اربعین حسینی

مرتب سازی براساس
 اسماعیل شبرنگ

شعر عاشورایی برای اربعین حسینی -( همین جا بود ، آهم را شنیدند ) * اسماعیل شبرنگ

10

شعر عاشورایی برای اربعین حسینی -( همین جا بود ، آهم را شنیدند ) همین جابود...
همین جا بود ، آهم را شنیدند
ولی انگار اشکم را ندیدند
همین جا بود ، آتش هایشان را
به روی خیمه های ما کشیدند
همین جا بود ، باشوق شهادت
کبوتر ها ز ِ خیمه می پریدند
همین جا بود ، زن ها بین خیمه
گریبان از غم تو می دریدند
همین جا بود ، آری ... بین گودال
سرت را پیش چشمانم بریدند
همین جا بود ، دیدم اسب هاشان
به روی پیکر تو می دویدند
همین جا بود ، بعد داغ عبّاس
همه طعم اسارت را چشیدند
کنارت با سرزانو رسیدم
نبودی که ببینی من چه دیدم

شاعر : اسماعیل شبرنگ

  • شنبه
  • 11
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 08:02
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 اسماعیل شبرنگ

زمزمه اربعین حسینی -( بعد این همه ـ اشک و زمزمه ) * اسماعیل شبرنگ

16

زمزمه اربعین حسینی -( بعد این همه ـ اشک و زمزمه ) اربعین حسینی :
بعد این همه ـ اشک و زمزمه
بالاخره غم دوری سر اومد
پاشو داداش ببین که خواهر اومد
با یه سبد گلای پرپر اومد
کنار قبر لاله گون تو
داداش ببین که بی خود از خودم
تو این چهل روزی که سخت گذشت
قد چهل سال از تو دور شدم
همه حاصلم ـ امید دلم
دیگه خوشی بدون تو محاله
ببین شدم اسیر آه و ناله
ازم نگیر سراغی از سه ساله
وقتی سر تو رو بغل گرفت
تازخم کاری لبت رو دید
پرستوی سه ساله ی حرم
از گوشه ی خرابه پرکشید
نور عین من ـ ای حسین من
نیستی ببینی که یه اربعینه
قاتل حال داغدار سکینه
عزای تک یل امّ البنینه
کشونده تا به کربلا ... رباب
دل شکسته و آواره رو
رسونده تا مزار علقمه
یه مشک خشک و پاره پاره رو

شا

  • شنبه
  • 11
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 09:55
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب
 اسماعیل شبرنگ

اربعین حسینی -( چل روز آزگاره ) * اسماعیل شبرنگ

17

اربعین حسینی -( چل روز آزگاره ) اربعین حسینی :
چل روز آزگاره
که پای تو شکستم
چل روزه که برادر
روضه خون تو هستم
برامون این چهل روز
گذشت مثه چهل سال
هرلحظه جون سپردم
به یاد داغ گودال
برادرم
پاشو ببین خواهرت رسیده
باقامتی
که به زیر بار غم خمیده
زنده م ولی
روزی هزار بار شدم شهیده
( واغریبا – واغریبا )
همین جابود که دیدم
سرتورو بریدن
تن تو رو توگودال
به خاک و خون کشیدن
از یاد من نمی ره
که روی خاک صحرا
پیکر زخمی تو
رفت زیر نعل اسبا
داداش حسین
انیس من شد آه و ناله
صورت من
شده به رنگ یاس و لاله
ازم نگیر
سراغی از طفل سه ساله
( واغریبا – واغریبا )

شاعر : اسماعیل شبرنگ

دانلود سبک

  • دوشنبه
  • 13
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 09:58
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب
 اسماعیل شبرنگ

شور سوم / تجدید بیعت -( با غم وغصه سرانجام ) * اسماعیل شبرنگ

9

شور سوم / تجدید بیعت -( با غم وغصه سرانجام ) شور سوم / تجدید بیعت
با غم وغصه سرانجام
آمدم از کوفه وشام
پیش تو گردیدم آرام / لاله ی پرپر(2)
خواهرت ای نوردیده
باسرافرازی رسیده
قامتش اما خمیده / کشته ی بی سر(2)
ذکر لبهایم فقط امّن یجیب است
بی تو دیگر زینبت خیلی غریب است
از غم دوریّ تو دل بی شکیب است
( نور عینم یا حسینم )
غرق سوز و اشک و آهم
بی تو دیگر بی پناهم
روضه خوان قتلگاهم / ای حبیب من(2)
پیش چشم مضطر تو
در کنار پیکر تو
ناله دارد خواهر تو / ای غریب من (2)
گشته صحرای غریبی غرق لاله
خواهشی دارم ز تو بااشک و ناله
که نپرسی از من احوال سه ساله
( نور عینم یا حسینم )
ماهمه در شور و شینیم
رهرو راه حسینیم
پیرو پیر خمینیم / تادم آخر (2)
می کنیم

  • دوشنبه
  • 13
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 11:36
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

اربعین -( ای کربلا من با تو به گفتگو هستم ) * سید محسن حسینی

53

اربعین -( ای کربلا من با تو به گفتگو هستم ) اربعین
ای کربلا من با تو به گفتگو هستم
بااین دوچشم پر خون به جستجو هستم
ای کربلا با من بگو ماه تمامم کو
ای کربلا با من بگو قبر امامم کو
مظلوم حسین جانم مظلوم حسین جانم
/./././
من زائر قبر تو هستم حسین جانم
ببین به سینه باشد دستم حسین جانم
خون شد دلم ای یار خونین جامه زینب
ای یار من بشنو زیارت نامه زینب
مظلوم حسین جانم مظلوم حسین جانم
/./././
دیدم ترا روی نی ای قرص ماه من
بودی تو هم روی نی محو نگاه من
تو از فراز نیزه گرم دلبری بودی
اما نمیدانم چرا خاکستری بودی
مظلوم حسین جانم مظلوم حسین جانم
چسان بگویم با تو ای یارو دلدارم
با دست بسته بردند به سوی بازارم
هر جا که من رفتم دلم با طعنه سوزاندند
نا

  • چهارشنبه
  • 15
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 15:57
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

اربعین -( من زینب سرگشته ام ، از کربلا برگشته ام ) * سید محسن حسینی

179

اربعین -( من زینب سرگشته ام  ، از کربلا برگشته ام ) اربعین
من زینب سرگشته ام از کربلا برگشته ام
ای همسفر بگو کجایی میمیرم آخر از جدایی
مظلوم حسین مظلوم حسین جان
/./././
ای یار خونین جامه ام بشنو زیارت نامه ام
خیزو ببین ای بی قرینه دست ادب دارم به سینه
مظلوم حسین مظلوم حسین جان
/./././
خیز و ببین ای همسفر آورده ام خون جگر
دیدی تو با دلم چه کردی زینب کجا و کوچه گردی
مظلوم حسین مظلوم حسین جان
/./././
من را به هر سو میکشی آخر تو من را میکشی
بگو مگر ز من چه دیدی چرا تو از من دل بریدی
مظلوم حسین مظلوم حسین جان
/./././
حسین بی سرم چه شد عزیز مادرم چه شد
کجایی ای ماه تمامم حسین من بشنو سلامم
مظلوم حسین مظلوم حسین جان
/./././
ای علقمه کو یاس من کو تربت

  • چهارشنبه
  • 15
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 15:59
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

اربعین -( من و آه سردم- همه رنج و دردم ) * سید محسن حسینی

57

اربعین -( من و آه سردم- همه رنج و دردم ) اربعین
من و آه سردم- همه رنج و دردم
در کجا بگردم-کو دلبر و دلدار زینب
گرم گفتگویم- باشد آرزویم
من به جستجویم-کو سرور و سالار زینب
ای کربلا چه شد حسین بی سر من
ای کربلا چه شد عزیز مادر من
حسین من حسین من بگو کجایی (2)
/./././
ماه عالم آرا- ای عزیز زهرا
خیز و کن تماشا- هستم تماشایی حسین جان
ای غمت طبیبم- برده ای شکیبم
دلبر غریبم- مردم ز تنهایی حسین جان
گردون کند تنهایی من را نظاره
نمانده بر هفت آسمانم یک ستاره
حسین من حسین من بگو کجایی (2)
/./././
ای نگار زینب- ای قرار زینب
غمگسار زینب- برگشته زینب از اسارت
ای امام عطشان- با دلی پریشان
سوی تو حسین جان- من آمدم بهر زیارت
من زائر قبر توأم ای بی قر

  • چهارشنبه
  • 15
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 16:00
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

اربعین -( ای کربلا کو دلبر و دلدار زینب ) * سید محسن حسینی

54

اربعین -( ای کربلا کو دلبر و دلدار زینب ) اربعین
ای کربلا کو دلبر و دلدار زینب
ای کربلا کو قافله سالار زینب
من خونین جگر – آمدم از سفر
مظلوم حسین جان
/./././
من زائرم ای یار خونین جامۀ من
بشنو حسین جانم زیارت نامۀ من
باشد ای هست من – به سینه دست من
مظلوم حسین جان
/./././
از قبر تو من بوسه می گیرم حسین جان
دارم یقین من بی تو می میرم حسین جان
دلبر بی سرم – عزیز داورم
مظلوم حسین جان
ماه شبم دیدی به چه روزم نشاندی
ای همسفر در کوفه و شامم کشاندی
ببین تنهائی ام – من تماشائی ام
مظلوم حسین جان
/./././
ای باغبان خون شد دلم مانند لاله
از من مپرسی حال زهرای سه ساله
سه ساله دخترت – مرده پای سرت
مظلوم حسین جان

شاعر : سید محسن حسینی

دانلود سبک

  • چهارشنبه
  • 15
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 16:01
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

اربعین امام حسین (ع) -( الهی الهی-کو دلبرودلدارم-کوقافله سالارم ) * سید محسن حسینی

166

اربعین امام حسین (ع) -( الهی الهی-کو دلبرودلدارم-کوقافله سالارم ) اربعین امام حسین (ع)
الهی الهی-کو دلبرودلدارم-کوقافله سالارم
هر سو بود نگاه زینب ای کربلا کو ماه زینب
/./././
الهی الهی- چه شد امام زینب – ماه تمام زینب
آمده ام از شام ویران برای دیدن شهیدان
/./././
حسین جان(2)- به هر طرف میگردم – تمام رنج ودردم
ای همسفر بگو کجایی میمیرم آخر از جدایی
/./././
حسین جان(2)- من زائر تو هستم- باشد به سینه دستم
ای یارخونین جامه من بشنو زیارت نامه من
/./././
حسین جان(2) - مپرسی از ویرانه - از دختر دردانه
خون شد دلم مانند لاله از داغ زهرای سه ساله
/./././
الهی الهی- چه شد امیر لشکر-کو ساقی آب آور
ای علقمه چه شد گل یاس به من بگو کو قبرعباس

شاعر : سید محسن حسینی

دانلو

  • چهارشنبه
  • 15
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 16:02
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 یوسف رحیمی

شعر اربعین حسینی(ع) از یوسف رحیمی -( کاروان می رسد از راه‌، ولی آه چه دلگیر چه دلتنگ چه بی تاب ) * یوسف رحیمی

734
3

شعر اربعین حسینی(ع) از یوسف رحیمی -( کاروان می رسد از راه‌، ولی آه چه دلگیر چه دلتنگ چه بی تاب ) کاروان می رسد از راه‌، ولی آه چه دلگیر چه دلتنگ چه بی تاب
دل سنگ شده آب ، از این ناله‌ی جانکاه زنی مویه کنان ، موی کنان
خسته، پریشان، پریشان و پریشان شکسته ، نشسته‌ ، سر تربت سالار شهیدان
شده مرثیه خوان غم جانان همان حضرت عطشان
همان کعبه‌ی ایمان همان قاری قرآن ، سر نیزه‌ی خونبار
همان یار ، همان یار ، همان کشته‌ی اعدا.
کاروان می رسد از راه ، ولی آه نه صبری نه شکیبی نه مرهم نه طبیبی عجب حال غریبی
ندارند به جز ماتم و اندوه حبیبی ندارند به جز خاطر مجروح نصیبی
ز داغ غم این دشت بلاپوش به دلهاست لهیبی به هر سوی که رفتند
نه قبری نه نشانی فقط می وزد از تربت محبوبهمان نفحه‌ی سیبی
که کشانده ست دل اهل حرم

  • دوشنبه
  • 27
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 08:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر اربعین حسینی(ع) -( من کشته ی اشکم که تو را یار بسازم ) * محسن نصرالهی

2216
2

شعر اربعین حسینی(ع) -( من کشته ی اشکم که تو را یار بسازم ) من کشته ی اشکم که تو را یار بسازم
تا گریه کنی واژه ی غمخوار بسازم
از کرب و بلایم نکند دور بمانی
من کشته شدم این همه زوار بسازم
شش گوشه بنا شد که خدا رحم نماید
تا عبد مطیعی زگنه کار بسازم
من خون خدا بودم و خون دل من شد
تا با دل زینب غم خون بار بسازم
هفتاد و دو بیت غزلم کرب و بلا بود
این واقعه خواندم که دلی زار بسازم
بیت الغزلم قافیه در علقمه دارد
خم شد کمرم تا که علمدار بسازم
من روزه گرفتم ز عطش در طف سوزان
تا با لب اکبر دمی افطار بسازم
از اهل حرم کودک شش ماهه گرفتم
تا با عطشش حجت دادار بسازم

شاعر : محسن نصرالهی

  • دوشنبه
  • 27
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 08:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 مصطفی صابر خراسانی

شعر اربعین حسینی -( بی تو قفس با آسمان فرقی ندارد ) * مصطفی صابر خراسانی

5191
17

شعر اربعین حسینی -( بی تو قفس با آسمان فرقی ندارد ) بی تو قفس با آسمان فرقی ندارد
بود و نبود این جهان فرقی ندارد
وقتی نباشی این و آن فرقی ندارد
دیگر بهارم با خزان فرقی ندارد
دیگرچه فرقی می کند قحطی آب است
دریا بدون تو برای من سراب است
تو قول دادی آشنای هم بمانیم
شانه به شانه پا به پای هم بمانیم
تا دست دردست عـصای هم بمانیم
تا آخرین لحظه برای هم بمانیم
از روی تل دیدم سوی گودال رفتی
اینقدر دست و پا زدی از حال رفتی
خواهـر بمیرد که دگر یاری نداری
تنها شدی و هیچ غمخواری نداری
دور و برت حتی عزاداری نداری
خواهر اسارت میرود کاری نداری
جان برادر صبر هم اندازه دارد
زینب برای چند غم اندازه دارد
انگار خاک کربـلا آتش گرفته
موی تمام بـچه ها آتش گرفته
از تشنگ

  • دوشنبه
  • 27
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 08:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 اصغر چرمی

شعر زيارت اربعين -(در روضه هميشه ديده ي تر داريم) * اصغر چرمی

2850
13

شعر زيارت اربعين  -(در روضه هميشه ديده ي تر داريم) در روضه هميشه ديده ي تر داريم

داغي به دل از غـــريب مادر داريم

عشق است اگر كه اربـعيـن امسال

بــيــن الــحرميـنـشان قدم بر داريم

شاعر: اصغر چرمی

  • دوشنبه
  • 11
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 12:29
  • نوشته شده توسط
  • اصغر چرمي
ادامه مطلب

شعر اسارت تا اربعين : شاعر اصغر چرمی *

1884
1

شعر اسارت تا اربعين : شاعر اصغر چرمی امروز بر روي زميني اي برادر
باور ندارم اين چنيني اي برادر
جاي شما بر روي دوش مصطفي بود
حالا چرا نيزه نشيني اي برادر
يك بار ديگر آرزو كردم بيايي
با زينبت تنها نشيني اي برادر

خورشيد زهرا جايگاهت آسمانهاست
بر روي نيزه مه جبيني اي برادر
بعد از شما دور و بر محمل شلوغ است
من آرزو كردم نبيني اي برادر
اي آنكه در كوفه شدي تنهاي تنها
پور اميرالمؤمنيني اي برادر
بردند اهل بيت را در كوفه و شام
تو شاهد نیزه نشيني اي برادر
وقتش رسيده روضه ات را من بخوانم
با خواهرت در اربعيني اي برادر
جانسوزتر از روضه هاي سخت ساقي
در روضه ي ام البنيني اي برادر
آن شب ميان گودي مقتل شنيدم
آرام يك صوت حزيني اي برادر
زهرا ميان ق

  • سه شنبه
  • 12
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 14:06
  • نوشته شده توسط
  • اصغر چرمي
ادامه مطلب
 اصغر چرمی

شعر اسارت تا اربعين(روضه) : شاعر اصغر چرمی * اصغر چرمی

3133
11

شعر اسارت تا اربعين(روضه) : شاعر اصغر چرمی رسيده وقت عزايت ادامه لازم نيست

چكيده اشك برايت ادامه لازم نيست

امان ز لحظه ي در خون نشستنت آقا

نشسته عرش بپايت ادامه لازم نيست

گذشت خنجر قاتل ز حنجرت آقا

رسيد بر روي نايت ادامه لازم نيست

به ضربه هاي مكرر شكسته شد نفست

بريد راه هدايت ادامه لازم نيست

ذبيح اعظم قرآن تويي تو يا عطشان

هزار ذبح فدايت ادامه لازم نيست

ميان خلق شمايي به نام ثارالله

بپاي توست خدايت ادامه لازم نيست

نگين حضرت خاتم كجاست آقا جان؟

منم فداي عطايت ادامه لازم نيست

بگوش جان برسد بعد قرنها آقا

هنوز صوت صدايت ادامه لازم نيست

تويي تو امر به معروف و نهي از منكر

شريعت است خطايت ادامه لازم نيست

نشسته ام كه بگيرم بر

  • سه شنبه
  • 12
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 14:13
  • نوشته شده توسط
  • اصغر چرمي
ادامه مطلب

شعر نوحه زبانحال حضرت سکینه علیها السلام -( بابا ، بابا ، نور بصرم بابا ) *

7794
23

شعر نوحه زبانحال حضرت سکینه علیها السلام  -( بابا ، بابا ، نور بصرم بابا ) بابا ، بابا ، نور بصرم بابا
ای تاج سرم بابا ای همسفرم بابا
آن دم که من از ناقه
افتادم و غش کردم 2
بابا تو کجا بودی ...
از ما تو جدا بودی 2
آن دم که تو از ناقه
افتادی و غش کردی 2
من بر سر نی بودم
با تو همه جا بودم
کی از تو جدا بودم ... 2
بابا، بابا ، بابانور بصرم بابا
ای تاج سرم بابا ای همسفرم بابا
جانم پدر جانم پدر هستی تو مهمانم پدر
آن دم که مرا ظالم
اظهار کنیزی کرد 2
بابا تو کجا بودی
از ما تو جدا بودی 2
آن دم که تو را ظالم
اظهار کنیزی کرد
در طشت طلا بودم
مشغول دعا بودم
کی از تو جدا بودم ... 2
بابا ، بابا، بابا نور بصرم بابا
ای تاج سرم بابا ای همسفرم بابا
جانم پدر جانم پدر هستی تو مهمانم پدر

  • پنج شنبه
  • 14
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر زبانحال حضرت سکینه با عمه اش زینب علیها السلام نزدیک کربلا در اربعین حسینی -( شمیم جانفزای کوی بابم ، مرا اندر مشام جان بر آمد ) *

4485
8

شعر زبانحال حضرت سکینه با عمه اش زینب علیها السلام نزدیک کربلا در اربعین حسینی  -( شمیم جانفزای کوی بابم ، مرا اندر مشام جان بر آمد ) شمیم جانفزای کوی بابم ، مرا اندر مشام جان بر آمد
گمانم کربلا شد عمه نزدیک،که بوی مشک ناب و عنبر آمد
مهار ناقه را یکدم نگهدار ، به استقبال لیلا اکبر آمد
بگوشم عمه از گهواره خاک صدای دلنشین اصغر آمد
مران ای ساربان یکدم شتر را ، رباب در جستجوی اصغر آمد
حسین را ای صبا بر گو که ازشام ، به کویت زینب غم پرور آمد

  • پنج شنبه
  • 14
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

شعر زبانحال حضرت سکینه با عمه خود در اربعین حسینی -( آنان که بهر دنیا دل از خدا بریدند ) * محمود ژولیده

2680
2

شعر زبانحال حضرت سکینه با عمه خود در اربعین حسینی -( آنان که بهر دنیا دل از خدا بریدند ) آنان که بهر دنیا دل از خدا بریدند
گلهای باغ ما را در خاک و خون کشیدند
بر روی آل احمد از کینه آب بستند
فریاد العطش را از کودکان شنیدند
مانند ابن ملجم فرق علی اکبر
از ضرب تیغ کینه از راه کین دریدند
در پیش چشم نجمه لب تشنه جسم قاسم
پامال سم اسبان کردند و سر بریدند
از بهر جرعه آب لب تشنه دست سقا
از تن جدا نمودند بر آرزو رسیدند
بر روی دست بابا شش ماهه کودکی را
مانند غنچه گل با تیر کینه چیدند
اینجامکن اقامت ترسم دوباره آیند
آنان ک ناز ما را با کعب نی خریدند
ما را ببر از اینجا بالین قبر زهرا
تا گویمش چه کردند آنان با یزید ند
ما وارثان اوییم در تازیانه خوردن
از روی ما به سیلی یک باغ لاله چیدند

شاعر :

  • پنج شنبه
  • 14
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر زبانحال حضرت سکینه علیها السلام -( دیشب فضا آبستن اندوه و غم بود ) *

1988
-1

شعر زبانحال حضرت سکینه علیها السلام -( دیشب فضا آبستن اندوه و غم بود ) دیشب فضا آبستن اندوه و غم بود
فریاد مظلومی ز بیداد ستم بود
دیشب زمین کربلا شوری دگر داشت
حال و هوای روز عاشورای دگر داشت
دیشب شفق از دیده در ناب می ریخت
طفلی به روی قبر بابا آب می ریخت
دیشب گلان باغ زهرا جمع بودند
پروانه از بهر طواف شمع بودند
دیشب سکینه با پدر رازی مگو داشت
رازی مگو ازجنگ آب و آبرو داشت
دیشب به بابا داستان آه می گفت
از اشک چشم و خستگی راه می گفت
دیشب بابا اشک چشمش نوش می داد
راز دلش را عمه او گوش می داد
می گفت بی تو لاله ها بی رنگ گشته
از دوری اصغر دل من تنگ گشته
بابا بگو با من علی اکبرت کو
من تشنه آبم بگو آب آورت کو
ای ساغر قالو بلا را جرعه نوشم
بانگ اناالعطشان تو آید به گوشم

  • پنج شنبه
  • 14
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر اربعین حسینی -( یا رب این قافله غم ز کجا می آید ) *

3570
6

شعر اربعین حسینی -( یا رب این قافله غم ز کجا می آید ) یا رب این قافله غم ز کجا می آید
کز نوای جرسش بانگ عزا می آید
به گمانم که بود قافله ی آل عبا
به سر تربت پاک شهدا می آید
دختر شیر خدا زاده زهرا زینب
به طواف حرم خون خدا می آید
ای صبا رو به علی اصغر بی شیربگو
که رباب از سفر شام بلا می آید
زینب بیت نبی با دو صد شور و نوا
بر سر تربت پاک شهدا می آید

  • پنج شنبه
  • 14
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 08:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر اربعین حسینی -( ای زمین کربلا قنداقه اصغر چه شد ) *

3951
5

شعر اربعین حسینی -(    ای زمین کربلا قنداقه اصغر چه شد ) ای زمین کربلا قنداقه اصغر چه شد
نخل سرو قامت عباس آب آور چه شد
ای زمین کربلا بر گو شبیه مصطفی
آن تن صد پاره اندر خاک و خون اکبر چه شد
ای زمین کربلا کو یوسف گم گشته ات
آن که داغش زد مرا آتش به جان آخر چه شد
ای زمین کربلا نبود مرا صبر و قرار
از حسینم ده خبر آن کشته خنجر چه شد
ای زمین کربلا دیدم تنش عریان ولی
کو سلیمان مرا انگشت و انگشتر چه شد

  • پنج شنبه
  • 14
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 08:14
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر اربعین حسینی -( برسر کوی تو ای جان جانان آمدم ) *

2307
2

شعر اربعین حسینی -( برسر کوی تو ای جان جانان آمدم  ) برسر کوی تو ای جان جانان آمدم
مو پریشان رفته بودم دل پریشان آمدم
تا که مأموریتم آمد به پایان آمدم
نام نامی تو را زینتِ دوش نبی
کرم اندر صفحه تاریخ دوران آمدم
بر سر کوی تو ای دل بی توان آمدم
قامتی خم گشته ا زجور زمان آورده ام
بر مزار تو حسین اینک من از شام خراب
از زنان و کودکان یک کاروان آورده ام
از زنان و کودکان یک کاروان آورده ام
چهل روز است که گلگون گشته صحرا
ز خون پاک فرزندان زهرا
چهل روز است که خاموش است خاموش
چراغ کاروان آل طاها
چهل روز است گشته ورد زینب
حسینم واحسینم واحسینا
چهل روز است از قتل حسینش
پریده رنگ از رخسار زهرا
چهل روز است می سوزد سکینه
دلش بشکسته است از داغ بابا
چهل روز است

  • پنج شنبه
  • 14
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 08:15
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر اربعین حسینی(ع) -( آمدم از دشت و صحرا، با اسارت تا کنم گلهای پرپر را زیارت ) *

2287
3

شعر اربعین حسینی(ع) -( آمدم از دشت و صحرا، با اسارت    تا کنم گلهای پرپر را زیارت ) آمدم از دشت و صحرا، با اسارت تا کنم گلهای پرپر را زیارت
ای حسین جان، ای حسین جان، ای حسین جان (2)
ای برادر جان من بر لب رسیده (2) از فراقت قامتِ خواهر خمیده
ای حسین جان، ای حسین جان، ای حسین جان (2)
ماه من در خون همین جا دست و پا زد گه مرا گه مادر خود را صدا زد
ای حسین جان، ای حسین جان، ای حسین جان (2)
شَستم اینجا جسم یارم اشک دیده بوسه بگرفتم ز رگهای بریده
ای حسین جان، ای حسین جان، ای حسین جان (2)
باغبان دشت خون بی سر شد اینجا یک گلستان ماه من پرر شد در اینجا
ای حسین جان، ای حسین جان، ای حسین جان (2)

  • پنج شنبه
  • 14
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 15:49
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر اربعین حسینی(ع) -( ای شهید کربــــــلایم السلام خــــــــــــامس آل عبایم السلام ) *

3188
8

شعر اربعین حسینی(ع) -( ای شهید کربــــــلایم السلام            خــــــــــــامس آل عبایم السلام ) ای شهید کربــــــلایم السلام خــــــــــــامس آل عبایم السلام
کربلا دانی بـــرادر مرده ام کربلا دانی که سیلی خورده ام
کربلا دانی کــه زندانی شدم کـــــربلا دیدی که مهمانی شدم
کربلا داغ بـــــــرادر بر دلم ساربان آهــسته ران این محملم
کربلا دیدی حسینم کُشته شد نوجوانانش بــه خون آغشته شد
کربلا ماه بنی هاشم چه شد؟ یادرگار مجتبـــی قاسم چه شد؟
خــــــــــــامس آل عبایم السلام ای شهید کـــــــــربلایم السلام
آمـــــــدم بهرت عزا داری کنم در جوارت گریه و زاری کنم
ای برادر کو سرت کو پیکرت ای بـــــــرادر کو علی اکبرت
ای بــــــــرادر ای شهید کربلا ای بخــــــوان آغشتۀ دشت بلا
ای شهید کــــــــربلایم

  • پنج شنبه
  • 14
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 15:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر اربعین حسینی(ع) -( ای گُــــــــلِ زهرا، هستی زینب بــــی تو جانِ من، آمده بر لب ) *

1975
1

شعر اربعین حسینی(ع) -( ای گُــــــــلِ زهرا، هستی زینب     بــــی تو جانِ من، آمده بر لب ) ای گُــــــــلِ زهرا، هستی زینب بــــی تو جانِ من، آمده بر لب
ای که باشد قبر تو محراب جانم آمـــدم بـــر تو زیاتنامه خوانم
ای حسین جان، ای حسین جان
بــــــر مشام آید، عطر دلجویت خواهرت گردید، زائر کویت
ای بـــرادر زائر کوی تو هستم در کنـــار تربت از پا نشستم
ای حسین جان، ای حسین جان
از سر شک خود گُل بر افشانم بــــــر مزار تو، لاله بنشانم
یـــــاد جسم لاله گون پاره پاره آسمان چشم من دارد ستاره
ای حسین جان، ای حسین جان
دیده بگشا ای، ماه کنعانم شــد خزان بی تو، گلشن جانم
ای گلِ خونن بـــــــــاغ آشنایی ای برادر مُردم از داغ جدایی
ای حسین جان، ای حسین جان

  • پنج شنبه
  • 14
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 15:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 امیر حسام یوسفی

شعر اربعین حسینی(ع) -( یک اربعین برای شما گریه کرده ام ) * امیر حسام یوسفی

2305
3

شعر اربعین حسینی(ع) -( یک اربعین برای شما گریه کرده ام ) یک اربعین برای شما گریه کرده ام
با نام سید الشهدا گریه کرده ام
تا گفت السلام و علی... گریه کرده ام
اقا به سمت کرببلا گریه کرده ام
با شعر محتشم به خدا گریه کرده ام
هر روضه ای که خوانده شود جای شکر هست
ای وای اگر امام زمان روضه خوان شود
هر فصل اگر ز سوز عزایت خزان شود
دریا اگر بسوزد و در آسمان شود
یا این که کوه از غم زینب کمان شو
حتی خرید معجر اگر رایگان شود
یا شمر با سکینه تو مهربان شود
هر روضه ای که خوانده شود جای شکر هست
ای وای اگر امام زمان روضه خوان شود
دیدم کسی که دست شما را گرفته بود
انگشتر عقیق تو را بی حیا ربود
آنجا حسین سفره احسان خود گشود
ناگاه از کناره تل خواهری سرود
الله اکبر از کرم

  • شنبه
  • 16
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 رضا باقریان

شعر اربعین حسینی -( من پیر بودم و ز غمت پیر تر شدم ) * رضا باقریان

2285
4

شعر اربعین حسینی -( من پیر بودم و ز غمت پیر تر شدم ) من پیر بودم و ز غمت پیر تر شدم
در شام و کوفه در پِیِ تو خون‌جگر شدم
از کربلا به کوفه و، از کوفه تا به شام
با دستِ بسته خون‌جگری در به در شدم
با قاتلینِ مادرم و، نیزه‌دارِ تو
با ضرب تازیانه اَخی هم‌سفر شدم
وقتی‌که میزبانِ سر تو تنور شد
مانند مادرم ز غمت درد سر شدم
همراهِ کاروانِ بَلا دیده پیش تو
یک اربعین نبودم درد کمر شدم
دانی چرا شبیه سرم، دلشکسته‌ام؟
دنبال نیزه‌دارِ تو مرغ سحر شدم
مرغ سحر شدم که صدایم گرفته است
با خطبه‌های حیدریَم نوحه‌گر شدم
اصلاً مهم نیست، که در دشت کربلا
در راه یاریِ تو اَخی بی‌پسر شدم

شاعر : رضا باقریان

  • پنج شنبه
  • 21
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر اربعین-بازگشت کاروان به کربلا -( هر طور بود آمدم اینجا گمان نبود ) *

2943
3

شعر اربعین-بازگشت کاروان به کربلا -( هر طور بود آمدم اینجا گمان نبود ) هر طور بود آمدم اینجا گمان نبود
اصلاً اُمیدِ آمدنِ کاروان نبود
من زینبم نه زینب وقت وِداعمان
زینب به زیر جامه اش این داستان نبود
من زینبم نه زینب تا عصر یازده
موی سپید و این همه قَدِ کمان نبود
آسان نبود رفتن ما تا به کوفه، شام
گاهی میان قافله یک لقمه نان نبود
آسان نبود رفتن ما با حرامیان
پرده نداشت محمل ما، شأنمان نبود
آسان نبود آمدن ما از این مسیر
غیر ِ سرت به رویِ سرم سایبان نبود
این قافله که خانم قامت کمان نداشت
دارایِ دختری شده لکنت زبان نبود
تعداد ما کم است نپرس از دلیل آن
با نازدانه ات احدی مهربان نبود
رفتی و بردی اصغر و حتی برای من
نگذاشتی رقیه يِ خود را برای من
با اشکِ چشم غسل زیارت کن

  • پنج شنبه
  • 21
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:45
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

شعر اربعین -( بال و پرم شکست ولی نهضت تو ماند ) * محمود ژولیده

2048
1

شعر اربعین -( بال و پرم شکست ولی نهضت تو ماند ) بال و پرم شکست ولی نهضت تو ماند
این قامتم خمید ولی عزّت تو ماند
گیسوی من سپید شد و روی من کبود
تا پرچم ولایت تو هیبت تو ماند
عیبی ندارد از تو مرا دشمنت گرفت
چون با دعای مادرمان تربت تو ماند
بی حرمتی اگرچه به آل رسول شد
امّا قسم به آل علی حرمت تو ماند
یک اربعین اسیر و چهل منزل اشک و آه
با این همه ،حدیث تو و عصمت تو ماند
ناگفته های شام بماند برای بعد
فریادهای قافلۀ غربت تو ماند
با خطبه های کوفه و شام اماممان
از مقتل تو تا ابد دولت تو ماند
یادش بخیر قاری قرآن ما شدی
هرجا که رفت رأسِ تو ، پس آیت تو ماند
((هل من معین)) تو شده ((صوت الحزین)) من
در بینِ نسلها نَفَس حضرت تو ماند
یک آشنا نبود اگر یاری

  • پنج شنبه
  • 21
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

شعر اربعین حسینی -( رفتند کربلا و مرا جا گذاشتند ) * محمود ژولیده

3985
5

شعر اربعین حسینی -( رفتند کربلا  و مرا جا گذاشتند ) رفتند کربلا و مرا جا گذاشتند
روی دلم دوباره همه پا گذاشتند
تنها دلم به کرب و بلایی شدن خوش است
گیرم مرا زقافله تنها گذاشتند
این بار هم ز قافله جا ماندم ای دریغ
خوبان چه شد بحال خودم واگذاشتند
دنبال آفتابِ سرِ نیزه گم شدم
حالا دل مرا به تماشا گذاشتند
با دل مرا به کرب و بلا می برد حسین
سهم مرا به عهدۀ مولا گذاشتند
حالا اگر لیاقت آنجا نداشتم
یک کربلا برای من اینجا گذاشتند
آری مرا که خادم هیئت نوشته اند
دربست وقف زینب کبری گذاشتند
بر دیده اَبر مقتل مولا چکیده است
بر سینه مِهر حضرت زهرا گذاشتند
بر دل جمال حضرت مولا کشیده اند
بر جان وصال آل عبا را گذاشتند
آنانکه می روند سوی هیئت حسین
انگار دل به جنّ

  • پنج شنبه
  • 21
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد