دستای پینه بسته خسته و دلشکسته
عمریه چش به راهِ اجل نشسته
خیره به آسمونه غصه هاش بیکرونه
رولبش انا الیه راجعونه
در و دیوار کوفه میگه نرو به مسجد
شب غمبار کوفه میگه نرو به مسجد
بارونه اشکاش داره مناجات میکنه
به اشک حیدر خدا مباهات می کنه
میاد تو کوچه دل علی پر میزنه
با گریه یاد مادر سادات می کنه
ای غریب آقام غریب آقام یاحیدر
*******
آخرین شبه مولا می بره نون و خرما
بی صدا کوچه کوچه برا یتیما
هرقدم بیقراره غربتش گریه داره (بیشماره)
سی ساله واسه امشب درانتظاره
نوای اهل آسموناس نرو به مسجد
تو دل زینبش چه غوغاس نرو به مسجد
غریب و تنها با چاه کوفه درد و دل کرد
خسته شده از این مردمون پست و نامرد
این
- سه شنبه
- 16
- تیر
- 1394
- ساعت
- 06:25
- نوشته شده توسط
- علی