور

  • یکشنبه
  • 16
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:15
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

متن دودمه حضرت قاسم (ع) -( قاسمم دارم عسل در کف جوانان رشید ) * مرتضی محمودپور

1846
2

متن دودمه حضرت قاسم (ع) -(  قاسمم دارم عسل در کف جوانان رشید ) بند اول
قاسمم دارم عسل در کف جوانان رشید
میشوم آخر شهید(۲)

بند دوم
میدهم نسل جوان را ای عمو جان این نوید
میشوم آخر شهید(۲)

بند سوم
منکه شاگرد علمدار و علیِ اکبرم
یادگار حیدرم

بند چهارم
من کریم ابن کریمم غرقه خون شد پیکرم
یادگار حیدرم(۲)

شاعر : مرتضی محمودپور

  • یکشنبه
  • 16
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:18
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

متن نوحه حضرت قاسم -( قهرمان جمل را من شدم نوردیده ) * مرتضی محمودپور

1231

متن نوحه حضرت قاسم -( قهرمان جمل را من شدم نوردیده ) قهرمان جمل را من شدم نوردیده
وقت جانبازی من بعد اکبر رسیده
من چو نی در نوایم
قاسم کربلایم(۲)
ای عموجام عموجان(۳)

بند دوم
بر حریمت مدافع چون علمدار و اکبر
سینه‌ام گشته مجروح ای عمو همچو مادر
دادی عمّو نویدم
در مسیرت شهیدم(۲)
ای عموجان عموجان(۳)

بند سوم
میدهم درس غیرت بر همه نوجوانان
تا شود پیکر من کشته در این بیابان
بشوید این شعارم
من ولایتمدارم(۲)
ای عموجان عمو جان(۳)

  • یکشنبه
  • 16
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 10:06
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

متن شعر شهادت حضرت قاسم(ع) -( دل بیقرار تو گویا که در بند است ) * مرتضی محمودپور

1266

متن شعر شهادت حضرت قاسم(ع) -(  دل بیقرار تو گویا که در بند است ) بند اول
دل بیقرار تو گویا که در بند است
داغ غم عشقت شیرین تر از قند است
گر چه یتیم اما تنها نمیمانم
جای پدر هستی من از تو خرسندم
ببین عمو دل پر دردم
اذن پدر همره آوردم
اذنم بده تا روم میدان
به غربتت گریه‌ها کردم
عمو عمو ای عمو جانم(۳)

بند دوم
ابن الکریمم در کرببلای تو
خواهم شوم عمو اینجا فدای تو
با کام خشکیده مثل علی اکبر
آورده‌ام همراه این جان برای تو
جام عسل در کف آوردم
برای تو گریه میکردم
تو کربلا حسنی هستم
توی نبرد ای عمو مردم
عموعمو ای عمو جانم(۳)

شاعر : مرتضی محمودپور

  • یکشنبه
  • 16
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 12:11
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب

حضرت قاسم علیه السلام -( پای درس ولی فهیم شده ) * محمد جواد شیرازی

1066

حضرت قاسم علیه السلام -( پای درس ولی فهیم شده ) پای درس ولی فهیم شده
مثل بابای خود کریم شده

سیزده ساله ی امام حسین
چه کسی گفته که یتیم شده؟!

در رکاب عموی خود عباس
از دلیران این حریم شده

حال، میل عسل به سر دارد
کاسه ی طاقتش دو نیم شده

چه کند تا عمو اجازه دهد
کار جنگیدنش وخیم شده

تا که او هم شود فدای حسین
بوسه می زد به دست و پای حسین

وسط خیمه سخت حیران بود
بر لبش آیه های قرآن بود

غبطه می خورد بر علی اکبر
شوق جان دادنش فراوان بود

زانوی غم گرفت در بغلش
چشم هایش عجیب گریان بود

یادش آمد وصیت پدرش
آن سفارش که عهد و پیمان بود

گفت: این نامه را بده به عمو
هر زمان که دلت پریشان بود

بس عمو بر حسن ارادت داشت
نامه را خواند و روی دیده گذاشت

بس

  • دوشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 04:18
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

متن شعر توسل حضرت قاسم -( ذکر نامت عسل به کامم ریخت ) * مرتضی محمودپور

1491
0

متن شعر توسل حضرت قاسم  -( ذکر نامت عسل به کامم ریخت ) بند اول
ذکر نامت عسل به کامم ریخت
یا شراب از ازل به جامم ریخت
از دو چشمم ستاره میریزد
تا که اختر خدا به بامم ریخت
تا شکارش شوم در این عرصه
دانه، صیاد هم، به دامم ریخت
عسل از نام تو گوارا شد
زین سبب شهد از کلامم ریخت
کربلا از کلام تو شیرین
بر رجزهای تو سلامم ریخت
در دو عالم برای من مثلی
روز محشر تو قاسم عسلی

بند دوم
حسن دوم قبیله نور
ای سراپا تمام شعر و شعور
سربلند از تو مجتبی گردید
ای تو موسی و کربلایت طور
طور سینا شد است سینه‌ تو
کاش با عشق تو شوم محشور
با نقاب آمدی تو در میدان
چشم بد از جمال ماهت دور
وجناتت همه به مثل حسن
دشمنانت همه ز نورت کور
معنی عشق از ازل داری
سیزده باده از عسل داری

ب

  • دوشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 06:09
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب
 حسین رئوفی

مرثیه قاسم بن الحسن (ع) -( عشق یعنی چشم و گوش و دست و پا ) * حسین رئوفی

1429

مرثیه قاسم بن الحسن (ع) -( عشق یعنی چشم و گوش و دست و پا  ) عشق یعنی چشم و گوش و دست و پا
همره قلب و زبان تسلیم دوست

عشق یعنی دشمنی با دشمنش
دوستی با آنکه خاطرخواهِ اوست

وصل و هجران، درد و درمان ، فرق نیست
عشق در هر حال ، راضی بودن است

در میان شعله بی چون و چرا
بال و پر ، پروانه سان بگشودن است

مدعی بر عشق بسیار است لیک
هان بگو عاشق کجا و عشق چیست

گر قرار است آنچه خواهی آن شود
خویش خواهی ، باشد این و عشق نیست

بهر بذل جان ، بدِل فرهاد را
بیستونِ بی بَدل شیرین تر است

جانِ شیرین ، جمله کم می آورَد
مرگ اینجا از عسل شیرین تر است

عشق را با شِکوِه کردن کار نیست
گر زِ هر سو سنگ بارد بر جبین

این شکوه عشق باشد گر شود
خاک و خون و استخوان با هم عجین

کودک

  • دوشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:09
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 علیرضا خاکساری

قاسم بن الحسن (ع) -( کسی که آمده در خانه اش پشیمان نیست ) * علیرضا خاکساری

1193

قاسم بن الحسن (ع) -( کسی که آمده در خانه اش پشیمان نیست ) کسی که آمده در خانه اش پشیمان نیست
کریم چون حسن مجتبی به قران نیست
به غیر سفره ی او پای سفره ای منشین
که هر طعام لذیذی به نفع مهمان نیست
کریم منت مسکین خویش را بکشد
هر انکه لطف کند حتما از کریمان نیست
در ان میانه که پای حسن وسط باشد
برای حاتم طایی مجال جولان نیست
همین که راه دهد نزد خود مرا کافی ست
همیشه سائل این در که حاجتش نان نیست
حساب امشب مان با کریم ال الله ست
ضرر کند بخدا هرکسی که گریان نیست
برای روضه سرم درد میکند امشب
چرا که درد مرا غیر گریه درمان نیست

کریم زاده کریم ست ، روح "کَرَّمنا"ست
کریم میشود ان کس که مادرش زهراست

به روی خوش به نگاه لطیف شهرت داشت
پسر چقدر به بابای خود شباهت

  • جمعه
  • 28
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 13:31
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 علیرضا خاکساری

قاسم بن الحسن علیه السلام -( هرشب و روز انجمن قاسم ! ) * علیرضا خاکساری

1203

قاسم بن الحسن علیه السلام -( هرشب و روز انجمن قاسم ! ) هرشب و روز انجمن قاسم !
با تب و تاب و حُسن ظن قاسم!
مینویسم مکررا قاسم !
که تویی مقتدای من قاسم!
هم حسینی و هم حسن قاسم!

به کمر شال مصطفی داری
نور زهرا و مرتضی داری
رأفتت را ز مجتبی داری
خلق و خوی حسین را داری
آینه دار پنج تن قاسم !

بسم رب الرحیم مثل حسن
به تو دل میدهیم مثل حسن
سفره داری عظیم مثل حسن
تو کریمی کریم مثل حسن
تو دو روحی به یک بدن قاسم!

حسنیون که عاشقان تو اند
همگی ریزه خوار خوان تو اند
شهدا نیز رهروان تو اند
نوجوانان مقلدان تو اند
مرجع هر چه سینه زن قاسم !

کار داریم فی المثل به لبت
پاسخ جامع علل به لبت
عالمی خیره از ازل به لبت
"موت احلی من العسل" به لبت
فاتح قلعه ی سخن قاسم !

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 13:32
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

دانلود متن و سبک نوحه واحد شب ششم محرم- حضرت قاسم علیه السلام -( به میدان زده با رجزهایش - فدای قدم های زیبایش ) * وحید ولوی

15084
17

دانلود متن و سبک نوحه واحد شب ششم محرم- حضرت قاسم علیه السلام -( به میدان زده با رجزهایش - فدای قدم های زیبایش ) به میدان زده با رجزهایش - فدای قدم های زیبایش
همه در تعجب از این رزم نسل زهرایی2
عسل می چکد از نفس هایش - چه نافذ بُوَد برق چشمانش
که قاسم شده دانش آموز درس سقایی2
غریوش شبیه علی اکبر - نبردش مثال خود حیدر
کند تار و مار قاسم هر لشکر - (بگو سینه زن الله اکبر)2
زاده ی مجتبی، قاسم بن الحسن، رعد و برقش تماشایی است
بوی عطر رخش، پیچش گیسویش، عطر یاس است و زهرایی است
قاسم بن الحسن، زاده ی مجتبی، شیر کرب و بلا، جانم2
***
پر از شور و شوق شهادت بود - کسی که فدای ولایت بود
رجز می خواند که «اِن تَنکُرُونی أنَا بنُ الحَسَن»2
«انا القاسم بن علی» یعنی - که خون علی در رگم جاری
یهودی بیا آمده زاده ی شیر خیبر ش

  • شنبه
  • 6
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 06:50
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 حمیدرضا محسنات

قاسم ابن الحسن (ع) -( گیرم زره نیافتی عمه , کفن که هست ) * حمیدرضا محسنات

1361

قاسم ابن الحسن (ع) -( گیرم زره نیافتی عمه , کفن که هست  ) گیرم زره نیافتی عمه , کفن که هست
گیرم سپر نیافتی عمه , بدن که هست

گیرم سپاه مسخره کردند : بچه است
تیغم به خوبیه سر ازرق زدن که هست

غصه نخور عمو , سپرت میشوم خودم
ابن الحسین کشته شد ابن الحسن که هست

من جنگ میکنم , تو نفس تازه کن عمو
فرصت به قدر غارت یک پیروهن که هست

دیدند زاده ی حسنم من , که تاختند
از پشت این نقاب چگونه شناختند ؟

شاعر : حمیدرضا محسنات

  • شنبه
  • 6
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 14:08
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت قاسم ابن الحسن(ع) -(من که در کنج خرابات نشستم هرشب) * محسن قاسمی

1733
1

حضرت قاسم ابن الحسن(ع) -(من که در کنج خرابات نشستم هرشب) ن که در کنج خرابات نشستم هرشب
تا بود حرف عسل وار تو مستم هرشب

عشق آموخته ام من ز اویس قرنی
که دلم را چو جبین تو شکستم هرشب

قاسم بن الحسنی قاسم الطاف خدا
بی جهت نیست که من عبد تو هستم هرشب

ای مسیحی نشوم مثل تو مشرک، اما
این پسر با پدرش را بپرستم هرشب

گه غلام پسر و بنده لطف پدرم
گه غلام پدر و بنده لطف پسرم

چشم خورشید به گیسوی تو در خواب شود
حاصل تابش لبخند تو مهتاب شود

ام قاسم تو بخوان سوره ی توحید بر او
دل مریم ز چنین گل پسری آب شود

تا خجالت نکشی پیش عمو در قامت
قامتت سرو تر از حضرت ارباب شود

عاشقان قصه ی فرهاد گذارند کنار
مرگ شیرین تو در عشق اگر باب شود

بند نعلین تو هر چند معما باشد
ب

  • جمعه
  • 18
  • خرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 16:01
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

حضرت قاسم (ع) -(در محضر شاه شهیدان) * رضا یعقوبیان

182

حضرت قاسم (ع)  -(در محضر شاه شهیدان) حضرت قاسم (ع)
در محضر شاه شهیدان
گل حسن آمد به میدان
عمو عمو عمو حسین جان (3)
********
لطف خدای لم یزل شد
قسمتم از روز ازل شد
مرگ بهرم احلی من عسل شد
عمو عمو عمو حسین جان (3)
********
لشکر! یتیم محتبایم
من رهنورد مجتبایم
شیر صف کرب و بلایم
عمو عمو عمو حسین جان (3)
********
انا بن مگه و منایم
انا بن زمزم و صفایم
انابن پور مصطفایم
عمو عمو عمو حسین جان (3)
********
بر فاطمه نور دو عینم
بهر حسین در شور و شینم
قربانی راه حسینم
عمو عمو عمو حسین جان (3)
********
از هر طرف با بانگ تکبیر
میکشت دشمن را به شمشیر
تا که زدند بر پیکرش تیر
عمو عمو عمو حسین جان (3)
********
او سرنگون از صدر زین شد
تا پیکرش نق

  • یکشنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 22:46
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

حضرت قاسم (ع) -(روح بر جانم بده ره به جانانم بده) * رضا یعقوبیان

201

حضرت قاسم (ع)  -(روح بر جانم بده ره به جانانم بده) حضرت قاسم (ع)
روح بر جانم بده ره به جانانم بده
ای عموی مهربان اذن میدانم بده
مشکلم را یا عمو بنما تو حل
مرگ باشد بر من احلی من عسل
ای عموجانم حسین (4)
********
در جلالی مصطفی دز مثالی هل اتی
در کمالی فاطمه در خصالی مرتضی
نور بخش عالمینی قاسمم
هستی و جان حسینی قاسمم
ای عموجانم حسین (4)
********
رفت قاسم از وفا جانب میدان عشق
بین خیل دشمنان داده او جولان عشق
لشکر دشمن منم پور حسن
سبط فرزند رسول مؤتمن
ای عموجانم حسین (4)
********
می رسد تکبیر تو همنوا شمشیر تو
تا که افتادی زمین شد عمویت پیر تو
شد سراسیمه به سویت رهسپار
دید دور تو گرفته خیل خار
ای عموجانم حسین (4)
********
جان و جانانت حسین بی قرا

  • دوشنبه
  • 22
  • مرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 16:21
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

دودمه حضرت قاسم بن حسن(ع) -(پیکرت قاتل جان عمویت شد قاسم) * محمود ژولیده

703

دودمه حضرت قاسم بن حسن(ع) -(پیکرت قاتل جان عمویت شد قاسم) پیکرت قاتل جان عمویت شد قاسم
ای یتیم حسنم
تن تو طعمۀ بغض عدویت شد قاسم
ای یتیم حسنم

  • سه شنبه
  • 6
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:38
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

نوجوان باوفا -(نور چشم مصطفی ،قاسم ابن المجتبی) * رضا یعقوبیان

81

نوجوان باوفا -(نور چشم مصطفی ،قاسم ابن المجتبی) نور چشم مصطفی ،قاسم ابن مجتبی
نجل پاک مرتضا قاسم ابن مجتبی
**
ای گل گلزار عشق ،بوده ای بیمار عشق
غنچۀ باغ ولا قاسم ابن مجتبی
**
ای صفا بخش حرم من گدای این درم
گشته مهمان شما قاسم ابن مجتبی
**
تو گلی من خار توگشته ام سرشار تو
من کجا و تو کجا قاسم ابن مجتبی
**
مظهر حریّتی پای تا سر رحمتی
کعبۀ دل های ما قاسم ابن مجتبی
**
آمدم برتو پناه گرکنی من بر نگاه
میشود دردم دوا قاسم ابن مجتبی
**
چون عمویت با صفا صاحب جود و سخا
نوجوان با وفا قاسم ابن مجتبی
**
نو گل گلزار دین برعمو یار و معین
ای گل زهرا نما قاسم ابن مجتبی
**
ناامیدان را امید گشته ای تورو سپید
ای یتیم مجتبی قاسم ابن مجتبی
**
برعموی خود حسین بو

  • یکشنبه
  • 11
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 13:25
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

رهنورد عشق -(تو هدیه از سوی خدایی قاسم یتیم مجتبایی) * رضا یعقوبیان

59

رهنورد عشق -(تو هدیه از سوی خدایی قاسم یتیم مجتبایی) تو هدیه از سوی خدایی
قاسم یتیم مجتبایی
ای گلبن باغ ولایت
داری تو لطف بی نهایت
آقا تو بر خیل گدایت
مولاحسین آجرک الله (۳)
**
بر مجتبی نور دوعینی
پرورده بنت حسینی
خوی و خصال تو حسینی
ماه جمال تو حسینی
جاه و جلال تو حسینی
مولاحسین آجرک الله (۳)
**
آقا منم مهمانت امشب
شرمندۀ احسانت امشب
من از محبّان تو هستم
در محفلت مولا نشستم
از مرحمت بگیر تو دستم
مولاحسین آجرک الله (۳)
**
همسنگر خون خدایی
کردی تو جانت را فدایی
چون علی اکبرعزّ و جاهت
بردرگه خالق نگاهت
کرب و بلا شدقتلگاهت
مولاحسین آجرک الله (۳)
**
با تیغ بشکسته سرت شد
در خون شناورپیکرت شد
از کینه ها و ظلم عدوان
شدجسم تو پامال اسبان
رفتی تو قاسم سو

  • یکشنبه
  • 11
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 13:27
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

عزای قاسم (ع) -(همه عالم نشسته در عزای تو قاسم) * رضا یعقوبیان

71

عزای قاسم (ع) -(همه عالم نشسته در عزای تو قاسم) همه عالم نشسته
در عزای تو قاسم
شیعه سوزد همیشه
از برای تو قاسم
کشته شد یتیم مجتبی
سوزد و گرید خون خدا
**
گل باغ پیمبر
بود از نسل هاشم
نوه مرتضی و
پسر نجمه قاسم
کشته شد یتیم مجتبی
سوزد و گرید خون خدا
**
ماه تابان عصمت
برحسن نور عین است
یادگار برادر
همه هست حسین است
کشته شد یتیم مجتبی
سوزد و گرید خون خدا
**
گل گلزار عصمت
حامی دین و امّت
نهضت کربلا را
خون او داده عزّت
کشته شد یتیم مجتبی
سوزد و گرید خون خدا
**
آمده اذن بگیرد
تا رود سوی میدان
تا کند جان فدایی
بر ره دین و قران
کشته شد یتیم مجتبی
سوزد و گرید خون خدا
**
با شجاعت به میدان
چون علی داده جولان
گرچه او نوجوان است
کشت ز دشمن فراوان
کشته شد

  • یکشنبه
  • 11
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 13:29
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب

شهادت حضرت قاسم بن الحسن (ع) تو در این چند دقیقه قد سقا شده ای * رامین برومند

912
3

شهادت حضرت قاسم بن الحسن (ع) تو در این چند دقیقه قد سقا شده ای شهادت حضرت قاسم بن الحسن (ع)

آن قَدَر پر زدی و راهی ِ بالا شده ای
سیزده ساله ی من وه که چه آقا شده ای!!

تازه داماد حرم شاخه ی شمشاد حسین
چقدر مثل علی اکبر لیلا شده ای!!

لخته خون لبت انداخت مرا یاد حسن
تو تداعی گر آن لحظه ی بابا شده ای

مثل کندوی عسل تو چه مشبک شده ای
چشم من تار شده یا تو معما شده ای!!

دل دل إنقدر نزن آهوی لب تشنه ی من
چه بگویم به حسن!؟ناقص الاعضا شده ای!

بعد از اکبر تو عصای منِ بیکس بودی
قاتلم شد علی اکبر ، و تو حالا شده ای

دست و پا هی مزن إنقدر تورا جان عمو
من بمیرم که تو پامال قدم ها شده ای

انقدر آه مکش جان حسن جان حسین
زحمتت را بکشیدم که تو آقا شده ای

الف قامت من دا

  • دوشنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 04:14
  • نوشته شده توسط
  • رامین برومند(زائر)
ادامه مطلب
 محسن طالبی پور

حضرت قاسم بن حسن(ع) -(می جوشه خون حسن تو رگهام) * محسن طالبی پور

814

حضرت قاسم بن حسن(ع) -(می جوشه خون حسن تو رگهام) می جوشه خون حسن تو رگهام
عمو نگاه کن غمه تو چشمام
دلم گرفته اجازه می خوام
برم به میدون به جای بابام
می شه باز منو بغل کنی
کام من رو هم عسل کنی
چی میشه شبیه مجتبی
من رو راهی جمل کنی
برس به دادم ای عمو
عموی خوبم شدم مهیا
فقط نگاه تو مونده حالا
بگی بمیرم برات می میرم
شبیه اکبر شبیه سقا
غیرتم چو غیرت حسن
دست رد به قلب من نزن
نیست کسی حریف من عمو
در نبرد و رزم تن به تن
برس به دادم ای عمو
سر مسیرت یه راه تنگه
تو آسمونش بارون سنگه
بیا عمو که سپاه کوفه
برا سر من داره می جنگه
زیر نیزه ها پرم شکست
گوشه گوشه سرم شکست
ای عمو شبیه مادرت
استخوان پیکرم شکست
برس به دادم ای عمو

  • دوشنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 11:11
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(غزل)سینه زن/وای بر من که خزان در چمنت می بینم * محمود اسدی

919
1

(غزل)سینه زن/وای بر من که خزان در چمنت می بینم وای بر من که خزان در چمنت می بینم
ای یتیم حسنم چون حسنت می بینم

قدرتی نیست که لب را به سخن باز کنی
چقدَر لخته ی خون در دهنت می بینم

زرهی قد تو پیدا نشد و میسوزم
با کفن رفتی و پاره کفنت می بینم

گرگها دور و بر پیکر تو حلقه زدند
که رد پنجه روی پیرُهنت می بینم

نیزه بیرون زده از سینه ی تو،زین ماتم
دخترم را به حرم سینه زنت می بینم

بس که از جسم تو با اسب همه رد شده اند
همچنان قامت عباس تنت می بینم

قاسمم در همه ی دشت تو تقسیم شدی
به روی نعل کمی از بدنت می بینم
*******
شائق

  • سه شنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 22:21
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب

روضه حضرت قاسم علیه السلام *

15

روضه حضرت قاسم علیه السلام روضه حضرت قاسم علیه السلام
#حضرت_قاسم
?در کربلا چند جا بود که ندای استغاثه ی حضرت اباعبدالله بلند شد یک جا بعد از شهادت حضرت قاسم بود ،
قالَ الرّاوى: وَخَرَجَ غُلامٌ كَاءَنَّ وَجْهَهُ شِقَّةَ قَمَرٍ، فَجَعَلَ يُقاتِلُ،
راوى گويد: در اين هنگام جوانى بيرون خراميد كه در حُسن صورت و درخشندگى منظر به مثابه پاره ماه بود، با آن گروه بدخواه و بى دين، به كار جنگ پرداخت.

فَضَرَبَهُ ابْنُ فُضَيْلٍ الاَْزْدى عَلى رَاءْسِهِ، فَفَلَقَهُ، فَوَقَعَ الْغُلامُ لِوَجْهِهِ وَصاحَ: يا عَمّاهُ.
ابن فضيل اَزْدى مَيْشوم ضربتى بر فرق آن مظلوم، زد كه فرق او راشكافت و آن جوان از مركب به صورت، روى زمين افتاد و فرياد يا

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 13:55
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب

#قاسم_ابن_الحسن *

13

#قاسم_ابن_الحسن #قاسم_ابن_الحسن
?حميد بن مسلم گويد جوانى كه صورتش قرص قمر بود و شمشيرى حمايل داشت و پيراهنى پوشيده و نعلينى بپا كرده كه بند يكى از آنها گسيخته بود وارد معركه كارزار شد عمر بن سعد ازدى بمن گفت سوگند بخدا هم اكنون بر اين جوان حمله مى كنم و او را از پا درمى آورم گفتم سبحان اللَّه تعجب مى كنم از اين اراده كه كرده دست از اين كار بردار و بگذار ديگران كه بر كوچك و بزرگ حسين ع رحم نمى كنند او را به پدران نامدارش ملحق سازند پاسخ داد چنين نيست بخدا قسم سر راه بر او مى گيرم و او
را نابود مى كنم اين سخن را گفت و به قاسم ع حمله كرده شمشيرى بر سر مباركش زد سرش شكافت قاسم بروى زمين
افتاد عمويش حسين ع را بداد

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 13:57
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب

روضه ى حضرت قاسم ابن الحسن عليه السلام *

255

روضه ى حضرت قاسم ابن الحسن عليه السلام گريز و روضه
روضه ى حضرت قاسم ابن الحسن عليه السلام
منبع : لهوف سيدابن طاووس ترجمه عليرضا
رجالي تهرانى ص١٥٥ الي ١٥٧

بسم الله الرحمن الرحيم
قال الراوى : جوانى از خيمه خارج شد كه گويى ((وجْهَه شِقَّه قَمَر)) صورتش پاره اى از ماه بود و شروع به جنگ كرد تا جايي كه ابن فضيل ضربه اي بر فرق مباركش زد و سر حضرت رو شكافت . حضرت باصورت رو زمين افتاد ، سيدالشهدا مانند باز شكارى خودشون رو بالاى سر حضرت قاسم عليه السلام رسوندن و با ضربه اى بر دست ابن فضيل زدند و دست او جدا شد و چنان فريادي زد كه همه لشگريان عمر سعد صداي اون رو شنيدند و حمله كردند تا اون رو نجات بدهند ، راوي مي گه اينقدر لشگريان زياد بودند ب

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 18:04
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب
 علی صمدی

حضرت قاسم بن حسن(ع) -(قاسم بن الحسن بی قراره) * علی صمدی

806
1

حضرت قاسم بن حسن(ع) -(قاسم بن الحسن بی قراره) قاسم بن الحسن بی قراره
شوق و شور از نگاهش میباره
اذن گرفته برا پر کشیدن
لحظه ها رو داره میشماره
کربلا کربلا
گرفته بوی حضرت مجتبی
داره این پسر غیرت مجتبی
شده مایه ی عزت مجتبی
شهادت براش ، احلی من عسل
دلیر جمل ... باباشه
تو رگهاش خون ، حسن میجوشه
کفن میپوشه ... فدا شه
غریب حسن ۳ یا قاسم
بین گرگا گیر افتاد و افتاد
بر زمین ای خدا داد و بیداد
میکوبید پاشو رو خاک و میگفت
ای عمو جان برس زود به فریاد
سینه ام سینه ام
داره درد گمونم شکسته عمو
شکست استخونام به دست عدو
باید پیکرم رو کنی جست و جو
تنم نرم شده ، زیر سم اسب
نفس بند اومد ... تو سینم
به یاد درو ، غم مادرو
زخم پهلو و ... مدینم
غریب حسن ۳ یا

  • پنج شنبه
  • 15
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:53
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

میدان رفتن قاسم بن الحسن -(سیزده ساله ای ولی مردی ) * اسماعیل تقوایی

1252
1

میدان رفتن قاسم بن الحسن  -(سیزده ساله ای ولی مردی ) میدان رفتن قاسم بن الحسن

سیزده ساله ای ولی مردی

بر یلان عرب هماوردی

زره ای بر تنت نکرده ای و

در هوای شهادت وشهدی

من به قربان قد وبالا یت

ای عمو با دلم چها کردی

یکدمی را بیا در آغوشم
علی اکبر به یادم آوردی

قاسم هستی وقسمت مارا
دیدن روی مجتبی کردی

بعد اکبر عموت دلتنگ است

قاسمم قول ده که بر گردی

قول داد وروانه شد میدان

چه نبرد وعجب عملکردی

ناگهان ناله ای به گوش آمد

ادرک عما ز یک جوانمردی

عمویش آمد وولی افسوس

شد نصیبش دل پر از دردی

شاعر:اسماعیل تقوایی

  • چهارشنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 10:28
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

ترکیب بند شهادت حضرت عبدالله بن الحسن(ع) -(حالا که ز تو چند قدمی فاصله دارم) * حسن ثابت جو

937

ترکیب بند شهادت حضرت عبدالله بن الحسن(ع) -(حالا که ز تو چند قدمی فاصله دارم) ترکیب بند شهادت حضرت عبدالله بن الحسن(ع)
حالا که ز تو چند قدمی فاصله دارم
بگذار بگویم که ز دستت گله دارم
از تیر و کمانت دل بی حوصله دارم
دانی دل خونی ز تو ای حرمله دارم؟
منفورترین ظالم و مغضوب جهانی
بی رحم تر از خولی و شمری و سنانی
یک بار زدی اصغر خونین دهنم رفت
یک بار زدی تیر سه شعبه بدنم رفت
دیدی که رمق از همه ی جسم و تنم رفت
این بار زدی جانِ یتیم حسنم رفت
در مقتل من خنده کنان، هلهله داری
تو کینه ی دیرینه از این سلسله داری
من دور و برم گریه و نجواست ندیدی
جانم، حسنم، آمده اینجاست ندیدی
این زمزمه ی زینب کبراست ندیدی
در گوشه ی مقتل خودِ زهراست ندیدی
تو کافری و صوم و صلات تو حرام است
با تیر تو

  • جمعه
  • 23
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 18:26
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

دوبیتی شهادت حضرت قاسم بن الحسن(ع) -(بزن فریاد تا فهمم کجایی) * حسن ثابت جو

1427

دوبیتی شهادت حضرت قاسم بن الحسن(ع) -(بزن فریاد تا فهمم کجایی) بزن فریاد تا فهمم کجایی
به چشم تار خونینم نیایی
من تنها و یک لشکر شقاوت
تو در زیر کدامین دست و پایی

  • شنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 00:48
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد