حضرت علی اصغر (ع)

مرتب سازی براساس

شعر مدح و شهادت حضرت علی اصغر(مــهِ آسمانِ امیــد مـن گـل نـوشکفته پرپرم) *

1164
2

شعر مدح و شهادت حضرت علی اصغر(مــهِ آسمانِ امیــد مـن گـل نـوشکفته پرپرم) مــهِ آسمانِ امیــد مـن گـل نـوشکفته پرپرم
مگذار دیده به روی هم که تویی تمامیِ لشکرم
تو مرا ذبیح و من آمدم که به سوی قتلگهت برم
که به پیش تیر بگیرمت که به دست خود کنمت فدا
تو به دور سر قمرِ منی تو به پیش رو سپر منی
جگرم به حال تو سوخته که تو پارۀ جگر منی
سفرم بـه سـوی خدا بوَد تو یگانه هم‌سفر منی
بگذار چهره به شانه‌ام که سفر کنی به سوی خدا
متحیّرم به سکوت تو که خموش و غرق تلاطمی
نـه اشـاره‌ای نـه نظاره‌ای نـه کنایـه‌ای نه تکلمی
بگشـا زبـان بـه ترانـه‌ای برُبـا دلـم بـه تبسّمی
که تو بر فراز دو دست من، علمی به صحنۀ کربلا
سردست خویش برآن سرم‌ که تو را به دست خدا دهم
رخ خود به خون گلو بشو که فدا ش

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر شهادت حضرت علی اصغر(آلاله‌ام‌ بهشت‌ ولا آرزو كنم‌) *

1306

شعر شهادت حضرت علی اصغر(آلاله‌ام‌ بهشت‌ ولا آرزو كنم‌) آلاله‌ام‌ بهشت‌ ولا آرزو كنم‌
ماهم‌ اسیر پنجۀ‌ ظلمت‌ نمی‌شوم‌
خضر رهم‌ كه‌ آب‌ بقا آرزو كنم‌
آغوش‌ گرم‌ تو كه‌ خدای‌ محبتی
‌ یعنی‌ مقام‌ انس‌ تو را آرزو كنم‌
اشكم‌ برای‌ آب‌ نباشد كه‌ از خدا
یاری‌ سیدالشهدا آرزو كنم‌
شش ماهه‌ام‌ حریص‌ شهادت‌ شده‌ دلم‌
تیر سه‌ شعبه‌ را به‌ خدا آرزو كنم‌
این‌ كوفیان‌ شرور و بد اندیش‌ و ناكس‌اند
از حق‌ سلامت‌ اسرا آرزو كنم‌
سر بر فراز نیزه‌ اگر می‌رود چه‌ غم‌؟
سر را ز تن‌ به‌ نیزه‌ جدا آرزو كنم‌
بالای‌ نیزه‌ بعثت‌ عشق‌ مرا ببین‌
پیغمبرم‌ حریم‌ حرا آرزو كنم‌
گم‌ گشته‌ هم چو محسن‌ زهرا مزار من‌
شوریده‌ام‌ مقام‌ فنا آرزو كنم
شاعر:سید محمد میر هاشمی

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(آن کودکی که در دل میدان امان نداشت) *

2792
0

شعر حضرت علی اصغر(آن کودکی که در دل میدان امان نداشت) آن کودکی که در دل میدان امان نداشت
تاب گلوی خشک ورا آسمان نداشت
می خواست یک کلام بگوید که تشنه ام
اما هزار حیف که طفلی زبان نداشت
می خواست تا به اشک کند رفع تشنگی
یک قطره هم به چشم خود اشک روان نداشت
مادر همیشه مظهر امواج دردهاست
اینجا رباب هم به جز آه و فغان نداشت
دیدند با عبای رسول آمده حسین
حجت تمام تر به دل کاروان نداشت
موجی فرات می زد و لب روی لب علی
بی رحمی عیان که نیاز بیان نداشت
تحریک شد قلوب تمام سپاهیان
گفتند : شیرخواره که بر ما زیان نداشت...
یک تیر آمد و سه هدف را نشانه زد
جز طفل و قلب مادر و بابا نشان نداشت
با سرعتی که تیر به حلقوم او نشست
حتی برای بستن چشمش زمان نداشت
گیرم گره حسی

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اصغر(ای تو زیبا غنچۀ بستان من) *

1503

شعر شهادت حضرت علی اصغر(ای تو زیبا غنچۀ بستان من) ای تو زیبا غنچۀ بستان من
چشم خود وا كن، گل عطشان من
باز كن چشمان ناز خویش را
دور كن از خیمه ها تشویش را
عازم دیدار پیغمبر شدی
تو در آغوشم ـ علی ـ پرپر شدی
تو در آغوشم چه زیبا خفته ای
با نگاه خود، به بابا گفته ای:
" ای پدر ای كاش سربازت شوم
كودكم ای كاش جانبازت شوم
ای پدر ای كاش چون قاسم شوم
سوی درگاه خدا عازم شوم
كاش مانند عموی با وفا
پیش پای تو كنم جانم فدا
كاش مثل اكبرت عاشق شوم
بهر دیدار خدا لایق شوم"
ای گل سرخ و سپید من، علی
طفل شش ماهه، شهید من، علی
ای چراغ خیمه هایم روی تو
ای تمام چشم هامان، سوی تو
ای گواه غربت اهل حرم
اصغرم ای اصغرم ای اصغرم
ای كه طفل پاك و معصومی، علی
مثل جد خویش مظلوم

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:00
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مرثیه حضرت علی اصغر(خواست تا ترکند از چشمه کوثر کامش) *

1257

مرثیه حضرت علی اصغر(خواست تا ترکند از چشمه کوثر کامش) خواست تا ترکند از چشمه کوثر کامش
خواست تا در صف عشاق نویسندش تک
خواست آن طفل بیاورد به بزم معشوق
گفت شه آخر قربانی ما این طفلک
قطرة آب زکامش منمائید دریغ
کز عطش لب بدهن میمکد اندک اندک
دانی آن تیر بلا گشت ز دست که رها
آنکه بنمود از اول بجهان غصب فدک
شاه خون علی اصغر بسما میپاشید
یعنی عاشق من و معشوق تو و این سنگ محک
گفت با ناله که ای بلبل خوش الحانم
بسوی باغ جنان میروی الله معک
گرچه پابسته و دلخسته ز دستم رفتی
لیک آسوده شدی از ستم جور فلک
شاعر:ناصرالدین شاه

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:02
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

روضه حضرت علی اصغر(آنقدر توان در بدن مختصرت نیست) *

1211

روضه حضرت علی اصغر(آنقدر توان در بدن مختصرت نیست) آنقدر توان در بدن مختصرت نیست
آنقدر که حال زدن بال و پرت نیست
بر شانه بینداز خودت را که نیفتی
حالا که توانایی از این بیشترت نیست
فرمود: حسینم، به خدا مسخره کردند
گفتند:مگر صاحب کوثر پدرت نیست
گفتی که مکِش منت این حرمله ها را
حیف از تو و دریای غرور پسرت نیست
حالا که مرا می بری از شیر بگیری
یک لحظه ببین مادر من پشت سرت نیست؟
تو مثل علی اکبری و جذب خدایی
آنقدر که از دور و برت هم خبری نیست
آنقدر در آن لحظه سرت گرم خدا بود
که هیج خبر دار نگشتی که سرت نیست
این بار نگه دار سرت را که نیفتد
حالا که توانایی از این بیشترت نیست
شاعر:علی اکبر لطیفیان

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:06
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(شعاع آه مرا ضرب در عذاب كنيد) *

1490
1

شعر حضرت علی اصغر(شعاع آه مرا ضرب در عذاب كنيد) شعاع آه مرا ضرب در عذاب كنيد
محيط درد گلوي مرا حساب كنيد
از التهاب لب من گدازه ميريزد
براي كشتن آتش فشان شتاب كنيد
حسين آمده تا آبروي آب شود
بجاي هلهله فكري به حال آب كنيد
ميان جمع شما يك نفر مسلمان نيست ؟
كجاست غيرتتان ، هاي ، انقلاب كنيد
به پيرمرد جوان مرده كه نميخندند
حيا كنيد ، از اين ظلم اجتناب كنيد
مرا كه بالش دست رقيه ميخواباند
نميشود كه به تير سه شعبه خواب كنيد ؟
به سعي هاجر و سوز گلوي اسماعيل
سراب حلق مرا زمزم رباب كنيد
نزاع غنچه و فولاد آخرش پيداست
سه شعبه را كه نشد ، نيزه را مجاب كنيد

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر روضه علی اصغر(تو مثل آن گل سرخی که تازه وا شده است) *

1428
1

شعر روضه علی اصغر(تو مثل آن گل سرخی که تازه وا شده است) تو مثل آن گل سرخی که تازه وا شده است
وَ غنچه غنچه در این دشت رو نما شده است
تو اولین قدم سبزه روی دشت بهار
تو مثل طفل نسیمی که تازه پا شده است
هنوز چشم نجیبت شبیه باران ست
که با ترنم هر قطره هم نوا شده است
تو آن لطیفه ی صبحی که از سحر ، خورشید
به غمزه غمزه ی ناز تو آشنا شده است
دوباره خنده بزن غنچه ام که دل تنگم
لب شکر شکن تو چه دلربا شده است
تو را چگونه شقایق رقیب خود نکند
که داغ عشق، به درد تو مبتلا شده است
تو روی دست منی تا به عرش می برمت
که فصل سبز ملاقات با خدا شده است
فرات بر دو لب تشنه ی تو می سوزد
مگر برای تو این دشت کربلا شده است
دعای کوچک من در قنوت عشق تویی
که کائنات پر از ذکر ربّنا

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:41
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(گلوی تو چه گلویی که نیزه دان شده است) *

1256
1

شعر حضرت علی اصغر(گلوی تو چه گلویی که نیزه دان شده است) گلوی تو چه گلویی که نیزه دان شده است
و نیزه زیر گلوی تو ارغوان شده است
به سن وسال و قیافه و زور بازو نیست
بزرگ مرد همین ایل و خاندان شده است
عطش برای شما چه بهانه خوبی است
و گرنه آب برای تو نیمه جان شده است
تو دست خالی و دشمن سه شعبه آورده است
چقدر حرمله پیش تو ناتوان شده است
به پای خاست ، رجز خواند و قصد میدان کرد
چه کودکی که به شش ماهگی جوان شده است
و لابه لای نگاهش غم پدر پیداست
تمام دغدغه اش چوب خیزران شده است
و گشت خون تو تا هفت آسمان جاری
زمین چقدر در اینجا چو آسمان شده است
تمام دغدغه ام شرح تلخ این قصه است
گلوی تو چه گلویی که نیزه دان شده است
شاعر:نادر حسینی

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:43
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

روضه حضرت علی اصغر(خدا به ماه زمین خورده آسمان بدهد) *

1257
1

روضه حضرت علی اصغر(خدا به ماه زمین خورده آسمان بدهد) خدا به ماه زمین خورده آسمان بدهد
دلی به وسعت دریای بی کران بدهد
امام عشق، علَم را به دست ساقی داد
که مرد را به تمام جهان نشان بدهد
چه می شود که به باد و به ابرها و به خاک
به سنگ های زبان بسته هم زبان بدهد
که باد نوحه بخواند، که ابر گریه کند
که خاک اقامه بگوید، که سنگ اذان بدهد
و یا به کودک لب تشنه روی دست پدر
هزار سفره ی رنگین تر از کمان بدهد
رباب از نفس افتاده جبرئیل کجاست
که گاه گاهی گهواره را تکان بدهد
چه عاشقانه و زیبا خدا مقدّر کرد
که روی دست پدر ایستاده جان بدهد
هزار نکته ی شیرین تر از عسل باقی ست
اگر عطش بگذارد؛ اگر امان بدهد
شاعر:احمد علوی

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:46
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

روضه حضرت علی اصغر(دیدنت در همه ی راه معما شده است) *

2950
7

روضه حضرت علی اصغر(دیدنت در همه ی راه معما شده است) دیدنت در همه ی راه معما شده است
تو کجا نیزه کجا وای چه با ما شده است؟
دیدنت سخت ولی سخت تر از آن این است
باز هم حرمله سر گرم تماشا شده است
باورم نیست که بالای سرم می خندی
دل من سوخته تر از دل لیلا شده است
ساربانی که نگین پدرت را دارد
چند روزی است در این قافله پیدا شده است
حجم تیری که علمدار زمین گیرش شد
باورم نیست که در حنجره ات جا شده است
کاش آرام رود قافله تا راه روی
بعد من نوبت لالایی زهرا شده است
کاش آرام رود تا که نیفتی از نی
ولی افسوس سر رأس تو دعوا شده است
نیزه داری که تو را می برد این را می گفت
باز هم زخم گلوی پسرت وا شده است
شاعر:حسن لطفی

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اصغر(این گونه ستم را که خداوند نمی خواست) *

1135
1

شعر شهادت حضرت علی اصغر(این گونه ستم را که خداوند نمی خواست) این گونه ستم را که خداوند نمی خواست
بر صورت لب های تو لبخند نمی خواست
ای تیر یزیدی که کمان ات یله می شد
اصغر به خدا از تو گلوبند نمی خواست
***
وجدان کسی خواب نباشد ای کاش
یک کودک بی تاب نباشد ای کاش
حالا که قرار است به اصغر نرسد
مهریه ی من آب نباشد ای کاش
***
از دجله به محراب می آرم اصغر
سخت است، ولی تاب می آرم اصغر
حتی شده بی دست بمانم سهل است
لب تر بکنی٬ آب می آرم اصغر
شاعر:مریم پیله ور

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:15
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اصغر(ای که گرفتی به دوش، بار غم و بار عشق) *

12525
67

شعر شهادت حضرت علی اصغر(ای که گرفتی به دوش، بار غم و بار عشق) ای که گرفتی به دوش، بار غم و بار عشق
باز بیا سر کنیم، قصه ی گلزار عشق
قصه شنیدم که دوش، تشنه لب گل فروش
برد گلی سبز پوش، هدیه به بازار عشق
گل غم ناگفته داشت، خاطر آشفته داشت
چشم به خون خفته داشت، از غم سالار عشق
عشوه کنان ناز کرد، وا شدن آغاز کرد
خنده زد و باز کرد، دیده به دیدار عشق
گر چه زمان دیر بود، تشنه لب شیر بود
منتظر تیر بود، یار وفادار عشق
باغ تب و تاب داشت، گل طلب آب داشت
کی خبر از خواب داشت، دیده ی بیدار عشق
عشق زمین گیر شد، عرش سرازیر شد
گل هدف تیر شد، ای عجب از کار عشق
آن گل مینو سرشت، بر ورق سرنوشت
با خطی از خون نوشت، معنی ایثار عشق
این گل باغ خداست، از چمن کربلاست
خواب گه او کجاس

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(تشنه ام، جانِ فراتِ همه، آبم بدهيد) *

1358
0

شعر حضرت علی اصغر(تشنه ام، جانِ فراتِ همه، آبم بدهيد) تشنه ام، جانِ فراتِ همه، آبم بدهيد
يا به دريا خـــبر از حالِ خــرابم بـدهيد
چون اباالفضلِ پر از عشق بياييد همه
بين گهوارهء پــرپــر شــده تابـم بـدهيد
تشنه ام، با لب گلگونِ عطش واعطش ام
در دلِ بسترِ خون، رخـصتِ خـوابم بـدهیــد
حــربهء حـــرمله ها با دل و جانم چه نکـرد
خــبر از تــشنگی و حـال خرابــم بـــدهــيد
با نشان دادنِ گلهايِ بخون خفتهء باغ
کـــمتر از ديدنِ اين صحنه عذابم بدهيد
ســاقـيـانِ لــبِ کــــوثر، بشتابيد کـــنون
که از اين تشنه لبی جام شرابم بدهيد
کی می آييد به بالينِ منِ غرقــه به خـون
تا به پاس عطش ام، جرعه ای آبم بدهيد
تـا نبينم غضب و چهرهء ظلمانی شب
با گل و لهجهء خورشيد جوابم

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:19
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(حال و روز لبش بیابانی ست) *

1239
0

شعر حضرت علی اصغر(حال و روز لبش بیابانی ست) حال و روز لبش بیابانی ست
و سلاحش دو چشم بارانی ست
توی خیمه اگر که زندانی ست
گریه هایش پر از رجز خوانی ست
شوق لبیک در صدایش بود
آخرین بی قرار را برداشت
غربت بی شمار را برداشت
حرف پایان کار را برداشت
گوییا ذوالفقار را برداشت
آخرین یار با وفایش بود
برد تا دست آسمان بدهد
سند ظلم را نشان بدهد
یا بهانه به آن کمان بدهد
کاش دشمن کمی زمان بدهد
تازه آغاز ربنایش بود
در دل ظلمت اظطراب افتاد
تا نگاهش به نور ناب افتاد
یاد روی ابوتراب افتاد
دهن تیر تشنه آب افتاد
این ولی باز ابتدایش بود
موی بابا سپیدتر شده است
غصه و غم شدیدتر شده است
از علی نا امیدتر شده است
چشمش از آنچه دید تر شده است
سر در آسمان رهایش بود
د

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(این نالۀ شکستۀ یک خسته مادرست) *

1248
0

شعر حضرت علی اصغر(این نالۀ شکستۀ یک خسته مادرست) این نالۀ شکستۀ یک خسته مادرست
بی شیر بودنم به خدا مرگ آورست
آن مادری که شیر ندارد دهد به طفل
خجلت زده غریب و پریشان و مضطرست
از دخترم سکینه شنیدم چه ها شده
رویت خضاب گشته ز خون کبوترست
مهلت بده دوباره گلم را بغل کنم
من مادرم که سینۀ من مهد اصغرست
یا که ببند چشم علی یا که صبر کن
چشمش هنوز در پی بیچاره مادرست
با من مگو که تیر به حلق علی زدند
بر حنجرش نشانۀ تیزی خنجرست
داغش عظیم اگر چه خودش شیر خواره بود
این داغ سخت با همه غم ها برابرست
شاعر:یوسف رحیمی

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(منظور نداشته عذابم بدهد) *

1280
1

شعر حضرت علی اصغر(منظور نداشته عذابم بدهد) منظور نداشته عذابم بدهد
حتّی سر سوزن اضطرابم بدهد
چون غنچه‌ام و تنگ دهانم، آن تیر
از راه میان‌بر آمد آبم بدهد
***
مانند تو هیچ‌كس عطش نوش نشد
با تیر نرقصید و هم‌آغوش نشد
مانند تو هیچ‌كس برای رفتن
از بدو تولدش كفن‌پوش نشد
شاعر:محمد رضا مختارنژاد

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اصغر(وسط تشنگی و قحطی آب) *

2324
0

شعر شهادت حضرت علی اصغر(وسط تشنگی و قحطی آب) وسط تشنگی و قحطی آب
گفت لبیک به شه طفل رباب
بند قنداق درید و نالید
ای پدر اصغر خود را دریاب!
غیرتم می کشد ای شاه غریب!
که شدی بی سپه و بی اصحاب
یک سه شعبه ز تو کم خواهد کرد
می شوم من سپر تو به شتاب
من ز گهواره دگر خسته شدم
می روم بر روی دست تو به خواب
می روم تا که نبینم مادر
در اسیری برود بزم شراب
پرچم تشنگی خیمه منم
باب حاجات منم، طفل رباب
شاعر:جواد حیدری

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:24
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اصغر(شش ماهه ترین تشنه به دست پدر آمد) *

1734
4

شعر شهادت حضرت علی اصغر(شش ماهه ترین تشنه به دست پدر آمد) شش ماهه ترین تشنه به دست پدر آمد
با لب زدنش گریۀ هر سنگ در آمد
در فاصلۀ كوچك یك بوسه به سرعت
بی تاب شد و حوصلۀ تیر سر آمد
این عرض گلو لازمه اش تیر سه شعبه است؟
یا آهن سرد است؟ چرا شعله ور آمد؟
می خواست كه كم تر بشود زحمت شمشیر
با این همه شدت به گلویش اگر آمد
در رگ رگ حلقوم چه سرسخت گره خورد
بابا چه كشیده است كه تا تیر در آمد
مادر شوی و منتظر آن وقت ببینی
قنداقۀ خونین شده ای از پسر آمد
شاعر:علیرضا لک

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(گوشه ی خیمه ای نشسته رباب) *

1413
1

شعر حضرت علی اصغر(گوشه ی خیمه ای نشسته رباب) گوشه ی خیمه ای نشسته رباب
دارد امّن یجیب می خواند
زنده می ماند اصغرش یا نه ؟
مانده در برزخی ، نمی داند
رفت چندی قدم زد و آمد
آمد و گوشه ای دوباره نشست
می شد از چشم های او فهمید
که به قول حسین دل گرم است
زیر لب های تشنه اش می گفت
با دلی پر ز حس یک مادر
یا که تشنه دوباره می آید
یا که سیراب می شود اصغر
باورش هم نمی شد اینگونه
پاسخ یک سوال را بدهند
لحظه ای فکر هم نمی کرد او
که سه شعبه به حنجرش بزنند
همه دیدند روی دست پدر
چه بلائی سر علی آمد
همه دیدند تیر حرمله را
همه دیدند دست و پا می زد
کم کمک روی خاک می بارید
اشک سرخ فرشته های خدا
همه دیدند زیر بال عبا
پدری می بَرَد پرستو را
به گمانم که روی پیشا

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(به روی دست پدر عاشقانه جان می داد) *

1820

شعر حضرت علی اصغر(به روی دست پدر عاشقانه جان می داد) به روی دست پدر عاشقانه جان می داد
گلی ز باغ لبش دست باغبان می داد
سپیدی گلویش شد نشان تیر ولی
شکوه خنده ی خود را به او نشان می داد
کمان ابروی او دل شکار بود ای کاش
کمان سرکش دشمن کمی امان می داد
تمام چارستون حسین را لرزاند
سه شعبه ای که علی را تکان تکان می داد
کمی ز خون گلو را به آسمان پاشید
نمی ز خون گلو غسل آسمان می داد
به لحظه لحظه ی سرخ غروب عاشورا
حسین در گذر عشق امتحان می داد
شاعر:مهدی زنگنه

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(شد چو خر گاه امامت چون صدف‏) *

1749

شعر حضرت علی اصغر(شد چو خر گاه امامت چون صدف‏) شد چو خر گاه امامت چون صدف‏
خالى از درهاى درياى شرف‏
شاه دين راگوهرى بهر نثار
جز در غلطان نماند اندر كنار
شيرخواره شير غاب پر دلى
نعت او عبدالله و نامش على
در طفوليت مسيح عهد عشق‏
انّى عبدالله گو در مهد عشق‏
بهر تلقين شهادت تشنه كام
ازدم روح القدس در بطن مام
ماهى بحر لدنى در شرف
ناوك نمرود امت را هدف‏
داده يادش مام عصمت جاى شير
در ازل خون خوردن از پستان تير
كودكى در عهد مهد استاد عشق‏
داده پيران كهن را ياد عشق‏
طفل خرد اما به معنى بس سترك
كز بلندى خرد بنمايد بزرگ‏
خود كبير است ار چه بنمايد صغير
در ميان سبعه سياره تير
عشق را چون نوبت طغيان رسيد
شد سوى خيمه روان شاه شهيد
ديد اصغر خفته در حجر ربا

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(لاله خونين رخ اين آتشين صحرا منم غنچه عطشان که سوزد بر لب دريا منم) *

2842
4

شعر حضرت علی اصغر(لاله خونين رخ اين آتشين صحرا منم                          غنچه عطشان که سوزد بر لب دريا منم) لاله خونين رخ اين آتشين صحرا منم غنچه عطشان که سوزد بر لب دريا منم
مي‌برد همراه قرآن ، سوي ميدانم پدر چون که عترت را ، بقرآن ، مختصر معني منم
اشک ريزد مادرم ، از ديدن لبخند من غنچه خندان که شد پرپر درين صحرا منم
من که يا رب مي‌شدم سيراب ، از يک جرعه آب کشتة لب تشنة بي شير عاشورا منم
آنکه در دست پدر ، جان داده در ميدان جنگ پيش چشم مادر غمديده اش ، تنها منم
ختم شد با نام من ، طومار اصحاب حسين چون به اسناد شهادت ، مختصر امضاء منم
مي‌رود برني سرم ، تا شام ، همراه رباب اصغرم ، با اکبر اما همره و همپا منم
کس نکشته کودک ششماهه معصوم را در شهادت ، يادگار محسن زهرا منم
قلب ثاراله منم ، ز آن قبر من شد س

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(غنچه کربلا ، شد افسرده نوگل باغ عشق ، پژمرده) *

1388
1

شعر حضرت علی اصغر(غنچه کربلا ، شد افسرده                       نوگل باغ عشق ، پژمرده) غنچه کربلا ، شد افسرده نوگل باغ عشق ، پژمرده
نازنين گوهر حسين است اين گر عدويش به هيچ نشمرده
شيرخوار است و ، مادرش بي شير تشنگي ديگرش توان برده
بانوان ، گرد گاهواره او همه گريان و ، زار و افسرده
نظم آن پايگاه صبر و قرار ديگر از حال او بهم خورده
گه رقيه ، گهي رباب ، او را اشک افشان ، به سينه افشرده
برد آخر پدر به ميدانش با دلي داغدار و آزرده
دهدش تا که جرعه آبي لاجرم سوي دشمنان برده
آه ، آمد حسين و ، اصغر را برده عطشان و ، تشنه آورده
آب شد قلب زينب از اين داغ شد علي کشته ، آب ناخورده
خون آن کودک شهيد نوشت : زنده ام ، گرچه پيکرم مرده
اصغر آن مهر کوچکي که ( حسان ) زير امضاي عاشقان خورده
شاعر:حبیب

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(گریه ها حلقه شدند پا به ركابش كردند) *

1637
1

شعر حضرت علی اصغر(گریه ها حلقه شدند پا به ركابش كردند) گریه ها حلقه شدند پا به ركابش كردند
دست ها چنگ زنان مرد ربابش كردند
مادر تشنه ی شش ماهه خود اقیانوس است
ربِّ آب است و در این جلوه سرابش كردند
بی زره آمده از بسكه شهامت دارد
كس حریفش نشد و زود جوابش كردند
تیر مرد افكن و بر طفلك شش ماهه زدند
یعنی اندازه ی عباس حسابش كردند
زودرس بود، بزرگ همه ی قوم شدن
چون خدا خواست بدین شیوه خضابش كردند
سر شب شیر نمی خورد، نمی خفت علی
این كه خوابیده، گُمانم كه عتابش كردند
شورِ چشم تر او داشت اثر می بخشید
كوفیان هلهله كردند و خرابش كردند
باخت چون سر، به تراش نوك نی منزل كرد
این نگین را ز درون برده ركابش كردند
بعد از این خاك سرِ هرچه ثواب است كه قوم
هر چه كردند به

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(وقتش نبود، زود بهارت خزان گرفت) *

1300

شعر حضرت علی اصغر(وقتش نبود، زود بهارت خزان گرفت) وقتش نبود، زود بهارت خزان گرفت
اصلاّ چه بی مقدمه و ناگهان گرفت
حتی ملک به آن چه که شد، مات و خیره ماند
وقتی خدا وفای تو را امتحان گرفت
نائی نمانده بود به اعضای کوچکت
یا بود، تیر مانده ی تاب و توان گرفت
می خواستی که خون نشود قلب مادرت
امّا نشد، وَ تشنگی از تو امان گرفت
با تیر، راه گریه که سد شد رباب گفت:
طفل عزیزم آب مگر خورد، جان گرفت؟
عشقی شگفت بین تو با او وجود داشت
تا پاره شد گلوت، دل آسمان گرفت
می سوخت کاش در دل نیزار، بارها
آن تیر که گلوی تو را در دهان گرفت
شاعر:علی اصغر ذاکری

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(وقتی لبان کوچک تو بی جواب شد) *

1865
1

شعر حضرت علی اصغر(وقتی لبان کوچک تو بی جواب شد) وقتی لبان کوچک تو بی جواب شد
مادر به جای آب ، ز شرم تو آب شد
بیهوده پا به سینه ی من میزنی مکوش
پیش لبان خشک تو دریا سراب شد
مثل همیشه بوسه زدم روی گونه ات
اما لبم ز تاول رویت کباب شد
وقتی عمود خیمه ی عباس را کشید
گفتم رباب : خیمه عمرت خراب شد
از چشمهای حرمله پیداست فکر چیست
مادر دعا نکرده ای و مستجاب شد
شاعر:حسن لطفی

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(به نسیمت پر جبریل به هم می ریزد) *

1205

شعر حضرت علی اصغر(به نسیمت پر جبریل به هم می ریزد) به نسیمت پر جبریل به هم می ریزد
پای اعجاز لبت نیل به هم می ریزد
تازه از راه رسیدی و گلویت تازه
بعد از اینکه شده تکمیل به هم می ریزد
آیه ی حنجره ات سمت خدا باریده است
یعنی آن شیوه ی تنزیل به هم می ریزد
یک قدم می رود و یک دو قدم می آید
کسی از حالت تعدیل به هم می ریزد
تشنه رفتی و بلافاصله سیراب شدی
مادر از این همه تبدیل به هم می ریزد
داغ تو آه شد و گریه حرم را پُر کرد
می روی و همه ی ایل به هم می ریزد
شاعر:علیرضا لک

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:41
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(هنوز دیده ی مادر به گاهواره ی توست) *

1453
1

شعر حضرت علی اصغر(هنوز دیده ی مادر به گاهواره ی توست) هنوز دیده ی مادر به گاهواره ی توست
به خیمه ، منتظر دیدن دوباره ی توست
به خنده دل بِرُبودی ز مادر ، ای اصغر !
بیا که شادی مادر به یک اشاره ی توست
نهاده سر به سر زانوان غم ، مادر
که پاره پاره دلش ، چون گلوی پاره ی توست
چه پاسخ ، اهل حرم را دهم ؟ چو می پرسند :
که این قتیل به خون خفته ، شیر خواره ی توست
غروب عمر تو را من نمی کنم باور
که آسمان وجودم پُر ستاره ی توست
به خنده بر تن بی جان ، دوباره جان بخشا
که جان به پیکر بی جان من ، نظاره ی توست
اگر که سینه ی مادر ز غم گُدازان است
ز سوزِ تشنگیِ لعلِ پُر شراره ی توست
به روز حشر که "عنقا" بسی بُوَد ناچار
تمام چشم وجودش به دست چاره ی توست

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:42
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(امتحان عشق چون در کربلا آغاز شد) *

1857
1

شعر حضرت علی اصغر(امتحان عشق چون در کربلا آغاز شد) امتحان عشق چون در کربلا آغاز شد
کودکی ششماهه بین عاشقان ممتاز شد
هر گلی کز شاخه افتاد و به خاک و خون تپید
باغبان عشق آمد با گلش دمساز شد
بین هفتادو دو گل یک غنچه نشکفته بود
کان هم آخر روی دست باغبانش باز شد
غنچه می خندید امّا باغبانش می گریست
یک چهان اندوه و غم ، بِنهُفته در این راز شد
نازم آن پروانه ی بی بال و پر را ! کز وفا
جان نثار شمع خود ، بی ناله و آواز شد

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد