حضرت علی اصغر (ع)

مرتب سازی براساس

شعر مدح حضرت علی اصغر(اي لاله ي خاموشم) *

2381
3

شعر مدح حضرت علی اصغر(اي لاله ي خاموشم) اي لاله ي خاموشم
اي طفل کفن پوشم
قتلگاهت آغوشم
قتلگاهت آغوشم
اي گل پر پر ششماهه علي اصغر
از تو آبرو دارم
از تو رنگ و بو دارم
از خونت وضو دارم
از خونت وضو دارم
اي گل پرپر ششماهه علي اصغر
اصغر اي گل نازم
اي ششماهه سربازم
بابا بر تو مي نازم
بابا بر تو مي نازم
اي گل پر پر ششماهه علي اصغر

  • چهارشنبه
  • 25
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 13:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر مدح حضرت علی اصغر(مگو آب ، مگو آب - عمو نيست ، عمو نيست) *

3868
6

شعر مدح حضرت علی اصغر(مگو آب  ، مگو آب  - عمو نيست ، عمو نيست) مگو آب ، مگو آب
عمو نيست ، عمو نيست
ترا چاره علي جان بجز تير عدو نيست
دگر آب محال است
برو وقت وصال است
نشان ده ، نشان ده
به من مشک عمو را
مپوشان ، مپوشان
ز من مشک عمو را
که من مست وصالم
- پي آب ننالم
مپوشان ، مپوشان
سفيدي گلو را
بنوشان ، بنوشان
به من تير عدو را
که من مست وصالم
پي آب ننالم
بگوئيد به صياد
در اين فصل پريدن
ندارد تماشا
سر جوجه بريدن
خدا جوجه کبوتر
به دستم زده پر پر
ملائک بياييد
همه نوحه بخوانيد
علي اصغر ما را
به فاطمه رسانيد
که در دامن مادر
چو محسن رود آخر
دو صد بار ، دو صد بار
بزن شارگ دل را
وليکن ، وليکن
مزن شارگ گل را
خود آرام بگيرد همين گونه بميرد

  • چهارشنبه
  • 25
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 13:12
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت علی اصغر(ضامن شدم بر مادرش) *

3134
1

شعر مدح حضرت علی اصغر(ضامن شدم بر مادرش) ضامن شدم بر مادرش
سيراب سازم اصغرش
رحمي بحال مضطرش
گيريد و سيرابش کنيد
آهسته در خوابش کنيد
اين طفل مهمان شماست
يک جزء قرآن شماست
از بوستان مصطفاست
گيريد و سيرابش کنيد
آهسته در خوابش کنيد
همبازي سکينه است
آواره از مدينه است
مقتول تير کينه است
گيريد و سيرابش کنيد
آهسته در خوابش کنيد
واي اصغرم ، واي اصغرم

  • چهارشنبه
  • 25
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 13:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت علی اصغر(حسين آمد به ميدان و ، علي اصغر در آغوشش) *

31023
84

شعر مدح حضرت علی اصغر(حسين آمد به ميدان و ، علي اصغر در آغوشش) حسين آمد به ميدان و ، علي اصغر در آغوشش
چو ابري ، بر رخ ماهي ، عباي شاه رو پوشش
لب خاموش او گويد ، ز سوز دل حكايتها
زبي تابي و بي‌آبي ، سرش خم گشته بر دوشش
لبش بي رنگ و ، دل پر خون ، نگاه مات او محزون
هواي كربلا برده ، همه صبر و همه هوشش
نه ميناليد ز بي شيري ، نه مي‌گريد ز بي آبي
در آغوش پدر ديگر ، شده مادر فراموشش
زبان خويش را گاهي ، برون آرد به آرامي
مگر مرطوب گرداند ، لبان خشك خاموشش
مگو اصغر كه چون اكبر ، فداي راه ثارالله
چو ماهي مي‌طپد اما تبسم بر لب نوشش
رباب از انتظار آندم برون آمد ، كه شاه آمد
سراپا غرفه در خون و ، علي اصغر در آغوشش
حسانا جور بي حدبين ، كه اين مهمان عطشان را
سه‌شعبه‌ ت

  • چهارشنبه
  • 25
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 14:24
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اصغر(ششماهه‌ بود و رنگ‌ جمالش‌ پریده‌ بود) *

1538
-1

شعر شهادت حضرت علی اصغر(ششماهه‌ بود و رنگ‌ جمالش‌ پریده‌ بود) ششماهه‌ بود و رنگ‌ جمالش‌ پریده‌ بود
از هوش‌ رفته‌ یا كه‌ به‌ ناز آرمیده‌ بود
چشمان‌ خود گشود و ز گهواره‌ زد برون‌
هل‌ من‌ معین‌ غربت‌ بابا شنیده‌ بود
و محسن‌ است‌ یا كه‌ از او در نیابت‌ است‌
خاكستری‌ كه‌ حاصل‌ عمر شهیده‌ بود
لب‌ تشنه‌ بود از عطش‌ غربت‌ پدر
آمد ولی‌ به‌ جان‌ غم‌ بابا خریده‌ بود
یك‌ لحظه‌ هم‌ درنگ‌ نكرد خصم‌ خیره‌ سر
انگار تا به‌ حال‌ سپیدی‌ ندیده‌ بود
تیر سه‌ شعبه‌ای‌ كه‌ زد از جنس‌ میخ‌ در
از گوش‌ تا به‌ گوش‌ علی‌ را دریده‌ بود
باور نداشتند، علی‌، دست‌ و پا زند
هجم‌ سه‌ شعبه‌ چون‌ نفسش‌ را بریده‌ بود
آیا شتاب‌ تیر كمك‌ كرد یا حسین‌
خود تیر را ز حنجره‌ بیرون‌ كشیده‌ بود

  • چهارشنبه
  • 9
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 05:06
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اصغر(خواهرم زینب ، اصغر بخواب است) *

8326
18

شعر شهادت حضرت علی اصغر(خواهرم زینب ، اصغر بخواب است) خواهرم زینب ، اصغر بخواب است
روی دست من ، در التهاب است
ای گل پرپر ، اصغرم لای لای
نو گل پرپر ، اصغرم لای لای
روی دست حسین ، شاه شهیدان
اصغرش سیر شد ، از تیر پیکان
اندرین گلشن ، تو شدی خاموش
اصغرم برده ،از سر تو هوش
ای گل پرپر ، اصغرم لای لای
نو گل پرپر ، اصغرم لای لای
ظهر عاشورا ، تیری رها شد
حنجر اصغر ، از خون خضاب شد
گفت با لشکر ، ای قوم کافر
نو گل باغم ، گردیده پرپر
ای گل پرپر ، اصغرم لای لای
نو گل پرپر ، اصغرم لای لای

  • چهارشنبه
  • 9
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 05:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اصغر(ببینید ببینید گلم رنگ ندارد) *

10431
41

شعر شهادت حضرت علی اصغر(ببینید ببینید گلم رنگ ندارد) ببینید ببینید گلم رنگ ندارد
اگر آمده میدان جنگ ندارد
گل سرخ و سفید است
از او قطع امید است
اگر تیر دریده گلوی کوچکش را
رود تا که ببیند عموی کوچکش را
گل سرخ و سفید است
از او قطع امید است

  • چهارشنبه
  • 9
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 05:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اصغر(مگو آب ، مگو آب عمو نیست ، عمو نیست) *

2292
1

شعر شهادت حضرت علی اصغر(مگو آب ، مگو آب  عمو نیست ، عمو نیست) مگو آب ، مگو آب عمو نیست ، عمو نیست
ترا چاره علی جان به جز تیر عدو نیست
دیگر آب محال است برو وقت وصال است
نشان ده ، نشان ده به من مشک عمو را
مپوشان ، مپوشان ز من مشک عمو را
که من مست وصالم پی آب ننالم
مپوشان ، مپوشان سفیدی گلو را
بنوشان ، بنوشان به من تیر عدو را
که من مست وصالم پی آب ننالم
بگوئید به صیاد در این فصل پریدن
ندارد تماشا سر جوجه بریدن
خدا جوجه کبوتر به دستم زده پرپر
ملائک بیایید همه نوحه بخوانید
علی اصغر ما را به فاطمه رسانید
که در دامن مادر چو محسن رود آخر
دو صد بار ، دو صد بار بزن شا رگ دل را
ولیکن ، ولیکن مزن شارگ گل را
خود آرام بگیرد همین گونه بمیرد

  • چهارشنبه
  • 9
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 05:15
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اصغر(اگر چه شیر خواره بوده اصغر) *

2783
4

شعر شهادت حضرت علی اصغر(اگر چه شیر خواره بوده اصغر) اگر چه شیر خواره بوده اصغر
بسی حاجت روا بنموده اصغر
گره های بزرگ دوستان را
به دست کوچکش بگشوده اصغر
علی اصغر خموش و غرق خواب است
تهی جایش در آغوش رباب است
گلوی تشنه و تیری سه شعبه
از این غم سینة زهرا کباب است
اصغر که عطش خسته و بی تابش کرد
لالایی عشق دوست در خوابش کرد
سیرآب شد آن کودک شیر خوار ولی
از حرمله پرس با چه سیر آبش کرد

  • چهارشنبه
  • 9
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 05:19
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اصغر(الهی شد اصغرم ز جفا در ره تو فدا روی دست من) *

1419
1

شعر شهادت حضرت علی اصغر(الهی شد اصغرم ز جفا در ره تو فدا روی دست من) الهی شد اصغرم ز جفا در ره تو فدا روی دست من
گل نشکفته ز باغ ولا شد ز شاخه جدا روی دست من
خیزد این نغمه، از دل جانم، ای علی جانم 2
الهی تو آگهی که خدا اصغرم شده این آخرین یارم
شراره برخیزد از دل من حلق چاگ علی چون به یاد آرم
گویم ای نور هر دو چشمانم، ای علی جانم 2
فتاد آخر بلبلم ز نوا از خَندگ جفا اندر آغوشم
به حلق خونین و خنده به لب شد به سوی جنان طفل خاموشم
مانده اندر دل، آه سورانم، ای علی جانم2
قیام خونین کرب و بلا زنده تا ابد از خون اصغر شد
گواه از بهر غریبی من خون حنجر این طفل اَطهر شد
نالم از این قلب پریشانم، ای علی جانم 2
شاعر:ابوالفضل آسمانی

  • چهارشنبه
  • 9
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 05:26
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اصغر(محســـن کـــــــربـــــــبلایی اصغرم9 *

1410

شعر شهادت حضرت علی اصغر(محســـن کـــــــربـــــــبلایی اصغرم9 محســـن کـــــــربـــــــبلایی اصغرم
هــــــــدیۀ ما برای خدایی اصغرم
مادرت چشمش به راه است ای علی
منتظر در خیمه گاه است ای علی
خود ببین گهواره از غــــــم سوخته
خواهــرت چشمش به دستم دوخته
ای علـــــــــی اصغرم ای نور عین
من حـــسینم من حسینم من حسین
من نمی گویم عـــــــلی مجروح شد
کودک شــــــــشماهه ام مذبوح شد

  • چهارشنبه
  • 9
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 05:28
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اصغر(شش مـــــــــــــــاه ام دست دعا بالا گرفته) *

4415
15

شعر شهادت حضرت علی اصغر(شش مـــــــــــــــاه ام دست دعا بالا گرفته) شش مـــــــــــــــاه ام دست دعا بالا گرفته
امشـــب علی اصغرم احیا گرفته
امشب علی دارد به کف هم جـــان و هم دل
فــــــردا تبسم می زند بر تیر قاتل
امشـــب بــــــــرایت دیـــــــدۀ سقا بگریَد
فــــــردا کنار کُشته ات بابا بگرید
گهواره را از اشک خود می شوید اصغر
آهسته با خدا سخن می گوید اصغر

  • چهارشنبه
  • 9
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 05:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اصغر(غـم مخور ای آخرین سرباز من) *

6584
39

شعر شهادت حضرت علی اصغر(غـم مخور ای آخرین سرباز من) غـم مخور ای آخرین سرباز من
غم مخــور ای بهترین همراز من
غـم مخو ای کودک خاموش من
قتلــــــگاهت می شود آغوش من
غم مخور ای کودک دُردی کشَم
من خودم تیر از گلویت می کشَم
در حـرم زاری مکن از بهر آب
که خجالت می کشم من از رباب
من بــــــرم تا آنکه سیرابت کنم
بــــــا خَدنگ حرمله خوابت کنم

  • چهارشنبه
  • 9
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 05:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اصغر(گهــــــــواره را زینت کنم که شاید) *

6273
13

شعر شهادت حضرت علی اصغر(گهــــــــواره را زینت کنم که شاید) گهــــــــواره را زینت کنم که شاید
اصغــــــر دوباره در حرم بیاید
بنشینم و دعا کنم، خدا خدا خدا کنم
ششماهــــــــــۀ من، دُردانه من
بــــــــــــــــالا بگیرم پردۀ حرم را
از دور بینـــم روی اصغرم را
طــــــــــــــــفل صغیرم کرده غش
تـــــــرسم بمیرد از عطش 2
تیـــــــــــــر از کمان حرمله پریده
حلــــــــــق علی اصغرم دریده
یــــــــــــــــا رب به زهرا ی بتول
قــــــــــــــــــربانیم را کن قبول
هنگـــــــــــــــام لالایـــــــــی شده
اصغر تمــــــــــــــــاشایی شده
ششمـــــــــــــــاهۀ من، دردانۀ من
ششماهۀ من، دردانــــــــــۀ من

  • چهارشنبه
  • 9
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 05:33
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اصغر(بخواب اصغــــــــر گلِ پژمردۀ من) *

2917
3

شعر شهادت حضرت علی اصغر(بخواب اصغــــــــر گلِ پژمردۀ من) بخواب اصغــــــــر گلِ پژمردۀ من
بخواب ای غنچۀ تیر خوردۀ من
گل نـــــــــــــازم چرا رنگت پریده
لبت جــــــز اشک من آبی ندیده
بخــــــــــواب ای اصغرم بابا نیاید
دگر از علقمـــــــــه اصغر نیاید
بخواب ای اصغرم شد مَشک پاره
نبینی گوش هـــای بی گوشواره
علـــــــــی جان از دلم خبر نداری
علی اصغر مـــــگر مادر نداری
گل ششمــــــاهه ام را حرمله چید
مگر عـــــــمه گلویش را نبوسید
الهی حــــــــــرمله از غم بسوزی
که دیگر حنجـــــر طفلی ندوزی
به چشم خـــویش می کردم نظاره
گلوی اصــــــــغرم شد پاره پاره
مچین خـــــــــشت لحد تا من بیایم
تمـــــــــــاشای رُخ اصغر نمایم
دوید او را گــــرفت با آه و زاری

  • چهارشنبه
  • 9
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 05:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اصغر(بخواب ای نـــــــــــوگل پژمان و پرپر) *

1563
2

شعر شهادت حضرت علی اصغر(بخواب ای نـــــــــــوگل پژمان و پرپر) بخواب ای نـــــــــــوگل پژمان و پرپر
بخواب ای غنچۀ افســرده اصغر
بخـــــــــــــواب آسوده اندر دامن خاک
ندیده دامن پـــــــــــــــر مِهر مادر
بخواب و خواب راحت کن و شب و روز
که خاموش است صحرا بار دیگر
نــــــــــــــــمی آید صدای تیر و شمشیر
نـــــــــــــــــــه دیگر نعرۀ الله اکبر
همــــــــــــه افتاده در خوابند و خاموش
توئی صحرا و چندین نعش بی سر
نترس ای کـــــــــــــــودک ششماهۀ من
که ایـــــنجــا خفته هم قاسم هم اکبر
مگر باز از عطش می سوزی؟ ای گل؟
کــــــه از خون گلـــو لب میکنی تر
کـــــــــه با تیر سه شعبه کرده صیدت؟
بـــســــــــوزد جـــان ان صیاد کافر
خدایا بشــــــــــــــــکند آ

  • چهارشنبه
  • 9
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 05:43
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اصغر(بخـــــــــواب ای غـنچۀ پرپر) *

1620
1

شعر شهادت حضرت علی اصغر(بخـــــــــواب ای غـنچۀ پرپر) بخـــــــــواب ای غـنچۀ پرپر
بخـــــــــواب ای کودک مادر
بخواب ای شـیر خوار اصغر
لالائی اصغرم، لای لای 2
عــــــــــزیزم از چه بی تابی
چرا مـــــــــــــادر نمی خوابی
گمـــــــــــــــــــــانم تشنۀ آبی
لالائی اصغرم، لای لای 2
چنین مـــــــــادر مکن زاری
چه شور است ایــن بسر داری
مگر میل سفــــــــــــر داری
لالائی اصغـرم، لای لای 2
مزن آتش بــــــــــه جان من
مبر صبر و تـــــــــــــــوان من
ببین اشـــــــــــک روان من
لالائی اصــغرم، لای لای 2
علی ای راحـــــــــــت جانم
علــــــــــــــی ای روح ریحانم
مزن نــــــــــاخن به پستانم
علی اصغــــــــــر، علی اصغر

  • چهارشنبه
  • 9
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 06:24
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اصغر(علی اصغر تو رفتی و مرا خونین جگر کردی) *

1574

شعر شهادت حضرت علی اصغر(علی اصغر تو رفتی و مرا خونین جگر کردی) علی اصغر تو رفتی و مرا خونین جگر کردی
نشان تیر کین گشتی ز غم خاکم بسر کردی
لبان خشک خود وا کن، بنوش از شیرۀ جانم
تو خاموش از نوا گشتی و ما را نوحه گر کردی
سر گهواره ات بیدار بودم تا سحر مادر
تو این گهواره را تابوت غم اندر نظر کردی
به روی دامن آسوده بودی از چه رو مادر
ز من آزرده گشتی، با پدر میل سفر کردی
چه فرمودی که دشمن داد با پیکان جوابت را
که چون بلبل تو پرواز از سر دست پدر کردی

  • چهارشنبه
  • 9
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 06:28
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اصغر(عمـــــو مســـــــــوزان جگـــــــــــرم) *

1756
4

شعر شهادت حضرت علی اصغر(عمـــــو مســـــــــوزان جگـــــــــــرم) عمـــــو مســـــــــوزان جگـــــــــــرم
توئی به جای پـدرم، عمو عمو جان 2
کفـــــــــــن بــه گردنم نموده مادر من
ئینـــــــــــه و قــــرآن گرفته بر سر من
عمــــــــــــــو مســــــــــوزان جگرم
توئی به جای پـدرم، عمو عمو جان 2
بنما نظاره ای عمو بسوی میدان 2
من مانده ام عمـــــــــو به زیر سُمّ اسبان
تــــــــــــــــــــوئی به جای پدرم 2
عــــــــــــــــمو عــــــــــــــــمو جان 2

  • چهارشنبه
  • 9
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 06:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر سینه زنی شهادت حضرت علی اصغر( یا رب این غنچه ی خوشبو که سپردی به منش) *

3660
5

شعر سینه زنی شهادت حضرت علی اصغر(   یا رب این غنچه ی خوشبو که سپردی به منش) یا رب این غنچه ی خوشبو که سپردی به منش
وای اگر خار بروید به کنار چمنش
طفلم امروز زبانش به سخن وا شده است
مثل هر کودک دیگر آب بابا سخنش
اکبرم رفت و سپس اشک به چشمم خشکید
ای خدا اشک بده تا بچکانم دهنش
وسط دشت چرا آمده ای ماهیگیر
ماهی سرخ مرا لرزه نشانی به تنش
تیر تو پیکر عباس به آن روز انداخت
اینکه اندازه ی تیر است تمام بدنش
پیر شد کودک شش ماهه ام از درد عطش
همه دیدند که قنداغه ی او شد کفنش
علی لای لای علی
خوشبوترین گلاب در این کربلا منم
شیواترین نوا در این نینوا منم
با خون نوشته زیر گلویم کلیم عشق
باب الحوائج حرم مصطفی منم
با دست کوچکم گره ها باز می شود
مردم علی اصغر مشکل گشا منم
نامم علی اصغر

  • سه شنبه
  • 22
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 17:24
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر سینه زنی شهادت حضرت علی اصغر( ستاره ی کوچیک تو عمرش دیگه سر رسیده) *

1630

شعر سینه زنی شهادت حضرت علی اصغر(  ستاره ی کوچیک تو عمرش دیگه سر رسیده) ستاره ی کوچیک تو عمرش دیگه سر رسیده
سو سو زدنش تو حرم به مرز آخر رسیده
کنار گهواره کم دیده پر ز نم کن
برای لبهای خشکیدم گریه کم کن
ز قنداقه بال پروازم رو در آور
واسه دیدار خدایم آماده ام کن
واویلا 4
سه شعبه ای منتظره تا که به من آبی بده
سفیدی حنجرمو با تب خود تابی بده
مکن گریه مادر بی شیر و غریبم
که مثل بابای خود مست بوی سیبم
بزن بوسه هر چه می خواهی حنجرم را
نگاهی کن بر تلزی های عجیبم
بگو سکینه ببنده چشات و توی خیمه ها
تا نبینی چطور شده گلوم روی دست بابا
واویلا 4
گلاب اشک مرا خون گلوی تو را به آسمان می برند فرشته های خدا
خزانی شده رنگ و بویت می چکد خون ز تار مویت
چه کرده با گلوی تو تیر، نمانده

  • سه شنبه
  • 22
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 17:29
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر سینه زنی شهادت حضرت علی اصغر( بر بام چشمان ترم جاری شده ای دلبرم تصویر سیمای تو) *

1724
1

شعر سینه زنی شهادت حضرت علی اصغر(   بر بام چشمان ترم جاری شده ای دلبرم تصویر سیمای تو) بر بام چشمان ترم جاری شده ای دلبرم تصویر سیمای تو
ای گل بمیرد مادرت بر شانه افتاده سرت خشکیده لبهای تو
چون ماهیه افتاده دور از آب تلذی می کنی
با این دل دریای خون گردیده بازی می کنی
دستان من گهواره ات شد در حرم لای لا لا لا علی اصغرم علی لای لای لای
تو نور امید منی شش ماهه خورشید منی رنگی به روی تو نیست
لب تشنه ی مظلوم من ای کودک معصوم من آخر گناه تو چیست
در جستجوی جرعه آبی مادرت عاجز شده از زمزم اشکم لب خشکیده ی تو تر شده
ای غنچه که از تشنگی خشکیده ای بر دست من خوابیده ای یا مرده ای
علی لای لای لای

  • سه شنبه
  • 22
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 17:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر سینه زنی شهادت حضرت علی اصغر( به تشنگی اسیری منم ز دنیا سیرم) *

1755
1

شعر سینه زنی شهادت حضرت علی اصغر(   به تشنگی اسیری منم ز دنیا سیرم) به تشنگی اسیری منم ز دنیا سیرم
تنها نذار علی جون که بی تو من می میرم
لالا لالا گل لاله خدا اصغر چه بی حاله
لالالالا گل یاسم کجا رفتی تو عباسم
رخ شش ماهم از تشنگی مانند مهتابه
نمی دانم که او جان داده در گهواره یا خانه
چو می ریزد به روی صورت او قطره ی اشکم
زبانش را بچرخاند گمانش قطره ی آبه

  • سه شنبه
  • 22
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 17:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر سینه زنی شهادت حضرت علی اصغر( بر دست مزن پر) *

2320
0

شعر سینه زنی شهادت حضرت علی اصغر(   بر دست مزن پر) بر دست مزن پر
جانم علی اصغر
در پیش چشم بابا
جانم علی اصغر
گشتی چو غنچه پرپر
جانم علی اصغر
پر خون شده گلویت
جانم علی اصغر
از چهره نکویت
جانم علی اصغر
در خون شدی شناور
جانم علی اصغر
ما در به قلب خسته
جانم علی اصغر
در ماتمت نشسته
جانم علی اصغر
در راه عشق حیدر
جانم علی اصغر
گردیده حنجر تو
جانم علی اصغر
اندوه مادر تو
جانم علی اصغر
قنداقه و سر تو
جانم علی اصغر
پر خون شده سراسر
جانم علی اصغر
پر می کشی تو ای یار
جانم علی اصغر
دیگر به سوی دلدار
جانم علی اصغر
با یاد درب و دیوار
جانم علی اصغر
بیاد مادر من
جانم علی اصغر

  • سه شنبه
  • 22
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 17:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر سینه زنی شهادت حضرت علی اصغر( ای غنچۀ خونین من) *

1937
3

شعر سینه زنی شهادت حضرت علی اصغر(   ای غنچۀ خونین من) ای غنچۀ خونین من
ای علی اصغر 2
دیگر نمی گویی سخن
ای علی اصغر 2
ای گل من از چه تو پژمرده ای اصغرم
بلبل من از چه تو افسرده ای اصغرم
ز مادرت و توان برده ای، اصغر
ای لالۀ سرخ چمن، ای علی اصغر 2
دیده چرا ز مادرت بسته ای، اصغرم
قامت من ز هجر بشکسته ای، اصغرم
تو گوئیا ز قید غم رسته ای، اصغر
ای نوگل خونین بدن
ای علی اصغر 2
شوم فدای تو و آن حنجرت
اصغرم
نظر نما دمی تو بر مادرت
اصغرم
بخون شد آغشته تنِ اطهرت، اصغرم
قنداقه ات گشته کفن، ای علی اصغرم 2
عجب تو را حرمله سیراب کرد، اصغرم
مرا ز هجران تو بی تاب کرد، اصغرم
عدو عجب چشم تو در خواب کرد، اصغرم
پروانۀ این انجمن، ای علی اصغر 2

  • چهارشنبه
  • 23
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 04:41
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر سینه زنی شهادت حضرت علی اصغر( سخن دیگر نمی گویی) *

1798
-1

شعر سینه زنی شهادت حضرت علی اصغر(   سخن دیگر نمی گویی) سخن دیگر نمی گویی
چرا ای طفل سرمستم
چرا با این لب عطشان
تو جان دادی سر دستم
علی جانم
علی جانم
علی جانم، علی جانم2
در آغوش پدر ناگه
به مثل غنچه پرپر شد
لب خشک علی اصغر
ز اشک چشم من تر شد
علی جانم
علی جانم
علی جانم
علی جانم2
شده قنداقه پر خون و لب خشکیده اش خندان
بیایید از حرم بیرون که اصغر آمد از میدان
علی جانم
علی جانم
علی جانم
علی جانم2
غم ششماهه سربازم براه من شده سنگین
ز قطره قطره خون او
کنم رخسار خود رنگین
علی جانم
، علی جانم
علی جانم
، علی جانم2
شاعر:غلامرضا سازگار

  • چهارشنبه
  • 23
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 04:59
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(زره پوشيده از قنداقه، بي شمشير مي آيد) *

2794
4

شعر حضرت علی اصغر(زره پوشيده از قنداقه، بي شمشير مي آيد) زره پوشيده از قنداقه، بي شمشير مي آيد
شجاعت ارث اين قوم است، مثل شير مي آيد
به روي دست بابا آسمان ها را نشان كرده
چقدر آبي به اين چشمان بي تقصير مي آيد!
زبانش كودكانه است و نمي فهمم چه مي گويد
ولي مي خوانم از چشمش كه با تكبير مي آيد
به چيزي لب نزد جز آه از لطف ستم، اما
نمي دانم چرا از دست دنيا سير مي آيد!
جهاني را شفاعت ميكند با قطره ي اشكي
كه از چشمش تو گويي آيه ي تطهير مي آيد
الهي بشكند دست كماندار تو اي صياد
كه آهو برَه اي شش ماهه در نخجير مي آيد
چه زخمی خورده آیا بر کجای طفل شش ماهه!؟
كه با خون دارد از اين زخم بوي شير مي آيد!
بخواب اي كودكم، لالا...، كه سيرابت كند دشمن
بخواب اي كودكم، لالا

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:48
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(برای ماندن تو آسمان چه طوفانی است) *

1311

شعر حضرت علی اصغر(برای ماندن تو آسمان چه طوفانی است) برای ماندن تو آسمان چه طوفانی است
و ابر از غم خشکی چقدر بارانی است
تـرک تـرک لـب تـو آب را طـلـب می کرد
و پاسخش همه تدبیر های شیطانی است
پس از تو آینه در آینه شکسته شدم
تپش تپش لحظات حرم پریشانی است
تمـام خـون تـو بـر آسمـان تـجلی کرد
و آسمان هدف آیه های رحمانی است
چــقـدر خـستــه و آرام پـر زدی رفـتی
شبیه مادر من گریه هات پنهانی است
ربـاب! با گـل نـشکــفـتـه ات وداعی کن
که این نگاه و تبسم ، سلام ِ پایانی است

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:52
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(به سر دست گرفت آن سمن و نسترنش) *

1230

شعر حضرت علی اصغر(به سر دست گرفت آن سمن و نسترنش) به سر دست گرفت آن سمن و نسترنش
ثمر نورس و سودای دل خویشتنش
شیرخواری که به شش ماهگی اش شور افکند
کرد غوغا به سر دوش پدر، تاختنش
دوش تا دوش به معراج شهادت می بُرد
گوش تا گوش رها ساخته از انجمنش
یک قدم داشت که تا آیۀ بَلِّغ آید
او علی بود به دست نبی و بت شکنش
خواست طفلش که ز اسرار، سخن گوید لیک
تیری آمد ز ره و بست به سرعت دهنش
راز پنهان به تبسم به پدر کرد عیان
تا به گلخندۀ خود شعله زند جان و تنش
پدرش خون گلویش به سماوات افکند
در همان حال چنین بود ندا و سخنش
«یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
می سپارم به تو از چشم حسود چمنش»*
چون که در محضرت ای دوست، بلا خوش باشد
سرفرازم به تو تقدیم نمایم بدنش

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:54
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(نه اهل حسابم) *

1367

شعر حضرت علی اصغر(نه اهل حسابم) نه اهل حسابم
نه اهل کتاب
ولی فکر می کنم
اگر «فرات» آن روز
مسیرش را به سمت عطش شش ماهه ای تغییر می داد
امروز
آبشارهای جهان سر به زیر نبودند
امروز
رودها از دریا به کوه می زدند
من فکر می کنم
خیمه ی آسمان فرو نمی ریزد اگر
از ستون هایی است که دست های «عباس» اند
و باران چکه های مشکی است تیرخورده
احساس می کنم این جای شعر
حنجره ی شیعه درد می کند
دست هایم را بالا می برم
وقتی نوبت «زینب» می شود
وقتی به «حسین» می رسم
من
فقط می توانم سکوت کنم
شاعر:علیرضا شیرین

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:56
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد