چهل روزه شدم چلّه نشینت
میان روضه ها بودم غمینت
ولی این چلّه هم رفت و ندیدم
جمال دلربا و دل نشینت
شاعر:محمدمهدی عبدالهی
- جمعه
- 15
- دی
- 1391
- ساعت
- 15:52
- نوشته شده توسط
- محمدمهدي عبدالهي
چهل روزه شدم چلّه نشینت
میان روضه ها بودم غمینت
ولی این چلّه هم رفت و ندیدم
جمال دلربا و دل نشینت
شاعر:محمدمهدی عبدالهی
تمام هستیم فرش نگاهت
فدای ناله پر سوز و آهت
اگر چه اربعین غم سر آمد
هنوزم منتظر هستم به راهت
شاعر:محمدمهدی عبدالهی
از نفس خودم که باز هجــرت کردم
در واژه انتظــــــــــــــار دقــت کردم
ديدم که گنــاه است ، حجاب من و او
در عصر ظهــور ، بس که غفلت کردم
شاعر:محمدمهدی عبدالهی
مانند کویر خشک و بی جان هستیم
دلـــــــواپس لحظه های طوفان هستیم
از آخر شب تا سحر هر جمعـــــــــــعه
ما منتظر امام بـــــــــــــــــــاران هستیم
شاعر:محمدمهدی عبدالهی
اگر چه جمعه ها فصل ظهور است
بساط عاشقی با ندبـــــه جور است
ولی این جمعه هم مثل همیشـــــــه
دوباره خانه دل سوت و کور است
شاعر:محمدمهدی عبدالهی
هفته به هفته جمعه به تکرار میرسد
هر بار گفته ایم که اینبار میرسد
هر بار گفته ایم که با ذکر یا حسین
از کربلا و مکه خریدار میرسد
اما گذشت هفته ای و یادمان نبود
این جمعه های یخ زده بسیار میرسد
این جلسه سه شنبه شب جمکران کجاست
آن لحظه ایی که لحظه دیدار میرسد
آقا سلام و ذکر شما رو به کربلا
با بوی سیب و عشق علمدار میرسد
ما را که بی قرار حرم میکنی بس است
گویا جواب از حرم یار میرسد
ما را به کربلا برسان ایها العزیز
حالا نوای العطش انگار میرسد
این جمعه ها برای من از حد گذشته است
حتما که کار عشق به بازار میرسد
شاعر : حسین باغ شیخی
صبح جمعه بوی غربــــــت می دهـد
ندبه اش هم طعم حسرت می دهد
صبح جمعه با ندای انتظــــــــــــــــار
وعده دیــدار حضـــــــــرت می دهد
شاعر:محمدمهدی عبدالهی
در دل از دوری تو حال و هوای دِگر است
شوق دیدار شما لحظه به لحظه به سر است
بسکه من دیده به در دوخته ام پیر شدم
چشم آلوده به در دوختنش بی اثر است
به گدایی در خانه ات عادت دارم
سالها می شود آقا که دلم پشت در است
شب اگر تا سحری گریه کنم از دوری
اگر آدم نشوم گریه من بی ثمر است
بی وضو نام تو را می برم و می خندم
همه اش زیر سَرِ خشکی این چشم تر است
نکند منتظر مردن مایی آقا
نکند علت تاخیر شما از سفر است
حاضرم زود بمیرم که شما برگردی
آخر این حاصل دست رنج دل منتظَر است
ما را شب دیدار بود هر شب جمعه
دل منتظر یار بود هر شب جمعه
ای مشتریان گل زهرا بشتابید
یوسف سر بازار بود هر شب جمعه
خون شد جگر ما ز بس آدینه شمردیم
بین دیده چه خونبار بود هر شب جمعه
گویند چرا هیئتیان خواب ندارند
گو فاطمه بیدار بود هر شب جمعه
آدینه ای آن جان جهان می رسد از راه
ز آن دل پی دلدار بود هر شب جمعه
ای گمشده ی فاطمه برگرد که دل ها
از عشق تو سر شار بود هر شب جمعه
شاعر : کلامی زنجانی
از روزها من جمعه ها را دوست دارم
این جمعه های آشنا را دوست دارم
هر صبح جمعه ندبه می خوانم برایت
از كودكی این لحظه ها را دوست دارم
تاریخ بَدوغیبتت را یاد داری؟
از آن زمان است من شما را دوست دارم
امروز و فردا می كنم شاید بیایی
حتی همین تردیدها را دوست دارم
شب های جمعه تا سحرگاهش كجایی؟
كرب وبلایی؛كربلا را دوست دارم
بین دعاهایی كه می خوانم برایت
آقا بیا؛آقا بیا را دوست دارم
شاعر:محمد حسن بیات لو
دلیل این همه غیبت كجاست ای مولا
بگو كه این همه دوری رواست؛ای مولا
نظاره كردن آن چهره ی دل آرایت
تمام حاجت این بینواست ای مولا
ز كوچه ی دل من ماه من شبی بگذر
كه خاك پای تو چون توتیاست ای مولا
گناه بین من و تو جدایی افكنده
دلم همیشه به یاد شماست ای مولا
به یاد غربت جدت همیشه می گریم
دلم اسیر غم كربلاست ای مولا
شاعر:محمد حسن بیات لو
موج غم هجران تو تا ساحل رفت
کشتیّ تمام عاشقان در گِل رفت
در غربت و در غروب عصری دلگیر
یک جمعه دیگر ز کف این دل رفت
اللهم عجل لسیدنا الغریب الفرج
شاعر:محمدمهدی عبدالهی
بارها روی تو را دیدم ولی نشناختم
لاله از باغ رخت چیدم ولی نشناختم
همچو گل کز دیدن خورشید می خندد به صبح
بر گل روی تو خندیدم ولی نشناختم
کعبه را کردم بهانه تا بگردم دور تو
آمدم دور تو گردیدم ولی نشناختم
در کنار مرقد شش گوشه حدّت حسین
خم شدم دست تو را بوسیدم ولی نشناختم
ای دل غافل که همچون سایه نزد آفتاب
پای دیوار تو خوابیدم ولی نشناختم
در منی پیش تو بنشستم ندانستم توئی
با تو از هجر تو نالیدم ولی نشناختم
در مسیر جمکران عطر دل انگیز بهشت
از نفس های تو بوئیدم ولی نشناختم
سجده بر پای تو آوردم نگفتی کیستم
چهره از خاک تو پوشیدم ولی نشناختم
غفلت میثم ببین یک عمر رخسار تو را
در همه آینه ها دیدم ولی نشن
مهدی زهرا، مهدی زهرا، مهدی زهرا بیا 2
مُـــــــــــــــردم از غم تنهائی، عالم گشته تماشا
بیمارم تـــو مـــــــسیحائی بر دردم شفا بده 2
هستی قرآن، امید عترت، صفــــــــــــــای مجلس توئی
لالۀ نرگس، لاله نــــــــــــــــــــرگس، لاله نرگس توئی
مهدی زهرا، مهدی زهرا، مهدی زهــــــــــــــــرا 2
بگشا روی دل آرا را، بنمـــــــــــــــــــا تربت زهرا را
روشن کــــــــــــــــــن همه دنیا را، رو کن سوی مدینه
مدینه بی تو 2 محیط غم آمده، بیا نظر کن 2 بباغ آتش زده
مهــــــــــــــــــدی زهرا، مهدی زهرا، مهدی زهرا 2
من خـــــــــــــــــــــــــــــاک قدم یارم، من دلدادۀ دلدارم
در گلزار تـــــــــــو چون
خورشید پشت ابر اگر دلبری کند
شعرم چگونه دعوی افسونگری کند
تقدیر روشنش به گلستانه وحی کرد
نرگس برای چشم جهان مادری کند
من کیستم که شاعر شمس زمان شوم؟
دست غریب عشق مگر یاوری کند
این بیت ها چکیده دردند و اشک و آه
فکری به حال آخرت این آخری کند
تاج گل است و حلقه گل،مقدم تورا
فرش از دل شکسته، گلِ پرپری کند
سی مرغ را تشرف دیدار ممکن است
هدهد اگر دوباره پیام آوری کند
بال و پرم شکست درین انتظار کاش
این شعررا نگاه تو بال و پری کند
ای گل پیغمبری آقا نور و قدر و کوثری آقا
هستی و جانم به قربانت حجت بن العسگری آقا
اِنّمایی و ، هل اَتا هستی یوسف آلِ ، مصطفی هستی
یا ابا صالح
******
معترف بر جرم خود هستم از من آواره آقا جان
گر تو برداری نگاهت را میشوم بیچاره آقا جان
یار من هستی ، من تو را عارم در گلستانت ، کمتر از خارم
یا ابا صالح
******
دلبر زهرایی دلها ای نگاهت حلّ مشکل ها
کن دعا من هم روم پیش آن سبک بالان ساحل ها
در مَثَل گردم ، لاله ی صحرا جان سپارم با ، ذکر یا زهرا
یا ابا صالح
******
ای عزیز فاطمه مهدی سائلانت را خدایی کن
عاقبت ما را به راه عشق از کرم کرببلایی کن
توشه ی ما را ، پرسعادت کن رزق و روزی ، ما شهادت کن
یا ابا ص
کویر تشنه شده قلبم، ای سحاب، بیا
تمام زندگیم بی تو شد سراب، بیا
هزار جمعه گذشت و نقاب نگشودی
به جان فاطمه این جمعه بی نقاب بیا
مباد آن که بیایی و مرده باشم من
شتاب کن که اجل می کند شتاب بیا
گذشت عمر و ندیدم تو را به بیداری
کرامتی کن و امشب مرا به خواب بیا
به کوچه کوچۀ شهرم ز خون دل همه شب
برای آمدنت ریختم گلاب بیا
گناه من ره دیدار بسته بر رویت
تو بهر دیدن من از ره ثواب بیا
غروب جمعه شده بی تو روزهای دلم
به صبح جمعۀ من همچو آفتاب بیا
به دردهای به حیدر نگفتۀ زهرا
به ناله های سحرگاه بوتراب بیا
به سینه ای که شکست از سُم ستور، قسم
به صورتی که شد از خونِ سر خضاب بیا
سرشک دیدۀ «میثم» به سیل شد تبدیل
خدا کند که سحر بعد شام تار بیاید
دعا کنید که روز ظهور یار بیاید
چو نخل خشک بگیرید دست خویش به بالا
دعا کنید که نخل دعا به بار بیاید
جهان ز روی محمد بهار بود، خدا را
دعا کنید که بار دگر بهار بیاید
دعا کنید که بر انتقام خون شهیدان
عزیز فاطمه با چشم اشکبار بیاید
دعا کنید که با پرچم امام شهیدان
یگانه منتقم خون کردگار بیاید
دعا کنید که این صبح جمعه از سوی مکه
قرار آخر دلهای بیقرار بیاید
دعا کنید علمدار داد و قسط و عدالت
ز مکه با علم نصر و ذوالفقار بیاید
دعا کنید در این قحط سال نور، خدا را
که آفتاب از آن سوی کوهسار بیاید
دعا کنید به خون گلوی لالهعذاران
که باغبان ولایت به لالهزار بیاید
دعا کنید ز
روز ظهور می رسد آیا؟ خدا کند
باید امام منتظران یک دعا کند
آید ز کعبه بانگ اناالمهدی اش به گوش
از شرق و غرب، لشکر خود را صدا کند
خواند کنار بیت خدا روضۀ حسین
یک باره کعبه را حرم کربلا کند
جدش علی بتان حرم را به خاک ریخت
او کعبه را ز دام اجانب رها کند
با تیغ خود مطالبۀ خون خویش را
از دشمنان آل محمد، خدا کند
باشد که دست شیعه هزاران هزار بار
سر از تن یزید و سپاهش جدا کند
قامت پس از اقامه ببندد پی نماز
قد قامتش، قیامت دیگر به پا کند
عیسی ز آسمان چهارم کند نزول
تا در زمین به مهدی ما اقتدا کند
تا رو به سوی کرببلا آرد از حجاز
آهش نسیم را نفس نینوا کند
"میثم"! بریز اشک و دعای فرج بخوان
تا حق ز کار منتظ
ای امید ملت اسلام، یا مهدی بیا
خون شد از هجرت دل ایام، یا مهدی بیا
ای شب تاریک هجران را تو صبح آرزو
روز در این آرزو شد شام، یا مهدی بیا
التیام زخم قرآن، در دم شمشیر توست
از تو یابد درد دین آرام، یا مهدی بیا
تا که بر دور سرت لبیک گو آرد طواف
کعبه بسته همچنان احرام، یا مهدی بیا
در دل شهر مدینه از مزاری گم شده
مادرت زهرا دهد پیغام، یا مهدی بیا
تا به کی از ظلم و جور دوستان و دشمنان؟
مجتبی را خون دل در کام، یا مهدی بیا
می زند فواره خون از حنجر خشک حسین
می کند از قتلگه اعلام، یا مهدی بیا
ابن ملجم ها کمین کردند بر قتل علی
از عدالت نیست غیر از نام، یا مهدی بیا
تا به کی بر فرق آل الله با دست یهود؟
سنگ
کعبه زیباست به شرطی که تو در کعبه درآیی
به حرم تکیه نهی روی به عالم بنمایی
دیده بر گل ننهم تا گل روی تو ببینم
دل به عالم ندهم تا تو ز من دل بربایی
حجرالاسود و حجر و حرم و مروه و مسعا
همه چشمند نگارا که تو از راه بیایی
حاجی آنست که محرم شود و دور تو گردد
زائر آن ست که یکدم تو به او رخ بنمایی
خواستم تا که دعایی بکنم بهر ظهورت
چه دعایی بکنم یوسف زهرا تو دعایی
شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار
با توام ای دشت بی پایان! سوار ما چه شد؟
یکه تاز جاده های انتظار ما چه شد؟
آشنای "لا فتی الا علی " اینک کجاست؟
صاحب " لاسیف الا ذوالفقار" ما چه شد؟
چارده قرن است چِل منزل عطش پیموده ایم
التیام زخم های بی شمار ما چه شد؟
چشم یوسف انتظاران را کسی بینا نکرد
روشنای دیده ی امّیدوار ما چه شد؟
ذوالجناحا ! عصر ما چون عصر عاشورا مباد
دشت را گشتی بزن بنگر سوار ما چه شد؟
باز ای موعود! بی تو جمعه ای دیگر گذشت
کشت ما را بیقراری پس قرار ما چه شد؟
می نشینم تا ظهور سرخ مردی سبز پوش
آن زمان دیگر نمی پرسم بهار ما چه شد
شاعر : مهدی جهاندار
خورشيد رخ مپوشان در ابر زلف، يارا
چون شب سيه مگردان روز سپيد ما را
ما را ز تاب زلفت افتاد عقده بر دل
بر زلف خم به خم زن دست گره گشا را
فخر جهانيان شد ننگ صنم پرستي
جانا ز پرده بنماي روي خدانما را
اي آشکار پنهان برقع ز رخ برافکن
تا جلوه ات ببينم پنهان و آشکارا
بي جلوه ات ندارد ارض و سما فروغي
اي آفتاب تابان هم ارض و هم سما را
بازآ که از قيامت برپا شود قيامت
تا نيک و بد ببيند در فعل خود جزا را
اي پرده دار عالم در پرده چند ماني
آخر ز پرده بنگر ياران آشنا را
بازآ که بي وجودت عالم سکون ندارد
هجر تو در تزلزل افکند ماسوي را
حاجت به تست ما را اي حجت الهي
آري بسوي سلطان حاجت بود گدا را
عمري گذشت و ماند
بهار آمد ولیکن، بهار من نیامد
گل آمد سبزه آمد، نگار من نیامد
نمی دانم تو ای مولا چرا از ما جدائی
گل خوش عطر و بوی ما بگو با ما کجائی
بیا یابن الحسن بیا یابن الحسن
*****
به گیسویت قسم دل، به گیسوی تو بستم
تمام عمرخود را، سر راهت نشستم
من از هر دیده خود خون فشاندم یابن الزهرا
تمام جمعه ها را ندبه خواندم یابن الزهرا
بیا یابن الحسن بیا یابن الحسن
*****
میان آسمانم، تو ماه دلربائی
تو در شهر مدینه، و یا در کربلائی
تو را هر سائل بی توشه می خواند کجائی
تو را هر گوشه شش گوشه می خواند کجائی
بیا یابن الحسن بیا یابن الحسن
*****
طبیب من کجایی، سرا پا رنج و دردم
دلم خواهد بیایی، که دور تو بگردم
دلم خواهد ز
صدای آمدنت را به گوش ما برسان
زمان غیبت خود را به انتها برسان
نگاه نافذ خود را بر این گدا انداز
برای درد نهفته کمی دوا برسان
اگرچه بهر ظهورت نکرده ام کاری
بیا و بر لب ما فرصت دعا برسان
به صبح جمعه موعود زائرم فرما
به خاکبوسی روز فرج مرا برسان
برای روز ظهور تو کعبه پا برجاست
بیا سرور دوباره بر آن بنا برسان
کنار تربت زهرا به وقت نافله ات
دعای خویش به یاری این گدا برسان
نوشته ام به وصیت اگر میسر شد
بیا و مرده ما را به کربلا برسان
شاعر : جواد حیدری
بیا بی تو جهان تنهاست، می دانم که می آیی
وجودت مُصلح دنیاست، می دانم که می آیی
بیا ای حجّت حق! با قیام خود، قیامت کن
ظهورت محشر کبراست، می دانم که می آیی
هنوز ای منتقم! از آستان وحی بر گوشت
صدای نالة زهراست، می دانم که می آیی
بسا منکر شده معروف و معروف آمده منکر
ز آثار جهان پیداست، می دانم که می آیی
به چشم اشکبارت، صحنه کرببلا دائم
به قلبت، زخم عاشوراست، می دانم که می آیی
بهایی و نصارا، بابی و صهیون و وهّابی
سراسر جنگشان با ماست، می دانم که می آیی
علم بر دوش عبّاس است تا گردد علمدارت
دلش خون، دیده اش دریاست، می دانم که می آیی
به قرآن و علی سوگند! می بینم به چشم خود
که قرآن و علی تنهاست، می دان
در آسمان غزل عاشقانه بال زدم
به شوق دیدنتان پرسه در خیال زدم
در انزوای خودم با تو عالمی دارم
به لطف قول وغزل قید قیل و قال زدم
کتاب حافظم از دست من کلافه شدست
چقدر آمدنت را چقدر فال زدم
غرور کاذب مهتاب ناگزیر شکست
همان شبی که برایش تورا مثال زدم
غزال من غزلم، محو خط و خال تو شد
چه شاعرانه بدون خطا به خال زدم
به قدر یک مژه بر هم زدن تورا دیدم
تمام حرف دلم را در این مجال زدم
شاعر : سید حمید رضا برقعی
ای یوسف پیغمبری تو حمد و قدر و کوثری
گل زهرا و حیدری یا حُجّت بن العسکری
یا حُجّت بن العسکری
******
ای مانده از آل علی نور خدای منجلی
من کمتر از خاکم ولی تو از همه عالم سَری
یا حُجّت بن العسکری
******
روح انسانیّت تویی مایه ی امنیّت تویی
خصم وهّابیت تویی با ذوالفقار حیدری
یا حُجّت بن العسکری
******
تو بحر جود و رحمتی معنای ناب عزّتی
تو حامی این ملّت و دعا گوی این رهبری
یا حُجّت بن العسکری
******
ای یار هر پیر و جوان اشکم ز هجرت شد روان
بیا یا صاحبَ الزّمان ای که به شیعه یاوری
یا حُجّت بن العسکری
******
ما سائلان را کن قبول سُلاله ی پاک رسول
تو ذکر زهرای بتول در بین دیوار و دری
یا حُجّت بن العس
به دل داغ فراقت ، به لب شور و نوایی
گل نرگس زهرا ، بگو پس تو کجایی؟
تو ای روح خوش عهدی ، به کامم بده شَهدی
یا مهدی یا مهدی
******
منم شب زده ی غم ، تویی صبح سپیدم
جوانی سپری شد ، جمال تو ندیدم
وصال تو بخواهم ، به این روی سیاهم
یا مهدی یا مهدی
******
بیا و ز ِ کرامت ، مرا خاک رَهَت کن
به قُربانگَه رحمت ، فدای نِگَهَت کن
به قربان عطایت ، منم عبد و گدایت
یا مهدی یا مهدی
******
به گلزار امامت ، تویی یاس و تو لاله
ببین غربت ما را ، بیا جان سه ساله
همان دختر بی تاب ، گل پرپر ارباب
یا مهدی یا مهدی
******
دل ِ شب دل ِ ویران ، چه شوری که به پا شد
رقیّه نوحه خوان و ، خرابه کربلا شد
پدر چون تو که دیده؟ ،
عمرم شـده جانکندن در اوج پریشـانی
زین کوتهی عمر و زیـن غیبت طولانی
عمـری بـه تمنـایت بـا یـاد قـدمهایت
از پـارۀ دل کـردم پیـوسته گـل افشانی
گردیـده سیـه روزم میسازم و میسوزم
دارم بـه جگـر پنهـان صـد شعلۀ پنهانی
با روی تو در پاییز گیتیست چو فروردین
بیتـو همـه جا زنـدان مردم همه زندانی
یا آن که نهان استی خورشید جهان استی
دل میبــری از عالـم بــا چهـرۀ نورانی
بـا چشـم خیـال خـود تا یاد رخت کردم
عالم همه جا شد روز حتـی شب ظلمانی
تنها نه همین بلبل در وصف تو میخواند
گلها همـه گردیدند مشغول غزل خوانی
ای جانِ جهانپرور ای عبد خدا منظـر
بازآی و خدایی کن در کسوت انسـانی
بازآ و مــداوا کــن پیشا