حضرت علی اصغر (ع)

مرتب سازی براساس

شعر حضرت علی اصغر(از مرغ عشق کوچک من، بال چیده شد) *

1799
0

شعر حضرت علی اصغر(از مرغ عشق کوچک من، بال چیده شد) از مرغ عشق کوچک من، بال چیده شد
داند خدا فقط، به چه منوال چیده شد
من کهکشان مهر و سپهر هدایتم
کز قلب من، ستاره ی اقبال چیده شد
باشد اگر چه سرخ سرا پای پیکرش
این میوه ی دلم، به خدا کال چیده شد
از باغ، تشنه چیدن گل هم صواب نیست
این غنچه خشک و تشنه و بی حال چیده شد
گفتم که بین هلهله ها خواب رفته است
امّا میان آن همه جنجال، چیده شد
خم کرده بود پشت مرا داغ علقمه
کوه غمش به قامت چون «دال» چیده شد
کوچک نبود، یک تنه هم یک سپاه بود
اصغر که رفت نقشه ی گودال چیده شد
شاعر:رضا فراهانی

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر حضرت علی اصغر(حدیث عشق و غمت در همه متون جاری ست) *

1265
-1

شعر حضرت علی اصغر(حدیث عشق و غمت در همه متون جاری ست) حدیث عشق و غمت در همه متون جاری ست
همیشه نام تو در دفتر جنون جاری ست
زمانه سوگ تو را سرد کی تواند کرد؟
شرار ماتم تو در همه قرون جاری ست
برون نمی رود از سینه یاد تو هرگز
که حس داغ تو تازه ست و در درون جاری ست
ابهت تو چنان سست کرده دشمن را
که در سپاه ستم تا ابد سکون جاری ست
اگر چه لعل لبت چون کویر، خشکیده ست
ولی ز گوش و گلوی تو رود خون جاری ست
دو چشمه گشته روان، از سه شعبه ی یک تیر
ز چشم مادرت، آن سان که تا کنون جاری ست
به یک نگاه چه گفتی، که شد پدر مستت؟
ز چشم های خمارت مگر فسون جاری ست؟
ز روی دست پدر تا خدا کشیدی پر
و خون پاک تو تا عرش، واژگون جاری ست
چو سهم سایه ی تو بر سر زمین کم بود
ز دیدگا

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اصغر(ای داده خونِ حنجر تو آبرو به من *

1305

شعر شهادت حضرت علی اصغر(ای داده خونِ حنجر تو آبرو به من ای داده خونِ حنجر تو آبرو به من
گردیده با تبسم خود رو به رو به من
با آن که گریه کردی و آبی ندادمت
دادی به خنده آب ز خون گلو به من
تا بشنوم صدای تو یک بار العطش
مثل برادرت علی اکبر بگو به من
شستم ز خون پاک تو رخسار خویش را
دادی ز حلق تشنه ات آب وضو به من
از بس که بود ذبح تو در دست من عظیم
آمد ندای تسلیت از ذات هو به من
تیر سه شعبه را که کشیدم ز حنجرت
می گفت وصف حال تو را مو به مو به من
نفرین به حرمله، به خدا می خورم قسم
بیش از سپاه کوفه ستم کرد او به من
این غنچه ای که تیر جفا کرده پرپرش
تازه گرفته بود در این دشت خو به من
با آن که رنگ و بوی خدایی بُوَد مرا
بخشید خون حنجر تو رنگ و بو به من
چشمی ف

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(آه از آن ساعت که طفل تشنه لب) *

