قتلگاه

مرتب سازی براساس
 مظاهر کثیری نژاد

شور قتلگاه -(سلام الله علی العطشان عند فرات) * مظاهر کثیری نژاد

4258
2

شور قتلگاه -(سلام الله علی العطشان عند فرات) بند اول:
سلام الله علی العطشان عند فرات
سلام الله علی العریان فی الفلوات
سلام الله علی الاعضاء المقطعات
آخ بمیرم، حتی پیرهنت رو یک عده پلشت بردن
آخ بمیرم، زن و بچه ی تو رو دشت به دشت بردن
آخ بمیرم، سرتو برا یزید توی تشت بردن

آه افتادی از مرکب آه بیچاره شد زینب آه

بند دوم:
سلام الله، به اون پیکر افتاده به خاک
سلام الله، به زنهای گریبان زده چاک
سلام الله، به قافله ی بی خواب و خوراک
تشنه بودی، کام خشکت رو با خونت سیراب کردن
اسب تاختن، عکستو رو خاک این صحرا قاب کردن
سر بازار، دختراتو از خجالت دیگه آب کردن

آه افتادی از مرکب آه بیچاره شد زینب آه
بند سوم:
سلام‌الله، به ابناء قتیل العبرات
سلام الله

  • یکشنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 09:34
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 محسن راحت حق

قتلگاه -( قطعه قطعه شد تمامِ پیکرت با تیغ ها) * محسن راحت حق

582

قتلگاه -( قطعه قطعه شد تمامِ پیکرت با تیغ ها) قطعه قطعه شد تمامِ پیکرت با تیغ ها
مانده رویِ خاک جسمِ اطهرت با تیغ ها

تا که بوسیدم گلویت را به خود گفتم چرا
بد بریده شد سرت از پیکرت با تیغ ها

با غضب گویا فرو کردند نیزه در تنت
مانده ام با این تنِ غم پرورت با تیغ ها

بینِ گودالِ بلا افتاده ای بی سایبان
چاره ای اصلأ ندارد خواهرت با تیغ ها

نیزه ها را ازتنت بیرون کشیده تک به تک
نا ندارد دست هایِ مادرت با تیغ ها

یادم آمد از جفایِ بدترِ شمشیرها
ارباًاربا شد تمامِ اکبرت با تیغ ها

یا که آمد خاطرم از علقمه ،جانانِ من
از بهم پاشیدنِ آب آورت با تیغ ها

  • پنج شنبه
  • 23
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 16:07
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

یا حسین مظلوم (ع) _عالم همه اندر نوا، وای وای خسین جان * اسماعیل تقوایی

492

یا حسین مظلوم (ع) _عالم همه اندر نوا، وای وای خسین جان یا حسین مظلوم(ع)
عالم همه اندر نوا، وای وای حسین وای
خوانند در عرش خدا وای وای حسین وای

از روی تل زینب ببیند صحنه های گودال
برسر زنان دارد ندا، وای وای حسین جان

هر ضربه ای که می زند شمر بر گلویش
از خنجرش آید صدا، وای وای حسین وای

در خیمه ها طفلان همه غرق درو عزایند
این بلبلان نغمه سرا، وای وای حسین وای

گریان میان بستری زین العبادست
ناله کند بهر شفا، وای وای حسین وای

زهرای اطهر مادرش در قتلگاهش
بگرفته بهر او عزا، وای وای حسین وای

در جنت حق مصطفی مجلس گرفته
ذکر لبان انبیا، وای وای حسین وای

جسم شهیدان روی خاک افتاده بیسر
از هر گلو آید ندا، وای وای حسین وای

هنگام عاشورا بود هرجا بگویید
ای پیروان مرتضی، وای وای حسین وای

شعر:اسماعیل تقوایی

  • یکشنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 12:01
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب

گودال قتلگاه -( سوخت از داغِ تو و غرق حرارت شده بود) * مرضیه عاطفی

450
1

گودال قتلگاه -( سوخت از داغِ تو و غرق حرارت شده بود) سوخت از داغِ تو و غرق حرارت شده بود
پیش ِ مادر به گلویِ تو جسارت شده بود

آسمان تیره شد و سخت زمین-لرزه گرفت
شمر(لع) آن ثانیه که دست-به کارَت شده بود

عرش ِ حق را چه به هم ریخت «بُنیّ قَتلوک»
چونکه مکشوف ترین متن و عبارت شده بود

غرقِ خون! در دل گودال! غریب و تنها
خاکِ صحرا نگرانِ تو و یارت شده بود

سر و انگشتر و پیراهن و دستار و کفن...
دست و پا میزدی و لحظۂ غارت شده بود

حرمله(لع) در پیِ گهواره لبِ خیمه رسید
خیمه ها سوخت و هنگام شرارت شده بود

خیره شد سمتِ سرت زینبِ(س) مضطر! ای وای...
صحبت از بستنِ دستان و اسارت شده بود!

  • سه شنبه
  • 11
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 15:49
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

گودال قتلگاه -( هیچ حالی شبیه ِ حالت نیست) * وحید مصلحی

652
1

گودال قتلگاه -( هیچ حالی شبیه ِ حالت نیست) هیچ حالی شبیه ِ حالت نیست
هیچ روزی شبیه روز ت نیست..!!
آبهای ِ تمام ِ عالم هم
مرهم زخم ِ سینه سوزت نیست

جگرت زخم شد زمانی که
داشت از انگشترت نگین میریخت
داغ یعنی به چشم خود دیدید
قطعه قطعه علی زمین میریخت

داغ یعنی جوان رعنایت
تشنه لب روی خاک جان میداد
نیزه ای بین سینه اش بود و
“نا نجیبی “تکان تکان میداد

داغ یعنی نبودن عباس
بزدلان را جسور خواهد کرد
حرمله پیش چشم غیرتی ات
سمت خیمه عبور خواهد کرد

داغ یعنی که غنچه ای را با
سم ِمَرکب گُلاب می گیرند ..
داغ یعنی:عموی خیمه که رفت
دختران اضطراب میگیرند

داغ یعنی که شیرخوارت را
جای گهواره بینِ گور کنی…
بند قنداقه اش به دستانت
از کنار ِ رباب عبور کنی

بی پناهی پناه ِاهلِ زمین
هانی و مسلم و زهیرت کو؟
کو علمدار لشکرت آقا؟
شُوذَب و عابس و بُرِیرت کو؟

تکیه دادی به نیزه ی غربت
آسمان رنگ ِ دود میدیدی
روی ِ تل خواهر ِ غریبت را
مثل ِ مادر کبود میدیدی..

کشتیِ رحمت ِخداوندی..!
گیر کردی میان آن گودال
چشم رحمت به قاتلت داری
کم کمک گرچه میروی از حال

غربت و درد و داغ یعنی که
دشمنت میکشد سرت فریاد
من بمیرم برای گیسویت
که به چنگال قاتلت افتاد

“نگران” کشتنت عزیز دلم
“نگرانی” که حال ِ خوبی نیست
پیش چشمان داغ دیده ی تان …
موقع ِ رقص و پایکوبی نیست

هیچ داغی شبیه داغت نیست
همه بر غربت تو خندیدند!
هیچ دردی از این فراتر نیست
که به تل، خواهر ِتو را دیدند

وای از ضربه ی دوازدهم
آه از ضَجّه های مادرتان
قتلگاهِ شماست :گودال و ..
تَلّ شده قتلگاه خواهرتان

تشنه بودی و جای آب اما
نیزه ای در گلو فرو کردند!
پیکر ِ زخمی و نحیفت را
با سم اسب زیر و رو کردند

از تنت چشمه چشمه خون دارد-
روی خاک ِ کویر میریزد
آنقدر قطعه قطعه ات کردند
که تنت از حصیر میریزد

شد غروب و به زیر نور ماه
برق ِ انگشترت نمایان شد
بعد ِ غارت نمودن خیمه
تازه نوبت به آن شتربان شد

پیکرت روی خاک ماند و سرت
سایه ی بان ِ تمام طفلان شد
ماجرای نگاه و ناموس است
که سرت ناگهان غزلخوان شد

سرت از بسکه سنگ خورد افتاد
من بمیرم که درد ِ سر داری
ای که از حال و روز خواهرها
بر سر نیزه هم خبر داری

هیچ حالی شبیه ِ حالت نیست
هیچ روزی شبیه روزت نیست..!!
آبهای ِ تمام ِ عالم هم
مرهم زخم ِ سینه سوز ت نیست

  • چهارشنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 17:34
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

زمزمه ی محرم -(به صورت شاهم از مرکب زمین خورد) * هستی محرابی

470

زمزمه ی محرم -(به صورت شاهم از مرکب زمین خورد) #سلام_علی_قلب_زینب_الصبور

خودم دیدم که سنگی بر جبین خورد
به صورت، شاهم از مرکب زمین خورد

تنِ پاشیده ات در قعرِ گودال
به پیشِ چشمِ من شمشیرِ کین خورد

به یادم آمد از پشتِ در و میخ
که مادر هم، لگد از آن و این خورد

ز بعدِ تو رقیه، بینِ خیمه
کتک از قاتلت در راهِ دین خورد

به محراب دعا سوگند، یک عمر
که زینب غصه ی تو نازنین خورد

#هستی_محرابی

  • پنج شنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 16:50
  • نوشته شده توسط
  • 09113526529
ادامه مطلب

روضه‌ی جانسوز گودال قتلگاه * دانیال تقوی

706

روضه‌ی جانسوز گودال قتلگاه ◾روضه جانسوز گودال

مادرش فاطمه در آن گودال
از هجوم سنان پست افتاد
پیکر دائم الوضوی حسین
زیر پاهای شمر مست افتاد

متعجب شدند ازاینکه حسین
غافل از ضربه های دم به دم است
جلویش آمدند و فهمیدند
او نگاهش فقط سوی حرم است

حکمت این بوده که حسین غریب
همه جا را چو دود میدیده
ورنه وقت رسیدن زینب
بدنش را کبود میدیده

ناکسی گفت اگر که میخواهید
آگه از زنده بودنش بشوید
در کنارش کسی زند فریاد
همگی سمت خیمه ها بروید

  • دوشنبه
  • 17
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 03:07
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

گودال قتلگاه -( بناست بعد تو با غصه‌هات پیر شوم ) * ناشناس ؟؟؟

362

گودال قتلگاه -( بناست بعد تو با غصه‌هات پیر شوم ) بناست بعد تو با غصه‌هات پیر شوم

برای خاطر تو حاضرم اسیر شوم

مخواه تا به فراق تو ناگزیر شوم

نمی‌شود که من از دیدن تو سیر شوم

بیا کمی بنشین تا تورا نگاه کنم

تورا چگونه روانه به قتلگاه کنم؟

چه عاشقانه گذشته است زندگانی ما

جدا نبود تن و روح آسمانی ما

زبانزد همگان بود مهربانی ما

فقط بخاطر هم خرج شد جوانی ما

برادر و پدر و مادرم شهید شده

حسین گیسوی من پای تو سفید شده

نگاه کن دل از غصه ها لبالب را

کسی ندیده بدون حسین زینب را

ببین به روی لبم یاحسین، یارب را

بگو خدا نرساند به صبح امشب را

کسی خدا نکند جنگ را شروع کند

بگو چکار کنم صبح اگر طلوع کند

عزیز فاطمه‌ای ‌و تمام حاصل من

غم جدایی تو شد حسین قاتل من

چقدر دلهره افتاده است در دل من

سرت به نیزه مبادا رود مقابل من

بیا حسین از این دشت کینه برگردیم

بیا بخاطر من به مدینه برگردیم

چگونه قافله را بعد تو اداره کنم؟

برای دل نگرانی خود چه چاره کنم؟

رواست تا که گریبان صبر پاره کنم

به قتلگاه چگونه تو را نظاره کنم؟

بیا اجازه بده تا که من فدات شوم

غریب مانده‌ای ای بی‌کفن فدات شوم

  • یکشنبه
  • 17
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 09:02
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

شور سینه زنی و زمزمه ی روز عاشورا....روضه ی گودال * مرتضی محمودپور

591
3

شور سینه زنی و زمزمه ی روز عاشورا....روضه ی گودال ◾نوحه زمینه زمزمه ی
◾سینه زنی روز عاشورا

◾بنداول
از خیمه بیرون دویدم
میان گودال رسیدم
گسیوی تو دست قاتل
آه از جگر میکشیدم
برادر حسین جان
تو با کام عطشان
تنت روی خاک است
ولی از چه عریان
حسین جان حسین جان
حسین جان حسین جان

◾بنددوم
سرت به روی نیزه دیدم
پیکر غرق خون به صحرا
آمده با قد خمیده
مادر پر شکسته زهرا
عزیز برادر
ببین حال خواهر
بدیدم که دشمن
برید از قفا سر
حسین جان حسین جان
حسین جان حسین جان

◾بندسوم
با قد خم فاطمه آمد
نشسته در کنار پیکر
نشسته رو سینه ی تو
شمر بدست گرفته خنجر
به زینب نگاهی
چرا بی سپاهی
امام غریبم
تو که بی گناهی
حسین جان حسین جان
حسین جان حسین جان

  • پنج شنبه
  • 28
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 05:24
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

مناجات سیدالشهدا در قتلگاه -(آچوب دیل شاه مظلومان لب عطشانون اوستونده) * طائر اورنگی

618
1

مناجات سیدالشهدا در قتلگاه  -(آچوب دیل شاه مظلومان لب عطشانون اوستونده) آچوب دیل شاه مظلومان لب عطشانون اوستونده
مناجات ایلوری گیزلینده بو عنوانون اوستونده

دیور یارب گلایم یوخ بو قدری داغ و محنتدن
الهی من وارام هردم ازل پیمانون اوستونده

منه بو قتلگه یارب اولوب خلوتگه جانان
تاپوب لذت وجودیم چون باشیم دامانون اوستونده

حسینون خالقی سنسن بو قانین صاحبی سنسن
فدا ایلر حسین باشین حق منانون اوستونده

سنوندی اکبر و اصغر سنوندی هرنییم اولسا
گچوب دار و نداریندن حسین جانانون اوستونده

خدایا من بو وصل اوسته باجیم زینبدن آیریلدیم
یانار حشره کیمین بولم غم هجرانون اوستونده

بلیم سیندی گورنده من فرات اوسته ابوالفضلی
نئچه جلاد وار گوردوم مه تابانون اوستونده

اگر عباس و زینب تک منیم مینلر کسیم اولسا
یقین بیر بیر فدا ورم سر سلطانون اوستونده

منه خوشدور بو قان ایچره سنون عشقونده غرق اولسام
بلی عاشق قورار حجله مسلّم قانون اوستونده

هوا ایستی یاغیر گویدن دمادم تیر زهرآگین
اورجدور کام آلیر جانیم بئله بارانون اوستونده

حسین رد ایلمز هرگز گلن تیر بلایانی
منه سندن علامت وار گلن پیکانون اوستونده

گرکدور وصل بزمینده ئوزون عاشق فنا ائتسون
ورار عشقون داشین عاشق محک طوفانون اوستونده

چکوب سرمه فلک قاندان ائدوب تذهیب قانیله
جبینیمدن آخان قانی دوزوب مژگانون اوستونده

رضادور مرتضا اوغلی قضادن هر بلا گلسه
یازیر دست قضا حکمون تن عریانون اوستونده

نه مشتاقم زر و سیمه نه میلیم وار بو دنیایه
حسین ؛جان نقدینی فدیه وریر قرانون اوستونده

الا ای یار مظلومان بو مظلومی اوزون قورتار
گورورسن کشمکش چوخدور بو تک قربانون اوستونده

اماندی طول وئرمه طائرا دفتر الولاندی
قلم صیحه چکوب آغلور دوروب افغانون اوستونده

تقریر سوم رمضان سال ۱۴۰۱
طائر اورنگی

  • سه شنبه
  • 16
  • فروردین
  • 1401
  • ساعت
  • 15:24
  • نوشته شده توسط
  • طائر اورنگی
ادامه مطلب

مناجات محرمی(گودال قتلگاه) -( هرکس به ماتم تو نشست و عزا گرفت) * یونس وصالی خوراسگانی

266

مناجات محرمی(گودال قتلگاه) -( هرکس به ماتم تو نشست و عزا گرفت) هرکس به ماتم تو نشست و عزا گرفت
در پیشگاه حضرت داور بها گرفت

ای علتِ وجود ، سلیمانِ کربلا
از برکت تو بود که عالم صفا گرفت

ای خوش به حالِ نوکرِ تو با دوقطره اشک
مشمولِ لطف فاطمه شد ، کربلا گرفت

آقا اگر اجازه دهی روضه خوان شوم
کز روضه تو خضر نبی هم بقا گرفت
**
مقتل نوشته تکیه به نیزه زدی و بعد ...
تیری رسید و در وسط سینه جا گرفت

مقتل نوشته شمر به گودال آمد و
در دستِ خود محاسنِ سرخِ تو را گرفت

با چند ضربه ای سرتان را برید و بعد
آن را به پیش دیده خیر النسا گرفت

با چه مصیبتی پسرت زین العابدین
بر دور قطعه قطعه تنت بوریا گرفت

  • شنبه
  • 8
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 15:53
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

ماجات محرمی امام حسین(ع)قتلگاه -( گریان تو جز گریه هیچ آیین ندارد ) * ناشناس ؟؟؟

368

ماجات محرمی امام حسین(ع)قتلگاه -( گریان تو جز گریه هیچ آیین ندارد ) گریان تو جز گریه هیچ آیین ندارد
حیران تو راهی به غیر از این ندارد

باید که از سرمای دوری سوخت ورنه
با شمع خاکستر شدن تحسین ندارد

اینجا همه شاهند از دم بی نیازند
آبادی ارباب ما مسکین ندارد

لفظ "بفرمایید بالا " اشتباه است
چون مجلس آقای ما پایین ندارد

مشق شبم صدمرتبه نام حسین است
جزنام زیبایش لبم تمرین ندارد

دل خوش نکردم به نماز و روزه هایم
جز گریه بر او که دلم تضمین ندارد

بالا سر قبرم فقط روضه بخوانید
نوکربه جز ذکر حسین تلقین ندارد

هرکس برایش روضه رفتن نیست واجب
درک صحیحی از اصول دین ندارد

هر جای روضه قابل جان دادن ماست
پس روضه خواندن که سبک سنگین ندارد

حتی به شمر از روی لطفش داد فرصت
آقا به لب دارد دعا، نفرین ندارد
**
نزدیک مغرب بود که دین خداوند
افتاد زیرپای آنکه دین ندارد

...وقتی بگوید: راست میگفته ست جدم
شمرِ لعین راهی به جزتوهین ندارد

شمشیر خورده، تیر خورده، نیزه خورده
نای نشستن روی اسب و زین ندارد

ای کوفیان اجسادتان را دفن کردید
آیا عزیزفاطمه تدفین ندارد؟!

ای کاش با صندوق می بردید سررا

خولی که چیزی بهتر از خورجین ندارد

گروه:یامظلوم

  • شنبه
  • 8
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 16:10
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

مناجات محرمی امام حسین(ع) -( شعله را هُرم نسیم،آخر بلندش می کند) * بردیا محمدی

511
1

مناجات محرمی امام حسین(ع) -( شعله را هُرم نسیم،آخر بلندش می کند) شعله را هُرم نسیم،آخر بلندش می کند
داد ما را سوزِ نوحه گر بلندش می کند

روی نَفسَت کار کن تا که نَفَس پیدا کنی
بوی مِی را خُمِّ می پَروَر بلندش می کند

"اشک"،مرغ بال و پر سوزاندهِ ی جان مرا
مثل ققنوسی ز خاکستر بلندش می کند

قطره ی اشک میان روضه ها..،آبِ شفاست
فطرس این دُردانه را با پر بلندش می کند

شرط فیض صبحگاهی،ناله‌ی نیمه‌شبی است
روح را چشمی ز گریه تر بلندش می کند

بانی گرمیِ بازار زلیخا..،یوسف است
نام هر "دلداده" را "دلبر" بلندش می کند

کار هر "افتاده از پایی" به دست مرتضی است
ذکر "یا مولا علی حیدر" بلندش می کند

طفلِ سهل انگار وقتی که زمینی می خورد
زود تر از دیگران،مادر بلندش می کند

هرکسی با سر به زیری رد شد از زیر عَلَم
فاطمه صبح قیامت سربلندش می کند

ما به جارو کردن فرش حسینیّه خوشیم...
گرد بیتِ شاه را نوکر بلندش می کند

جان من قربان ارباب کرامت‌پیشه که
تا گدا ننشسته پُشت در..،بلندش می کند
▪️
▪️
حیفِ این آقا نبوده که میان قتلگاه
ناله اش را شمر با خنجر..،بلندش می کند

پیکرِ رویِ زمین چسبیده ی ارباب را
بوریای دِه چه زجر آور بلندش می کند

  • یکشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 09:34
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

مناجات محرمی امام حسین(ع) -( روز را شب می کنم با درد بی بال و پری ) * ناشناس ؟؟؟

184

مناجات محرمی امام حسین(ع) -( روز را شب می کنم با درد بی بال و پری  ) روز را شب می کنم با درد بی بال و پری
هیچ دردی نیست از این درد ، درد بد تری

ماجرای من شده مانند مرد یخ فروش
آب دارد می شود عمر و ندارم مشتری

نیمه ی شب از خیابان ها سراغم را بگیر
روزگار عاشقی یعنی همین در به دری

گریه هایم را بگیرى زیر گریه میزنم
هر چه را دارم بگیر از من بده چشم ترى

کربلایم دیر دارد می‌شود کاری بکن
بی کسی ام را نکن با دوری ات یادآوری

یا ولی الله ، کارم لنگ گوشه چشم توست
رب نمی بخشد مرا تا از گناهم نگذری

نوجوان بودم شدم دیوانه ی کویت حسین
...آه از آن ساعتی که... روضه های کوثری
**
تازه میگردد برایم روضه ی عصر دهم
چشم من هربار می افتد به معجر، روسری

پیش چشم مادرت پیش نگاه خواهرت
حنجرت را ریش ریشش کرد آخر خنجری

نعل تازه ساختند و برتنِ تو تاختند
پشت و رویت را یکی کردند از خیره سری

مثل نعلی که کمی از پیکرت را کند و برد
برد همراه خودش انگشت را انگشتری

بچه هاى فاطمه از قافله جا مانده اند
ساربان آهسته تر، داری مگر سر مى برى؟

شاعر:گروه یا مظلوم

  • یکشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 09:37
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

مناجات محرمی امام حسین(ع)گودال قتلگاه -( تحت عنایت تو، هستیم خوب و بد جمع ) * ناشناس ؟؟؟

660

مناجات محرمی امام حسین(ع)گودال قتلگاه -(  تحت عنایت تو، هستیم خوب و بد جمع  ) تحت عنایت تو، هستیم خوب و بد جمع
این روضه های خلوت، بهتر بُوَد ز صدجمع

قربانِ ماتم تو، گشتیم از غم تو
در زیر پرچم تو، با یا علی مدد جمع

سیرو سلوک عاشق ، از جاده ی جنون است
جایی که حرف عشق است ، باید شود خِرد جمع

روزی به کوچه ی ما، افتد اگر مسیرت
پشت سرقدومت، باید کنم جسد جمع

وقتی که مُرده باشم، پیشم اگربیایی
کم کم شود به اعجاز، از روی من لحد جمع
**
تا چشم بست ابالفضل، با نیزه ها رسیدند
دورت عزیززهرا، گشتند بی عدد جمع

اینگونه که تن تو، از ضربه ها شده کم
شمشیرهای تیزو برنده میشود جمع

شستند دستشان را، بعد از بریدن سر
با این خیال شاید، که میشود سند جمع

...فریاد آسمان را ... بیتابی زنان را
باید یکی سنان را، از آن وسط کند جمع

لعنت به قاتل تو که نازدانه ها را
از روی پیکرتو کرده است با لگد جمع

زینب میان مقتل، مانده ست با سوالی
این جسم می شود جمع، یا که نمی شود جمع؟

ممنون بوریائیم، اما تن شما شد
با همت زنانِ، قوم بنی اسد جمع

شاعر:گروه یا مظلوم

  • دوشنبه
  • 10
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 08:43
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

از اسب افتادن امام حسین ع -(نیرنگیله یخیلدی شه راستین یره) * طائر اورنگی

306
1

از اسب افتادن امام حسین ع -(نیرنگیله یخیلدی شه راستین یره) نیرنگیله یخیلدی شه راستین یره
نامردیلر وریبدی دوشوب مرد دین یره

آتدان دوشنده خامس آل عبا حسین
معناده گوییا دوشوب عرش برین یره

اسلامیان الینده اولوب قطع نخل دین
ظلمیله چون دوشوب شرف مومنین یره

کرب و بلاده اولدی اقامه نماز عشق
سجده حالیندا دوشدی یارالی جبین یره

آغلار گوزیله خیل ملک ائتدیلر نزول
گلدی زیارت ایلیه روح الامین یره

یتدی خبر احمد مختاره عدنیده
گلدی نوایه خاتمه ی مرسلین یره

باشین آچوبدی فاطمه جنتده آغلادی
رجعت ایدوبدی حضرت زهرا حزین یره

سس دوشدی کربلا چولونه مرتضا گلور
عین الیقین تشرف ائدوبدور یقین یره

وای قارداشیم نواسی دیلینده حسن گلوب
اهل کسا یغیلدلا باهم درین یره

بو حینیده اوجالدی صدا نعل عوضلیون
ایشلر یتیشدی بار الهی چتین یره

انگشتر نبوته اولموش حسین نگین
آتلار ایاقی سپدی بو عالی نگین یره

ال ساخلا طائرا آناسیندان اوتان باخیر
گوزیاشلاری گوزوندن آخور حیدرین یره

تقریر شب عاشورا سال ۱۴۰۱
طائر اورنگی

  • یکشنبه
  • 16
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 21:56
  • نوشته شده توسط
  • طائر اورنگی
ادامه مطلب

گودال قتلگاه -( مقتل آورده است ظهر دهم) * بردیا محمدی

372

گودال قتلگاه -( مقتل آورده است ظهر دهم) مقتل آورده است ظهر دهم
از بلندای مرکب افتادی
آه!در ازدحام تیر و سنان
پیش چشمان زینب افتادی

از بلندی که بر زمین خوردی
آسمان ها شنید آهِ تو را
نامروت گرفت عبایت تا
بکشد سمت قتلگاه..،تو را

تهِ گودال گیر کردی حسین
نیزه ها بر پر تو می خوردند
تا که قلب تو را بسوزانند
سمت خیمه هجوم می بردند

دور و اطراف پیکر تو شلوغ...
روی جسم تو رفت و آمد بود
بارش سنگ های وحشی ها
سمت پیشانی تو بی حد بود

پیر مردی عصا به دست آمد
بندِ قلبِ حرم گسست آخر
به سر و صورت مطهر تو
آنقَدَر زد..،"عصا" شکست آخر

هرکسی هرچه داشت در گودال
به روی جسم نیمه جانت کاشت
این سنان مست بود که نیزه
جای جسم تو در دهانت کاشت

مقتل آورده است دست عدو
پنجه در آیه های مویت کرد
آه از آن دمی که شمر رسید
با نوک چکمه پشت و رویت کرد

فاطمه لحظه ای رسیده که شمر
حوصله اش از گلوت سر رفته
وای از گردن تو..،کنترلِ
خنجر از دست شمر در رفته

چِقَدَر ذبح تو زمان برده
مادرت چندبار رفت از حال!
شمر هنگام ظهر آمده بود...
دم مغرب درآمد از گودال

هرکه یک تکّه از تو را می خواست
سر پیراهن تو بلوا شد
بین خولی و دار و دسته ی شمر
سَرِ سر بُردن تو دعوا شد

خاتَمَت گیر می کند آقااا
زیر سُم پیکر تو را بِبَرَند
قبل از آنی که ساربان برسد
کاش انگشتر تو را بِبَرَند

  • یکشنبه
  • 23
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 13:13
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

قتلگاه -( غم به غیر از غمِ او این دلِ بی تاب نخورد) * مهدی مقیمی

247

قتلگاه -( غم به غیر از غمِ او این دلِ بی تاب نخورد) ?مادرِ آب

غم به غیر از غمِ او این دلِ بی تاب نخورد
چهرهء شامِ غمش رنگ ز مهتاب نخورد
بیش ازین ننگ ، به پیشانیِ اعراب نخورد
ذبح شد تشنه و آب از روی آداب نخورد
« مادر آب کجایی پسرت آب نخورد»

دشمن از پیر و جوان سیر شد از آب ولی.....
مرکبِ لشگریان سیر شد از آب ولی.....
خولی و شمر و سنان سیر شد از آب ولی.....
قطره ای کودک ششماهۀ بی خواب نخورد
« مادر آب کجایی پسرت آب نخورد»

تار می دید همه کرببلا را ز عطش
دود می دید تمامیِّ فضا را ز عطش
خوب تشخیص نمی داد صدا را ز عطش
بود عطشان و از آ ن گوهرِ نایاب نخورد
« مادر آب کجایی پسرت آب نخورد»

هر چه دنبالِ سرش خواهرِ او گشت نبود
به خدا جای سرش بر نی و در تشت نبود
هیچ سنگی به هر اندازه در آن دشت نبود
که در آن ورطه به پیشانیِ ارباب نخورد
« مادر آب کجایی پسرت آب نخورد»

بی غنیمت کسی از کرببلا رفت ، نرفت
بی سرش ، شمر زگودال بلا رفت، نرفت
زآنهمه تیر یکی هم به خطا رفت ، نرفت
چه جراحات که بر پیکر اصحاب نخورد
« مادر آب کجایی پسرت آب نخورد»

سر، پیمبر شدو نی نقطۀ معراج شد و ....
قتلگه خون شد و دریا شد و مَوّاج شد و ....
حرم فاطمه طوفان شد و تاراج شد و ....
هیچ طوفان زده اینگونه به گرداب نخورد
« مادر آب کجایی پسرت آب نخورد»

?پدرِ خاک

نیست قلبی که ازین حادثه غمناک نشد
نیست چشمی که در این مرثیه نمناک نشد
نیست آهی که ازین داغ به افلاک نشد
عمق این فاجعه واللهِ که ادراک نشد
" پدر خاک کجایی پسرت خاک نشد "

وقتی افتاد روی خاک نبودش نفسی
نه مُعینی نه کمک حال ، نه فریاد رسی
در میان شهدا وضعیتِ جسم کسی
مثل جسمِ خودِ ارباب اسفناک نشد
" پدر خاک کجایی پسرت خاک نشد "

یک نفر نیست بگیرد جلوی ملعون را
پُر ز خون شهدا کرد همه هامون را
خون ارباب ز سر ریخت به صورت ، خون را
خواست با پیرهنش پاک کند پاک نشد
" پدر خاک کجایی پسرت خاک نشد "

ای مصیبات به پیشِ غمِ این تن هیچید
به عبا کاش یکی بود تنش را میچید
گر چه گیرم کفنی بود نمی شد پیچید
بوریا نیز حریفِ تن صد چاک نشد
" پدر خاک کجایی پسرت خاک نشد "

به کنار اینکه لبش پُر ترک و عطشان بود
یا که آیاتِ تنش زیر سُم اسبان بود
شهریار همه عالم بدنش عریان بود
پوشِشَش غیر غبار و خس و خاشاک نشد
" پدر خاک کجایی پسرت خاک نشد"

  • سه شنبه
  • 25
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 08:41
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

گودال قتلگاه -( آخر به ضربِ کینهٔ افرادِ نیزه-زن) * مرضیه عاطفی

257

گودال قتلگاه -(  آخر به ضربِ کینهٔ افرادِ نیزه-زن) آخر به ضربِ کینهٔ افرادِ نیزه-زن
در خون نفس نفس زد و جان داد کاملاً

کشتند تشنه لب، لبِ دریا حرامیان
آقای مهربانِ مرا دور از وطن

«سر» را گرفت نیزه؛ به روی سرش گذاشت
افتاده بود در وسط قتلگاه، تن

میخورْد تاب؛ زخمی و بیتاب از عزا
بر خنجر کثیف سنان(لع) پاره پیرهن

با اهل عرش و أرض و سما ضجه میزدند
خیلِ وحوش تشنه؛ بر این جسم ِ بی کفن

بر بوریا نشسته و خون گریه میکنم
تا کم شود شبیه تنش نورِ چشم من
**
در کوچه با غلاف و به گودال با عصا
داریم خاطرات بد از بیهوا زدن!

  • دوشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 13:06
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

زبانحال زینب کبری در لحظات آخر برادر * اسماعیل تقوایی

91
2

زبانحال زینب کبری در لحظات آخر برادر حال زینب در آخرین لحظات برادر
دیدم از آن بلندی، بر خاک غم نشسته
دیدم توان ندارد، بنشسته زار وخسته
ای وای من حسینم، ای وای من حسینم
____________________________
دیدم که ذوالجناحش، زخمی و رام می رفت
گریان، بدون راکب، سوی خیام می رفت
ای وای....
_________________________________
دیدم برادرم را، سوی حرم نظر داشت
دل نا گران ما بود، خون ریزش از بصر داشت
ای وای...
__________________________________
دیدم که شمر ملعون، می رفت سوی گودال
من می زدم به صورت، آن نانجیب خوشحال
ای وای...
____________________________________
ای وای از دمی که، بنشست روی سینه
از عمق جان زدم من، ناله سوی مدینه
ای وای...
________________________________
وقتی ز روی سینه، برخاست آن سیه فال
دیدم سری بدستش، دیگر برفتم از حال
ای وای...

شعر:اسماعیل تقوایی

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 18:00
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(زمینه و زمزمه)ای لاله ی زهرا دیدم که پژمردی * محمود اسدی

609
1

(زمینه و زمزمه)ای لاله ی زهرا دیدم که پژمردی ای لاله ی زهرا دیدم که پژمردی
با صورت از رو اسب دیدم زمین خوردی
ابن نمیر پست مقابلت اومد
خودم دیدم نامرد ضربه به کتفت زد
حسین مظلومم حسین مظلومم

از روی تل داداش زینب تماشا کرد
خولی به حلقومت تیر جفا جا کرد
دیدم که شمر دون با بغض و با کینه
دیدم که با چکمه نشسته رو سینه
حسین مظلومم حسین مظلومم

از روی تل دیدم لگد به پهلوت زد
شمر زنا زاده پنجه به گیسوت زد
ای کاش فقط دشمن پا بر تنت می زد
مکررا خنجر به گردنت می زد
حسین مظلومم حسین مظلومم
*******
شائق

  • جمعه
  • 15
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 13:30
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

یا حسین(ع) _با تیغ وتیر زخم بر آن پیکرش زدند * اسماعیل تقوایی

337

یا حسین(ع) _با تیغ وتیر زخم بر آن پیکرش زدند یاحسین(ع)
با تیغ وتیر زخم بر آن پیکرش زدند
آتش به قلب غمزده ی خواهرش زدند

وقتی نشسته بود ودگر نا نداشت او
با سنگ ضربه ها به سر انورش زدند

با نیزه سنان اَنَس کار شد تمام
این نیزه را به قلب پر از آذرش زدند

آن نانجیب آمد وبر سینه اش نشست
بس ضربه ها به آن گلوی اطهرش زدند

سرشد جدا وپیکر بیسر به قتلگه
اینگونه شد شرر به دل مادرش زدند

ای وای وای، غارت پیکر شروع شد
انگشت شد جدا چو به انگشترش زدند

عریان بدن فتاده به گودال قتلگاه
شاهین عشق را سر وبال وپرش زدند

نوبت رسید که اسب بتازند به پیکرش
با نعل تازه ضربه بر آن پیکرش زدند

شد قطعه قطعه آن بدن سبط مصطفی
او را چنین به یاد علی اکبرش زدند

شعر:اسماعیل تقوایی

  • دوشنبه
  • 17
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 07:38
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 اصغر چرمی

زمینه بسیار زیبای سید مهدی حسینی سبک: دارم می رم و غضه هام تمومی ندارن خدا -(می گم با ، چشای ترم پاشو ای ، همه باورم چی می شه ، یه لحظه داداش بلند شی ، جلو مادرم ) * اصغر چرمی

285
3

زمینه بسیار زیبای سید مهدی حسینی سبک: دارم می رم و غضه هام تمومی ندارن خدا -(می گم با ، چشای ترم پاشو ای ، همه باورم چی می شه ، یه لحظه داداش بلند شی ، جلو مادرم ) می گم با ، چشای ترم
پاشو ای ، همه باورم
چی می شه ، یه لحظه داداش
بلند شی ، جلو مادرم

ببین چجوری خودشو ، رسونده بالای سرت
حالا که خس خس افتاده ، تو نفسای آخرت

با این قد خمش ، اومده دنبالت
خودش رو انداخته ، رو جسم پامالت

امون ای دل ای دل

یادت هست ، به من قول دادی
یه روزی ، با چشمای تر
همیشه ، با هم با شیم و
نریم هیچ جا تنها سفر

ببین چجوری دور ما ، هلهله می کنن داداش
کم نمی شد سایه ی تو ، از سر زینب تو کاش

چجوری بردارم ، تنت رو از زمین
یه یا علی بگو ، پاشو ای نازنین

امون ای دل ای دل

با شمشیر و تیغ و سنان
سراسیمه ریختن سرت
یه عده حرامی پست
جلو چشمای مادرت

تا صدای ناله ی من ، رو شمر بی حیا شنید
برا بریدن سرت ، یه چشم به هم زدن رسید

دیدم از رو مرکب
با صورت افتادی
به زیر چکمه ها
چجوری جون دادی

امون ای دل ای دل

  • پنج شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1402
  • ساعت
  • 13:08
  • نوشته شده توسط
  • اصغر چرمی
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(غزل)تار مو/ای جگر گوشه ی زهرا بنگر خون جگرم * محمود اسدی

805

(غزل)تار مو/ای جگر گوشه ی زهرا بنگر خون جگرم ای جگر گوشه ی زهرا بنگر،خون جگرم
سر نداری که ببینی که چه آمد به سرم

گرد محمل همه دم قاسم و اکبر بودند
ولی افسوس شده خولی دون همسفرم

مادرم بود سپر بهر علی در کوچه
من هم اطفال تو را با دل و با جان سپرم

ته گودال مگر تار مویی افتاده
یا که رگهای گلو هست که من بی خبرم

گوشتهای بدنت بر سم مرکب چسبید
بی سبب نیست تنت را همه جا می نگرم

طفل ششماهه ات از خاک برون آوردند
نیزه بر پهلوی او خورد به پیش نظرم
********
(لطفا در مجلسی ضجه و لطمه خوانده شود)
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج

  • جمعه
  • 1
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 22:49
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(مثنوی)جلوه پنجم و ششم و هفتم * محمود اسدی

637

(مثنوی)جلوه پنجم و ششم و هفتم .
.
.
.
.
جلوه پنجم وششم

نوگلت را پرپرش گردانده اند
من خودم دیدم برش گردانده اند

من خودم دیدم یکی با سنگ زد
دیگری بر صورت او چنگ زد

من خودم دیدم لگد بر او زدند
بر تن بی جانش از هر سو زدند

کوفیان ٱشفته مویش کرده اند
پیش چشمم زیر و رویش کرده اند

تاکه با مادر سخن ٱغاز کرد
فاطمه چشمی به مقتل بازکرد

دید قصاب ٱمده در قتلگاه
می برد سر از حسینش اه اه

دید قاتل تیغ بر او می کشید
او محاسن را به هرسو میکشید

از کمر تا ٱنکه خنجر میکشید
باقصاوت روی حنجر میکشید

پیش زهرا زد مکرر خنجرش
تا که خون فواره زد از حنجرش

پنجه ی قاتل به مو شد ٱشنا
سرجدا گردید و او زد دست وپا

جای گل گفتند این گل چیدنی است
سربر

  • جمعه
  • 1
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 22:35
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(غزل)سنگ تراشیده/ای سرافرازم خودم دیدم چه آمد بر سرت * محمود اسدی

482

(غزل)سنگ تراشیده/ای سرافرازم خودم دیدم چه آمد بر سرت ای سرافرازم خودم دیدم چه آمد بر سرت
از تن پاشیده ات،پاشیده گشته خواهرت

دیدم از روی بلندی تیرباران شد تنت
دیدم از تل سنگهای تیز را دور و برت

خواهرت گم کرده دست و پا مکش پا بر زمین
وای اگر این صحنه ی غم را ببیند مادرت

بس که سر را بد بریده شمر دیدم یا اخا
به چه شکلی نیزه جا وا کرده زیر حنجرت

یکنفر در فکر پیراهن یکی فکر زره
یکنفر تنها شده خیره سوی انگشترت

دیدم از دور اسبها را نعل نو برداشتند
زیر ده مرکب تکان می خورد جسم بی سرت

عضو عضوت کل صحرا پخش شد ای یوسفم
اسبها بردند هر سوی بیابان پیکرت

خواستم تا با عبا جمعت کنم از روی خاک
لاجرم گشته عبا سهم علی اکبرت

آنکه با نیزه به تو می زد میان قتلگ

  • یکشنبه
  • 3
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 13:13
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(نوحه)فدای دین و مذهبت یا حسین * محمود اسدی

547

(نوحه)فدای دین و مذهبت یا حسین فدای دین و مذهبت یا حسین
جانم فدای مکتبت یا حسین
فدای اشک زینبت یا حسین
خواهرتو چو لاله پژمرد
میان قتلگه کتک خورد
*****
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج

  • یکشنبه
  • 3
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 23:13
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 روح اله نوروزی

سبک شور مرثیه قتله گاه ایام اسارت -(به نیزه رفت سرت،به زیردست و پا تنتض) * روح اله نوروزی

1

سبک شور  مرثیه قتله گاه  ایام اسارت -(به نیزه رفت سرت،به زیردست و پا تنتض) به نیزه رفت سرت،به زیردست و پا تنت
پاشو ببین که من، همسفرم با دشمنت

باور نمی کنم،خونی شده پیراهنت
چه قد غریبونه،با لبِ تشنه کشتنت

عزیز فاطمه،سر از تنت جدا شده
سرِ انگشترت،تو قتله گاه دعوا شده

مثه بابام علی،فرق سرت شکست داداش
کفن نداری و..،بال و پرت شکست داداش

*(غریب حسین حسین
غریب حسین حسین حسین)

صدات نمیرسه،تو این شلوغی ها به من
ازهر طرف روی،خاکا تنت رو میکشن

بمیره خواهرت،ای غریبِ دور از وطن
جلو چشای من،اینقَده دست و پا نزن

نمی بینم دیگه، تو رو میون ازدحام
خودت بگو آخه، تا کجا دنبالت بیام

کنار قتله گاه، صدای ناله میرسه
ای نامسلمونا، برادر من بی کسه

*(غریب حسین حسین
غریب حسین حسین حسی

  • جمعه
  • 8
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 17:44
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(نوحه)ای نازنین برادرم * محمود اسدی

2158
0

(نوحه)ای نازنین برادرم ای نازنین برادرم
ای یادگار مادرم
دیدم مانده درخاک صحرا بدنت
حسین من زخم بدن،پیراهنت
حسین من حسین من حسین من

قاتل خنجر دارد به دست
با زانو بر سینه نشست
دیدم عدو خنجر بر گلویت کشید
درپیش من رگ گردنت را بردید
حسین من حسین من حسین من

دیدم یک عده آمدند
نعل نو بر مرکب زدند
نعل نو بر غم های من غمی افزود
برای سینه ات نعل کهنه بس بود
حسین من حسین من حسین من
*******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج

  • شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:46
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 محمود اسدی

مسلخ امام/با غضب دور شاه می رفتند * محمود اسدی

492

مسلخ امام/با غضب دور شاه می رفتند با غضب دور شاه می رفتند
گرد آن بی پناه می رفتند

یوسفم مانده بود در گودال
گرگها سمت چاه می رفتند

احمد و فاطمه،علی و حسن
به سوی قتلگاه می رفتند

پیش آنها تمام خفاشان
به سوی نور ماه می رفتند

شمر و خولی به مسلخ آقا
همره یک سپاه می رفتند

قبل مرکب تمام راکبها
روی آن سینه راه می رفتند

او نفس می زد و حرامی ها
به سوی خیمه گاه می رفتند

کودکان حرم دعا کردند
گوشواره ز گوش وا کردند
******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج

  • پنج شنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 14:35
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد