حضرت علی اصغر (ع)

مرتب سازی براساس
 محمد جواد پرچمی

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( كسيكه از دم قدسيش ، نيل سيراب است ) * محمد جواد پرچمی

1316

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( كسيكه از دم قدسيش ، نيل سيراب است ) كسي كه از دو لبش كوثر آب مينوشيد
كسيكه باده به نامش شراب مينوشيد

كسيكه از قدمش سلسبيل سيراب است
كسيكه از دم قدسيش ، نيل سيراب است

همان كسيكه چكيد آبشار از مشتش
همانكه داد به دريا حيات انگشتش

كسيكه صاحب آب است جده اش زهرا
كسيكه تشنۀ لبخند او بود سقا

كسيكه از غم او كائنات لبريز است
همانكه از كرم او فرات لبريز است

به آه تشنكي اش هيچ كس جواب نداد
كسي به حنجر خشكش دو قطره آب نداد

عطش گرفت لبش را كه گفته شير مكيد؟
به جاي شير در آنجا سه جرعه تير مكيد

وحوش و طير بيابان ، درنده ها سيراب
عزيز فاطمه لب تشنه ، اسبها سيراب

چه كرد آب؟ لب كوفيان خنك ميشد
كبود شد لب اصغر ، سنان خنك ميشد

بس است حرمله

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 10:00
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 مهدی رحیمی زمستان

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( مگر این حنجرِ بهم خورده ) * مهدی رحیمی زمستان

1136

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( مگر این حنجرِ بهم خورده ) دست را بر طناب میگیرد
بچه را از رباب میگیرد

دست و پا میزند علی اصغر
تیر دارد شتاب می گیرد

مگر این حنجرِ بهم خورده
چند تا قطره آب میگیرد؟

از سوال نکرده اش حنجر
به سه صورت جواب میگیرد

آه از غنچه ی گلی این بار
تیر دارد گلاب میگیرید

تیر، این طفل را که شش ماه ست
نه که از شیر.... از آب می گیرد

اتفاقی عجیب افتاده
زن که از زن حجاب می گیرد

تا که اصغر سوار عرش شود
خود آقا رکاب میگیرد

شاعر : مهدی رحیمی

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 10:02
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محمد سهرابی

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( کِل کشان اهل حرم مرد ربابش کردند ) * محمد سهرابی

1675
5

حضرت علی اصغر(ع)شهادت  -( کِل کشان اهل حرم مرد ربابش کردند ) گریه ها حلقه شده پا به رکابش کردند
کِل کشان اهل حرم مرد ربابش کردند

بی زره آمده از بس که شجاعت دارد
کس حریفش نشد و زود جوابش کردند

تیر مرد افکن بر طفلک شش ماهه زدند
یعنی اندازه ی عباس حسابش کردند

زودرس بود بزرگ همه ی قوم شدن
چون خدا خواست بدین شیوه خضابش کردند

سر شب شیر نمی خورد، نمی خفت علی
این که خوابیده، گُمانم که عتابش کردند

شورِ چشمِ تر او داشت اثر می بخشید
کوفیان هلهله کردند و خرابش کردند

باخت چون سر، به تراش نوک نی منزل کرد
این نگین را ز درون برده رکابش کردند

بعد از این خاک سرِ هر چه ثواب است که قوم
هر چه کردند به شه بهر ثوابش کردند

نخریدند دلِ سوخته ی سلطان را
لیک اصغر جگری داش

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 10:03
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( بَد می‌بُرید، كاش كه تا پَر نمی‌رسید ) * علیرضا شریف

788
1

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( بَد می‌بُرید، كاش كه تا پَر نمی‌رسید ) خونابِ غم به سینه‌ی مادر نمی‌رسید
این تیرِ غیظ كرده اگر سر نمی‌رسید

دستِ كمی ز نیزه‌ی ابنِ اَنَس نداشت
بَد می‌بُرید، كاش كه تا پَر نمی‌رسید

یك قطره هم ز مهریه‌ی مادرِ حسین
یعنی به كامِ تشنه‌ی اصغر نمی‌رسید؟

خیلی نداشت فاصله تا خیمه‌ها پدر
می‌رفت هر چه باز به آخر نمی‌رسید

كاری نداشت غیرِ خجالت‌كشیدنش
زیرِ عبا سرش كه به پیكر نمی‌رسید

می‌مُرد در تحیُّرِ این داغِ دل‌خراش
زینب اگر به دادِ برادر نمی‌رسید

جز خنده‌هایِ سرخِ لب و چشمِ نیمه‌باز
تسكین بر آتشِ دلِ خواهر نمی‌رسید

نبضِ پدر شمارشِ معكوس می‌گرفت
نه، این گلو به بستنِ معجر نمی‌رسید

تیرِ سه‌شعبه جایِ همه سهم برده بود
چیزی به چشمِ حسرتِ ل

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 10:06
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر (ع)شهادت -( گریه‌ی اصغر، صدای هلهله، با تیر خود ) * مجید تال

1549
3

حضرت علی اصغر (ع)شهادت -( گریه‌ی اصغر، صدای هلهله، با تیر خود ) سعی دارد کودکش را در عبا پنهان کند
باید او تن را جدا؛ سر را جدا پنهان کند

گریه‌ی اصغر، صدای هلهله، با تیر خود
حرمله باید صدا را در صدا پنهان کند

مشتی از خون علی را ریخت سمت آسمان
خواست تا جرم زمین را در هوا پنهان کند

با غلاف خنجری، بابا پسر را دفن کرد
کربلا را خواست تا در کربلا پنهان کند

گیرم اصلا طفل خود را پشت خیمه دفن کرد
خنده‌های آخرش را در کجا پنهان کند...

شاعر : مجید تال

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 10:07
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( شش ماهه به روی دست بابا در تب ) * مرضیه عاطفی

863
2

حضرت علی اصغر(ع)شهادت  -( شش ماهه به روی دست بابا در تب ) شش ماهه به روی دست بابا در تب
ذکر لبِ اهل خیمه یارب یارب

زد تیر سه شعبه را... بمیرم! ایکاش
چشمان رباب(س) را بگیرد زینب(س)!

شاعر : مرضیه عاطفی

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 10:11
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( محبوب فاطمه ست، هرکس که دم گرفت: ) * مجتبی روشن روان

1016
1

حضرت علی اصغر(ع)شهادت  -( محبوب فاطمه ست، هرکس که دم گرفت: ) لب ها هلاک آب، دل ها ز غصه آب
غم آمده به دل، رفته ز خیمه تاب
کرببلا پر از، فریاد بی جواب
حتی به کربلا، دیده نشد سراب
ذکر همه شده، لا لا علی بخواب
وای از دل رباب، وای از دل رباب

باید علم گرفت، راه حرم گرفت
راه زیارتِ ساقی غم گرفت
هرگز نمی شود، پیمانه کم گرفت
شد بسته آب وای، از غم دلم گرفت
محبوب فاطمه ست، هرکس که دم گرفت:
وای از دل رباب، وای از دل رباب

امشب شب غم است، هنگام ماتم است
دست نیاز من، در دست پرچم است
ای روضه خوان بخوان، یک شب مرا کم است
این شعر مختصر، صدها غزل غم است
هاجر چه سوزناک، مشغول این دم است:
وای از دل رباب، وای از دل رباب

میدان پر از غبار، دل ها پر از شرار
از ابر رحمتت ای

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 10:17
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( علی جان مبادا بخوابی، بمان ) * عباس احمدی

2399
1

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( علی جان مبادا بخوابی، بمان ) اگرچه تو بی تابِ آبی، بمان
تو آرام قلب ربابی بمان
تو همنام با بوترابی بمان
علی جان مبادا بخوابی، بمان
تو دیگر دلم را نسوزان، علی

چه کرده لب خشک تو با حسین
که اینجا شده از وسط تا، حسین
نگفتی تو یکبار: بابا حسین
اگر خسته جانی بگو یا حسین
تو آرام جانی نده جان، علی

چونان گرگ از هر طرف می زنند
عروسی گرفتند و دف می زنند
برای کماندار، کف می زنند
همیشه به قلب هدف می زنند
گلی را به همراه گلدان، علی

ببین مرگ من را دعا می کنند
ببین حرمله را صدا می کنند
چه تیر بزرگی رها می کنند
علی جان سرت را جدا می کنند
ذبیح من ای پور عطشان، علی

حسودند و زنگ خطر می زنند
تو از بس قشنگی نظر می زنند
سه شعبه به قلب پدر م

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 10:18
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( آمده جلوه کند حیدرِ در گهواره ) * قاسم نعمتی

1645
2

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( آمده جلوه کند حیدرِ در گهواره ) آمده جلوه کند حیدرِ در گهواره
ای بنازم به رباب

عرش را ریخت بهم خونِ گلوی پاره
ای بنازم به رباب

شاعر : قاسم نعمتی

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 10:19
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( حسین با علی اش آن قَدَر یکی شده باشد ) * مهدی رحیمی زمستان

897

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( حسین با علی اش آن قَدَر یکی شده باشد ) بعید نیست پدر با پسر یکی شده باشد
عجیب نیست پسر با پدر یکی شده باشد

که تیر نیز نفهمیده بر گلوی که خورده
حسین با علی اش آن قَدَر یکی شده باشد

سه شعبه چیست؟ سه تا تیر ناگزیر و مجزاست
که در گلوی علی از سه سر یکی شده باشد

اصولِ سوخت و سوز و، اصولِ دوخت و دوز است
که با ملاحظه در این هنر یکی شده باشد

گلوی کوچک تو مانع شهادت آقاست
اگرچه تیر سپر با سپر یکی شده باشد

چگونه زیر گلو را جدا کنند ز لب هات
درون کاسه چو شیر و شکر یکی شده باشد

علی اصغر و محسن به قلب حضرت زهرا
سه تیر حرمله با میخ در یکی شده باشد

شاعر : مهدی رحیمی

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 10:22
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( غم های دل فرات را فهمیدم ) * عالیه مهرابی

1020
1

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( غم های دل فرات را فهمیدم  ) تاب و تب ممکنات را فهمیدم
غم های دل فرات را فهمیدم

تا پای سه شعبه بر گلویت لغزید
معنای پل صراط را فهمیدم

شاعر : عالیه مهرابی

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 10:25
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( ناگهان در آن سکوت هلهله آلود، آوایی ) * محمد مهدی سیار

943

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( ناگهان در آن سکوت هلهله آلود، آوایی ) تکیه بر شمشیر زد، پرسید: یاری هست؟... یاری هست؟
تا مرا یاری کند؟ مردی، سواری هست؟... یاری هست؟

پیش رو یک دشت تنهایی ست...تنهایی ست...تن هایی ست
غرق خون، از نو ولی پرسید: یاری هست؟ یاری هست؟

ناگهان در آن سکوت هلهله آلود، آوایی
پرسشم را پس هنوز امید "آری" هست؟ یاری هست؟

آری آری، هق هقی... نه... حق حقی آمد رجز واری
طفل را با تیغ و تیر اما چه کاری هست؟... یاری هست؟

این گلو خشک است، مردم! یک سر سوزن مروت، آه
یا کفی از آب، قدر شیرخواری هست؟... یاری هست؟

ناگهان پاسخ رسید، آری...گلو تر میکند تیری!
همدمی اینَک برای سوگواری هست؟... یاری هست؟

نیست یارای کلامم، در جهان آیا کلامی هم
در جواب مادر چشم

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 11:26
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( که دقّت کرده ای این گونه با دقّت ) * مهدی رحیمی زمستان

2013
3

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( که دقّت کرده ای این گونه با دقّت ) چه فکری می کنی ای تیر،آیا قدِّ اصغر را نمی بینی؟
مگر بر آستان خیمه مادر را نمی بینی؟
که خود را می کشی این طور با شدّت
که دقّت کرده ای این گونه با دقّت
که از زِه می پری این قدر با سرعت

همیشه نقطه ی قلبِ هدف مشکی ست
امّا خوب دقّت کن که این دفعه سپیدی گلوگاهی هدف گشته
به روی دست خورشید جهان ماهی هدف گشته

اگر یک شعبه هم بودی،نمی ماند از گلو چیزی
چه تصویر غم انگیزی؛
که تیری با سه تا شعبه به سمت حنجری رفته
به قصد آفتابی بر وَرایِ منبری رفته

پریشانم از این برخورد
اگر آبش نمی دادند، این کودک خودش می مُرد

چرا تیر سه شعبه؟ که برای کودک شش ماهه ی تشنه،
نبود آب کافی بود
برای این که بابا بشکند از پا،می

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 11:27
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 یوسف رحیمی

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( مگو گریه که این رازی مگو بود ) * یوسف رحیمی

889

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( مگو گریه که این رازی مگو بود ) مگو گریه که این رازی مگو بود
چه فریادی بلند از آن گلو بود

اگرچه تشنه‌لب می‌رفت اما
شهادت تشنهٔ‌ لب‌های او بود

شاعر : یوسف رحیمی

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 11:29
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( همه توان خودش را گذاشت حرمله اما ) *

776
1

حضرت علی اصغر(ع)شهادت  -( همه توان خودش را گذاشت حرمله اما ) قبول دارم؛ در کربلا صواب نکردم
ملامتم نکن! آغوش را جواب نکردم

همه توان خودش را گذاشت حرمله اما
خداگواه؛ به سمت علی شتاب نکردم

به زهر، کام مرا تلخ کرد حرمله اما
هوای بوسه بر آن شیشه ی گلاب نکردم

هزار بار مرا سمت مشک آب فرستاد
ولی به حضرت عباس فکر آب نکردم

دو راه داشتم: اصغر... حسین... ساده بگویم
که چشم بستم و از این دو انتخاب نکردم

به تیره بختی من تیر نیست در همه عالم
که هیچ کار برای دل رباب نکردم

محمد حسین ملکیان

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 11:32
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( ا"خون ز پیمانه ی خورشید جهانتاب خورد" ) *

2733
1

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( ا"خون ز پیمانه ی خورشید جهانتاب خورد" ) پدری آب شده تا پسری آب خورد
ا"خون ز پیمانه ی خورشید جهانتاب خورد"

ماهی تنگ عطش راه به جایی نبرد
حنجرش آن قدری نیست به قلاب خورد

به لبش آب رسد یا نرسد می میرد
نوش دارو ست پس از مرگ که سهراب خورد

پلک بر پلک نهاده است در آغوش پدر
شاید او خواب ببیند که کمی آب خورد

لعنت حق به کسانی که گمان می کردند
که به نام پسرش کام پدر آب خورد

سرخی خون علی شانه به مغرب زده است
آسمان سرخی اش از جای دگر آب خورد

امیر خورسند

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 11:33
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( از کینه ی تیغ وطعنه ی نیش گذشت ) *

644
1

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( از کینه ی تیغ وطعنه ی نیش گذشت ) این لاله که از تمام هستیش گذشت
از کینه ی تیغ وطعنه ی نیش گذشت

تااینکه نهال دین شکوفا باشد
از غنچه ی نا شکفته ی خویش گذشت

محسن درویش

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 11:35
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( غروب شد و تو ساحلِ، خشک لبات نشستم ) * روح الله عیوضی

1073

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( غروب شد و تو ساحلِ، خشک لبات نشستم ) غروب شد و تو ساحلِ، خشک لبات نشستم
تو سایۀ، عطش گرفته ی صدات نشستم

بال کوچیکت تو لباس گهواره جا نشد
هیچ آغوشی به غیر آسمون برات وا نشد

اینا کی ان که رو زمین بال هوایی دارن
برای بردنت عجب برو بیایی دارن

تیرا تو دست مردای چله نشین نشستن
و خاکا همزمان رو صفحه ی جبین نشستن

نگه نداشتن حرمتِ ضریح حنجرت رو
پا ندادن پرواز نو رسیده ی پرت رو

بهار آرزوهامو رنگ خزونی کردن
فضای سبز قلبمو پر از نشونی کردن

اینایی که قدم تویِ راه خدا گذاشتن
تو صحن نازک گلوت بی وضو پا گذاشتن

تو رفتی و زندگی از وجود من جواب شد
تو رفتی و سقف هوا روی سرم خراب شد

یه گوشۀ عرش خدا برات لالا می خونن
تلقین تو فرشته ها همون بال

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 11:37
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( نمي شود كه علي جان تو را تكان بدهم ) * علی قالیباف

905

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( نمي شود كه علي جان تو را تكان بدهم ) سه شعبه خواست تو را هم به ميزبان بدهم
از اين به بعد در آغوش آسمان بدهم

چه خورده بد گره اي دست تير با دستم
نمي شود كه علي جان تو را تكان بدهم

ميان خيمه نگاهت به چشم من مي گفت
اجازه اي بده بابا خودي نشان بدهم

تو تشنه تر زعلي اكبري ولي پسرم
خودت زبان نگرفتي به تو زبان بدهم

اگر كه دفن شدي پشت خيمه علت داشت
نخواستم كه بهانه به دستشان بدهم

شاعر : علی قالیباف

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 11:38
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( گرم روز است و تمام خورشید ) * حسن لطفی

1339
3

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( گرم روز است و تمام خورشید ) گرم روز است و تمام خورشید
آفتاب است که می‌بارد تیغ
نیست آبی که لبی تَر گردد
نیست اشکی که زند حلقه به چشمی بی جان
گوشه‌یِ خیمه‌ای از بی تابی
مادری می‌خواند
نغمه‌یِ لالایی
شاید اینگونه بخوابد طفلش
ولی اینبار چه آرام و ضعیف
تشنگی جوهره‌یِ لالایی او را بُرده

تا که هُرمِ نفسش
می‌خورَد بر رُخِ کودک آرام
چهره‌ی سوخته‌اش میسوزد
مادری چشم به راه
گونه‌هایش زخم است
رَدِ سرخی است که از ناخنِ طفلش مانده
هردو باهم تشنه
هردو باهم بی تاب
هردو دل داده به آوازِ پدر
تا کلامی گوید
ساقی از راه رسید
باز هم مَشکِ پُر آب
چقدر طولانی است
انتظارِ رُخِ تاول زده‌ای
نَفَسِ سوخته‌ای
کمی آنسوتر از او
زیرِ یک خیمه‌ی تفدیده‌

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 11:39
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( چشمِ بیدارِ من و باز، شبی طولانی ) *

905

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( چشمِ بیدارِ من و باز، شبی طولانی ) چشمِ بیدارِ من و باز، شبی طولانی
باز من بودم و حیرانی و سرگردانی...

خسته بودم، دلم از عالم و آدم پُر بود
از سیاهیِ دلِ اهلِ زمیـن دلـخور بود...

میشنیدم همه جا غربت فریادی را...
ناگهان از همه سو "گریه ی نوزادی را..."

عطـرِ مظـلومیـتش دور و برم می پیچید
گریه ی ملتمسش توی سرم می پیچید

میشنیدم همه جا غربت فریادش را
چشم بستم که زِ خاطر ببرم یادش را

چشم بستم "وَ به رویای غریبی رفتم"
خواب دیدم که به صحرای غریبی رفتم

بوی پیمان شکنی از همه جا می آمد
از سراپای زمین بوی بلا می آمد...

ناگهان گوشِ دلم پُر شد از آهنگی تلخ
خستگی بود و صدای عطش و جنگی تلخ

چشمم افتاد ب مردی که دودستش پُر بود
مــرد، از

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 11:41
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( کشید بار غم و رنج بی حساب رباب ) * سید حسن رستگار

1075

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( کشید بار غم و رنج بی حساب رباب ) کشید بار غم و رنج بی حساب رباب
و بود تا دم آخر در این عذاب رباب

چقدر شعله ور و داغدار میسوزد
مگر چه گفته در گوش آفتاب رباب

مکن شبیه به گهواره دست را که فلک
به یک تکان دو دستت شود خراب رباب

بس است خواندن لا لا علی علی لا لا
به روی نیزه علی تازه رفته خواب رباب

عطش چه بر سر شش ماهه کودکش آورد
که گشت مرثیه ی روضه های آب رباب

میان طشت سری ، بین دستها سرها
چه ها کشید در آن مجلس شراب رباب

برای شعر علی اصغری که بی شیر است
ردیف و قافیه ام میشود رباب رباب

شاعر : سید حسن رستگار

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 11:46
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( چقدر هست مگر بچه سه جایش بِرَود ) * حسن لطفی

1547
-2

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( چقدر هست مگر بچه سه جایش بِرَود ) گرچه از دور از آن فاصله‌ها زد بد زد
آتش انگار که بر کرببلا زد بد زد

چقدر هست مگر بچه سه جایش بِرَود
وایِ من بر سه هدف او به سه جا زد بد زد

اصلا اینبار کماندار چه با زور کشید
به سه‌شعبه همه‌یِ حَنجره را زد بد زد

دست و پا داشت که می‌زد پدر انداخت عبا
آخرین بار نَفَس زیرِ عبا زد بد زد

اولین بار که چشمش به ربابش اُفتاد
اندکی حرف نزد بعد صدا زد بد زد

بُرد در بینِ عبا تا که نبیند چه شده
مادرش گفت بگو تیر کجا زد بد زد؟

گرچه بر چشمِ ابالفضل همین تیر نشست
بدتر از چشمِ عمو بود که تا زد بد زد

پشتِ خیمه به سرِ قبر ، حرامی آمد
نیزه برداشت و مانندِ عصا زد بد زد

طفل را از وسطِ خاک کشیدند به نِی
بچه ر

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 11:46
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

دودمه حضرت علی اصغر (ع) -( میوه ی قلبم شدی مـادر م ) *

1132
2

دودمه حضرت علی اصغر (ع) -( میوه ی قلبم شدی مـادر م ) میوه ی قلبم شدی مـادر مـــدافع بر حرم
ای علیه اصغرم (2)
رأس تو شد بسته روی نیزه ها با معجرم
ای علیه اصغرم (2)

کربلایی علی اصغر رفیعی

  • شنبه
  • 8
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 04:34
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

دودمه شب‌هفتم‌محرم حضرت‌علی‌اصغر‌علیه‌السلام -( با مادرم اسیرِ غمِ خواهرت شدم ) * حسن لطفی

1126

دودمه شب‌هفتم‌محرم حضرت‌علی‌اصغر‌علیه‌السلام -(  با مادرم اسیرِ غمِ خواهرت شدم ) با مادرم اسیرِ غمِ خواهرت شدم
من اکبرت شدم

بابا مدافعِ حرمِ خواهرت شدم
من اکبرت شدم

شاعر : حسن لطفی

  • شنبه
  • 8
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 05:17
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

زمینه شور حضرت علی اصغر (ع) -( به انتظارت نشستم / علی علی علی علی ) * علی اصغر رفیعی

1161

زمینه شور حضرت علی اصغر (ع) -( به انتظارت نشستم / علی علی علی علی ) بند اول

لای لای بخواب/ عموجون آب میاره
آروم بگیر / شاید بـــــارون ببـــــاره
گریه نکن / مــــادرت شیـــــر نداره
آه ای خدا/ پســـــرم بی قـــــراره

پریده رنگ تو عزیزم دیگه مضطرم
جلو چشام نکن تلظی علی اصغــرم

علیه من
دیگه نداره خیمه هامون یه قطـــره آب
زُل میزنی
تــوی نگــامــو میکنــی قلبمـــو کبـــاب
گل پسرم
به روی دست مادرت لحظه ای بخواب

لبهای خشکت کویره /علی علی علی علی
الهی مــــادرت بمیره/ علی علی علی علی

لای لای علی جان (3) علیه اصغرم

دانلود سبک

  • شنبه
  • 8
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 13:43
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

شعر روضه علی اصغر(ع) -( تو همینجا بمون و هی گریه کن ) * سید پوریا هاشمی

2566
3

شعر روضه علی اصغر(ع) -( تو همینجا بمون و هی گریه کن  ) دنبال آب
کاش میشد با لالا آرومت کنن

یا که بی سرصدا آرومت کنن

تو همینجا بمون و هی گریه کن

نکنه نیزه ها آرومت کنن

اخلاق تو و باباتو میشناسم

ناله های آشناتو میشناسم

نگو این صدای گریه تو نیست

من صدای گریه هاتو میشناسم

خیمه خیمه با شتاب رفتم علی

هرطرف خونه خراب رفتم علی

هفت دفعه هاجر دوید به آب رسید

صددفعه دنبال آب رفتم علی

راستی خندون شدنت مبارکه

مرد میدون شدنت مبارکه

گریه کردی و همه کل کشیدن

آخ رجز خون شدنت مبارکه

از کسی سه شعبه خودی انگاری

بازه چشمات ولی مردی انگاری

عجله داشتی برا بزرگ شدن

سه تا دندون دراوردی انگاری

ی خبر فقط برام بیاد بسه

خبلی نه! ی خط برام بیاد بسه

حالا ک

  • شنبه
  • 8
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 14:00
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اصغر (ع) -( یک پَر از تیرِ سه پَر بس بود کاش... ) * حسین ایمانی

1614

شعر شهادت حضرت علی اصغر (ع) -( یک پَر از تیرِ سه پَر بس بود کاش...  ) باب الحوائج

کاش جایِ تو مرا می زد... نـَزَد

در گـلویم تیر جا می زد... نزد

چند قطره آب از او خواستم

کاش قیدِ مشک را می زد... نزد

یک پَر از تیرِ سه پَر بس بود کاش...

او یکی از آن سه تا می زد... نزد

شَـط اگر از معرفت بو برده بود

کـودکِ من را صدا می زد... نزد

کاش وا می شد پَرِ قنـداقه اش

چند لحظه دست و پا می زد... نزد

دارد از غمِ مادرش دق می کند

کاش پیشـم ناله ها می زد... نزد

کاش جایِ او سرِ من را دو بار...

دشمنم بر نیزه جا می زد... نزد

ندبه خوان شد پایِ نِی بانو رباب

حرفی از گُل پیشِ ما می زد... نزد

شاعر : حسین ایمانی

  • شنبه
  • 8
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 14:10
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 حسن کردی

شعر شهادت حضرت علی اصغر (ع) -( چشم حسین کاسه ی در خون نشسته شد ) * حسن کردی

1791

شعر شهادت حضرت علی اصغر (ع)  -( چشم حسین کاسه ی در خون نشسته شد  ) سه شعبه تیر

هوهوی تیر امد و قلبی شکسته شد

چشمان شیرخواره فقط باز و بسته شد

از تند باد اتش تیر سقیفه ای

چشم حسین کاسه ی در خون نشسته شد

چون شاخه ای که دست خوش خشک سالی است

راحت گلوی نازک و نرمش شکسته شد

یکباره جمع شد گلویش از فشار تیر

تنها گلو نه...پیکرش از هم گسسته شد

تاریخ شرمسار شد از این سه شعبه تیر

شیطان هم از شرارت این قوم خسته شد

شاعر : حسن کردی

  • شنبه
  • 8
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 14:11
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اصغر (ع) -( مى گشت روى خاک به دنبال معجرى ) * پیمان طالبی

1067

شعر شهادت حضرت علی اصغر (ع) -( مى گشت روى خاک به دنبال معجرى  ) دیدم به چشم، واقعه درد آورى

بر نیزه ها سرى و عزادار، مادرى

دیدم عروس فاطمه با موى سوخته

مى گشت روى خاک به دنبال معجرى

تازه عروس را که بدین حال دیده است؟

رخت سیه به تن، نه حنایى، نه زیورى

آتش بگیرد آن همه مسجد که با وضو

او را کتک زدند، چه دینى؟ چه باورى؟

#

اى زن که دیده اى سر همسر به روى نى!

دنیا ندیده است شبیه تو همسرى

داد تو را چگونه بگیرد ز حرمله

پروردگار تو، چه جزایى؟ چه کیفرى؟

این صحنه را که مى برد از یاد تو، رباب!

سر نیزه اى ز خاک دراورد پیکرى

با گوش هاى خویش شنیدم یزید گفت:

گهواره را اگر بدهم چند میخرى؟

شاعر : پیمان طالبی

  • شنبه
  • 8
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 14:20
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد