ورود کاروان به کوفه

مرتب سازی براساس
 سید پوریا هاشمی

شعر مصائب اسارت کوفه -( سروسامان مرا دست به دستش کردند ) * سید پوریا هاشمی

1235

شعر مصائب اسارت کوفه -( سروسامان مرا دست به دستش کردند  ) خیمه ی سوخته ام
روزگار خوشم ای یار نظر شد دیدی

باز هم زینب تو خون به جگر شد دیدی

سروسامان مرا دست به دستش کردند

کیسه ی لشگر کوفه پر سر شد دیدی

یکنفر گفت بریزید و غنیمت ببرید

خیمه ی سوخته ام زیر و زبر شد دیدی

مثل شال کمرت معجر من غارت شد

دور تا دور من و تو چه خبر شد دیدی

بعد یک عمر قیام شب من ریخت بهم

مشکل نافله ام درد کمر شد دیدی

گریه کردم چقدر!چادر من را بدهید

خواهرت دربه در چند نفر شد دیدی

شتر لنگ مهیاست که راهم ببرد

بی تو ای همسفرم وقت سفر شد دیدی

شاعر : سید پوریا هاشمی

  • پنج شنبه
  • 13
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 14:49
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 محسن طالبی پور

دانلود متن و سبک نوحه ورود کاروان به کوفه -( رفتی تو و هستم حیرونت ) * محسن طالبی پور

1523

دانلود متن و سبک  نوحه ورود کاروان به کوفه  -( رفتی تو و هستم حیرونت ) رفتی تو و هستم حیرونت
حیرون موی پریشونت
از روی نیزه نگاهی کن
قربون چشمای گلگونت
جون رقیه قرآن بخون باز تا که دلم آروم بگیره ای برادر
بیا دعا کن تا پای نیزه زینب برای تو بمیره ای برادر
از کنج پلکای ترت
نگاهی کن به خواهرت
به خواهر غم پرورت
غریب مادرم حسین

زینب تو کوفه گرفتاره
چارش شده دیگه بیچاره
حالا توی شهر مرتضی
در به در کوچه بازاره
هنوز برادر باور نکردم دستم رو بستن و شدم اسیر کوفه
از روی نیزه ببین چه کردن با سرو روی دختر امیر کوفه
رو شونه هام ببین غم و
کوفه شکست غرورم و
شکست دل صبورم و
غریب مادرم حسین

شاعر : محسن طالبی پور

دانلود سبک

  • شنبه
  • 6
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 10:51
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب
 محسن طالبی پور

دانلود متن و سبک نوحه شهادت امام سجاد (ع) -( بین دعا گریه می کنم ) * محسن طالبی پور

1408

دانلود متن و سبک نوحه شهادت امام سجاد (ع) -( بین دعا گریه می کنم ) بین دعا گریه می کنم
با هر نوا گریه می کنم
با یک اشاره برا غم
کرببلا گریه می کنم
چهل ساله وقتی که آب می بینم یاد لبای تشنه بابا می افتم
یاد لبای طفل رضیع و دو دیده ی شرمنده ی سقا می افتم
یادم نمی ره کربلا
جسم عزیز مصطفی
مونده به زیر دست و پا
من یادگار کربلام

من دم به دم مبتلا هستم
یا کوفه یا کربلا هستم
یا که عزادار روضه ی
بازار شام بلا هستم
وای من از شام از درد غربت وای من از خاکستر و سنگ از روی بام
وای من از شام وای از اسارت ای وای من از ناسزا و و فحش و دشنام
یادم نمی ره شامیا
پیش چشای عمه ها
بازی می کردن با سرا
من یادگار کربلام

شاعر : محسن طالبی پور

دانلود سبک

  • شنبه
  • 6
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 11:01
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

یا زینب کبری -(هر طرفی که میروم در سرمن هوای تو ) * اسماعیل تقوایی

1036

یا زینب کبری -(هر طرفی که میروم در سرمن هوای تو ) یا زینب کبری(س)
هر طرفی که میروم در سرمن هوای تو
هست ضیاء دیده ام راس زتن جدای تو

بردلم آتشی شده آنچه به قتلگه گذشت
خنجر کین شمر دون قطع سر از قفای تو

پیکر پاره پاره ات نقش زمین رها شده
زینت دوش مصطفی این نبود سزای تو

دشت بلا چو آمدم دور وبرم محارمم
حال برون روم زآن بی تو و اقربای تو

قامت من کمان شده در غمت ای عزیز جان
خاطرم آید هردمی روی خدا نمای تو

قلبم اسیر عشق تو، جسمم اسیر دشمنت
مرگ مرا رها کند از غم جانفزای تو

همچو اسیر می روم شهر امارت پدر
غمرده خواهرت بود ملتمس دعای تو

چشم ببند روی نی برمن وتازیانه ها
دیدن ظلم جانیان سخت بود برای تو

شعر:اسماعیل تقوایی

  • سه شنبه
  • 3
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 19:01
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 قاسم قاسمی بیدهندی

-(کوفه و شام مرا پیر نکرده به کوفه و شام مرا پیر نکرده به خدا) * قاسم قاسمی بیدهندی

878
2

-(کوفه و شام مرا پیر نکرده به کوفه و شام مرا پیر نکرده به خدا) كوفه و اسارت

پیر کرده است مرا هجر تو ای روح خدا

قاتل من نبود کعب نی و سنگ عدو
دیدنت بر روی نی می کشدم شاه ولا

می کشد دوری تو عاقبتم ای سالار
نظری کن ز روی نیزه تو ای شاه به ما

کی زیادم برود لحظه جان دادن تو
لحظه ای را که زپیکر سر تو گشت جدا

لحظه ای را که زمین لرزه به جانش افتاد
یا حسین ذکر ملک بود و همه ارض و سما

من زمین خوردم و دیدم که زمین می لرزد
تیره و تار شد آن دم همه کرب و بلا

حال اینک که سرت را بروی نیزه زدند
زینبت گشته سراسر همه دم غرق عزا

میزنم سینه ز هجران تو و گریانم
در سرم هست فقط ذکر تو و شور و نوا

شعر قاسم قاسمی بیدهندی

  • شنبه
  • 26
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 21:39
  • نوشته شده توسط
  • قاسم قاسمی بیدهندی
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(غزل)گلوی خشکیده/تو روی نیزه و خون قلب یتیمان شده است * محمود اسدی

572

(غزل)گلوی خشکیده/تو روی نیزه و خون قلب یتیمان شده است تو روی نیزه و خون قلب یتیمان شده است
مرتضی از غم تو پاره گریبان شده است

گلوی خشک تو را بر سر نی کوبیدند
نیزه ای جایگه حنجر عطشان شده است

موی تو سوخته یا پنجه ی قاتل خورده؟
بی سبب نیست که گیسوت پریشان شده است

خیره چشمان رباب است سر نیزه بدان
سر ششماهه به نی دیده که حیران شده است

حرمله بر سر اسبش سر عباس زده
چون به نی جا نشده،حرمله خندان شده است

روی نیزه عقب قافله را می بینی
دخترت در وسط دشت هراسان شده است

چه کسی رفته پی طفل،خدا رحم کند
زجر پست است که راهی بیابان شده است

با همان دست بریده شده ات بر شائق
لطف کن،زآن که اسیر غم هجران شده است
*******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج

  • یکشنبه
  • 3
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 13:23
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

نوحه دروازه کوفه -(ای قاری زینب قرآن مبینم ) * قاسم نعمتی

1129
2

نوحه دروازه کوفه -(ای قاری زینب           قرآن مبینم ) ای قاری زینب قرآن مبینم
می سوزد ز داغت قلب اتشینم
بر نی بوسه دادی ماه محمل من
بردی از سر نی تو دیگر دل من
واویلا واویلا
وای از این زمانه بردل مانده دردی
کار دخت حیدر گشته کوچه گردی
گاهی کنج زندان گاهی بین بازار
پشتم را خمیده این غم ها و ازار
واویلا واویلا

  • پنج شنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 12:39
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محمد مبشری

شب هفت امام حسین(ع) -(شب هفت حسین زاده ی زهرا بود) * محمد مبشری

527

شب هفت امام حسین(ع) -(شب هفت حسین زاده ی زهرا بود) شب هفت حسین زاده ی زهرا بود 2
از غمش خون جگر زینب کبری بود 2

( جسمت کربلا یا حسین
رَأسَت بر نی ها یا حسین
من بی تو تنها یا حسین ) 2

( مظلوم حسینم یا حسین 3 ) 2

سرت به روی نی ها شد قبله ی خواهر تو 2
پیش نگاه من بازی شده با سر تو 2

( هجرانت شد قاتل من
آتش زده بر دل من
ای عشق تو حاصل من ) 2

( مظلوم حسینم یا حسین 3 ) 2

نیزه نشین من سنگ از چه خورده به جبین 2
ای مه جبین من انگشت نمایم تو ببین 2

( آهِ مادر کشته مرا
داغ دلبر کشته مرا
یاد اصغر کشته مرا ) 2

( مظلوم حسینم یا حسین 3 ) 2

  • سه شنبه
  • 19
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 21:55
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 حسین حسنی افشرد

کوفه -(ترسیمِ قضا کرده قَدر یار کشیده) * حسین حسنی افشرد

281

کوفه -(ترسیمِ قضا کرده قَدر یار کشیده) ترسیمِ قضا کرده قَدر یار کشیده
چون زلف سرش روزِ مرا تار کشیده

نقّاش زِ خونِ دلِ خود نقش نموده
هر گل که کشیده بر او خار کشیده

خالِ رُخ یار و دلِ دیوانه و مستی
ما را به در خانهء خمّار کشیده

معشوق عزیز است زِ چه در عجبم من
عاشق ولی محزون شده آزار کشیده

در دیدهء دیده رود آن قافلهء غم
بر دام بلا فرقهء اشرار کشیده

آن ناقه سواری که بُود زینبِ کُبری
روبند به رُخ زلفِ سَمن بار کشید

آهسته بخود گوید و نالد که یَهودان
وز چه سرِ عیسای مرا دار کشیده

راز دلِ خود با سرِ خونین بگوید
عشقِ تو مرا محفلِ اَغیار کشیده

آن صورتِ زیبای تو را در نظر آرم
از قدرتِ خود حَقّ نمودار کشیده

داغِ دلِ تو کی رود از این دل و آن یَد
داغی ست که بر این دلِ بیمار کشیده

فرهاد زِ عشقِ تو به کُهسار فِتاده
نام تو زِ تیشه دلِ کُهسار کشیده

مَحوه رُخ دیدار تو شد چون ذَکریا
وی را بلی عشقِ تو به منشار کشیده

لطف تو سبب شد که شود نار گلستان
آخر چو خلیلی سوی گلزار کشیده

عیسی که به هر مرده دَمی داد دَمی هم
وز نو بگرفت است که هر بار کشیده

یوسف زِ سرِ زلف تو بر دام گرفتار
خود را چوغلامی سوی بازار کشیده

بی پرده بگویم که تو را وقتِ سواری
جِبریل پیاده به تو اَفسار کشیده

دستم به سرِ زلفِ وصالت نرسیده
من خَم قَدم و قَدِّ تو ای یار کشیده

بر سینه نمی شد نزنم ناخن حسرت
یا در غمِ هجر تو به رُخسار کشیده

عشاق ملامت (حسنی) را ننمائید
حرفی زده و پرده به اسرار کشیده

از دردِ فراقِ رُخ او ماتم و گویا
نقشی است که بر سایهء دیوارکشیده

  • دوشنبه
  • 10
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 22:10
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

دروازه کوفه-(خون جبین من، که سرازیر می‌شود) *

5855
1

دروازه کوفه-(خون جبین من، که سرازیر می‌شود) دروازه کوفه

خون جبین من، که سرازیر می‌شود
صوت نوک نیزه، جهانگیر می‌شود
پیشانیم به چوبۀ محمل که می‌خورد
قرآن روح بخش تو، تفسیر می‌شود

هر قطره خون، که می‌چکد از زخم حنجرت
آن قطره یک شکوفۀ تکبیر می‌شود
تا دخترت نرفته ز دستم سخن بگو
لب باز کن عزیز دلم، دیر می‌شود
در زیر کعب نی، نفسِ بی‌صدای ما
در قلب سخت سنگْ‌دلان، تیر می‌شود

هر آیه‌ای که از لب خشکت رسد به گوش
برنّده‌تر، ز نیزه و شمشیر می‌شود
ما را اگر زدند لئیمان، عجیب نیست
روبَهْ کنار خانۀ خود شیر می‌شود
اطفال کوفه، سیر زِ نانند و ای عجب
طفل گرسنۀ تو ز جان سیر می‌شود

دیشب سه‌ساله خواب تو را دید و گفتم‌اش
کنج خرابه خواب تو تعبیر می‌شود
«میثم»

  • پنج شنبه
  • 2
  • دی
  • 1389
  • ساعت
  • 17:05
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

سر تو، بر سر نی، آفتاب داور من *

4871
1

سر تو، بر سر نی، آفتاب داور من سر تو، بر سر نی، آفتاب داور من

سر تو، بر سر نی، آفتاب داور من
بتاب و سایه کن ای آفتاب بر سر من
تو آفتاب خدا و هلال فاطمه‌ای
بگو چه خوانمت، ای نازنین برادر من
گلوی پارۀ تو بود، باورم اما
سر بریده، سرِ نی، نبود باور من

محاسن تو، که خونین شده است، ارث علی است
کبودی رخ من هست، ارث مادر من
به نیزه‌دار تو نفرین چقدر دل سنگ است
که با سر تو ستاده است در برابر من
من و تو چون دو سپاهیم در برابر خصم
که نیزه، سنگر تو، محمل است سنگر من
به حشر مهر بلند است از زمین یک نی
تو آفتابی و گردیده کوفه محشر من
هزار حیف، که دستم نمی‌رسد به سرت
چه می‌شود که بیایی دمی تو در بر من
ز کوفه یک نگهم، بر تن مطهّر توست
بوَد

  • پنج شنبه
  • 2
  • دی
  • 1389
  • ساعت
  • 17:13
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

ای پسر فاطمه! قرآن بخوان *

6447
9

ای پسر فاطمه! قرآن بخوان ای پسر فاطمه! قرآن بخوان
ای به سر نی، گهرافشانیَت
قاری قرآن، سر نورانیت
بشکند آن دست که از سنگ کین
آیه نوشته است به پیشانیت

هم‌سفر و هم‌دم و همراه من
کشت غروب تو مرا، ماه من

ای به لبت زمزمه قرآن بخوان
پیش نگاه همه قرآن بخوان
تا که نگویند به ما خارجی
ای پسر فاطمه! قرآن بخوان

اگر چه اجر خواندنت، سنگ شد
بخـوان بـرادر، که دلم تنگ شد

آنچه که دیدم به دو چشم ترم
گفته برایم همه را مادرم
گفت ولی نگفت روزی سرت
از سر نی، سایه کند بر سرم

کاش که چشمم ز ازل کور بود
یا سرت از محمل من دور بود

ای شده گل، از گل رویت خجل
ماه ز خاکستر مویت، خجل
چشم من از زخم سرت شرمسار
اشک من از خون گلویت خجل

یا سر خود مشع

  • پنج شنبه
  • 2
  • دی
  • 1389
  • ساعت
  • 17:24
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

امان از دل زینب ( نوحه ) به همراه دانلود فایل صوتی سبک *

19900
71

امان از دل زینب ( نوحه )  به همراه دانلود فایل صوتی سبک امان از دل زینب ( نوحه )

به همراه دانلود فایل صوتی سبک

دلِ سوخته‌دل‌ها، بُوَد محفل زینب
امان از دل زینب امان از دل زینب
همان داغ برادر، بود قاتل زینب
امان از دل زینب امان از دل زینب

دو چشمش به برادر، دو دستش به سلاسل
نگاهی به حسینش، نگاهی سوی قاتل
کند گریه به زخمِ، سرش، چوبۀ محمل
که از خون جبین، سرخ شده محمل زینب

امان از دل زینب امان از دل زینب

سر از سنگ شکسته، قد از غصّه خمیده
به دل داغ برادر، ز رخ رنگ پریده
شرارش به دل زار، سرشکش به دو دیده
بوَد از همه عالم، فزون مشکل زینب
امان از دل زینب امان از دل زینب
فلک محو کمالش، ملک مات جمالش
شکسته کمر کوه، ز اندوه و ملالش
کند تا به سر نی، تماشای

  • پنج شنبه
  • 2
  • دی
  • 1389
  • ساعت
  • 17:28
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب
 جابر عابدی

اشعار حضرت زینب(س) -( اگر چه خاکم و خاکسترم ! شراره کنم ) * جابر عابدی

2760
5

اشعار حضرت زینب(س) -( اگر چه خاکم و خاکسترم ! شراره کنم ) اگر چه خاکم و خاکسترم ! شراره کنم
گلم، گلاب ز کف دادهام عصاره کنم
شبیه ابر بهاری، گرفتهام باران
نشستهام به گِل از سیل غم چه چاره کنم
به آسمان تنت دوختم نگاهم را
ستارههای تو را یک به یک شماره کنم
هزار و نهصد و پنجاه ضربت کاری
رواست گر که گریبان صد پاره کنم
به کهنه پیرهن مادرم نشد رحمی
برای غربت تو نالهی دوباره کنم
به روی دوش پیمبر همیشه جایت بود
بگو چگونه به نیزه تو را نظاره کنم
میان آتش ظهر عطش صدایم سوخت
فقط به گریهی چشمان خود اشاره کنم
برای نیت رفتن ز مقتلت ای جان
به هر ورق ورق جسمت استخاره کنم
شاعر:جابر عابدی

منبع: کتاب دیار محتشم 2

برای اطلاع از نحوه خرید این کتاب بر روی تصویر بالا کلیک

  • شنبه
  • 5
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 07:09
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب
 محمد مهدی عبدالهی

زبان حال زینب کبری(س) ،مصائب عمه سادات -( ارباَ اربا بدنت،قلب مرا از جا کند ) * محمد مهدی عبدالهی

4542
32

زبان حال زینب کبری(س) ،مصائب عمه سادات -( ارباَ اربا بدنت،قلب مرا از جا کند ) زبان حال زینب کبری(س)-مصائب عمه سادات
ارباَ اربا بدنت،قلب مرا از جا کند
زخمِ صد پاره تنت، قلب مرا از جا کند
با شتاب آمدم از تل سوی مقتل ،ای وای
خنجری در دهنت، قلب مرا از جا کند
کهنه پیراهنی هم روی تنت نیست چرا؟
غارت پیرُهنت ، قلب مرا از جا کند
بوریا گشته مقدّر ز برایت ،صد حیف
بدن بی کفنت، قلب مرا از جا کند
قاتلت همسفرم هست ،عزیزم چه کنم
دشمنِ بس لجنت، قلب مرا از جا کند
خیزران هست به دستش که جسارت بِکند
بر لب و آن دهنت، قلب مرا از جا کند
شمس رویت ز نوک نیزه قمر را دیده
وَ تبسّم زدنت، قلب مرا از جا کند
جان عبّاس بگو از سرِ نیزه چه خبر؟
روی نی پر زدنت، قلب مرا از جا کند
طفل بی تاب تو، هر لحظه پدر

  • سه شنبه
  • 7
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 06:42
  • نوشته شده توسط
  • محمدمهدي عبدالهي
ادامه مطلب
 محمد مهدی عبدالهی

شعر ورود به کوفه -( کوفه رفتن به خدا، حال دگر می خواهد ) * محمد مهدی عبدالهی

3655
22

شعر ورود به کوفه -( کوفه رفتن به خدا، حال دگر می خواهد ) روضه زینب کبری(س)-ورود اسرا به کوفه
کوفه رفتن به خدا، حال دگر می خواهد
زینبت، کسب اجازه به سفر می خواهد
چاره ای نیست وَ باید بروم ای گل من
خواهرت می رود و سایه سر می خواهد
در اسارت ،غل و زنجیر بسی بسیار است
دیدن شمس جمالت،چه خطر می خواهد
خیزران هست تو را منتظر ای خون خدا
دشمن پست شما، جایزه سر می خواهد
وسط مجلس پُر لهو و شرابش ،نامرد
به کنیزی ز یتیم تو، نظر می خواهد!
ناله و اشک شده قوت شب دخترکان
یک سه سااله ز فراق تو،پدر می خواهد
سیلی و صورت ناموس خدا، یا الله
در حرم، طفل یتیم تو، سپر می خواهد
در مسیری که جسارت به حرم بسیار است
همسفر با سرتان، خونِ جگر می خواهد
کشته اشک شدی و سندش دست شماست
م

  • سه شنبه
  • 7
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 17:26
  • نوشته شده توسط
  • محمدمهدي عبدالهي
ادامه مطلب

احوالات راه کوفه....... *

4212
1

احوالات راه کوفه....... ای نیزه دار آهسته رو،آن سر برایم آشناست
از لحن قرآن خواندنش،گویا که او بابای ماست
ای اهل کوفه تیرِغم،بر این دل تنگم مزن
ای ساربان آهسته ران،ای رهگذر سنگم مزن

ای خولیه بی عاطفه،از تارِگیسویم مکش
غارت شده گوشواره ام ،باری تو از مویم مکش
ای بَجدلِ ظالم چرا؟دست بابام، از تن جداست؟
انگشترش از آنِ تو،انگشت بابایم کجاست؟
ای حرمله بر من نخند،طعنه مزن بر من سنان
اصغر شده غرق به خون ،داده عمویم تشنه جان
تا گفته ام بابا بیا،از روی نِی آغـــــــــــوش ِ من
ناگه چنان زد زَجرِ دون،سیلیِّ محکم گـــوش من
بهلول حبیبی زنجانی

  • پنج شنبه
  • 16
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 22:25
  • نوشته شده توسط
  • بهلول حبیبی زنجانی
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

دانلود سبک نوحه دروازه کوفه -( در خسوفی چرا ای ماه محملم ) * سید محسن حسینی

2739
0

دانلود سبک نوحه دروازه کوفه -( در خسوفی چرا ای ماه محملم ) در خسوفی چرا ای ماه محملم
آتشم می‌زنی ای همه حاصلم
صوت قرآن تو حل كند مشكلم
واویلا واویلا واویلا واویلا واویلا واویلا
­­­­­­­­******
ماه زینب چرا پر زخاكستری
از روی نیزه‌ها دل من می‌بری
من پریشانم و تو پریشان‌تری
واویلا واویلا واویلا واویلا واویلا واویلا
­­­­­­­­******
مانده در سینه‌ام آه سردی حسین
با نگاهت مرا زنده كردی حسین
كار زینب شده كوچه گردی حسین
واویلا واویلا واویلا واویلا واویلا واویلا

شاعر : سید محسن حسینی

دانلود سبک

  • یکشنبه
  • 7
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

دانلود سبک کاروان اسرا کوفه -( خورشید بی مثالم برادرم حسین جان ) * امیر عباسی

3381
9

دانلود سبک کاروان اسرا کوفه -(  خورشید بی مثالم برادرم حسین جان ) (به سبک کوفه میا حسین جان)
خورشید بی مثالم برادرم حسین جان
غرقه به خون هلالم برادرم حسین جان
گرچه زِ ماتم تو ای دلبرم خمیدم
با ذوالفقار خطبه از فتنه سر بریدم
گرچه به من رسیده کوه بلا حسین جان
کوفه شد از کلامم کرببلا حسین جان
داغ و بلا و غربت زد از دلم شکوفه
بر اشک اهل بیتت خندیده اهل کوفه
با من اگر نگویی حرفی دگر برادر
از نِی بگو کلامی با این سه ساله دختر

شاعر : حاج امیر عباسی

دانلود سبک

  • یکشنبه
  • 7
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 16:59
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر دودمه کاروان اسرا در کوفه -( وارد کوفه شده خیل اسیران ای خدا کوفه شد کرببلا ) *

3922
4

شعر دودمه کاروان اسرا در کوفه -(  وارد کوفه شده خیل اسیران ای خدا           کوفه شد کرببلا ) وارد کوفه شده خیل اسیران ای خدا کوفه شد کرببلا
رأس خونین شهیدان جا گرفت بر نیزه ها کوفه شد کرببلا
******
زینت دوش نبی آویزه ی دروازه شد داغ زینب تازه شد
رأس شه با خواهرش در کوفه هم آوازه شد داغ زینب تازه شد

  • دوشنبه
  • 8
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:48
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

دانلود سبک شور ورود کاروان به کربلا -( میرسه از سمت خدا یه قافله به کربلا ) * حسین ایزدی

2338
3

دانلود سبک شور ورود کاروان به کربلا -( میرسه از سمت خدا        یه قافله به کربلا ) (به سبک تا غم تو سینه می شینه)
میرسه از سمت خدا یه قافله به کربلا
تو کاروان پر از گل یاس
قافله سالار عمو عباس
حیا و عفت و وقار دل همه به دست یار
حسین به کربلا رسیده
حرمله نقشه ها کشیده
******
قافله پر ز عاطفه دخترا مثل فاطمه
سایَشونو کسی ندیده
نه ماه و خورشید و سپیده
چشای سقای حرم محافظ اهل حرم
تا کسی مثل علی داریم
تو دلامون غمی نداریم

شاعر : حسین ایزدی

دانلود سبک

  • دوشنبه
  • 8
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:02
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

شعر روضه دروازه کوفه -( حتما سرت صلاحِ مرا در نظر گرفت ) * محمود ژولیده

3844
1

شعر روضه دروازه کوفه -( حتما سرت صلاحِ مرا در نظر گرفت ) حتما سرت صلاحِ مرا در نظر گرفت
كز راه آمد و زيتيمان خطر گرفت
مي خواستي كه خود هدفِ سنگها شوي
آري سرت رسيد و ز ما درد سر گرفت
خورشيد در عزاي عظيمت گرفته است؟
يا ماهِ من ز شدّت غم بي خبر گرفت
آقا چرا محاسنِ پاكت تنوري است؟!
در اين يكي دو روزه چه شد اين اثر گرفت
حالا اگر جواب مرا هم نمي دهي
شِكوه نمي كنم ، كه دلم مختصر گرفت
دارد دل يتيمه ي تو آب مي شود
رحمي نما كه فاطمه زخم جگر گرفت
قرآن بخوان كه از تب و تاب نواي تو
وز آيه ي تو خطبه ي غرّاء سر گرفت
تا شام غم پيام ترا مي برم حسين !
نهضت ز كاروان تو اوجي دگر گرفت
منزل به منزل از همه سو داغ ديده ام
اما ز اهل كوفه دلم بيشتر گرفت
زخم زبان و زخم نگاه ح

  • پنج شنبه
  • 18
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 04:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ورود کاروان به کوفه -( منت گذار بر سر زینب هلال من ) * مرتضی رضایی

2537
2

شعر ورود کاروان به کوفه -( منت گذار بر سر زینب هلال من ) منت گذار بر سر زینب هلال من
از شوکت شماست تمام جلال من
شاها تمام دار و ندارم ز دیگران
ای ماه روی نیزه سواره، تو مال من
من پر فقط به صحن و سرای تو می زنم
دشمن خیال کرد که بشکسته بال من
کروبیان چو آدمیان لاف می زنند
عاشق کجا؟ که هست؟کسی در مثال من
روح القدس که مهد تو را می دهد تکان
آبی مکیده ز ته انگور کال تو
گیرم گرفته اند ز سر معجر مرا
کو دیده تا نظاره کند بر جمال من؟
خواهم که فال گیرم و مصحف که پاره است
آتش به لب گرفت ز تعبیر فال من
گفتی اسارت است و غریبی ... به روی چشم
گفتی بنات من ... همه اندر کفال من
گفتی غم رقیه و دل شوره ام گرفت
باشد ،غمش کشم به قد همچو دال من
گفتی یهود و شام ... حسین از

  • چهارشنبه
  • 8
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 13:54
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ورود کاروان به کوفه -( بر نیزه زلف شعر رها شد ، نیامدی ) *

1933
1

شعر ورود کاروان به کوفه -( بر نیزه زلف شعر رها شد ، نیامدی ) بر نیزه زلف شعر رها شد ، نیامدی
پای جنون به معرکه وا شد ، نیامدی
در خیمه گاه کاغذ آتش گرفته ای
تک تک حروف شعله نما شد ، نیامدی
برگشت مشک جوهر آبی به روی میز
پشت غزل دوباره دوتا شد ، نیامدی
در قتلگاه دفتر در خون شناورم
سرهای بیت هام جدا شد ، نیامدی
افتاده پاره پاره تن دفترم به خاک
این دشت واژه کرببلا شد ، نیامدی
شاعر نوشت با قلم سر شکسته اش
مضمون اسیر قافیه ها شد نیامدی

  • چهارشنبه
  • 8
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 13:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ورود کاروان به کوفه -( نمي‌دانم تو را در ابر ديدم يا كجا ديدم ) *

3457
6

شعر ورود کاروان به کوفه -( نمي‌دانم تو را در ابر ديدم يا كجا ديدم ) نکته : با درج این شعر در سایت امام هشت تعداد اشعار سایت از مرز 20 هزار شعر گذشت

نمي‌دانم تو را در ابر ديدم يا كجا ديدم
به هر جايي كه رو كردم فقط روي تو را ديدم
تو را در مثنوي، در ني، تو را در‌هاي و هو، در هي
تو را در بند بند ناله‌هاي بي صدا ديدم
تو مانند ترنم، مثل گل، عين غزل بودي
تو را شكل توسل، مثل ندبه، چون دعا ديدم

دوباره ليله القدر آمد و شوريدگي‌هايم
تب شعر و غزل گل كرد و شور نينوا ديدم
شب موييدن شب آمد و موييدن شاعر
شكستم در خودم از بس كه باران بلا ديدم
صدايت كردم و آيينه‌ها تابيد در چشمم
نگاهم را به دالان بهشتي تازه وا ديدم
نگاهم كردي و باران يكريز غزل آمد
نگاهت كردم و رنگين كماني از

  • چهارشنبه
  • 8
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 13:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ورود کاروان به کوفه -( خنجر آمد بوسه بر روي تو زد ) *

2116
4

شعر ورود کاروان به کوفه -( خنجر آمد بوسه بر روي تو زد ) خنجر آمد بوسه بر روي تو زد
باد هم دستی به گيسوي تو زد
نينوا در نينوا خون شد دلم
بهر ليلاي تو مجنون شد دلم
سروهاي تو به خاک افتاده اند
عاشقانت سينه چاک افتاده اند
رخصتي! در پاي تو جان افکنيم
عشق رسوا را به ميدان افکنيم
عاشقيم و در غمت خون خورده ايم
زنده ايم!... اما برايت مرده ايم....
اي سرت از تن جدا ...از تن جدا
بر نمي خيزد ز مردانت صدا
اي سوار بي سر آخر کيستي؟
گه شتاباني گهي مي ايستي
سمت صحراي جنون اردو زدي
زير خنجر هي هي و ياهو زدي
سروها بعد از تو يک يک خم شدند
داغ دار ِ ماتم آدم شدند
بعد تو شمشيرها ياغي شدند
گرگ ها در ميکده ساقي شدند
بعد تو زنجير بر دستان ماست
مُهر شک بر صفحه ي ايمان ماست
ب

  • چهارشنبه
  • 8
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 14:33
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ورود کاروان به کوفه -( گفته بودی که بیايي غمم از دل برود ) *

2652
1

شعر ورود کاروان به کوفه -( گفته بودی که بیايي غمم از دل برود ) گفته بودی که بیايي غمم از دل برود
آنچنان جای گرفته است که مشکل برود
پایم از قوت رفتار، فرو خواهد ماند
خنک آن کس که حذر کرد، پی دل برود
گر همه عمر، نداده است کسی دل به خیال
چون بیاید به سر کوی تو، بی‌دل برود
کس ندیدم که در این شهر، گرفتار تو نیست
مگر آنکس که به شب آید و غافل برود
ساربان!تند مران، ورنه، چنان می گِریَم
که تو و ناقه و محمل، همه در گِل برود
سر ِ آن کشته بنازم که پس از کشته شدن
سر ِ خود گیرد و اندر پی قاتل برود
باکم از کشته شدن نیست، از آن میترسم
که هنوزم رمقی باشد و قاتل برود
گر همه عمر صبوحی خوش و شیرین باشد
این سخن ماند ندانم که چه با دل برود

  • چهارشنبه
  • 8
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 14:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ورود کاروان به کوفه -( نشسته­ ام وسط دشت تا کمر در خاک ) * صالح دروند

2026
1

شعر ورود کاروان به کوفه -( نشسته­ ام وسط دشت تا کمر در خاک ) نشسته­ ام وسط دشت تا کمر در خاک
شب است، خونِ تو از نيزه مي­چکد بر خاک
دلم کشيده که هفتاد و چند پروانه
دوباره پر بکشد روي چند لشکر خاک
نوشته­ام غزلي را به دفترِ خونم
نگاه کن قلمم نيزه است؛ دفتر خاک
به درد و غربتِ آن لحظه­اي مي­انديشم
که ايستاده­اي و دُور و بر سراسر خاک
چگونه دست نگه داشت تا شهيد شدي –
زمينِ منفعلِ تا هميشه بر سر خاک!؟
زمين بلند نشد تا تو را به دست آورد
کشيد جسمِ تو را تا هميشه­ها در خاک
غريب واقع ه­اي درگرفته در عالم
که ماه هم امشب سجده مي­کند بر خاک­

شاعر : صالح دروند

  • چهارشنبه
  • 8
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 14:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ورود کاروان به کوفه -( زینبم اینهمه بلا سخت است ) * جواد قمری

1176
1

شعر ورود کاروان به کوفه -( زینبم اینهمه بلا سخت است ) زینبم اینهمه بلا سخت است
فهم داغت برای ما سخت است
گفتن از قصه ی گودال کار ما نیست
دیدن حسین سرجدا سخت است
از درد حتی آسمانها هم خمیدن
آن لحظه ای که داشتن سر می بریدن
زهرا میان قتلگاه می زد بر سر
ای وای گلوی تشنه ای را هم بریدن
******
((ای کاش حرف روضه خوانان دروغ بود))
ای کاش ماجرای لب و دندان هم دروغ بود
((ای کاش این قصه ی پر غمت سند نداشت))
ای کاش لحظه ی سر بریدنت هم دروغ بود
اگر بروی زینبت قامت کمان می شود
غریبی و اسیری بی امان می شود
جواب ناله های من پس از تو
به جای مرهم زخم زبان می شود

شاعر : جواد قمری

  • پنج شنبه
  • 9
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 15:02
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر کوفه -( بـر پــای نـیــزه خـواهــرت گریــه کـنـــان است ) * سید محسن حبیب الله پور

2339
1

شعر کوفه -( بـر پــای نـیــزه خـواهــرت گریــه کـنـــان است  ) بـر پــای نـیــزه خـواهــرت گریــه کـنـــان است
از ایــن سبــب مـاتــم بـه اهــل آسمــان است
بـــاران خـــون مــی بــــارد از بـــالای نـــیـــــزه
گـهگــاه رگ هــای بـریـــده خــون چکــان است
آن نــیـــزه دار راس تـو مـی رقــصـــــد ای وای
ماهـی زمـیــن افتـاد و زینـب نیـمـه جـان است
در خـانــه ای مـهـمــان شـدی بــا مــادر خــود
آن مـادری کـه همچـنـــان قــدش کـمـان است
ابـن علی !! بـر گـو چـه شـد تـو پیــر گشتــی
کـل محاصـن شـد سفیــد، یعنی چنان است؟!
ای وای نـه، خـاکـسـتـــر اسـت بـر مـحـاصــن
کنــج تــنـــوری بـــوده ای ؟ آری ، عیــان است
تـا اینـکه زینـب خطـبــه ای در شـهـــر گـویـــد
کـ

  • شنبه
  • 2
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 12:01
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد