از راه رسید مسافر تو
قامت خمیده زائر تو
چهل روزه تو رو ندیدم
بعد تو من چه ها کشیدم
از این زمونه دل بریدم
هجده تا محرم دادم اما
به دشمنت ندادم حتی
نخی زِ معجرم رو آقا
( ای وای از این غم )
روی لب من آه و ناله
نگیر سراغی از سه ساله
یه شب توی خرابه پیشِ
سر تو رفت براهمیشه
بادلی که مثل آتیشه
چهل روزه که غصه خوردم
فرقی نداشت زنده و مُردَم
پاشو برات کفن آوردم
( ای وای از این غم )
شاعر : اسماعیل شبرنگ
- جمعه
- 26
- مهر
- 1392
- ساعت
- 06:31
- نوشته شده توسط
- علی