قاسم بن حسن (ع)

مرتب سازی براساس

قاسم ابن الحسن -( وقتی که تشنگی به نظر تاب می خورد ) * احمد بابایی

1387
3

قاسم ابن الحسن -( وقتی که تشنگی به نظر تاب می خورد ) وقتی که تشنگی به نظر تاب می خورد

ماهی ز تنگ تنگ خودش آب می خورد

تا مشتری کم است، مرا انتخاب کن

گاهی پلنگ حسرت مهتاب می خورد

کرم حسود مشت مرا باز کرده است

ماهی کور زود به قلاب می خورد

از هول خیمه های جوان مرده می رسند

اشکم به درد قصه ارباب می خورد

ابروی کربلا شده قاسم، هزار شکر

نام حسن به گوشه محراب می خورد

ای روضه وداع به قاسم نظاره کن

چشمان عمه پشت سرش آب می خورد

قاسم میان این همه هنده مگر چه گفت

تصویر حمزه در جگرش آب می خورد

وقتی نظر به خون و پر و بال می کنی

آیینه جان تجسم اعمال می کنی

گفتی عصای پیری من بعد اکبری

وقتش رسیده به قولت عمل کنی

با من قدم بزن که به مضمون رسانمت

  • شنبه
  • 28
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 07:06
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 محمد قاسمی

قاسم ابن الحسن -( جلوه ي روي پنج تن قاسم ) * محمد قاسمی

1839
3

قاسم ابن الحسن -( جلوه ي روي پنج تن قاسم ) جلوه ي روي پنج تن قاسم

ابنِ اِبنِ ابوالحسن قاسم

ماهْ رخسار انجمن قاسم

سرو خوش قامت چمن قاسم

ذكر من وقت پر زدن قاسم

كيست اين نوجوان؟قرار حسن

وارث عزّت و وقار حسن

دُرّ دردانه ي تبار حسن

همه جا هست دستيار حسن

حسن خانه ي حسن قاسم

گيسوان حسن مجعّد بود

پاي تا فرق چون محمّد بود

عشق بي عشق او مردّد بود

رنگ او سبز چون زبرجد بود

پس عقيق است در يمن قاسم

گردش چرخ بي دَمَش، مـُختَل

همه بي قاسمند، ول مَعطل

نكته اي گويمت ولي مُجمَل

خوش بحالش كه بود از اوّل

با اباالفضل همسخن قاسم

در جلالت به كبريا رفته

صولتش هم به مصطفي رفته

هيبتش هم به مرتضي رفته

در كرامت به مجتبي رفته

با حسين است همو

  • شنبه
  • 28
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 07:07
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

قاسم ابن الحسن (ع) -( غم در دو چشمش بود و سویش ریخت بر هم ) * امیر علوی

1322
0

قاسم ابن الحسن (ع) -( غم در دو چشمش بود و سویش ریخت بر هم ) غم در دو چشمش بود و سویش ریخت بر هم

یک لحظه ناگه رنگ و رویش ریخت بر هم

خیره شده تنها به سوی دشت و گودال

یک باره اصلا گفت وگویش ریخت برهم

کنکاش میکرد تا عمویش را ببیند

شمشیر امد جست و جویش ریخت بر هم

چشمش به حسرت سوی دارالحرب افتاد

در فکر این است آبرویش ریخت بر هم

دیگر صدای ناله ی آقا نیامد

عمه گمانم که گلویش ریخت بر هم

دستش رها شد ناگهان از دست عمه

رفت بین گودال و سبویش ریخت برهم

گودال تنگ است و عمو هم نیمه جان است

او بین مقتل با عمویش ریخت بر هم

شاعر : امیر علوی

  • شنبه
  • 28
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 07:09
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

دانلود متن و سبک نوحه حضرت قاسم با صدای محمود کریمی -( کبوتر عشق من داری سفر می کنی ) *

5005
5

دانلود متن و سبک نوحه حضرت قاسم با صدای محمود کریمی -( کبوتر عشق من داری سفر می کنی     ) کبوتر عشق من داری سفر می کنی
هوای چشم من و گرفته تر میکنی
من و میکشی میری از خیمه ها
من و میکشی آخر ماجرا
من و میکشی میزنی دست و پا
من و، داره میکشه عمو،غم رفتنت
میری، میمونه ولی، با من، بوی پیرهنت
تو که دامن از خیمه ها می کشی
پَر از خیمه ها تا خدا می کشی
رو خاک زمین تا که پا می کشی
من و میکشی آخر ماجرا
لبت پر از خونه و قدت شده مثل من
شبیه مادر شدی میاد صدای حسن
بلایی که اینجا سرت اومده
یه روزی سر مادرت اومده
عمو جون بالای سرت اومده

دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 03:03
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 امیرحسین سلطانی

دانلود متن و سبک زمینه یا شور ششم محرم الحرام حضرت قاسم(ع) -( بده اجازه ای عمو ) * امیرحسین سلطانی

4166
3

دانلود متن و سبک زمینه یا شور ششم محرم الحرام حضرت قاسم(ع) -( بده اجازه ای عمو ) بند اول
بده اجازه ای عمو/من دیگه طاقت ندارم
برای میدون رفتنم/نامه ای از بابام دارم
منم میخوام فدا بشم/مثل علی اکبرت
بشکنه پهلوم عموجون/شبیه زهرا مادرت
(جهاد تو راهه،تو خیرالعمل شهادت شیرین،تره از عسل)
(ندارم ترسی،از این نامردا میرم میدون من،با ذکر زهرا)
عمو حسین حسین/بذا زیر تیغ و نیزه ها برم
عمو حسین حسین/دل من تنگه پیش بابا برم
عمو حسین حسین/تو فقط اذن جهادمو بده
عمو حسین حسین/تا به جنگه قوم بی حیا برم
(عمو جان حسین،قاسم ابن الحسنم روحی فداک)

بند دوم
عروسی ام شده عزا/به جای نقل سنگ میزنن
برس عمو به داد من/به کاکلم چنگ میزنن
به زیر سم مرکبا/به لب رسیده جون من
سخته نفس کشیدنم/شکسته استخون من

  • سه شنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 05:45
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

دانلود متن و سبک نوحه شب ششم - حضرت قاسم(ع) -( اذن میدانم بده ) * علی بهرامی نیا

2158
1

دانلود متن و سبک نوحه شب ششم - حضرت قاسم(ع) -( اذن میدانم بده ) بنداول
اذن میدانم بده
به قاسمت ای عمو جانم
نگاه بکن به خواهش و
به التماس تو چشمانم
میرم میدون نمی ترسم
ز لشکر یا که هر یلی
هل من مبارز بر لبم
عشقم حسین بن علی
وصیت بابامه، به راه تو بمیرم
جونم فدات عموجون،ای سید و امیرم
واویلتا واویلا......واویلتا واویلا
بنددوم
بهر حمایت از عمو
عازم شدم بر گاه جنگ
من بی زره اما عدو
بانیزه و تیر و خدنگ
شرمنده ام جان عمو
دیگر شدم نقش زمین
با نعل اسب تازد عدو
برجسم من با حرص و کین
حالا میخوام بگیرم،عمو تو رو تو بغل
مرگ توی رکابت،شیرین تره از عسل
واویلتا واویلا.......واویلتا واویلا

و فرزاد جعفریشاعر : علی بهرامی نیا

منبع : گروه شاعران جواز نوکری

دانلود سبک

  • چهارشنبه
  • 22
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 05:12
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

دانلود متن و سبک روضه حضرت شاهزاده قاسم علیه السلام -( طنین عشق تو صدام ) * حامد شریف

2285
3

دانلود متن و سبک  روضه حضرت شاهزاده قاسم علیه السلام   -( طنین عشق تو صدام ) بند اول

طنین عشق تو صدام

خون علی توی رگام

حسن دشت کربلام

ثارالله

فرزند فاتح جمل

ذکرم احلی من عسل

میگیرم مرگو تو بقل

ثارالله

من از خدامه که واست بمیرم

فدات بشم تنها نعم الامیرم

تقاص خون اکبر میگیرم

ثارالله یابن فاطمه ۳ ثارالله

بند دوم

پس میدم درسمو عمو

میزنم سرهای عدو

جون من دیگه نه نگو

عموجون

عشق تو اوج باورم

قسم به جون مادرم

من آبروتو میخرم

عموجون

حریف تن به تنمو ندارن

اگه هزارتا لشگرم بیارن

می بینیشون که در حال فرارن

ایشالله

ثارالله یابن فاطمه ۳ ثارالله

بند سوم

قبل از سر پیکرو ببین

ازشون میندازم زمین

فقط بذار برم همین

ثارالله

حالا که سربازت شدم

بهشون یه درسی

  • چهارشنبه
  • 22
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 12:06
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

روضه حضرت شاهزاده قاسم علیه السلام -( به زیر مرکبا قد کشیدی چرا ؟ ) * حامد شریف

2422
10

  روضه حضرت شاهزاده قاسم علیه السلام -(  به زیر مرکبا قد کشیدی چرا ؟ ) به زیر مرکبا

قد کشیدی چرا ؟

چه جوری من بدم

جواب مجتبی؟

از جای پای نعل این اسبا

پر از گل لاله شده صحرا

خدا کنه حسن نیاد اینجا

واویلا...

آزروم این بوده

لباس دومادی

تنت کنم ولی

رو زمین افتادی

روز وفات نجمه امروزه

با ناله هات تو خیمه میسوزه

نگاهشو به اینجا می دوزه

واویلا...

ای گل پرپرم

رو سینه ی منی

با سردی تنت

جونمو میکنی

پاهات کشیده میشه رو خاکا

خونِ تتت میریزه تو صحرا

چیزی نموده بمیرم حالا

واویلا...

شاعر : حامد شریف و سجاد شرفخانی

منبع: گروه شاعران جواز نوکری

دانلود سبک

دانلود سبک

دانلود سبک

  • پنج شنبه
  • 23
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 03:32
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

دانلود متن و سبک زمزمه شب ششم محرم الحرام -( افتادم از فرس پرم،شکست ) * عماد بهرامی

1785

دانلود متن و سبک زمزمه شب ششم محرم الحرام -( افتادم از فرس پرم،شکست ) افتادم از فرس پرم،شکست

با سنگ اعدا سرم،شکست

حرمت باب الکرم،شکست

نا نجیبا دور ورم

از هر طرف با نیزه ریختن رو سرم

پهلوم شکست درست شبیه مادرم

پهلو که بشکنه همینه و

نفس می پیچه تو سینه و

می افتی یاد مدینه و

بودم شبیه پسرت

عمو جونم فدای اون چشم ترت

سلامتو میرسونم به مادرت

اسم تورو صدا که میزنم

آروم میگیره همه تنم

تو آغوش تو جون میکنم

چی بهتر از اینه برام

با دست پر مهر تو بسته شه چشام

همینجوری برم زیارت بابام

شاعر : عماد بهرامی

منبع : گروه شاعران جواز نوکری

دانلود سبک

  • پنج شنبه
  • 23
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 05:14
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

دانلود متن وسبک نوحه قاسم ابن الحسن -( نوجوون خیمه ها ، پاهاتو نکش زمین ) * مجتبی صمدی

3560
5

دانلود متن وسبک نوحه  قاسم ابن الحسن -( نوجوون خیمه ها ، پاهاتو نکش زمین ) نوجوون خیمه ها ، پاهاتو نکش زمین

چشم لطمه خوردتو ، وا کن حالمو ببین

اومده ، عمو بالای بدنت

بمیرم ، شده پر خون دهنت

لعنت به کوفیا ، خیلی نامردن

رخت دومادی تو ، پر خون کردن

آیینه ی حسن ، عمو قربونت

******

بسکه زیر دست و پا ، ضربه خورده پیکرت

با زمین یکی شده ، پیکر معطرت

زنده شد ، خاطره های مدینه

دنده هات ، زده بیرون از تو سینه

قدت بلند شده ، شبیه سقا

از بس تن تو رو ، کوبیدن با پا

آیینه ی حسن ، عمو قربونت

******

با وجودیکه گلم ، ذره ای نخوردی آب

از تنت گرفت عدو ، صدها شیشه ی گلاب

عسل از ، گوشه ی لبات چکیده

عمو جون ، کی موی تو رو کشیده

ای وای تنت دیگه ، بی چهارچوبه

بالا سرت اگ

  • شنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 03:07
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

دانلود متن و سبک زمینه شب ششم -( با قلب پریشون ) *

3076
2

دانلود متن و سبک  زمینه شب ششم -( با قلب پریشون ) با قلب پریشون

با چشمای گریون

میرم سوی میدون

ای عمو جون٢

مردن برا تو واسه قاسم شیرینه

کاش بمیرم و نبینم عمه غمگینه

مثل اکبرت میشم پرپرت،آرزوی من اینه

از غم تو تر شده چشام عمو

می سوزم از هرم نفسام عمو

زندگی رو (بی تونمیخوام 3 ) عمو

بااشک روونم

میگم عموجونم

نذرت نشه جوونم

هراسونم ٢

جون دادن براتو از عسل هم شیرین تر

خون اکبره مگه زخونم رنگین تر

چون کبوترم نگذاری بِرم میشه قاسم غمگین تر

ای عموجون بادل پراز محن

داد مادرم توشه ی فدا شدن

اینه عمو (نامه ی بابام 3) به من

از غم چی کشیدی

پیشم تارسیدی

دیدم که بریدی

منو دیدی٢

دیدی من چجوری ازرو ﻣﺮﻛﺐ اﻓﺘﺎﺩﻡ

می شنیدی تو صدای ﺁﻩ و ﻓﺮﻳﺎ

  • یکشنبه
  • 26
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 02:50
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 محمد قاسمی

شعر مدح حضرت قاسم(ع) -( این که از کار همه مشکل گُشایی می کُند ) * محمد قاسمی

6350
2

شعر مدح حضرت قاسم(ع) -( این که از کار همه مشکل گُشایی می کُند  ) ارث بُرده از حـسن
دلرُبایی می کُند

`در لـباس بـنـدگی کار خُــدایی می کُند”

ارث بُرده از حـسن

این که از کار همه مشکل گُشایی می کُند

سیزده ساله ست لیک

چــارده قـرن اسـت دارد مُقـتدایی می کُند

حُسنِ این ابن الحسن

دلـبری ماننـد یوسـف را هــوایی می کُند

بین دام گـیسویش

هر دلی افـتاده ، احساس رهایی می کُند

آمین گـوید حُـسین

چون که دامـادش برای ما دعایی می کُند

خرج راهـش با حسن

هـر کســی را قاسـمش ، کربلایی می کُند

گرچه خود ثارُالَلّهی ست

روضه اش دلهای ما را مُجتبایی می کُند

روز عاشورا شـده

هِی سرش از پیکرش میل جُدایی می کُند

گـریه ها با ناله ی—

ای جــوانِ `ارباً اربایم کُجایی؟” می

  • دوشنبه
  • 3
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:57
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت قاسم(ع) -( پهلو شکسته...پَر شکسته...سَر شکسته ) * حسین ایمانی

1269
0

شعر شهادت حضرت قاسم(ع) -( پهلو شکسته...پَر شکسته...سَر شکسته  ) افـتاده ام از پا عموجانم می آید

با روضـه یِ زهرا عموجانم می آید

پهلو شکسته...پَر شکسته...سَر شکسته

انـگار بابا.... با عموجانم می آید

مویِ سَرَم جا مانده در سَر پنجه یِ گرگ

جان می کَنَم اینجاعموجانم می آید

زیرِ سُـمِ اسبِ حرامی قـَد کشیدم

شاید شدم سقّا !!!عموجانم می آید

میخِ دَر و سر نیزه از یک جنس هستند

شد زخمِ سینه وا....عموجانم می آید

هرکس رسید از راه یک ضربه زَد و رفت

یک تَن شده صدتا عمو جانم می آید

من در ادب شاگردِ عبّاسم درست است

گفتم به خود...بر پا عموجانم می آید

تشییع این پیکر به سمتِ خیمه سخت است

حتماً عمـویم با عمو جانم می آید

شاعر : حسین ایمانی

  • دوشنبه
  • 3
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:58
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

شعر مدح و مرثیه حضرت قاسم(ع) -( دم به دم جان میدهند از ترس خیبر زاده ها ) * سید پوریا هاشمی

1962
-3

شعر مدح و مرثیه حضرت قاسم(ع) -( دم به دم جان میدهند از ترس خیبر زاده ها  ) حسن تکبیر گفت
گر مهیا میشوند امروز حیدر زاده ها

دم به دم جان میدهند از ترس خیبر زاده ها

ابتران ماتند از رزم پیمبر زاده ها

عالمی دارند عمو ها با برادر زاده ها

شیر غران بنی هاشم به میدان میزند

یا امام مجتبی!قاسم به میدان میزند

وقت رزمش لرزشی در آسمان انداخته

هیبت او لشگری را از زبان انداخته

هفت ضربه هفت سر از کوفیان انداخته

روی تن ها یک به یک خط و نشان انداخته

میمنه تا میسره آمد حسن تکبیر گفت

نعره ان تنکرونی زد! حسن تکبیر گفت

لا فتی الا علی! آمد مثل را زنده کرد

حال و احوال حسن بین جمل را زنده کرد

آنقدر شمشیر زد خیر العمل را زنده کرد

پیش چشمان همه روح اجل را زنده کرد

هرکسی آمد به

  • دوشنبه
  • 3
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:00
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

شعر مدح و مرثیه حضرت قاسم(ع) -( همه با چکمه جنگی ز تنت رد شده اند ) * سید پوریا هاشمی

1416
2

شعر مدح و مرثیه حضرت قاسم(ع) -( همه با چکمه جنگی ز تنت رد شده اند  ) عسلت ریخته
دستت افتاده لب افتاده و سر افتاده

عمویت دیده تو را و ز کمر افتاده

همه با چکمه جنگی ز تنت رد شده اند

بس که امروز تنت بین گذر افتاده

پشت لبهای تو دیگر پسرم سبز شده

روی خشکی لبت خون جگر افتاده

چشمهای حسنی تو نه بسته ست نه باز

هرکسی دیده تورا یاد پدر افتاده

آستین پاره ی تو در بغلش خونی شد

حق بده تازه عروس تو اگر افتاده

باز انگار علی رفته احد برگشته

باز انگار روی فاطمه در افتاده

آسمانی شده ای که پر ماه است عمو

برویت سم فرسها چقدر افتاده

مشتری های تو با سنگ خریدند تورا

عسلت ریخته و شیشه دگر افتاده...

شاعر : سید پوریا هاشمی

  • دوشنبه
  • 3
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:01
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

نوحه شب ششم محرم- قاسم بن حسن ع با صدای محمود کریمی -( بیشتر مثل مجتبی شده ای ) *

2245
3

نوحه شب ششم محرم- قاسم بن حسن ع با صدای محمود کریمی -( بیشتر مثل مجتبی شده ای ) واحد
بیشتر مثل مجتبی شده ای
ولی افسوس بی صدا شده ای
رحم کن بر دلم که مسکین است
شاد کن جان من که غمگین است
روز اول که دیدمت گفتم
انکه روزم سیه کند این است
مثل ایینه ای که خرده زمین
تکه تکه جدا جدا شده ای
قد کشیدی شبیه عباسم
هر کجا تیغ خورده وا شده ای
هر کجا دست میزنم گود است
وای من غرق رد پا شده ای
زیر سنگیینی هزاران اسب
به گمانم اسیا شده ای
حیف مشتی ز کاکلت مانده
گیسویت دست قاتلت مانده

دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 4
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 05:02
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

زمینه-حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام با صدای محمود کریمی -( ثمر ریاض دل علی در فاطمه گوهر حسن ) *

3409

زمینه-حضرت قاسم بن  الحسن علیه السلام با صدای محمود کریمی -( ثمر ریاض دل علی در فاطمه گوهر حسن ) زمینه
ثمر ریاض دل علی در فاطمه گوهر حسن
به رسول قطعه ای از جگر به حسین پاره ای از بدن
به دو لب عقیق یمن یمن به طره موش خطن خطن
رخ او چراغ به بهشت دل قد او قیامت کربلا
شده خم به عرض ارادتش
مرده بودم و زنده شدم عشق تو را بنده شدم
دولت عشق امد و من دولت پاینده شدم
به مسیح نگاه تو من دولت پاینده شدم
با شهیدانت جان ما هم به قربانت
تو دلیل دم زدن و نفسم
که دمی به تو برسم
به نام عشق قسم تویی همه کسم
سر و دست و تن سپر بلا یم خون بهشت شهادتش
مه و سال و هفته و روز و شب همه لحظه های ولادتش
زده خیمه در یم سرخ خون شده مرد سنگر ابتلا
گل سرخ باغ محمدی شکفد ز باغ جمال او
صلوات خالق ذوالمنن به خصال او به کنال

  • سه شنبه
  • 4
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 07:42
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

روضه حضرت قاسم بن حسن علیه السلام با صدای جواد مقدم -( یه جورایی اینقدر مدیونتم ) *

8876
7

روضه حضرت قاسم بن حسن علیه السلام با صدای جواد مقدم -( یه جورایی اینقدر مدیونتم ) یه جورایی اینقدر مدیونتم
که باید کنم زندگیم و فدات
یه عمره برام بودی مثل پدر
من و دوست داشتی مثه بچه هات
یه جورایی رفتار کردی باهام
که انگار بودم علی اکبرت
برای خودم مردی هستم حالا
به لطف وجود تو و خواهرت
نذاشتی که یک لحظه باشه برام
پدر داشتن مثل یک ارزو
بذار در ازای همه خوبیات
بیام دست هات و ببوسم عمو
از این روز های پر از اضطراب
که من داغ دار بنی هاشمم
علی اکبرم رفت میدون بسه
نمیخواد به میدون بری قاسمم
حالا که زره نیست قد تنت
نکن گریه جون عمو انقده
نذار تا بشم پیش بابات حسن
تو روز قیامت خجالت زده
چقدر ارزو ها که داشتم برات
میخواستم ببینم خودم شادیت و
چقدر دوست داشتم خودم باشم و
بگیرم برات رخت

  • چهارشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:47
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

زمینه حضرت قاسم(ع) -( صحرا از خون من شبیه دریا شده ) *

1002

زمینه حضرت قاسم(ع) -( صحرا از خون من شبیه دریا شده  ) ( بند اول )

احلی من العسل ، به روی لب هامه
جون و هستی من ، فدای مولامه

بابای من حسن اربابم حسینه
تو شب های تارم ، مهتابم حسینه

من حسنیم ، پسر تک سوار جملم
من حسنیم ، نوه ی حیدرم چو جبلم

با صوت جلی گویم است سخن
«ان تَنکُرونی فانا ابن الحسن »

( بند دوم )

شمشیر عمومه ، که توی دستامه
خون شیر جمل ، میون رگهامه

عمامه کلاخود ، کفن شده جوشنم
من شاگرد عباس از جنس آهنم

خیل حرامی ، فن جنگم بی نظیره
ازرق شامی ، با یک ضربه ام میمیره

اینو بدونید لشکر دشمن
« ان تنکرونی فانا ابن الحسن »

( بند سوم )

زیر نعل اسبا افتادم عموجان
مثل غنچه بودم گل دادم عمو جان

قدم مثل اکبر ، بلند و رعنا شده
صحرا از خون

  • چهارشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 19:45
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

نوحه شور حضرت قاسم علیه السلام با صدای جواد مقدم -( سینه زنم من بی قرار قاسم ابن الحسنم ) *

3133
4

نوحه شور حضرت قاسم علیه السلام با صدای جواد مقدم -( سینه زنم من بی قرار قاسم ابن الحسنم ) سینه زنم من بی قرار قاسم ابن الحسنم
خوبه یه عمر نوکرشم بیمه شده تو روضه کل بدنم
عاشق حسنم
رزمشو و فاطمه تماشا کرد قاسمت تو کربلا غوغا کرد
یه تنه با تکبیرای زینب ازرق و بچه هاش و رسوا کرد
مثه اربابه در نایابه ضربای شمشیرش مثه ابوترابه
مددی یا قاسم ابن الحسن
میخونه هی ناد علی لشکر میفته دوباره یاد علی
گرد و غبار بر پا شده قاسم نداره مثل خودش بدلی
یا علی یا علی
هنوز نشد برا رزم اماده رقیبش روی زمین افتاده
رو به لشکر با غضبش میگفت اینا رو ابالفضل یادم داده
نوه علیه شاگرد علمدارصورت نگو این وبگو ماه شب تار
مددی یا قاسم ابن الحسن
جار میزنم جار علنی تو قشنگ ترین دردونه حسنی
ساقی من مستم اگر اومدم توی

  • پنج شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 04:49
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

زمینه حضرت قاسم علیه السلام با صدای جواد مقدم -( هم هستی عموی من و هم پیر مرادم ) *

908
1

زمینه حضرت قاسم علیه السلام با صدای جواد مقدم -( هم هستی عموی من و هم پیر مرادم ) هم هستی عموی من و هم پیر مرادم
بی طاقتم و منتظر از جهادم
چشمام و ببین شوق شهادت تو نگامه
کافی همین خون حسن توی رگامه
بذا بشه ازاد از قفس پرم
بذا بشه قربونی تو سرم
رفته علی اکبر من چرا نرم
عمو ببین اشک التماسم و
مگه دیگه چاره مونده واسم و
جوون تو رفته مونده قاسم و
عمو حسین ای جانم عمو حسین
رهرو برای چی باید از جاده بترسه
دنیا باید از این حسنی زاده بترسه
از روزی که بابام حسنم شیر جمل شد
رویای شهادت برام احلی من عسل شد
شهادت تضمین سعادتم
نفس نفس تو فکر شهادتم
تو موج خون بیا به عیادتم
دارم میرم میخوام محشری کنم
تو کربلات کار خیبری کنم
با کافرا رزم حیدری کنم
عمو حسین ای جانم عمو حسین
الغوث عمو جونم

  • پنج شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 05:25
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

زمینه حضرت قاسم علیه السلام با صدای جواد مقدم -( هم هستی عموی من و هم پیر مرادم ) *

1543

زمینه حضرت قاسم علیه السلام با صدای جواد مقدم -(  هم هستی عموی من و هم پیر مرادم ) هم هستی عموی من و هم پیر مرادم
بی طاقتم و منتظر از جهادم
چشمام و ببین شوق شهادت تو نگامه
کافی همین خون حسن توی رگامه
بذا بشه ازاد از قفس پرم
بذا بشه قربونی تو سرم
رفته علی اکبر من چرا نرم
عمو ببین اشک التماسم و
مگه دیگه چاره مونده واسم و
جوون تو رفته مونده قاسم و
عمو حسین ای جانم عمو حسین
رهرو برای چی باید از جاده بترسه
دنیا باید از این حسنی زاده بترسه
از روزی که بابام حسنم شیر جمل شد
رویای شهادت برام احلی من عسل شد
شهادت تضمین سعادتم
نفس نفس تو فکر شهادتم
تو موج خون بیا به عیادتم
دارم میرم میخوام محشری کنم
تو کربلات کار خیبری کنم
با کافرا رزم حیدری کنم
عمو حسین ای جانم عمو حسین
الغوث عمو جونم

  • پنج شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 05:26
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 موسی  علیمرادی

شعر شهادت حضرت قاسم(ع) -( بس که این چهره شناسا شدنی نیست که نیست ) * موسی علیمرادی

964
1

شعر شهادت حضرت قاسم(ع) -( بس که  این  چهره شناسا شدنی نیست که نیست ) مثل تو لاله خونین دهنی نیست که نیست
غیر خونابه براین لب سخنی نیست که نیست

انقدر تیغ تورا روی زمین غلطانده
که به جز خار تنت پیرهنی نیست که نیست

نقش برخاکی و بس سبز شده گل به تنت
چون تو در پهنه صحرا چمنی نیست که نیست

دیده نشناخت ولی آه تورا گوش شناخت
بس که این چهره شناسا شدنی نیست که نیست

پیچش زلف خمت بیشتر از قبل شده
به پریشانی آن انجمنی نیست که نیست

از حرم در نجف رفتی و از بارش سنگ
حال مثل تو عقیق یمنی نیست که نیست

سنگها بس که به چشمان دلیرت خوردند
خبری از مژه صف شکنی نیست که نیست

سم مرکب زتنت ساخته کندوی عسل
چون تو در دشت مشبک بدنی نیست که نیست

شاعر : موسی علیمرادی

  • پنج شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:27
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 موسی  علیمرادی

شعر شهادت حضرت قاسم(ع) -( چون ستاره به تنت زخم فراوان شده است ) * موسی علیمرادی

943

شعر شهادت حضرت قاسم(ع) -( چون ستاره به تنت زخم فراوان شده است  ) جسم تو چون سر زلف تو پریشان شده است
چون ستاره به تنت زخم فراوان شده است

سنگها بوسه گرفتند و دهانت بستند
زیر این غنچه خون آه تو پنهان شده است

گاه می بوسم و گه چند ورق می گریم
قد وبالای تو سی پاره ی قرآن شده است

چقدر نقش هلال است به روی بدنت
تنت اندازه صد ماه فروزان شده است

استخوانی که شکست است در آن سینه تنگ
پیش چشمان ترم پسته خندان شده است

هر که آمد تن تو سفره برایش وا کرد
کوفه و شام سر خان تو مهمان شده است

چشم خال و خط ابرو ی خمت رفت به باد
بعد افتادنت انگار که طوفان شده است

چشم من تار شده یا تن تو تار شده
با دم تیغ تنت چون صف مژگان شده است

شاعر : موسی علیمرادی

  • پنج شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:28
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 موسی  علیمرادی

زمزمه شهادت حضرت قاسم(ع) -( شکسته پهلو و شکسته سینت ) * موسی علیمرادی

1188

زمزمه شهادت حضرت قاسم(ع) -( شکسته پهلو و   شکسته سینت ) نشسته رو دلم غمای دنیا
جلو چشام پا می کشی رو خاکا
شکسته پهلو و شکسته سینت
چقد قاسم شدی شبیه زهرا
تو جون می دی- روی خاکا
گلای پر پر رو سرت می ریزم
امانت برادرم
دوباره بی پسر شدم عزیزم
ای سرو ناز حرم عمو برات بمیره
کی دلش اومد آخه کاکلتو بگیره

گفتی به من برات محرم رازم
میخوامجای حسن که جون ببازم
اگه میخوان عمو شهید بشی تو
باید رد بشن اول از جنازم
فدای تو همه تنت زخمی از جای سم مرکباست
عزیز من چرا قدت اندازه ی علمدار خیمه هاست
چند تا پر از اکبرم جاموند میون صحرا
امانتی تو خودم میبرمت خیمه ها

شاعر : موسی علیمرادی

دانلود سبک

  • پنج شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:30
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

روضه حضرت قاسم علیه السلام با صدای میثم مطیعی -( باز شب قاسم و باز شمیم حسن ) *

2212
1

روضه حضرت قاسم علیه السلام با صدای میثم مطیعی -( باز شب قاسم و باز شمیم حسن ) باز شب قاسم و باز شمیم حسن
صاحب این سفره است دست کریم حسن
سبط نخست نبی، نور دل فاطمه
مشرق و مغرب همه، غرق نعیم حسن
از صف صفین بپرس، وز جمل و نهروان
تا نگری دشمنان، کشته ز بیم حسن
همدم او بی وفا، هجمه و تیر جفا
نیست یکی و دو تا، هتک حریم حسن
حرمت او را شکست، راه به تابوت بست
تیر به تابوت زد، خصم لئیم حسن
ما که تباهیم و بس، نامه سیاهیم و بس
کاش شفاعت کند لطف قدیم حسن
آه از آن ساعتی، که آمد و از حسین
بی زره اذن قتال، خواست یتیم حسن
زینب اگر دیده ای، تو جگرش را به تشت
در نگر اینک به دشت، فرق دو نیم حسن

دانلود سبک

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 06:01
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

حضرت قاسم بن الحسن(ع)شهادت -( چه می‌شود که به شاگرد رزم عباست ) * مصطفی هاشمی نسب

975
1

حضرت قاسم بن الحسن(ع)شهادت -( چه می‌شود که به شاگرد رزم عباست ) عمو بگو چه کنم تا به من محل بدهی
شبیه اکبر خود فـرصت عمل بدهی

عمو بگو چه کنم تا دلت به دست آید
برات ِ رزم به شیر ِ یل ِ جمل بدهی

چه می‌شود که به شاگرد رزم عباست
نظـر کنی و به دستان او کتل بدهی

لب ترک‌ترکم تشنه‌ی محبت توست
چه می‌شود ز لبت کامی از عسل بدهی

چنان میانه‌ی این بزم می‌درخشم که
به یادگار حسن کُنیه‌ی زُحل بدهی

کجایی ازرق شامی رسیده وقتش که
به همره پسران دست با اجل بدهی
**
شبیه مثنوی شاعرانه‌ای شده‌ام
ولی خوشم که به من رتبه‌ی غزل بدهی

به زیر سم ستوران تنم لگدمال است
عمو بیا که نجاتم از این جدل بدهی

شبیه جام عسل قامتم کِش آمده است!
به شوق آنکه به من هم کمی بغل بدهی

بیا، مگر تو به

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:30
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

حضرت قاسم بن الحسن(ع)شهادت -( نقل هر صحبت خورشید شدن آهسته ) * سید پوریا هاشمی

1114
1

حضرت قاسم بن الحسن(ع)شهادت -( نقل هر صحبت خورشید شدن آهسته ) می‌رسد نوبت خورشید شدن آهسته
سپر غربت خورشید شدن آهسته
نقل هر صحبت خورشید شدن آهسته
قمر حضرت خورشید شدن آهسته
زودتر می‌رود آنکس که مهیا باشد
مرد آنست که با سن کم آقا باشد

آسمان چشم به این واقعه حیران دارد
باز انگار که دریا تب طوفان دارد
ماه در دست خود آیینه و قرآن دارد
پسر شیر جمل عزم به میدان دارد
دل پریشان خزان بود بهارش آمد
دست‌خط پدرش بود به‌کارش آمد

می‌رود تا جگرش را به تماشا بکشد
بین میدان هنرش را به تماشا بکشد..
تب مستی سرش را به تماشا بکشد
باز رزم پدرش را به تماشا بکشد
قصد کرده‌ست ببینند تجلایش را
ضرب دست حسنی، قامت رعنایش را..

خودش عمامه شد و جوشن او پیرهنش
انبیا پشت سرش لحظه‌ی عاز

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:31
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 میلاد  حسنی

حضرت قاسم بن الحسن(ع)شهادت -( نبات، طعم عمود است و نقل مزه‌ی سنگ ) * میلاد حسنی

1303

حضرت قاسم بن الحسن(ع)شهادت -( نبات، طعم عمود است و نقل مزه‌ی سنگ ) همین که کردی ادا رسم دست بوسی را
شبیر داد به دستت عصای موسی را

به روی اسب نشستی شبیه بابایت
ندیده چشم فرشته چنین جلوسی را

تو در مبارزه بارز شده جوانمردی!
رها کن آینه با سنگ دیده بوسی را

نبات، طعم عمود است و نقل مزه‌ی سنگ
خدا به خیر کن این مجلس عروسی را

سفیدی وسط سینه بر نمی تابد
هلال قرمز این نعلهای طوسی را

قصور این همه شمشیر قد بلندت کرد
به شوق قصر ببین رقص چاپلوسی را

غریبه راه ندارد به بزم ابن غریب
برو ببند در روضه‌ی خصوصی را

شاعر : میلاد حسنی

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:32
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت قاسم بن الحسن(ع)شهادت -( جان چه باشد كه به پای تو بریزم جانا؟ ) * مجتبی روشن روان

1868
2

حضرت قاسم بن الحسن(ع)شهادت -( جان چه باشد كه به پای تو بریزم جانا؟ ) اي عمو من پسر فاتح جنگ جملم
نوه ی شیر خدا، ساقي جام عسلم
داده حق، تحت غمت سلطنت لم يزلم
عاشقِ كشته شدن، برسر عهد ازلم
شور شيدايي قاسم بنگر سلطانا
جان چه باشد كه به پای تو بریزم جانا؟

"دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند"
با دم نيمه شبت" آب حياتم دادند"
در رهت درد ستون فقراتم دادند
با بلایاي عظيمت درجاتم دادند
دوش از چشم غزال تو غزل مي باريد
از لب تشنه ی من شورِ عسل مي باريد

عرفه حال مناجات تو را مي ديدم
عشق بازي تو را وقت دعا مي ديدم
چشم گریان تو را خون خدا می دیدم
در تمنّای تو تسلیم و رضا می دیدم
همه حیران تو بودند و تو گرم دیدار
ظاهر امر دعا بود ولی نه... انگار

داشتی از سفر کرببلا می گفتی
سخن

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:38
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد