زینب،اومده پیش حسین،روشنه دیگه دلش،که راضی میشه حسین
میخواد،برن تومیدون گلاش،مثل علی اکبر،بشن فدای داداش
دعا، کرده که بچه هاش، برا برادرش ، برن شهید شن
میخواد، عون و محمدش، جونشونو بدن، که رو سفید شن
باید تکلیفش، حالا معلوم شه
میخواد إذن و تا، قلبش آروم شه
" زینب یا زینب "
حالا،که این دوتا پهلوون،زره به تن کردن و،دارن میرن تو میدون
خوردن،قسم به جان حسین،بشن توی کربلا، فدائیان حسین
اومد، وقت پریدنه، دوتا مهاجرو، دوتا کبوتر
دارن، کنار هم میشن، میون خاک و خون، باناله پرپر
معلوم بود ازاین، دنیا دل کندن
انگار رو دستِ، ارباب میخندن
" آه و واویلا "
شاعر : صادق اویسی
منبع : گروه شاعران جواز نوکری
د
- سه شنبه
- 21
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 07:13
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی