شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس

شعر حضرت زهرا(س)(تق تق تق صدای در آمد) *

3336
1

شعر حضرت زهرا(س)(تق تق تق صدای در آمد) تق تق تق صدای در آمد
و زمین لرزه ای دگر آمد
تا شنیدم صدای نحسش را
متوجه شدم عمر امد
تک و تنها به معرکه نه نه
بلکه او با چهل نفر آمد
نعره ای زد وبا خودم گفتم
به گمانم برای شر آمد
نعره ای زد علی بیا بیرون
مادرم گفت فتنه گر آمد
مادرم رفت پشت در اما...
ناگهان موج دردسر آمد
****
من دیدم چگونه در افتاد
و چگونه به دردسر افتاد
آنچنان با لگد به در کوبید
پشت در مادر از کمر افتاد
بر علی سینه را سپر کرد و
میخ در آمد و سپر افتاد
وسط شعله گیسوانش سوخت
و دگر او ز بال و پر افتاد
روی چادر سیاه مادر من
ردّ نعلین رهگذر افتاد
مادرم ناله ای زد و غش کرد
و به جان حسین شرر افتاد
****
ناله هایش به عرش اعلی رفت
غصه های

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر حضرت زهرا(س)(بنا نبود تو انسان شوی که حورایی / وگرنه تو که فراتر ز عقل ماهایی) *

1935

شعر حضرت زهرا(س)(بنا نبود تو انسان شوی که حورایی / وگرنه تو که فراتر ز عقل ماهایی) بنا نبود تو انسان شوی که حورایی / وگرنه تو که فراتر ز عقل ماهایی
غلام خانه تان بود حضرت عیسی/اگر که داد به او حق دم مسیحایی
به زیر پای تو سجاده ات پر جبریل / و این سخن یعنی تو چقدر بالایی
تو فاطمه تو زکیه،قسم تو زهرایی / که اینچنین سر ظلمت به سقف می سایی
یقین که آمدنت جز رسالت حق نیست / تو غیر از این بشود بر زمین نمی آیی
بدا به حال کسانی که لعنت الله اند / یقین که گمشدگان همیشه گمراهند
شاعر:مجتبی فلاح نیا

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(خوشا به فضه و اسما که میهمان تو اند / خوشا به آن حسنینت که آسمان تواند) *

1784
-1

شعر حضرت زهرا(خوشا به فضه و اسما که میهمان تو اند / خوشا به آن حسنینت که آسمان تواند) خوشا به فضه و اسما که میهمان تو اند / خوشا به آن حسنینت که آسمان تواند
خوشا به حال زمینی که سر سپرده ی توست / خوشا به حال درختان که سایبان تواند
ملائکه همه صف بسته اند پشت درت / همه به نوبت اطعام آب ونان تواند
کجاست اهل مدینه ببیند آندم را / که دستهای علی جای نردبان تواند
نخواستند بفهمند بی حیا مردم / که زیر سایه ی حق اند و در امان تواند
نمیشود که از این روضه سر سری رد شد / خدا به خیر کند آخرش چه خواهد شد
شاعر:مجتبی فلاح نیا

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(خدا برای رسول خود آفتابت کرد) *

2293

شعر حضرت زهرا(س)(خدا برای رسول خود آفتابت کرد) خدا برای رسول خود آفتابت کرد
شروع راه تعقل وانقلابت کرد
زمین زقحطی ذهن فکور میخشکید
برای اهل زمین قطره های آبت کرد
پیمبری که نکردی ولی اراده اوست
که با سه آیه تورا صاحب کتابت کرد
نبود لایق حیدر کسی به امر خودش
برای همسری حیدر انتخابت کرد
خدیجه،اسیه و مریم، آمنه بودند
تو را به ام ابیهایی انتصابت کرد
اگر چه شعر به توصیف عشق سنگین است
چقدر وصف تو در شعر مدح شیرین است
شاعر:مجتبی فلاح نیا

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(هاله ی نور ز نام تو بپا می گردد) *

2372

شعر حضرت زهرا(هاله ی نور ز نام تو بپا می گردد) هاله ی نور ز نام تو بپا می گردد
آفتاب این همه بیهوده چرا می گردد؟
وقتی از باغ گل یاس نسیمی آید
عطر زهراست که آغوش گشا می گردد
ای گرفتار!به این خانه توسل کن چون
حاجتت از در این خانه روا می گردد
گرهِ اهل زمین بسته به دستان تو و
به نخ چادر خاکی تو وا می گردد
رزق ما عشق به زهراست!خدا میداند
دو جهان در طلب روزی ما می گردد
گر که زهرا نظری بر دل ما اندازد
مجلس ما به یقین "کرب و بلا" می گردد

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(هر كس كه غم فاطمه (س) را باور كرد) *

2492

شعر حضرت زهرا(هر كس كه غم فاطمه (س) را باور كرد) هر كس كه غم فاطمه (س) را باور كرد
از كوثر رحمتش گلويي تر كرد
پاينده شد اسلام دمى كه زهرا(س)
خود را به فداى حضرت حيدر كرد
راه تو سر آغاز سعادت باشد
آزادگى و شكوه و عزت باشد
جاويد شود شبيه تو در عالم
هر كس كه فدايي ولايت باشد
جان تو على (ع) و تو همانند على(ع)
ياد تو شكوه ناب لبخند على(ع)
وقتى كه به سمت معركه مى آيد
يا فاطمه(س) است نقش سربند على(ع)
پاییز غم در برگ ریز اطلسی ها
در انتهای کوچه ی دلواپسی ها
باد سیاهی آمد و بال و پرت ریخت
آغاز شد فصل جدید بی کسی ها
شاعر:یوسف رحیمی

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:42
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(ببين تنهائيم را اى عزيزم) *

3409
0

شعر حضرت زهرا(ببين تنهائيم را اى عزيزم) ببين تنهائيم را اى عزيزم
الهى از كنارت بر نخيزم
خودم با دست خود خاكت نمودم
چه خاكى بعد از اين بر سر بريزم
يا زهرا س
شب آمد بر سرم تنها نشستم
ز پا افتادم و در خود شكستم
براى مرگ من بس باشد اين داغ
كه من با چشم خود چشم تو بستم
بر پيكر ياس ارغوان مى ريزد
يا خون دلش ز ديدگان مى ريزد
با ديدن يك جراحت گلبرگش
صد درد و غم و بلا به جان مى ريزد
قلبم به تبسم تو عادت دارد
افسوس كه پلك هاي تو لكنت دارد
با فكر جدايي تو هم مى ميرم
آه تو دگر بوى شهادت دارد
كوهى كه ز هيبتش عدو مى لرزيد
با اشك تو وقت گفتگو مى لرزيد
آن شب كه تو را به روى شانه مى برد
ديدى كه چگونه پاى او مى لرزيد
افسوس كسى محرم غمهاى تونيست
هم نا

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:43
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(نخلی که شکسته ثمرش را نزنید) *

15023
33

شعر حضرت زهرا(نخلی که شکسته ثمرش را نزنید) نخلی که شکسته ثمرش را نزنید
مرغی که زمین خورده پرش را نزنید
دیدید اگر که دست مردی بسته
دیگر درِ خانه همسرش را نزنید
***
بر سوخته باغ ما دگر سر نزنید
این خانۀ آتش زده را در نزنید
از ما گذشت، مادری را دیگر
در خانه به پیش چشم دختر نزنید
شاعر:غلامرضا سازگار

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:47
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت زهرا(س)(آسمان بر پای سلمان تو اختر ریخته) *

3082
1

شعر مدح حضرت زهرا(س)(آسمان بر پای سلمان تو اختر ریخته) آسمان بر پای سلمان تو اختر ریخته
آبرو هم آب رو بر خاک قنبر ریخته
حضرت عیسی مسیح از آسمان چارمین
روح، جای گل به دامان ابوذر ریخته
کعبه ی جان استی و در خانه ی خشت و گلت
جای فرش از عرش جبریل امین پر ریخته
با تماشای جمالت گوهر روحی فداک
از تبسم های شیرین پیمبر ریخته
نام تو انسیة الحورا و دور خانه ات
صد فلک حوریه مانند کبوتر ریخته
سایه ات از قامتت افتاده در باغ بهشت
دورآن بر سجده یک جنت صنوبر ریخته
از تبسم هات، روح تازه دادی بر پدر
با کلامت اشک شوق از چشم حیدر ریخته
فضه ات از بس شریف و طیب است و طاهر است
جای گل در دامنش روح مطهرریخته
هر کجا نام گدای آستانت آمده
شهر یاران سراسر تاج از سر ریخته
در مس

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مرثیه حضرت زهرا(س)(مِن بعد انیس آسمان باش ای خاک) *

3019

مرثیه حضرت زهرا(س)(مِن بعد انیس آسمان باش ای خاک) مِن بعد انیس آسمان باش ای خاک
با شیون و اشک همزبان باش ای خاک
پهلوش شکسته، بازویش مجروح است
با یاس بهشت مھربان باش ای خاک
**
افسوس خزان شده بهارم ، عید‌م
گفتم که فراق را نبينم ديدم
تابوت تو را به روی دوشم بردم
آمد به سرم از آنچه می ترسیدم
**
در شیون و ناله و خروشم زهرا
خونبار، دو چشم گریه پوشم زهرا
دیدی که گذاشت جور این قوم آخر
تابوت تو را به روی دوشم زهرا
**
اندوه ‌فراق ، غربتي ديرين است
پيشاني صبر بعد تو پُر چين است
از قد شکسته علي روشن شد
تابوت سبک ولی ‌غمت سنگين ا‌ست
**
این تربت بی نشانه راز من و توست
هم ناله‌ي این سوز و گداز من و توست
بر دوش ببر شبانه زهرا را ، این
فریاد بلند ا‌عتر‌ا‌ض ‌م

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مرثیه حضرت زهرا(خورشیدم و زمان غروبم رسیده است) *

2520

مرثیه حضرت زهرا(خورشیدم و زمان غروبم رسیده است) خورشیدم و زمان غروبم رسیده است
ابری سیاه هاله به رویم کشیده است
بعداز پدر بلای دو عالم شد ارث من
قسمت به سفره ام غم صد داغ چیده است
روز و شب از غریبی و غم گریه می کنم
اشکم به روی گونه سرخم چکیده است
هرکس عیادتم برسد آه می کشد
معلوم می شود که ز من دل بریده است
شبها ز درد سینه نفس تنگ میشوم
چون پیله درد و غصه تنم را تنیده است
پیش علی قیام من از روی غیرت است
ورنه قد مرا غم بی حد خمیده است
این سهم روز ختم شه ختم الانبیاست
این مزد و اجر شاه به خاک آرمیده است
من آن گلم که پای چهل تن به پشت در
از روی شاخ و برگ تن من دویده است
باور نمی کنید؟ قیامت خدا گواست
زیرا که او به عرش فغانم شنیده است
باور نمی ک

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(زهرا تو قرار بود یارم باشی) *

2620
1

شعر حضرت زهرا(س)(زهرا تو قرار بود یارم باشی) زهرا تو قرار بود یارم باشی
هر لحظه ی زندگی کنارم باشی
حیدر وسط معرکه تنها مانده
برخیز که باز ذوالفقارم باشی
برخیز و توان بازوی حیدر باش
در خانه دوباره بانوی حیدر باش
از غربت من با خبری زهرا جان
با پهلوی زخم پهلوی حیدر باش
تو رفتی و خانه ام عزاخانه شده
کاشانه ی من پس از تو ویرانه شده
برخیز و بپرس : " آب خورده ست حسین ؟
یا : " گیسوی زینبین من شانه شده ؟
بعد از تو خرابی حرم را دیدم
در قطره ی اشکم جگرم را دیدم
انگار که دنیا به سرم شد آوار
وقتی روی بازوت ورم را دیدم
گل های روی پیرهنت کشت مرا
نیلوفر روی بدنت کشت مرا
با فضه که در کفن تو را پیچیدم
خونابه ی روی کفنت کشت مرا
نقش ترک شیشه ی تو مانده به ج

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات فاطمیه و محرم(تو از سوز دل و از غربت حیدر خبر داری؟) *

2824
2

شعر مناجات فاطمیه و محرم(تو از سوز دل و از غربت حیدر خبر داری؟) تو از سوز دل و از غربت حیدر خبر داری؟
تـو از تنهایــی اولاد پیغمبــر خبـر داری؟
تو همچون نور در صلب حسین بن علی بودی
تـو از سـوز دل صدیقۀ اطهـر خبـر داری؟
اگر چه کرد پنهان راز خود را از علی، زهرا
تـو تنهـا از مـدال سینۀ مـادر خبر داری
عموی کوچک تو قاتل خـود را ندیـد اما
تو خود از آنچه پیش آمد به پشت در، خبر داری
تو می دانی علی با چاه کوفه شب چه ها می گفت
تـو از ناگفتـه غم هـای دلِ حیـدر خبـر داری
تو اشک خجلت عباس را در علقمـه دیدی
تو از آن کشتۀ بی چشم و دست و سر خبر داری
تو بـا جد غریب خـود بـه دشت کربـلا بـودی
تو از قلب وی و داغ علی اکبـر خبـر داری
تو روی شانۀ خورشید دیدی ماه کوچک را
تو از پی

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:02
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(شب گریه های غربت مادر تمام شد) *

3663
2

شعر شهادت حضرت زهرا(شب گریه های غربت مادر تمام شد) شب گریه های غربت مادر تمام شد
زینب به گریه گفت که دیگر تمام شد
امشب اذان گریه بگوید بگو، بلال
سلمان به آه گفت: ابوذر! تمام شد
طفلان تشنه، هروله در اشک می کنند
ایام تشنه کامی مادر تمام شد
آن شب حسن شکست که آرام تر ! حسین
چشم حسین گفت: برادر! تمام شد
تا صبح با تو اُستن حنانه ضجه زد
محراب خون گریست كه منبر تمام شد
زاینده است چشمه ی زهرایی رسول
باور مكن که سوره ی کوثر تمام شد
باور مكن كه فاطمه از دست رفته است
باور مکن حماسه ی حیدر تمام شد
زهرا اگر نبود حدیث کسا نبود
زینب نبود و واقعه ی کربلا نبود
شاعر:علیرضا قزوه

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:04
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(اگر دیدی گل یاسی به روی چهره نم دارد) *

3363
1

شعر حضرت زهرا(اگر دیدی گل یاسی به روی چهره نم دارد) اگر دیدی گل یاسی به روی چهره نم دارد
مپرس از درد و اندوهش مجال گریه کم دارد
نشاط صبح باغی را اگر طوفان به هم می زد
مپرس از باغبان حال نهالی را که غم دارد
چنانچه جسم بانویی شبا هنگام تشییع شد
مپرس از مدفنش دیگر، ببین اصلاً حرم دارد؟!
به عکس قوم مشکوکی که بد کردند با زهرا
یقین کن روی رفتاری که دستت با قلم دارد
به رغم ظنّ عابرها زنی با چادری خاکی
و حتّی صورتی نیلی ضمیری محترم دارد
خلاف فعل بدکاران اگر سیلی نکشت او را
به پهلویش نباید زد که طفلی در شکم دارد
نمی خواهم برنجانم کسی را بی سبب اما
چگونه مرگ یک مادر چهل تن متهم دارد؟
شاعر:کاظم بهمنی

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:06
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(بعد تو گشته در پریشانی) *

2556
1

شعر حضرت زهرا(بعد تو گشته در پریشانی) بعد تو گشته در پریشانی
آسمانم همیشه بارانی
ای ستون دل علی بی تو
رفته این خانه رو به ویرانی
باغ هجده بهار زندگی ات
چقدر زود شد زمستانی
تو رسیدی به ساحلی آرام
من در این لحظه های طوفانی
سوره ی کوثرم، سر قبرت
کار من گشته فاتحه خوانی
ای رهایی دهنده از آتش
دل من را چرا بسوزانی؟
این همه می زنم صدات اما
تو مرا لحظه ای نمی خوانی
سخت سر در گمم بگو چه کنم
بین این کوچه های حیرانی
منم و صد هزار درد دلم
تویی و یک مزار پنهانی
شاعر:محسن عرب خالقی

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(در بین کوچه های مدینه شهید شد) *

4924
6

شعر حضرت زهرا(در بین کوچه های مدینه شهید شد) در بین کوچه های مدینه شهید شد
آن مادری که یک شبه مویش سپید شد
در، هم زبان به شکوه گشود و در آن غروب
آتش برای فتح حریمش کلید شد
در گیر و دار جزر و مد تازیانه ها
باران لطف اهل مدینه شدید شد
با آتشی که شعله کشید از در بهشت
آماده ی تسلی پهلو، حدید شد
دستش شکست و دامن حق را رها نکرد
بانوی خسته بانی رازی رشید شد
سیلی دست سنگی دیوار و دست باد
یعنی دو گوشواره ی او ناپدید شد
انداخت سایه ی دست کبودی به روی ماه
وقتی که آفتاب خدا بی مرید شد
این گونه بود عاقبت غربت امام
یک جامعه تباهِ دو فکر پلید شد
مشرک شدند بعد نبی مردمان شهر
تنها ببین مظاهر بت ها جدید شد
ریشه دواند در دل دین انحراف ها
دستان کینه نیز بر

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر پیامبر اکرم و حضرت زهرا(شعری که باز پر شده است از فراقها) *

2457

شعر پیامبر اکرم و حضرت زهرا(شعری که باز پر شده است از فراقها) شعری که باز پر شده است از فراقها
دائم نشسته منتظر اتفاقها
ذکر تمام قافیه هایش شما شدید
ای منتها الیه همه اشتیاقها
مشتاق دیدن حرمم، همچو کفتری
که می پرد هی به فراسوی طاقها
سبزی گنبدت مرا شاعری نمود
که مینویسد از حرمت از رواقها
که مینویسد از تو و از آل طاهرت
که مینویسد از تو و از چلچراغها
شاعر دوباره قافیه ها را ردیف کرد
شعرش دوباره پر شده از اتفاقها
امشب سر بساط شما عشق میکنم
با شاخه ی نبات شما عشق میکنم
آقا ! دوباره برق نگاهت مرا گرفت
حسی عجیب ثانیه ها را فرا گرفت
رحمت رسید!!! حضرت ختمی...سه نقطه و
با این خبر زبان من از مبتدا گرفت
یک چکه از نگاه شما را چکانده اند
از آن به بعد سطح زمین را حرا گ

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:14
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(فضه ی خادمه ام دست علی یار من است) *

3336
3

شعر حضرت زهرا(فضه ی خادمه ام دست علی یار من است) فضه ی خادمه ام دست علی یار من است
چه غم از غصه و غم فاطمه غمخوار من است
فضه ی خادمه ام حافظ قرآن مجید
نفس حضرت صدیقه مدد کار من است
فضه ی خادمه ام مورد الطاف رسول
حضرت ختم رسل سید و سالار من است
ذکر شام و سحرم یا علی و یا زهراست
این ولایت نمک سفره ی افطار من است
خدمت پنج تن آل عبا کردم و زآن
صف به صف فوج ملک خادم دربار من است
بسکه پای حسن و روی حسین را شستم
لطف حق شامل حال من و افکار من است
فاطمه ان م حساس مرا کرد صدا
داغدار از غم او این دل بیمار من است
شاعر:استاد کلامی زنجانی

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(بِین این خانه که بوی پدرم می آید) *

2672
2

شعر حضرت زهرا(بِین این خانه که بوی پدرم می آید) بِین این خانه که بوی پدرم می آید
خاطرات خوشمان در نظرم می آید
گوشه ی خانه به جز گریه شفا نیست مرا
دائماً اشک ز ابر بصرم می آید
حُرمَتم خوب نگه داشته شد غُصّه نخور
هیزم و آتشِ در پشت حَرَم می آید
با لگد مُزد تو یکجا همه پرداخته شد
بی تو غم سویِ دل پر شررم می آید
سَرِشب تا به سحر سخت به خود می پیچید
بس که این درد سراغ کمرم می آید
نفسم بازدَمَش پر شده از خون آبه
سوزش درد به چشمان تَرَم می آید
سخت لاغر شده ام، سوخته ام، خسته شدم
بنگر بی تو چه دارد به سَرَم می آید
دنده ای را که شکسته چه کنم وقت نماز
نیش اَش آن زخم سراغ جگرم می آید
پیروهن بافته ام همچو کفن بهر حسین
پیروهن کهنه به کار پسرم می آید

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(برای روضه ی زهرا به ما توان بدهید / به چشم گریه کنان اشک بی امان بدهید) *

3880
7

شعر حضرت زهرا(برای روضه ی زهرا به ما توان بدهید / به چشم گریه کنان اشک بی امان بدهید) برای روضه ی زهرا به ما توان بدهید / به چشم گریه کنان اشک بی امان بدهید
برای سینه زدن در عزای مادرمان / در این حسینیه ها بیشتر زمان بدهید
میان روضه که همسایه ای بنوشت / کنار خانه ی زهرا به ما مکان بدهید
برای گریه بر آنچه آمده سرمان / به جای اشک به ما چشم خون فشان بدهید
به آه و زمزمه در روضه ها تسلایی / به قلب غم زده ی صاحب الزمان بدهید
اگر سوال شد آخر چه شد به مادر ما / فقط به دیده ی حسرت سری تکان بدهید
نمی شود که بگوییم بین کوچه چه شد / برای مرثیه خواندن اگر زبان بدهید
به روز حشر زمان حساب ناله زنیم / فقط به خاطر زهرا به ما امان بدهید
قسم به عصمت آن چادری که خاکی شد / مزار مادرمان را نشانمان ب

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(از همان روز كه پشت درمان مادر ماند) *

2386

شعر حضرت زهرا(از همان روز كه پشت درمان مادر ماند) از همان روز كه پشت درمان مادر ماند
سينه اش زخم شد و پيرهن او تر ماند
از همان روز كه آتش به در خانه زدند
در مان شعله زد و سوخت و خاكستر ماند
از همان روز كه قرآن خدا پرپر شد
ختم قرآن علي ناقص و بي كوثر ماند
از همان روز كه سيلي به رخ ماه زدند
از گل ياس نبي يك گل نيلوفر ماند
از همان روز كه سر درد گرفته مادر.
مثل او دست من و خواهر من بر سر ماند
از همان روز شده آينه ي دق درمان
از همان روز كه چشم پدرم بر در ماند...
از همان روز همه درد دل من اين است:
حسرت ديدن محسن به دل حيدر ماند..
شاعر:محمد هاشم مصطفوی

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(طفل دل را به نیل اشک سپرد) *

2199

شعر حضرت زهرا(طفل دل را به نیل اشک سپرد) طفل دل را به نیل اشک سپرد
زائری که رسید خسته حرم
باور چشمهای او نشدند
گنبد تو ، دل شکسته ، حرم
دست خود را به روی سینه گذاشت
السّلامُ علیکَ یا خورشید
در شلوغی گریه ها چشمم
به ضریح نگاه تو نرسید
خسته ام ، حاجت همه دِه را
روی دوشم برایت آوردم
التماس دعای مردم را
به امید دعایت آوردم
حجّ امثال من ! نگاهی کن
دور ما غصّه ها طواف کنند
آرزوهای ما به امیدت
دور کرب و بلا طواف کنند
کعبه ای و کنار دست خودت
چقدَر زمزم غمین داری
اینهمه اشک و حاجت و گریه
این همه ناله ، این همه زاری
کربـلای فقـیرترهـایی
نه فقط کعبه ی فقیرانی
قبله ی هفتم زمین هستی
هشتمین شاهراه ایمانی

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(آخر کوچه ی بنی هاشم) *

2595

شعر حضرت زهرا(آخر کوچه ی بنی هاشم) آخر کوچه ی بنی هاشم
خانه ی گلی سادات است
مثل خانه های عادی نیست
بیت برکت است وخیرات است
هرگدا که رد شد از اینجا
از طعام حضرتی اش خورد
شکر حق نمود وراهی شد
خود به خود به حقشان پی برد
سالیانی دراز این خانه
صحنه ی آسیاب گندم بود
خانواده ای ریاضت کش
فکر نان و رزق مردم بود
بعد رحلت رسول الله
شهر با ولی چه بد تا کرد
روبهی از صحابه آنجا بود
لب به اعتراض خود وا کرد...
گفت: ما ولی نمی خواهیم
زیر رای سقیفه باید رفت
بعد از انتخاب شورایی
تحت امر خلیفه باید رفت
اوکه از غدیر خم تا حال
روی حذف علی تمرکز کرد
گفته اند سوی مهبط جبریل
به چه منوال او تعرض کرد
قلبش آکنده از قساوت بود
گرگی از سپاه شیطان است
ای خدای

  • سه شنبه
  • 20
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(سالي گذشت و وقتِ حساب و كتاب شد) *

2534
1

شعر حضرت زهرا(سالي گذشت و وقتِ حساب و كتاب شد) سالي گذشت و وقتِ حساب و كتاب شد
پيشاني ام به محضرتان خيسِ آب شد
هر روز با گناه دلت شكسته ام
بِينِ من و تو اين همه عصيان، حجاب شد
گفتند پاي نامهي ما گريه مي كني
حالِ شما ز ديدنِ نامه خراب شد
با اين وجود تا كه گِره خورد كارِ من
يا صاحب الزمانِ(عج) دلم مستجاب شد
امسال هم گدايِ شبِ جمعهي حرم
با يك دعاي مادرتان بي حساب شد
ما را بخر عزيزِ دلِ شاهِ كربلا
جانِ كسي كه صورتش از خون خضاب شد
عمري است روضه خوانم و باور نمي كنم
زينب(س) چگونه واردِ بزمِ شراب شد

  • سه شنبه
  • 20
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(چند روز است جهان دور سرم میگردد) *

3581
5

شعر حضرت زهرا(س)(چند روز است جهان دور سرم میگردد) چند روز است جهان دور سرم میگردد
گوی خورشید دور قمرم میگردد
هر کجا اه شد اهنگ لبانم، دیدم
دخترم امده و دور و برم می گردد
توبه کردم که نفس های عمیقی نکشم
خنده زخم عذاب جگرم می گردد
درد پهلوی من انگار دو تا پا دارد
راه افتاده و دور کمرم می گردد
دل اسماء به احوال تنم می سوزد
مرهم اورده و دنبال ورم می گردد
حرف تابوت برایم زد و گفتم خوب است
نظرت موجب جلب نظرم می گردد
میخ در، تیر سه پر گردد و در کربلا
عاقبت موجب قتل پسرم می گردد

  • سه شنبه
  • 20
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(گل در میان آتش غمها نشست و بعد) *

2255

شعر حضرت زهرا(س)(گل در میان آتش غمها نشست و بعد) گل در میان آتش غمها نشست و بعد
گلبرگهای نازکش از هم گسست و بعد
یک تازیانه پیکر گل را هدف گرفت
شلاق،شد طناب شقایق پرست و بعد
شد طوق و دور گردن یک باغبان تنید
ظرف بلور غیرت مردی شکست و بعد
با داس تشنه بر شکم یاسمن زدند
طوری که غنچه از وسط ساقه جست و بعد
طوفان ضربه های لگد ناگهان زد و
راه نفس به یاس کمر بسته، بست و بعد
عمر بهارگونه آن گل تمام شد
بگرفت باغبان ثمرش روی دست و بعد
بردش که در میان زمین مخفی اش کند
اما به زیر هجمه غمها شکست و بعد
گفت ای عزیز گل کفنم، یاسمن بمان
بنگر مرا که در محنم، یاسمن بمان

  • سه شنبه
  • 20
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(جانهاخموش بودِ،نفس ها گرفته بود) *

2156

شعر حضرت زهرا(س)(جانهاخموش بودِ،نفس ها گرفته بود) جانهاخموش بودِ،نفس ها گرفته بود
دلهابرای حضرت زهراگرفته بود
چندین صباح بودکه آن حورچادری
جایی میان خلوت شبهاگرفته بود
درامتدادناله شب زنده داری اش
مهتاب ذکرام ابیها گرفته بود
اشکی که می فشاند،زاندوه و درد بود
یابرکه ای بهانه دریاگرفته بود؟
می کردیاد روزپرازظلمتی که کفر
حق رازدست حضرت مولاگرفته بود
اوآمدازحقوق ولایت دفاع کرد
حیدرنرفت،تاکمرش راگرفته بود
می خواست تامهار کندشعله را،ولی
هیزم زیادبود،شررپاگرفته بود
آمدکه دربیایدازآتش،ولی چوخار
مسماردر به سینه اوجاگرفته بود
ازیاس هم گلاب گرفتند عاقبت
لای دری که تاب تقلَّاگرفته بود

  • سه شنبه
  • 20
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(از غشّ در وفای به عهد و مبادله) *

2320
1

شعر حضرت زهرا(س)(از غشّ در وفای به عهد و مبادله) از غشّ در وفای به عهد و مبادله
خاکی،خمیده،دست به پهلو رسیده از
راه پر از نشیب و فراز مجادله
او رفته بود تا فدکش را درآورد
از لای بایگانی اسناد باطله
جرثومه ای که هیکل منحوس دیو داشت
گردن کشید تا که نماید مقابله
با خانمی که بار به همراه می کشید
با حضرت به شیشه ی زر دار حامله
رعدی رسید و برق زچشمان او پرید
رویش دچار گشت به تغییر شاکله
راضی نشد به سیلی تنها و با لگد
انداخت در میان نفسهاش فاصله
در کوچه ها رساندن مادر به خانه شد
بهر پسر بدل به معمای غائله
رکعت به رکعت است به منزل رسیدنش
انگار در رکوع و سجود است و نافله

  • سه شنبه
  • 20
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:43
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(خاتون سلام! گمشده ی شهر خوابها) *

2074

شعر حضرت زهرا(س)(خاتون سلام! گمشده ی شهر خوابها) خاتون سلام! گمشده ی شهر خوابها
حرفی بزن که بشکند این اضطرابها
پروانه ی شکسته دل من! بگو چرا؟
آتش زدند بال و پرت را عقابها
با تو چه کرده اند عزیز دل علی
آن گرگهای وحشی پشت نقابها؟
بی بی!کدام خاک صدف شد برای تو؟
تا از دو چشم خسته بریزم گلابها!
مظلومه ی زمان! غم تنهایی تو را
حتی خدا نوشته درون کتابها
من آرزوی یافتن خانه ی تو را
فریاد می زنم درِ گوش شهابها
شاعر:نیره قاسمی

  • سه شنبه
  • 20
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:47
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد