ز اوج آسمانهای خداوندی ندا آمد
شب پرواز آسان شکسته بالها آمد
بده ساقی کمی باده بر این مخمور افتاده
شب وا کردن عقده شب مشکل گشا آمد
مرو در گوشهی دخمه بزن مطرب... بخوان نغمه
شب تصنیف خواندن شد شب عیش و صفا آمد
طبیب دردمندان و حبیب مستمندان و
امید اهل زندان و کلید قفلها آمد
مگو پس کو نگار ما نگار گلعذار ما
حبیب غمگسار ما ز سامرا بیا... آمد!
بیاور دست بالا و بزن کف تا توان داری
غریبی کم کن ای عاشق که عشق آشنا آمد
مبارک باد و فرخنده بساط عیش پاینده
نسیم قدسی رحمت ز سمت سامرا آمد
اگر در شور او هستی بدان منظور او هستی
به عشق او تحمل کن اگر قدری بلا آمد
هوالاول، هوالاخر، هوالباطن، هوالظاهر
تج
- یکشنبه
- 21
- خرداد
- 1396
- ساعت
- 21:49
- نوشته شده توسط
- ایدافیض







