حضرت محسن بن علی (ع)

مرتب سازی براساس

دیدم غمت ای مادر ای کاش نمی دیدم *

5650
21

دیدم غمت ای مادر ای کاش نمی دیدم دیدم غمت ای مادر ای کاش نمی دیدم
تنها تو به پشت در ای کاش نمی دیدم
وقتی که درخانه با ضرب لگد وا شد
تو بودی و یک لشگر ای کاش نمی دیدم
دیدم که در آن غوغا در پشت در خانه
شد محسن تو پرپر ای کاش نمی دیدم
وقتی که زد آن ملعون سیلی به رخت دیدم
خون می چکد از معجر ای کاش نمی دیدم
ای وای چه بی رحمند آنان كه به هم بستند
دستان یل خیبر ای کاش نمی دیدم
آن لحظه که زد قنفذ بر بازوی تو دیدم
فریاد زدی حیدر ای کاش نمی دیدم
آن شب که تو را شستند تا جسم تو بابا دید
می زد به فغان بر سر ای کاش نمی دیدم
ای وای خودم دیدم از چوبه ی تابوتت
جاری شده خون تر ای کاش نمی دیدم
شاعر:مصطفی رب مطلق

  • چهارشنبه
  • 6
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 16:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

درد سر، بین گذر، چند نفر، یک مادر *

3096

درد سر، بین گذر، چند نفر، یک مادر درد سر، بین گذر، چند نفر، یک مادر
شده هر قافیه ام یک غزل درد آور
ای که از کوچه ی شهر پدرت می گذری
امنیت نیست از این کوچه سریع تر بگذر
دیشب از داغ شما فال گرفتم، آمد :
دوش می آمد و رخساره... نگویم بهتر!
من به هر کوچه ی خاکی که قدم بگذارم،
نا خود آگاه به یاد تو می افتم مادر
چه شده، قافیه ها باز به جوش آمده اند:
دم در، فضه خبر، مادر و در، محسن پر!
شاعر:کاظم بهمنی

  • چهارشنبه
  • 6
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 16:52
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

تنـــــــــها بود و خســـــته *

3178

تنـــــــــها بود و خســـــته تنـــــــــها بود و خســـــته
دل گشتـــه دل شکستــــه
دستان مرتضــــــــی(ع) را
ریسمـــانها... بستــــه....
زهــــرا (س) کنار در بــــود
هـــــم قنفــــذ و مغیـــــره
جمــــــعی نظـاره می کرد
با چشمــــــهای بستـــــه
خصم است در میان و ...
تیــــــری زند به ریشــه
عهــــد من و خدایـــــم
در التــهاب کـوچــــــه
او می دوید و من می دویدم
او سوی درب و من سوی خانه
او می کشید و من می کشیدیم
او خنجــر کیـن مـن درد ضـربه
او می بریـد و من می بـریدم
او پهلـوی یار من دل ز غنچه
ناگــه صـــدای آمـــد
از درب نیم ســــوخته
این آه آخــــر انـــگار
از پهلــوی شکســته
شاعر:مهدی کویر

  • سه شنبه
  • 19
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 05:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مدینه صحنه غوغای روز محشر بود (شهادت حضرت محسن *

3176

مدینه صحنه غوغای روز محشر بود (شهادت حضرت محسن مدینه صحنه غوغای روز محشر بود (شهادت حضرت محسن
مدینه زخمی یک داغ درد پرور بود
مدینه بر سر هر بام، گرد غربت داشت
مدینه اشک فشان در غم پیمبر بود
مدینه حادثه دور جاهلیت داشت
مدینه مرکز یک جنگ نا برابر بود
الا که حمله به بیداد حصم شوم برید
به کافران مسلمان نما هجوم برید
-----
به گلبن نبوی زاغ ها هزار شدند
ز پرده توطئه ها باز آشکار شدند
منادیان الهی به خانه بنشستند
حرامیان قدیمی زمامدار شدند
غدیریان مدینه سقیفه ای گشتند
مجاهدین بهشتی اسیر نار شدند
تمام شهر به یک خانه حلمه ور گشتند
دو روز از ره یک عمر رفته برگشتند
----
چه سخت حق علی برده ، راحت آسودند
تو گویی آنکه ز غار در کمین بودند
دری که ختم رسل

  • سه شنبه
  • 19
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 05:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شهادت حضرت محسن(از پهلویی کبود و چشمی برآمده *

2790
2

شهادت حضرت محسن(از پهلویی کبود و چشمی برآمده (از پهلویی کبود و چشمی برآمده
حتی صدای لنگه ی در هم درآمده
جای لگد ،اصابت سیلی ومیخ در
آه ای خدا چه بر سر این پیکر آمده
ملجم گرفته است مگر دست را به پیش
یا بر فراز نیزه ی کوفی سرآمده
کاری بکن امام علی ای خدای عشق
تا پشت درب خانه ی تو خیبر آمده
میخ سه شعبه بوده مگر یا عمود این
یا اینکه باز حرمله ی دیگر آمده
نیزه نداشته است ، جسارت نمی کنم
شاید که او برای سر مادر آمده
نیزه نداشته است ، خدایا مرا ببخش
یا شاید او برای سر حیدر آمده
مادر خدا بخیر کند ، خواب دیده ام
مادر بگو برای چه پیغمبر آمده
حتی صدای لنگه ی در هم در آمده
از پهلویی کبود و چشمی برآمده
شاعر:نادر حسینی

  • سه شنبه
  • 19
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 05:46
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر اتش زدن درب خانه زهرا(با پا زدند بردر و در را صدا زدند *

7259
3

شعر اتش زدن درب خانه زهرا(با پا زدند بردر و در را صدا زدند شعر اتش زدن درب خانه زهرا(با پا زدند بردر و در را صدا زدند
بی اطلاع آمده و بی هوا زدند
دیدند چون حریف نبردش نمیشوند
دستش طناب بسته به او پشت پا زدند
یک عده جاهل متجاهر به فسق هم
لب تشنه آمدند ولی آب را زدند!!
یک دسته مس که رنگ طلا هم ندیده اند
تهمت به بی کفایتی کیمیا زدند
با جمع نا منظمشان سنگریزه ها
سیلی به روی مادر آیینه ها زدند
شیطان پرست های به ظاهر خدا پرست
حتی تو را برای رضای خدا زدند!!
تحریف کرده اند تو را تازیانه ها
از بس که حرفهای تو را نا به جا زدند
حالا که میشود اگر آن سالها نشد
پرسیدن همین که شما را چرا زدند؟؟
شاعر:رضا جعفری

  • سه شنبه
  • 19
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 05:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر اتش زدن درب خانه زهرا/پرواز آسمانی او را مَلک نداشت * امید مهدی نژاد

3636
3

شعر اتش زدن درب خانه زهرا/پرواز آسمانی او را مَلک نداشت شعر اتش زدن درب خانه زهرا/پرواز آسمانی او را مَلک نداشت
ماهی که در اطاعت خورشید شک نداشت
سنگش زدند و دست ز افشای شب نَشُست
آن نور ناب واهمه ای از محک نداشت
مهتاب زیر سیلی شب بود و آفتاب
حتی دو دست باز برای کمک نداشت
این بود دستمزد رسالت؟ زمینیان!
ای خلق خیره! دست محمد نمک نداشت؟
می‌پرسد از شما که چه کردید؟ مردمان
گلدان یاس باغچه من ترَک نداشت
خورشید و ماه را به زمینی فروختند
ای کاش خاک تیره یثرب فدک نداشت
شاعر:امید مهدی نزاد

  • سه شنبه
  • 19
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 05:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت مسلم(شعله در شعله دل کوچه پر از غم می شد *

2572
2

شعر شهادت حضرت مسلم(شعله در شعله دل کوچه پر از غم می شد شعر شهادت حضرت مسلم(شعله در شعله دل کوچه پر از غم می شد
کوچه در آتش و خون داشت جهنم می شد
"باید آتش بزنم باغ و بهار و گل را...."
روضه مکشوف تر از آن چه شنیدم می شد
بین دیوار و در انگار زنی جان می داد
جان به لب از غم او عالم و آدم می شد
لااقل کاش دل ابر برایش می سوخت
بلکه از آتش پیراهن او کم می شد
زن در این برزخ پر زخم چه رنجی دیده است؟
بیست سالش نشده داشت قدش خم می شد
تا زمین خورد صدا کرد "علی چیزی نیست"
شیشه ای بود که صد قسمت مبهم می شد
آن طرف مرد سکوتش چقدر فریاد است
روضه جان سوز تر از غربت او هم می شد؟
"میخ کوتاه بیا همسرم از پا افتاد
میخ هر لحظه در این عزم مصمم می شد
غنچه دارد گل من تیغ نز

  • سه شنبه
  • 19
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 06:01
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر برای آتش زدن خانه حضرت زهرا(دنیا برایش،عالم بالا برایش *

3356
1

شعر برای  آتش زدن خانه حضرت زهرا(دنیا برایش،عالم بالا برایش دنیا برایش،عالم بالا برایش
چیزی نمی آید به ذهنم ماورایش
بگذار تا اینبار هم راوی بمانم
بگذار تا این قصه را از ابتدایش...
روزی که بابا چشم بست و دختری ماند
تنهای تنها با تمام ماجرایش:
این روزها حتی سلامش بی جواب است
جز غربت و غم نیست دیگر آشنایش
خورشید بود و روی دنیا نور می ریخت
بی شک ولی شب نقشه ای دارد برایش
پرمدعا!دستت قلم!هی!باتو هستم!
تاریکی مطلق! رهایش کن! رهایش
یک نیمه از خورشید را خاموش کردی
تو یار ابلیسی؟خودش؟نه، مقتدایش
این شعر بوی دود و بوی خون گرفته
این شعر مثل کوچه و حال و هوایش
ای کاش می مردم در این بیتی که گفتم:
او بود و یک میخ و دری که شعله هایش...
دارد صدای گریه ای می آید از دور

  • سه شنبه
  • 19
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 06:06
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت مسلم(كشته ي لب تشنه ي اسلام و قرآن مسلم(ع) است *

2508
2

شعر حضرت مسلم(كشته ي لب تشنه ي اسلام و قرآن مسلم(ع) است كشته ي لب تشنه ي اسلام و قرآن مسلم(ع) است
عيد قربان ذبح و قرباني جانان مسلم(ع)است
نايب و سفير عشق اسير بر زنجير عشق
اِبنِ عَمِّ حضرت شاه شهيدان مسلم(ع) است
پهلواني بي قرين همچون يلِ اُمُّ البنين س
حمله ور بر مشركين چون شير غرّان مسلم(ع) است
در ره خون و شرف با ذكر يا شاه نجف
جان نهاده روي كف با عشق و ايمان مسلم(ع) است
بي بديل قامت شكيل ، نسب اصيل پور عقيل
بر خليل مظلوم قتيل با كام عطشان مسلم(ع) است
كوفيان نامهربان ، با ميهمان خسته جان
بين اين نامردمان از غم پريشان مسلم(ع) است
بي حبيب و بي شكيب ، تنها و غمگين و غريب
در ميان كوفه سرگردان و حيران مسلم(ع) است
آن نكو كه زده رو داده به دستان عدو
دو گ

  • شنبه
  • 7
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 14:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت مسلم(این دل برای دیدن روی تو تنگ است)9 *

2799
1

شعر حضرت مسلم(این دل برای دیدن روی تو تنگ است)9 این دل برای دیدن روی تو تنگ است
در فکر این نامردمان تزویر و ننگ است
کوفه مهیای مهیا بهر جنگ است
آقا دل این کوفیان از جنس سنگ است
اینان حسین جان حرمت مهمان ندارند
کور وکرند این کوفیان درمان ندارند
من پیش بینی میکنم باران نیزه
این گرگها هستند همیاران نیزه
زینب شود غرق غم و حیران نیزه
فریاد واویلا رسد از جان نیزه
گریم برای خواهری در بین گودال
تا که ببیند بسملش را بی پر و بال
دانم که معجرها رود آقا به غارت
بر خواهرت مولا شود اینجا جسارت
بعد تو زینب میرود سوی اسارت
بر روی نیزه کم شود صبر و قرارت
کوفه بساط غم مهیا کرده آقا
کوفه میا کوفه میا ای جان زهرا

  • شنبه
  • 7
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 14:43
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت مسلم(زِراه آمده از خانه ی خدا برگرد)9 *

9403
10

شعر حضرت مسلم(زِراه آمده از خانه ی خدا برگرد)9 زِراه آمده از خانه ی خدا برگرد
اگر خودم به تو گفتم بیا ٬ نیا برگرد
تُرا به حیدر کرار بگذر از کوفه
برای خاطر خیرالنساء بیا برگرد
برای قامت اکبر ٬ دو تا عبا بردار
که جا نمیشود این تن به یک عبا برگرد
خدا به خیر کُند شمر چکمه پوشیده
در انتظارِ تو اِستاده بی حیا یرگرد
یزید ٬ به دستش گرفته چوب منتظر است
که بر لبت بزند ضربه با عصا برگرد
اگر به کوفه بیایی رُباب می بیند
که می رود سرِ طفلش به نیزه ها برگرد
شاعر:سعید خرازی

  • شنبه
  • 7
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 14:48
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

شعر حضرت مسلم(خدا کند که از این ره امیر برگردی)0 * قاسم نعمتی

2971
2

شعر حضرت مسلم(خدا کند که از این ره امیر برگردی)0 خدا کند که از این ره امیر برگردی
ز قبل آن که شوی بی سفیر برگردی
دعا کنم که خدا در دل تو اندازد
که هرچه زودتر از این مسیر برگردی
ز پیش از اینکه شوم تا قیامت از خجلت
به نزد مادر تو سر به زیر برگردی
به استخوان شکسته تو را قسم بدهم
خدا کند که از این ره امیر برگردی
به نازکی گلوی علی کنی رحمی
نخورده حنجر شش ماهه تیر برگردی
ز قبل آنکه شود ضرب تیر سه شعبه
یگانه رازق طفل صغیر برگردی
ز قبل آنکه شود دختر سه سالۀ تو
به بوسه ای ز لبان تو پیر برگردی
خدا کند که عدو تا به نیزه نگرفته
ز پهلوی تو تقاص غدیر برگردی
قسم به قامت رعنای شیر ام بنین
قسم به غیرت مردی دلیر برگردی
ز قبل آنکه شود خواهر تو بی معجر
میان کوچ

  • شنبه
  • 7
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 14:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت مسلم(چشم ستاره حال مرا در نظاره است *

2669
1

شعر حضرت مسلم(چشم ستاره حال مرا در نظاره است چشم ستاره حال مرا در نظاره است
معراج میهمان سرِ دارالعماره است
ای کعبه ام ز کعبه مرا یک نگاه کن
ای عمر من نگاه تو عمر دوباره است
بازار کوفه مروه بُود، کوچه ها صفا
سعی صفا و مروۀ من بی شماره است
جان سه ساله ات تو میا با سه ساله ات
در بین کوفیان سخن از گوشواره است
دیدم یکی نشسته و دستش کمان و تیر
در انتظار آمدن شیرخواره است
یک مرد اگر به کوفه بُوَد یک زن است و بس
ناچار مانده ام من و او فکر چاره است
بازار تیغ و نیزه شده گرم یاحسین
جسمت ز سم اسب و تنت پاره پاره است

  • شنبه
  • 7
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 15:01
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

متن روضه شهادت حضرت محسن(آرزو داشتم، دُردونه ی من) *

4099
8

متن روضه شهادت حضرت محسن(آرزو داشتم، دُردونه ی من) آرزو داشتم، دُردونه ی من
چشم سرت و ببند،چشم دل تو باز كن،ببین فاطمه نشسته، گوشه ی خونش،كنار قبر محسن،داره حرف می زنه
آرزو داشتم، دُردونه ی من
گریه می كردی ،صدات می پیچید، تو خونه ی من
دُردونه ی من
واست می خوندم،لالایی مادر
تا كه بخوابی سر می ذاشتی روی شونم
لالایی مادر
این خاكارو زیر و رو می كرد،
كجایی مادر، نمی تونم بعد تو من ،زنده بمونم
كاشكی صداتو می شنیدم
باگریه ات از خواب می پریدم
اسم تو رو محسن می ذاشتم
چه آرزوها كه نداشتم
دوردونه ی من
برگ گل من، خزون گرفتی
مگه تو خوابم ،تو رو ببینم ،كه جون گرفتی
خزون گرفتی.
خانوما گوش می دید.
كاشكی می دیدم ،راه رفتنت رو
وقتی میدیدم اون موقعی كه دست تو می

  • شنبه
  • 24
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:33
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت محسن بن علی(قرار بود که مثل حسن پسر باشی) *

7700
15

شعر شهادت حضرت محسن بن علی(قرار بود که مثل حسن پسر باشی) قرار بود که مثل حسن پسر باشی
عصای دست من و پیری پدر باشی
تو دیدی و حسنم دید رنج مادر را
خدا کند ز برادر صبورتر باشی
ببخش مادر خود را که با خود آوردت
بنا نبود که آن روز پشت در باشی
هنوز زیر کِسا جای خالیت پیداست
قرار بود و نشد آخرین نفر باشی
قرار بود بمانی شتاب جایز نیست
بنا نبود مسافر که رهگذر باشی
نشد بیایی و مثل برادران خودت
گهی به نیزه و گهگاه خون جگر باشی
تمام هستی من می رود اگر بروی
ولی اگر تو بمانی ولی اگر باشی.
و یا تمامی این ها فقط مقدّمه ایست
که اتفاق غزل های شعله ور باشی
و اولین بشوی قبل از آن که عاشورا
شهید کوچک و شش ماهۀ پدر باشی
نخورده شیرِ مرا! شیرها حلالت باد
که میخ حادثه را خوا

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت محسن بن علی(گلی که فصل خزان بر دمید، محسن بود) *

3421
6

شعر شهادت حضرت محسن بن علی(گلی که فصل خزان بر دمید، محسن بود) گلی که فصل خزان بر دمید، محسن بود
گلی که رنگ چمن را ندید، محسن بود
گل همیشه بهار علی، که از بیداد
چو غنچه جامه به پیکر درید، محسن بود
کنار خانه‏ی زهرا، یگانه سربازی
که شد به راه ولایت شهید، محسن بود
یگانه‏ی طفل شهیدی که چشم مادر هم
شد از نظاره‏ی او نا امید، محسن بود!
یگانه طفل شهیدی که کس نمی‏داند
ز بعد قتل، کجا آرمید، محسن بود
یگانه رهسپر راه عشق کز منزل
جدا نگشته به منزل رسیده، محسن بود
یگانه مرغ پر و بال بسته‏یی کآخر
ز آشیانه‏ی سوزان پرید، محسن بود!
تو خون ز دیده (موید)! بریز و بازگوی
گلی که رنگ چمن را ندید، محسن بود
شاعر:سیدرضا موید

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت محسن(ع) -( اگرچه نام تو تسبیح ذکر عام نباشد ) *

2707
5

اشعار شهادت حضرت محسن(ع) -( اگرچه نام تو تسبیح ذکر عام نباشد ) اگرچه نام تو تسبیح ذکر عام نباشد
نمی شود که تو باشی و از تو نام نباشد
تو جرم واضحشانی، چه قدْر ازتو نگفتند
که روی قاتلت انگشت اتهام نباشد
دلیل اینکه چرا کوچه نیست بعد تو این است
محل قتل تو در دیده ی عوام نباشد
هزار سال گذشته ست و ترسشان فقط این است
که ازمن و تو درآن کوچه ازدحام نباشد
تو محسنی، حسنی که حسین هستی، ازاین رو؛
نمی شود که نبود ِ تو را پیام نباشد
مگر ملاک تشیُّع به سنّ وسال ولی است
که گفته ماه نشد ماه تا تمام نباشد؟!
چنان حسین و حسن، محسن آه نیز نمی شد؛
که طفل فاطمه باشد ولی امام نباشد
گذشت ِ عمر حلالش، کسی که آمد و فهمید
که حُرمت تو کم ازمسجد الحرام نباشد
خدا اراده اش این بود در نیا

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1393
  • ساعت
  • 08:12
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب

مرثیه حضرت محسن علیه السلام -( بابا که رفت ، غصه ی زهرا شروع شد ) *

1773
1

مرثیه حضرت محسن علیه السلام -( بابا که رفت ، غصه ی زهرا شروع شد ) بابا که رفت ، غصه ی زهرا شروع شد
تازه مصیبت و غم عظما شروع شد

بابا که بود ، زندگی اش رو به راه بود
بعد از پدر ، هجوم بلاها شروع شد

غصب "خلافت" و "فدک" و "سینه" و "در" و...
جعل "حدیث" و "منبر" و "فتوا" شروع شد

حالا تمام غصه ی زهرا ، همین شده
بعد از پدر ، دو رویی دنیا شروع شد

آتش زدند قبله ی شهر مدینه را
بی احترام کردن آنها شروع شد

آتش گرفت ، پشت در خانه ی علی
صبر جلیل حضرت مولا شروع شد

با یک لگد چنان به در خانه ضربه زد
محسن که رفت ، روضه اش اما شروع شد

کوری چشم منکر گریه برای "او"
تازه شروع گریه ی ماها شروع شد

پوریا باقری

  • جمعه
  • 3
  • دی
  • 1395
  • ساعت
  • 10:34
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت محسن(ع) -( چرا از «سدر» در تاریخ گاهی «سیب» می‌افتد ) * مجید لشکری

1179

حضرت محسن(ع) -( چرا از «سدر» در تاریخ گاهی «سیب» می‌افتد ) چرا از «سدر» در تاریخ گاهی «سیب» می‌افتد
نسیمی می‌وزد بعدش به آهی سیب می‌افتد

همین‌که دود و میخ و شعله با هم حمله‌ور باشند
فقط با یک تکان، خواهی نخواهی سیب می‌افتد

دوباره روضه‌خوانی می‌رود بین در و دیوار
سپس با روضه‌اش از هر نگاهی سیب می‌افتد

چه بار صبر سنگینی‌ست بر دوش پدر وقتی
کنار غربت کوهی، به کاهی سیب می‌افتد

من از پستی-بلندی‌های کوچه خوب دانستم
که در تنهایی مردی به چاهی سیب می‌افتد

اگر امروز می‌افتد به خاکی سیب، فردا هم
از اوج نیزه‌ای مابینِ راهی سیب می‌افتد

شاعر : مجید لشکری

  • شنبه
  • 25
  • دی
  • 1395
  • ساعت
  • 09:09
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت محسن(ع) -( خدا کند که زنی ناگهان زمین نخورد ) *

3745
9

اشعار شهادت حضرت محسن(ع) -( خدا کند که زنی ناگهان زمین نخورد ) خدا کند که زنی ناگهان زمین نخورد
به پیش همسر خود بی امان زمین نخورد

خداکند که نپیچد به پای او چادر
شبیه پیرزنی قد کمان زمین نخورد

خدا کند نرود آبروی یک مادر
مقابل نظر کودکان زمین نخورد

خداکند زن محجوب و بار شیشه او
درست در گذر این و آن زمین نخورد

خداکند که دو بازوی فاتح خیبر
کنار در سر داغ جوان زمین نخورد

مغیره، قنفذ و خالد بلند خندیدند
دوباره کاش چنین پهلوان زمین نخورد

گرفت شال علی را ز پشت سر زهرا
که با کشیدن این ریسمان زمین نخورد

میان گودی گودال ذوالجناح چه کرد
کشید دست خودش آسمان زمین نخورد

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید

  • شنبه
  • 2
  • بهمن
  • 1395
  • ساعت
  • 16:34
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت محسن(ع) -( برای روضه که شبهای تار لازم نیست ) * نادر حسینی

1932

اشعار شهادت حضرت محسن(ع) -( برای روضه که شبهای تار لازم نیست ) برای روضه که شبهای تار لازم نیست
مدینه،کوچه و گرد و غبار لازم نیست

برای اینکه شما یاس خانه ام باشی
گل همیشه بهارم، بهار لازم نیست

دعای فاطمه یعنی سپاه پشت علی
همیشه پیش علی ذوالفقار لازم نیست

همینکه بسته شود دست همسرت کافی است
که ضرب و شتم زن باردار لازم نیست

و کوچه پر شده از دود و آتش و هیزم
برای معرکه آتش بیار لازم نیست

گلاب از گل آتش گرفته می آید
گلاب گیر مدینه فشار لازم نیست

برای من تو شهید مدافع حرمی
که در دفاع ولایت شعار لازم نیست

من از حکایت این خانواده فهمیدم
برای فاطمه سنگ مزار لازم نیست

شاعر : نادر حسینی

  • شنبه
  • 2
  • بهمن
  • 1395
  • ساعت
  • 16:36
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت محسن(ع) -( به دست قنفذ ملعون شکست بال و پری ) * امیر علوی

2527

اشعار شهادت حضرت محسن(ع) -( به دست قنفذ ملعون شکست بال و پری  ) شروع میشود این روضه ابتدا با در
چه تلخ کرده تمامی ماجرا را در
بهشت بود شب و روز و مرتضی تا در
چهل نفر طرفی و به پشت در ما در

چهل حرامی ملعون چهل حرامی پست
فشار بر در و دیوار بار شیشه شکست

به ضرب زور و لگد در شکسته شد با میخ
و سینه ای که سپر شد گسسته شد با میخ
شلوغ بود و نفسهاش بسته شد با میخ
شبیه لاله ی در خون نشسته شد با میخ

صدای ناله ی مادر به عرش اعلا رفت
بیا که فضه عزیز علی و زهرا رفت

همین که شعله ی آتش به درب خانه رسید
زمان حمله و پیکار وحشیانه رسید
صدای مرد حرامی در این میانه رسید
هوار زد که بیایید تازیانه رسید

نفس کشیدن او زیر دست و پا سخت است
از این به بعد کمی شرح ماجرا سخت است

چ

  • چهارشنبه
  • 18
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 08:07
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

شهادت حضرت محسن(ع) -( برای فاطمی گشتن سه استعداد پیدا کرد ) * مهدی رحیمی زمستان

807

شهادت حضرت محسن(ع)  -( برای فاطمی گشتن سه استعداد پیدا کرد ) علی زهرای خود را بعد از آن فریاد پیدا کرد
بماند اینکه چادر را حسن در باد پیدا کرد

به غیر از در٬ که در هم خورد شد شرقی و غربی شد
زمان٬ خم شد شبیه فاطمه٬ ابعاد پیدا کرد

زمان برگشت در جای خودش آن جا که ‌در کوچه
برای خویش محسن ساعت میلاد پیدا کرد

نگاهی کرد توی چشم اهل خانه مولا و
برای فاطمی گشتن سه استعداد پیدا کرد

گمانم بعد اگر که جزء بکّائین عالم شد
کلید چاه ها را حضرت سجاد پیدا کرد

مدینه بدتر از کوفه ست زهرا را شکستند و
فقط گفتند درب خانه ای ایراد پیدا کرد

شاعر : مهدی رحیمی

  • پنج شنبه
  • 19
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 21:40
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(زمزمه)پشت در یک لشکر * محمود اسدی

757

(زمزمه)پشت در یک لشکر پشت در یک لشکر مادرم بی یاور
پیش چشمان علی حمله کردند به در
بی حیا ضربه نزن مادر ما حامله است
بیم دارم که رود میوه ی نارس از دست

دشمن آتش افروخت پشت در مادر سوخت
میخِ در داغ شد و سینه ی او را دوخت
از لگد لرزه به جان حرم افتاد ای وای
درِ خانه به روی مادرم افتاد ای وای
******
شائق

  • سه شنبه
  • 22
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 02:06
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(نوحه)بین دیوار و در فاطمه از پا فتاد * محمود اسدی

606
1

(نوحه)بین دیوار و در فاطمه از پا فتاد بین دیوار و در فاطمه از پا فتاد
میخ در بوسه بر سینه ی صدیقه داد
ازغم فاطمه می کنم زمزمه
وامصیبت
با لگد زد به در پهلوی مادر شکست
گوئیا دست و پهلوی پیمبر شکست
می رسد از سما ناله ی مصطفی
وامصیبت
آه از آن دم که مولا به دلی شعله ور
محسنش دفن کرده بین دیوار و در
بی خبر می زدند چل نفر می زدند
وامصیبت

  • سه شنبه
  • 22
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 02:10
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه‌ی زمزمه (شهادت حضرت محسن(ع) * مرتضی محمودپور

684

نوحه‌ی زمزمه (شهادت حضرت محسن(ع) ◾نوحه‌زمزمه‌ی
شهادت حضرت محسن(ع)
◾بنداول
در بین آتش شدکشته محسن
از ضربه کینه
در روز روشن آتش گرفته
شهر مدینه
پیچیده در شهرفضه خذینی
آه واویلا
آتش گرفته در پشت در تا
ام‌ابیها
آه‌و واویلا آه‌و واویلا(۲)
◾بنددوم
فضه کجایی‌برس بدارم
مردم از این درد
کارم تمام است رنگ بهارم
پاییزی و زرد
الله و اکبر ذکر جلی شد
در بین آتش
جانم فدای جان علی شد
در بین آتش
آه و واویلا آه و واویلا(۲)
◾بندسوم
فضه برو تا زینب نبینه
احوال مادر
نگو به طفلان در بین خانه
از حال مادر
تب کرده از غم با کام عطشان
نوردوعینم
در بین خانه از داغ مادر
مظلوم حسینم
آه‌و واویلا آه‌و واویلا(۲)

  • یکشنبه
  • 20
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 15:06
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(غزل)غریبی علی/مولای عالم بی کس و تنها و یار است * محمود اسدی

586
1

(غزل)غریبی علی/مولای عالم بی کس و تنها و یار است مولای عالم بی کس و تنها و یار است
چشمان طفلانش چنان ابر بهار است

هیزم در این خانه جای لاله چیدید
در را نسوزانید زهرا داغدار است

اصلا نه اینکه فاطمه دخت رسول است
حرمت نگه دارید زهرا باردار است

فکر غریبی علی او را زمین زد
نامرد مردم مادر ما بی قرار است

دست علی را بسته اید ای بی حیاها
او فاتح بدر است و صاحب ذوالفقار است

اینجا میان کشمکش قنفذ جلو رفت
اما سر و کار حسین با نیزه دار است
*****
شائق

  • یکشنبه
  • 20
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 15:31
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(زمینه)پشت در انبار هیزم گشتـه * محمود اسدی

773

(زمینه)پشت در انبار هیزم گشتـه پشت در انبار هیزم گشتـه
ناله ات در خنده ها گم گشتـه
آه و واویلا
از کینه دشمن آتش بر افروخت
صورت زهرا پشت در می سوخت
آه و واویلا
از خمیدنت مادر خمیدم
میخ در را از سینه کشیدم
آه و واویلا
فته از کف طاقت و توانم
تو کتک خوردی پیش چشمانم
آه و واویلا
کس نمی داند که چها دیدم
محسن را زیر دست و پا دیدم
آه و واویلا
******
شائق

  • یکشنبه
  • 20
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 15:42
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

اولین شهید ولایت حضرت محسن(ع) * مرتضی محمودپور

643

اولین شهید ولایت حضرت محسن(ع) ◾شهادت حضرت محسن(ع)
محسن ششماهه از ضربه لگد پرپر شده
قتلگاهش بین آتش در پس این در شده
شد ادا حق ذوالقربای طاها پشت در
طفلک زهرا فدای‌حضرت حیدر شده
آسمان تیره شده از دود آتش پشت در
فاطمه‌از پا فتاده و دیده‌از خون‌تر شده
تازیانه، دست زهرا، بغض‌حیدر،وای من
ناگهان بال و پر پروانه خاکستر شده
هم‌مغیره‌بودهم‌قنفدکه‌زهراکشته شد
ایهاالعالم کتاب‌الله بی کوثر شده
دستهای ساقی کوثربه بند افتاده بود
کار زهراپشت در با فضه‌ودختر شده
بین آتش از نفس افتاده یاس مرتضی
شعله‌ور در بین آتش ناگهان‌معجر شده
شعله‌ی آتش فتاد و دامن طفلی گرفت
عصرعاشورا از این‌آتش‌که‌شعله‌ورشده

  • یکشنبه
  • 20
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 15:52
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد