من زینبم داداش ببین
جان برلبم داداش ببین
چون از سفر من اومدم
بی معجرم داداش ببین
سرت کجاس به دامنم بگیرم
بگو کجاس تنت بغل بگیرم
نیست دخترت داداش برات بمیرم
اسمون برام شده رنگِ خونِ لبای تو
قلب من زاره به سرخیِ رنگِ چشای تو
میشنوم هنوز ازینجا صدای اخای تو
داداش حسینم بین خواهرت جان برلبم
داداش حسینم بین تازه از ره اومدم
داداش حسینم بنگر دگر پشت خمم
حسین حسین حسین....داداش حسینم
بی کس شدم به کی بگم
بدون تو کجا برم
پاشو بگو جواب این
ربابو من چطور بدم
دستاشو هی تکون میده به یاده
گهواره و علی همش بیتابه
برای گریه هاش دلم کبابه
هرچی غم اومد سرم ای داداش فدای سرت
میکشه منو تما شای اون چشمای ترت
یادمه
- سه شنبه
- 26
- دی
- 1391
- ساعت
- 07:11
- نوشته شده توسط
- یحیی