2745
-1

شعر حضرت علی اصغر(آه از آن ساعت که طفل تشنه لب) آه از آن ساعت که طفل تشنه لب
لب گشود از خنده در اوج طلب
کربلا گفتم٬ کران را گوش نیست
ور نه از غم بلبلی خاموش نیست
بلبلان چَه چَه ز ماتم می زنند
روز و شب از کربلا دم می زنند
هر نظر بر غنچه ای تر می کنند
یادی از غوغای اصغر می کنند
هر زمانی می روم در باغ ها
می گدازد دل ز یاد داغ ها
غنچه می بینم دلم پر می زند
بوسه بر قنداق اصغر می زند
گفت: یا مولا منم قربان تو
جان من گردد بلا گردان تو
گفت: بابا٬ بی برادر مانده ای؟
بی کس و بی یار و یاور مانده ای؟
گر تو تنهائی٬ بگو من کیستم؟
اصغرم٬ اما نه٬ اصغر نیستم!
ای پدر حرف مرا در گوش گیر
خیز و این قنداقه در آغوش گیر
خیز و اسماعیل را آماده کن
سجدۀ شکری بر این س

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:33
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اصغر(آه از آن ساعت که سبط مصطفی) *

2120
2

شعر شهادت حضرت علی اصغر(آه از آن ساعت که سبط مصطفی) آه از آن ساعت که سبط مصطفی
یکه و تنها شد اندر کربلا
در هجوم نفرت آن شام تار
بی ستاره ماند ماه تکسوار
آتش کین سوخت باغ لاله ها
سرو تنها ماند و داغ لاله ها
از سپاه آن امیر داغدار
شیرمردی ماند اما شیرخوار
***
لب گشود و سفرۀ دل باز کرد
داستان درد خود آغاز کرد
یک نظر بر کشتگان خود فکند
گفت کای شیران وارسته زبند
از فنا بگذشته و باقی شده
تشنه لب در بزم حق ساقی شده
گر شما را حق در رضوان گشود
این همه اجر وفای عهد بود
عهد جانبازی به فرمان امام
عهد سر دادن به قربان امام
سوی الله این یگانه راه بود
چون امام آیینۀ الله بود
اینَک این آیینه تنها مانده است
در هجوم سنگ ها جا مانده است
ای وفاداران وفاداری چه شد؟

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اصغر(شهید شیر خواره ام به روی شانه می برم) *

1458

شعر شهادت حضرت علی اصغر(شهید شیر خواره ام به روی شانه می برم) شهید شیر خواره ام به روی شانه می برم
گرفته شعلۀ غمش به دل زبانه می برم
گهی به روی سینه ام گهی به روی دست خود
شهید کوچک خدا چه عاشقانه می برم
چگونه جان به در برد ز دیدن تو مادرت
شهید شیر خواره ام از این میانه می برم
در این دیار بی کسی شکسته شد درخت و گل
به خدمت خدای خود کنون جوانه می برم
لبان تشنه اش زند به کام تشنه ام شرر
کبوتری که شد گلوی او نشانه می برم
چگونه از دوباره بر جراحتش نظر کنم
به روی گونه خون دل شده روانه می برم
شهید شیرخواره ام گرسنه بود و تشنه لب
نه آبِ دیده کام او نه طعم دانه می برم
به روی لب تبسمش لبان بی تکلمش
نشان دهد ز رفتنش که عاشقانه می برم
دو بال کوچکش نزد پری در آسمان تو

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:42
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اصغر(بخواب گل پسرم تو کجا و باران ها) *

1616

شعر شهادت حضرت علی اصغر(بخواب گل پسرم تو کجا و باران ها) بخواب گل پسرم تو کجا و باران ها
لب تو چشمه ی دریا و تشنه انسان ها
سفید تر ز گلویت ندیده است کسی
گلوی تو شده مضمون ناب دوران ها
به روی دست پدر عاشقانه می خندی
چه آتشی زده این صحنه در دل و جان ها
چه کینه ای است که این قوم زیر سر دارد
جَمل گذشت ولی رد پای شیطان ها
حدود شرعی صید و شکار معلوم است
چقدر تیر بزرگ است نا مسلمان ها
شاعر:علی پور زمان
و هاجر و رد خنجر، رباب و حنجر تو
چه فصل مشترکی داشت عید قربان ها
شاعر:علی پور زمان

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:46
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اصغر(شکست حرمت نایت، شکست قلب حرم) *

1379

شعر شهادت حضرت علی اصغر(شکست حرمت نایت، شکست قلب حرم) شکست حرمت نایت، شکست قلب حرم
به زیر بار مصیبت شکسته شد کمرم
کوترم که شکستند بی هوا پر من
گرفت تیر سه پر، مابقی بال و پرم
تو تیرخورده ای و می کِشد تن من تیر
درست تیر سه شعبه نشست بر جگرم
تو را اگر که ببیند رباب می میرد
تو را میان عبا، پشت خیمه ها ببرم
سرم به زیر و سرت را به سینه چسباندم
مراقبم که نیفتد سر از تنت پسرم
دعا بکن که پدر با تو بر زمین نخورد
که نا نمانده در این نیمه جان مختصرم
جلو جلو سر من سهم نیزه می شد کاش
ولی سر تو نمی شد چنین جدا به برم
شاعر:محسن حنیفی

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر گفتگوی حضرت علی اصغر(ع) با حضرت محسن(ع) در بهشت( کوچه‌ها تیره دشت‌ها خون شد) *

3798
3

شعر گفتگوی حضرت علی اصغر(ع) با حضرت محسن(ع) در بهشت(    کوچه‌ها تیره دشت‌ها خون شد) کوچه‌ها تیره دشت‌ها خون شد
آب‌ها رنگ بی نهایت شد
آسمان و زمین به هم پیچید
ناگهان موسم قیامت شد
چشم‌ها حیرتی مضاعف داشت
آخرین لحظه های دیگر بود
اضطراب از نگاه‌ها می‌ریخت
روز ترس آفرین محشر بود
ناگهان در کشاکش محشر
بانگ آمد که ایهاالانسان
چشم های غریب کور شوند
می‌رسد مادر زمین و زمان
بوی عطری به عرش می‌پیچد
عطر گل‌های ناب و پر احساس
می وزد بر کرانۀ محشر
بوی یک چادری پر از گل یاس
با شکوه تمام می‌آید
کاروانی که سبز پوشیدند
می‌شود از نگاهشان فهمید
جامی از درد و داغ نوشیدند
روی دستان حضرت عباس
غنچه‌هایی شکفته بود آنجا
غنچه‌ها...سبز...سرخ نیلی رنگ...
غنچه‌هایی چو یاسمن زیبا
کودک از روی دست‌های عمو
گف

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اصغر(ای بر غریبیِ تو درود و سلام من) *

1217
2

شعر شهادت حضرت علی اصغر(ای بر غریبیِ تو درود و سلام من) ای بر غریبیِ تو درود و سلام من
شد آخرین جهاد سپاهت به نام من
(هل من معین) تو گفتی و (لبیک) سهم من
یعنی شراب وصل تو باشد به کام من
بیهوده خیمه، نغمۀ لالایی ام زند
گهواره نیست در خور شأن و مقام من
گر شیرخواره ام، اسدلله زاده ام
شیر خداست سَروَر و جدّ گرام من
من آخرین مجاهد نستوه لشگرم
باید شود فدای ولایت تمام من
یک قطره آب از لب دریایشان محال
شد شیر مادرم ز جفاها حرام من
من تشنۀ شهادت و مجنون دلبرم
مرهون آب کِی شود ای قوم، جام من
دریای آب و حنجر عطشان! عجیب نیست؟
این علت شکست شما و دوام من
می خواستم، هدایتتان با عطش کنم
دل های سنگتان نشد ای قوم رام من
تا حال اگر به لشگر کوفی مجال بود
حالا شکستِ

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:03
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اصغر(دهد بر حلقه های موی خود منزل اسیرش را) *

1269
1

شعر شهادت حضرت علی اصغر(دهد بر حلقه های موی خود منزل اسیرش را) دهد بر حلقه های موی خود منزل اسیرش را
تماشا می کنم رخسار چون ماه منیرش را
سرا پایش همه ناز است من هم می خرم نازش
نبیند تا صف محشر کسی مثل و نظیرش را
پیمبر گر ببیند بر روی دستم علی دارم
به یاد آرد دوباره صحنۀ خم غدیرش را
ولی گویم دمی هرگز نبیند هیچ بابائی
زبان دور دهان گرداندن طفل صغیرش را
کند هر کودکی با خندۀ خود شاد بابا را
ولیکن خندۀ او می کُشد بابای پیرش را
خدا داند کمانِ حرمله مثل کمانم کرد
رها شد تیر آه از سینه ام دیدم چو تیرش را
از آن ترسم ببوسم حنجرش را سر جدا گردد
به مویی بند می بینم سرِ بر تن اسیرش را
شاعر:سید محسن حسینی

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:04
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعرشهادت حضرت علی اصغر(وقتش شده بر دست بگیرد جگرش را) *

4148
5

شعرشهادت حضرت علی اصغر(وقتش شده بر دست بگیرد جگرش را) وقتش شده بر دست بگیرد جگرش را
مردی که شکسته ست مصیبت کمرش را
پروانه به هم ریخته گهواره ی خود را
تا باز کند از پر قنداق پرش را
تلخ است پدر گریه کند طفل بخندد
سخت است که پنهان بکند چشم ترش را
دور و برش آنقدر کسی نیست که باید
این طفل در آغوش بگیرد پدرش را
مادر نگران است خدایا نکند تیر
نیت کند از شیر بگیرد پسرش را
هم چشم به راه است که سیراب بیارند
هم دلهره دارد که مبادا خبرش را
افسوس از آن تیر و کمانی که گرفته ست
این بار سپیدی گلویی نظرش را
شاعر:علی عباسی

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اصغر(میان خطبه، میان بگو مگو انداخت) *

1204
1

شعر شهادت حضرت علی اصغر(میان خطبه، میان بگو مگو انداخت) میان خطبه، میان بگو مگو انداخت
همان که ولوله در لشگر عدو انداخت
همان که خیره به دست حسین شد... آری
چرا نگاه به باریکیِ گلو انداخت؟
نشست و... تیر میان کمان گرفت و کشید
نشست تیر و سرش را ز رو به رو انداخت
امید بود که رحمی کند ولی افسوس
میان این همه امید و آرزو انداخت
تو را حسین چه ناباورانه می نگرد
که بود غنچۀ او را زِ رنگ و رو انداخت
تو تشنه بودی و بابا فقط به خاطر تو
به قوم سنگدلِ رو سیاه، رو انداخت
تو تشنه بودی و این خشکی لبت همه را
به یاد علقمه و قصه ی عمو انداخت
حسین خون گلو را به آسمان پاشید
سپس عبای خودش را به روی او انداخت
و پشت خیمه همین دفن کردنش بس بود
به نیش نیزه کسی را به جستجو اندا

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(بر روی دست، هست خودش را گرفت و بعد.) *

1317

شعر حضرت علی اصغر(بر روی دست، هست خودش را گرفت و بعد.) بر روی دست، هست خودش را گرفت و بعد.
بغضی میان حنجره اش جا گرفت و بعد.
رو کرد سمت کوفه و تا گفت: این علی ست
کینه میان سینه ی شان پا گرفت و بعد
تیری شد و سه شعبه شد و در کمان نشست
یادی ز عقده های پدرها گرفت و بعد
هو هو نبود روی لبش، لا إله بود
إذنی ز لات و هبّل و عُزّی گرفت و بعد
هر شعبۀ سه شعبه به قلبی نشانه رفت
پس جان طفل و مادر و بابا گرفت و بعد
پای پدر به لرزه که افتاد ناگهان
قلبش به یاد حضرت سقا گرفت و بعد
می گفت نیزه ای که علمدار را شکست
با یک اشاره ماهی ما را گرفت و رفت.
مادر میان خیمه به گهواره خیره گفت:
بر روی دست، هست خودش را گرفت و بعد
شاعر:حسین ایزدی

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(شش ماه فرصت داشت آدم را بسازد) *

1250

شعر حضرت علی اصغر(شش ماه فرصت داشت آدم را بسازد) شش ماه فرصت داشت آدم را بسازد
با این زمان کم محرّم را بسازد
شش ماه... اما نه! همان یک روز بس بود
پیغمبری شش ماهه عالم را بسازد
حتماً دلیل محکمی دارد که طفلی
شش گوشه ای این قدَر محکم بسازد
گهواره اش با خود جهانی را تکان داد
منظومه ای این سان منظم را بسازد
معروف کرده مادر خود را، قرار است
عیسی دمی این بار مریم را بسازد
فرصت برای کودکی هایش نمانده
این مرد باید ذبح اعظم را بسازد
یک روز را با تشنگی سر کرد اما
فرزند هاجر رفت زمزم را بسازد
دست پدر تخت سلیمان شد پسر را
بر دست بابا رفته خاتم را بسازد
این مرد اگر کوچک! علمداری بزرگ است
بر نیزه ها رفته ست پرچم را بسازد
این جا غزل هم دست و پا گم کرد، بگذا

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:22
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(خدا کند برسد خیمه تاب داشته باشد) *

2103

شعر حضرت علی اصغر(خدا کند برسد خیمه تاب داشته باشد) خدا کند برسد خیمه تاب داشته باشد
برای مادر اصغر جواب داشته باشد
گمان نمی کنم از این به بعد مادر تنها
بدون کودک و گهواره خواب داشته باشد
عمود خیمه ی او را به حالتی بگذارید
که روز دور و برش آفتاب داشته باشد
به خیمه ای ببریدش رباب را که در آن جا
نه شیر خواره ببیند نه آب داشته باشد
گذشت واقعه آنجا رسیده ایم که باید
غزل زمان بیانش حجاب داشته باشد
یزید بود ولیکن رباب فکر نمی کرد
که ظرف داخل دستش شراب داشته باشد...
شاعر:علی زمانیان

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اصغر(گرفته اند ز روی تو انشعاب زیاد) *

1438

شعر شهادت حضرت علی اصغر(گرفته اند ز روی تو انشعاب زیاد) گرفته اند ز روی تو انشعاب زیاد
که ماه بودن تو داشت بازتاب زیاد
اگر به سن اباالفضل می رسیدی تو
یقین به سینه نمی زد دگر رباب زیاد
همین که شیر به او می دهی بس است رباب
نده به کودک خود بعد شیر آب زیاد
برای خاطر شش ماه بعد سر ظهر
ببر علیِ خودت را به آفتاب زیاد
بگیر سخت تر آماده ی نبردش کن
مده علی خودت را به سینه تاب زیاد
خلاصه این که به شش ماه دل بِکَن از او
خلاصه این که نکن روی او حساب زیاد
شبیه حرف بدی کز دهن در آمده است
دریغ و درد که تیر از کمان در آمده است
برای اهل حرم حاوی پیام بدی ست
که گاهواره ی تو از تکان در آمده است
یقین به علت زیر گلوی چون ماهت
هزار حرمله هم از گمان در آمده است
سرت به واس

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 یوسف رحیمی

شعر شب هفتم(حضرت علی اصغر)-(این اشک های سر زده خواهی نخواهی است) * یوسف رحیمی

368

شعر شب هفتم(حضرت علی اصغر)-(این اشک های سر زده خواهی نخواهی است) این اشک های سر زده خواهی نخواهی است
یعنی تمام شعرم اسیر دو راهی است
این واژه های تب زده غرق تلاطم اند
در های و هوی تشنگی و العطش گم اند
باید ز هرم آه دلی شعله ور کنیم
با چل چراغ اشک شبی را سحر کنیم
باید دخیل دل به پر جبرئیل بست
آری به قلب معرکه باید سفر کنیم
پس از کدام حادثه باید شروع کرد
پس از کدام واقعه صرف نظر کنیم
میدان پر از صدای کف و طبل و هلهله است
خیمه اسیر شیون و آشوب و ولوله است
آرام دیده‌ی تری از دست می رود
صبر و قرار مادری از دست می رود
بی‌تاب می شود ز تلظی اصغرش
با دیدن کبودی لب های پرپرش
در مشک های تشنه نَمی هم نمانده است
آبی به غیر اشک دمادم نمانده است
این اشک های سر زده خواهی ن

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(تو رفتی مادرت حیران شد ای وای) *

5218
5

شعر حضرت علی اصغر(تو رفتی مادرت حیران شد ای وای) تو رفتی مادرت حیران شد ای وای
تمام خیمه ها ویران شد ای وای
مگر تیرسه شعبه خنجری بود
سرت بر پوست آویزان شد ای وای
**
اگر بستند راه چاره ات را
به خون شستند حلق پاره ات را
تسلای دل مادرنموند
شکستند عاقبت گهواره ات را
**
نمودی بر پدر یاری عزیزم
از او کردی طرفداری عزیزم
الهی مادرت دورت بگردد
چه قبرکوچکی داری عزیزم
**
غمت برسینه بردل نیشتر بود
جگر ازدل دل ازاو ریشتر بود
عزیزم با که گویم این مصیبت
قد تیر از قد تو بیشتر بود

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:33
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اصغر(لب تو حدّاقل سیر بود بهتر بود) *

8541
12

شعر شهادت حضرت علی اصغر(لب تو حدّاقل سیر بود بهتر بود) لب تو حدّاقل سیر بود بهتر بود
به جای خون به لبت شیر بود بهتر بود
ز خون، محاسن و پشت لبت جوانه زده
به عمه گفتم اگر پیر بود بهتر بود
برای اینکه سرت بر زمین نیفتد، نی
به تاب زلف تو درگیر بود بهتر بود
سرت به نیزه که دیدم، به خویش گفتم اگر
بچه م اسیر در غل و زنجیر بود، بهتر بود
گلوی کوچک تو جا برای نیزه نداشت
به جای نیزه اگر تیر بود بهتر بود
تمام حنجرت از تیر رشته رشته شده
به دست حرمله شمشیر بود، بهتر بود

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(توان گریه ندارد تو را صدا بزند) *

2720
5

شعر حضرت علی اصغر(توان گریه ندارد تو را صدا بزند) توان گریه ندارد تو را صدا بزند
چقدر کودک شش ماهه دست و پا بزند
کمان کشیده ببین کفر... و خوب می داند
که تیر آخر این ظلم را کجا بزند
گلـوی تشنه و تیغ برهنه ، یا الله
تمام ترسم از این است عشق جا بزند
گرفته کینه به دل کوفه گویی از جمرات
گرفته سنگ به ناموس مرتضی بزند
خوش آن سری که سر نیزه سر بلند شود
خوش آن دلی که به دریای کربلا بزند
گزیده بود عطش را، وگرنه آسان بود
عصای معـجزه بر نیل نینـوا بزند
ندیده بود بیابان گلوی خشکی را
که دست رد به تمنای آب ها بزند
نشسته مشک به سوگ دو دست بی یاور
رسیده وقت که فریاد یا اَخا بزند
کفن به دوش شهادت کشیده محرم وار
ذبیح علقمـه تا خیمه در منا بزند
هزار سال مگر بگذر

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(غنچه شش ماهه ای که بار ندارد) *

1701

شعر حضرت علی اصغر(غنچه شش ماهه ای که بار ندارد) غنچه شش ماهه ای که بار ندارد
چیدنش آنقدر افتخار ندارد
زود خزان شد گلی که در همه عمرش
تجربه ی دیدن بهار ندارد
کار خودش را برای غربت من کرد
او که نیازی به کارزار ندارد
تشنه ی یک قطره بود، تیر نمی خواست
حنجر خشکی که اختیار ندارد
نازکی این گلوی سوخته تابِ
تیر نه! شمشیر شعبه دار ندارد!
کار ابالفضل را سه شعبه درآورد
حجم گلوی تو جای خار ندارد
حداقل کم کنید هلهله ها را
کشتن شش ماهه که هوار ندارد
کاش کسی هم به نیزه دار بگوید
نیزه ازاین طفل، انتظار ندارد
شاعر:محمد بیابانی

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اصغر(دل شکسته ی من را شکسته تر کردی) *

1123
1

شعر شهادت حضرت علی اصغر(دل شکسته ی من را شکسته تر کردی) دل شکسته ی من را شکسته تر کردی
مرا که با زدن دست و پا خبر کردی
برای آنکه مبادا به خیمه ها برسد
مقابل سر پیکان، گلو سپر کردی
همینکه گردنت افتاد مادرت افتاد
و دست های مرا نیز باز تر کردی
ببین چگونه تو را میبرم به زیر عبا
ببین چگونه سرم را به زیر پر کردی
عبای مصطفوی باز هم به دردم خورد
برای آنکه مرا باز بی پسر کردی
نمانده بعد علی اکبر از دلم چیزی
تو هم که قتل همین جان مُحتضر کردی
بگو چگونه حرم با خبر شد از خبرت؟
مرا که با زدن دست و پا خبر کردی

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(ظهر ست و خون در دشت ، گُل می پروراند) *

1255

شعر حضرت علی اصغر(ظهر ست و خون در دشت ، گُل می پروراند) ظهر ست و خون در دشت ، گُل می پروراند
ظهر ست و فردا ریشه در خون می دواند
آنقدر غم در دشت جولان می دهد تا
شش ماهه ها را هم به میدان می کشاند
شش ماهه ای از فرط غیرت ، با لب خشک
خود را به آغوش شهادت می رساند
این گریه ها و بی قراری ها بهانه ست
تا خویش را از دست مادر وا رهاند
باید امامش را کند یاری، نباید
یک لحظه هم خون خدا تنها بماند
مادر ! تحمل کن... که فردا این سر من
از نیزه های نیزه داران جا نماند
شاعر:مطهره عباسیان

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:29
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(از چه چنین تو در تب و تابی ؟ ، علی بخواب) *

1234

شعر حضرت علی اصغر(از چه چنین تو در تب و تابی ؟ ، علی بخواب) از چه چنین تو در تب و تابی ؟ ، علی بخواب
این ناله نیست مال بی آبی ، علی بخواب
لالائیَم تـــــمام شد آخــــر عزیــــــزکم
دیگر چه گویمت که بخوابی؟ علی بخواب
گریه که میکنی به دلم چنگ میزنی
کُشتی مرا... چرا به عذابی؟ ، علی بخواب
گهواره کنده شد ، ز چه بی تاب تر شدی
با تو نبود او1 که کبابی، علی بخواب
«بد مادری برای تو بودم که میروی؟»
خسته زناله های ربابی؟ علی بخواب
فرقی برایشان نکند کوچک و بزرگ
در چشم حرمله تو حسابی... علی بخواب
بهر تقربِ به خدا تیر می زند
تو یک وسیله بهر ثوابی ، علی بخواب
او عشق میکند که ببیند حسین را
وقتی به خون خود تو خضابی ،علی بخواب
بعد از تو میشود شب و روزم سیاه وتار
آخر تو ن

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(گریه را بس کن علی) *

1717

شعر حضرت علی اصغر(گریه را بس کن علی) گریه را بس کن علی
تاب و توانت میرود
در پی آبی چرا؟
وقت امانت میرود
روضه میخوانم که تا
اشکی بریزم جای آب
اشک چشمانم که خشکیده
عزیز من بخواب
تا نوای غربت بابا
شنیدی اصغرم
گفته ای جانم فدایت
این من و بال وپرم
دل به بابا میدهی
برمن نگاهی میکنی
تو خودت را سوی میدان
از چه راهی میکنی؟
جان مادر اندکی دیگر
بمان در خیمه ها
حرمله گویا ندارد
ذره ای شرم و حیا
روی دستان پدر
خون تو میریزد ولی
قطره ای روی زمین
از آن نمیریزدعلی
پشت خیمه از کمر
تا شد حسین در ماتمت
تا رسیدم / دیده ام
جان میسپارد از غمت
دل ندارد باب تو
خاکت کند با چشم باز
بین لبخندت نهفته
صد هزاران سر و راز
عمه زینب گر نبود
من میشدم مهمان تو
من چ

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(صدای گریه اش بند آمده فکری به حالش کن) *

2534
2

شعر حضرت علی اصغر(صدای گریه اش بند آمده فکری به حالش کن) صدای گریه اش بند آمده فکری به حالش کن
اگر دادی به بابایش دهند دیگر حلالش کن
اگر خود و زره با خود برای او نیاوردی
برو فکری برای پوششی روی جمالش کن
اگر چه نام زیبایش " علی " ست اما تقیه کن
خطر دارد...بیا کم صحبت از اوج جلالش کن
برای بار آخر ماه خود را در بغل بنشان
برای بار آخر دیدنی از خط و خالش کن
سه شعبه خرج حلق طفلک تو می کنند بانو
مروت نیست،برو فکری برای سن و سالش کن
حسین آمد به میدان و علی اصغر در آغوشش
برو و حرمله را منصرف از این جدالش کن
***
برو دیر آمدی خانم... برو یاری آقا کن.
برو تا وقت هست پشت حرم بنشین و چالش کن
شاعر:علیرضا خاکساری

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(اي كه از هُرم ِ حَرَم آمده اي دست به دست) *

1296
2

شعر حضرت علی اصغر(اي كه از هُرم ِ حَرَم آمده اي دست به دست) اي كه از هُرم ِ حَرَم آمده اي دست به دست
سرخوش از جام ِشهادت زده اي دست به دست
تيغ چشمت، زره ات ناله و فريادَت اشك
شرم دارد ز لبِ تشنه يِ تو ساقي و مشك
بچه شيري كه به ميدان زده اي با دلِ شير
يال و كوپال تو تحريك كُنَد جرأتِ تير
تا رباب از تو بگيرد لقبِ اُمّ شهيد
از تو و لذّتِ داماديِ تو دست كشيد
نقش ِ لب هايِ پُر از خونِ تو لبخند شده
پدر از ديدنِ اين صحنه نفس بند شده
مانده مبهوت كه بي سر شده يا سرداري
كه به يك پوست سري مانده به پيكر داري

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مرثیه حضرت علی اصغر(دیده بگشا تا شود تنهایی من باورت) *

1591

شعر مرثیه حضرت علی اصغر(دیده بگشا تا شود تنهایی من باورت) دیده بگشا تا شود تنهایی من باورت
نیمه جان هستی و من چون جان گرفتم در برت
همچو گیسویت مرا این سو و آن سو میکشی
می کُشی آخر مرا با خنده های آخرت
بین میدان و حرم کردی تو سرگردان مرا
من نمی دانم چه گویم در جواب مادرت
عذر خواهی می کنم من گر نمی بوسم تو را
ای به قربان سرت، ترسم جدا گردد سرت
می کنم دفنت اگر پشت حرم، از من مرنج
تاب زیر سم مرکب را ندارد پیکرت
شاعر:سید محسن حسینی

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(این قب قب تو ناز به تفسیر می کشد) *

1245

شعر حضرت علی اصغر(این قب قب تو ناز به تفسیر می کشد) این قب قب تو ناز به تفسیر می کشد
لب لب مکن که این جگرم تیر می کشد
پنجه مکش به سینه تف دیده کویر
ناخن مگر ز سینه کمی شیر می کشد
در کودکی چه محشری در عشق کرده ای؟
حسرت به عاشقی تو هر پیر می کشد
هر کس قدم به سیر مقامات تو نهد
کارش در این دیار به تکفیر می کشد
گویا شنیده شد که خدا هم ز داغ تو
در عرش ناله های فرا گیر می کشد
می دانم عاقبت که سر (چند قطره آب)
کار امام عشق به تحقیر می کشد
با آن که دیر آمدم بالای قبر تو
دیدم پدر ز حنجر تو تیر می کشد
این جسم غرق خون تو و حالت پدر
آن ماجرای کوچه به تصویر می کشد
بو برده دشمنت به گمانم تنت کجاست.
بر روی خاک نیزه و شمشیر می کشد
باور نمی کنم... بدن توست روی ن

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد