شعر امام زمان (عج)

مرتب سازی براساس
 مرتضی محمودپور

مناجات با امام زمان (عج) -( در انتظار روءیت مهتاب شبخیزم ) * مرتضی محمودپور

812

مناجات با امام زمان (عج) -( در انتظار روءیت مهتاب شبخیزم ) در انتظار روءیت مهتاب شبخیزم
مشتاق گلهای بهاری بعد پاییزم
ازعشق و مستوری دراین میخانه لبریزم
من هستیم را پای این خمخانه میریزم

هرصبح و عصر جمعه ها پای قرارم من
مشتاق دیدار توام چشم انتظارم من

آیینه در آیینه افتاده خدا جویم
از آینه بنما نگاهی دلبرا سویم
در بین گلها عاشق گلهای شب بویم
شب تا سحر با دل حدیث درد میگویم

(*با اینکه از من، از منِ بیچاره دلسردی
من خوب میدانم که روزی باز میگردی*)

من بی بضاعت، با کلافی آمدم آقا
گر آمدم بهر تلافی آمدم آقا
پشت سرت چون بُشر هافی آمدم آقا
با ذکر رحمانیِ شافی آمده آقا

حالا منِ آلوده و دریای احسانت
دست منِ بیچاره ویک گوشه دامانت

میمیرم از این انتظار چشمم

  • سه شنبه
  • 25
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 07:16
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 مرتضی محمودپور

مناجات با امام زمان(عج) -( بهرِ رضای حضرت لیلا بیا بیا ) * مرتضی محمودپور

939
1

مناجات با امام زمان(عج) -( بهرِ رضای حضرت لیلا بیا بیا ) بهرِ رضای حضرت لیلا بیا بیا
مجنون شدم به دامن صحرا بیا بیا

دست ز تن فتاده دعا برظهور کرد
در علقمه به خاطر سقا بیا بیا

آید ز قتلگاه صدایی حزین که گفت
زان حنجره بریده‌ی که آقا بیا بیا

از نیزه ها صدای غریبی رسد بگوش
کی منتقم به سیلی زهرا بیا بیا

زینب به لحن حیدریش خطبه خوان شده
یعنی که ای حقیقت عظما بیا بیا

طفل سه ساله خورده زمین ناله میکند
از بهر این سه ساله زهرا بیا بیا

کنج خرابه دخترکی زار میزند
گوید به آه و ناله که بابا بیا بیا

شاعر : مرتضی محمودپور

  • سه شنبه
  • 25
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 07:21
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

مناجات با امام زمان(عج) -( مضّطر این زمانه امام زمان ماست ) * مرتضی محمودپور

1005

مناجات با امام زمان(عج) -( مضّطر این زمانه امام زمان ماست ) مضّطر این زمانه امام زمان ماست
آگه ز کارهای عیان و نهان ماست
دستم نمیرسد که بیایم به جمکران
دلهای عاشقانِ تو پس جمکران ماست

شاعر : مرتضی محمودپور

  • سه شنبه
  • 25
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 07:26
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

مناجات با امام زمان (عج) -( رعیت زاده ام آقا تویی تو ) * مرتضی محمودپور

721

مناجات با امام زمان (عج) -( رعیت زاده ام آقا تویی تو ) رعیت زاده ام آقا تویی تو
اگر مجنون شوم لیلا تویی تو
الهی از سفر برگردی آقا
امید آخر زهرا تویی تو

شاعر : مرتضی محمودپور

  • سه شنبه
  • 25
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:28
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

مناجات با امام حسین(عج) -( کی میرسی ز راه که جانم فدا کنم ) * مرتضی محمودپور

733

مناجات با امام حسین(عج) -( کی میرسی ز راه که جانم فدا کنم ) کی میرسی ز راه که جانم فدا کنم
با صد امید نام گرامت صدا کنم

چشمم سپیده گشته چو یعقوب از فراق
کنعان به خون نشسته و رو در منا کنم

سرمایه‌ای به پیش توام جز امید نیست
با این امید بهر ظهورت دعا کنم

آقا به حق زینب کبری ظهور کن
من آرزوی روی تو در کربلا کنم

ای روضه خوان حضرت سقای کربلا
من گریه برخجالت ودستِ جدا کنم

آقا عموی تشنه لبت، بی هوا زدند
در علقمه نوای عزایش به پا کنم

شاعر : مرتضی محمودپور

  • سه شنبه
  • 25
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 13:18
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

مناجات با امام زمان (عج) -( از لا به لای پنجره های نگاهتان ) * مرتضی محمودپور

792

مناجات با امام زمان (عج) -( از لا به لای پنجره های نگاهتان ) از لا به لای پنجره های نگاهتان
میبینم آن خماری چشم سیاهتان

در اضطراب، دل به وجودت امیدوار
در انتظار دیدن رخسار ماهتان

ای آخرین ستاره اقبال بیکسان
آیی اگر، شود دل من از سپاهتان

دریای بیکرانه و طوفان سهمگین
محتاج ذکر نافله در صبحگاهتان

هر جمعه با تمام وجودم دعا کنم
ای من فدای ناله و افغان و آهتان

شاعر : مرتضی محمودپور

  • سه شنبه
  • 25
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 17:36
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

شعر مناجات با امام زمان (عج) -( بوی پیراهن یوسف ز صبا میشنوم ) * مرتضی محمودپور

2281
2

شعر مناجات با امام زمان (عج) -( بوی پیراهن یوسف ز صبا میشنوم ) بوی پیراهن یوسف ز صبا میشنوم
از نسیم سحر آوای خدا میشنوم

بارِ این قافله نی بوده، ز مصر آمده است
زین سبب من ز نی، آوایِ نوا میشنوم

پیک یار است پیام آورِ شادی دلم
چون ز خاک قدمش بوی شفا میشنوم

مزد صبری که در این کلبه احزان کردم
از دم پیر خرد ذکر دعا میشنوم

خصلت گرگ اگر خوی برادر گردد
پیراهن خونی و از چاه صدا میشنوم

آسمان تیره، زمین تشنه، دلم آشوب است
بارش رحمت بیحد ز سما میشنوم

کوچ این چلچله‌ها از دل صحرا پیداست
کز پی قافله آوای دعا میشنوم

هرچه کردم در این فاصله با خود کردم
خود رها کرده که این بانگ بلی میشنوم

#امام_زمان
#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

اشعار آیینی مرتضی محمودپور, [۲۷.۰۴.۱۷

  • چهارشنبه
  • 26
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:13
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب

امام زمان (عج) -وداع با ماه محرم -( ببر از سینه جهان غم را ) * محمد بیابانی

1181

امام زمان (عج) -وداع با ماه محرم -( ببر از سینه جهان غم را ) ببر از سینه جهان غم را
شاد کن با ظهور، عالم را

خوب و بد میهمان بزم توایم
بخر این جنس های درهم را

دوست داریم با تو گریه کنیم
چون محرم پس از محرم را

مثل چشمان خویش جوشان کن
جوی این اشک های نم نم را

در حدیث است می کند خاموش
اشک ما آتش جهنم را

طالب خون کربلا برگرد
و برافراز بیرق غم را

روی کعبه به احتزاز درآر
با دم یاحسین، پرچم را

نذرتان کرده بودم این یک ماه
در توان خود آنچه دارم را

دارم امید تا قبول کنی
به زیادی لطفت این کم را

درد من کربلاست؛ میدانی
اربعین لطف کن دوایم را

شاعر : محمد بیابانی

  • پنج شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 12:39
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 آرمان صائمی

مناجات با امام زمان (عج) -( من دلم پيش تو گير است...خودت ميدانى ) * آرمان صائمی

892

مناجات با امام زمان (عج) -( من دلم پيش تو گير است...خودت ميدانى ) من دلم پيش تو گير است...خودت ميدانى
غيرِ تو از همه سير است...خودت ميدانى

چِقَدر سخت به تو مى گذرد...مى دانم
دلِ شادابِ تو پير است...خودت ميدانى

به دلم وعده ى ديدار تورا تا دادم
گفت والله كه ديراست...خودت ميدانى...

عاشق آن است كه معشوق فروشى نكند
من دلم پيش تو گيراست....خودت ميدانى

شاعر : آرمان صائمی

  • پنج شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 13:34
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 آرمان صائمی

مناجات با امام زمان (عج) -( بى قرارم قرار ميخواهم ) * آرمان صائمی

843

مناجات با امام زمان (عج) -( بى قرارم قرار ميخواهم ) بى قرارم قرار ميخواهم
من خزانم بهار مى خواهم

اى فداى تو و عناياتت
در غمت اضطرار مى خواهم

به خدا،جاى تو فقط گفتم
رونقِ كسب و كار مى خواهم

گريه هايم چقدر كم شده است
گريه اى استوار مى خواهم

رزق شعر مرا دو چندان كن
شعر چون سازِگار مى خواهم

شاعر : آرمان صائمی

  • پنج شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 13:36
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 آرمان صائمی

مناجات با امام زمان (عج) -( ديگر نبودت بين مارا قيل و قالى نيست ) * آرمان صائمی

706

مناجات با امام زمان (عج) -( ديگر نبودت بين مارا قيل و قالى نيست ) ديگر نبودت بين مارا قيل و قالى نيست
باشى نباشى پيش ما اصلاً خيالى نيست

اينكه كجايى يا كه كى وقت وصال ماست
ديگر براى شيعيان تو سؤالى نيست

گفتى كه يادت مى كنم گر ياد من باشى
شرمنده ام آقا كه بين ما وصالى نيست

من شرم دارم كه بگويم العجل آقا
وقتى كه مى بينم كنارم جات خالى نيست

بى معرفت تر از من و أمثال من هم هست؟
در بى مرامى مثل ما هرگز مثالى نيست

شاعر : آرمان صائمی

  • پنج شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 13:50
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 آرمان صائمی

مناجات با امام زمان (عج) -( ناگفتنى ها با تو من بسيار دارم ) * آرمان صائمی

785

مناجات با امام زمان (عج) -( ناگفتنى ها با تو من بسيار دارم ) ناگفتنى ها با تو من بسيار دارم
آقا نگاهم كن كه با تو كار دارم

دستم به دامانت..گرفتارم به والله
من غرق مشكل هستم و بيمار دارم

خانه خرابم كرده اين حرفى كه گفتى
من از گناهت ديده اى خونبار دارم

آقا ببخشيدم...نفهميدم...غلط كردم
من توبه كردم قصد استغفار دارم

وقت قنوتت يك دعا در حق ما كن
آقا نگاهم كن كه با تو كار دارم..

شاعر : آرمان صائمی

  • پنج شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 13:56
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 آرمان صائمی

مناجات با امام زمان (عج) -( از فراقت عجيب مى سوزم ) * آرمان صائمی

952

مناجات با امام زمان (عج) -( از فراقت عجيب مى سوزم ) از فراقت عجيب مى سوزم
وقت أَمَّن يجيب مى سوزم

آتش از تو وجود دل با من
امر كن...عنقريب مى سوزم

حرف آتش شده به جان خودت
ياد شيب الخضيب مى سوزم

شب جمعه شد دوباره و من
از غم بوى سيب مى سوزم

جان آن عمه جانتان زينب
بده يك كربلا به ما امشب

شاعر : آرمان صائمی

  • پنج شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 14:00
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 آرمان صائمی

مناجات با امام زمان (عج) -( حال دريا هميشه طوفانيست ) * آرمان صائمی

913

مناجات با امام زمان (عج) -( حال دريا هميشه طوفانيست ) چشم هايم هميشه بارانيست
حال دريا هميشه طوفانيست

چند بيتى ز حال خود گويم
كه فقط حيرت است و حيرانيست

محملت رو كدام سو كرده؟
كه دلم غرقِ در پريشانيست

نه فقط كوچه هاى ما آقا
كعبه از شوق تو چراغانيست

كيستى اى نسيم صبح خدا؟
عقل ما قد نمى دهد به شما

از فراقت عجيب مى سوزم
وقت اَمّّن يُجيب مى سوزم

آتش از تو وجود دل با من
امر كن عنقريب مى سوزم

حرف آتش شده،به جان خودت
ياد شيب الخضيب مى سوزم

شب جمعه شد دوباره و من
از غم بوى سيب مى سوزم

جان آن عمه جانتان زينب
بده يك كربلا به ما امشب

تو حسينى و يا كه تكرارش
جلوه اى از نگاه خَمّارش

بين سجاده ات دعايم كن
بيش از اينها شوم گرفتارش

دستِ من نيست بى قر

  • پنج شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 14:24
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 آرمان صائمی

تقديم به حضرت صاحب الزمان -( بى تو همه ى عمر فقط در به درى هاست ) * آرمان صائمی

695

تقديم به حضرت  صاحب الزمان -( بى تو همه ى عمر فقط در به درى هاست ) بى تو همه ى عمر فقط در به درى هاست
سهم منِ بيچاره فقط خون جگرى هاست

صدپاره شده اين دل سرگشته...كجايى؟
چشمم به رهت خشك...نظر ديده ترى هاست

اى كاش رسد از تو خبر بر دل تنگم
آوازه ى تو تكه كلامِ سحرى هاست

آن خال سياهت خودش آئينه ى نور است
خيره به رخ ماه تو چشمان پرى هاست

برگرد...نسيمِ سحرِ حضرت زهرا
بى تو همه ى عمر فقط دربه درى هاست

شاعر : آرمان صائمی

  • جمعه
  • 28
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 12:22
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

شعرمدح امام زمان(عج) -( سینه به سینه نقل شده جمعه می رسی ) * احمد شاکری

799
1

شعرمدح امام زمان(عج) -( سینه به سینه نقل شده جمعه می رسی  ) چقدر صبر
از بس مسیر آمدنت را مرور کرد

قلبم گلایه از من و چشمی صبور کرد

سینه به سینه نقل شده جمعه می رسی

باید چقدر صبر برای ظهور کرد

ای کاش می شد از همه ی سالها گذشت

ای کاش می شد از دل دنیا عبور کرد

باید برای قلب تو این روزها فقط

فکری به حال نیزه و تشت و تنور کرد

باید مسیر روضه مان را عوض کنیم

باید تو را ز روضه ی شامات دور کرد

زینب چگونه از دل بازار ها گذشت

یا از مسیر برده فروشان عبور کرد

شاعر : احمد شاکری

  • جمعه
  • 28
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 14:44
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( من کویرم تشنه ی یک قطره از ) * حسین محسنات

979

شعر مناجات امام زمان(عج) -( من کویرم تشنه ی یک قطره از   ) عالمی گریان
عالمی گریان صبح و شام تو

جان من قربان صبح و شام تو

من کویرم تشنه ی یک قطره از

بارش باران صبح و شام تو

رود رحمت را چه جاری کرده است

چشمه ی جوشان صبح و شام تو

درد بی پایان تو پیداست در

اشک بی پایان صبح و شام تو

جمله بکایین عالم میزنند

بوسه بر چشمان صبح و شام تو

بی نشانی پس یقینا مادرت

میشود مهمان صبح و شام تو

گریه بسیارش عطش خیز است آه

از لب عطشان صبح و شام تو

  • جمعه
  • 28
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 15:01
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( شاهیم به احسان تو، منت نکشیده ) * محمد جواد شیرازی

1115
1

شعر مناجات امام زمان(عج) -( شاهیم به احسان تو، منت نکشیده  ) هر کس که در این میکده زحمت نکشیده

راه کجِ سِیرش به سعادت نکشیده

مردم به تملق به بزرگی نرسیدند

شاهیم به احسان تو، منت نکشیده

خسران زده آن است که در عالم فانی

با جان و دلش بار محبت نکشیده

از شام سیاه دل ما بی خبران است

خورشید اگر پرده ز صورت نکشیده

درد است که در خنده ی معصیت و غفلت

از چشم ترت بنده خجالت نکشیده

تأثیر دعای سحرت بوده که زهرا

بر اسم من بی سر و پا خط نکشیده

یابن الحسن امروز بیا درگذر از من

تا کار به فردای قیامت نکشیده

مانند حسین بن علی هیچ شهیدی

با جوهر خون، صحنه ی عزت نکشیده

در رخت اسیری است ولی دختر حیدر

پیروز نبرد است و حقارت نکشیده

در کوفه و در شام بلا هیچ خبیثی

  • جمعه
  • 28
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 16:02
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

شعر مناجات امام زمان(عج) -( باز هم روز سه‎ شنبه شده‎ام مهمانت ) * سید پوریا هاشمی

3840
1

شعر مناجات امام زمان(عج) -( باز هم روز سه‎ شنبه شده‎ام مهمانت  ) زودتر آمده‎ام زودتر احسان بکنی

اول صبح نگاهی به گدایان بکنی

باز هم روز سه‎ شنبه شده‎ام مهمانت

رسم این است پذیرایی مهمان بکنی

روحِ من از بدنم، جانِ تو بیمارتر است

آمدم گریه کنم تا که تو درمان بکنی

بی تو در زندگی‎ ما اثری از دین نیست

باید این بار مرا از نو مسلمان بکنی

آن‎ قدر مردم این شهر به تو بد کردند

تا که مجبور شدی رو به بیابان بکنی

تا نمردم برس داغ به قلبم نگذار

نکند نام مرا مرده ‎ی هجران بکنی

بارم افتاد زمین از تو خجالت زده‎ ام

می‎شود لطف به این سر به گریبان بکنی

روضه‎ ی عمه به پا شد نظری کن آقا

دیده را باید از این مرثیه گریان بکنی

دختری گم‎ شده از گم شدنش می‎ترسد

کمکی کاش

  • جمعه
  • 28
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 17:00
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 حمیدرضا محسنات

مناجات امام زمان(عج) -( دیگر سراغی از منِ تنها نمیگیری ) * حمیدرضا محسنات

823

مناجات امام زمان(عج) -( دیگر سراغی از منِ تنها نمیگیری ) عمرییست در شعرم پر از ، اما ، اگر ، شاید
خوف و رجائم را بفهمد یک نفر شاید

تا خیمه ی سبزت چه چیزی میبرد ما را ؟
دست دعا , پای زیارت , چشم تر شاید

وقت ملاقتت چه اوقاتیست معمولا ؟
در جمکرانت غرق ندبه یک سحر شاید

نامم به گوشت خورده یا نه ؟ گرچه بشناسی
ما را به نام عاشقان در به در شاید ....

دیگر سراغی از منِ تنها نمیگیری
دور و برت داری کسانی خوب تر شاید

این سالها یا تو جوابم را نمیدادی
یا من شدم چیزی میان کور و کر شاید

من خسته ام من خسته ام من خسته ام خسته
از اینهمه خوف و رجاء ، اما ، اگر ، شاید

شاعر : حمیدرضا محسنات

  • جمعه
  • 28
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 17:57
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شعر امام زمان(عج) -( تو باب خلد برینِ خیال و طقُ الباب ) * حسین محسنات

698
1

شعر امام زمان(عج) -( تو باب خلد برینِ خیال و طقُ الباب ) ببار حضرت باران که تشنه ی آبم.
عطش عطش، عطش عشق کرده سیرابم

بسوز با تب تابم بسوز ای خورشید
بتاب بر شب تارم بتاب مهتابم

در این تلاطم دنیا منم چنان دریا
که زیر و رو شده ی موج های گردابم

تویی زلال تر از آب چشمه سار و منم
که رو سیاه تر از آب روی مردابم

پرنده ام که شکسته دو بال پروازم
مهاجرم که زمین گیر فصل تالابم

اسیر بادم و آتش و سینه چاک تبر
درخت خشکم و در بند چند اربابم

تو باب خلد برینِ خیال و طقُ الباب
منم که خسته ز هرچه خیال نابابم

تمام گردش هذیان ، تمام کابوسم
تویی تو روزی بیدارها و من خوابم

رها ز قید غزل صاف و ساده میگویم
شکست خورده ی خویشم بیا و دریابم

شاعر : حسین محسنات

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 13:04
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار امام زمان(عج) -( نگیر از من این شور و حالی که دارم ) * حسین محسنات

975

اشعار امام زمان(عج) -( نگیر از من این شور و حالی که دارم ) بگیر این دل بی ملالی که دارم
نگیر از من این شور و حالی که دارم

تو دشتی که در پیچ و تابت رهایند
غزل های همچون غزالی که دارم

به اوج تو حق تصرف ندارد
پر مرغ عشق خیالی که دارم

صدا میزنم نیمه شبها سحر ها
تو را بین اشعار لالی که دارم

سکوت مرا با خودت همنشین کن
جدایم کن از قیل و قالی که دارم

تو آن سایه ی لایزالی که داری
به زیر پرت نو نهالی که دارم

تو زیباترین پاسخ سرنوشتی
به این بی نهایت سوالی که دارم

مسیری به وصلت ندارم ولی من
خوشم با همین احتمالی که دارم

تو خوش باش با عاشقانی که داری
منو اشتیاق وصالی که دارم

شاعر : حسین محسنات

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 13:05
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار امام زمان(عج) -( همانکه پیش نگاهم سراب میریزد ) * حسین محسنات

754

اشعار امام زمان(عج) -( همانکه پیش نگاهم سراب میریزد ) ز واژه واژه ی شعرم ثواب میریزد

دوباره از قلمم نور ناب میریزد

هنر ز شاعریم نیست عاشقانه ی توست

که از بیان عزل انقلاب میریزد

به صحن خلوت و باران کشانده باز مرا

همانکه پیش نگاهم سراب میریزد

شبی در عالم رویا نوازشم کردی

هنوز از سر و رویم گلاب میریزد

چقدر بردن نامت چقدر شیرین بود

عسل هنوز ز لبهای خواب میریزد

تو کهکشان پر از نوری و پس ابری

ز شام غیبت تو آفتاب میریزد

تو نور چشمی و هردم تو را صدا زده ام

ز دیده اشک روان در جواب میریزد

به این امید که من را خریده ای عمریست

ز جان مضطربم اضطراب میریزد

تو بی نهایت فضلی و ابر احسانت

به روی خلق کرم بی حساب میریزد

شاعر : حسین محسنات

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 13:08
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شعر امام زمان(عج) -( دل از جهان بریده صدا می زند بیا ) * حسین محسنات

1826

شعر امام زمان(عج) -( دل از جهان بریده صدا می زند بیا ) این اشکهای دیده صدا می زند بیا

در فجر هر سپیده صدا می زند بیا

هر عاشقی که دل به شما داده تا ابد

دل از جهان بریده صدا می زند بیا

شبهای قدر عبد گنهکار رو سیاه

اهی ز دل کشیده صدا می زند بیا

هر گاه نوکرت به جرم ارادتش

زخم زبان شنیده صدا می زند بیا

دین خدا و مذهب جدت غریب شد

اسلام فرقه دیده صدا می زند بیا

شیعه از این زمانه و از درد انتظار

جانش به لب رسیده صدا می زند بیا

مولا بیا که خون خدا مانده بر زمین

آن حنجر بریده صدا می زند بیا

کنج خرابه زینب کبری ز اظطراب

رنگ از رخش پریده صدا می زند بیا

در کوچه های تنگ مدینه چه ها گذشت

زهرای قد خمیده صدا می زند بیا

بعد از علی که یاور اشک یتیم

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 13:10
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شعر امام زمان(عج) -( یک شب بیا به خانه ی قلبم سری بزن ) * حسین محسنات

1233
1

شعر امام زمان(عج) -( یک شب بیا به خانه ی قلبم سری بزن ) مرحم به زخمهای دل مضطری بزن

یک شب بیا به خانه ی قلبم سری بزن

گر آمدی و باز در خانه بسته بود

در خواب مانده ایم بمان و دری بزن

از یاد رفته ای صبوری دگر بس است

یک شب بیا و سیلی درد آوری بزن

تا درد این فراغ بیفتد به جان ما

بر نوکران خود تشر آخری بزن

تنبیه تو حواس مرا جمع میکند

با این زدن دوباره مرا میخری بزن

عمریست جای یار تو سربار بوده ام

در زیر پای خسته یتان خار بوده ام

تنهاترین حجت ارض و سماء تویی

مظلوم تر از همه ی اولیاء تویی

بر زخمهای قلب غمینت نمک منم

با این وجود مرحم هر زخم ما تویی

آن بی وفا که کرده شما را رها منم

آن با وفا که باز نکرده رها تویی

خو کرده با غیبت کبری یتان م

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 13:11
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شعر امام زمان(عج) -( این روز ها کار شما گریه کردن است ) * حسین محسنات

1448
2

شعر امام زمان(عج) -( این روز ها کار شما گریه کردن است  ) این روز ها کار شما گریه کردن است جانم فدای ناله و اشک عزایتان

در خیمه گاه خون دو دیده روان شده گریه بس است زخم شده پلکهایتان

گاهی کنار علقمه پیکار مکنی گاهی رس به گوش دم لای لایتان

ترسم ز هوش روی دگر قتلگه مرو با ناله های فاطمه لرزیده پایتان

تا یک نفس تسلی احوالتان شود خوانم دعای کن لولیک برایتان

شاعر : حسین محسنات

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 14:00
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شعر امام زمان(عج) -( سلام بر تو که فرزند آل یاسینی ) * حسین محسنات

3333
2

شعر امام زمان(عج) -( سلام بر تو که فرزند آل یاسینی     ) سلام بر تو که فرزند آل یاسینی مثال خلق خدایی باطن دینی

نگاه پاک تو مرآت ذات ربانی تو باب لطف خدایی به دین تو دیانی

تویی که ناصر حقی خلیفه اللهی به خلق راهی و رهرو تو حجت اللهی

مسیرعشق تو درامتداد عشق خدا به اوج قله ی عزت می برد مارا

سلام قاری قرآن مفسر حکمت سلام بر تو که نوری و ما همه ظلمت

سلان وعده ی تضمینی خدای جهان بلند بیرق عدلت به بام کون و مکان

سلام ما به زمان قرائت و تدبیر سلام ما به زمانی که میکنی تکبیر

سلام برتو به هنگامه ی رکوع وسجود سلام ما به قیامت سلام ما به قعود

سلام مابه نمازت که چشمه ی نوراست سلام ما قنوتت که غرق در شور است

سلام آرزوی عاشقان دل شیدا سلام ای سبب اتصال ا

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 14:02
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حجت المهدی (عج) -( دلگرمی این روزهای سرد برگرد ) * محمد بیابانی

3339
5

حجت المهدی (عج) -( دلگرمی این روزهای سرد برگرد ) دلگرمی این روزهای سرد برگرد
سرسبزی این روزگار زرد برگرد

آسان نگردد بی تو هرچه سخت، بازآ
درمان ندارد بی تو هرچه درد برگرد

"اشکوا الیکَ" از جهانِ خالی از مرد
با سیصد و با سیزده تا مرد برگرد

پای تو خواهم ماند و همچون اهل کوفه
پشت تو را خالی نخواهم کرد برگرد

می آیی آن روزی که شاید خاک باشم
تا پر کشم بر دامنت چون گرد برگرد

دنبال تو در کوچه های فاطمیه
حیران شدم چون عابری شبگرد برگرد

ای دست قهار خدا تا که بگیری
کفاره ی سیلی آن نامرد برگرد

زینب فقط می داند آن بلوای کوچه
شب ها چه بر روز حسن آورد برگرد

یک حرف می ماند برایم یابن زهرا
برگرد جان مادرت برگرد برگرد

شاعر : محمد بیابانی

  • دوشنبه
  • 1
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 11:00
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حجت المهدی (عج) در عزای فاطمه الزهرا (س) -( باز عطر یار آمد و دنیا به کام شد ) * محمد بیابانی

1476

حجت المهدی (عج) در عزای فاطمه الزهرا (س) -( باز عطر یار آمد و دنیا به کام شد ) باز عطر یار آمد و دنیا به کام شد
یعنی دوباره موقع عرض سلام شد

این لطف هیئت است که حتی کسی چو من
با تو میان روضه فقط همکلام شد

شکر خدا که سایه ی الطاف مادرت
با دست تو به روی سرم مستدام شد

باز آمدم که گریه کنم شاید اشک من
بر زخم های مادری ات التیام شد

روضه بخوان ز غربت مولا که بعد از این
خورشید عمر فاطمه اش روی بام شد

تازه مصیبت دل حیدر شروع شد
هرچند درد پهلوی مادر تمام شد

ای منتقم به پهلوی زخمی مادرت
دیگر بیا، بیا که زمان قیام شد

شاعر : محمد بیابانی

  • دوشنبه
  • 1
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 11:04
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حجت المهدی(عج)در عزای فاطمه الزهرا (س) -( هر وقت دل بهانه ی یاد تو را گرفت ) * محمد بیابانی

1172
1

حجت المهدی(عج)در عزای  فاطمه الزهرا (س) -( هر وقت دل بهانه ی یاد تو را گرفت ) هر وقت دل بهانه ی یاد تو را گرفت
شادی از آن بلند شد و غصه جا گرفت

ابریست آسمان دل بیقرار تو
بیخود نبود اگر که دوباره هوا گرفت

گفتم شبی شبیه تو گریه کنم ولی
چشمم ز اشک خشک شد آقا صدا گرفت

تو سوختی که سینه ام آتش گرفت و سوخت
تو روضه خوان شدی اگر این روضه پا گرفت

امروز هم بیا و بگو وای مادرم
آخر مریض خانه ی مولا شفا گرفت

راحت شدند اهل مدینه ز رفتنش
این خانه ی علیست که دیگر عزا گرفت

در آخرین وصیت زهرا دل علی
از روضه حسین و غم کربلا گرفت

شاعر : محمد بیابانی

  • دوشنبه
  • 1
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 11:07
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد