حضرت علی اصغر (ع)

مرتب سازی براساس
 اسماعیل تقوایی

سرباز شش ماهه -( هل من معینش گفت وسوی خیمه ها رفت ) * اسماعیل تقوایی

971

سرباز شش ماهه  -( هل من معینش گفت وسوی خیمه ها رفت  ) سرباز شش ماهه
هل من معینش گفت وسوی خیمه ها رفت
بهر وداع با حرم خون خدا رفت

آمد به گوشش گریه ی طفل رضیعش
دنبال رد آن صدای آشنا رفت

گفتش ربابه اصغرم بیتاب آب است
طفلش گرفت وسوی آن قوم دغا رفت

کردش طلب آبی برای شیرخواره
بین بهر ارشاد عدویش تا کجا رفت

لعن خدا بر حرمله جانی نامرد
تیرش سه پر بود واز آن چله رها رفت

آماج آن تیر سه شعبه شد گلویی
سیراب شد اصغر زخون وتا خدا رفت

لبخند زیبایی به لبها داشت اصغر
راه خطیر عشق را او با رضا رفت

بر آسمان پاشید مولا خون اصغر
عرش خدا را هدیه از آل خدارفت

حیران شده تاپاسخ مادر چه گوید
سوی حرم با گوهری زیر عبا رفت

مادر به خیمه منتظر بابای مظلوم
تا پشت خیمه

  • چهارشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 10:01
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 جابر عابدی

شعر حضرت علی اصغر(ع) -( ذبح شش ماهه ی من خشکه لبات ) * جابر عابدی

2223
1

شعر حضرت علی اصغر(ع) -( ذبح شش ماهه ی من خشکه لبات ) مادرت بدجوری پژمرده علی
می دونم چی تو رو آزرده علی
حالا سیراب شدی روی دست من
جای شیر تیر به گلوت خورده علی
......
من زدم روُ، دشمنت نظاره کرد
بی حیا به حرمله اشاره کرد
سفیدی گلوتو دید به خدا
گوش تا گوشتو سه شعبه پاره کرد
.....
حالا که سرت شده جدا علی
نمی رم به سمت خیمه ها علی
مادرت داره تماشا می کنه
چی بگم که کشتنت چرا علی
....
دیگه بعد تو با غصه لبریزم
خیمه رفتن بی تو سخته عزیزم
می خوام اینجا رد زخمت نَمونه
خون تو به آسمونا می ریزم
.......
ذبح شش ماهه ی من خشکه لبات
چرا خاموشه صدای گریه هات
پشت خیمه قبر براتو می کَنم
الهی بابا بشه علی فدات
.....
چرا چشمات نیمه بازه پسرم
نکنه که رمز و رازه پسر

  • چهارشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 16:56
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 موسی  علیمرادی

زمزمه شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( تیری سه شعبه بابا یه طوری داد جوابم ) * موسی علیمرادی

2032

زمزمه شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( تیری سه شعبه بابا  یه طوری داد جوابم  ) دیدی که آب برات اصغر گرفتم
تورو از شیر علی آخر گرفتم
تورو دادم به دستای امیدم
به جاش آلاله پرپر گرفتم
لالا لالا لالا لالا
حالا بخواب به روی دست بابا
لالا لالا لالا لالا
انقد نزن تو بغلم دست و پا
تیری سه شعبه بابا یه طوری داد جوابم
که تا آخر عمرم شرمنده ربابم

یه طوری لاله گلوت شکفته
میترسم از دوشم سرت بیفته
اگه سراغ تو رباب بگیره
میگم زیر عبام طفل تو خفته
لالا لالا لالا لالا
صدای گریه هات دیگه نمیاد
لالا لالا لالا لالا
آرزوی رباب همه رفت به باد
کاشکی می گفتن برو آب نمیدیم به اصغر
یا تیر معمولی بود به جای تیر سه پر

شاعر : موسی علیمرادی

دانلود سبک

  • پنج شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:34
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 موسی  علیمرادی

زمینه شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( آرزوم بود که یه بار صدا کنیم مادر ) * موسی علیمرادی

1280
2

زمینه شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( آرزوم بود که یه بار صدا کنیم مادر ) لالا لالایی بخواب ای شیر خواره من
خورشید من باش روی نی ماه پاره من
لالا لالایی به روی نیزه خوابت برده
علی لبات انگار شیر خورده
بشکنه دست قاتل تو
چه بلایی سرت آورده
آرزوم بود که یه بار صدا کنیم مادر
آرزوم بود که تو هم بگیری بال و پر
آرزوم بود ولی شد بی ثمر
بخواب رو نی گل پر پر
علی لای لای بخواب مادر
علی لای لای

لالا بخواب آلاله روی نی شکفته
می ترسم از نیزه سرت آخر بیفته
لالا لالایی مگه تو خواب بازم ببینم
خوابیدی بازم روی سینم
سر من هم کاش میرفت رو نی
تا دوباره پیشت بشینم
دستام و تکون می دم پای نی پسرم
می خنده حرمله باز به چشای ترم
از غصه ببین که خونجگرم
هنوز بازه رو نی چشمات
هنوز خشک علی لبهات

  • پنج شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:36
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 موسی  علیمرادی

شعر شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( یک طرف خنده ی لشگر طرفی اشک رباب ) * موسی علیمرادی

4260
3

شعر شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( یک طرف خنده ی لشگر طرفی اشک رباب  ) در غمت داده ام از دست عنانم چه کنم
خنده ی آخر تو برده امانم چه کنم

یک طرف خنده ی لشگر طرفی اشک رباب
مانده ام من بروم یا که بمانم چه کنم

تیر را گر بکشم راس ز هم می پاشد
خار را از جگرم گر نکشانم چه کنم

ترس دارم که بیفتد سر تو از بغلم
روی دوشم شده ای بار گرانم چه کنم

می دود مادر تو گریه کنان پشت سرم
به پس خیمه تو را گر ندوانم چه کنم

بیشتر خاک به زیر سر تو ریخته ام
پیکرت را به سرت گر نرسانم چه کنم

چشم تو باز و چسان خاک بریزم رویت
تا که مادر نرسیده نگرانم چه کنم

چه کنم تا که نفهمد چه سرت آمده است
نیزه ای فاش کند راز نهانم چه کنم

شاعر : موسی علیمرادی

  • پنج شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:45
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

روضه حضرت علی اصغر علیه السلام با صدای میثم مطیعی -( تکیه بر شمشیر زد... پرسید: یاری هست آیا؟ ) *

882

روضه حضرت علی اصغر علیه السلام با صدای میثم مطیعی -( تکیه بر شمشیر زد... پرسید: یاری هست آیا؟ ) تکیه بر شمشیر زد... پرسید: یاری هست آیا؟
تا مرا یاری کند؟ مردی، سواری هست آیا؟
پیش رو یک دشت تنهایی ست...تن هایی ست بی سر
باز سر گرداند و از نو گفت: یاری هست آیا؟
ناگهان در آن سکوت هلهله آلود، صوتی
پرسش بی پاسخم را پاسخ "آری" هست آیا؟
آری آری، هق هقی... نه... حق حقی آمد رجز وار
کودک شش ماهه را با جنگ کاری هست آیا؟
این گلو خشکیده مردم! یک سر سوزن مروت
یا کف آبی به قدر شیرخواری هست آیا؟
آسمان هم رحمش آمد، گوییا باران گرفته!
چیست پس بر روی و مویم اینکه جاری هست آیا؟
در جهان حرفی، کلامی، یا سکوتی تا برم من
در جواب مادر چشم انتظاری هست آیا؟
******

دانلود سبک

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 06:47
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

واحد شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( لبات تشنه ست که بی تابی می دونم ) *

1063

واحد شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( لبات تشنه ست که بی تابی می دونم ) بند اول:
لا لا لا لا - لا لا لا مهربونم
محاله بعد تو زنده بمونم
لبات تشنه ست که بی تابی می دونم

چه دلربا خندونی
چه بی صدا گریونی

زبونت دور لبهات هی میگرده
عموت رفته الاناست بر میگرده

بند دوم:
خدایا غنچه م از بی آبی زرده
چشاش بسته ست تنش بی جون و سرده
خدایا سقامون کی برمیگرده

اگه بری دلگیرم
بدون تو میمیرم

سپهدار حرم مرد وفادار
رباب دق کرد کجایی ای علمدار

حامد بهبود

دانلود سبک

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:20
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

زمینه شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( دست و پا نزن گلم ( می سوزه دل رباب ) ۳ ) *

1698
4

زمینه شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( دست و پا نزن گلم ( می سوزه دل رباب ) ۳ ) بنداول

دست و پا نزن گلم ( می سوزه دل رباب ) ۳
بیا و نشکن دلم ( خونمو نکن خراب)۳

ترک افتاده روی لبات
رمقی نموده تو صدات
خشکی گلوت زده آتیش
به دل پر از غم بابات

تو رو جون بابا چشاتو وا بکن
یه بارم که شده منو نیگا بکن

(علی لای لای علی ...۴)۲

بند دوم:

نفس نفس میزنی ( به روی دستای من) ۳
پر از قفس میزنی ( به روی دستای من)۳

داری آتیشم میزنی و
رنگ و روت پریده بابایی
قلبمو شکسته تیری که
گلوتو دریده بابایی

می بینم تو بهشت ، واسه تو آی علی
مادرم می خونه...علی لای لای علی

(علی لای لای علی ...۴) ۲

بند سوم

با دل خون رباب(چیکار کنم ای خدا)۳
با سر خونیه علی(چه طور برم خیمه ها)

(چی بِدم جواب مادر و

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:24
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محمد جواد پرچمی

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( كسيكه از دم قدسيش ، نيل سيراب است ) * محمد جواد پرچمی

1429

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( كسيكه از دم قدسيش ، نيل سيراب است ) كسي كه از دو لبش كوثر آب مينوشيد
كسيكه باده به نامش شراب مينوشيد

كسيكه از قدمش سلسبيل سيراب است
كسيكه از دم قدسيش ، نيل سيراب است

همان كسيكه چكيد آبشار از مشتش
همانكه داد به دريا حيات انگشتش

كسيكه صاحب آب است جده اش زهرا
كسيكه تشنۀ لبخند او بود سقا

كسيكه از غم او كائنات لبريز است
همانكه از كرم او فرات لبريز است

به آه تشنكي اش هيچ كس جواب نداد
كسي به حنجر خشكش دو قطره آب نداد

عطش گرفت لبش را كه گفته شير مكيد؟
به جاي شير در آنجا سه جرعه تير مكيد

وحوش و طير بيابان ، درنده ها سيراب
عزيز فاطمه لب تشنه ، اسبها سيراب

چه كرد آب؟ لب كوفيان خنك ميشد
كبود شد لب اصغر ، سنان خنك ميشد

بس است حرمله

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 10:00
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( مگر این حنجرِ بهم خورده ) * مهدی رحیمی زمستان

1258

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( مگر این حنجرِ بهم خورده ) دست را بر طناب میگیرد
بچه را از رباب میگیرد

دست و پا میزند علی اصغر
تیر دارد شتاب می گیرد

مگر این حنجرِ بهم خورده
چند تا قطره آب میگیرد؟

از سوال نکرده اش حنجر
به سه صورت جواب میگیرد

آه از غنچه ی گلی این بار
تیر دارد گلاب میگیرید

تیر، این طفل را که شش ماه ست
نه که از شیر.... از آب می گیرد

اتفاقی عجیب افتاده
زن که از زن حجاب می گیرد

تا که اصغر سوار عرش شود
خود آقا رکاب میگیرد

شاعر : مهدی رحیمی

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 10:02
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محمد سهرابی

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( کِل کشان اهل حرم مرد ربابش کردند ) * محمد سهرابی

1823
5

حضرت علی اصغر(ع)شهادت  -( کِل کشان اهل حرم مرد ربابش کردند ) گریه ها حلقه شده پا به رکابش کردند
کِل کشان اهل حرم مرد ربابش کردند

بی زره آمده از بس که شجاعت دارد
کس حریفش نشد و زود جوابش کردند

تیر مرد افکن بر طفلک شش ماهه زدند
یعنی اندازه ی عباس حسابش کردند

زودرس بود بزرگ همه ی قوم شدن
چون خدا خواست بدین شیوه خضابش کردند

سر شب شیر نمی خورد، نمی خفت علی
این که خوابیده، گُمانم که عتابش کردند

شورِ چشمِ تر او داشت اثر می بخشید
کوفیان هلهله کردند و خرابش کردند

باخت چون سر، به تراش نوک نی منزل کرد
این نگین را ز درون برده رکابش کردند

بعد از این خاک سرِ هر چه ثواب است که قوم
هر چه کردند به شه بهر ثوابش کردند

نخریدند دلِ سوخته ی سلطان را
لیک اصغر جگری داش

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 10:03
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( بَد می‌بُرید، كاش كه تا پَر نمی‌رسید ) * علیرضا شریف

901
1

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( بَد می‌بُرید، كاش كه تا پَر نمی‌رسید ) خونابِ غم به سینه‌ی مادر نمی‌رسید
این تیرِ غیظ كرده اگر سر نمی‌رسید

دستِ كمی ز نیزه‌ی ابنِ اَنَس نداشت
بَد می‌بُرید، كاش كه تا پَر نمی‌رسید

یك قطره هم ز مهریه‌ی مادرِ حسین
یعنی به كامِ تشنه‌ی اصغر نمی‌رسید؟

خیلی نداشت فاصله تا خیمه‌ها پدر
می‌رفت هر چه باز به آخر نمی‌رسید

كاری نداشت غیرِ خجالت‌كشیدنش
زیرِ عبا سرش كه به پیكر نمی‌رسید

می‌مُرد در تحیُّرِ این داغِ دل‌خراش
زینب اگر به دادِ برادر نمی‌رسید

جز خنده‌هایِ سرخِ لب و چشمِ نیمه‌باز
تسكین بر آتشِ دلِ خواهر نمی‌رسید

نبضِ پدر شمارشِ معكوس می‌گرفت
نه، این گلو به بستنِ معجر نمی‌رسید

تیرِ سه‌شعبه جایِ همه سهم برده بود
چیزی به چشمِ حسرتِ ل

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 10:06
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر (ع)شهادت -( گریه‌ی اصغر، صدای هلهله، با تیر خود ) * مجید تال

1676
3

حضرت علی اصغر (ع)شهادت -( گریه‌ی اصغر، صدای هلهله، با تیر خود ) سعی دارد کودکش را در عبا پنهان کند
باید او تن را جدا؛ سر را جدا پنهان کند

گریه‌ی اصغر، صدای هلهله، با تیر خود
حرمله باید صدا را در صدا پنهان کند

مشتی از خون علی را ریخت سمت آسمان
خواست تا جرم زمین را در هوا پنهان کند

با غلاف خنجری، بابا پسر را دفن کرد
کربلا را خواست تا در کربلا پنهان کند

گیرم اصلا طفل خود را پشت خیمه دفن کرد
خنده‌های آخرش را در کجا پنهان کند...

شاعر : مجید تال

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 10:07
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( شش ماهه به روی دست بابا در تب ) * مرضیه عاطفی

960
2

حضرت علی اصغر(ع)شهادت  -( شش ماهه به روی دست بابا در تب ) شش ماهه به روی دست بابا در تب
ذکر لبِ اهل خیمه یارب یارب

زد تیر سه شعبه را... بمیرم! ایکاش
چشمان رباب(س) را بگیرد زینب(س)!

شاعر : مرضیه عاطفی

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 10:11
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( محبوب فاطمه ست، هرکس که دم گرفت: ) * مجتبی روشن روان

1121
1

حضرت علی اصغر(ع)شهادت  -( محبوب فاطمه ست، هرکس که دم گرفت: ) لب ها هلاک آب، دل ها ز غصه آب
غم آمده به دل، رفته ز خیمه تاب
کرببلا پر از، فریاد بی جواب
حتی به کربلا، دیده نشد سراب
ذکر همه شده، لا لا علی بخواب
وای از دل رباب، وای از دل رباب

باید علم گرفت، راه حرم گرفت
راه زیارتِ ساقی غم گرفت
هرگز نمی شود، پیمانه کم گرفت
شد بسته آب وای، از غم دلم گرفت
محبوب فاطمه ست، هرکس که دم گرفت:
وای از دل رباب، وای از دل رباب

امشب شب غم است، هنگام ماتم است
دست نیاز من، در دست پرچم است
ای روضه خوان بخوان، یک شب مرا کم است
این شعر مختصر، صدها غزل غم است
هاجر چه سوزناک، مشغول این دم است:
وای از دل رباب، وای از دل رباب

میدان پر از غبار، دل ها پر از شرار
از ابر رحمتت ای

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 10:17
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( علی جان مبادا بخوابی، بمان ) * عباس احمدی

2507
1

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( علی جان مبادا بخوابی، بمان ) اگرچه تو بی تابِ آبی، بمان
تو آرام قلب ربابی بمان
تو همنام با بوترابی بمان
علی جان مبادا بخوابی، بمان
تو دیگر دلم را نسوزان، علی

چه کرده لب خشک تو با حسین
که اینجا شده از وسط تا، حسین
نگفتی تو یکبار: بابا حسین
اگر خسته جانی بگو یا حسین
تو آرام جانی نده جان، علی

چونان گرگ از هر طرف می زنند
عروسی گرفتند و دف می زنند
برای کماندار، کف می زنند
همیشه به قلب هدف می زنند
گلی را به همراه گلدان، علی

ببین مرگ من را دعا می کنند
ببین حرمله را صدا می کنند
چه تیر بزرگی رها می کنند
علی جان سرت را جدا می کنند
ذبیح من ای پور عطشان، علی

حسودند و زنگ خطر می زنند
تو از بس قشنگی نظر می زنند
سه شعبه به قلب پدر م

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 10:18
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( آمده جلوه کند حیدرِ در گهواره ) * قاسم نعمتی

1765
2

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( آمده جلوه کند حیدرِ در گهواره ) آمده جلوه کند حیدرِ در گهواره
ای بنازم به رباب

عرش را ریخت بهم خونِ گلوی پاره
ای بنازم به رباب

شاعر : قاسم نعمتی

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 10:19
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( حسین با علی اش آن قَدَر یکی شده باشد ) * مهدی رحیمی زمستان

986

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( حسین با علی اش آن قَدَر یکی شده باشد ) بعید نیست پدر با پسر یکی شده باشد
عجیب نیست پسر با پدر یکی شده باشد

که تیر نیز نفهمیده بر گلوی که خورده
حسین با علی اش آن قَدَر یکی شده باشد

سه شعبه چیست؟ سه تا تیر ناگزیر و مجزاست
که در گلوی علی از سه سر یکی شده باشد

اصولِ سوخت و سوز و، اصولِ دوخت و دوز است
که با ملاحظه در این هنر یکی شده باشد

گلوی کوچک تو مانع شهادت آقاست
اگرچه تیر سپر با سپر یکی شده باشد

چگونه زیر گلو را جدا کنند ز لب هات
درون کاسه چو شیر و شکر یکی شده باشد

علی اصغر و محسن به قلب حضرت زهرا
سه تیر حرمله با میخ در یکی شده باشد

شاعر : مهدی رحیمی

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 10:22
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( غم های دل فرات را فهمیدم ) * عالیه مهرابی

1116
1

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( غم های دل فرات را فهمیدم  ) تاب و تب ممکنات را فهمیدم
غم های دل فرات را فهمیدم

تا پای سه شعبه بر گلویت لغزید
معنای پل صراط را فهمیدم

شاعر : عالیه مهرابی

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 10:25
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( ناگهان در آن سکوت هلهله آلود، آوایی ) * محمد مهدی سیار

1051

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( ناگهان در آن سکوت هلهله آلود، آوایی ) تکیه بر شمشیر زد، پرسید: یاری هست؟... یاری هست؟
تا مرا یاری کند؟ مردی، سواری هست؟... یاری هست؟

پیش رو یک دشت تنهایی ست...تنهایی ست...تن هایی ست
غرق خون، از نو ولی پرسید: یاری هست؟ یاری هست؟

ناگهان در آن سکوت هلهله آلود، آوایی
پرسشم را پس هنوز امید "آری" هست؟ یاری هست؟

آری آری، هق هقی... نه... حق حقی آمد رجز واری
طفل را با تیغ و تیر اما چه کاری هست؟... یاری هست؟

این گلو خشک است، مردم! یک سر سوزن مروت، آه
یا کفی از آب، قدر شیرخواری هست؟... یاری هست؟

ناگهان پاسخ رسید، آری...گلو تر میکند تیری!
همدمی اینَک برای سوگواری هست؟... یاری هست؟

نیست یارای کلامم، در جهان آیا کلامی هم
در جواب مادر چشم

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 11:26
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( که دقّت کرده ای این گونه با دقّت ) * مهدی رحیمی زمستان

2116
3

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( که دقّت کرده ای این گونه با دقّت ) چه فکری می کنی ای تیر،آیا قدِّ اصغر را نمی بینی؟
مگر بر آستان خیمه مادر را نمی بینی؟
که خود را می کشی این طور با شدّت
که دقّت کرده ای این گونه با دقّت
که از زِه می پری این قدر با سرعت

همیشه نقطه ی قلبِ هدف مشکی ست
امّا خوب دقّت کن که این دفعه سپیدی گلوگاهی هدف گشته
به روی دست خورشید جهان ماهی هدف گشته

اگر یک شعبه هم بودی،نمی ماند از گلو چیزی
چه تصویر غم انگیزی؛
که تیری با سه تا شعبه به سمت حنجری رفته
به قصد آفتابی بر وَرایِ منبری رفته

پریشانم از این برخورد
اگر آبش نمی دادند، این کودک خودش می مُرد

چرا تیر سه شعبه؟ که برای کودک شش ماهه ی تشنه،
نبود آب کافی بود
برای این که بابا بشکند از پا،می

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 11:27
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 یوسف رحیمی

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( مگو گریه که این رازی مگو بود ) * یوسف رحیمی

979

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( مگو گریه که این رازی مگو بود ) مگو گریه که این رازی مگو بود
چه فریادی بلند از آن گلو بود

اگرچه تشنه‌لب می‌رفت اما
شهادت تشنهٔ‌ لب‌های او بود

شاعر : یوسف رحیمی

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 11:29
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( همه توان خودش را گذاشت حرمله اما ) *

896
1

حضرت علی اصغر(ع)شهادت  -( همه توان خودش را گذاشت حرمله اما ) قبول دارم؛ در کربلا صواب نکردم
ملامتم نکن! آغوش را جواب نکردم

همه توان خودش را گذاشت حرمله اما
خداگواه؛ به سمت علی شتاب نکردم

به زهر، کام مرا تلخ کرد حرمله اما
هوای بوسه بر آن شیشه ی گلاب نکردم

هزار بار مرا سمت مشک آب فرستاد
ولی به حضرت عباس فکر آب نکردم

دو راه داشتم: اصغر... حسین... ساده بگویم
که چشم بستم و از این دو انتخاب نکردم

به تیره بختی من تیر نیست در همه عالم
که هیچ کار برای دل رباب نکردم

محمد حسین ملکیان

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 11:32
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( ا"خون ز پیمانه ی خورشید جهانتاب خورد" ) *

2896
1

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( ا"خون ز پیمانه ی خورشید جهانتاب خورد" ) پدری آب شده تا پسری آب خورد
ا"خون ز پیمانه ی خورشید جهانتاب خورد"

ماهی تنگ عطش راه به جایی نبرد
حنجرش آن قدری نیست به قلاب خورد

به لبش آب رسد یا نرسد می میرد
نوش دارو ست پس از مرگ که سهراب خورد

پلک بر پلک نهاده است در آغوش پدر
شاید او خواب ببیند که کمی آب خورد

لعنت حق به کسانی که گمان می کردند
که به نام پسرش کام پدر آب خورد

سرخی خون علی شانه به مغرب زده است
آسمان سرخی اش از جای دگر آب خورد

امیر خورسند

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 11:33
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( از کینه ی تیغ وطعنه ی نیش گذشت ) *

719
1

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( از کینه ی تیغ وطعنه ی نیش گذشت ) این لاله که از تمام هستیش گذشت
از کینه ی تیغ وطعنه ی نیش گذشت

تااینکه نهال دین شکوفا باشد
از غنچه ی نا شکفته ی خویش گذشت

محسن درویش

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 11:35
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( غروب شد و تو ساحلِ، خشک لبات نشستم ) * روح الله عیوضی

1229

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( غروب شد و تو ساحلِ، خشک لبات نشستم ) غروب شد و تو ساحلِ، خشک لبات نشستم
تو سایۀ، عطش گرفته ی صدات نشستم

بال کوچیکت تو لباس گهواره جا نشد
هیچ آغوشی به غیر آسمون برات وا نشد

اینا کی ان که رو زمین بال هوایی دارن
برای بردنت عجب برو بیایی دارن

تیرا تو دست مردای چله نشین نشستن
و خاکا همزمان رو صفحه ی جبین نشستن

نگه نداشتن حرمتِ ضریح حنجرت رو
پا ندادن پرواز نو رسیده ی پرت رو

بهار آرزوهامو رنگ خزونی کردن
فضای سبز قلبمو پر از نشونی کردن

اینایی که قدم تویِ راه خدا گذاشتن
تو صحن نازک گلوت بی وضو پا گذاشتن

تو رفتی و زندگی از وجود من جواب شد
تو رفتی و سقف هوا روی سرم خراب شد

یه گوشۀ عرش خدا برات لالا می خونن
تلقین تو فرشته ها همون بال

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 11:37
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( نمي شود كه علي جان تو را تكان بدهم ) * علی قالیباف

1004

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( نمي شود كه علي جان تو را تكان بدهم ) سه شعبه خواست تو را هم به ميزبان بدهم
از اين به بعد در آغوش آسمان بدهم

چه خورده بد گره اي دست تير با دستم
نمي شود كه علي جان تو را تكان بدهم

ميان خيمه نگاهت به چشم من مي گفت
اجازه اي بده بابا خودي نشان بدهم

تو تشنه تر زعلي اكبري ولي پسرم
خودت زبان نگرفتي به تو زبان بدهم

اگر كه دفن شدي پشت خيمه علت داشت
نخواستم كه بهانه به دستشان بدهم

شاعر : علی قالیباف

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 11:38
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( گرم روز است و تمام خورشید ) * حسن لطفی

1447
3

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( گرم روز است و تمام خورشید ) گرم روز است و تمام خورشید
آفتاب است که می‌بارد تیغ
نیست آبی که لبی تَر گردد
نیست اشکی که زند حلقه به چشمی بی جان
گوشه‌یِ خیمه‌ای از بی تابی
مادری می‌خواند
نغمه‌یِ لالایی
شاید اینگونه بخوابد طفلش
ولی اینبار چه آرام و ضعیف
تشنگی جوهره‌یِ لالایی او را بُرده

تا که هُرمِ نفسش
می‌خورَد بر رُخِ کودک آرام
چهره‌ی سوخته‌اش میسوزد
مادری چشم به راه
گونه‌هایش زخم است
رَدِ سرخی است که از ناخنِ طفلش مانده
هردو باهم تشنه
هردو باهم بی تاب
هردو دل داده به آوازِ پدر
تا کلامی گوید
ساقی از راه رسید
باز هم مَشکِ پُر آب
چقدر طولانی است
انتظارِ رُخِ تاول زده‌ای
نَفَسِ سوخته‌ای
کمی آنسوتر از او
زیرِ یک خیمه‌ی تفدیده‌

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 11:39
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( چشمِ بیدارِ من و باز، شبی طولانی ) *

979

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( چشمِ بیدارِ من و باز، شبی طولانی ) چشمِ بیدارِ من و باز، شبی طولانی
باز من بودم و حیرانی و سرگردانی...

خسته بودم، دلم از عالم و آدم پُر بود
از سیاهیِ دلِ اهلِ زمیـن دلـخور بود...

میشنیدم همه جا غربت فریادی را...
ناگهان از همه سو "گریه ی نوزادی را..."

عطـرِ مظـلومیـتش دور و برم می پیچید
گریه ی ملتمسش توی سرم می پیچید

میشنیدم همه جا غربت فریادش را
چشم بستم که زِ خاطر ببرم یادش را

چشم بستم "وَ به رویای غریبی رفتم"
خواب دیدم که به صحرای غریبی رفتم

بوی پیمان شکنی از همه جا می آمد
از سراپای زمین بوی بلا می آمد...

ناگهان گوشِ دلم پُر شد از آهنگی تلخ
خستگی بود و صدای عطش و جنگی تلخ

چشمم افتاد ب مردی که دودستش پُر بود
مــرد، از

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 11:41
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( کشید بار غم و رنج بی حساب رباب ) * سید حسن رستگار

1179

حضرت علی اصغر(ع)شهادت -( کشید بار غم و رنج بی حساب رباب ) کشید بار غم و رنج بی حساب رباب
و بود تا دم آخر در این عذاب رباب

چقدر شعله ور و داغدار میسوزد
مگر چه گفته در گوش آفتاب رباب

مکن شبیه به گهواره دست را که فلک
به یک تکان دو دستت شود خراب رباب

بس است خواندن لا لا علی علی لا لا
به روی نیزه علی تازه رفته خواب رباب

عطش چه بر سر شش ماهه کودکش آورد
که گشت مرثیه ی روضه های آب رباب

میان طشت سری ، بین دستها سرها
چه ها کشید در آن مجلس شراب رباب

برای شعر علی اصغری که بی شیر است
ردیف و قافیه ام میشود رباب رباب

شاعر : سید حسن رستگار

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 11:46
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد