حضرت علی اصغر (ع)

مرتب سازی براساس

متن شعر حضرت علی اصغر(ع) -(آنقَدَر گوشه ی گهواره تقلّا کردم) * اسماعیل پور جهانی

870
0

متن شعر حضرت علی اصغر(ع) -(آنقَدَر گوشه ی گهواره تقلّا کردم) آنقَدَر گوشه ی گهواره تقلّا کردم

تا که راهی به صفِ معرکه پیدا کردم

رفتم و با دلی از شوق شهادت لبریز

حنجرم را سپرِ سینه ی بابا کردم

  • چهارشنبه
  • 3
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:22
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر حضرت علی اصغر(ع) -(به تبسّم لب خشکیده ی خود وا میکرد) * اسماعیل پور جهانی

1047
-1

شعر حضرت علی اصغر(ع) -(به تبسّم لب خشکیده ی خود وا میکرد) به تبسّم لب خشکیده ی خود وا میکرد
هر زمانی که نظر بر رخ بابا میکرد

قطره ای اشک چو بر صورت او می افتاد
یادی از تشنه لبان لب دریا میکرد

مثل ماهی که جدا از لب دریا باشد
روی دستان پدر بود و تلظّی میکرد

وَ پدر نیز برای لب عطشان پسر
طلب آب غریبانه ز اعدا میکرد

سند غربتش این بس که ازآن کوردلان
چشمه ی آب بقا ، آب تمنّا میکرد

روی دستان پدر ، حرمله سیرابش کرد
مادرش غمزده از خیمه تماشا میکرد

خنده بر تیرِ سه شعبه نزد اصغر ، هرگز
او برای دل ما طرح معمّا میکرد

فاطمه آمد و آغوش گشودش ، که بیا
او هم از رویِ ادب خنده به زهرا میکرد

در جهانی که بُود عشقِ علی ، نیست عجب
معجزاتی که نفسهای مسیحا میکرد

  • سه شنبه
  • 16
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 17:40
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(ع) -(يارب اين خورشید سوزان از کدامین خاور است؟) * محمدرضا شمس

636

شعر حضرت علی اصغر(ع) -(يارب اين خورشید سوزان از کدامین خاور است؟) يارب اين خورشید سوزان از کدامین خاور است؟
کز شرارش شعله ‌ور هم روح و جان و پیکر است

از چه نیلی آسمان گردیده و گریان شده؟
کاین‌چنین در قعر ظلمت بزم چرخ اخضر است

هر طرف بانگ غم انگیز عزا آید به گوش
کز نفیرش تا همیشه قلب شیعه مضطر است

از چه بر زانو نشسته شاه مظلومان حسین؟
کز غمش‌ آه و فغان بر پا به کوی و معبر است

اینکه تیر حرمله بنشسته بر حلقوم کیست
این رضیعِ نینوا یعنی (علیِ اصغر) است؟!

این گل نشکفتهٔ باغ حسین بن علی است؟
کاین‌چنین بر خاک افتاده‌ست و خونین حنجر است

بشکند تیری که بر آل عبا گردد روان...
بشکند دستی که بر ضد ولای حیدر است

گرچه این شش ماهه (اصغر) بود در كرببلا
بی‌گمان از بعدِ

  • شنبه
  • 20
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 19:17
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شهادت حضرت علی اصغر(ع) -(بی تاب برای آب می رفت) * حامد آقایی

572

شهادت حضرت علی اصغر(ع) -(بی تاب برای آب می رفت) بی تاب برای آب می رفت
با آرزویِ رباب می رفت

می دید علی به روی دستش
آرام به خوابِ آب می رفت

آن دیو و دَدْ از ندادن آب
از صورتشان نقاب می رفت

پس تیر زبان گشود انگار
چون در عوضِ جواب می رفت

تا نسخهٔ کودکی بپیچد
آن نسخه به پیچ وتاب می رفت

بغضاً لاَبیک داشت در اصل
بر قلبِ ابوتراب می رفت

باید پدری شود زمین گیر
پس داشت به انتخاب می رفت

  • پنج شنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1399
  • ساعت
  • 19:58
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

مرثیه شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( گفته‌ام من یک غزل هستی تو بیت آخرم) * سید محسن حسینی

707

مرثیه شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( گفته‌ام من یک غزل هستی تو بیت آخرم) گفته‌ام من یک غزل هستی تو بیت آخرم
شاه‌بیت این غزل هستی تو ای همسنگرم

ای تمـام هست من باشـد سراپـای تـو ناز
ناز کن نـاز تـو را بـا قیمت جـان می‌خرم

مانده‌ام تنهـا ببیـن تنهـا تــو را دارم علی
کودک ششماهـه‌ای مانـد از تمـام لشکرم

هر چه خندیـدی ترکهـای لبت شد بیشتر
این‌چنین خندیدنت بر من نمی‌باشد باورم

غنچـه پژمـرده‌ام از بس تـو را بد چیده‌اند
در عبـا پیچیـدمت ای شیرخـواره اصغـرم

کودک پاشیـده مـن تــا بوسیــدم تـو را
سر جدا شد روی دستم خاک عالم بر سرم

روییکدستم سرویک دست دیگرپیکرت
یک علی‌اصغـر آوردم دو اصغــر می‌بــرم

هیچ می‌دانی چرا از صحنه دورت می‌کنم
حرملـه می‌گـفت مـن در فکـر تیر دیگرم

باشد از اکبـر به خیمـه بـردن تو سخت‌تر
کاشکـی بهـر کمک از خیمه آید خواهرم

دست و پا کمتر بزن بروی دست من علی
بـا نگـاه آخــرت آتـش مـزن بـر پیکـرم

  • پنج شنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 01:47
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

زبانحال حضرت علی اغر(ع) -( چشمان خود واکن ای آخرین یارم) * سید محسن حسینی

81

زبانحال حضرت علی اغر(ع) -( چشمان خود واکن ای آخرین یارم) چشمان خود واکن ای آخرین یارم
تنهـای تنهـایم، تنهـا تـو را دارم
کودک بی‌گناه من هستی تو همه سپاه من هستی
ای پسرم لای لای علی‌اصغر (2)

گرفتن بوسه از روی تو سخته
کشیدن تیر از گلوی تو سخته
بروی دست من تورادیدند غنچه من توراچه بدچیدند
ای پسرم لای لای علی‌اصغر (2)

سرت علی‌جان بر یک سر مو بنده
داره به حال من حرملـه می‌خنده
جان منی ای طفل بی‌جانم زیـر عبـا تـو را بپوشانم
ای پسرم لای لای علی‌اصغر (2)

سر تـو بر دوش بابـای سـرگردان
گاهی روم خیمه‌‌گاهی سوی میدان
ای پسرم من ز تو شرمنده‌م پشت حرم قبر تو را کندم
ای پسرم لای لای علی‌اصغر (2)

  • پنج شنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 01:50
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

زبانحال حضرت علی اصغر(ع) -( بود و هستـم همه رفتند و دل بر تو بستم) * سید محسن حسینی

81

زبانحال حضرت علی اصغر(ع) -( بود و هستـم	همه رفتند و دل بر تو بستم) بود و هستـم همه رفتند و دل بر تو بستم
کم بزن دست و پا روی دستم (2)
ای عزیز رباب تـو در آغـوش بـابـا بخواب
بلکـه ببینـی علــی خــواب آب

ای خمـوشم تـورو زیــر عبـا مـن بپوشم
سـر تـو خم شـده روی دوشـم
شرمنده علی سـر تـو به مویـی بنده علی
حرملــه داره می‌خنــده علــی

غنچه پژمرد- دو لب کوچک او ترک خورد
آنقدر دست و پـا زد که تا مُـرد
می‌بــــرم- پســرم را بـه ســوی حــرم
ایـــن بــود بهتــرین یــاورم

ای ستـــاره بـابـا داره لحـد روت می‌‌زاره
کاشکی نیزه تو رو گیر نیـاره
جان فدای اصغرم داره می‌لرزه بابات اصغرم
هنــوز بـاز چشـات اصغــرم

  • پنج شنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 01:59
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

نوحه زبانحال حضرت علی اصغر(ع) -( همـراه مـن باشـد ستـاره) * سید محسن حسینی

90

نوحه زبانحال حضرت علی اصغر(ع) -( همـراه مـن باشـد ستـاره) همـراه مـن باشـد ستـاره بــر غربتـم کنـد نظـاره
من ماندم و یک شیرخواره ای وای
ترسـم بسـوزه او ز آهــم با چشم خود کند نگاهم
ششماهه‌ام باشـد سپـاهم ای وای
من بی‌تو از بس‌ بی‌قرارم چشم انتظار شیـرخوارم
نمــی‌دونه سقــا نـدارم ای وای

آتش بـه هستـی بابـا زد بـا نگاهش مـن و صـدا زد
خیلی رودستم دستوپازد ای وای
من که دیگه از پا نشستم بدجوری جون داد طفل مستم
سرش جدا شد روی دستم ای وای

گفتـم مـنُ از پا فکندی میگه به ششمـاهه مخندید
سرش رو، رو نیزه مبندید ای وای

من که زشرمندگی مُردم مـن یک‌ علی‌اصغـر بـردم
به خیمه دو اصغر آوردم ای وای
از پشت خیمه برنخیزم چه جوری من خاک روش بریزم
چشماش هنوزه بازه عزیزم ای وای

  • پنج شنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 02:04
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

زبانحال حضرت علی اصغر(ع) -( تماشا کن ببین من را به هر سویی کشاندی) * سید محسن حسینی

55

زبانحال حضرت علی اصغر(ع) -( تماشا کن ببین من را به هر سویی کشاندی) تماشا کن ببین من را به هر سویی کشاندی
تماشا کن ببین من را به چه روزی نشاندی
کسـی جـز تــو خبـر از غــربت بابا ندارد
ببین تنهای تنهـا ماندم و تنهـا تـو ماندی
چـرا ای ماه پـاره چرا ای شیرخواره
نفسهایت علی‌جان فتـاده در شمـاره
عزیـز ربابرو دستم بخوابلالایی اصغر من
روم اصغرمچسان در حـرملالایی اصغر من

زبـان دور دهـان گـرداندنت را دیدن اصغر
تو را چون غنچه روی دست بابا چیدن اصغر
به تو سربسته می‌گویم دلم از این می‌سوزه
ترک‌هـای لبت را دیـدن و خندیـدن اصغر

من و از پـا فکنـدیدو چشمت رو می‌بندی
منوکُشتیعلی‌جانهنـوز داری می‌خندی
عزیـز رباب رو دستم بخواب لالایی اصغر من
روم اصغرم چسان در حـرم لالایی اصغر من

گلــو باقــی نمــانده تـا کنــم او را نظـاره
تـو را پشـت حــرم آورده‌ام ای شیــرخواره
کنم ای هست من با دست خود پنهان به خاکت
الهــی ای علــی جــان نیــزه بیرونت نیاره
بـه قربان سرتو فدای حنجر تو
نمی‌دانم چگویم جـواب مادر تو
عزیـز رباب رو دستم بخواب لالایی اصغر من
روم اصغرم چسان در حـرم لالایی اصغر من

  • پنج شنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 02:08
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

نوحه شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( برای مـن نمونـده کس علی‌اصغرم) * سید محسن حسینی

44

نوحه شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( برای مـن نمونـده کس	علی‌اصغرم) برای مـن نمونـده کس علی‌اصغرم
تنهــا تــو را دارم بس علی‌اصغرم
کمتـر بـزن نفس نفس علی‌اصغرم

گیسو تـو درهــم شده علی‌اصغرم
چرا نفسهـات کم شده علی‌اصغرم
چرا سـر تـو خـم شده علی‌اصغرم

بـروی دستـم دیـدنت علی‌اصغرم
غنچـه مـن برچیـدنت علی‌اصغرم
کشته من و خندیدنت علی‌اصغرم

من چی بگم به مادرت علی‌اصغرم
بوسه زدم به حنجرت علی‌اصغرم
جدا شداز پیکر سرت علی‌اصغرم

ای کودک شیرین زبان علی‌اصغرم
اگه میشـه پیشـم بمان علی‌اصغرم
من نیمه‌جانم نیمه‌جان علی‌اصغرم

من که فقط دارم تو را علی‌اصغرم
زدی رو دستم دست و پا علی‌اصغرم
پوشـوندنت زیــر عبـا علی‌اصغرم

  • چهارشنبه
  • 15
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 13:33
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

شهادت علی اصغر (ع) -(آورده ام قربان کنم تاج سرم یا رب) * محمدرضا سروری

1

شهادت علی اصغر (ع) -(آورده ام قربان کنم تاج سرم یا رب) اصغرم یا رب
آورده ام قربان کنم تاج سرم یا رب
آن اکبرم یا رب این اصغرم یا رب
بنما قبول این هدیه های پرپرم یا رب
آن اکبرم یا رب این اصغرم یا رب
یارب در این صحرای سوز آور
در روبـه روی خصـم بی باور
آخر شدم در این عطـش آباد
تنهـاترین تنهـای بـی یـاور
دادم بـه راهـت نوجـوانانـم
مجنـون لیـلا نـور چشمانـم
اکبـر جـوانِ مَـه جبیـنـم آن
رعنـا تـرین سَـروِ گلستـانـم
آورده ام قربان کنم تاج سرم یا رب
آن اکبرم یا رب این اصغرم یا رب
بعـد از علی اکبـر علی اصغـر
ششماهـة خشکِ لب و حنجر
آورده ام قـربـان کنـم یـارب
در راهِ دیـن بر درگهـت داور
با اشـک دیـده تر کنم کامش
از خون حنجـر پُر کنم جامش
کرب و بلا همچـون منـا باشد
قنداقـه بستـه بهر احـرامش
آورده ام قربان کنم تاج سرم یا رب
آن اکبرم یا رب این اصغرم یا رب
خونین نمودند هر دو گل این پیکرم یا رب
آن اکبرم یا رب این اصغرم یا رب
باغ گلـم را قطـره آبی نیست
بر سنگی دل ها حسابی نیست
یـاری که دیگـر یـاورم باشد
هل مِن مُعینم را جوابی نیست
یـارب برایـت هـدیـه آوردم
کوچکـترین یارم فـدا کـردم
شـد قتلگـاهش زیبِ آغوشم
از من رضا شـو تا که برگردم
آورده ام قربان کنم تاج سرم یا رب
آن اکبرم یا رب این اصغرم یا رب
آوای غـم از ســوز دل آیــد
اشـک حرمـگاه روی گِل آیـد
بر جـانِ بی جـانِ گُـل زهـرا
داغ علـی هــا متصــل آیـد
تا سـروری از داغ اکبـر گفت
از ماتم جانسـوز اصغـر گفت
از حـال ابراهیـم و اسماعیـل
از لاله هـای سرخ پرپـر گفت
آورده ام قربان کنم تاج سرم یا رب
آن اکبرم یا رب این اصغرم یا رب

  • شنبه
  • 1
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 18:18
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

مرثیه حضرت علی اصغر(ع) -( این سو و آن سو می روی بالای نیزه) * محسن راحت حق

606
-1

مرثیه حضرت علی اصغر(ع) -( این سو و آن سو می روی بالای نیزه) این سو و آن سو می روی بالای نیزه
ششماهه ام..حالا شدی آقای نیزه..

سخت است باور کردنش!ای کاش می شد
تا که در آغوشم بشینی جای نیزه..

گریه جوابِ غصّه هایت را نمی داد
ای کاش سینه می زدم در پای نیزه

تنها نه من می نالم و می گریم ای گل
بشنو خودت ششماهه..های و های نیزه

دیدی بجای بوسه از زیرِ گلویت...
افتاد پای حنجرت امضای نیزه..

اینقدر با لبهای خود ما را نسوزان
آتش گرفته روی نی سقّای نیزه

  • چهارشنبه
  • 5
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 14:42
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

یا علی اصغر حسين (ع) _قحطی آبست در بین حرم * اسماعیل تقوایی

513

یا علی اصغر حسين (ع) _قحطی آبست در بین حرم یا علی اصغرحسین (ع)

قحطی آبست در بین حرم
العطش از کودکان فریادهاست

گریه ی شش ماهه ای آید بگوش
نوگل نشکفته در شمشادهاست

خنده زیبای اصغر پیش از این
بهترین تصویرها در یادهاست

مادری بی شیر، چشمش اشکبار
چشم بر راه همه امدادهاست

او نمازی بهر باران خوانده است
التماس او به ابر وبادهاست

گریه ها از بهر سقا می کند
رادمردی که امیر رادهاست

شیرخواره روی دستان حسین
قصد مولا گفتن ارشادهاست

ناگهان تیری زآنسو آمد و
این جنایتکاری جلادهاست

کشتن طفل رضیع ای وای وای
کربلا را بدترین رخدا هاست

شعر:اسماعیل تقوایی

  • چهارشنبه
  • 5
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 22:15
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر -(پیرهنش دستمال اشکامه بگو) *

842

حضرت علی اصغر  -(پیرهنش دستمال اشکامه بگو) پیرهنش دستمال اشکامه بگو
پیرهن پاره ی بچم رو بدن
بیا گوشوارمو واسشون ببر
بگو گهواره ی بچم رو بدن

بهشون بگو بذارن یه کمی
همدمم نیزه ی اصغرم بشه
عصای پیری که واسه من نشد
اقلا سایه ی روو سرم بشه

دستو گهواره می کردم بخوابه
حالا نیزه شده گهواره براش
جای من حرمله لالایی میگه
بچمو می ترسونه با اون صداش

تازه یاد گرفته بودم چجوری
برا بچه م بخونم لالا لالا
توی گوشم می پیچه سوز صداش
تازه داشت یاد می گرفت بگه بابا

بچمو بغل می کردی یادته؟
هی می گفتی عمه قوربونت بره...
روزی که داشتی می دادیش به حسین
باورت میشد که بار آخره؟
بمیرم! خواهشای آخرشو
نتونستم دیگه مستجاب کنم
گلم از تشنگی پژمرده بود و
نمیشد فکری برای آب کنم

تا علی گریه می کرد آب می شدم
این غمو کجای این دل بذارم؟
زینبم! آب دادی آتیشم زدی...
داوود رحیمی

  • یکشنبه
  • 23
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 18:16
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب

نوحه حضرت علی اصغر ع * رضا توحیدی

1089

نوحه حضرت علی اصغر ع توسل به حضرت علی اصغر(ع)

شیر خوار اصغر من نور چشم تر من
نوگل احمر من اصغرم ای اصغر من
دیده بر هم منه ای غنچه غلتیده به خون
اشک چشمم بنگر نور دو چشم تر من
ای که لعل نمکینت نمک زندگیم
خون قلبم نمک ای روح در این پیکر من
جان عباس که رفت از پس یک جرعه آب
آب کردی دلم ای جان من ای کوثر من
رفت اکبر که نبیند لب تو تشنه آب
من در این غم چه کنم گر بروی از بر من
بد (ضیاء) دل من چهره مهپاره تو
تو نگفتی که چه آمد به سرم اصغر من

  • چهارشنبه
  • 16
  • مهر
  • 1399
  • ساعت
  • 00:22
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

شهادت حضرت علی اصغر -(نشسته تیر بزرگی به حنجری کوچک) * مجید احدزاده

441

شهادت حضرت علی اصغر -(نشسته تیر بزرگی به حنجری کوچک) نشسته تیر بزرگی به حنجری کوچک
شده مصیبت عظمی ز پیکری کوچک

خودت نیامدی اما جنازه ات آمد
به روی دست گرفته پدر سری کوچک

به هر صدا که میاید رباب می لرزد
از اضطراب شده قلب مادری کوچک

سریع خاک نریزید روی هم بازیش
کنید لطف بزرگی به خواهری کوچک

پدر برای تو سنگ لحد نمی چیند
به حلق تو نخورد زخم دیگری کوچک

عجب کبوتر ما زود پر در آوردی
که از گلوی تو بیرون زده پری کوچک

نکشت حرمله ذبحت نمود مادرجان
سه شعبه نه که بریده به خنجری کوچک

تو هم به خیمه علمدار نو رَسان بودی
به گریه بودی نگهبان دختری کوچک

سر تو بود ز خورجین حرمله افتاد؟
به زیر پا نرود کیسه ی زری کوچک

  • سه شنبه
  • 22
  • مهر
  • 1399
  • ساعت
  • 17:55
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر(ع) -(ای غرق خون کبوترم اصغرم اصغر) * کربلایی حسن آخوندی

969
1

حضرت علی اصغر(ع) -(ای غرق خون کبوترم اصغرم اصغر) اي غرق خون كبوترم اصغرم اصغر
بي تو شكسته شهپرم اصغرم اصغر
عزيزم اميدم شيرخوار شهيدم
برحنجرت زدحرمله ازجفا پيكان
پرپر شدي اي غنچه ام در ره قرآن
برمحسنِ زهرا شدي تشنه لب مهمان
اي جان نثار داورم اصغرم اصغر
عزيزم اميدم شيرخوارشهيدم
تا بوسه بر نای تو زد تير آن كا فر
خشکیده لبهایت ز خون شد علی جان تر
زین ماجرای جانگداز خون جگر مادر
ما نند ني در آذرم اصغرم اصغر
عزيزم اميدم شيرخوار شهيدم
قنداقه ات شد غرق خون ای علی جانم
رخسارت ازخون لا له گون ای علی جانم
آبي ندادت قوم دون ای علی جانم
اي طفل خونين پيكرم اصغرم اصغر
عزيزم اميدم شيرخوار شهيدم
آخوندي در سوگ و غمت زار و نالان است
زار و پريشان وغمين ديده گريان است
ازجور وكينِ حرمله سينه سوزان است
گويد چو من اي اصغرم اصغرم اصغر
عزيزم اميدم شيرخوار شهيدم

  • سه شنبه
  • 18
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 23:48
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 رامین محمد زاده

حضرت علی اصغر(ع) -(طبعَم تَغَزلی زَد با انتخابِ اصغر) * رامین محمد زاده

401

حضرت علی اصغر(ع) -(طبعَم تَغَزلی زَد با انتخابِ اصغر) طبعَم تَغَزلی زَد با انتخابِ اصغر
زان پَس‌گرفته‌قیمت از شعر نابِ اصغر

امضا نموده خون‌اَش ، دیوان کربلا را
صد انقلاب پیدا از انقلابِ اصغر

شَمس‌الضُحا‌جمالَش،شمس‌و‌قمر،کواکب
بگرفته نور خود را از آفتابِ اصغر

بر اهل ظلم و کینه سر خَم نیاوَرم چون
از نسل حیدرم من ،بوده جوابِ اصغر

بابُ‌الحوائج هست‌و همپایه‌ی عمویَش
احیا شود یقیناً مُرده زِ بابِ اصغر

چون‌دشت‌طَف‌لبانش‌خوشکیده‌و‌ترک زد
از شدت خجالت شد آب ، آبِ اصغر

با ناخن‌اش نوشته بر سینه‌ی ربابَش
آتش گرفته مادر قلبِ کبابِ اصغر

مادر که‌حال‌طفلش‌می‌دیدوغصه میخورد
می‌مُرد و زنده می‌شد از اضطراب اصغر

مستی‌اگرحرام است‌من سربه‌سر گناهَم
حَدَّم زنید مستم چون از شراب ِ اصغر

عمریست‌خوب‌ویا بَد مشمول‌لطف اویَم
مرثیه می‌نگارَم همچون رباب ِ اصغر

شُهرت گرفتم از او نامَم شده پریشان
افکنده بر سر من سایه سحابِ اصغر

  • چهارشنبه
  • 22
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 14:55
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محمدرضا محمدی (ناعم)

نوحه حضرت علی اصغر(ع) -(بمیرم برات سه روزه که تشنۀ شیری) * محمدرضا محمدی (ناعم)

704
1

نوحه حضرت علی اصغر(ع) -(بمیرم برات سه روزه که تشنۀ شیری) بمیرم برات،،سه روزه که تشنه شیری
بمیرم برات،،میترسم ازعطش بمیری
بمیرم برات،،کاش که میشدآروم بگیری
لالایی علی،،،،لالایی لالایی لالایی علی

بمیرم برات،،دیگه یه ذره جون نداری
بمیرم برات،،میخوای بگی زبون نداری
بمیرم برات،،دیگه علے توون نداری
لالایی علی لالایی لالایی لالایی علی

بمیرم برات،،دلت سه روزه بیقراره
بمیرم برات،،پاهات یه ذره جون نداره
بمیرم برات،،دلت میخوادبارون بباره
لالایی علی لالایی لالایی لالایی علی

بمیرم برات،،مثل یه مرغ نیمه جونی
بمیرم برات،،گل قشنگ باغبونی
بمیرم برات،،نشه توهم برام نمونی
لالایی علی لالایی لالایی لالایی علی

بمیرم برات،،چشات میلی به خواب نداره
بمیرم برات،،دل کوچیکت تاب نداره
بمیرم برات،،سقای خیمه آب نداره
لالایی علی لالایی لالایی لالایی علی

  • دوشنبه
  • 18
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 22:17
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شور حضرت علی اصغر(ع) -( ای تیر چرا تو بی خبر رسیدی ) * رضا نصابی

1177
4

شور حضرت علی اصغر(ع) -( ای تیر      چرا تو بی خبر رسیدی ) ای تیر

چرا تو بی خبر رسیدی
شبیه میخ در رسیدی
سمته علی اصغر رسیدی

کاشکی

کم کنی لا اقل شتاب و
رحمی کنی به طفله خواب و
ببینی تو حاله رباب و

اصغر

مادره تو بدونه ابه
قلبه رباب پر التهابه
گریه های تو بی جوابه

اصغر

گریه ی تو نداره تاثیر
اینا به جای دادنه شیر
زدن به حلقه خشکه تو تیر

اصغر لای لای علی لای لای علی جان

بس کن

حرمله مادرش می لرزه
تو خیمه خواهرش می لرزه
از عطش حنجرش می لرزه

نامرد

نده عذاب پرسه نزن تو
دنبال اب پرسه نزن تو
پیشه رباب پرسه نزن تو

ای وای

اسیر صیادی عزیزم
هنوز تو نوزادی عزیزم
از نفس افتادی عزیزم

ای وای

شده بریده حنجره تو
به پوست اویزونه سره تو
چشم انتظاره مادره تو

اصغر لای لای علی لای لای علی جان

ای تیر

تو چرخ زدی و پرو بردی
دلخوشیه مادر و بردی
اومدی از راه سرو بردی

ای تیر

هدف گرفتی تا پسررو
در اصل زدی قلبه پدررو
جدا کردی از تن تو سررو

حیف شد

نشکفته گل شدی تو پر پر
نشد بزرگ شی علی اصغر
بشی عصای دسته مادر

حیف شد

نشد ببینم قد کشیدی
به سنه اکبر تو رسیدی
لباسه دومادی پوشیدی

  • چهارشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 21:46
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
کربلایی جواد محمدی

شور حضرت رباب (ع) -(تو آتنای رحمتی رباب برای نوکر نعمتی رباب) *کربلایی جواد محمدی

413

شور حضرت رباب (ع) -(تو آتنای رحمتی رباب برای نوکر نعمتی رباب) تو آتنای رحمتی رباب
برای نوکر نعمتی رباب
تابه قیامت محبوب الحسین
تو ربنای حاجتی رباب

عروس شهر مدینه
دلبر بی بی ام بنینه
مینای حضرت ارباب
قوت قلب بی بی سکینه

سلام الله علی ، شه بانوی کربلا
عروس حیدرو ، دلبر سینه زنا

یاربابه
.................................
بند دوم

سرم فدای غیرت علی
فدای نام و عصمت علی
دشمن فراری مثل اَبدو وَد
چرا چو دیده هیبت علی

حیدره فاتح خیبر
بدرو حُنِینو ساقی کوثر
حیدره شافع محشر
یک نفره و یک تنه لشگر

سلام الله علا ، تک یل میدان علی
نفس پیغمبر ، لشگر شیران علی

یاحیدر

  • سه شنبه
  • 24
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 20:08
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
کربلایی جواد محمدی

شور حضرت علی اصغر(ع) -(رباب دلبر من ، دم محشر من) *کربلایی جواد محمدی

970
2

شور حضرت علی اصغر(ع) -(رباب دلبر من ، دم محشر من) (مددی یا ام الاصغر)

رباب دلبر من ، دم محشر من
امرء القیس مادر تو ، علی اصغر پسر تو

هستم گدای سفره ی شاهانه ی رباب
ایل و تبار من همه دیوانه ی رباب
تاجان بُوَد مرا به درت نوکرم حسین
پست و مقام داده به من اصغرت رباب

عروس مادر آبی حضرت رباب
نوای روضه ی آبی حضرت رباب
به سینه میزنمو جامه ام رو میدرم
بده یه جرعه شرابی حضرت رباب

رباب در نایاب
...........................
(بند دوم)

شاه علی اصغر ، ماه علی اصغر
قبضه ی چشم سیاهتِ،دلِ آگاه علی اصغر

طنین خنده ی تو تا به آسمان پیچید
دل حسین به هر خنده ی تو می لرزید
بدون هیچ معطل شدن به دست پدر
دوباره اسم شماهم فقط علی گردید

صدای خنده ی حیدر علیهِ اصغر
شهادتینِ تو برتر علیهِ اصغر
میگیره دست تموم نوکرای رباب
یه روزی تو صف محشر علیهِ اصغر

علی یا مولا

  • چهارشنبه
  • 25
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 18:53
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 ابراهیم قبله آرباطان

شعری برای دل سوخته ی حضرت رباب (س) -(خب مادر است، دست خودش نیست اضطراب) * ابراهیم قبله آرباطان

1340
0

شعری برای دل سوخته ی حضرت رباب (س) -(خب مادر است، دست خودش نیست اضطراب) خب مادر است، دست خودش نیست اضطراب
قربان مادری که به طفلش رسید آب
اما نه آب علقمه، خوناب آفتاب
حال پدر خراب، زمین و زمان خراب
آه ای رباب، آه رباب، آه ای رباب

آرام گریه کردی و آرام سوختی
در کربلا نمردی و تا شام سوختی
خب مادری؛ تمامی ایام سوختی
پروانه ای شدی و سرانجام سوختی
گفتی نخورد اصغرم آب...، آه ای رباب

مانند ماهی ای که گرفته شود ز آب
می خورد در دو دست پدر سخت پیچ و تاب
صورت خضاب،دیده خضاب و دو لب خضاب
سرخ است زین و یال و یراق و خودِ رکاب
صحرا گرفته بوی گلاب؛ آه ای رباب

من مانده ام چگونه شما دم نمی زنی
آتش به جان عالم و آدم نمی زنی
پیش حسین، حرف پسر هم نمی زنی
یعنی دم از مصیبت اعظم نمی زنی
اصلا کمی بخواب؛ بخواب آه ای رباب

  • سه شنبه
  • 21
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 15:11
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شهادت حضرت علی اصغر(ع) -(اصغرم من شاه دین را آخرین قربانیم) * مصطفی اسکندری

403

شهادت حضرت علی اصغر(ع) -(اصغرم من شاه دین را آخرین قربانیم) اصغرم من ، شاه دین را آخرین قربانیم
شهریار کهکشان را اختری نورانیم

اصغرم من ، روز محشر در جوار فاطمه(س)
شافع احباب عشق و منجی روحانیم

اصغرم ، با خون من گردیده امضا لوح عشق
در منا لب تشنه مذبوح از خدنگ جانیم

جای آب از جام دیده مادر غمدیده ام
اَشک جاری کرد و بنمود عازم مهمانیم

غرق حیرت کرد لبخندم گروه فتنه را
سنگ بطلان زد به قصد ساغر حیرانیم

فارغ التحصیل طب ، باب الحوائج منصبم
زین جهت هنگام تحصیل شفا میخوانیم

با رباب خسته گوئید از فراقم نشکند
چون به تیر حرمله شد ختم سرگردانیم

اینکه در آغوش بابا حنجرم بوسید تیر
شد مدال برتری در نصرت طوفانیم

  • سه شنبه
  • 28
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 13:08
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
سید ناصر ولائی زنجانی

زبانحال حضرت علی اصغر(ع) -(شیرخواره کودکم کمتر به مادر ناز کن) *سید ناصر ولائی زنجانی

636

زبانحال حضرت علی اصغر(ع) -(شیرخواره کودکم کمتر به مادر ناز کن) شیرخواره کودکم کمتر به مادر ناز کن
من فدای چشم تو چشمان خود را باز کن

ای به قربان تو مادر مادرت را کن خطاب
این منم مادر،عزیزدل،کنیز تو رباب

خنده زن یا گریه کن ای نازنینم اصغرم
نوگل شش ماهه ی من ای گل نیلوفرم

گرنباشی در کنارم بی تو من پژمرده ام
یک شبی گر بی تو باشم قبل از آن شب مرده ام

لا،لالایی، لا،لالایی، لا،لالایی،لالالا
مادرت هرگز مبادا که شود از تو جدا

کودک شش ماهه ی من ای علیّ اصغرم
ترسم از اینکه نباشی لحظه ای را در برم

میرود عباس عمویت آورد آب از فرات
می دهدبا مشک آبش تشنه کامان را نجات

لا،لالایی، لا،لالایی، لا،لالایی،اصغرم
دل غمینم، ای امیدم،دلشکسته مادرم

ای تمام خاطراتم ای تو ای آیینه ام
نه تو در گهواره آرامی نه روی سینه ام

ای تو عطشان ای تو عطشان کی شوی سیراب آب
گریه کم کن جان مادر نازنین من بخواب

  • دوشنبه
  • 31
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 17:56
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( بلبل بنال موسم آه و فغان رسید) * محمد علی منتظری شریف آباد

422

شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( بلبل بنال موسم آه و فغان رسید) بلبل بِنال موسم آه و فغان رسید
فصل خزانِ زود رسِ گُلوَشان رسید

بر باغ لاله صر صر بیدادگر وزید
ماه عزا غم و مُحَنِ باغبان رسید

سرو سَهی خمیده قد و یاسمن فِسُرد
جَیش بلا به غارت گل بی امان رسید

معشوقرا تشکّر ازعاشق به اوج شد
مردان حق به مرحله ی امتحان رسید

آمد ندا رِضاً ًبِقَضائِک زِ هر گلو
اَحسَنتَ گفت و ارجِعیِ لامکان رسید

شمشیرها به پیکر عشّاق در فرود
اِهداء جان به جنَّتِیِ لامکان رسید

چشم ملک به گریه شد از غرّش خدنگ
آن لحظه که به دیده و بر آبِدان رسید

ازحرمله چگویم عذابش شدید باد
تیرسِه دَم به حنجرِ یک نیمه جان رسید

شدخنجرو بریده شد آن حنجر لطیف
بر بازوی حسین پدر مهربان رسید

آه ازدل حسین و فغان از دل رباب
ازخیمه وزمعرکه بر آسمان رسید

ششماهه بین لیاقت وارزندگی نگر

خونین گلو به جایگهِ گشتگان رسید

وابسته ی برادر خود بوده عاقبت
لبخنده زد به اکبرخود درجنان رسید

یاد علیِّ اصغر این نوحه « منتظِر»
شدیک جرقّه بردل آتشفشان رسید

  • دوشنبه
  • 21
  • تیر
  • 1400
  • ساعت
  • 22:19
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محمدرضا صادقی

حضرت علی اصغر(ع) -(اضطرابی بر دلم از بهر آب افتاده بود) * محمدرضا صادقی

411

حضرت علی اصغر(ع) -(اضطرابی بر دلم از بهر آب افتاده بود) اضطرابی بردلم از بهر آب افتاده بود
آتشی بر جانم از آن التهاب افتاده بود

دست بردم تا بنوشم جرعه ای از تشنگی
کاسه را دیدم که آبش بر عِتاب افتاده بود *

من سوالی کردم از پیر خرد گفتم چرا؟
آب اندر کاسه ام در انقلاب افتاده بود

اشک بر چشمش نشست و پاسخم داد این چنین
چونکه طفلی بهر آن در پیچ و تاب افتاده بود

گفت روزی بود دشتی بود طفلی تشنه بود
آب هم بودی ولکن چون سراب افتاده بود

افتابی بود مهتابی به آن صحرای غم
آفتابی هم به روی آفتاب افتاده بود

آن یکی رخ مینمود اندر سما بر کائنات
این یکی «ماهی» به پیشش در تراب افتاده بود

آن دگر تنها به کار و سیر خود مشغول بود
این به فکر «صد ستاره در نقاب» افتاده بود

آن طلوع در صبح میکرد و غروب اندر مسا
صد غروب اندر طلوعِ اینجناب افتاده بود

دشت غم بود و سپاه کرکسان بدسرشت
بهر غارت در چمن صدها غُراب افتاده بود*

آفتاب دشت غم تنها میان قتلگاه
بهر امت در دعای مستجاب افتاده بود

ناگهان سر داده آیا هست یاری «مِنْ مُعین»
سنگ گویا بر دل اهل کتاب افتاده بود

«لاٰ»شنید از آن سپاه و این صدا آمد به گوش
طفل شش ماهه به مَخْیَمْ در شتاب افتاده بود

با دلی آکنده از غم راه خیمه سر گرفت
دید مادر را که با چشم پر آب افتاده بود

طفل را در بر گرفت و کرد در میدان طلوع
گفت این عطشان به مَخْیَم در عذاب افتاده بود

جرعه ای آبش دهید و رحم بر طفلم کنید
زین سخن گویی به لشگر، انتخاب افتاده بود

گفت ابن سعد «اَیَن َالْحَرمَله»طوفان کند
لرزه بر لشگر از آن قهر وخطاب افتاده بود

ناگهان تیرقضا از دست وی پرتاب شد
طفل را دیدم که از خون در خضاب افتاده بود

چون اجل یک جرعه را بر طفل معصومش نداد
زآن سبب موجی درون قاب آب افتاده بود

«صادقی» هر جرعه نوشیدی به یاد طفل باش
یا ننوش آن را، که از چشم رباب افتاده بود

* ماهی. : یک قمری . یک ماهی
مخیم : خیمه گاه
خضاب : سر و صورت خون آلود
عتاب : سرزنش
غراب : کلاغ

  • پنج شنبه
  • 7
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 11:15
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 موسی جوانی تبریزی

احوالات حضرت علی اصغر(ع) -(دیده ریزد اشگ ماتم زار زار) * موسی جوانی تبریزی

547

احوالات حضرت علی اصغر(ع) -(دیده ریزد اشگ ماتم زار زار) دیده ریزد اشگ ماتم زار زار
ازمـلال عتــرت پـروردگار
آیدازنایم نوای حـُزن و غم
درگلستان عـزا همچون هـَزار
شدخزان گلـهای باغ سـرمدی
زین مصیبت گشته دلها بیقرار
کشته شد درکــربلا انصاردین
ازجفای کوفیــانه کین شعـار
روزعاشــورا خـدیو کائنــات
آن رضـا برحکم حـّی کـردگار
بهرحجت حجت ارض وسمـا
ازخیـم آورد طفـل شیـرخوار
عـرشیــان درعـالم بالا غمین
نوحه سرمی داد جبــریل اشگبار
روبه سوی لشگـر کفـر ونفاق
گفت آن شـاهنشه گـردون مدار
من حسینـم پاره قلـب رسـُول
پورحیـدر شهــریار باوقـار
مـادرم امّ الائمــه فـاطمـه
آنکه خلقت ازوجودش برقـرار
علّــت غـایی کل ممکنـات
باعث ایجـادهرلیـل و نهـار
حجّـت روی زمینم کـزجفـا
روزروشن شدبرایم شـام تـار
اصغرم لب تشنه درآغوش من
آرمیـده ازعطش بی اختـیار
هـُرم سوزان نفسهایش مدام
میـزند برقلب بابـایش شــرار
جـُرعه ای آب از ره صدق و ثواب
اصغـــرم را بس گـروه نـابکار

  • شنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 13:44
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

مصیبت علی اصغر ع۲ -(شیر ندارم اگر شیره جانت دهم) * رضا توحیدی

511

مصیبت علی اصغر ع۲ -(شیر ندارم اگر شیره جانت دهم) شیر ندارم اگر شیره جانت دهم
آب نباشد مرا اشک روانت دهم
غنچه زیبای من سر و سویدای من
آب حیاتی مرا کام به کامت دهم
ای نفس جان و دل از رخ تو من خجل
تا که نرفتم به گل گل به لبانت دهم
شمع فروزان من کودک نالان من
گر بدهی مهلتی جان به فدایت دهم
نور و (ضیاء) منی شمع و چراغ دلی
شیره این جان من شیره جانت دهم

  • جمعه
  • 22
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 02:27
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

مصیبت علی اصغر ع -(ناله کنم هم چو نای در عوض لای لای) * رضا توحیدی

3575
8

مصیبت علی اصغر ع -(ناله کنم هم چو نای در عوض لای لای) #مصیبت_علی_اصغر_ع ۳

ناله کنم هم چو نای در عوض لای لای
سوز دل است و رضای در عوض لای لای
می رود از دل قرار درد دلم شد هزار
در غم طفل همای در عوض لای لای
آن لب تفتیده را طاقت پیکان نبود
گریه کنم های های در عوض لای لای
کودک بی جان من شیره این جان من
اشک دو چشمم شفای در عوض لای لای
روح پریشان من می روی از جان من
باب تو هست و خدای در عوض لای لای
سوز و گداز مرا مرهم جانی مگر
از چه تو گشتی فدای در عوض لای لای
دل رود از جان من غنچه بی جان من
کودک بی دست و پای در عوض لای لای
نور و (ضیاء) منی از بر من روی
ناله کنم تا لقای در عوض لای لای

  • جمعه
  • 22
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 02:51
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد