بسته شد چشمان ترم ـ شد نفسای آخرم
با همه می گویم منم ـ مادر سقای حرم
حسین من حسین من(2)
من خموش از زمزمه ام ـ من به یاد علقمه ام
افتخارم این است و بس ـ من کنیز فاطمه ام
حسین من حسین من(2)
من که کارم خندیدن است ـ لاله ها رابوئیدن است
حج من از شب تا سحر ـ دور زینب گردیدن است
حسین من حسین من(2)
چه شدعشق واحساس من ـ می رسدبوی یاس من
هردوچشمم مانده برراه ـ تاکه آید عباس من
حسین من حسین من(2)
ای سکینه تا زنده ام ـ هم از تو شرمنده ام
چشم خود را وا کن ببین ـ سر به پایت افکنده ام
حسین من حسین من(2)
قبله ام روی فاطمه ـ می رسد بوی فاطمه
بسته ام من بار سفر ـ می روم سوی فاطمه
حسین من حسین من(2)
******
شاع
- سه شنبه
- 27
- اسفند
- 1392
- ساعت
- 15:38
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار