شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس

شعر فاطمیه(دیگر گلی شبیه تو پرپر نمی شود) *

3472
1

شعر فاطمیه(دیگر گلی شبیه تو پرپر نمی شود) دیگر گلی شبیه تو پرپر نمی شود
زین پس کسی به قدر تو لاغر نمی شود
دستی که زیر چادر خود می کنی نهان
دیگر سپر به یاری حیدر نمی شود
وقتی که راه می روی از دست من بگیر
دیوار هم برای تو یاور نمی شود
گرچه پس از تو مونس این کودکان شوم
اما کسی به خوبی مادر نمی شود
نام فراق می بری و می کشی مرا
این خانه ام پس از تو منور نمی شود
شهر مدینه ظرفیت پاکی ات نداشت
یثرب پس از تو شهر پیمبر نمی شود
بالای درب خانه ی حیدر نوشته اند
هر سوره ای که سوره ی کوثر نمی شود
شاعر:رضا رسول زاده

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(حالا که رفتی خنده بر لب جا ندارد) *

2544
1

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(حالا که رفتی خنده بر لب جا ندارد) حالا که رفتی خنده بر لب جا ندارد
این اشک ها راهی به جز دریا ندارد
دیگر مدینه جای ماندن نیست بابا
این شهر بی تو حرمت ما را ندارد
گفتند یا شب گریه کن یا روز ... اما
دل که بگیرد روز و شب معنا ندارد
من خواستم حق ولایت را بگیرم
ورنه که یک قطعه زمین دعوا ندارد
وقتی سلام مرتضایت بی جواب است
این درد غربت گریه دارد یا ندارد؟
من آرزو دارم بیایم پیشت اما
می ترسم از روزی که او زهرا ندارد
شاعر:سید یاسر افشاری

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر اولین جمعه فاطمیه(خبری می رسد ازراه خبرنزدیک است) *

3409
2

شعر اولین جمعه فاطمیه(خبری می رسد ازراه خبرنزدیک است) خبری می رسد ازراه خبرنزدیک است
آب وآیینه بیارید سحرنزدیک است
طبق آیات وروایات رسیده ای قوم
جمعه آمدن اوبه نظر نزدیک است
عاقبت فصل زمستان به سرآید روزی
باز هم گل دهد این باغ ثمر نزدیک است
قطره چون رود شود راه به جایی ببرد
به دعای فرج جمع اثرنزدیک است
باظهورش حرم فاطمه را می سازیم
بار بربند برادرکه سفر نزدیک است
راه دوردل ما تا به درخیمه او
ازدرخانه زهرا چقدر نزدیک است
آه گفتم که در خانه ویادم آمد
غربت مادر واندوه پدر نزدیک است
گرچه ازآتش درسوخته جانم اما
بیشتر روضه کوچه به جگر نزدیک است
باز کابوس سراغ پسری آمده است
باز می لرزد وانگارکه شرنزدیک است
مادرت را ببراز رهگذر نامردان
کوچه بند آمده ازکی

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(موی تو را رسول خدا شانه می کند) *

2464

شعر حضرت زهرا(س)(موی تو را رسول خدا شانه می کند) موی تو را رسول خدا شانه می کند
عطرش میان خانه ي ما خانه می کند
می دانی آن نگاه زلال این صدای گرم
این خانه را چگونه پریخانه می کند؟!
این چادر سفید زمان نماز صبح
یاس مرا شبیه به پروانه می کند!
حس می کنم گرفته دلت گرچه ساکتی
دنیا چه با تو ای گل ریحانه می کند
بانو نگو که "خسته شدم،وقت رفتن است"
فکرش مرا به جان تو دیوانه می کند
فکری به حال خستگی ما نمی کنی
وقتی که قصد رفتن ازین خانه می کنی؟!
*
یاد از تو و کبودی آن شانه می کنم
می میرم آه و موی تو را شانه می کنم
تا عطر تو همیشه بماند درین اطاق
در را به روی هیچ کسی وا نمی کنم!
باید تو را به منزل امنی رساند عزیز
فکری به حال دفن غریبانه می کنم!
*
کو آن

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(چه می‌کند با مرد، زمانه‌ی نامرد) *

2225

شعر حضرت زهرا(س)(چه می‌کند با مرد، زمانه‌ی نامرد) چه می‌کند با مرد، زمانه‌ی نامرد
جهان شده آباد، از ابتدا با مرد
کنار هر کوهی، اگر که شهری هست
بدون شک بوده، مقیم آنجا مرد
در اوج امواج، حجيم طوفان‌ها
نیاز هر کشتی‌ست، ميان دریا مرد
مثال مشهور ميان پیران است
که ای جوان پر می‌کند دهان را مرد
ورق زدم عمری، کتاب دنیا را
ولی نبود آن‌جا، شبیه مولا مرد
زمان جانبازی ، برای پیغمبر
به جای او خوابید، شبانه تنها مرد
ستاره‌ها شاهد ،که تا سحر می‌برد
به دوش خود با کیسه نان و خرما مرد
شبانه اشک خاطرات خود مي ‌ریخت
به چاه نخلستان، به یاد زهرا مرد
از آن شبي که ذوالفقار و ماهش رفت
در آسمان غیب، شده معمّا مرد
جهان پر از خون شد، زمانه محزون شد
چرا نمی‌آید، چرا خدای

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:18
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر سوگ حضرت زهرا(از آتش غم، سوخت تنم، حضرت زهرا) *

3012
1

شعر سوگ حضرت زهرا(از آتش غم، سوخت تنم، حضرت زهرا) از آتش غم، سوخت تنم، حضرت زهرا
مشتاق همین سوختنم، حضرت زهرا!
بگذار به یاد دل پاک تو بسوزد
در کوره‌ی این تب، بدنم، حضرت زهرا!
آن‌جا که برای تو بسوزند، بهشت است
عشق است گواه سخنم، حضرت زهرا!
از قافله‌ي شام غریبان عزایت
امروز، یکی نیز منم حضرت زهرا!
با یاد تو هر باغ گلی را که ببینم،
خون می‌چکد از پیرهنم حضرت زهرا!
فردای قیامت که سر از خاک بر آرم
نام تو بود بر کفنم، حضرت زهرا!
بگذار که چون ابر شفق، یاد تو باشم
از داغ تو خون گریه کنم، حضرت زهرا

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:17
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(پنداشتید شاخه گلی پرپر است این ؟) *

1979

شعر حضرت زهرا(س)(پنداشتید شاخه گلی پرپر است این ؟) پنداشتید شاخه گلی پرپر است این ؟
اهل مدینه ! دختر پیغمبر است این
اهل مدینه ! سوره ی کوثر شنیده اید ؟
شان نزول خط به خط کوثر است این
بعد از پدر چقدر خزان دیده این بهار
اما هنوز از همه گل ها سر است این
اشک از کویر راه به جایی نمی بَرَد
اما هنوز صاحب چشم تر است این
آتش زیاد دیده در ِ خانه ی علی
اهل مدینه ! سوخته ی معجر است این
آه از دمی که گفت به دردانه اش حسین
: مهمان رسیده است ، صدای در است این
از شانه ی شکسته و گیسوی سوخته
از هر طرف نگاه کنی مادر است این
ای اهل خصم ، دست جوانمرد بسته اید ؟
آه از شما که خاطره ی خیبر است این
ای شاعران شهر ، از او هر چه گفتیده اید
دیگر سروده اید ولی دیگر است این

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:43
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(صبح سرتاسر هستی زهرا(س) *

2645

شعر حضرت زهرا(س)(صبح سرتاسر هستی زهرا(س) صبح سرتاسر هستی زهرا(س
ذوق گل پرور هستی زهرا(س
فاطمه " بضعه منی " یعنی
اُم ِ پیغمبر ِ هستی زهرا(س
راز پنهان شده در تاریکی
تا ابد گوهر هستی زهرا(س
عطر گلهای بهشت ِستان ها
همه در باور هستی زهرا(س
یاس احساس علی را ، باران
دارد از کوثر هستی زهرا(س)
عشق را با همه ی الطافش
پخش در پیکر هستی زهرا(س
مهربان ، مادر ِ پاکی گستر
نیست جز مادر هستی زهرا(س
هستی از یمن ِ وجودش جاری
اوّل و آخر ِ هستی زهرا (س

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(غربت تمامِ حجمِ جهان را گرفته است) *

3035

شعر حضرت زهرا(س)(غربت تمامِ حجمِ جهان را گرفته است) غربت تمامِ حجمِ جهان را گرفته است
حتا خدا به حال ِ علی (ع) گریه می کند
فردا به وقت ِمویه ی تلخ سپیده دم
تقویم ماه و سال علی (ع) گریه می کند
گل بوته های عاطفه ی پر پَرِ زمان
پاییز را به سینه ی گلدان رسانده است
فریاد های یخ زده ی سینه سرخ ها
فصل بهار را به زمستان کشانده است
شمع نگاه حضرتِ اردیبهشت ماه
آتش به جان شهر غم آباد می زند
پس لرزه های سایه ی تنهایی علی (ع)
آتشفشان به تارکِ بیداد می زند
مهتاب دل شکسته و با شرم و احترام
بر پشتِ پایِ قافله تعظیم می کند
یک قافله ملائک ُو چشمان ِ داغدار
گل را به خاک نم زده ، تقدیم می کند
دلگیر از سیاهیِ شهرِ ستارِه کُش
یک مرد خسته همدم با چاه می شود
چاهی که ر

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:46
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر از رحلت پیامبر تا شهادت حضرت فاطمه( بشنو اين داستان «به نام خدا) *

3202
-1

شعر از رحلت پیامبر تا شهادت حضرت فاطمه(    بشنو اين داستان «به نام خدا) بشنو اين داستان «به نام خدا
«قل اعوذ برّب ناس» و «فلق»
خوانده‏ام قرن‏هاى پيش از اين
در كتاب دلى بدون ورق
بوى شب در مدينه مى‏آمد
ابتداى زمانه‏اى بد بود
شد زمانه بدون خاتم و شهر
حامل فتنه‏اى مجّدد بود
بى محمّد بهار غمگين‏ شد
غنچه‏ها روى ساقه پژمردند
دست و قلب و نگاه فاطمه از
اشتعال علاقه پژمردند
فصل غمنامه‏هاى آن بانو
هر كسى ميوه‏ى فدك مى‏خورد
ديگران ارث و نان قرآن را
او ولى غصّه و كتك مى‏خورد
مادر كربلا و خاك بقيع
همسر ماه و دختر خورشيد
قامت بى‏نظير عفّت او
جز نماز و دعا نمى‏پوشيد
روزگار يتيمى بابا
مادر كوچك پدر مى‏شد
روزگارى براى عشق على
چشم او جاده‏ى سفر مى‏شد
روزگارى دگر كنارحسن
شاهد زهر و خ

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:49
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(رنج‌هايى كه در مسير زمان) *

2554

شعر حضرت زهرا(رنج‌هايى كه در مسير زمان) رنج‌هايى كه در مسير زمان
روح سخت زمين به او مى‏داد
در عوض ميوه‏اى بهشتى را
نخل امّ‏البنين به او مى‏داد
كودكى كه كنار رود فرات
عشق از او حساب خواهد برد
بوسه مى‏زد نگاه آه على
روى دستى كه آب خواهد برد
تا در خیمه‌های خاطره‌ساز
رود را چون طناب خواهد برد
یا به یاد لب برادر خود
تشنه از آب عذاب خواهد برد
بی پر و ‌بال می‌پرد تا اوج
آبرو از عقاب خواهد برد
از دل تشنگان ساغر عشق
اضطراب عِقاب خواهد برد
دستشان را گرفته تا کوثر
بی سؤال و جواب خواهد برد

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(اينجا چقدر شعله وزيده ست پشت در) *

2782

شعر حضرت زهرا(س)(اينجا چقدر شعله وزيده ست پشت در) اينجا چقدر شعله وزيده ست پشت در
باغ اين قدركبود كه ديده ست پشت در
در كوچه هاي هاشمي آتش شروع شد
يا هق هقي بريده بريده ست پشت در؟!
برمصحفي كبود هياهوي شعله هاست
يا جبرييل جامه دريده ست پشت در
بر مسجدالنبي ست هجوم كلاغ ها
ماه تمام رنگ پريده ست پشت در
زنبيلي از ستاره و خرما به خاك ريخت
از نخل مهربان كه خميده ست پشت در
تاريك شد مدينه، اذان بلال كو؟
تاريك شد كه نعش سپيده ست پشت در
با دست بسته، غيرت حيدر چه مي كند؟
در رقص شعله فاتح خيبر چه مي كند؟
2)
با هاي و هوي وهلهله هيزم مي آورند
سهم مدينه قحطي گندم مي آورند
گم كرده بين باديه ماه غدير را
شب باورند وروبه توهم مي آورند
برروضة النبي صفي از شعله بست

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(یک فاطمه بود و یک جهان غم شد قامت وی ز داغ غم ،خم) *

2860
3

شعر شهادت حضرت زهرا(یک فاطمه بود و یک جهان غم شد قامت وی ز داغ غم ،خم) یک فاطمه بود و یک جهان غم شد قامت وی ز داغ غم ،خم
یک سوی غم فراق بابا یک سوی غم جفای اعدا
از فتنه قوم در سقیفه گشتند دگر کسان خلیفه
دنیاطلبان و دین فروشان کردند به پا بساط عصیان
کردند چراغ راه خاموش کردند غدیر را فراموش
چون فاطمه دید این ستم را برداشت علیه آن علم را
با چشم پر آب از غم باب می رفت به خانه های اصحاب
می گفت مگر شما نبودید در خم ز رسول این شنودید
هر کس که مرا ولی بداند باید علی اش ولی بماند
بیعت به علی به خم نمودید پس از چه مسیر گم نمودید
هر کس به بهانه های واهی تایید نهاد بر سیاهی
بستند ید یدالّهی را بردند ز خانه اش علی را
افسرده و زار و دل شکسته او ماند و سرای درشکسته
می سوخت در

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:03
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(رفتی و خاطره ها پنجره را وا کردند) *

2158

شعر حضرت زهرا(رفتی و خاطره ها پنجره را وا کردند) رفتی و خاطره ها پنجره را وا کردند
هی نشستند و فقط گریه تماشا کردند
صورت مرد در این هیمنه دیدن دارد
گونه وقتی بشود آینه دیدن دارد
گونه اش آینه بندان به نظر می آید
چقدر عشق به چشمان پدر می آید
اشک و لبخند علی ، آه عجب تلفیقی
نیست برّنده تر از تیغ سکوتش تیغی
بوی بدر و احد و خیبر و خندق دارد
ذولفقاری که اگر دق بکند حقّ دارد
قسمت این بود که من همدم بابا باشم
بعد از این مثل خودت ام ابیها باشم
بعد از این داغ که آتش به همه عالم زد
من خودم شانه به موهای خودم خواهم زد
رفتی و مبدأ غم را به دلم آوردی
با همه کودکیم خوب بزرگم کردی
میروم در دل آتش ، به خدا باکی نیست
راستی مادر من ، چادر من خاکی نیست!!!
آتش ا

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:14
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(شد بهار اما زمین اینبار بس افسرده است) *

2228

شعر حضرت زهرا(شد بهار اما زمین اینبار بس افسرده است) شد بهار اما زمین اینبار بس افسرده است
آسمان هم چون زمین سر در گریبان برده است
این چه اندوهی ست کز چشم فلک خون می چکد
باغ از داغ کدامین آشنا دلمرده است
هر درختی هم نوا با باد برسر می زند
هر گلی تا می گشاید چشم خود پژمرده است
لاله خم شد قامتش از داغ زهرای علی(ع
لاله ای کزغربت دنیا دلش آزرده است
یاس چون هم نام زهرا(س)بود شد رویش کبود
چون ز دست مردمی نامرد سیلی خورده است
باز بلبل زار و گریان نوحه خوانی می کند
زخم پهلوی کدامین گل قرارش برده است
در بهاران فصل باران از فراق فاطمه (س
کوه و دشت و گلشن و گلزار بس افسرده است

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(آئینه‌ي تجلی اسماء ایزد است) *

2001

شعر شهادت حضرت زهرا(آئینه‌ي تجلی اسماء ایزد است) آئینه‌ي تجلی اسماء ایزد است
اين بانويي که روي لبش ذکر أشهد است
صبرش سرآمده دگر از دست این دیار
با آنکه در ثبات و صبوری زبانزد است
با تازیانه ها به تسلایش آمدند
دوران رنج و غربت آل محمد است
جان می‌دهد برای غریبی مرتضی
اندوه و بی‌کسی خودش گرچه بی‌حد است
این پهلوی شکسته چه آورده بر سرش
با هر نفس زدن نفسش بند آمده ست
شوق زيارت پدر و غربت علي
حالا ميان رفتن و ماندن مردد است
شاعر:یوسف رحیمی

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(گر فلک را ز غم خویشتن آگاه کنم) *

2196
1

شعر حضرت زهرا(گر فلک را ز غم خویشتن آگاه کنم) گر فلک را ز غم خویشتن آگاه کنم
آسمان را چو شب تار پر از آه کنم
تا که از اشک غمم آب بنوشند رواست
نخل ها را ز غم و درد خود آگاه کنم
من غریب وطنم نیست کسی هم نفسم
«به چه امید برون من سر از این چاه کنم»
ای گل پرپر من رفتی و از ماتم تو
ناله با مرغ شباهنگ سحرگاه کنم
ترسم از شرم کشد، پردۀ نیلی به رخش
صحبتی گر که ز رخسار تو با ماه کنم
قدسیان را ز غمت اشک فشان می بینم
هر زمانی که به شب سیر الی الله کنم
یک شب از هجر تو عمری گذرد بهر علی
گر که دل را ز فراق تو پر از آه کنم
همره اشک «وفائی» ز دل من می گفت
زمزمی دارم و این زمزمه کوتاه کنم
شاعر:سید هاشم وفایی

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح و بستر شهادت حضرت زهرا(مادر تجلیِ همه انوار داور است) *

2090
1

شعر مدح و بستر شهادت حضرت زهرا(مادر تجلیِ همه انوار داور است) مادر تجلیِ همه انوار داور است
مادر هزار مرتبه از عشق برتر است
مادر کسی است کز نفسش عطر می وزد
عطری که جنسش از نفحات پیمبر است
نوری که گفته است خدا در کلام خویش
نور وجود حضرت زهرای اطهر است
هرگز کسی به مرتبه اش پی نمی برد
عقل بشر به درک وی از ذره کمتر است
زهرا اگر نبود زمین و زمان نبود
او کوثر است و هر که حسود است ابتر است
نامش ترنمیست ز دریای یا لطیف
یاسی که روی موج لطافت شناور است
ما عاشقیم و مادر ما هست فاطمه
(شکر خدا که روزیِ ما دست مادر است)
ایمان به مهر حضرت زهرا محک خورَد
هر کس ندارد این گهر ناب کافر است
دنیا نداشت ظرفیت درک قدر او
پس اینکه زود بار سفر بسته بهتر است
از من مپرس گریه برای

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:26
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(شعله بود و خسته حالی سوخته) *

2101
1

شعر شهادت حضرت زهرا(شعله بود و خسته حالی سوخته) شعله بود و خسته حالی سوخته
یک پرستو بود و بالی سوخته
مانده از آل عبای مصطفی
یک عبای سرخ و آلی سوخته
بِین هُرم شعله های سنگدل
مادر کم سن و سالی سوخته
آه، دستِ دربِ چوبی نصب کرد
روی یک سینه مدالی سوخته
در کجا مدفون شد آن بانوی زخم
هست این تنها سوالی سوخته
شاعر:محمد ناصری

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت زهرا(س)(مصطفی اعجاز دارد که کلامش فاطمه است) *

2673

شعر مدح حضرت زهرا(س)(مصطفی اعجاز دارد که کلامش فاطمه است) مصطفی اعجاز دارد که کلامش فاطمه است
آن نمازی قرب دارد که قیامش فاطمه است
آنکه من هستم فقیر ابن الفقیر خانه اش
آنکه من هستم غلام ابن الغامش، ...فاطمه است
دستبوس فاطمه بودن کمال مصطفاست
در مقامات نبی این بس مقامش فاطمه است
حکم زهرا بر تمام انبیا هم واجب است
شرع ما پیغمبری دارد که نامش فاطمه است
حج زهرا ظاهرا بیت الحرامش مرتضاست
حج مولا باطنا بیت الحرامش فاطمه است
فاطمه امر خداوند است و مأمورش علیست
پس امام اول عالم امامش فاطمه است
مصطفی؟ یا مرتضی؟ یا فاطمه؟ یا هرسه تا؟
مانده ام از این سه تا اصلا کدامش فاطمه است
رشته های چادرش بازار گرمی خداست
صبح محشر هم دلیل ازدحامش فاطمه است
عقل ها راهی ندارند

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(همتراز شرف کوثر تو زمزم نیست) *

4053
3

شعر حضرت زهرا(س)(همتراز شرف کوثر تو زمزم نیست) همتراز شرف کوثر تو زمزم نیست
خادم خانه ی تو کیست اگر مریم نیست ؟
شرط پایان رسالت پدرت بودن و بود
بی وجود تو پیمبر به خدا خاتم نیست
خاندانت همگی مظهر اسمُ اللّهند
ولی اندازه تو هیچ کسی اعظم نیست
همه ی دلخوشی حیدر کرار تویی
لحظه ی خنده تو در دل مولا غم نیست
حیف نور تو که خرج در و همسایه شود
تو فقط وقف علی باش کسی محرم نیست
همه گفتند ولی قندِ مکرر باشد
هر که دیوانه ی عشق تو نشد آدم نیست
من از آن روز که خلق تو شدم گریه کنم
از زمانی که خودم هم به خدا یادم نیست

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:41
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(تبت یدا ابی لهب ای بی حیا مزن) *

4249
2

شعر حضرت زهرا(س)(تبت یدا ابی لهب ای بی حیا مزن) تبت یدا ابی لهب ای بی حیا مزن
دست جنون به غیرت آل عبا مزن
قدّ مرا به قامت سَروَش عصا مکن
اینگونه زخم بر جگر مجتبی مزن
بُنچاق را بهانه مکن راه را مبند
زورت نمیرسد به علی ، دست و پا مزن
چشم عموی فاطمه را دور دیده ای
بانوی عصمت است حیا کن حیا مزن
سیلی مزن به روح دو پهلوی مصطفی
ضربه به جسم و جان رسول خدا مزن
دیوار از خجالت او سرشکسته شد
با هر دودست مادر مظلومه را مزن
اینگونه نقد مزد رسالت که می دهد ؟
ممتد مزن ، به پشت مزن بی هوا مزن

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:47
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(آیا حریم مادر ما خود به خود شکست ؟) *

2531
1

شعر حضرت زهرا(س)(آیا حریم مادر ما خود به خود شکست ؟) آیا حریم مادر ما خود به خود شکست ؟
قفل ضریح کوثر ما خود به خود شکست ؟
اصلا چه شد که مادر ما زیر در فتاد
پهلوی یاس پرپر ما خود به خود شکست؟
آخر کسی جواب دهد غنچه را که کشت ؟
از ریشه این برادر ما خود به خود شکست ؟
آیا سزای مادر ما بود ناسزا ؟
حیثیت پیمبر ما خود به خود شکست ؟
صورت که بی دلیل به جایی نمیخورد !
از این شکستگی سر ما خود به خود شکست

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:48
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(مصحفی اعجاز دارد که کلامش فاطمه است) *

4903
9

شعر حضرت زهرا(مصحفی اعجاز دارد که کلامش فاطمه است) مصحفی اعجاز دارد که کلامش فاطمه است
آن نمازی قرب دارد که قیامش فاطمه است
آنکه من هستم فقیر ابن فقیر خانه اش
آنکه من هستم غلام ابن غلامش فاطمه است
.دست بوس فاطمه بودن کمال مصطفاست
در مقامات نبی این بس مقامش فاطمه است
حکم زهرا بر تمام انبیا هم واجب است
شرع ما پیغمبری دارد که نامش فاطمه است
.حج زهرا ظاهرا بیت الحرامش مرتضاست
حج مولا باطنا بیت الحرامش فاطمه است
فاطمه امر خداوند است ومامورش علی ست
پس امام اول عالم امامش فاطمه است
مصطفی؟ یا مرتضی؟یا فاطمه؟ یا هرسه تا؟
مانده ام از این سه تا اصلا کدامش فاطمه است
.رشته های چادرش بازار گرمی خداست
صبح محشر هم دلیل ازدحامش فاطمه است
عقل ها راهی ندارند و ز

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(ای باعث ایجاد زمان لبیک لبیک) *

2340

شعر شهادت حضرت زهرا(ای باعث ایجاد زمان لبیک لبیک) ای باعث ایجاد زمان لبیک لبیک
ای صاحب هر کون و مکان لبیک لبیک
شد فاطمیه اهل زمین نعره کشیدند
ای مادر سادات جهان لبیک لبیک
نوروز ولی فراغ دیرین
با سوز کمی بساط شیرین
هم مرز شده به عید ایران
یک کوچه پر از مردم بی دین
نوروز اگر وقت دیدار است مردم
امسال بر داغی گرفتار است مردم
حرمت نگه دارید پای سفره عید
چون مهدی زهرا عزادار است مردم
هر کس که به این سلسله پاک جفا کرد
بد کرد و نفهمید و غلط کرد و خطا کرد
دیدی به درک رفت به روحش شرر افتاد
با آل علی هر که در افتاد ور افتاد
کعبه بی نام حیدر سنگ چینی بی صفاست
آبروی کعــبه هم از آبروی مرتـــــضاســـــت
گو به سنی که پرستد ذات حق را بی علی
بت پرستی صد هزارا

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:52
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(امسال نوبهار شروعش به ماتم است) *

2708

شعر حضرت زهرا(امسال نوبهار شروعش به ماتم است) امسال نوبهار شروعش به ماتم است
زیرا كه قلب عالم امکان پر از غم است
باید که پاس حرمت زهرا نگاه داشت
سالی که فاطمیه و نوروز توأم است
چشم زینب شبیه رود شده است
خانه لبریز بوی دود شده است
گر بهار است و عید ای مردم
یاس حیدر چرا کبود شده است؟؟؟
سیه بر تن کنم در عید نوروز
به صورت میزنم هر دم و هر روز
ز هفت سین هم سخن اصلا نگویید
که خون گشته دل زهرا در این روز
عید است ولی غمی به جان من و توست
این غم ، غم مام مهربان من و توست
توام شده با عزای زهرای بتول
عیدی که پر از آه و فغان و من و توست
عيد امســــال در عزا در ماتــــمم
لحظه ی تحویل سـال غرق غمم
این عـــزا و لطـمه و اشکــــــ و نوا
بهر زخـــــم سینــ

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:54
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(تو فرد ترین وحیــدۀ تاریخی) *

2171

شعر حضرت زهرا(س)(تو فرد ترین وحیــدۀ تاریخی) تو فرد ترین وحیــدۀ تاریخی
مستوره ترین ندیــدۀ تاریخی
از تربـت پنهان تـو معلــوم شده
مظلومه ترین شهیدۀ تاریخی
لحظه های بی قراری روز و شب
دل دمادم یاد مـــادر می كند
در عزای كوچه های بی كسی
خاك چادر خاك بر سر می كند

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:56
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(ما هرچه از شما بنويسيم ابتر است) *

2373

شعر حضرت زهرا(س)(ما هرچه از شما بنويسيم ابتر است) ما هرچه از شما بنويسيم ابتر است
شان شما رفيع و مقام تو كوثر است
وصف تو در سخن بخدا غير ممكن است
خاك رهت ز جنت و فردوس هم سر است
اجداد من همه ز غلامان اين در اند
اين آبروي ما ز غلامي اين در است
من نوكر تو گر نشوم بي لياقتي است
وقتي كه مادر و پدرم نيز نوكر است
شد روضه خوان فاطميه حضرت رسول(ص)
گریه کن مصیبت تو شخص حیدر(ع) است
مادر نگو که این پسرت عاشق تو نیست
مادر ببخش گر غزلم لایق تو نیست
عمری برای حضرت تان گریه میکنم
چون ابر در مصیبت تان گریه میکنم
با دیدن گلی که شکسته است ساقه اش
یاد شما و محنت تان گریه میکنم
پهلو که بشکند همه چیز دردآور است
از لحن سخت صحبت تان گریه میکنم
یک مادر و تمامی شهر ا

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:02
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(چه کنم بی تو اگر زنده بمانم ، چه کنم) *

6286
2

شعر حضرت زهرا(س)(چه کنم بی تو اگر زنده بمانم ، چه کنم) چه کنم بی تو اگر زنده بمانم ، چه کنم
کاش می شد که در این شهر نمانم ، چه کنم
تا سحر خواب نداری و دعا گوی منی
شده بیماری تو قاتل جانم ، چه کنم
مردم از گریه ی تو خسته ، تو از گریه ی من
اشک از دیده ز داغت نفشانم ، چه کنم
من که صد ها گره ی کور به دستم وا شد
گِرِهم روی گره خورده ندانم ، چه کنم
حاضرم جان بدهم چهره ی خود باز کنی
گرچه شرمنده از این روی نهانم ، چه کنم
تا مغیره رسد از راه حسن می لرزد
من به حال پسرم بس نگرانم ، چه کنم
گیرم از کوچه به یادت رفت و آمد نکنم
با در سوخته ی خانه ندانم ، چه کنم
استخوان های تو بیرون زده لاغر شده ای
چِقَدَرَ پیر شدی یار جوانم ، چه کنم
ای زمین خورده ، علی هست زمین خ

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:04
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(مأذنه بود و یک سکوت عجیب) *

2512

شعر حضرت زهرا(س)(مأذنه بود و یک سکوت عجیب) مأذنه بود و یک سکوت عجیب
مأذنه بود و بی صدایی محض
مأذنه بود و غصه ای سنگین
وز صدای اذان جدایی محض
**
مأذنه، آنکه پر هیاهو بود
حال اکنون اسیر فرجام است
باورت می شود! مکان اذان
پنج وعده همیشه آرام است
**
مأذنه آنکه پر تلاطم بود
بی تحرک ترین عمارت بود
در شگفتم چگونه شد که نریخت
این چنین ماندنش حقارت بود
**
بعد مرگ رسول مثل علی
مأذنه روزه ی سکوت گرفت
تا بیاید موذنش از راه
دل شکسته فقط قنوت گرفت
**
کار هر روز مأذنه این بود
به تماشای فاطمه می رفت
سایه اش هر غروب در ایوان
سجده بر پای فاطمه می رفت
**
وقت مغرب که فاطمه می شد
بهر راز و نیاز آماده
می شد او رو به قبله، می افتاد
سایه ی مأذنه به سجاده
**
تا

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:07
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد