حضرت علی اصغر (ع)

مرتب سازی براساس
 محمدرضا محمدی (ناعم)

نوحه حضرت علی اصغر(ع) -(بمیرم برات سه روزه که تشنۀ شیری) * محمدرضا محمدی (ناعم)

611
1

نوحه حضرت علی اصغر(ع) -(بمیرم برات سه روزه که تشنۀ شیری) بمیرم برات،،سه روزه که تشنه شیری
بمیرم برات،،میترسم ازعطش بمیری
بمیرم برات،،کاش که میشدآروم بگیری
لالایی علی،،،،لالایی لالایی لالایی علی

بمیرم برات،،دیگه یه ذره جون نداری
بمیرم برات،،میخوای بگی زبون نداری
بمیرم برات،،دیگه علے توون نداری
لالایی علی لالایی لالایی لالایی علی

بمیرم برات،،دلت سه روزه بیقراره
بمیرم برات،،پاهات یه ذره جون نداره
بمیرم برات،،دلت میخوادبارون بباره
لالایی علی لالایی لالایی لالایی علی

بمیرم برات،،مثل یه مرغ نیمه جونی
بمیرم برات،،گل قشنگ باغبونی
بمیرم برات،،نشه توهم برام نمونی
لالایی علی لالایی لالایی لالایی علی

بمیرم برات،،چشات میلی به خواب نداره
بمیرم برات،،دل کوچیکت تاب نداره
بمیرم برات،،سقای خیمه آب نداره
لالایی علی لالایی لالایی لالایی علی

  • دوشنبه
  • 18
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 22:17
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شور حضرت علی اصغر(ع) -( ای تیر چرا تو بی خبر رسیدی ) * رضا نصابی

1128
4

شور حضرت علی اصغر(ع) -( ای تیر      چرا تو بی خبر رسیدی ) ای تیر

چرا تو بی خبر رسیدی
شبیه میخ در رسیدی
سمته علی اصغر رسیدی

کاشکی

کم کنی لا اقل شتاب و
رحمی کنی به طفله خواب و
ببینی تو حاله رباب و

اصغر

مادره تو بدونه ابه
قلبه رباب پر التهابه
گریه های تو بی جوابه

اصغر

گریه ی تو نداره تاثیر
اینا به جای دادنه شیر
زدن به حلقه خشکه تو تیر

اصغر لای لای علی لای لای علی جان

بس کن

حرمله مادرش می لرزه
تو خیمه خواهرش می لرزه
از عطش حنجرش می لرزه

نامرد

نده عذاب پرسه نزن تو
دنبال اب پرسه نزن تو
پیشه رباب پرسه نزن تو

ای وای

اسیر صیادی عزیزم
هنوز تو نوزادی عزیزم
از نفس افتادی عزیزم

ای وای

شده بریده حنجره تو
به پوست اویزونه سره تو
چشم انتظاره مادره تو

اصغر لای لای علی لای لای علی جان

ای تیر

تو چرخ زدی و پرو بردی
دلخوشیه مادر و بردی
اومدی از راه سرو بردی

ای تیر

هدف گرفتی تا پسررو
در اصل زدی قلبه پدررو
جدا کردی از تن تو سررو

حیف شد

نشکفته گل شدی تو پر پر
نشد بزرگ شی علی اصغر
بشی عصای دسته مادر

حیف شد

نشد ببینم قد کشیدی
به سنه اکبر تو رسیدی
لباسه دومادی پوشیدی

  • چهارشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 21:46
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
کربلایی جواد محمدی

شور حضرت رباب (ع) -(تو آتنای رحمتی رباب برای نوکر نعمتی رباب) *کربلایی جواد محمدی

362

شور حضرت رباب (ع) -(تو آتنای رحمتی رباب برای نوکر نعمتی رباب) تو آتنای رحمتی رباب
برای نوکر نعمتی رباب
تابه قیامت محبوب الحسین
تو ربنای حاجتی رباب

عروس شهر مدینه
دلبر بی بی ام بنینه
مینای حضرت ارباب
قوت قلب بی بی سکینه

سلام الله علی ، شه بانوی کربلا
عروس حیدرو ، دلبر سینه زنا

یاربابه
.................................
بند دوم

سرم فدای غیرت علی
فدای نام و عصمت علی
دشمن فراری مثل اَبدو وَد
چرا چو دیده هیبت علی

حیدره فاتح خیبر
بدرو حُنِینو ساقی کوثر
حیدره شافع محشر
یک نفره و یک تنه لشگر

سلام الله علا ، تک یل میدان علی
نفس پیغمبر ، لشگر شیران علی

یاحیدر

  • سه شنبه
  • 24
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 20:08
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
کربلایی جواد محمدی

شور حضرت علی اصغر(ع) -(رباب دلبر من ، دم محشر من) *کربلایی جواد محمدی

868
2

شور حضرت علی اصغر(ع) -(رباب دلبر من ، دم محشر من) (مددی یا ام الاصغر)

رباب دلبر من ، دم محشر من
امرء القیس مادر تو ، علی اصغر پسر تو

هستم گدای سفره ی شاهانه ی رباب
ایل و تبار من همه دیوانه ی رباب
تاجان بُوَد مرا به درت نوکرم حسین
پست و مقام داده به من اصغرت رباب

عروس مادر آبی حضرت رباب
نوای روضه ی آبی حضرت رباب
به سینه میزنمو جامه ام رو میدرم
بده یه جرعه شرابی حضرت رباب

رباب در نایاب
...........................
(بند دوم)

شاه علی اصغر ، ماه علی اصغر
قبضه ی چشم سیاهتِ،دلِ آگاه علی اصغر

طنین خنده ی تو تا به آسمان پیچید
دل حسین به هر خنده ی تو می لرزید
بدون هیچ معطل شدن به دست پدر
دوباره اسم شماهم فقط علی گردید

صدای خنده ی حیدر علیهِ اصغر
شهادتینِ تو برتر علیهِ اصغر
میگیره دست تموم نوکرای رباب
یه روزی تو صف محشر علیهِ اصغر

علی یا مولا

  • چهارشنبه
  • 25
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 18:53
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 ابراهیم قبله آرباطان

شعری برای دل سوخته ی حضرت رباب (س) -(خب مادر است، دست خودش نیست اضطراب) * ابراهیم قبله آرباطان

1247
0

شعری برای دل سوخته ی حضرت رباب (س) -(خب مادر است، دست خودش نیست اضطراب) خب مادر است، دست خودش نیست اضطراب
قربان مادری که به طفلش رسید آب
اما نه آب علقمه، خوناب آفتاب
حال پدر خراب، زمین و زمان خراب
آه ای رباب، آه رباب، آه ای رباب

آرام گریه کردی و آرام سوختی
در کربلا نمردی و تا شام سوختی
خب مادری؛ تمامی ایام سوختی
پروانه ای شدی و سرانجام سوختی
گفتی نخورد اصغرم آب...، آه ای رباب

مانند ماهی ای که گرفته شود ز آب
می خورد در دو دست پدر سخت پیچ و تاب
صورت خضاب،دیده خضاب و دو لب خضاب
سرخ است زین و یال و یراق و خودِ رکاب
صحرا گرفته بوی گلاب؛ آه ای رباب

من مانده ام چگونه شما دم نمی زنی
آتش به جان عالم و آدم نمی زنی
پیش حسین، حرف پسر هم نمی زنی
یعنی دم از مصیبت اعظم نمی زنی
اصلا کمی بخواب؛ بخواب آه ای رباب

  • سه شنبه
  • 21
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 15:11
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شهادت حضرت علی اصغر(ع) -(اصغرم من شاه دین را آخرین قربانیم) * مصطفی اسکندری

346

شهادت حضرت علی اصغر(ع) -(اصغرم من شاه دین را آخرین قربانیم) اصغرم من ، شاه دین را آخرین قربانیم
شهریار کهکشان را اختری نورانیم

اصغرم من ، روز محشر در جوار فاطمه(س)
شافع احباب عشق و منجی روحانیم

اصغرم ، با خون من گردیده امضا لوح عشق
در منا لب تشنه مذبوح از خدنگ جانیم

جای آب از جام دیده مادر غمدیده ام
اَشک جاری کرد و بنمود عازم مهمانیم

غرق حیرت کرد لبخندم گروه فتنه را
سنگ بطلان زد به قصد ساغر حیرانیم

فارغ التحصیل طب ، باب الحوائج منصبم
زین جهت هنگام تحصیل شفا میخوانیم

با رباب خسته گوئید از فراقم نشکند
چون به تیر حرمله شد ختم سرگردانیم

اینکه در آغوش بابا حنجرم بوسید تیر
شد مدال برتری در نصرت طوفانیم

  • سه شنبه
  • 28
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 13:08
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
سید ناصر ولائی زنجانی

زبانحال حضرت علی اصغر(ع) -(شیرخواره کودکم کمتر به مادر ناز کن) *سید ناصر ولائی زنجانی

345

زبانحال حضرت علی اصغر(ع) -(شیرخواره کودکم کمتر به مادر ناز کن) شیرخواره کودکم کمتر به مادر ناز کن
من فدای چشم تو چشمان خود را باز کن

ای به قربان تو مادر مادرت را کن خطاب
این منم مادر،عزیزدل،کنیز تو رباب

خنده زن یا گریه کن ای نازنینم اصغرم
نوگل شش ماهه ی من ای گل نیلوفرم

گرنباشی در کنارم بی تو من پژمرده ام
یک شبی گر بی تو باشم قبل از آن شب مرده ام

لا،لالایی، لا،لالایی، لا،لالایی،لالالا
مادرت هرگز مبادا که شود از تو جدا

کودک شش ماهه ی من ای علیّ اصغرم
ترسم از اینکه نباشی لحظه ای را در برم

میرود عباس عمویت آورد آب از فرات
می دهدبا مشک آبش تشنه کامان را نجات

لا،لالایی، لا،لالایی، لا،لالایی،اصغرم
دل غمینم، ای امیدم،دلشکسته مادرم

ای تمام خاطراتم ای تو ای آیینه ام
نه تو در گهواره آرامی نه روی سینه ام

ای تو عطشان ای تو عطشان کی شوی سیراب آب
گریه کم کن جان مادر نازنین من بخواب

  • دوشنبه
  • 31
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 17:56
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( بلبل بنال موسم آه و فغان رسید) * محمد علی منتظری شریف آباد

377

شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( بلبل بنال موسم آه و فغان رسید) بلبل بِنال موسم آه و فغان رسید
فصل خزانِ زود رسِ گُلوَشان رسید

بر باغ لاله صر صر بیدادگر وزید
ماه عزا غم و مُحَنِ باغبان رسید

سرو سَهی خمیده قد و یاسمن فِسُرد
جَیش بلا به غارت گل بی امان رسید

معشوقرا تشکّر ازعاشق به اوج شد
مردان حق به مرحله ی امتحان رسید

آمد ندا رِضاً ًبِقَضائِک زِ هر گلو
اَحسَنتَ گفت و ارجِعیِ لامکان رسید

شمشیرها به پیکر عشّاق در فرود
اِهداء جان به جنَّتِیِ لامکان رسید

چشم ملک به گریه شد از غرّش خدنگ
آن لحظه که به دیده و بر آبِدان رسید

ازحرمله چگویم عذابش شدید باد
تیرسِه دَم به حنجرِ یک نیمه جان رسید

شدخنجرو بریده شد آن حنجر لطیف
بر بازوی حسین پدر مهربان رسید

آه ازدل حسین و فغان از دل رباب
ازخیمه وزمعرکه بر آسمان رسید

ششماهه بین لیاقت وارزندگی نگر

خونین گلو به جایگهِ گشتگان رسید

وابسته ی برادر خود بوده عاقبت
لبخنده زد به اکبرخود درجنان رسید

یاد علیِّ اصغر این نوحه « منتظِر»
شدیک جرقّه بردل آتشفشان رسید

  • دوشنبه
  • 21
  • تیر
  • 1400
  • ساعت
  • 22:19
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محمدرضا صادقی

حضرت علی اصغر(ع) -(اضطرابی بر دلم از بهر آب افتاده بود) * محمدرضا صادقی

353

حضرت علی اصغر(ع) -(اضطرابی بر دلم از بهر آب افتاده بود) اضطرابی بردلم از بهر آب افتاده بود
آتشی بر جانم از آن التهاب افتاده بود

دست بردم تا بنوشم جرعه ای از تشنگی
کاسه را دیدم که آبش بر عِتاب افتاده بود *

من سوالی کردم از پیر خرد گفتم چرا؟
آب اندر کاسه ام در انقلاب افتاده بود

اشک بر چشمش نشست و پاسخم داد این چنین
چونکه طفلی بهر آن در پیچ و تاب افتاده بود

گفت روزی بود دشتی بود طفلی تشنه بود
آب هم بودی ولکن چون سراب افتاده بود

افتابی بود مهتابی به آن صحرای غم
آفتابی هم به روی آفتاب افتاده بود

آن یکی رخ مینمود اندر سما بر کائنات
این یکی «ماهی» به پیشش در تراب افتاده بود

آن دگر تنها به کار و سیر خود مشغول بود
این به فکر «صد ستاره در نقاب» افتاده بود

آن طلوع در صبح میکرد و غروب اندر مسا
صد غروب اندر طلوعِ اینجناب افتاده بود

دشت غم بود و سپاه کرکسان بدسرشت
بهر غارت در چمن صدها غُراب افتاده بود*

آفتاب دشت غم تنها میان قتلگاه
بهر امت در دعای مستجاب افتاده بود

ناگهان سر داده آیا هست یاری «مِنْ مُعین»
سنگ گویا بر دل اهل کتاب افتاده بود

«لاٰ»شنید از آن سپاه و این صدا آمد به گوش
طفل شش ماهه به مَخْیَمْ در شتاب افتاده بود

با دلی آکنده از غم راه خیمه سر گرفت
دید مادر را که با چشم پر آب افتاده بود

طفل را در بر گرفت و کرد در میدان طلوع
گفت این عطشان به مَخْیَم در عذاب افتاده بود

جرعه ای آبش دهید و رحم بر طفلم کنید
زین سخن گویی به لشگر، انتخاب افتاده بود

گفت ابن سعد «اَیَن َالْحَرمَله»طوفان کند
لرزه بر لشگر از آن قهر وخطاب افتاده بود

ناگهان تیرقضا از دست وی پرتاب شد
طفل را دیدم که از خون در خضاب افتاده بود

چون اجل یک جرعه را بر طفل معصومش نداد
زآن سبب موجی درون قاب آب افتاده بود

«صادقی» هر جرعه نوشیدی به یاد طفل باش
یا ننوش آن را، که از چشم رباب افتاده بود

* ماهی. : یک قمری . یک ماهی
مخیم : خیمه گاه
خضاب : سر و صورت خون آلود
عتاب : سرزنش
غراب : کلاغ

  • پنج شنبه
  • 7
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 11:15
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 موسی جوانی تبریزی

احوالات حضرت علی اصغر(ع) -(دیده ریزد اشگ ماتم زار زار) * موسی جوانی تبریزی

417

احوالات حضرت علی اصغر(ع) -(دیده ریزد اشگ ماتم زار زار) دیده ریزد اشگ ماتم زار زار
ازمـلال عتــرت پـروردگار
آیدازنایم نوای حـُزن و غم
درگلستان عـزا همچون هـَزار
شدخزان گلـهای باغ سـرمدی
زین مصیبت گشته دلها بیقرار
کشته شد درکــربلا انصاردین
ازجفای کوفیــانه کین شعـار
روزعاشــورا خـدیو کائنــات
آن رضـا برحکم حـّی کـردگار
بهرحجت حجت ارض وسمـا
ازخیـم آورد طفـل شیـرخوار
عـرشیــان درعـالم بالا غمین
نوحه سرمی داد جبــریل اشگبار
روبه سوی لشگـر کفـر ونفاق
گفت آن شـاهنشه گـردون مدار
من حسینـم پاره قلـب رسـُول
پورحیـدر شهــریار باوقـار
مـادرم امّ الائمــه فـاطمـه
آنکه خلقت ازوجودش برقـرار
علّــت غـایی کل ممکنـات
باعث ایجـادهرلیـل و نهـار
حجّـت روی زمینم کـزجفـا
روزروشن شدبرایم شـام تـار
اصغرم لب تشنه درآغوش من
آرمیـده ازعطش بی اختـیار
هـُرم سوزان نفسهایش مدام
میـزند برقلب بابـایش شــرار
جـُرعه ای آب از ره صدق و ثواب
اصغـــرم را بس گـروه نـابکار

  • شنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 13:44
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

مصیبت علی اصغر ع۲ -(شیر ندارم اگر شیره جانت دهم) * رضا توحیدی

449

مصیبت علی اصغر ع۲ -(شیر ندارم اگر شیره جانت دهم) شیر ندارم اگر شیره جانت دهم
آب نباشد مرا اشک روانت دهم
غنچه زیبای من سر و سویدای من
آب حیاتی مرا کام به کامت دهم
ای نفس جان و دل از رخ تو من خجل
تا که نرفتم به گل گل به لبانت دهم
شمع فروزان من کودک نالان من
گر بدهی مهلتی جان به فدایت دهم
نور و (ضیاء) منی شمع و چراغ دلی
شیره این جان من شیره جانت دهم

  • جمعه
  • 22
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 02:27
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

مصیبت علی اصغر ع -(ناله کنم هم چو نای در عوض لای لای) * رضا توحیدی

1487
4

مصیبت علی اصغر ع -(ناله کنم هم چو نای در عوض لای لای) #مصیبت_علی_اصغر_ع ۳

ناله کنم هم چو نای در عوض لای لای
سوز دل است و رضای در عوض لای لای
می رود از دل قرار درد دلم شد هزار
در غم طفل همای در عوض لای لای
آن لب تفتیده را طاقت پیکان نبود
گریه کنم های های در عوض لای لای
کودک بی جان من شیره این جان من
اشک دو چشمم شفای در عوض لای لای
روح پریشان من می روی از جان من
باب تو هست و خدای در عوض لای لای
سوز و گداز مرا مرهم جانی مگر
از چه تو گشتی فدای در عوض لای لای
دل رود از جان من غنچه بی جان من
کودک بی دست و پای در عوض لای لای
نور و (ضیاء) منی از بر من روی
ناله کنم تا لقای در عوض لای لای

  • جمعه
  • 22
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 02:51
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

سرباز شش ماهه_نشسته مادری در خیمه و گهواره جنبان است * اسماعیل تقوایی

381

سرباز شش ماهه_نشسته مادری در خیمه و گهواره جنبان است سرباز شش ماهه
نشسته مادری در خیمه و گهواره جنبان است
در آن گهواره طفل شیرخواری سخت گریان است

ندارد فایده هر قدر او لالایی اش گوید
بمیرم، تشنگی از صورت کودک نمایان است

تلظی می کند مانند ماهیِ برون از آب
چو طفلش بنگرد مادر به زاری وبه افغان است

خبر آمد عمویش رفته تا آبی حرم آرد
درون خیمه ها آرامشی ماقبل طوفان است

ندارد مادرش شیری که اصغر را بنوشاند
ز درگاه خداوندی دعایش نزل باران است

پدر قنداقه اش را برد سوی لشگر دشمن
و اصغر آخرین سرباز بابایش به میدان است

گلوی ناز او آماج تیر حرمله گردید
بود خندان علی اصغر، ولی بابا پریشان است

حسین گوید خدایا من چسان او را برم خبمه
بمانده بر دوراهی زین جهت سر در گریبان است

به پشت خیمه ها رفت وقبر کوچکی را کند
پریشان زین مصیبت ساکنان عرش یزدان است

شعر:اسماعیل تقوایی

  • یکشنبه
  • 24
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 02:52
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر(ع) -(ای علی اصغر که نامت دلرباست) * سید حسن خوشزاد

1380
1

حضرت علی اصغر(ع) -(ای علی اصغر که نامت دلرباست) ای علی اصغرکه نامت دلرباست
پنجه های کوچکت مشکل گشاست

اصغری اما به معنا اکبری
نور چشم زاده پیغمبری

تو به پیران درس عزت داده ای
درس عزت را ز غیرت داده ای

کودک سرمست از کوثر تویی
افتخار آل پیغمبر تویی

تو زبون ترکرده ای حُکّام را
توبقا بخشیده ای اسلام را

عشق و ایمان را نتایج گشته ای
تا ابد باب الحوائج گشته ای

شیعه را چون کار معضل میشود
مشکلش با دست تو حل میشود

ای صغیر بهتر از صدها کبیر
سیّد (خوشزاد) را دستی بگیر

  • یکشنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 23:53
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مختار وطن پرست

حضرت علی اصغر(ع) -(مستی و میخوارگی در کربلا) * مختار وطن پرست

324

حضرت علی اصغر(ع) -(مستی و میخوارگی در کربلا) مستی و میخوارگی در کربلا
طفلی و پیری نداند مطلقا

زانکه در آن میکده یک شیرخوار
باده نوشد خود فزون از مردِ کار

ای بنازم مستی آن طفل را
آن که سرمستی کند از ابتلا

تا سیه مستی کند در کارزار
از سیه بختان برآرد صد دمار

عربده جویی کند از جام دوست
گوید اینک هستی ام گویا که اوست

مست جام ساقی وحدت شدم
عین وحدت در دل کثرت شدم

تشنه ام اما نه بر آب فرات
تشنه ام من تشنهء دریای ذات

نوشد از بحر لبم آب مَعین
من نخواهم بر لبم آبی چنین

آب حیوان در لبانم مختفیست
صد فرات از لعل من یک قطره نیست

من خود آن ذره به دست آفتاب
گشتم اینک رشک مهر و ماهتاب

تا که خورشید جهان باشد بکار
نور گیرد از فروغم ذره وار

گرچه بسمل وار ناسوتی شدم
خود، همای بام لاهوتی شدم

من ز اوج آسمانها می پرم
گرچه نَبْوَد این زمان بال و پرم

ثار من باشد همان ثار خدا!!!…
نقش مُهرِ این کتاب اِبتلا

خون من دین را ضمانت می کند
از حریم آن صیانت می کند

کس نبیند ثار من خوار و حقیر
از دمم جان جهانی زنده گیر

من نه آنم امتحان را واهلم
وز بلای حق خورم خون دلم

هرچه آید بر سرم در عشق دوست
گوید این دل، غمزهء آن عشوه خوست

منتظر هستم که این قوم كَفَر
رأس نِی فردا کنندم مشتهر

چون سهیل برج محنت می شوم
همنشین شمس عزت می شوم

می روم هر جا فراز آید به پیش
خواه مسجد خواه مأوای کشیش

  • دوشنبه
  • 8
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 15:17
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

زبانحال حضرت رباب(س) -(من رباب عاشقم ورد زبانی اصغرم) *حاج احمد پوررادی لطفی تبریزی

327

زبانحال حضرت رباب(س) -(من رباب عاشقم ورد زبانی اصغرم) من رباب عاشقم ورد زبانی اصغرم
زنده ام با خاطرات جاودانی اصغرم

آفرین ای شیر خوارم صد هزاران آفرین
سرفرازم تا ابد پاینده مانی اصغرم

یوم عاشور امتحانی سخت بود اما گذشت
شکر لله فاتح آن امتحانی اصغرم

بعد تو هیهات گلشن رو کنم گل بو کنم
هم گلی هم گلشنی هم گلستانی اصغرم

یاد ایّامی که با هم سوز و سازی داشتیم
همجلیس عاشقت بودم زمانی اصغرم

ظهر طوفانی بهم زد آشیانم دست کین
دوست دارم بعد از این بی آشیانی اصغرم

هیچ میدانی که بعد از تو چه آمد بر سرم
شمّه ای گویم نمی دانی بدانی اصغرم

خون دلها خورده‌ام در کربلا بر حال تو
مادران دانند این سرّ نهانی اصغرم

قهرم از چرخ زمان نا مردمی ها دیده ام
با ربابت این همه نامهربانی اصغرم

تیر دلدوزی کجا و حنجر اصغر کجا
وای بر من از جفای مرد جانی اصغرم

اندر آن غوغا هیاهو شد که اصغر پر کشید
من رباب خاکی ام تو آسمانی اصغرم

ناگوارا باد بی تو آب را نوشیدنم
گوئیا افکنده بود آتش به جانی اصغرم

شیرهء جانم شرر زد شمع جان آتش گرفت
شرمسارم بیش از این، شرح بیانی اصغرم

خود نمائی کرد بر لب تشنگان آب فرات
خفته ای آسوده، زین محنت چه دانی اصغرم

هجرت از دشت بلا کردم به سوی شهر شام
جمع بودند اهل دل با کاروانی اصغرم

گر حدیث شام گویم تنگ گردد حوصله
قصه های میزبان و میهمانی اصغرم

از شفاعت در حریم حشر محرومش مدار
هر که باشد، با صداقت نوحه خوانی، اصغرم

  • پنج شنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 18:02
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 میثم مومنی نژاد

شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( قلب سنگ ، از اشک خیمه آب شد ) * میثم مومنی نژاد

402

شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( قلب سنگ ، از اشک خیمه آب شد ) قلب سنگ ، از اشک خیمه آب شد
تیر سمت آسمان ، پرتاب شد

در حرم میگفت چشمی اشکبار
رحم کن ای تیر ، بر این شیرخوار

نیست غیر از تشنگی تقصیر او
رحم کن بر مادر بی شیر او

یا بگو جرمش چه باشد این صغیر
یا بده آب و سپس جانش بگیر

تیری اما، زخم تو چون خنجر است
آن گلو از برگ گل نازکتر است

گر ننوشد آب ، پر می گیرد او
گر بنوشد آب هم ،می میرد او

مرگ می گردد پی گهواره اش
مانده مادر...تا چه سازد چاره اش

جای لب بر هم زدن این ماه وش
گر زبانی داشت می گفت العطش...

  • پنج شنبه
  • 13
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 09:30
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( قرار شد برود کار بوتراب کند) * ناشناس ؟؟؟

386

شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( قرار شد برود کار بوتراب کند) قرار شد برود کار بوتراب کند
فرات را سر بدخواه خود خراب کند

قرار شد برود با لب ترک خورده
هزار حرمله را از خجالت آب کند

امیدوار به این است مادر اصغر
قرار نیست کسی طفل را جواب کند

سه شعبه ای به دوراهی رسیده و باید
میان کودک و باباش انتخاب کند

چه انتخاب که با کشتن پسر ، بابا
برای دادن جان خودش شتاب کند

سه شعبه از گلوی او بزرگتر باشد
کسی بیاید و این غصه را حساب کند

نشسسته حرمله در صدر کاخ با لبخند
بدا به حالش اگر شکوه ای رباب کند
شاعر:شهریار سنجری

  • پنج شنبه
  • 13
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 09:37
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه و زمزمه شب هفتم محرم توسل به حضرت علی اصغر(ع) * مرتضی محمودپور

444
1

نوحه و زمزمه شب هفتم محرم توسل به حضرت علی اصغر(ع) ◾شب هفتم محرم
◾نوحه زمزمه سینه زنی

◾بنداول
میان خیمه عمو رباب چشم انتظار
ز علقمه ای عمو جرعه‌ی آبی بیار
به دامنش از عطش کودک ششماهه‌ای
اگر که ششماهه هست ولیک آزاده‌ای
لعل لبانش گشته کبود
پشت و پناهم جز تو نبود
ای عمو ای عموی رشید(۲)

◾بنددوم
ببین تلظی کند کودک دردانه‌ام
شکسته شد ای عمو ساغر و پیمانه‌ام
مشک ترا دیدم و رنگ ز رویم پرید
رقیه از تشنگی آه و فغان میکشید
چشم طفلان همه سوی تو
آب روان آبروی تو
ای عمو ای عموی رشید(۲)

◾بندسوم
از عطش کودکان بند دلم پاره شد
زاده‌ی ام‌البنین ز عضه آواره شد
اشک ز دیده روان مشک بدوشش عیان
راهی شط فرات به دیده‌ی خونفشان
شرمنده از روی کودکان
بهر یک جرعه آب روان
واویلا واویلا ای عمو(۲)

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • پنج شنبه
  • 13
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 14:29
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( بی رمق، مثل لب خشک تو مادر هم شده) * رضا دین پرور

234

شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( بی رمق، مثل لب خشک تو مادر هم شده) بی رمق، مثل لب خشک تو مادر هم شده
گریه های تو بلای جان هاجر هم شده

کاش اینجا بود زهرا و به دادم می رسید
کار خیمه با صدای العطش، درهم شده

دست بردار ای علی، اینقدر دست و پا نزن
مشک سقا دست بر دامان کوثر هم شده

می رود از حال مادر، چشمهایت را نبند
کاش می مُردم برای بار آخر هم شده...

بی عمامه رفت منبر، بر سر دست حسین
در همین شش ماه، این شش ماهه حیدر هم شده

قحط آب است اینقدر از حرمله منت نکش
رفته عباس از حرم، اوضاع بدتر هم شده

خورده ای تیر سه شعبه، وزن کم کردی چرا؟
بار خود برداشتی اندازهء پر هم شده

بی زره رفتی به میدان، آخرش این شد که شد
مثل قاسم، اصغر من پاره حنجر هم شده

یک عبا از دور دیدم با خودم گفتم چه خوب
شاید آنجا پهلوانم، قدّ اکبر هم شده

بعد تو با لشکری هستم طرف که در حرم
میکشد موی مرا از زیر معجر هم شده

  • پنج شنبه
  • 13
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 17:42
  • نوشته شده توسط
  • احسان مشفق
ادامه مطلب

شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( سکوتِ نگاهش جلو چشممه) * مرضیه عاطفی

315

شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( سکوتِ نگاهش جلو چشممه) سکوتِ نگاهش جلو چشممه
نبودش رو سخته تصوّر کنم
به داغش دلم کرده عادت ولی...
چجوری جای خالیش و پُر کنم؟!

عطش داشت و شد زبونش سفید
به سختی به هم میرسیدن لباش
چقد نیمه شب گریه کردم تا که-
بِره از تو گوشم صدا گریه هاش

بمیرم الهی واسه غربتش
براش با چه لحنی لالایی میخوند
علی اصغرم(ع) رو سه شعبه گرفت
حسینم(ع) ولی کاش پیشم می موند

شنیدم که حیرون شد و بی رمق
با قدّ کمون، بی پسر برمیگشت
شنیدم رو دستاش زده دست و پا
الهی بمیرم! بهش چی گذشت...

پر از تیر شد گوش تا گوش ِ اون
گلوی ضعیفش دیگه جا نداشت
دو تا دستایِ کوچیکش سرد شد
گلم غرقِ خون پلک رو هم گذاشت

نگم از اسارت که توو کلّ راه
دیدم خونی؛ قنداقۂ پاره رو
یکی کف میزد، هی ترانه میخوند
رو دستش می رقصوند گهواره رو

رسیدیم و با هلهله اومدن
یه عدّه زنِ کافر و بی حجاب
می پرسید از من زنِ حرمله(لع)
با خنده... ببینم! کدومه رباب!؟

  • پنج شنبه
  • 13
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 17:44
  • نوشته شده توسط
  • احسان مشفق
ادامه مطلب
 محسن حنیفی

شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( بر نبض این گهواره نظم کهکشان بسته‌ست) * محسن حنیفی

332

شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( بر نبض این گهواره نظم کهکشان بسته‌ست) بر نبض این گهواره نظم کهکشان بسته‌ست
امید، بر شش ماه عمر او زمان بسته‌ست...

وقتی به پابوس لبش نائل نشد باران
یعنی در رحمت به روی آسمان بسته‌ست

خیلی تلظی می‌کند آب فرات؛ اما
راه وصال او به دریا همچنان بسته‌ست

آری، رجزهای علی اکبر و قاسم
شرح تلظی لب طفل زبان بسته‌ست

دفع بلا کرده‌ست از جان امام خویش
او عهد با مولای خود تا پای جان بسته‌ست

می‌خواست بابایش ببوسد حنجر او را
اما مسیر بوسه را تیر و کمان بسته‌ست...

  • پنج شنبه
  • 13
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 17:46
  • نوشته شده توسط
  • احسان مشفق
ادامه مطلب

شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( از حَرای ِ کوچک ِ قنداقه ات ، آغاز کن) * ناشناس ؟؟؟

185

شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( از  حَرای  ِ کوچک  ِ  قنداقه ات ، آغاز  کن) از حَرای ِ کوچک ِ قنداقه ات ، آغاز کن
فاش کن پیغمبری را جرعه ای اعجاز کن

فرصتی کوتاه مانده ، از بغل پائین نیا
هرچه میخواهی در این کوتاه فرصت ناز کن

آی اسماعیل ، هاجر خون جگر شد ، هو بکش
چشمه ی ِ آب ِ حیاتی ، زیر پایت باز کن

هفت شهر عشق را پیری ، « اَناَ الحَقیٖ » بگو
مسـند ِ لاهـوتی ِ اشـراق را ، احـراز کن

خاکیان از سِرّ ِ وَجه اللهی ِ تو عاجزند
رازهایـت را برای ِ عرشـیان ، ابـراز کـن

ما همه دلتنگ ِ عطر و بوی حیدر گشته ایم
شیشه ی عطر حرم ! خوشبوترین ! سر باز کن

چون عمو فرصت نداری تا ببازی دست و چشم
وقت کوتاه است ، شور ِ عشق را ایجاز کن

کمتر از قاسم نمی باشی ، بیا بالی بزن
از سر ِ دست ِ پدر تا نیزه ها ، پرواز کن ...

...بانگ «هَل مِن» درمیان کهکشان پیچیده است
ای رباب ِ شیر زن ، شش ماهه را سرباز کن

شاعر:روح الله قناعتیان

  • پنج شنبه
  • 13
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 17:49
  • نوشته شده توسط
  • احسان مشفق
ادامه مطلب
 حسن لطفی

شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( داغ تو روزگارِ مرا گریه دار کرد) * حسن لطفی

336

شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( داغ تو روزگارِ مرا گریه دار کرد) داغ تو روزگارِ مرا گریه دار کرد
ای عشق‌جان چه با دل تو روزگار کرد

مانند مادران جوانمرده روز و شب
باید نشست پای غم تو هَوار کرد

دلواپسیم حضرت گریه به ما بگو
باید برای زخم دو چشمت چکار کرد

جبریل اشک زیر بغلهای او بگیر
از آه مادرش چه دلی شعله‌زار کرد

داغ حسین امام مرا پیر کرده است
از بس که روز و شام جگر داغدار کرد

گیسو بریز ای سر نیزه پسند من
قربان آنکه باز مرا بی‌قرار کرد

هر روز ظهر سایه‌ی آن نیزه دار بود
آقا چه لطف‌ها که به آن نیزه دار کرد

دارد گله رُباب از آن تیر می‌کند
دیدی چگونه بچه‌ی ما را شکار کرد

  • پنج شنبه
  • 13
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 17:50
  • نوشته شده توسط
  • احسان مشفق
ادامه مطلب

شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( قبول دارم در کربلا ثواب نکردم) * محمد حسین ملکیان

292

شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( قبول دارم در کربلا ثواب نکردم) قبول دارم در کربلا ثواب نکردم
ملامتم نکن! آغوش را جواب نکردم

همه توان خودش را گذاشت حرمله اما
خدا گواه به سمت علی شتاب نکردم

به زهر، کام مرا تلخ کرد حرمله اما
هوای بوسه بر آن شیشۀ گلاب نکردم

هزار بار مرا سمت مشک آب فرستاد
ولی به حضرت عباس فکر آب نکردم

دو راه داشتم: اصغر - حسین... ساده بگویم
که چشم بستم و از این دو انتخاب نکردم

به تیره بختی من تیر نیست در همه عالم
که هیچ کار برای دل رباب نکردم

  • پنج شنبه
  • 13
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 17:52
  • نوشته شده توسط
  • احسان مشفق
ادامه مطلب
 رضا قاسمی

شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( حسین آبروی آب بود، آب نمی‌خواست) * رضا قاسمی

203
1

شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( حسین آبروی آب بود، آب نمی‌خواست) حسین آبروی آب بود، آب نمی‌خواست
برای تشنگی زمزمش سراب نمی‌خواست

حسین منّتِ «مُنّوا عَلَیَّ» را نکشیده‌ست
حسین حتی بارانِ مستجاب نمی‌خواست

نهیب زد نفسش «فَارْحَموا» به آخرتِ خویش
کسی از آن همه؛ یک قطره هم ثواب نمی‌خواست

صدای غربتِ «هَل‌مِن‌مُعین» رسید به خیمه
غریب، جز پسرش از کسی جواب نمی‌خواست

عقیقِ تشنه از آغوش گاهواره جدا شد
به غیرِ دستِ پدر این نگین رکاب نمی‌خواست

میان ماندن و رفتن؛ میان مرگ و شهادت
صدای گریه‌ی لبیکش انتخاب نمی‌خواست

کسی که قصه‌ی لالایی‌اش نبردِ علی بود
میان لشکرِ در دامِ خواب، ‌‌خواب نمی‌خواست

حسین خونِ علی را به حکمِ معجزه رو کرد
پیمبری که به جز مقتلش کتاب نمی‌خواست

... و آفتاب بنا داشت داغِ روز دهم را
خنک کند به دَمِ سایه‌اش، رباب نمی‌خواست

به حکمِ رشته‌ی بر گردنش رباب اسیر است
کشاندنش پیِ خون خدا طناب نمی‌خواست

  • پنج شنبه
  • 13
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 17:56
  • نوشته شده توسط
  • احسان مشفق
ادامه مطلب

رفت و سرش را روی نی دیدم؛ دلم سوخت * مرضیه عاطفی

316

رفت و سرش را روی نی دیدم؛ دلم سوخت رفت و سرش را روی نی دیدم؛ دلم سوخت
از کربلا تا شام رنجیدم؛ دلم سوخت

چشمم چهل منزل به سمتِ نیزه بود و
از اضطراب و ترس لرزیدم؛ دلم سوخت

ترسیدم از اینکه بیفتد با نسیمی
پشت سرش چون ابر باریدم؛ دلم سوخت

تیرِ سه پر را حرمله(لع) می شُست با آب
چشمان خود را زود دزدیدم؛ دلم سوخت

داغش تمام عمر از یادم نمیرفت
گاهی اگر یک لحظه خندیدم؛ دلم سوخت

وقتی سه ماهش بود خندید اولین بار
در خاطراتم هر چه چرخیدم؛ دلم سوخت

دیدم که خوردم آب و شد سیراب از شیر
کابوس دیدم هر چه خوابیدم؛ دلم سوخت

در کارهای خانه خیلی گریه کردم
قنداقه را رویِ عبا چیدم؛ دلم سوخت

آهسته خواندم زیر لب لالا لالا لا
تا شیرخواره هر کجا دیدم دلم سوخت!

  • پنج شنبه
  • 13
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 18:07
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی
ادامه مطلب
 حسن کردی

مرثیه شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( صورتت ماه بود بی تردید) * حسن کردی

310

مرثیه شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( صورتت ماه بود بی تردید) صورتت ماه بود بی تردید
غرق خون هم لب تو می خندید
سرعت تیر بسکه بالا بود
کار بابا فقط تماشا بود
تا که تیر سه پر لبت را دوخت
دلش از خشکی گلویت سوخت
تیزی تیر یک طرف اما
داغی این سه شعبه واویلا
می چکد جای شیر از لبهات
خون قلب تو و من و بابات
خنده ها می دهد جوابم را
سر بریدند آفتابم را
تا ابد در غمت عزادارم
بعد تو من ز سایه بی زارم
تیر تا با گلوت در افتاد
جان بابات در خطر افتاد
شرم دارد صدای بابایت
نگرانم برای بابایت
تیر داده به ظاهرت تغییر
گلویت را شکست چون شمشیر
پدرت را ببین که حیران است
بی حرکت میان میدان است
می شود از حسین مگر پرسید
تیر را از گلو چگونه کشید
مرد مادر برو خداحافظ
گل پرپر برو خداحافظ
حرمله کودک مرا کشت و
بعدها می زند مرا مشت و
خنده های پلید و مستش که...
بدتر از تیر ضرب دستش که...
می کشد انتظار چشم مرا
وای بر بی کسی ما اسرا
بگذرم_ در حرم چه می کارند؟
نیزه ها گم شده مگر دارند؟
خاک ها را که زیر و رو کردند
حرمله ها پی چه می گردند؟
می روی از حرم خداحافظ
پسر بی سرم خداحافظ
تا بسوزند قلب مادر تو
نیزه بازی کنند با سر تو

  • پنج شنبه
  • 13
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 18:27
  • نوشته شده توسط
  • احسان مشفق
ادامه مطلب
 حسن کردی

مرثیه شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( شده آب آب حرم بی جواب) * حسن کردی

348

مرثیه شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( شده آب آب حرم بی جواب) شده آب آب حرم بی جواب
کمی روی دستان مادر بخواب
ببین مادرت از خجالت شد آب
چه کردی تو با حال و روز رباب
لبانت ترک خورده شرمنده ام
از این چشم آزرده شرمنده ام

لبت چون دل مادرت سوخته
از آن بیشتر حنجرت سوخته
ز هرم عطش پیکرت سوخته
گل اشک چشم ترت سوخته
تو با جان این خسته بازی مکن
تلظی مکن دل نوازی مکن

علیِ مرا خواهش شیر نیست
به چشمان تو ترسِ شمشیر نیست
اگر چه گریزی ز تقدیر نیست
گلوی تو اندازه ی تیر نیست
پدر را ز قول من ای جان بگو
بپوشان سپیدیِ زیر گلو

برو مرد مادر خدا یاورت
الهی بلایی نیاید سرت
خراشی نگیرد به بال و پرت
برو بعد تو وای بر مادرت
تو را می سپارم به دست پدر
تویی هستی من و هست پدر

ببین بی قرار توام بی قرار
بمان تا بهارم بیاید،بهار
ندارد تنت طاقت کارزار
گلوی تو را با سه شعبه چه کار
به زیر گلو مثل یک نیزه خورد
رد بوسه های مرا تیر برد

  • پنج شنبه
  • 13
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 18:29
  • نوشته شده توسط
  • احسان مشفق
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

اشعار شهادتی حضرت علی اصغر(ع) -(زهر تکانِ لبت هر چه آب ،شرمنده) * قاسم نعمتی

317

اشعار شهادتی حضرت علی اصغر(ع) -(زهر تکانِ لبت هر چه آب ،شرمنده) زهر تکانِ لبت هر چه آب ،شرمنده
زتشنگیِ تو قلب کباب ، شرمنده

فقط به مادر تو عرض می کنم که نشد
نشد که آب بنوشد رباب ، شرمنده

کسی ندیده که یک مرد پیشِ همسرِ خود
شود به صورت ِ از خون خضاب شرمنده

سپاهِ کوفه ببین روی من زمین انداخت
شد عاقبت پسرِ بوتراب ، شرمنده

شتابِ تیرزیاد وگلوی تو نازک
به چوبِ تیر، گلو خورده تاب ،.. شرمنده

پسر ببین پدرت را هنوز می لرزد
به پشتِ خیمه روم با شتاب ، شرمنده

اگر مراسمِ دفنت سریع گشته ببخش
شدم ز غصه ای در اضطراب ، شرمنده

اگر که قبر تو پیدا کنند من چه کنم؟
به زیرِ خاک همینجا بخواب ، شرمنده

تنِ تو ، پهنیِ نیزه؟! خدا به خیر کند
اگر به نیزه تنت شد عذاب ، شرمنده

عزیز ِ غیرتی ام ،دیده بسته ای، نشوی
زمحملی که شده بی حجاب ، شرمنده

  • پنج شنبه
  • 13
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 18:35
  • نوشته شده توسط
  • احسان مشفق
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد