شعر امام زمان (عج)

مرتب سازی براساس
کربلایی محسن پور جهانگیر

شور امام زمان(عج) -(توی تقدیر منه بیچاره بنویس آقا وصال خودتو) *کربلایی محسن پور جهانگیر

363

شور امام زمان(عج) -(توی تقدیر منه بیچاره بنویس آقا وصال خودتو) بند اول ؛

توی تقدیر منه بیچاره بنویس آقا وصال خودتو
یه دل غرق گناه آوردم که دیگه باشه تو دست خودتو

یابن الحسن عرض سلام
راس دعاها من ظهورت رو می‌خوام
یابن الحسن آقای من
میشه بگی امشب یه العفو جای من

تقدیر زیبا اینه که چند سال دیگه ای آقا
من بگم که شد زندگیم تازه شروع از اون شبا

محول الحالم یابن الحسن
بده پروبالم یابن الحسن

بند دوم ؛

می‌دونم فاصله دارم آقا از اونی که میشد بشم تو روضه ها
شب احیا اومدم احیام کنی آقاجون بحق شاه کربلا

یابن الحسن امشب برام
بنویس که با تو اربعین کرببلام
گریه بده پای غمش
بنویس محرم زنده باشه نوکرش

امشب اگر رفتی حرم میشه منو یادم کنی
از غم و غصه تو فقط میتونی آزادم کنی

محول الحالم یابن الحسن
بده پروبالم یابن الحسن

  • سه شنبه
  • 4
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 21:37
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 حسین رحمانی

حضرت مهدی(عج) -(السلام ای غریب این دوران ) * حسین رحمانی

361

حضرت مهدی(عج) -(السلام ای غریب این دوران ) السلام ای غریب این دوران
مهربان ، صاحب الزمان آقا
بی پناهم ، دوباره حیرانم
می زنم ناله الامان آقا

من که جز بی حیایی و غفلت
توشه ایی محضرت نیاوردم
غیر یک نامه ی پر از عصیان
پیش چشم ترت نیاوردم

رمضان رفت و بعدِ آن فیضِ
روزه ها را همه که سوزاندم
لااقل کاش قدر یک ماهی
پای قول و قرار می ماندم

بی تو هر روزمان شب تار است
شب ما هم بدون مهتاب است
بین بازارمان دغلکاری
حرفِ غیبت به هرکجا باب است

مهربانی که یادمان رفته
نه کسی یاد دیگری باشد
همه دنبال ثروت و شهرت
هرکسی فکر برتری باشد

کی به فکر رعیت خسته ست؟
اختلافِ همه سیاسی شد
خسته ام از نفاق بعضی ها
آن‌ مسلمان که اختلاسی شد

سهم دزدان بی حیا ثروت
ناسزا سهم دین اسلام است
هرکه حرف از خدا و از دین گفت
بین مردم غریب و بد نام است

وسط کوچه ها که با نامِ...
...شهدا عطرِ دیگری دارند ...
عده ایی بی حجاب و بی پروا
بذر بی دینی از چه می کارند ؟

هر چه پیش آید این زمان آقا
پای این اعتقاد خود هستم
عهدو پیمان محکم خود را
با شهیدان راه تو بستم

تو دعا کن برای ما حالا
که نفس بین سینه ها تنگ است
پرچم روضه ها پناهِ ما
بین این کوچه های صد رنگ است

من به آغوش امن این روضه
سربزیر آمدم ، پشیمانم
مطمئنم به من نظر داری
خیس اشکم که روضه می خوانم

روضه راه نجاتمان باشد
بین روضه دلم مقرب هست
روضه ی حضرت علی اصغر
بهر رفع بلا مجرب هست

آه از آن ساعتی که بر دستِ
پدری طفل تشنه ایی می مُرد
تا که تیر سه شعبه ایی آمد
بی هوا نیمی از گلو را بُرد

آه از آن ساعتی که بر دستش
پسرش با سری جدا مانده
مادرش دل شکسته و خسته
منتظر بین خیمه ها مانده ...

  • سه شنبه
  • 18
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 12:56
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

امام زمان(عج) -(الا ای یار تنهایان نگه کن بر گدای خود) * مرتضی سراوانی گرگانی

375

امام زمان(عج) -(الا ای یار تنهایان نگه کن بر گدای خود) الا ای یار تنهایان نگه کن بر گدای خود
ز بهره توتیا بر من بده از خاک پای خود
اگرچه نیستم لایق ولی ابن الکریمی تو
محبت کن کرم کن لطف کن بر مبتلای خود
اگرلطفت نباشد من گرفتاره بلا گردم
ولیکن میبری اسم مرا هم در دعای خود
کمی آقا خودت را هم دعا کن یوسف زهرا
کمی اسم خودت را هم ببر در ربنای خود
نمی گویم بیا ترسم شود کرببلا برپا
شوی تنها تو هم مانند جد سر جدای خود
اگر بانام جدت روضه خوانی تو ،تمنایی
مرا هم جا بده مولابه آن ماتم سرای خود
*اگر تا کربلا رفتی تو با جد غریب خود
بگو با او که من را هم بَرد تا کربلای خود
به آن نقطه که زینب مات بودوبی کس و تنها
شرر میزد به صحرا با نوای یا اخای خود...
به آن جا که به بزم می حرامی را به چشمش دید
که میریزد شرابش را به آن تشت طلای خود...

  • یکشنبه
  • 23
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 11:47
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 رضا قاسمی

فراق امام زمان(عج) -(می‌نویسیم که دلدار بخواند ما را) * رضا قاسمی

543

فراق امام زمان(عج) -(می‌نویسیم که دلدار بخواند ما را) می‌نویسیم که دلدار بخواند ما را
کاشکی نامه‌رسانی برساند ما را

چه بگوییم که اعدام صدا آزاد است
می‌نویسیم، قلم منتقم فریاد است

بسم‌ربّ‌الْقلم؛ ای آیه‌ی موعود سلام!
از لبِ تشنه‌لبان می‌چکد «ای رود سلام!»

اگر از حال دل بی‌خبران جویایی
اگر از بغضِ نگاهِ نگران جویایی ...

غصه‌ای نیست، به جز غربتِ جان‌فرسایت
نیست غم؛ جز غمِ هجرانِ جوان‌فرسایت

چشم‌مان کور شد از بسکه ندیدیم تو را
گوش‌مان کر شده از بس نشنیدیم تو را

دل‌مان گوشه‌ای از بی‌خبری‌ها پوسید
لب‌مان نامِ تو را جای قدومت بوسید

چه بگوییم، نگفته همه را می‌دانی
نامه‌ای را که نوشته نشده می‌خوانی

الغرض؛ بی سپری در دلِ دشمن سخت است
تکیه بر دوستیِ باد سپردن سخت است

گرگ‌های دِهِ ما میش، نه؛ چوپان شده‌اند
دُزدهامان جلوی قافله پنهان شده‌اند

آنکه اجدادِ تو را تا به پیمبر کشته
روضه در روضه خودش را سرِ منبر کشته

لشکرِ بی‌خبران از خبرت می‌گویند
دشمنانِ پدرت؛ از پدرت می‌گویند

گرچه خود دشمن عَدل‌اند، ولی می‌گویند
عمروعاصان سخن از عدلِ علی می‌گویند

شمرکیشانِ زمان دورِ سرت می‌گردند
کوفیان؛ دور و برِ نامه‌برت می‌گردند

جمعه‌ی وصل، در آوار زمان پیر شده
روز موعود بیا؛ آمدنت دیر شده

کاش تا خیمه‌‌ی سبزت قدمی پل بزنیم
پیش چشمان ترت حرفِ تغزّل بزنیم ...

پادشاها! چقدَر دردِ نداری سخت است
بین آبادی خود؛ بی کس و کاری سخت است

اشک، شد دانه‌ی تسبیح و زمین را پُر کرد
با چنین سیلِ غمی لحظه‌شماری سخت است

وسط لشکری از دشمنِ باران دیده
ابر باشی ولی از ترس، نباری سخت است

از سرِ «منتظِرآبادِ ظهورت» بروی
دل به صحرای غریبی بسپاری سخت است

در زمینی که به عشقت شده نرگس‌کاری
مثلِ هر جمعه؛ گُلِ اشک بکاری سخت است

گوشه‌ی شهرِ چراغان شده از میلادت
سر به دیوار غریبی بگذاری سخت است

گر چه حرف از تو دروغی‌ست، که در تکرار است
بینِ ما بی عملان مردِ عمل بسیار است

جاده‌ی چشمِ نگاهِ نگران مرطوب است
یوسف از راه بیا؛ شهر پر از یعقوب است

جانِ «عَجّل فَرج»؛ ای روح دعا منتظریم
«منتَظَر» با دلِ‌مان راه بیا منتظریم!

  • چهارشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1402
  • ساعت
  • 20:12
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 روح اله گائینی

غزل مناجات السلام علیک یا صاحب الزمان -(کل دقایق را به یادت می‌شماریم) * روح اله گائینی

348

غزل مناجات السلام علیک یا صاحب الزمان -(کل دقایق را به یادت می‌شماریم) السلام علیک یا صاحب الزمان

کل دقایق را به یادت می‌شماریم
لحظه به لحظه در هوایت بی قراریم

ظلم از سراپای جهان می‌جوشد انگار
بی طاقت از این زخم‌های بی‌شماریم

هر جمعه با ندبه، به یادت گریه کردیم
در ناحیه، با روضه‌هایت اشک‌باریم

با صحنه هایی که حسن در کوچه دیده
ما چاره‌ای جز خون دل خوردن نداریم

کی تکیه می سازی برای روضه هایش؟
کی در حسینیه کنار تو بباریم؟

ما سینه زن‌های غریب هیأت عشق
ما تا قیامت از مصیبت داغداریم

یک روز می آیی و ما هم در کنارت
سنگ بنای مضجعش را می گذاریم

روح‌الله_گائینی
➖➖➖

منبع جواز نوکری

1️⃣ لینک کانال تلگرام
? t.me/javazenokari

  • سه شنبه
  • 3
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 09:20
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

سرود ویژه امام زمان عج -(به امید نگاهت،میشینم سر راهت،به انتظار) *

363

سرود ویژه امام زمان عج -(به امید نگاهت،میشینم سر راهت،به انتظار) به امید نگاهت،میشینم سر راهت،به انتظار
میدونم یه روز آخر،وامیشه دیگه این در،سمت بهار

اگه روزی میخوره دنیا فقط تویی دلیل
همیشه برای بچه شیعه ها بودی کفیل
خیلی حیفه که بمیرم و نبیمت اقا
دست من کوتاه خرما بر نخیل

از عرش تا فرش،دنبال تو
اینجا اونجا همه جا اقبال تو
خنده گریه ، شادی غصه
حالم تنظیم میشه با حال تو
"بهونه ی زندگیم العجل العجل العجل

بند۲
تو نفس بهاری
هوای منو داری،کنارمی
تا همیشه و هرجا
ای آرامش دلها،قرارمی

تو میای و فرش زیر پاته بال جبرئیل
یوسفِ زهرا گل نرگس عزیزم الدخیل
کاش میشد می‌دیدمت واسه یه بار اما چه حیف
دست من کوتاه خرما بر نخیل

روز و هفته ماه و سالم
تنها با شادی تو من خوشحالم
دست خالیم،با تو پر شد
تا تو رو دارم قطعا خوش اقبالم
"بهونه ی زندگیم،العجل العجل العجل"

#حاج_ابوالفضل_جدیان
#سیدمهدی_صادقی
#علی_گلچین_پور
➖➖➖

منبع جواز نوکری

  • پنج شنبه
  • 12
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 13:24
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر مناجات با امام زمان (عج) -(جمعه ای در لابه لای ندبه و هق هق بیا) *

289

متن شعر مناجات با امام زمان (عج) -(جمعه ای در لابه لای ندبه و هق هق بیا) جمعه ای در لابه لای ندبه و هق هق بیا
اولین صبح امید و طالع صادق بیا

در قمار این جهان برگ برنده با خداست
اخرین برگ برنده در یَدِ خالق بیا

هر سحر مُردی هزاران بار از داغ حسین
ای که هر صبحی ز داغ عشق کردی دق بیا

عشق تو از پیر کنعان بیشتر باشد به ما
ای که هستی آشنای این دل عاشق بیا

این دل پوسیده ی ما را به جامی زنده کن
کاسه ها را پر بکن با ذکر یا رازق بیا

راز پنهان دل خون شقایق ها تویی
جمعه ای در لابه لای ندبه و هق هق بیا

سجاد احمدیان

  • دوشنبه
  • 16
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 13:43
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیرحسین سلطانی

سبک زمزمه فراق آقا امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف -(الا ماه مدینه دوای زخم سینه) * امیرحسین سلطانی

385

سبک زمزمه فراق آقا امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف -(الا ماه مدینه دوای زخم سینه) بند1

الا ماه مدینه
دوای زخم سینه
مراد قلب خسته
امید دل شکسته

الا شاه حجازی
تویی که چاره سازی
دمی بنشین کنارم
تمنای تو دارم

بیا آقای غایب
شده دل بر تو راغب
ندارد شیعه جز تو
در این دنیا که صاحب

بیا حلالِ مشکل
که شد هِجرت غم دل
بیا تا حق نشیند
به زودی جای باطل

اباصالح یا مولا

بند2

الا صاحب زمانم
تویی روزی رسانم
منم که عبد تو ای
امام انس و جانم

دلم در جستجویت
لبم در گفتگویت
کجایی ای نگارا
شوم قربان رویت

بیا ای آخرین ماه
بیا ای یار دلخواه
گدایت را ببین که
نشسته بر سر راه

بیا ای سرور ما
یگانه دلبر ما
بیا تا اینکه دنیا
شود با تو مصفا

اباصالح یا مولا

بند3

تو را چشم انتظاریم
به راهت سر سپاریم
کسی را که به جز تو
در این عالم نداریم

الا شمس منور
گل زهرای اطهر
بیا با ذوالفقاره
علی آن شاه خیبر

بیا ای یار مظلوم
بیا ای خصم ظالم
بیا ای شاه عادل
شود عدل تو حاکم

بیا تا که زمین را
کنی پاک از ستم ها
بیا با پرچم حق
بیا مهدی زهرا

اباصالح یا مولا

۱۴۰۳/۰۷/۲۹
التماس دعای فرج

  • سه شنبه
  • 1
  • آبان
  • 1403
  • ساعت
  • 19:58
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

به امید نابودیِ یهودِ ظالم؛ -(به یادت ای گلِ نرگس شبی ناگاه میمیرم ) * مرضیه عاطفی

194

به امید نابودیِ یهودِ ظالم؛ -(به یادت ای گلِ نرگس شبی ناگاه میمیرم ) به یادت ای گلِ نرگس شبی ناگاه میمیرم
از این دلدادگی، در زیرِ نورِ ماه میمیرم

بیا و حالِ نامیزانِ عالم را مداوا کن
که آخر از خبرهای بد و ناگاه...میمیرم

بساطِ ظلم پهن و آهِ مظلوم است دامنگیر
نیایی دیر یا زود از تبِ این آه...میمیرم

بیا گردن بزن با ذوالفقارت نسلِ صهیون را
که از داغِ فلسطین با غمی جانکاه میمیرم

میانِ ندبه ها کم گریه کن! چونکه منِ دلتنگ
از اینکه نیستم از حالِ تو آگاه میمیرم

می‌آیی و به شوق دیدنت تا کعبه می آیم
"بِنفسي أنت" میخوانم اگر در راه میمیرم

أناالمهدی(عج) بگو تا در رکابت جان دهم آقا
در اینصورت فقط با حالتی دلخواه میمیرم

من از مرگ جهالت* سخت بیزارم! همان مرگی
که در آغوش ظلمت عاقبت در چاه میمیرم

چراغِ معرفت را در دلم روشن کن ای خورشید
خبر داری که نشناسم تو را گمراه میمیرم

همین که باشم و گاهی تماشایت کنم کافیست
مرا از خیمه ات بیرون کنی والله میمیرم!

* دعای عصر غیبت: اللّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَک فَاِنَّک اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَک لَمْ اَعْرِفْ رَسُولَک. اللّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَک فَاِنَّک اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَک لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَک. اللّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَک فَاِنَّک اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَک ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی. اللّهُمَّ لَاتُمِتْنِی مِیتَهً جاهِلِیهً، وَلَا تُزِغْ قَلْبِی بَعْدَ اِذْ هَدَیتَنِی.
خدایا خود را به من بشناسان، اگر خود را به من نشناسانی، پیامبرت را نشناسم، خدایا پیامبرت را به من بشناسان، اگر پیامبرت را به من نشناسانی، حجّتت را نشناسم، خدایا حجّتت را به من بشناسان، اگر حجّتت را به من نشناسانی، از دینم گمراه شوم. خدایا مرا به مرگ جاهلیت نمیران و دلم را پس از اینکه هدایت نمودی، منحرف مکن.

  • چهارشنبه
  • 9
  • آبان
  • 1403
  • ساعت
  • 17:50
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 احسان  نرگسی رضاپور

متن شعر غزل_امام_زمان_عج ایام فاطمیه با صدای کربلایی_حسین_طاهری -(مسیر عشق بلند است و پای ما لنگ است ) * احسان نرگسی رضاپور

503

متن شعر غزل_امام_زمان_عج ایام فاطمیه با صدای کربلایی_حسین_طاهری -(مسیر عشق بلند است و پای ما لنگ است ) مسیر عشق بلند است و پای ما لنگ است
نفس کشیدن مان بی تو ،مایه ی ننگ است

گناه، از تو مرا دور کرده ،می دانم
ببین که فاصله ی ما هزار فرسنگ است

به هر که فکر کنی دل سپرده ام ،جز تو
بگو چه کار کنم با دلی که از سنگ است

مرا به چادر خاکیِ مادرت بپذیر
حنای من که دگر سالهاست بی رنگ است

#

شنیده ایم که مادربه بستر افتاده
شنیده ایم درِ خانه ی علی جنگ است

دلم برای سیاهیِ پرچم زهرا...
برای گریه ی از داغ مادرم تنگ است

  • شنبه
  • 12
  • آبان
  • 1403
  • ساعت
  • 18:28
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر_مناجات_امام_زمان_عج -(شاخه‌‌ی طبع خزان‌دیده‌ی من بار نداشت) * بردیا محمدی

488

شعر_مناجات_امام_زمان_عج -(شاخه‌‌ی طبع خزان‌دیده‌ی من بار نداشت) شاخه‌‌ی طبع خزان‌دیده‌ی من بار نداشت
چشم آلوده ی من فرصت دیدار نداشت

رو به مهتاب نشد روزنه ای باز کنم
قفسِ ظلمت من رخنه ی دیوار نداشت

چَنگ انداخته ام دامنِ تنهایی را
منِ بی‌کَس‌شده از بس که کس و کار نداشت

آه ! آدینه ی بی تو شده آئینه ی دِق
کاشکی جمعه تواناییِ تکرار نداشت

در بساطم چه کنم کهنه‌کلافی هم نیست...
یوسف گمشده‌ام گرمیِ بازار نداشت

آبروریزیِ من شُهره‌ی آفاق شده
مثل من هیچکسی وضعِ اسفبار نداشت

از سَرِ بی خِرَدی قلب تو را می شکنم
وَرنه این عاشقِ بی فکر که آزار نداشت

گریه کردم که مگر بار مرا هم بخری...
دلم _این ظرف ترک‌خورده_ خریدار نداشت!

امـــر کن! یک نفری پای غمت می میرم
تا نگویند که فرمانده ی من یار نداشت

مثل سیّد حسنت ، گَرم بغل کن من را...
یا کریمی که عروجش غمِ آوار نداشت

لحظه‌ی آخرم ای کاش کنارم باشی...
چه کند گر که مریض تو پرستار نداشت

شیوه‌ی مَرگ مرا شاهِ نجف می داند
سَر تمّار به جز نخل علی ، دار نداشت

این دلِ دربه‌درم تنگِ حسین است فقط
کربلا رفتن من این‌ همه اصرار نداشت!

جان آن مادرِ افتاده دمِ در ، برگرد
آنکه با قامت خم طاقت پیکار نداشت

شیشهٔ عُمر علی با لگدی سخت شکست
لااقل کاش درِ سوخته ، مسمار نداشت

  • پنج شنبه
  • 17
  • آبان
  • 1403
  • ساعت
  • 12:48
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 روح الله پیدایی

یا صاحب الزمان(عج) -(سرگرم دنیا ماندم و ، از یاد تو غافل شدم ) * روح الله پیدایی

390

یا صاحب الزمان(عج) -(سرگرم دنیا ماندم و ، از یاد تو غافل شدم ) سرگرم دنیا ماندم و ، از یاد تو غافل شدم

کارم شده معصیت و ، در بندگی کاهل شدم

در حق تو بد کرده ام ، بد عهدی من را ببخش

جای رفاقت با شما ، با هر کسی همدل شدم

چشمان من خشکیده است از بس به هرجا رفته است

با بی حیایی باعث ، تاریکی این دل شدم

حال دلم طوفانی و ، تنهای تنها مانده ام

بی تو شبیه ماهیِ افتاده در ساحل شدم

پشت درم در میزنم ، در خانه ات راهم بده

با سر به زیری آمدم ،بار دگر سائل شدم

وقتی که زیر پرچمت ، در بین خوبان جا شدم

دیدم که با لطفت رها ، از هر غم و مشکل شدم

در بین روضه هرکسی ، ذکری نشسته بر لبش

من گوشه ای مشغول بر ، ذکر ابوفاضل شدم

روضه به روضه رفتم و ، با اذن ماه علقمه

من هم برای رفتنِ ، تا کربلا قابل شدم

یادش بخیر آن شب که با، چشمان گریان آمدم

اذن دخولی خواندم از ، بابُ الرَّجاء داخل شدم

روح الله پیدایی

  • یکشنبه
  • 4
  • آذر
  • 1403
  • ساعت
  • 10:15
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر امام_زمان عجل الله تعالی فرجه -(تو را به هیچ بدادم ولی هنوز برآنی *) *

209

متن شعر امام_زمان عجل الله تعالی فرجه -(تو را به هیچ بدادم ولی هنوز برآنی *) #فراق_و_وصال
#رضا_اهوازی

تو را به هیچ بدادم ولی هنوز برآنی *
که خون دل خوری اما مرا ز خویش مرانی

چه گریه ها که نکردی، شبیه حضرت یعقوب
تو در میان وطن هم به فکر گم‌شدگانی

نه توبه‌ای، نه بکایی، نه حال ذکر و دعایی
چه بر سر خودم آورده‌ام میان جوانی ؟!

ترحمی بنما و بیا شفاعتمان کن
شما عزیز خدایی ... شما امامِ زمانی

من از تو دست کشیدم؛ ولی تو دست گرفتی
چرا تو این همه خوبی؟ چقدر فکر بَدانی

اگر که رفتم و روزی، تو آمدی به مزارم ...
خدا کند که بشینی؛ دو جمله روضه بخوانی

بخوانی از غم صحرا، زنی شکسته و تنها
نه صبر مانده برایش، نه خیمه‌ای، نه امانی

زنی چو کوه، صبور و زنی چو سرو، مقاوم
غریب بود و پریشان ... شکسته بود و کمانی

* تلمیحی از شعر جناب سعدی
.

  • جمعه
  • 24
  • اسفند
  • 1403
  • ساعت
  • 19:12
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

مناجات امام زمان(عج) -( مصحف روی تـو و چشـم گنهکار من ) *استاد حاج غلامرضا سازگار

1650

مناجات امام زمان(عج) -( مصحف روی تـو و چشـم گنهکار من ) مصحف روی تـو و چشـم گنهکار من
از چه منم عار تو؟ از چه تویی یار من؟
گر بپسندی مـرا نــاز بـه عالـم کنـم
ور بفـروشی مــرا کیست خریـدار من؟
نخلــۀ خشکیــده‌ام بــار نــدارم ولی
شکر، خـدا را که شد کوه غمت بار من
گرچه نکردی ظهور من به حضور توام
طلعت پنهان توست شمع شب تار من
هرچه تو گویی بـدم، باز نکـردی ردم
گرچـه فـراق رخت بـوده سـزاوار من
بس‌که گنـه کـرده‌ام نامه سیه کرده‌ام
وصل تو هم می‌شــود بـاعث آزار من
مهلت وصلم که نیست طاقت هجرم که نیست
پس تو بیـا و گره بـاز کـن از کار من
تـا کـه قبـولت فتـد گریــۀ ناقــابلم
گرچه سیاهم بزن خنده به رخسار من
شمع دل عالمـی بــا همگان همدمی
دور تـو پـر می‌زنـد م

  • پنج شنبه
  • 20
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 12:43
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مناجات امام زمان(عج) -( مولای جمعه های معطر بیا بیا ) * ایوب پرندآور

3665
2

مناجات امام زمان(عج) -( مولای جمعه های معطر بیا بیا ) مولای جمعه های معطر بیا بیا
خورشید نسل های مطهر بیا بیا
ما دل به جذبه های نگاه تو بسته ایم
تکرار عشق های مکرر بیا بیا
ای وارث تمام مواریث انبیا
سوگند بر عبای پیمبر بیا بیا
قرآن پاره پاره ی ما روی خاک هاست
آقا به دست بسته ی حیدر بیا بیا
باران بیار...آب بیاور خودت بریز
بر شعله های سرکش این در...بیا بیا
تا که بیاوری کمی از خاک کربلا
مرهم برای پهلوی مادر بیا بیا
شاید که تشت پر شده از لخته های درد
برداری از مقابل خواهر بیا بیا
تا پس زنی به دست خود این خون داغ را
از روی حلق تشنه ی اصغر بیا بیا
تا شستشو دهی مگر ای اشک مهربان
خونِ سر شکسته ی اکبر بیا بیا
آقا! عمو که مشک ندارد شما مگر
مشکی بیاری از شط

  • پنج شنبه
  • 20
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 12:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

امام زمان(عج)-مناجات محرمی -( شال و پیراهن و بیرق همگی آماده ) * مهدی مقیمی

1668

امام زمان(عج)-مناجات محرمی -( شال و پیراهن و بیرق همگی آماده ) شال و پیراهن و بیرق همگی آماده

چاییِ روضه کند کار هزاران باده

زنده ماندیم ببینیم که انشاالله

باز ارباب به ما رزقِ محرم داده

باز هم روضه گرفتیم و عقیده داریم

مادرش با کمرِ خم دمِ در اِستاده

باز هم مثل همه روز قیامت کرده

مهدیِ فاطمه با گریه سرِ سجاده

من شنیدم ز جلوی نظرش میگذرد

همه روز آنچه که در کرببلا رخ داده

مثلاً اینکه به سر می زند عمه زینب

مثلاً اینکه به زانوست سرِ شهزاده

لااقل کاش که می شد که نبیند هر روز

که سرِ طفل رباب از روی نی افتاده

دم بگیرید که زهرا کمی آرام شود

با همین ذکرِ " حسین جانمِ " خیلی ساده

شاعر : مهدی مقیمی

  • پنج شنبه
  • 15
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 11:19
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 محمد سهرابی

شعری در مورد امام زمان (عج) - (ای تیر نگاهت به دل زار کجایی) * محمد سهرابی

105908
436

شعری در مورد امام زمان (عج) - (ای تیر نگاهت به دل زار کجایی) ای تیر نگاهت به دل زار کجایی
ای روی گلت شمع شب تار کجایی
آرام و قرار دل بی تاب و شکیبم
آرام وقرار دل بیمار کجایی
گویم به که مانی که خلایق بشناسند
در مشکل من فاطمه رخسار کجایی
هر جا که تو هستی دل حسرت زده انجاست
خود گو به من خسته گو ای یار کجایی
شاعر: محمد سهرابی

  • سه شنبه
  • 29
  • دی
  • 1388
  • ساعت
  • 15:08
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 جواد حیدری

شعر مناجات امام زمان(عج) -( تمام نامه ی عمرم سیاه گردیده ) * جواد حیدری

3251
4

شعر مناجات امام زمان(عج) -( تمام نامه ی عمرم سیاه گردیده ) تمام نامه ی عمرم سیاه گردیده
که شغل روز و شب من گناه گردیده
برای اینکه بیایم به توبه ای سویت
دو چشم ناز و قشنگت به راه گردیده
امان ز لحظه ی غفلت که شاهدم هستی
دو چشم تو، به گناهم گواه گردیده
هر آنچه خرج نمودی که بنده ات گردم
ز بی لیاقتیِ من تباه گردیده
بیا و مشکل من را تو با اجل حل کن
که این گدای حرم بی پناه گردیده
من از نگاه کبودی دلم پریشان است
عذاب من ز شرار نگاه گردیده
بیا به پای دل من بزن تو زنجیری
بگو که دست مرا عاقبت تو می گیری

شاعر : جواد حیدری

  • شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:46
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

زمزمه در فراق امام زمان *

9984
15

زمزمه در فراق امام زمان روزهای بی تو چه غمگینه ، غمگینه ، غمگینه

شبای بی تو چه سنگینه ، آقا سنگینه ، سنگینه

امام زمان

هر چی فراغ تو دلگیره ، دلگیره ، دلگیره

خیال وصل تو شیرینه ، شیرینه ، شیرینه

آقا جان

یه روز میرسه که دامنت رو بگیرم ، که دامنت رو بگیرم

خدا نکنه تو رو ندیده بمیرم ، تو رو ندیده بمیرم

دوباره باز تنگ غروب هوای تو کرده د لم

آقا جان

قدم رو چشمام بذار و بشین پای درد و دلم

یا ابا صالح ، یا ابا صالح ، یا ابا صالح

یا ابا صالح ، یا ابا صالح ، یا ابا صالح

  • پنج شنبه
  • 31
  • تیر
  • 1389
  • ساعت
  • 11:46
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 وحید قاسمی

اشعار در فراق یار,(دلم گرفته از این جمعه های تكراری) * وحید قاسمی

18245
89

اشعار در فراق یار,(دلم گرفته از این جمعه های تكراری) دلم گرفته از این جمعه های تكراری

دلم گرفته از این انتظار اجباری

چه قدر ندبه بخوانم! چرا نمی آیی؟

چه دیده ایی كه از این دل شكسته بیزاری!؟

نیا! به درد خودم گریه می كنم، باشد

شما كه از بدی حال من خبر داری

«صلاح مملكت خویش خسروان دانند»

ازاین به بعد غزل، من ندارم اصراری

نیا! كه وُسع خرید كلافِ نخ هم نیست

شما كه با خبر از نرخ هایِ بازاری

امان نمی دهدم گریه، درد و دل دارم

به سینه مانده چه ناگفته هایِ بسیاری

به جان مادرت آقا به كار می آیم

مرا اگر تو در این روضه ها نگه داری

به درد می خورم آقا، مرا تحمل كن

به جای «شیعه» بخوانم «غلام درباری»

تو شاهدی! جگرم خرجِ روضه هاتان شد

گمان كنم كه

  • جمعه
  • 31
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 07:31
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار در فراق یار,(زآن گوشه چشمت نظری گاه به ما کن) *

12541
31

اشعار در فراق یار,(زآن گوشه چشمت نظری گاه به ما کن) زآن گوشه چشمت نظری گاه به ما کن
این درد فراقت به نگاهی تو دوا کـــــن
رویت ز صفا آئینه خلق جهان اســــت
ما را به غلامی تو از این خلق جدا کن
دل در طلب روی تو هم شام و سحرگاه
ما را به گدائی درت راهنمــــــــا کــن
مشکن دل غمدیده ما را تو به هجران
از آتش غم این دل ما را تو رها کـــن
ما را گذری نیست چو در کعبه رویت
این سینه ما را تو پر از مهر و صفا کن
هجر تو مرا کشت ندیدم رخ ماهـــــت
از بهر ظهور و فرج خویش دعا کن
خواهد «شرفی» امر ظهورت ز خداوند
عهد ازلی را تو بیا زود وفا کـــــــــن
« شرفی»

  • جمعه
  • 31
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 06:54
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

آقا بیا * علی اکبر لطیفیان

4780
1

آقا بیا آقا بیا
آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد
شاید دعای مادرت زهرا بگیرد
آقا بیا تا با ظهور چشمهایت
این چشمهای ما کمی تقوا بگیرد

آقا بیا تا این شکسته کشتی ما
آرام راه ساحل دریا بگیرد
اقا بیا تا کی دوچشم انتظارم
شبهای جمعه تا سحر احیا بگیرد
پایین بیا خورشید پشت ابر غیبت
تا قبل از آن که کار ما بالا بگیرد
اقا خلاصه یک نفر باید بیاید
تا انتقام دست زهرا را بگیرد

علی اکبر لطیفیان

  • پنج شنبه
  • 19
  • اسفند
  • 1389
  • ساعت
  • 18:36
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

عشق یعنی انتظار *

4249
1

عشق یعنی انتظار عشق یعنی انتظار و انتظار
عشق یعنی هر چه بینی عکس یار
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
عشق یعنی سجده ها با چشم تر

عشق یعنی دیده بر در دوختن
عشق یعنی از فراقش سوختن
عشق یعنی سر به در آویختن
عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی لحظه های ناب ناب
عشق یعنی لحظه های التهاب
عشق یعنی بنده فرمان شدن
عشق یعنی تا ابد رسوا شدن
عشق یعنی گم شدن در کوی دوست
عشق یعنی هر چه در دل آرزوست
عشق یعنی یک تیمم یک نماز
عشق یعنی عالمی راز و نیاز
عشق یعنی یک تبسم یک نگاه
عشق یعنی تکیه گاه و جان پناه
عشق یعنی سوختن یا ساختن
عشق یعنی زندگی را باختن
عشق یعنی همچو من شیدا شدن
عشق یعنی قطره و در یا شدن
عشق یعنی پیش محبوبت بمیر
عشق یعنی

  • جمعه
  • 12
  • فروردین
  • 1390
  • ساعت
  • 09:41
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

میلاد امام زمان عج -(چه می شود که عزیزم ز پشتِ ابر در آیی، کجایی یوسفِ زهرا خدا کند که بیایی) * هستی محرابی

866

میلاد امام زمان عج -(چه می شود که عزیزم ز پشتِ ابر در آیی، کجایی یوسفِ زهرا خدا کند که بیایی) ‍ #السلام_علیک_یا_ابا_صالح_المهدی_عج

چه می شود که عزیزم ز پشتِ ابر در آیی
کجایی یوسفِ زهرا خدا کند که بیایی

به سوزِ سینه ی عاشق که پَر زند به هوایت
که این فغان به سر آید امان ز دستِ جدایی

چه دیدگانی که دائم به وعده ی تو نشستند
تو آن نویدِ خدایی تو سایه ی سرِ مایی

بگو به کوی طریقت مرا وصالِ حقیقت
به آهِ سینه گواهی به من بگو تو کجایی؟

تو ای همای سعادت نشانِ تاجِ کرامت
تو عطرِ نابِ صفایی تو از نسیمِ خدایی

قسم به نامِ بلندت به گیسووان کمندت
فدای چهره ی ماهت سرود عهد و وفایی

تو آیه های منیر و شمیمِ باغِ ولایی
رسد که وقتِ رهایی ز پرده رخ بنمایی

به ناله های ترنم ز سوزِ سینه بخوانم
به حقِِّ ذا

  • دوشنبه
  • 10
  • اردیبهشت
  • 1397
  • ساعت
  • 12:23
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

مناجات امام زمان(عج) -( یوسف شود، آن کس که خریدار تو باشد ) * صائب تبریزی

8786
7

مناجات امام زمان(عج) -( یوسف شود، آن کس که خریدار تو باشد ) یوسف شود، آن کس که خریدار تو باشد
عیسى شود، آن خسته که بیمار تو باشد
از چشمۀ خورشید جگر سوخته آید
هر دیده که لبْ تشنه دیدار تو باشد
خوابى که بِهْ از دولت بیدار توان گفت
خوابى ست که در سایه ى دیدار تو باشد
هر چاک قفس از تو خیابان بهشتى ست!
خوش وقت اسیرى که گرفتار تو باشد
بر چهره‏ى گل پاى چو شبنم نگذارد
آن راهروى را که به پا، خار تو باشد!
"صائب" اگر از خویش توانى بدر آمد
این دایره‏ ها نقطه ى پرگار تو باشد

شاعر : صائب تبریزی

  • پنج شنبه
  • 20
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:47
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( قرار بود بیائی مگر نه آقاجان ) * مجید خضرائی

1928
1

شعر مناجات امام زمان(عج) -(  قرار بود بیائی مگر نه آقاجان ) قرار بود بیائی مگر نه آقاجان
ز چهره پرده گشائی مگر نه آقاجان
قرار بود که یک لحظه هم به حال خودم
مرا رها ننمائی مگر نه آقاجان
قرار بود که دریائی از کرم برسانی
به این کویر جدائی مگر نه آقاجان
قرار بود که آدم شوم به یک نفس تو
رسانیم تو به جائی مگر نه آقاجان
قرار بود که حتی نفس کشیدن نوکر
شود به خلق دوائی مگر نه آقاجان
قرار بود که همراه کاروان تو مولا
شویم کرببلائی مگر نه آقاجان
قرار بود که از عطر یاس پیرهن تو
خبر شویم کجائی مگر نه آقاجان
قرار بود که وقتی روی زیارت زهرا
کنی مرا تو دعائی مگر نه آقاجان
قرار بود که بیائی همان شبی که سرودم
امان ز درد جدائی مگر نه آقاجان

شاعر : مجید خضرائی

  • پنج شنبه
  • 27
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 12:19
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 جواد حیدری

مناجات امام زمان(عج) -( من آن بیچاره ی دور از نگارم ) * جواد حیدری

1439
1

مناجات امام زمان(عج) -( من آن بیچاره ی دور از نگارم ) من آن بیچاره ی دور از نگارم
كه غیر از دلبرم یاری ندارم
دلم تنها به غم خوش بود آن هم
ز دل رفت و دگر بی چیز و خوارم
الهی آتشی در دل بپا كن
كه خاكستر شوم بهر نگارم

چه گویم گر بیاید یار خوبم
كه حرفی بهر گفتن من ندارم
دلم دارد تمنا از تو یا رب
كه اخلاقم شود مانند یارم
اگر چه من نیم در انتظارش
ولی یارم بود چشم انتظارم
دلم خواهد به پای مقدم او
هر آنچه دارم از بهرش سپارم
دهد اذنم گل زیبای زهرا
سرم را بر كف پایش گذارم
گذارم سر به روی پای مولا
دهم جان سر ز پایش بر ندارم

شاعر : جواد حیدری

  • پنج شنبه
  • 20
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 12:41
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

العجل یابن الحسن -(ظلم بر شیعه رواست العجل یابن الحسن) *

4532
2

العجل یابن الحسن -(ظلم بر شیعه رواست العجل یابن الحسن) ظلم بر شیعه رواست العجل یابن الحسن

خون دل آل عباست العجل یابن الحسن

سیدی از چه چنین غیبتت طول کشید

مشکل آخر زکجاست العجل یابن الحسن

ما به تو بد کردیم تو به ما خوبی کن

کاین فقط کار شماست العجل یابن الحسن

با وجود شیعه ات از چه خسرو ناز

خیمه ات در صحراست العجل یابن الحسن

فاطمه در پشت در می زند تو را صدا

ناله خیرالنساست العجل یابن الحسن

پیش چشمان علی محسنش را کشتند

چشم به راهت مرتضاست العجل یابن الحسن

پاره های جگر حسن اندر طشت است

سوز قلب مجتباست العجل یابن الحسن

تا بیایی و زخصم انتقامش گیری

منتظر خون خداست العجل یابن الحسن

حسنعلی جواهری(عبدالزهرا)

  • دوشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1390
  • ساعت
  • 10:22
  • نوشته شده توسط
  • حیدریم
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( روزگاری مخوفه است ، میا ) * سید حسن رستگار

1221

شعر مناجات امام زمان(عج) -( روزگاری مخوفه است ، میا ) روزگاری مخوفه است ، میا
باغها بی شکوفه است ، میا
نامه های رسیده نیرنگ است
شهر من شهر کوفه است ، میا
***
گذشت حادثه اما به دل قراری نیست
هنوز میشنوم ناله ها و یاری نیست
اگرچه شام نگاه جماعتی خجل است
ولی به کوفه دلها که اعتباری نیست
***
آتش و فتنه و غوغاست سر آمدنت
هر کجا ولوله بر پاست سر آمدنت
جز چراغانی از این قوم چه دیدی آقا؟
شهر من شهر تماشاست سر آمدنت

شاعر : سید حسن رستگار

  • پنج شنبه
  • 27
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 08:18
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 روح اله گائینی

شعر مناجات امام زمان(عج) -( ای ساحل نجات دو عالم بیا بیا ) * روح اله گائینی

1719

شعر مناجات امام زمان(عج) -( ای ساحل نجات دو عالم بیا بیا ) ای ساحل نجات دو عالم بیا بیا
زیباترین سلاله ی خاتم بیا بیا
آدینه ها تمامیشان دیده به راه تو
آیی کدام جمعه ی مبهم بیا بیا
صد مرده زنده گر شود از یک دم مسیح
هستی مسیح عیسی مریم بیا بیا
بعد از هزار و یکصد و چندی ز غیبتت
گشته قبول توبه ی آدم بیا بیا
دیگر زمانه پر ز یزید و ز خولی است
آقا نیاز ما به تو مُبرم بیا بیا
هیئت به نام جد غریبت گرفته ایم
ای صاحب سیاهی و پرچم بیا بیا
بزم عزای ساقی تشنه به پا شده
ای روضه خوان ماه محرّم بیا بیا

شاعر : روح اله گائینی

  • پنج شنبه
  • 27
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد