حضرت علی اصغر (ع)

مرتب سازی براساس
 محسن طالبی پور

حضرت اصغر (ع) -(کجایی صبر و قرار مادر) * محسن طالبی پور

880
2

حضرت اصغر (ع) -(کجایی صبر و قرار مادر) کجایی صبر و قرار مادر
بیا که آروم نداره مادر
یادم نمی ره که تشنه رفتی
چرا نموندی کنار مادر
مادرت فدای اون چشات
تنگ شده دلم برا صدات
کاش می شد تو رو بغل کنم
لالایی بگم بازم برات
برات بمیره مادر
دلم گرفته هواتو دارم
می خوام تو رو باز رو پام بزارم
اومد یه کم شیر به سینه ی من
ولی دیگه من تو رو ندارم
قلب من یه خونه ی غمه
جای ناخنت رو سینمه
از غم لبای خشک تو
مادرت بمیره باز کمه
برات بمیره مادر
میون رویا تو رو می بینم
تو آسمونا تو رو می بینم
حالا دیگه با گلوی پاره
رو دست زهرا تو رومی بینم
این روزا همیشه مضطرم
هر چی باشه من یه مادرم
این روزا علی همش تو خواب
دنبال یه نیزه با سرم
برات بمیره مادر

  • دوشنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 11:08
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 رضا یعقوبیان

اسطوره عشق -(اسطوره مهر و وفایی) * رضا یعقوبیان

69

اسطوره عشق -(اسطوره مهر و وفایی) اسطورۀ مهر و وفایی
همسنگر خون و خدایی
ای مونس و همراز مولا
ای نقطۀ آغاز مولا
ای آخرین سرباز مولا
مولا مدد یا علی اصغر(۳)
**
توبررباب نور دوعینی
درکربلا یار حسینی
ای باب حاجات خلایق
ای آخرین سرباز لایق
بین شهیدان شمس بارق
مولا مدد یا علی اصغر(۳)
***
ای غنچه گلزارعصمت
ای اسوه عشق و محبّت
نور خداوند مبینی
توحامی قران و دینی
تو برحسین یار و معینی
مولا مدد یا علی اصغر(۳)
***
گرچه تو هستی شیرخواره
درآسمان دین ستاره
نور خدای لایزالی
کودک ولی حیدر خصالی
دربین خوبان بی مثالی
مولا مدد یا علی اصغر(۳)
***
تو نور بخش این جهانی
مایه ی آرامش جانی
دین خدا مرهونت اصغر
شیعه بود مدیونت اصغر
عالم شده محزونت اصغر

  • دوشنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:52
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

شهید عطشان -(اصغرای ماه تابان) * رضا یعقوبیان

83

شهید عطشان -(اصغرای ماه تابان) اصغرای ماه تابان
اصغرای نور یزدان
جان ثاراللهی تو
طفل شش ماهه عطشان
غنچۀ باغ عصمت اصغر
شافع خیل امّت اصغر
**
گل گلزار عصمت
دین زتو داردحرمت
خون پاکت علی جان
شیعه را داده عزّت
غنچۀ باغ عصمت اصغر
شافع خیل امّت اصغر
**
نجل پیغمبری تو
شافع محشری تو
درگلستان حیدر
غنچه پرپری تو
غنچۀ باغ عصمت اصغر
شافع خیل امّت اصغر
**
ای صفا بخش عالم
رهرو راه خاتم
شامل شیعیان است
لطف و جودت دمادم
غنچۀ باغ عصمت اصغر
شافع خیل امّت اصغر
**
گل باغ جنانی
نوربخش جهانی
ای امید دو عالم
درد ماراتو دانی
غنچۀ باغ عصمت اصغر
شافع خیل امّت اصغر
**
طفل پاک ربابی
از چه در آفتابی
لب عطشان علی جان
برروی دست بابی
غنچۀ باغ عصمت اصغر
شا

  • دوشنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:55
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(غزل)لرزیدن اهل حرم/لرزه بر دست من و پیکر تو میلرزد * محمود اسدی

1108

(غزل)لرزیدن اهل حرم/لرزه بر دست من و پیکر تو میلرزد لرزه بر دست من و پیکر تو میلرزد
وسط معرکه دیدم سر تو می لرزد

خواستم از گلویت تیر کشم اما حیف
تیرهم در وسط حنجر تو می لرزد

شده آویخته بر پوست سر کوچک تو
گر ببیند سر تو، خواهر تو می لرزد

موقع دفنِ تنت، کار پدر مشگل شد
عمه ات گفت، هنوز اصغر تو می لرزد

مثل بسمل شده ای گرچه سرت گشته جدا
خاک میریزم و بینم پرِ تو میلرزد

کاشکی نیزه ی دشمن نکند پیدایت
نیزه در خاک رود، مادر تو میلرزد
*******
شائق

  • سه شنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 22:23
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(غزل)مستی نیزه دار/رفته رمق ز دست و سر و پیکرم علی * محمود اسدی

603

(غزل)مستی نیزه دار/رفته رمق ز دست و سر و پیکرم علی رفته رمق ز دست و سر و پیکرم علی
باللَّه که نیست ماتم تو باورم علی

تو تیر خورده ای پسر من ولیک سوخت
از حنجر بریده ی تو حنجرم علی

بهد از شهادت تو عدویت،عزیز دل
بر دل نهاده است غم دیگرم علی

یک عده بیل دار که با نیزه آمدند
باکینه آمدند به پشت حرم علی

نیزه بخاک رفت و تنت شد برون زخاک
ای وای من مقابل چشم ترم علی

بامعجرم سرت به سر نیزه بسته شد
شدسایبان،سر تو برای سرم علی

یک جرعه آب خورده ام از دیشب و،ببین
شیرآمده به سینه،گل پرپرم علی

ای نی سوار تشنه،پر از شیر سینه شد
پایین بیا ز نیزه،مزن آذرم علی

مست است نیزه دار تو ای هستی رباب
در زیر دست و پا نروی،دلبرم علی

بی اختیار دست خودم را تکان دهم
ا

  • سه شنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 22:26
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب

چه گذشت به دل رباب *

2306

چه گذشت به دل رباب قال رسول الله - صلى الله عليه وآله

انى لاكون فى الصلوة فاسمع
بكاء
الصبى فاخفف مخافة ان اشق على
امه ؛
من گاهى در حال نماز كه هستم
صداى گريه كودكى را مى شنوم و
نماز را سبك و كوتاه مى كنم، چرا كه
مى ترسم مادرش را به رنج افكنم.

جا دارد عرض كنيم يا رسوالله (ص)
جاى شما خالى بود كربلا ، ببينيد چه
گذشت به دل رباب ...

منبع
(كنزالعمال، ج ٧، ص ٦٠١، حديث

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 11:29
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب

روضه شش ماهه علی اصغر *

1770

روضه شش ماهه علی اصغر ? آزاد كرده حسين (ع)
حاج شيخ احمد كافى (رضوان اللّه تعالى عليه) نقل نمود:
يكى از شيعيان در بصره سالى ده شب در خانه اش دهه عاشورا روضه خوانى مى كرد اين بنده خدا ورشكست شد و وضع زندگى اش از هم پاشيده شد حتى خانه اش را هم فروخت.
نزديك محرم بود با همسرش داخل منزل روى تكه حصيرى نشسته بودند يكى دو ماه ديگر بنا بود خانه را تخليه كنند، و تحويل صاحبخانه بدهند و بروند.
همسرش مى گويد: يك وقت ديدم شوهرم منقلب شد و فرياد زد.
گفتم: چه شده؟ چه شده؟
گفت: اى زن ما همه جور مى توانستيم دور و بر كارمان را جمع كنيم، آبرويمان
يك مدت محفوظ باشد، اما بناست آبرويمان برود.
گفتم: چطور؟ گفت: هر سال دهه عاشورا امام حسين (

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:17
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب

مصائب امام حسين *

57

مصائب امام حسين كميت شاعر مي‌گويد: در حضور امام صادق عليه السلام درباره مصائب امام حسين عليه السلام شعر مي‌خواندم امام بسيار گريستند. اهل حرم هم صدا به گريه
بلند كردند آن گاه از پشت پرده، كنيزي طفل كوچك شيرخواره اي را آورد و بر دامان امام نهاد.
گريه امام صادق عليه السلام شدت يافت موج صدا و گريه بالا گرفت. بانوان حرم آن كودك را به علي اصغر اباعبدالله عليه السلام شبيه نمودند و از اين رهگذر عزاداري را به حدّ اعلا رساندند. عرض كنيم يا امام صادق ع مجلسي بر پا كرديد چشمتون به اون كودك افتاد ياد مصيبت علي اصغر افتاديد گريه امانتون نداد مي خوايم سئوال كنيم شما بگيد چه كشيد جد غريب تان حسين ع اون لحظه اي كه
اومد كنار

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:19
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب

مقتل حضرت علی اصغر *

1838

مقتل حضرت علی اصغر وَلَمّا رَاءَى الْحُسَيْنُ عليه السّلام مَصارِعَ فِتْيانِهِ وَاءَحِبَّتِهِ
عَزَمَ عَلى لِقَاءِ الْقَوْمِ بِمُهْجَتِهِ، وَنادى:
هَلْ مِنْ ذابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللّهِ؟
هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ يَخافُ اللّهَ فينا؟
هَلْ مِنْ مُغيثٍ يَرْجُو اللّهَ بِإِغاثَتِنا؟
هَلْ مِنْ مُعينٍ يَرْجُو ما عِنْدَ اللّهِ فى إِعانَتِنا؟
راوى گويد: چون امام مظلومان قتلگاه جوانان و دوستان خود را مشاهده فرمود كه همه بر روى خاك افتاده اند و جان به جان آفرين سپرده اند تصميم عزم فرمود كه با
نفس نفيس با گروه بد نهاد، جهاد نمايد و نداى بى كسى در داد كه آيا كسى هست كه از حرم رسول پروردگار عالميان، دفع شرّ ياغيان و ظالم

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:21
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب

روضه علی اصغر *

60

روضه علی اصغر وقتي لشكر حر به كاروان امام حسين رسيدند
يكي از سربازان لشگر حر بسيار تشنه بود و حضرت سيدالشهداء متوجه عطش او شد يك شتر آب كش بود آنجا ، حضرت به سرباز فرمود((انخ الراوية)) (١)
يعني شتر رابخوابان و آب بخور سرباز از عطش توان در بدن نداشت حضرت آمدند و خودشان شتر را خوابانيد و مشك پر از آب را جلوي اين سرباز گرفتند و سرباز سيراب شد
?سرباز حرفي نزد حضرت از رنگ پريدش متوجه شد تشنه است ، تو خيمه هاي آل الله
كار عطش به جايي رسيد كه حضرت بچه شش ماهه رو روي دست گرفت فرمود (اسقو هذا الرضيع) (٢)
خودتون اين طفل بي كناه رو بگيريد و سيرابش كنيد
حرمله ي نامرد گرفت اين بچه رو اما با تير سه شعبه جلوي چشم پدر با ت

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:22
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب

روضه و گريز حضرت على اصغر ع *

365

روضه و گريز  حضرت على اصغر ع روضه و گريز
حضرت على اصغر ع

١ ) بحار الانوار جلد٤٥ صفحه٥٧
٢ ) لهوف صفحه ١١٧و نفس المهموم صفحه٣٤٩

بسم الله الرحمن الرحيم
يكي از سربازان لشگر حر بسيار تشنه بود و حضرت سيدالشهداء متوجه عطش او شد يك شتر آب كش بود آنجا حضرت به سرباز فرمود((انخ الراوية)) (١)
يعني شتر رابخوابان و آب بخور سرباز از عطش توان در بدن نداشت حضرت آمدند و خودشان شتر را خوابانيد و مشك پر از آب را جلوي اين سرباز گرفت و سرباز سيراب شد عرض كنيم كاش يه نفر حرف آقا رو متوجه مي شد سرباز حرفي نزد حضرت از رنگ پريدش متوجه شد تشنه است
كار عطش به جايي رسيد كه حضرت بچه شش ماهه رو روي دست گرفت فرمود (اسقو هذا الرضيع) (٢)
خودتون اين طفل

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 18:05
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب

گريز روضه حضرت على اصغر ع *

3195
5

گريز روضه  حضرت على اصغر ع گريز روضه
حضرت على اصغر ع
منبع: مقتل مرحوم مقرم ص٢٩٥-٢٩٦
از حلیمه سـعد ّیه نقل است که: ما ده نفر از زنان بادیه بودیم که ّاز منزل خود بیرون آمدیم تا اطفال شـهر مّکه را گرفته به منزل خود برده شـیر دهیم، من و شوهرم به واسـطه ضعف شترمان دیر به مکه رسیدیم، و دیگر طفل شیرخواري باقی نمانده بود. ناراحت شدیم در آن هنگام سواري نزدیک شد گفت: مرا فرزندي است یتیم، به هریک از زنان بنی سـعد گفتم، به سـبب یتیمی او را قبول نکرد گفتند تو او را قبول کن تا دنیا و آخرت تو آباد گردد. حلیمه می گوید: هنگامی که من پرورش نوزاد آمنه را متکفل شدم در حضور مادر او، خواسـتم او را شیر دهم، سینه چپ خود را که داراي شیر بو

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 18:10
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب
 علی صمدی

حضرت علی اصغر(ع) -(ای علی اصغرم لایی لایی) * علی صمدی

1553
5

حضرت علی اصغر(ع) -(ای علی اصغرم لایی لایی) ای علی اصغرم لایی لایی
نازنین دلبرم لایی لایی
بس که بی تابی و خواب نداری
شد نوای حرم لایی لایی
لالایی لالایی
بخواب و نده مادرت رو عذاب
نه شیر هست تو سینم نه تو مشکا آب
بمیره برا تو علی جان رباب
نزن دست و پا که میگیری با
تلذی تو جون از مادر
به دور لبت نگردون زبون
شدم نیمه جون ای اصغر
لالایی علی ۳ لالایی
داره از دست میره طفل شیرخوار
یا حسین جان علیمون رو بردار
سمت لشکر ببر شاید اینبار
رحم اومد تو دلاشون به یکبار
اما نه اما نه
ندارند یه ذره ز مردی نشون
چقدر زود برا غنچه اومد خزون
گذاشت حرمله تیرشو تو کمون
سه شعبه نشست به روی گلوش
برید گوش تا گوش حلقوم رو
کجا خاک کنه نبینه رباب
تا این پیکر معصوم ر

  • پنج شنبه
  • 15
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:56
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

سرباز شش ماهه -(هل من معینت تا که از میدان شنیدم ) * اسماعیل تقوایی

978

سرباز شش ماهه -(هل من معینت تا که از میدان شنیدم ) سرباز شش ماهه

هل من معینت تا که از میدان شنیدم
سرگشته از گهواره ام بیرون پریدم

شش ماهه سربازت منم ای بی معینم
هستی مرادم ای پدر بهرت مریدم

دارم عطش اما عطش بهر شهادت
خوردن ز احلی من عسل باشد امیدم

ای حرمله تیر سه شعبه بر کمان گیر
تیر تو باشد رستگاری را نویدم

دقت نما ای حرمله عالی هدف گیر
آماده باشد بهر تو حلق سپیدم

بر دست بابا بودم وبابا پرم داد
پرپر زنان تا عرش بالا من رسیدم

بابای من را لحظه ی درد آوری بود
آندم که روی دست او در خون تپیدم

کردش مهیا از برای من مزاری
در زیر خاک پشت خیمه آرمیدم

شاعر:اسماعیل تقوایی

  • یکشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 14:12
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر(ع) -(من علی اصغرم و تیغ اگر بردارم) * مهدی مقیمی

7449
31

حضرت علی اصغر(ع) -(من علی اصغرم و تیغ اگر بردارم) من علی اصغرم و تیغ اگر بردارم
در وجودم سکنات علی اکبر دارم
نسبِ هاشمی ام کار خودش را کرده
جگر حمزه ، دلِ فاتح خیبر دارم
سِنِّ کم از نظرِ نسل علی مطرح نیست
کوچک اما اثرِ مالک اشتر دارم
همه کردند سر و جان به فدای پدرم
کسر شأن است ببینند که من سر ، دارم
در سپاهی که عمویم شده فرماندهء آن
حکم جانبازی و سربازیِ لشگر دارم
من ز نسل علی ام که زرهش پشت نداشت
حرمله کمتر از آنست زره بردارم
از سرِ نی به سرِ عمه شوم سایۀ سر
ارثِ غیرت ز ابالفضل دلاور دارم
کوفه و شام بترسید که من در رگ خود
خونِ قتّالِ عرب حضرت حیدر دارم
هاشمیّون همگی مادری اند ومن هم
هر چه دارم همه از دامنِ مادر دارم
گرچه افتاده ام از شیر به

  • یکشنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 09:08
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر ع -(لالا_لالا_لالا_لالایی_لالا_لا چه سازم من در این ویرونه حالا ؟) * هستی محرابی

1087

حضرت علی اصغر ع -(لالا_لالا_لالا_لالایی_لالا_لا چه سازم من در این ویرونه حالا ؟) ‍ ‍ ‍ ‍#شعر_لالاییِ_حسرتِ_بی بی_رباب_بر_سرِ #گهواره ی_خالیِ_حضرت_علی_اصغر_(ع)
#سبک_نوشته

لالا_لالا_لالا_لالایی_لالا_لا
چه سازم من در این ویرونه حالا ؟

شب است و ماه و یک دشتِ خیالی، جون
رباب و آه و یک گهواره خالی!

من از داغِ فراقت بی قرارم، جون
نمیدونم تو امشب، در چه حالی؟

فقط دونم که از دردِ گلویت، جون
دیگه نایی نداری تا بنالی!

علی جون سینه ام گشته پُرِ شیر، جون
دریغا! که گلم جایِ تو خالی!

لالا_لالا_لالا_ماهِ هلالی، جون
هنو در ذهنِ من مونده سؤالی؟

شب است و لاله ی مادر کجایی؟جون
چرا امشب خَموش و بی صدایی؟

نمیدونم درین صحرایِ خاموش، جون
کجا خوابون تو رو امشب بابایی؟

الاهی هیچ گلی تشنه ن

  • یکشنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 09:25
  • نوشته شده توسط
  • 09113526529
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

دوبیتی -(شب عطش شب هفتم) * مرتضی محمودپور

625

دوبیتی -(شب عطش شب هفتم) ◾دوبیتی‌

◾شب هفتم محرم

ز دست حرمله فریاد فریاد

امان از دست این صیاد صیاد

گلایه دارم از تیره سه شعبه

که داده غنچه‌ام بر باد بر باد

  • یکشنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 09:44
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

دوبیتی -(شب هفتم محرم) * مرتضی محمودپور

1287
1

دوبیتی -(شب هفتم محرم) ◾ ششماهه‌ی کربلا

ز سوز تشنگی حرفی نگفتی

عزیزم از روی نیزه نیفتی

به جای آب بهرت شیر دارم

ز روی ناقه حرفم را شنفتی

  • یکشنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 09:57
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 امیر عظیمی

حضرت علی اصغر(ع) -(تا از افق جمال حسین آفتاب کرد) * امیر عظیمی

641

حضرت علی اصغر(ع) -(تا از افق جمال حسین آفتاب کرد) تا از افق جمال حسین آفتاب کرد
سنگ سیاه جان مرا دُرّ ناب کرد
من کال بودم و نرسیده به بزم عشق
دست حسین قوره ی دل را شراب کرد
اینکه حسین خواند مرا نوکر خودش
در حق من بدون تعارف ثواب کرد
روزی خیال تشنگی اش از سرم گذشت
لب های خشک او جگرم را کباب کرد
سقا کنار علقمه از غصه آب شد
از بس سکینه پیش عمو آب آب کرد
می دانی از چه ولوله افتاد در حرم؟
بغض رباب حال حرم را خراب کرد
گهواره، طفل، تیر‌سه‌شعبه، رباب، آب
با شیعه هر چه کرد غم این رباب کرد
اصلاً برای تشنگی شیعیان حسین
رو زد به آب، حرمله او را جواب کرد

  • یکشنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 10:03
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

دو بیتی‌ها -(شب هفتم محرم) * مرتضی محمودپور

796
-1

دو بیتی‌ها -(شب هفتم محرم) دوبیتی های

شب هفتم محرم

◾یا علی اصغر

مکن پنهان نگاهت را ز مادر

الا ای کودک ببریده حنجر

چرا چشمت به روی نیزه بستی

الا ای غنچه‌ی نشکفته پرپر

◾ ششماهه‌ی کربلا

ز سوز تشنگی حرفی نگفتی

عزیزم از روی نیزه نیفتی

به جای آب بهرت شیر دارم

ز روی ناقه حرفم را شنفتی

◾شب هفتم محرم

ز دست حرمله فریاد فریاد

امان از دست این صیاد صیاد

گلایه دارم از تیره سه شعبه

که داده غنچه‌ام بر باد بر باد

◾شب هفتم شب عطش

عزیزم من ز رویت شرمسارم

خزانم لیک چون ابر نوبهارم

بیا پایین در آغوشت بگیرم

به روی ناقه مادر شیر دارم

  • یکشنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 10:10
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 روح اله نوروزی

حضرت علی اصغر(ع) -(دلم رو سپُردم به شاهی) * روح اله نوروزی

643

حضرت علی اصغر(ع) -(دلم رو سپُردم به شاهی) دلم رو سپُردم به شاهی
که میــــگن ذبیحِ حسینه
فــــدایِ پیام آوره عشــق
همون که مسیحِ حسینه
تو عــــزت،تو غیرت،تو ایثـــار
یه اسطوره ای مثله مولاست
نــــمــــادِ وفــــا و صــــلابــــت...
نگاهش پر از عطرِ زهراست
شنیــــدم که زهرا و حیدر
خلاصه شده تو وجودش
همه حاجتامــــو روا کــرد
فدایِ کــرامات و جُودش
با اون سن کوچیک نشون داد
فــــدایی شــــده پــــایِ عـــشقـــه
رویِ سینــــه ی مـــا نــــوشتـــه:
''علی اصغـــر آقــــایِ عـــشقـــه ''
با اون سن کوچیک نشون داد
کـــه سربــازِ راهــــه حــــسیــــنــــه
بــــه روىِ دامنِ زینبـــه جـــاش
عــــزیـــزِ سپــــاهــــه حــــسیــــنــــه

  • یکشنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 10:48
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 علی اصغر یزدی

حضزت علی اصغر(ع) -(آتش خورشید تا اسباب شد ) * علی اصغر یزدی

573

حضزت علی اصغر(ع) -(آتش خورشید تا اسباب شد  ) آتش خورشید تا اسباب شد
تشنگی در خیمه ها هم باب شد
واژه ی «آب زلال» کربلا
بعد عباس علی «نایاب» شد
در غم لب های خشک طفل او
خیمه ها آتش گرفت و «آب» شد
از عطش بر روی دستان حسین
کودک دردانه ای بی تاب شد
تیر دستان خودش را باز کرد
بی مهابا راهی مهتاب شد
خنده اش بابای خود غم دار کرد
شمر هم از داغ او شاداب شد
خون او در آسمان کربلا
مصحفی بر غربت ارباب شد

  • یکشنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 10:57
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 وحید زحمتکش شهری

حضرت علی اصغر -(بوسه ای تیر سه شعبه به گلویت زد و رفت) * وحید زحمتکش شهری

2832
3

حضرت علی اصغر -(بوسه ای تیر سه شعبه به گلویت زد و رفت) بوسه ای تیر سه شعبه به گلویت زد و رفت

حرمله آمد و یک تیر به سویت زد و رفت

آتشی خنده ی تو بر دل بابا زده بود

دم آخر پدرت بوسه به رویت زد و رفت

راس تو بر روی نیزه چه منور شده بود

یک نسیم آمد و یک شانه به مویت زد و رفت

سند غربت مولا به خدا خون تو بود

خون تو شعله به عقبای عدویت زد و رفت

به روی نی سر عباس نگاهش به تو بود

عطشت ضربه ی سختی به عمویت زد و رفت

دم آخر به ملاقات تو مادر آمد

آمد و بوسه به آن روی نکویت زد و رفت

وحید زحمت کش شهری

  • یکشنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 11:19
  • نوشته شده توسط
  • وحید زحمت کش شهری
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر(ع) -(غروب شد و تو ساحلِ، خشک لبات نشستم) * روح الله عیوضی

752

حضرت علی اصغر(ع) -(غروب شد و تو ساحلِ، خشک لبات نشستم) غروب شد و تو ساحلِ، خشک لبات نشستم
تو سایۀ، عطش گرفته ی صدات نشستم
بال کوچیکت تو لباس گهواره جا نشد
هیچ آغوشی به غیر آسمون برات وا نشد
اینا کی ان که رو زمین بال هوایی دارن
برای بردنت عجب برو بیایی دارن
تیرا تو دست مردای چله نشین نشستن
و خاکا همزمان رو صفحه ی جبین نشستن
نگه نداشتن حرمتِ ضریح حنجرت رو
پا ندادن پرواز نو رسیده ی پرت رو
بهار آرزوهامو رنگ خزونی کردن
فضای سبز قلبمو پر از نشونی کردن
اینایی که قدم تویِ راه خدا گذاشتن
تو صحن نازک گلوت بی وضو پا گذاشتن
تو رفتی و زندگی از وجود من جواب شد
تو رفتی و سقف هوا روی سرم خراب شد
یه گوشۀ عرش خدا برات لالا می خونن
تلقین تو فرشته ها همون بالا می خون

  • یکشنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 13:00
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن لطفی

حضرت علی اصغر(ع) -(رضیع الحسین) * حسن لطفی

1082

حضرت علی اصغر(ع) -(رضیع الحسین) رضیع الحسین
گمان را شکست
غمی قامتِ آسمان را شکست
ببین حرمله
که پشتِ امامِ زمان را شکست
چنان زِه کشید
که از بُغضِ حیدر کمان را شکست
صدایی مهیب
دلِ مادری نیمه جان را شکست
سه‌شعبه رسید
یکی از سه‌شعبه دهان را شکست
گلو که نگو
نوکِ دومَش استخوان را شکست
و با سومی
سرِ کودکِ بی زبان را شکست
چنان ضربه زد
نه گُل بازوی باغبان را شکست
پس از ساعتی
شرر حُرمتِ آشیان را شکست
حرامی زد و
سرِ کودکان خیزران را شکست
در آن ازدحام
که سنگی سرِ بر سنان را شکست
صدای رُباب
دلِ زینبِ قد کمان را شکست
ببین با لگد
زد و چوب گهواره‌مان را شکست

  • یکشنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 18:34
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر(ع) -(حس کرد در وجود خودش داغِ ناب را) * مرضیه عاطفی

759

حضرت علی اصغر(ع) -(حس کرد در وجود خودش داغِ ناب را) حس کرد در وجود خودش داغِ ناب را
رؤیایِ مادرانۂ پُر اضطراب را
بیتاب، اشک ریخته و غربت ِ پدر
از چشم های کوچک او برده خواب را
شش ماهه را سپرد به دست حسین(ع) و بعد...
خورشید بوسه زد عطش ِ آفتاب را
شد بیقرار و خیره به گهواره می شمرد
در کنج خیمه دلهرۂ بی حساب را
شاید به رحم آمده باشد دلِ کسی
شاید بگیرد از منِ مادر عذاب را
خوش بین شد و به خندۂ شش ماهه فکر کرد
اینکه نبرده اند از عالم ثواب را
گریه نمیکند! به گمانش که حرمله(لع)؛
داده به شیرخوارۂ او قدری آب را
تیر سه شعبه آمده بود و سه مرتبه
بر حنجرش سپرد چه محکم جواب را
عادت نکرده بود به آغوش ِ خالی و...
نیزه گرفت دار و ندارِ رباب را!

  • یکشنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 18:20
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن لطفی

حضرت علی اصغر(ع) -(در زیرِ آفتاب ببین سوختی رُباب) * حسن لطفی

2006
1

حضرت علی اصغر(ع) -(در زیرِ آفتاب ببین سوختی رُباب) در زیرِ آفتاب ببین سوختی رُباب
خیره مَشو به آب ببین سوختی رُباب
شرمنده‌ام کنارِ تو از رویِ مادرم
شرمنده‌ات شدیم عروسِ برادرم
خود را کمر خمیده بر این راه میکِشی
مویت سفید شد چقدر آه میکِشی
دیدی به رویِ نیزه علی تاب می‌خورَد
گفتی که نیزه‌دار چه بَد آب می‌خورَد
هنگام استراحتِ این نیزه دارها
آرام میروی سویِ آن نیزه بارها
در زیر آفتاب ببین سوختی رُباب
یک لحظه هم بخواب ببین سوختی رُباب
تاول زده است رویِ تو ای خاک بر سرم
شرمنده‌ات شُدیم عروسِ برادرم
خار است خارِ غربت صحرا به دامنت
هِی تا مَکُن لباسِ علی را به دامنت
پلکت که ریخت گریه به پیراهنش مَکُن
در خاطرت لباس علی را تنش مکن
در خواب ناله‌ات : گل د

  • یکشنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 18:46
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن لطفی

حضرت علی اصغر(ع) -(گمان را شکست غمی قامتِ آسمان را شکست) * حسن لطفی

1519
2

حضرت علی اصغر(ع) -(گمان را شکست   غمی قامتِ آسمان را شکست) گمان را شکست غمی قامتِ آسمان را شکست
ببین حرمله که پشتِ امامِ زمان را شکست
چنان زِه کشید که از بُغضِ حیدر کمان را شکست
صدایی مهیب دلِ مادری نیمه جان را شکست
سه‌شعبه رسید یکی از سه‌شعبه دهان را شکست
گلو که نگو نوکِ دومَش استخوان را شکست
و با سومی سرِ کودکِ بی زبان را شکست
چنان ضربه زد نه گُل بازوی باغبان را شکست
پس از ساعتی شرر حُرمتِ آشیان را شکست
حرامی زد و سرِ کودکان خیزران را شکست
در آن ازدحام که سنگی سرِ بر سنان را شکست
صدای رُباب دلِ زینبِ قد کمان را شکست
ببین با لگد زد و چوب گهواره‌مان را شکست

  • یکشنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 18:55
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

رباعی -(دم آخر به رویت خنده کردم) * اسماعیل تقوایی

641

رباعی -(دم آخر به رویت خنده کردم) دم آخر به رویت خنده کردم
دوباره فزت رب را زنده کردم

دلیل خنده ام این بود بابا
به عالم خصم تو شرمنده کردم
..........
شهید شاهد دردانه ی من
گل نورسته ی گلخانه ی من

کنارآب عطشان گشت پرپر
زهی بر کودک فرزانه ی من
...................
کمانداری چو بر پرتاب کوشید
زحلقی چشمه ای خونبار جوشید

علی اصغر زخون سیراب گردید
علیه ظالم دوران خروشید

  • یکشنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 19:12
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

دوبیتی شهادت علی اصغر (ع) -(رباب و تشنه طفل نيمه ساله) * حسن ثابت جو

1809

دوبیتی شهادت علی اصغر (ع) -(رباب و تشنه طفل نيمه ساله) رباب و تشنه طفل نيمه ساله
به دستم شیرخواری غرق ناله
شنیدم دشمنی با طعنه زد داد
فرات بسته پر آب و زلاله

  • یکشنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 20:28
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد