هرچه دارم نـذرِتو اِی ثروت عالَمْ حسین
چند دِرهم خرج شد تا شدتنت دَرهم حسین
رفتی و بی تو شدم همراهِ نامَحرم حسین
تازیانه شد جوابم هرکجا گفتم ... حسین
شد سرم مثل سرِتو قاریِ نیزه نشین
از سرِنیزه سرِبازار ... زینـب را ببین
باز هم در کوفه ام تدریسِ قرآن می کنم
خطبه ای می خوانم و دین را نمایان می کنم
آسمان را میهمانِ روضه یِ نان می کنم
گوشه یِ ویرانه را باآه.... میدان می کنم
کـوفه و شامِ بلا مَـقهور آوایم شده
عرش ماتِ مارأیتْ اِلا جمیلایم شده
می کِشم افلاک را تا خاک پائین با دَمَم
بعدِ عبّاسِ علی من حاملِ این پرچـمم
زن ولی مانندِ مادر با ولی اَم ... محکمم
کوهِ غم هستم اگر دشمن نمی ب
- دوشنبه
- 1
- آبان
- 1396
- ساعت
- 05:05
- نوشته شده توسط
- ح.فیض