شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس

شعر زبانحال فرزندان حضرت زهرا(ای خوش آن روزی که ما در خانه مادر داشتیم) *

8947
5

شعر زبانحال فرزندان حضرت زهرا(ای خوش آن روزی که ما در خانه مادر داشتیم) ای خوش آن روزی که ما در خانه مادر داشتیم
دیـــده از دیـــدار رخسارش منور داشتیم
هــر کـــسی جـــسـم عــزیزش روز بردارد ولی
ما که نعش مادر خود را به شب برداشتیم
کــــــاش آن روزی کـــــــه تنها مادر ما را زدند
مـــا یکی را در مـــــیان کوچه یاور داشتیم
کاش محسن را نمی کشتند اعدا تا ما غنچه ای
یــــــادرگار از آن گــــل رعنای پرپر داشتیم
کــــــــاش آن ساعت که دانستیم بی مادر شدیم
جـــــــــای آغـــوشش بخاک تیره بستر داشتیم
این در و دیــــــــــوار می گرید بحال ما که ما
مــــــــادری بشکسته پهلو پشت این در داشتیم
مادر مــــــــا رفت از دنیا، در آن حالی که ما
گـــــــریه بـــــــر حــالش سر قبر پ

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر علی کنار قبر حضرت زهرا(دوبـــــاره شــــب شـــد و ظلمت بـــر آمد کــــــــنار قــــــــبر زهرا حیدر آمد) *

3787
3

شعر علی کنار قبر حضرت زهرا(دوبـــــاره شــــب شـــد و ظلمت بـــر آمد                کــــــــنار قــــــــبر زهرا حیدر آمد) دوبـــــاره شــــب شـــد و ظلمت بـــر آمد کــــــــنار قــــــــبر زهرا حیدر آمد
ســـــــلام ای بــــــــانوی پـــــهلو شکسته عـــــــــلی را بین سر قبرت نشسته
بــــــــــه خــــــــانه مـی روم رویت ببینم بـــــــــریزم اشک و با زینب نشینم
بـــــــــخواب آرام ای مـــــــــــــــاه یگانه نــــــــــخواهی خورد دیگر تازیانه
بـــــــــخواب آرام بـــــــــــا رخـسار نیلی بــــــــه پیغمبر نشان ده جای سیلی
بـــــــــخواب آرام ای نــــــــــور دو عینم کـــــــــــــه من شبها پرستار حسینم

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:33
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعرشهادت حضرت زهرا(کـــــــــــبوتر من مَـــپر ز لانه مـــــــبر صــــفــا را ز آشـــیــانه) *

7335
14

شعرشهادت حضرت زهرا(کـــــــــــبوتر من مَـــپر ز لانه               مـــــــبر صــــفــا را ز آشـــیــانه) کـــــــــــبوتر من مَـــپر ز لانه مـــــــبر صــــفــا را ز آشـــیــانه
کسی ز حــــــــالم خبر نـدارد شــــــب غــــــم مـــن سحر ندارد
قمر به حالم ستاره ریــــــــزد کـــــــــه آســـــــــــمانم قمر ندارد
صفای خانه به خانه بـــرگرد کـــــــــبوتر مـــــن به لانه برگرد
کـه جوجگانت در انـــتظارند جـــــــــــــــواب آنـــها، پدر ندارد
عــــلی رهین مـحــبت توست بــــــــــــدوش او بار منت توست
در انــــتظار حـــمایت توست کــــــــــه جز تو حامی دگر ندارد
دو زانـــــویم در بغل، نشستم در انـــــــــــــــــــتظار اَجَل نشستم
که خرمــن جان به دامن خود بــــــــجــــــــــــــز امید شرر ندارد
تـــ

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر روضه حضرت زهرا(چرا بانوی من امروز از جا بر نمی خیزی) *

7121
4

شعر روضه حضرت زهرا(چرا بانوی من امروز از جا بر نمی خیزی) چرا بانوی من امروز از جا بر نمی خیزی
زاشک فضه و افغان اسما بر نمی خیزی
به هنگامی که خوابیدی تو خود گفتی صدایم کن
صدایت می کنم آهسته امّا بر نمی خیزی
چنان هر روزحاضر کرده ام آب وضویت
بود وقت نماز ظهرآیا بر نمی خیزی
حسن بالای سر گرید چرا سر بر نمی گیری
حسین افتاده برپایت که بر پا بر نمی خیزی
صدای کوبه ی در می رسد گویا علی آمد
نه بهر من چرا از بهر مولا بر نمی خیزی

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:54
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر روضه حضرت زهرا(ای شیعه غم ودرد چرا ، فاطمه داریم در مهلکه و موج بلا فاطمه داریم) *

3308
1

شعر روضه حضرت زهرا(ای شیعه غم ودرد چرا ، فاطمه داریم                       در مهلکه و موج بلا فاطمه داریم) ای شیعه غم ودرد چرا ، فاطمه داریم در مهلکه و موج بلا فاطمه داریم
آن روز که پرونده ی اعمال بخوانند ما چشم به در یای سخا فاطمه داریم
از عم هراسی به دل خسته ما نیست امّید به امّ الشهدا فاطمه داریم
در اوج گرفتاری و غم بیم نداریم در سینه ی خود روح دعا فاطمه داریم
تاآمدن منتقم سیلی مادر ما سینه زنان ناله ی یا فاطمه داریم

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

روضه ی کوچه امام حسن مجتبی(زیر باران دوشنبه بعداز ظهر اتفاقی مقابلم رخ داد) *

2878
1

روضه ی کوچه امام حسن مجتبی(زیر باران دوشنبه بعداز ظهر                اتفاقی مقابلم رخ داد) زیر باران دوشنبه بعداز ظهر اتفاقی مقابلم رخ داد
وسط کوچه ناگهان دیدم زن همسایه بر زمین افتاد
سیبها روی خاک غلطیدند چادرش در میان گردوغبار
قبلاً این صحنه را نمی دانم در من انگار می شود تکرار
آه سردی کشید حس کردم کوچه آتش گرفت از این آه
و سراسیمه گریه در گریه پسر کوچکش رسید از راه
صفلكی چند بار خورد زمین دو قدم مانده بود تا مادر
گفت:برخیر خانه نزدیك است جان بابا بلند شو دیگر
گفت: آرام باش چیزی نیست به گمانم فقط کمی کمرم
دست من را بگیر گریه نکن مرد گریه نمی کند پسرم
چادرش را تکاند با سختی یا علی گفت از زمین پاشد
پیش چشمان بی تفاوت ما ناله هایش فقط تماشا شد
صبح فردا به مادرم گفتم گوش کن این صدای ر

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(شیرینی نگاه شما مختصر شده) *

2635
2

شعر شهادت حضرت زهرا(شیرینی نگاه شما مختصر شده) شیرینی نگاه شما مختصر شده
با من بگو که چشم حسن از چه ترشده
یک هفته میشود که به مسجد نمیروی
ایا کسی مزاحمتان در گذر شده
برخیز تا که راهی قبر پدر شویم
شاید که چشمهای تو تنگ پدر شده
یادش بخیر مزه ی نان تنوریت
حالا تنور خانه ی ما بی ثمر شده
طعم نگاه های تو شیرین تر از عسل
یادش بخیر مزه اش اما شکر شده
جان علی نقاب خودت را تکان بده
تا اینکه بنگرم که چه خاکی به سرشده
یک شاخه یاس بودی و حالا بنفشه ای
خون از چه روی پیرهنت غوطه ور شده
هجده بهار ماندی و حالا خزان شدی
زهرا علی ز غصه ی تو خون جگر شده
شاعر : علی حسنی

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(تا دید علی میان كوچه تنهاست) *

2688
1

شعر شهادت حضرت زهرا(تا دید علی میان كوچه تنهاست) تا دید علی میان كوچه تنهاست
از فضه كمك گرفت و از جا بر خاست
با دیدن بند دست مولا فرمود
وا کردن این گره به موی زهراست
***
حیدر شده زهرا، شده زهرا حیدر
دنیا همه یك سو، فقط او با حیدر
مردانه بساط خصم را بر هم زد
با ذكر علی علی علی یا حیدر
شاعر:جواد حیدری

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(خنده هایت شده چرا کمتر؟) *

2717

شعر شهادت حضرت زهرا(خنده هایت شده چرا کمتر؟) خنده هایت شده چرا کمتر؟
از زمین می شوی جدا کمتر
گره ام با تبسمت وا شد
خنده ات نیست از دعا کمتر
کار خانه بس است، فضه که هست
فکر خود باش، فکر ما کمتر
گر چه وقت قنوت می لرزی
نشده ذکر ربنا کمتر
بگذر از این قنوت طولانی
گریه کم کن، تو را خدا کمتر
روزی اشک و آه مان کم نیست
با غم تو شده صفا کمتر
بازی بچه ها که یادت هست
شده حالا سر و صدا کمتر
هر کسی در مدینه حق دارد
از همه حق هل أتی کمتر
جای این که عیادتی بکنند
شده این جا برو بیا کمتر
بعد بابا تو هم اگر بروی
شده از پنج تن دو تا کمتر
دیدن درد تو مرا کشته
درد من نیست از شما کمتر
شاعر:حسین ایزدی

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(جان ها خموش بود، نفس ها گرفته بود) *

2552

شعر شهادت حضرت زهرا(جان ها خموش بود، نفس ها گرفته بود) جان ها خموش بود، نفس ها گرفته بود
دل ها برای حضرت زهرا گرفته بود
چندین صباح بود که آن حور چادری
جایی میان خلوت شب ها گرفته بود
در امتداد نالۀ شب زنده داری اش
مهتاب ذکر ام ابیها گرفته بود
اشکی که می فشاند، ز اندوه و درد بود
یا برکه ای بهانۀ دریا گرفته بود؟
می کرد یاد روز پر از ظلمتی که کفر
حق را ز دست حضرت مولا گرفته بود
او آمد از حقوق ولایت دفاع کرد
حیدر نرفت، تا کمرش را گرفته بود
می خواست تا مهار کند شعله را، ولی
هیزم زیاد بود، شرر پا گرفته بود
آمد که در بیاید از آتش، ولی چو خار
مسمار در به سینۀ او جا گرفته بود
از یاس هم گلاب گرفتند عاقبت
لای دری که تاب تقلَّا گرفته بود
شاعر:حسین غربانچه

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:29
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 وحید قاسمی

شعر ایام فاطمیه از وحید قاسمی -( خو نابه های زخم تو آب وضوی من ) * وحید قاسمی

4017
4

شعر ایام فاطمیه از وحید قاسمی -( خو نابه های زخم تو آب وضوی من ) خو نابه های زخم تو آب وضوی من
لبخند کوچکی به لبت آرزوی من

حرفی بزن عزیز دلم غصه می خورم
این غصه عقده ایی شده بین گلوی من

ناراحتی ز دست علی؟ پس چرا دگر
پوشانده ای تو صورت خود پیش روی من

مردم دگر جواب سلامم نمی دهند
بر باد طعنه رفته همه آبروی من

پیرم نموده ناله واشک شبانه ات
دیگر نمانده تار سیاهی به موی من

ای ذات آب , روح طهارت, زلال من
خو نابه های زخم تو آب وضوی من

شاعر : وحید قاسمی

  • پنج شنبه
  • 16
  • بهمن
  • 1393
  • ساعت
  • 06:05
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(جان جهان جهان جان تسلیت عرض میکنیم) *

4204
1

شعر شهادت حضرت زهرا(جان جهان جهان جان تسلیت عرض میکنیم) جان جهان جهان جان تسلیت عرض میکنیم
ولـــی امـــر مــهربــان تسلیت عرض میکنیم
به غم نشسته ای ولی غریب و زار و بی کسی
ای کس و کار بی کسان تسلیت عرض میکنیم
هم دل تو گرفته است هم دل ما گرفته است
به آه و ندبه و فغان تسلیت عرض میکنیم
شبیه قبر گمشده گم شده ای میان ما
دلبر بی نام ونشان تسلیت عرض میکنیم
فاطـمیه رسـیده و دوبـاره داغ دیـده ای
غصه و حزن بی کران تسلیت عرض میکنیم
فاطمیه رسیده و خمیده راه می روی
وارث قامتی کمان تسلیت عرض میکنیم
فدای شال مشکی ات فدای گریه های تو
حضرت شاه روضه خوان تسلیت عرض میکنیم
برای مادر شهیده ات عزا گرفته ایم
شاهد روضه هایمان تسلیت عرض میکنیم
میکشد عاقبت تو را غصه ی میخ و

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(این همه نقش ونگار در و دیوار وجود) *

2981
1

شعر شهادت حضرت زهرا(این همه نقش ونگار در و دیوار وجود) این همه نقش ونگار در و دیوار وجود
جلوه ی عشق نگاریست که رخ بر تو گشود
شعر مکنون و پرآوازه ی دیوان ازل
غزلی بود که شاعر به هوای تو سرود
غزلی ناب که از عشق تو هر واژه ی آن
دائما در تب و تاب است و قیام است و قعود
در شگفتم ز نگاری که به دیباچه ی او
هر غزل قافیه هایش ز ازل نام تو بود
او که دل را به کسی داده که دل داده به غیر
او که از روز ازل آدم از او دل بربود
این چه عشقی ست که مهرش همه ی عالم شد
گرچه آدم به دمی لایق این عشق نبود
این همه نقش و نگاری که نگارنده نگاشت
بهر آن بود که گوید به تو اسرار وجود

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:19
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(زمستون رفت وباز اومد بهارون) *

2613

شعر شهادت حضرت زهرا(زمستون رفت وباز اومد بهارون) زمستون رفت وباز اومد بهارون
بهارون اومد و بارید بارون
ولی بازم گل نرگس نیومد
زاشک چشم مو پرگشت مارون
×××
زمستون رفت و دل درحسرت و آه
سوار ِسُرخنـُم هم نامد از راه
همی دونم که مُو درخواب نازُم
و می آیه ز ِدر یک روز ناگاه
×××
بهاراومد ولی افسرده این دل
دهدسرناله ها محفل به محفل
که کی بوی گل نرگس بیایه
کند درچشم مااون خوب منزل

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت زهرا( می رسد نان شب ما از نوای فاطمه آمدیم اصلا در این دنیا برای فاطمه مدح او را باید از پیغمبر و حیدر شنید ما کجا و گفتن از حال و هوای فاطمه حک شده با خط حیدر روی درهای بهشت اولویت هست اینجا با گدای فاطمه اشهد انَّ علی ... را هر که گوی *

2215
1

شعر مدح حضرت زهرا( می رسد نان شب ما از نوای فاطمه  آمدیم اصلا در این دنیا برای فاطمه  مدح او را باید از پیغمبر و حیدر شنید  ما کجا و گفتن از حال و هوای فاطمه  حک شده با خط حیدر روی درهای بهشت  اولویت هست اینجا با گدای فاطمه  اشهد انَّ علی ... را هر که گوی می رسد نان شب ما از نوای فاطمه
آمدیم اصلا در این دنیا برای فاطمه
مدح او را باید از پیغمبر و حیدر شنید
ما کجا و گفتن از حال و هوای فاطمه
حک شده با خط حیدر روی درهای بهشت
اولویت هست اینجا با گدای فاطمه
اشهد انَّ علی ... را هر که گوید در اذان
می شود وارد به جمع بچه های فاطمه
هر چه نعمت می رسد بر ما یکی از این دوتاست:
یا دعای فاطمه یا که وفای فاطمه
قبل ابراز نیازم حاجتم را می دهد
تا که می خوانم خدایم را : خدای فاطمه!
حق او با گریه تنها نمی گردد ادا
پیر کن ما را خدایا در عزای فاطمه
می زنم بوسه به دست آن که در روز الست
زلف من را زد گره با سرجدای فاطمه
آمدیم اصلا در این دنیا برای فاطمه
مدح او را باید

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:22
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر وداع و فاطمیه(ای شفایت آرزوی مرتضی) *

6040
4

شعر وداع و فاطمیه(ای شفایت آرزوی مرتضی) ای شفایت آرزوی مرتضی
اشک تو آب وضوی مرتضی
داغت ای بانوی خانه سوخته
آتشی در جان من افروخته
با فراق خود سیه پوشم مکن
بی تو تنهایم فراموشم مکن
ای بهشت آرزو لبخند زن
چینی قلب علی را بند زن
داغ تو چشم مرا چون نیل کرد
خانه ام را بی پر جبریل کرد
ای تو را بالش ز بالِ جبرئیل
بسته ام بر گوشه ی چشمت دخیل
یا به خنده لب گشا یا اخم کن
کم دل زار علی را زخم کن
دل بریدن از تو دیگر مشکل است
این جدایی از پیمبر مشکل است
ای شب قدرم، سحر را دور کن
ناله را در نامه ام منظور کن
سهم من جان کندن و جا ماندن است
بر سر قبر تو قرآن خواندن است
خیز و شب را راهی از این خانه کن
گیسوی طفلان غم را شانه کن
اندکی آهسته پر زن از کوی

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:24
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح و مصیبت حضرت زهرا(یک شهر باید با نوای تو بگرید) *

2759

شعر مدح و مصیبت حضرت زهرا(یک شهر باید با نوای تو بگرید) یک شهر باید با نوای تو بگرید
هق هق کند با های های تو بگرید
آدم زمانی می شود روحش بهاری
که مثل باران در هوای تو بگرید
باید بشوید دست از کارش دو عالم
تا پا به پای گریه های تو بگرید
حالا که ای زهره!زمین گیری یقینا
هفت آسمان هم در عزای تو بگرید
ذکر لبت یا جابر العظم الکسیر است
دست شکسته با دعای تو بگرید
دارو ندارد دنده هایی که ترک خورد
آقا فقط بهر شفای تو بگرید
بازو و پهلو، گونه و چشمت کبود است
با هر تکانی جای جای تو بگرید
امشب بیا و با اشاره گفت و گو کن
انگار می خواهد صدای تو بگرید
عجل وفاتی گفتی و قلب حسن ریخت
با رازهای ماجرای تو بگرید
سهم حسین از این کفن ها پیرهن شد
گفتی به او... مادر برای تو ب

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا( آیا اجازه می دهی گویم تو را مادر) *

1609
3

شعر شهادت حضرت زهرا(  آیا اجازه می دهی گویم تو را مادر) آیا اجازه می دهی گویم تو را مادر
من بی بها هستم تو هستی پر بها مادر
از مادری تو علی باور شدیم آری
پرورده ای ما را غلام مرتضی مادر
جان شلمچه سیرتان، آن سرخ پهلویان
قبل از اجل بالین این خسته بیا مادر
روز قیامت که کسی پشت و پناهم نیست
راهی به جنت وا کنم با ذکر یا مادر
ما را اگر قابل بدانی یک سئوالی هست
یک سنگ قبر حتی نداری تو چرا مادر؟
دیر آمدیم و روضه خوان هایت به ما گفتند
خوردی کتک از دست اولاد زنا، مادر
پای زمین افتادن تو در بر حیدر
کوچک بود حتی غم کرب و بلا مادر
خواهیم ز حق تا در رکاب حضرت مهدی
گیریم تقاص زخم بازوی تو را مادر
شاعر:جواد حیدری

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح و مناجات حضرت زهرا(می رسد نان شب ما از نوای فاطمه) *

2878
1

شعر مدح و مناجات حضرت زهرا(می رسد نان شب ما از نوای فاطمه) می رسد نان شب ما از نوای فاطمه
آمدیم اصلاً در این دنیا برای فاطمه
مدح او را باید از پیغمبر و حیدر شنید
ما کجا و گفتن از حال و هوای فاطمه
حک شده با خط حیدر روی درهای بهشت
اولویت هست این جا با گدای فاطمه
اشهد انَّ علی ... را هر که گوید در اذان
می شود وارد به جمع بچه های فاطمه
هر چه نعمت می رسد بر ما یکی از این دوتاست:
یا دعای فاطمه یا که وفای فاطمه
قبل ابراز نیازم حاجتم را می دهد
تا که می خوانم خدایم را: خدای فاطمه!
حق او با گریه تنها نمی گردد ادا
پیر کن ما را خدایا در عزای فاطمه
می زنم بوسه به دست آن که در روز الست
زلف من را زد گره با سرْجدای فاطمه
شاعر:محمد حسین رحیمیان

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:42
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(هر گاه چون خمیده برم راه می روی) *

2491
1

شعر شهادت حضرت زهرا(هر گاه چون خمیده برم راه می روی) هر گاه چون خمیده برم راه می روی
باور کن از خجالت تو آب می شوم
هر شب به یاد چشم شقایق گرفته ات
از فرط گریه بهر تو در خواب می شوم
نُه سال هم دم دل تنهای من شدی
بگذاشتی جوانی خود را به پای من
جان علی بیا، مرو از خانه، بی کسم
زود است رفتنت ز برم با وفای من
ای خانه دار بستری ام جان محسنت
برخیز و بهر دل خوشیم کارِ خانه کن
هر چند درد شانه بریده امان تو
آشفته موی دختر خود باز شانه کن
یک بار روی خود به علی هم نشان بده
آخر من ای بنفشه ترین محرم توأم
با من ز زخم های تن خود سخن بگو
ای زخمی مدینه شریک غم توأم
تو روز و شب ز گریه که سیری نداشتی
این روز آخری ز چه لبخند می زنی؟
تابوت دیده ای که چنین شادمان شدی

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(چند تایی زدند با پا در) *

6941
6

شعر حضرت زهرا(چند تایی زدند با پا در) چند تایی زدند با پا در
تا که افتاد روی زهرا، در
گیرم از دست سنگ ها نشکست
چه کند بار شیشه اش با، در
همه کج رفته اند... حتی میخ
همه لج کرده اند... حتی در
کم نیاورده است، اما شال
کم نیاورده است، اما در.
سرش از ازدحام ناچاراً.
یا به دیوار می خورد یا در
می کشیدند از توی کوچه
فاطمه را یکی یکی تا در
دختری داد می زند: بابا
دختری داد می زند: مادر
شاعر:علی اکبر لطیفیان

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:22
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(چنان شکسته پرم که، پریدنم هرگز) *

2688

شعر شهادت حضرت زهرا(چنان شکسته پرم که، پریدنم هرگز) چنان شکسته پرم که، پریدنم هرگز
منی که در همه حالی بریدنم، هرگز
نسیمِ باغِ پر از یاسِ مصطفی بودم
سه ماه می شود... اما، وزیدنم هرگز
ستون عرش الاهی ام و ترک خوردم
قسم به غیرت حیدر خمیدنم، هرگز
غلاف تیغ نشست و شکست بازویم
و گر نه دست ز مولا کشیدنم، هرگز
چنان به گوشه چشمم نشسته رنگ غروب
دوباره چهره خورشید دیدنم، هرگز
زبان زلف پریشان دخترم، گویاست
نمانده قدرت شانه کشیدنم، هرگز
* * * *
ز سینه، گر نفسم شوق پر زدن دارد
چنان شکسته پرم که پریدنم هرگز
شاعر:یاسر حوتی

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:28
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(نیمه شبها دردها انگار درد آورتر است) *

4527
8

شعر شهادت حضرت زهرا(نیمه شبها دردها انگار درد آورتر است) نیمه شبها دردها انگار درد آورتر است
حال و روز زخمی تب دار درد آورتر است
لا به لای گریه های بچه های داغ دار
ناله های مادر بیمار درد آورتر است
یا علی می گوید و پهلو به پهلو می شود
ظاهرا اینبار از هر بار درد آورتر است
از زمین خوردن همیشه زن خجالت می کشد
گر ببیند شوهرش بسیار درد آورتر است
پشت در افتاده باشد یا میان کوچه ها
در دو حالت ضربه ی دیوار درد آورتر است
در قبال زخم های جنگجویان احد
حمزه می داند چرا مسمار دردآور تر است
حرف ها دارد در این بغض گلوگیرش ولی
با جراحات لبش گفتار دردآور تر است
شاعر:محمد امین سبکبار

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:29
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(باز هم ای دختر ِ پیغمبر ِ اکرم بمان) *

2850

شعر شهادت حضرت زهرا(باز هم ای دختر ِ پیغمبر ِ اکرم بمان) باز هم ای دختر ِ پیغمبر ِ اکرم بمان
مَرهَم ِ دردِ علی ، ای دردِ بی مَرهَم بمان
زندگیِّ رو به راهی داشتم چشمم زدند
کوریِّ چشم ِ همه با شانه هایِ خم بمان
دستهایِ تو شکستَش هم پناهِ مرتضاست
تکیه گاهِ محکم ِ من پیش ِ من محکم بمان
تو نباشی پیش ِ من اینها زمینم میزنند
ای علمدار ِ مدینه پایِ این پرچم بمان
این نفس هایِ شکسته قیمتِ جانِ من است
زنده ام با یک دمت پس لطف کن یک دم بمان
کم ببوس دستِ مرا دارم خجالت میکشم
من حلالت میکنم اما تو هم یک کم بمان
آب ها از آسیاب افتاد خوبت میکنم
یار ِ هجده ساله ، هجده سالِ دیگر هم بمان
رفته رفته کار ِ من دارد به خواهش میکشد
التماست میکنم پیشم بمان پیشم بمان...
شاعر

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(کی گفته است صورت زهرا کبود شد) *

2813

شعر شهادت حضرت زهرا(کی گفته است صورت زهرا کبود شد) کی گفته است صورت زهرا کبود شد
سیلی که خورد صورت مولا کبود شد
خورشید را به خاطر تکّه زمین زدند
از بهر خاک مادرم، آیا کبود شد
از مرتضی گرفت کسی آفتاب را
از آن به بعد بود که دنیا کبود شد
سنگینی غلاف وَ شمشیر بین آن
یا بازویش شکسته شد و یا کبود شد
باور نمی کنیم که دستی بلند شد
باور نمی کنیم که ... اما کبود شد
رنگ کبود شاخصه ی برگ یاس شد
از آن زمان که مادر گل ها کبود شد
تا کربلا ادامه ی این ضربه می رود
پس روزگار زینب کبری کبود شد
بیت علی بهشت معلای عالم است
حوریه در بهشت معلا کبود شد
شاعر:جواد حیدری

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعرشهادت حضرت زهرا(کاش کوچه ای نبود، کاش خانه در نداشت) *

3302
6

شعرشهادت حضرت زهرا(کاش کوچه ای نبود، کاش خانه در نداشت) کاش کوچه ای نبود، کاش خانه در نداشت
کاش غربت مرا هیچ کس خبر نداشت
کاشکی فدک نبود، حرمت نمک نبود
کاش این زمین شوم از فدک اثر نداشت
کاش هیچ مادری وقت راه رفتنش
دست روی شانه ی خسته ی پسر نداشت
قبل از اینکه کوچه ها راه مادر مرا
سد کنند، مادرم، دست بر کمر نداشت
هرچه ناله می زدم مادر مرا نزن
بی مروّتِ زبون، باز دست بر نداشت
ریشه ی مرا زدند ساقه ام شکسته شد
دشمن پلید ما کاشکی تبر نداشت
وای مادرم شبی سر نهاد بر زمین
چادری به سر کشید سر ز خواب بر نداشت
شاعر:محسن ناصحی

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:07
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مرثیه حضرت زهرا(اهل یثرب به خدا داغ پیمبر سخت است) *

3217
2

شعر مرثیه حضرت زهرا(اهل یثرب به خدا داغ پیمبر سخت است) اهل یثرب به خدا داغ پیمبر سخت است
دیده از داغ غم او نکنم تر سخت است
ای اجل زود بیا فاطمه را راحت کن
زندگی بر من محنت زده دیگر سخت است
هم چنان شمع به پیش نظرم می سوزند
کودکان را غم بی مادری آخر است
کمک از فضه بگیرم که زجا برخیزم
ورنه برخواستم از روی بستر سخت است
صورتم نیلی و دستم زکارافتاده
روگرفتن به چنین حال زشوهر سخت است
کار روز و شب من گریه شده ناله شده
چه کنم دیدن مظلومی حیدر سخت است
پیش شوهر زن اگر گریه کندعیبی نیست
مرداگرگریه کند در برهمسرسخت است
دوش دیدم که زینب به حسینم می گفت
که تماشای کتک خوردن مادرسخت است
یک زن و آن همه نامرد خداصبردهد
چقدر دین این صحنه به شوهر سخت است
پشت او بودم و

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:43
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعرحضرت فاطمه زهرا(س)(آشفته بود این دل و بیمار هم شدیم) *

2472
2

شعرحضرت فاطمه زهرا(س)(آشفته بود این دل و بیمار هم شدیم) آشفته بود این دل و بیمار هم شدیم
بیمار که شدیم گرفتار هم شدیم
ما برای تو نه که باری نبرده ایم
تازه برای تو همه سربار هم شدیم
ما جای اینکه دلخوشی حضرتت شویم
ماندیم در گناه و دل آزار هم شدیم
آزرده بود از دل ما قلب یوسف و
دست تهی روانه ی بازار هم شدیم
وقتی نمیشناسمت آقا چه فایده
گیرم اگر که دعوت دیدار هم شدیم
ما سنگ بر زلالی آیینه ریختیم
روشن که هیچ بلکه همه تار هم شدیم
وقتِ گناه، ما جلویش در نیامدیم
گاهی برای معصیت ابزار هم شدیم
ما را به حال خویش دمی تو رها مکن
غافل شدیم تا که ز تو خوار هم شدیم
انگار که بدی دلم را ندیده ای
تازه غریق رحمت بسیار هم شدیم
گرچه گناهکار ولی فاطمیه ها
گریان روضه ی در و

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر روز شهادت حضرت زهرا(ای حضرت حوریه ای روح معانی) *

3469

شعر روز شهادت حضرت زهرا(ای حضرت حوریه ای روح معانی) ای حضرت حوریه ای روح معانی
ای خاستگاه جلوه های لن ترانی
حالا نمیشد باز پیش ما بمانی؟
ما را مبرّا کن از این دل نگرانی
برخیز و بر اهل جهان پیغمبری کن
بر عالم و آدم دوباره سروری کن
امروز در دستان خود جارو گرفتی
دیروز حتی از علی هم رو گرفتی
امروز با شانه خم از گیسو گرفتی
دیروز خون لخته از پهلو گرفتی
نان می پزی اما دلم خوش نیست خانم
جان دادنت شایع شده مابین مردم
دیشب که خوابیدی تو را افسرده دیدم
گلگبرگ هایت را خم و پژمرده دیدم
رنگ کبودی که به رویت خورده دیدم
کابوس میدیدی تو را آزرده دیدم
این قصه ی تنهایی ات در کوچه ها چیست
گفتی نزن؛ من باردارم؛ ماجرا چیست؟
شهر مدینه زندگی ام را نظر زد
گرگ سقیفه ناگ

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(من آمدم برا ی یاری علی) *

4315
0

شعر شهادت حضرت زهرا(من آمدم برا ی یاری علی) من آمدم برا ی یاری علی
فقط برای ماندگاری علی
بساز با همه نداری علی
منم کنیز خانه داری علی
علی شناسی است راه فاطمه
علی سـت بهترین گناه فاطمه
علی فقط غم مرا به سینه داشت
علی مرا فقط در این مدینه داشت
ولی همان که از غدیر کینه داشت
برای بی هوا زدن زمینه داشت
نبی که رفت ناله اش به من رسید
و پاره ی قباله اش به من رسید
رسیده ام سر قرار گم شده
رسید دست روزگار گم شده
به ضرب دور از انتظار گم شده
حسن بگرد گوشواره گم شده
به هیچ کس نگو که خورده ام زمین
به هیچ کس نگو عزیزم آفرین
امان من بریده شد امان بده
حسن، تو چادر مرا تکان بده
عصا به دست مادر جوان بده
جلو بیفت خانه را نشان بده
پس از نبی بلا فقط همین نبود

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:08
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد