شهادت امیرالمومنین علی (ع)

مرتب سازی براساس

امیر المومنین(ع)-شب نوزدهم -( نَخْلى از اَشك تو سیراب نگردید دگر ) * سعید خرازی

1814
2

امیر المومنین(ع)-شب نوزدهم -( نَخْلى از اَشك تو سیراب نگردید دگر ) نَخْلى از اَشك تو سیراب نگردید دگر

از همان لحظه كه بر فرقِ تو شمشیر آمد

حوریان هم به عزاى تو سیه پوشیدند

تا بِگوشِ فَلَكَتْ ، نَعره ى تكبیر آمد

شیر، تَجْویز به درمان سَرت كرد طبیب

هر كه آمد به مُلاقات تو، با شیر آمد

صُحبت از شیرشد و رَفت دلم كرب وبلا

كه به میدان، پسرى با پدرى پیرآمد

قَدْرِ یك جُرعه ازین شیر، اگر داشت رُباب

طفل مى مانْد، ولى حرمله با تیر آمد

شاعر : سعید خرازی

  • چهارشنبه
  • 12
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 10:52
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 قاسم صرافان

امیرالمومنین(ع)-شب نوزدهم -( می روی با فرق خونین پیش بازوی کبود ) * قاسم صرافان

1926
1

امیرالمومنین(ع)-شب نوزدهم -( می روی با فرق خونین پیش بازوی کبود ) می روی با فرق خونین پیش بازوی کبود

شهر بی زهرا که مولا! قابل ماندن نبود

با وضو آمد به قصد لیلة الفرقت، علی!

ابن ملجم در شب احیاء چه قرآنی گشود

مسجد کوفه کجا، پشت در کوچه کجا

ضربت کاری که خوردی، یا علی! آن ضربه بود

دور محرابت نمی‌بیند ملائک را مگر؟

با چه رویی دارد این شمشیر می‌آید فرود

ساقیا در سجده هم جام شهادت می‌زنی

اولین مستی که می‌خوانی تشهد در سجود

کینه‌ای از ذوالفقارت داشت گویی در دلش

تا چنین فرق تو را وا کرد شمشیرِ حسود

رسم شد شق القمر کردن میان کوفیان

از همین شمشیر درس آموخت عاشورا، عمود

در وداعت با حسین اشک تو جاری می‌شود

دیده‌ای گویا از اینجا خیمه‌ها را بین دود

بین فر

  • چهارشنبه
  • 12
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 10:58
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 محمد جواد پرچمی

امیرالمومنین(ع)-شب نوزدهم -( آمدی خانه ام دلم خوش شد ) * محمد جواد پرچمی

1940
1

امیرالمومنین(ع)-شب نوزدهم -( آمدی خانه ام دلم خوش شد ) آمدی خانه ام دلم خوش شد

آفتاب یگانۀ زینب

چقدر خوب شد سری زده ای

دم افطار خانۀ زینب

باز امشب دوباره مثل قدیم

با هم از هر دری سخنی گفتیم

دخترانه تو را بغل کردم

پدری دختری سخن گفتیم

گفتی امشب دگر به شمع سحر

پر پروانۀ تو نزدیک است

از برای وصال فاطمه ام

دخترم خانۀ تو نزدیک است

حرف رفتن زدی دلم خون شد

طاقتم را محک بزن ، باشد

شیر را پس بزن نمک بردار

روی زخمم نمک بزن باشد..

گریه ات بی قرار زهرا کرد..

آسمان و ستاره هایش را

شب آخر چقدر می بویی

تکه ی گوشواره هایش را

خاطرات مدینه تازه شدند

میخ در که گرفت به شالت

یاد آن کوچۀ شلوغی که

مادرم می دوید دنبالت

.... مادرم می دوید، می افتاد

  • چهارشنبه
  • 12
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 11:10
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

امیرالمومنین(ع)-شب نوزدهم -( امام، رو به رهایی... عمامه روی زمین ) * محمد مهدی سیار

2201

امیرالمومنین(ع)-شب نوزدهم -( امام، رو به رهایی... عمامه روی زمین ) امام، رو به رهایی... عمامه روی زمین!

قیامتی شد ـ بعد از اقامه ـ روی زمین

خطوط آخر نهج‌البلاغه ریخت به خاک

چکید هر طرفی صد چکامه روی زمین...

خودت بگو به که دل خوش کنند بعد از تو

گرسنگان «حجاز» و «یمامه» روی زمین؟!

زمان به خواب ببیند که باز امیرانی

رقم زنند به رسم تو نامه روی زمین:

"مرا بس است همین یک دو قرص نان ز جهان

مرا بس است همین یک دو جامه روی زمین.."

... تو رفته‌ای و زمین مانده است و ما ماندیم

و میزهای پر از بخشنامه؛ روی زمین

شاعر : محمد مهدی سیار

  • چهارشنبه
  • 12
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 11:15
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

امیر المومنین(ع)-شهادت -( نه قصّه شام و نمک و نان جوینش ) * عباس احمدی

2676
4

امیر المومنین(ع)-شهادت -( نه قصّه شام و  نمک و نان جوینش ) نه قصّه شام و نمک و نان جوینش

نه غصه چاه و شب و آوای حزینش

بیش از همه کرده‌ست مرا شیفته خود

شور قطراتِ عرق روی جَبینش

با جذبه "عدل علوی" معجزه می‌کرد

این شد که در آمد دل ما نیز به دینش

در بستر خورشید اگر خفته عجب نیست

کآموخته عزت ز پسر عمّ امینش

عشقش وسط خوف و رجا مانده رجز خوان

تا عالم و آدم نکند شک به یقینش

دردا و دریغا که از این بیشه سفر کرد

شیری که نشستند شغالان به کمینش

آغوش علی خانه امنی‌ست پس از مرگ

داخل شوم ای کاش در آن حصن حصینش

یارب برسانم به نجف، دغدغه دارم

کم بوسه زدم نوبت قبلی به زمینش!

شاعر : عباس احمدی

  • چهارشنبه
  • 12
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 16:53
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

سجده ی آخر -( آسمان ترسید و دریا هم دلش گرداب شد ) * علی کریمی

1519
6

سجده ی آخر -( آسمان ترسید و دریا هم دلش گرداب شد ) آسمان ترسید و دریا هم دلش گرداب شد
صبح با فرق تو هر فجر جهان خوتاب شد
کاسه های شیر با شمشیر رو در رو شدند
زهر غالب شد در آخر قاتل ارباب شد
سجده ی آخر خدا را اشک ریزان می کند
تا که آن مهر نماز تو به خون سیراب شد
ماه با روی تو روی ماه بودن هم نداشت
روز ها بی چشم تو سرد و کمی بیتاب شد
چاه خالی پر شد از باران اشک گونه هات
خواب های کوفه با صوت لبت بیخواب شد
قالب اشعار من محزون شده با یاد تو...
آتش عشق تو بر قلب غلامت قاب شد

شاعر : علی کریمی

  • دوشنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1396
  • ساعت
  • 15:40
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

مدح و مناجات با امیرالمومنین علی (ع) -( کیه حیدر ) * قاسم نعمتی

1749
2

مدح و مناجات با امیرالمومنین علی (ع)  -( کیه حیدر ) کیه حیدر

اسم اعظمه خدا روی زمینه

حضرت مولا امیرالمومنینه

هر کسی میخواد پیشه خدا بشینه

علی رو ببینه

فاتحه خیبره ، ساقیه کوثره ، مرتضی بی بدیله

ما کی باشیم آخه ، خادمه بچه هاش ، حضرت جبرئیله

آیه آیه قرآن من علی

شیرازه ایمان من علی

بابای مهربان علی

مولا مولا یا مرتضی علی

******

من فداتم

خاک پای نوکرای نوکراتم

کاسه لیسه کنجه ایون طلاتم

عاشق یک سحره صحن و سراتم

کشته نگاتم

حضرت مستطاب ، شاه و عالی جناب ، قنبرت شاه ما شد

هر کسی خدا رو ، داد قسم به علی ، حاجتش زود روا شد

اسم تو با طوفان برابره

برقه تیغت غوغای محشره

وصفت این بس اسم تو حیدره

مولا مولا یا مرتضی علی

******

کائنات و

  • چهارشنبه
  • 17
  • خرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 22:56
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 مجتبی صمدی شهاب

مدح و مناجات با امیرالمومنین علی (ع) -( نمی تونن بیرونم کنن از توی میخونه ) * مجتبی صمدی شهاب

2017
2

مدح و مناجات با امیرالمومنین علی (ع)  -( نمی تونن بیرونم کنن از توی میخونه ) نمی تونن بیرونم کنن از توی میخونه

نمیتونن بگیرن ازم باده و پیمونه

آخه شراب من کوثره

ساقی من آخه حیدره

ساقی دوباره از می مینای تو مستم

لجظه به لحظه می بده تا خسته شه دستم

به من نظر کن ساقی

لبا مو تر کن ساقی

اگه فدائی خواستی

منو خبر کن ساقی

علی علی یاحیدر

******

خدا به من نظر کرد و من شدم خراب علی

شدم خراب پیمونه و شراب ناب علی

عشق علی میون دلم

قاطی شده با آب و گلم

انگار که دنیا رو زدن بنام من یکجا

وقتی که میشینم زیر ایوون طلات آقا

نجف نگارستونه

تو خاطرم می مونه

شدم پای ایوونش

دیونه ی دیونه

علی علی یاحیدر

******

کعبه بدون حیدر برام فقط چهار تاسنگه

طواف کعبه با نیّت روی ع

  • چهارشنبه
  • 17
  • خرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 23:03
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

ضربت خوردن حضرت علی (ع) -( مسجد کوفه ، ماتم سرا شد ) * قاسم نعمتی

2038
0

ضربت خوردن حضرت علی (ع) -( مسجد کوفه ، ماتم سرا شد ) مسجد کوفه ، ماتم سرا شد

مظلوم عالم ، حاجت روا شد

در همه عالم ، محشر به پا شد

فرق حیدر با ، ضربه دوتا شد

واویلا حیدر

******

وا شده از هم ، طاق ابرویت

خون نشسته بر ، هر تار مویت

رسیدی دیگر ، بر آرزویت

شفا گرفته ، زخم پهلویت

واویلا حیدر

******

در بین بستر ، افتاده حیدر

دخترش گوید ، با دیده تر

میروی بابا ، غمگین و مضطر

رسان سلام ، زینب به مادر

واویلا حیدر

******

حال و روز تو ، دارد تماشا

فاتح خیبر ، افتاده از پا

عاقبت راحت ، گشتی ای بابا

از ماجرای ، کوچه و زهرا

واویلا حیدر

شاعر : قاسم نعمتی

دانلود سبک

  • جمعه
  • 19
  • خرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 12:26
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

ضربت خوردن حضرت علی (ع) -( فرق علی ای خدا شکسته ) * حبیب باقرزاده

3055

ضربت خوردن حضرت علی (ع) -( فرق علی ای خدا شکسته ) فرق علی ای خدا شکسته

غرق به خون تو محراب نشسته

تو آسمون روضه بپاس خدا شده صاحب عزا

فرشته ها داد می زنن فرق علی شده دوتا

وای بازم

دوباره جبرییل داره می خونه

وای می گه

محاسن علی غرق به خونه

قد قتل المرتضی ، فرق علی شد دو تا

******

اومد حسن با صد شور و غوغا

ناله می زد حسین پیش بابا

می گفت بابا فدات بشم فدای بال وپر تو

کاشکه می خورد به فرق من به جای فرق سرتو

بابا پاشو

بریم خونه با دردو غصه و غم

تاکه زینب

به روی زخم تو بزاره مرحم

قد قتل المرتضی ، فرق علی شد دو تا

******

زینب تا دید چهره باباشو

هی پاک می کرد خون رو چشاشو

یا ابتا دیگه داره دق می کنه دختر تو

صورت تو خونی شده چی

  • جمعه
  • 19
  • خرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 13:07
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 مجتبی صمدی شهاب

شهادت حضرت علی (ع).(به سبك چشامو دارم میبندم) -( دارم از خونه میرم بسوی مسجد ) * مجتبی صمدی شهاب

1357
2

شهادت حضرت علی (ع).(به سبك چشامو دارم میبندم) -( دارم از خونه میرم بسوی مسجد ) دارم از خونه میرم بسوی مسجد

بغض وكینه مونده تو گلوی مسجد

اگه با شتاب میرم برای اینه

صدای زهرا میاد از توی مسجد

خسته شدم از این همه دو رنگیای آدما

صدای یار تو گوشمه زهرا میگه بیا بیا

خسته شدم خداخدا

این صدای یاورمه

فاطمه دوروبرمه

این نماز آخرمه

یا فاطمه من اومدم

******

خیلی خسته شدم از دست زمونه

شاید امشب زنده من نرم به خونه

یه جوایی ممنونم از دست قاتل

كه داره منو به یاسم می رسونه

خبر نداره قاتلم سی سال پیش تو كوچه ها

كشتن منو اون وقتی كه فاطمه افتاد زیر پا

یه بار منو نزد صدا

تو كوچه هاچهل نفر

به قتل من بستن كمر

زهرا زمین افتاد باسر

یا فاطمه من اومدم

******

همه ی دلنگرون

  • جمعه
  • 19
  • خرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 13:24
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 موسی  علیمرادی

شهادت امام علی(ع) -( بابای دهر دست منو دامن شما ) * موسی علیمرادی

1095

شهادت امام علی(ع) -( بابای دهر دست منو دامن شما ) بابای دهر دست منو دامن شما

آقا یتیم می شوم از رفتن شما

با جرم اینکه دوره تان نیستم , نشد

تا سر نهم شبی به سر دامن شما

در روضه کاش جان بدهم از غمت مگر

در یک زمان کفن بشوم با تن شما

عالم نداشت جامه ی در شأنتان علی

جانم فدای وصله پیراهن شما

دربین قبر منتظر دامن توام

افتاده زحمت سر من گردن شما

امشب غمت به دست فلک ابر می دهد

دارد حسن به خواهر خود صبر می دهد

انگار شام عمر تو بابا سحر شده

از غصه تو زینب تو محتضر شده

آنقدر دور بستر تو لطمه میزنم

تا دیده واکنی به من خون جگر شده

بابا دو روزه جسم تو را زهر آب کرد

مانند فاطمه تن تو مختصر شده

خون روی چشم تو چقدر لخته میشود

انگار زخم فرق

  • یکشنبه
  • 21
  • خرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 20:51
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

شهادت امام علی(ع) -( من و بهانه نجف ) * مجتبی شگریان همدانی

2188
1

شهادت امام علی(ع) -( من و بهانه نجف ) من و بهانه نجف

به لب ترانه نجف

خدا کند سفر کنم

به آستانه نجف

دل از دلم ربوده است

ماه شبانه نجف

دل من و زیارت

شاه یگانه نجف

مست و خرابم از میِ

شرابخانه نجف

کرده دلم چه عادتی

به آب و دانه نجف

از همه کس جدا شدم

گدای مرتضی شدم

من و نگاه مرتضی

جمال ماه مرتضی

منم گدای بی کس و

پر از گناه مرتضی

منِ فقیرِ خسته و

پناهگاه مرتضی

شکسته قلب آسمان

از آه آه مرتضی

به کوفه هیچ کس نزد

سری به چاه مرتضی

کسی نداشت تا شود

رفیق راه مرتضی

زمانه ای عجیب بود

غریب و بی حبیب بود

مونس هر سحر تویی

به ناله ها اثر تویی

نوح کجا علی کجا

گریۀ بیشتر تویی

دلیل مجتبی اگر

شده است خونجگر تویی

تو شاهد

  • یکشنبه
  • 21
  • خرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 20:54
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

شهادت امام علی(ع) -( رستگاریِ خودم را زِ سحر میبینم ) * مهدی قربانی

1234
1

شهادت امام علی(ع) -( رستگاریِ خودم را زِ سحر میبینم ) رستگاریِ خودم را زِ سحر میبینم

رویِ فرقم به خدا خونِ جگر میبینم

گرچه از زخم، سرم تا نوکِ پا میسوزد

خویش را در وسطِ شعله در میبینم

خانه ام سوخت، گُلم سوخت، دلم سوخت،فقط

سالها هست که خاکستر و پَر میبینم

همه سرمایهٔ من فاطمه ام بود که رفت

بعدِ او خسته شدم بس که ضرر میبینم

زینبم گفت بمانم ، وَ بمانم چه کنم

من که جامانده خودم را ز سفر میبینم

دخترم گریه نکن دور نمائی داری

من تورا پشتِ سرِ نیزه و سر میبینم

شاعر : مهدی قربانی

  • یکشنبه
  • 21
  • خرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 20:56
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

شهادت امام علی(ع) -( عُمرم به سر رسیده ببینى چه میكُنى ) * سعید خرازی

2297

شهادت امام علی(ع) -( عُمرم به سر رسیده ببینى چه میكُنى  ) عُمرم به سر رسیده ببینى چه میكُنى

رنگ از رُخم پریده ببینى چه میكُنى

خون ریزد از شكاف سَرم، خونجگرشدى

جسمى بخون طپیده ببینى چه میكُنى

فرقِ مرا توطاقتِ دیدن نداشتى

هِجده سرِ بُریده ببینى چه میكُنى

اینجا همه به گریه ى تو گریه میكنند

در اُوجِ گریه خنده ببینى چه میكُنى

من پیكرم به غیرِ سَرَم لطمه اى ندید

جسمى بخاك، دریده ببینى چه میكُنى

یك ضَربه زدبه فَرقِ سَرَم راحتم نمود

تو قَتل صبرندیده، ببینى چه میكُنى

تو یكسره به چشمِ پدر بوسه میزنى

تیرى درونِ دیده ببینى چه میكُنى

هِنگام آمدن زِشَریعه حسین را

با قامتى خمیده ببینى چه میكُنى

طفلانِ دربِدَر به بیابانِ كربلا

چون آهوىِ رَمیده ببینى

  • یکشنبه
  • 21
  • خرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 20:59
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

شهادت امام علی(ع) -( گفتند فرق فاتح خیبر شکسته شد ) * علی سپهری

1369

شهادت امام علی(ع) -( گفتند فرق فاتح خیبر شکسته شد ) گفتند فرق فاتح خیبر شکسته شد

فرقش نه...رکن دین پیمبر شکسته شد

حالا که نیست فاطمه اش سر، شکسته شد

تا زنده بود کِی سر حیدر شکسته شد؟!

در کوچه فاطمه سپر مرتضاش شد

حالا که نیست اوج غریبیش فاش شد

حیدر اگر به بستر خود گریه می کند

در لحظه های آخر خود گریه می کند

تنها برای همسر خود گریه می کند

بر آیه های کوثر خود گریه می کند

سی سال قلبش از غم زهرا کباب شد

سی سال با نگاه مغیره عذاب شد

فرقش شکست، خانه ولی در خطر نبود

زن پشت درب خانه و آن سو شرر نبود

شکر خدا که دشمن او پشت در نبود

این بار از مغیره و قنفذ خبر نبود

شمشیر گرچه تا وسط گونه اش برید

در روز دفن فاطمه آقا قدش خمید

عمر علی سرآمد

  • یکشنبه
  • 21
  • خرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 21:01
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

شهادت امام علی(ع) -( در دلم آتشی از داغِ تو بر پا شده است ) * حسن لطفی

1107
1

شهادت امام علی(ع) -( در دلم آتشی از داغِ تو بر پا شده است ) در دلم آتشی از داغِ تو بر پا شده است

بیشتر از سرِ شب زخمِ سَرَت وا شده است

لخته خون بسته ببین چادرِ مادر امشب

قامتت سرخ شده ، قامتِ من تا شده است

قاتل از شیرِ تو نوشیده به من میخندد

یعنی ای كوفه نشین نوبتِ بابا شده است

باز یك گوشه حسن گرم زبان میگیرد

باز این خانه پُر از روضه یِ زهرا شده است

دیدم آن روز در آن كوچه یِ باریك چه شد

دیدم آن روز كه یك مُشت مُهَیّا شده است

وای از آن چهره که دیوار غمش را حِس کرد

آه از آن گونه که زخمی به رویَش جا شده است

شاعر : حسن لطفی

  • یکشنبه
  • 21
  • خرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 21:03
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

شهادت امام علی(ع) -( خانه ویران شده ام غُصه ی بابا سخت است ) * حسن لطفی

2940
5

شهادت امام علی(ع) -( خانه ویران شده ام غُصه ی بابا سخت است ) خانه ویران شده ام غُصه ی بابا سخت است

حرفِ دیگر بزن امشب غمِ فردا سخت است

دیدنِ رویِ تو و لخته یِ خونها سخت است

سوختم از نَفَسَت سوختن اما سخت است

باز هم روضه نخوان روضه یِ زهرا سخت است

شعله هایِ نَفَسِ شعله وَرَت جمع نشد

زهرِ این تیغ چه کرده جگرت جمع نشد

لکه خونهای رویِ بال و پَرَت جمع نشد

بسته ام روسری ام را به سَرَت جمع نشد

زخمِ پیشانیِ تو وقتِ تماشا سخت است

آه ای چشمِ به خون خسته تو بیدار بمان

حرفِ نا گفته بگو پیشِ پرستار بمان

پشتِ در بودم و گُفتی به علمدار بمان

گرچه بی دست ولی آب نگهدار بمان

از سرِ رو به زمین خوردن سقا سخت است

شبِ آخر شده ای کوکبِ اِقبال مَرو

روضه ی باز مخ

  • یکشنبه
  • 21
  • خرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 21:38
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
استاد محمد جواد غفورزاده

شهادت امام علی(ع) -( آفاق کجا نور جَلی را حس کرد؟ ) *استاد محمد جواد غفورزاده

1256

شهادت امام علی(ع) -( آفاق کجا نور جَلی را حس کرد؟ ) آفاق کجا نور جَلی را حس کرد؟

آرامش صبح اَزَلی را حس کرد؟

جز پنج بهار فرصت زود گذر

کی طعم عدالت علی را حس کرد؟

شاعر : محمد جواد غفورزاده

  • یکشنبه
  • 21
  • خرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 21:43
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

شهادت امام علی(ع) -( غمش همواره بی پایان بماند ) * میثم رنجبر

1302
1

شهادت امام علی(ع) -( غمش همواره بی پایان بماند ) غمش همواره بی پایان بماند

و سفره غرق بوی نان بماند

علی شد کشته تا در شیعیانش

" یتیمی" درد بی درمان بماند

شاعر : میثم رنجبر

  • یکشنبه
  • 21
  • خرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 21:46
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

شهادت امام علی(ع) -( بستی نگاه خستۀ خود را چرا به در ) * مجتبی روشن روان

1371
1

شهادت امام علی(ع) -( بستی نگاه خستۀ خود را چرا به در ) بستی نگاه خستۀ خود را چرا به در

داری به سوی فاطمه بابا مگر نظر

قرآن کنار بستر تو باز کرده ام...

بابا ببین که آمده وَانشَقَّتِ القمر

فهمیدم از نگاه ترت... رفتنی شدی

امشب به جان چشم تو می ترسم از سحر

گفتی کفن بیاور و رفتی ز هوش باز

آرامش مرا مبر ای مهربان پدر

قرآن به سرگرفته ام و زار می زنم

با قلب خسته نالۀ قهار! می زنم

قلب مرا دوباره به آتش مزن پدر

باچشم بسته لب مگشا برسخن پدر

آهسته حرفهای خصوصی خویش را

پنهان ز اهل خانه مگو با حسن پدر

از کربلا و هجمه غمها و تیغ و تیر...

گفتی حکایت تن بی پیرهن پدر

خیره شدی به معجر روی سرم چرا؟!

خون می چکد زچشم تو در پیش من پدر

دارد برای تو حسنم

  • یکشنبه
  • 21
  • خرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 21:47
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

شهادت امام علی(ع) -( با عدالت باز آب و دانه را تقسیم کرد ) * مهدی رحیمی زمستان

1746
4

شهادت امام علی(ع) -( با عدالت باز آب و دانه را تقسیم کرد ) با عدالت باز آب و دانه را تقسیم کرد

قسمت همسایه و بیگانه را تقسیم کرد

بارها بین یتیمان بار روی شانه را

بعد در بازی خمید و شانه را تقسیم کرد

عدل محور بودنش طوری نمایان گشت که

تیغ یکسان فرق سر تا چانه را تقسیم کرد

تا به بستر رفت چون زهرا،علی هم عاقبت

با زن و فرزند کار خانه را تقسیم کرد

آنچه که از داستان کوچه تعریفی نبود

با چه چاهی این غم مردانه را تقسیم کرد

روی پیشانیش تیغ ابن ملجم چون نشست

بین صدها شمع یک پروانه را تقسیم کرد

شاعر : مهدی رحیمی

  • یکشنبه
  • 21
  • خرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 21:49
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 محسن کاویانی

شهادت امام علی ع -( مردِ میدان نشَست در خانه ) * محسن کاویانی

1471
1

 شهادت امام علی ع -( مردِ میدان نشَست در خانه ) مردِ میدان نشَست در خانه
با تمامِ حماسه سازی ها
همه دیدند او چه تنها شد
چون نبود اهلِ حزب بازی ها

اصلِ بغضِ خوارج از این بود
که ریا در مرامش اصلاً نیست
راه و رسمِ علی فقط عشق است
یقه را سفت و کیپ بستن نیست

به یتیمانِ شهر نان میداد
سینه اش بود کوهی از غم ها
غرقِ شورِ نمازِ شب بودند
در همان وقت ابن ملجم ها

خونِ دل داد تندروها را
رسمِ خورشید کشتنِ شب هاست
هرکَسی مسلکش علی وار است
خارِ چشمانِ خشکه مذهب هاست

عده ای بود کارشان ، سرپوش
رویِ هر گندِ خویش بُگذارند
تا شَود حیله هایشان پنهان
مصلحت بود ریش بگذارند

غمم این است این که میدیدند
همه ی عُمْر سخت کوشی کرد
که چه ها دید و رو نکرد اصلاً
که چه

  • یکشنبه
  • 21
  • خرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 22:04
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

شهادت امام علی ع -( بازو شکسته ایی تو ولی کار میکنی ) *

1342

 شهادت امام علی ع -( بازو  شکسته ایی  تو   ولی   کار   میکنی ) بازو شکسته ایی تو ولی کار میکنی
لطفی تو بر من و دل خونبار میکنی

دیگر نمانده تاب و توانی به پیکرت
چون یاد غربتِ من ِ بی یار می کنی

آرام جان من نکند رفتنی شدی؟
دائم دعا به محضر دادار میکنی

عَجِّل وَفاتیِ تو مرا کشته ٬ از چه رو
بر مرگ خود تو این همه اصرار میکنی؟

خانه خراب می شوم از پر کشیدنت
پرپر مزن که خون به دل ِ یار میکنی

دلگرمیِ علی تویی ای نور خانه ام
این خانه را ز رفتن خود تار میکنی

مرتضی شاهمندی

  • یکشنبه
  • 21
  • خرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 22:06
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 محمد قاسمی

شهادت امام علی ع -( سـی سال مثــل اَبـر برایـَت گریســتم ) * محمد قاسمی

1595

 شهادت امام علی ع  -( سـی سال مثــل اَبـر برایـَت گریســتم ) سـی سال مثــل اَبـر برایـَت گریســتم
سی سال مثل شمع به پای تو سوختم
خاکستـر فراق تو بر گیـسـویم نشست
ازبسکه روز وشب به عزای توسوختم
گرچه شکافت فرق مرا أشقیَ ألاشقیا
وَز خون حنا به زلف پریشان من زدند
سی سال قبل کُشته شدم بین کوچه ها
وقتی تو را مقــابل چشمان من زدند

سوگند بر تبسّــم هنگــام وصل مان
یک بار علی پس از تو نخندیده فاطمه
سوگند بر عبادت شبهای هر دومان
یک شب علی پس از تو نخوابیده فاطمه

بعد از شب وداع تو سی سال نیـمه شب
گِل شد ز اشک چشم علی خاک قبر تو
خون خوردم آن قَدَر که خدا گفت:یاعلی
شد در فَـلـک ، مَلَــک مُتحیّـر زِ صبر تو

حرفی بزن ، سکوت نکن جان من بگو
زخـمِ دهان گشوده ی بازوت ب

  • یکشنبه
  • 21
  • خرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 22:08
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 یوسف رحیمی

شهادت امام علی ع -( مرگ خود را اگر این گونه تمنا دارد ) * یوسف رحیمی

2090
4

 شهادت امام علی ع -( مرگ خود را اگر این گونه تمنا دارد ) مرگ خود را اگر این گونه تمنا دارد
سالیانی‌ست که در دل غم زهرا دارد

روضهٔ فاطمه یک روضهٔ معمولی نیست
شرح دوران غریبی‌ست که مولا دارد

شرح قومی‌ست که در موعد یاری امام
جای لبیک، فقط شاید و اما دارد

قصهٔ‌ مردم بیعت‌شکن است این روضه
خون اگر گریه کند چشم زمان، جا دارد

استخوان در گلوی صبر بماند سی سال؟
آه با چاه خدایا! چه سخن‌ها دارد

بعد یک عمر غم خانه‌نشینی، حالا
غم بدعهدی دنیا طلبان را دارد

این یکی در طلب بردن بیت المال است
آن یکی منصب شاهانه تقاضا دارد

آن طرف لشکر کفر است به پا خاسته است
این طرف فتنهٔ جهل است که غوغا دارد

بی‌وفایی کمر کوه وفا را خم کرد
داغ‌ها بر جگر از مردم دنیا دارد

می‌ر

  • یکشنبه
  • 21
  • خرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 22:10
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 وحید قاسمی

شهادت امام علی ع -( باید بری، نه! محضِ رضایِ خدا نگو ) * وحید قاسمی

1519
0

 شهادت امام علی ع -( باید بری، نه! محضِ رضایِ خدا نگو ) باید بری، نه! محضِ رضایِ خدا نگو
دق می کنم بدون تو، این جمله را نگو

زهرا بمان و زندگی ام را به هم نریز
سنگ صبور من، نرو از پیشم ای عزیز

زهرا شبِ عروسی مان خاطرت که هست؟
مهریه ی زلال و روان خاطرت که هست؟

یادت که هست قول و قراری که داشتیم؟
یک روح واحدیم، شعاری که داشتیم

ای دل خوشیِ زندگی ام می شود نری؟
از حال و روز من که شما با خبرتری!

گریه نکن محدثه، غمگین نکن مرا
با رفتنت غریب تر از این نکن مرا

با درد دنده های شکسته جدال کن
تقصیر دست بسته ی من شد، حلال کن

دل گرمی علی، به نظر زود می روی!
نه سال شد فقط، چقدر زود می روی

بعد از تو فیض های خدایی نمی رسد
فریاد مرتضی که به جایی نمی رسد

زهرا

  • یکشنبه
  • 21
  • خرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 22:15
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

شهادت امام علی ع -( تا شکوفا میشود بانور هر پژمرده ای ) * مهدی قاسمی

1761
1

 شهادت امام علی ع -( تا شکوفا میشود بانور هر پژمرده ای ) تا شکوفا میشود بانور هر پژمرده ای
میشود سرزنده باتو هردل افسرده ای

لاتؤدبنی نمی گویم بزن مارا کریم
تا به حال ازدست یارم چوب رحمت خورده ای??

از نمک نشناس ها آزار دیدن سخت نیست
درد دارد خوردن زخم از نمک پرورده ای

من فراری از خودم هستم ببین حال مرا
روسیاهم، بی پناهم، بادل آزرده ای

یاد من دادی که در اوج بلا گویم علی
زنده می گردد از این فریاد هر دلمرده ای

کام ما گریه کنان با خاک تربت واشده
یعنی از اول مرا بر روضه ها بسپرده ای

بخشش و مهر و عطا و لطف تو جای خودش
باهمین ذکر حسین از عالمی دل برده ای

شاعر : مهدی قاسمی

  • یکشنبه
  • 21
  • خرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 22:18
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

شهادت امام علی ع -( باز داغِ سیـــــنه بی اندازه شد ) * حسن لطفی

2420
2

 شهادت امام علی ع  -( باز داغِ سیـــــنه بی اندازه شد ) باز داغِ سیـــــنه بی اندازه شد
بارِ دیگر کُـهنه زخمی تازه شد

شب رسید و بامِ کوفه تار شد
باز دردی آشـــــنا تکرار شد

گرچه شب بود و فلک درخواب بود
سینه هایی تا سحر بی تاب بود

آه فصلِ زخم ها آغــــاز گشت
نیمه شب آرام دَربی باز گشت

می چکـد خون از دلی افروخته
باز شد در مثل دربِ سوخته

رختِ مشکی را به تن پوشید و رفت
سنگِ غُسلی را حسن بوسید و رفت

گریه ای بر سینه خنجر می زند
باز هم عباس بر سر می زند

چشمِ زینب در قفا مبهوت بود
بر سرِ دوشِ دو تَن تابـوت بـود

می کِشد آه از جگر از بی کسی
می رود تابوتی از دِلواپسی

روضه هایش مانده اما در گلو
می رود بابایِ زینب پیـــشِ رو

بس که زد خود را،نوایَش زخم

  • یکشنبه
  • 21
  • خرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 22:20
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

شب قدر علی -( شب قدر است وبابایی کنار دخترش باشد ) * اسماعیل تقوایی

3572
14

شب قدر علی -( شب قدر است وبابایی کنار دخترش باشد  ) شب قدر است
شب قدر است وبابایی کنار دخترش باشد
بود خرسند دختر زینکه بابا در برش یاشد

کند سعی وتلاشی خوش به بابا بگذرد امشب
به روی زانوی بابای خوب خود سرش باشد

ببیند او دگرگونی احوال پدر امشب
به لبها آیه ی امن یجیب المضطرش باشد

علی با فکر فردا آسمان را بنگرد هردم
تو گویی کو شهادت در خیال منظرش باشد

شب قدر عجیبی دارد امشب مرتضی حیدر
دل دختر بشور افتاده بهر دلبرش باشد

خدایا کاش امشب را نباشد هیچ پایانی
که از تیغ جفا مولا علی خونین سرش باشد

نیاید آن زمانی که ندای قد قتل آید
زمین وآسمان در سوگ تنها لنگرش باشد

نیاید آندمی که دخترش زینب سرش بیند
غمین ازبهر حال وروز بابا حیدرش باشد

نیاید روزهای

  • سه شنبه
  • 23
  • خرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 08:23
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد