گفتند فرق فاتح خیبر شکسته شد
فرقش نه...رکن دین پیمبر شکسته شد
حالا که نیست فاطمه اش سر، شکسته شد
تا زنده بود کِی سر حیدر شکسته شد؟!
در کوچه فاطمه سپر مرتضاش شد
حالا که نیست اوج غریبیش فاش شد
حیدر اگر به بستر خود گریه می کند
در لحظه های آخر خود گریه می کند
تنها برای همسر خود گریه می کند
بر آیه های کوثر خود گریه می کند
سی سال قلبش از غم زهرا کباب شد
سی سال با نگاه مغیره عذاب شد
فرقش شکست، خانه ولی در خطر نبود
زن پشت درب خانه و آن سو شرر نبود
شکر خدا که دشمن او پشت در نبود
این بار از مغیره و قنفذ خبر نبود
شمشیر گرچه تا وسط گونه اش برید
در روز دفن فاطمه آقا قدش خمید
عمر علی سرآمد
- یکشنبه
- 21
- خرداد
- 1396
- ساعت
- 21:01
- نوشته شده توسط
- ح.فیض