شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس

شعر شهادت حضرت زهرا(جان جهان جهان جان تسلیت عرض میکنیم) *

4037
1

شعر شهادت حضرت زهرا(جان جهان جهان جان تسلیت عرض میکنیم) جان جهان جهان جان تسلیت عرض میکنیم
ولـــی امـــر مــهربــان تسلیت عرض میکنیم
به غم نشسته ای ولی غریب و زار و بی کسی
ای کس و کار بی کسان تسلیت عرض میکنیم
هم دل تو گرفته است هم دل ما گرفته است
به آه و ندبه و فغان تسلیت عرض میکنیم
شبیه قبر گمشده گم شده ای میان ما
دلبر بی نام ونشان تسلیت عرض میکنیم
فاطـمیه رسـیده و دوبـاره داغ دیـده ای
غصه و حزن بی کران تسلیت عرض میکنیم
فاطمیه رسیده و خمیده راه می روی
وارث قامتی کمان تسلیت عرض میکنیم
فدای شال مشکی ات فدای گریه های تو
حضرت شاه روضه خوان تسلیت عرض میکنیم
برای مادر شهیده ات عزا گرفته ایم
شاهد روضه هایمان تسلیت عرض میکنیم
میکشد عاقبت تو را غصه ی میخ و

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر شهادت حضرت زهرا(این همه نقش ونگار در و دیوار وجود) *

2911
1

شعر شهادت حضرت زهرا(این همه نقش ونگار در و دیوار وجود) این همه نقش ونگار در و دیوار وجود
جلوه ی عشق نگاریست که رخ بر تو گشود
شعر مکنون و پرآوازه ی دیوان ازل
غزلی بود که شاعر به هوای تو سرود
غزلی ناب که از عشق تو هر واژه ی آن
دائما در تب و تاب است و قیام است و قعود
در شگفتم ز نگاری که به دیباچه ی او
هر غزل قافیه هایش ز ازل نام تو بود
او که دل را به کسی داده که دل داده به غیر
او که از روز ازل آدم از او دل بربود
این چه عشقی ست که مهرش همه ی عالم شد
گرچه آدم به دمی لایق این عشق نبود
این همه نقش و نگاری که نگارنده نگاشت
بهر آن بود که گوید به تو اسرار وجود

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:19
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(زمستون رفت وباز اومد بهارون) *

2534

شعر شهادت حضرت زهرا(زمستون رفت وباز اومد بهارون) زمستون رفت وباز اومد بهارون
بهارون اومد و بارید بارون
ولی بازم گل نرگس نیومد
زاشک چشم مو پرگشت مارون
×××
زمستون رفت و دل درحسرت و آه
سوار ِسُرخنـُم هم نامد از راه
همی دونم که مُو درخواب نازُم
و می آیه ز ِدر یک روز ناگاه
×××
بهاراومد ولی افسرده این دل
دهدسرناله ها محفل به محفل
که کی بوی گل نرگس بیایه
کند درچشم مااون خوب منزل

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت زهرا( می رسد نان شب ما از نوای فاطمه آمدیم اصلا در این دنیا برای فاطمه مدح او را باید از پیغمبر و حیدر شنید ما کجا و گفتن از حال و هوای فاطمه حک شده با خط حیدر روی درهای بهشت اولویت هست اینجا با گدای فاطمه اشهد انَّ علی ... را هر که گوی *

2153
1

شعر مدح حضرت زهرا( می رسد نان شب ما از نوای فاطمه  آمدیم اصلا در این دنیا برای فاطمه  مدح او را باید از پیغمبر و حیدر شنید  ما کجا و گفتن از حال و هوای فاطمه  حک شده با خط حیدر روی درهای بهشت  اولویت هست اینجا با گدای فاطمه  اشهد انَّ علی ... را هر که گوی می رسد نان شب ما از نوای فاطمه
آمدیم اصلا در این دنیا برای فاطمه
مدح او را باید از پیغمبر و حیدر شنید
ما کجا و گفتن از حال و هوای فاطمه
حک شده با خط حیدر روی درهای بهشت
اولویت هست اینجا با گدای فاطمه
اشهد انَّ علی ... را هر که گوید در اذان
می شود وارد به جمع بچه های فاطمه
هر چه نعمت می رسد بر ما یکی از این دوتاست:
یا دعای فاطمه یا که وفای فاطمه
قبل ابراز نیازم حاجتم را می دهد
تا که می خوانم خدایم را : خدای فاطمه!
حق او با گریه تنها نمی گردد ادا
پیر کن ما را خدایا در عزای فاطمه
می زنم بوسه به دست آن که در روز الست
زلف من را زد گره با سرجدای فاطمه
آمدیم اصلا در این دنیا برای فاطمه
مدح او را باید

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:22
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر وداع و فاطمیه(ای شفایت آرزوی مرتضی) *

5966
4

شعر وداع و فاطمیه(ای شفایت آرزوی مرتضی) ای شفایت آرزوی مرتضی
اشک تو آب وضوی مرتضی
داغت ای بانوی خانه سوخته
آتشی در جان من افروخته
با فراق خود سیه پوشم مکن
بی تو تنهایم فراموشم مکن
ای بهشت آرزو لبخند زن
چینی قلب علی را بند زن
داغ تو چشم مرا چون نیل کرد
خانه ام را بی پر جبریل کرد
ای تو را بالش ز بالِ جبرئیل
بسته ام بر گوشه ی چشمت دخیل
یا به خنده لب گشا یا اخم کن
کم دل زار علی را زخم کن
دل بریدن از تو دیگر مشکل است
این جدایی از پیمبر مشکل است
ای شب قدرم، سحر را دور کن
ناله را در نامه ام منظور کن
سهم من جان کندن و جا ماندن است
بر سر قبر تو قرآن خواندن است
خیز و شب را راهی از این خانه کن
گیسوی طفلان غم را شانه کن
اندکی آهسته پر زن از کوی

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:24
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح و مصیبت حضرت زهرا(یک شهر باید با نوای تو بگرید) *

2679

شعر مدح و مصیبت حضرت زهرا(یک شهر باید با نوای تو بگرید) یک شهر باید با نوای تو بگرید
هق هق کند با های های تو بگرید
آدم زمانی می شود روحش بهاری
که مثل باران در هوای تو بگرید
باید بشوید دست از کارش دو عالم
تا پا به پای گریه های تو بگرید
حالا که ای زهره!زمین گیری یقینا
هفت آسمان هم در عزای تو بگرید
ذکر لبت یا جابر العظم الکسیر است
دست شکسته با دعای تو بگرید
دارو ندارد دنده هایی که ترک خورد
آقا فقط بهر شفای تو بگرید
بازو و پهلو، گونه و چشمت کبود است
با هر تکانی جای جای تو بگرید
امشب بیا و با اشاره گفت و گو کن
انگار می خواهد صدای تو بگرید
عجل وفاتی گفتی و قلب حسن ریخت
با رازهای ماجرای تو بگرید
سهم حسین از این کفن ها پیرهن شد
گفتی به او... مادر برای تو ب

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا( آیا اجازه می دهی گویم تو را مادر) *

1495
3

شعر شهادت حضرت زهرا(  آیا اجازه می دهی گویم تو را مادر) آیا اجازه می دهی گویم تو را مادر
من بی بها هستم تو هستی پر بها مادر
از مادری تو علی باور شدیم آری
پرورده ای ما را غلام مرتضی مادر
جان شلمچه سیرتان، آن سرخ پهلویان
قبل از اجل بالین این خسته بیا مادر
روز قیامت که کسی پشت و پناهم نیست
راهی به جنت وا کنم با ذکر یا مادر
ما را اگر قابل بدانی یک سئوالی هست
یک سنگ قبر حتی نداری تو چرا مادر؟
دیر آمدیم و روضه خوان هایت به ما گفتند
خوردی کتک از دست اولاد زنا، مادر
پای زمین افتادن تو در بر حیدر
کوچک بود حتی غم کرب و بلا مادر
خواهیم ز حق تا در رکاب حضرت مهدی
گیریم تقاص زخم بازوی تو را مادر
شاعر:جواد حیدری

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح و مناجات حضرت زهرا(می رسد نان شب ما از نوای فاطمه) *

2819
1

شعر مدح و مناجات حضرت زهرا(می رسد نان شب ما از نوای فاطمه) می رسد نان شب ما از نوای فاطمه
آمدیم اصلاً در این دنیا برای فاطمه
مدح او را باید از پیغمبر و حیدر شنید
ما کجا و گفتن از حال و هوای فاطمه
حک شده با خط حیدر روی درهای بهشت
اولویت هست این جا با گدای فاطمه
اشهد انَّ علی ... را هر که گوید در اذان
می شود وارد به جمع بچه های فاطمه
هر چه نعمت می رسد بر ما یکی از این دوتاست:
یا دعای فاطمه یا که وفای فاطمه
قبل ابراز نیازم حاجتم را می دهد
تا که می خوانم خدایم را: خدای فاطمه!
حق او با گریه تنها نمی گردد ادا
پیر کن ما را خدایا در عزای فاطمه
می زنم بوسه به دست آن که در روز الست
زلف من را زد گره با سرْجدای فاطمه
شاعر:محمد حسین رحیمیان

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:42
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(هر گاه چون خمیده برم راه می روی) *

2418
1

شعر شهادت حضرت زهرا(هر گاه چون خمیده برم راه می روی) هر گاه چون خمیده برم راه می روی
باور کن از خجالت تو آب می شوم
هر شب به یاد چشم شقایق گرفته ات
از فرط گریه بهر تو در خواب می شوم
نُه سال هم دم دل تنهای من شدی
بگذاشتی جوانی خود را به پای من
جان علی بیا، مرو از خانه، بی کسم
زود است رفتنت ز برم با وفای من
ای خانه دار بستری ام جان محسنت
برخیز و بهر دل خوشیم کارِ خانه کن
هر چند درد شانه بریده امان تو
آشفته موی دختر خود باز شانه کن
یک بار روی خود به علی هم نشان بده
آخر من ای بنفشه ترین محرم توأم
با من ز زخم های تن خود سخن بگو
ای زخمی مدینه شریک غم توأم
تو روز و شب ز گریه که سیری نداشتی
این روز آخری ز چه لبخند می زنی؟
تابوت دیده ای که چنین شادمان شدی

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(چند تایی زدند با پا در) *

6743
5

شعر حضرت زهرا(چند تایی زدند با پا در) چند تایی زدند با پا در
تا که افتاد روی زهرا، در
گیرم از دست سنگ ها نشکست
چه کند بار شیشه اش با، در
همه کج رفته اند... حتی میخ
همه لج کرده اند... حتی در
کم نیاورده است، اما شال
کم نیاورده است، اما در.
سرش از ازدحام ناچاراً.
یا به دیوار می خورد یا در
می کشیدند از توی کوچه
فاطمه را یکی یکی تا در
دختری داد می زند: بابا
دختری داد می زند: مادر
شاعر:علی اکبر لطیفیان

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:22
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(چنان شکسته پرم که، پریدنم هرگز) *

2608

شعر شهادت حضرت زهرا(چنان شکسته پرم که، پریدنم هرگز) چنان شکسته پرم که، پریدنم هرگز
منی که در همه حالی بریدنم، هرگز
نسیمِ باغِ پر از یاسِ مصطفی بودم
سه ماه می شود... اما، وزیدنم هرگز
ستون عرش الاهی ام و ترک خوردم
قسم به غیرت حیدر خمیدنم، هرگز
غلاف تیغ نشست و شکست بازویم
و گر نه دست ز مولا کشیدنم، هرگز
چنان به گوشه چشمم نشسته رنگ غروب
دوباره چهره خورشید دیدنم، هرگز
زبان زلف پریشان دخترم، گویاست
نمانده قدرت شانه کشیدنم، هرگز
* * * *
ز سینه، گر نفسم شوق پر زدن دارد
چنان شکسته پرم که پریدنم هرگز
شاعر:یاسر حوتی

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:28
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(نیمه شبها دردها انگار درد آورتر است) *

4417
8

شعر شهادت حضرت زهرا(نیمه شبها دردها انگار درد آورتر است) نیمه شبها دردها انگار درد آورتر است
حال و روز زخمی تب دار درد آورتر است
لا به لای گریه های بچه های داغ دار
ناله های مادر بیمار درد آورتر است
یا علی می گوید و پهلو به پهلو می شود
ظاهرا اینبار از هر بار درد آورتر است
از زمین خوردن همیشه زن خجالت می کشد
گر ببیند شوهرش بسیار درد آورتر است
پشت در افتاده باشد یا میان کوچه ها
در دو حالت ضربه ی دیوار درد آورتر است
در قبال زخم های جنگجویان احد
حمزه می داند چرا مسمار دردآور تر است
حرف ها دارد در این بغض گلوگیرش ولی
با جراحات لبش گفتار دردآور تر است
شاعر:محمد امین سبکبار

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:29
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(باز هم ای دختر ِ پیغمبر ِ اکرم بمان) *

2723

شعر شهادت حضرت زهرا(باز هم ای دختر ِ پیغمبر ِ اکرم بمان) باز هم ای دختر ِ پیغمبر ِ اکرم بمان
مَرهَم ِ دردِ علی ، ای دردِ بی مَرهَم بمان
زندگیِّ رو به راهی داشتم چشمم زدند
کوریِّ چشم ِ همه با شانه هایِ خم بمان
دستهایِ تو شکستَش هم پناهِ مرتضاست
تکیه گاهِ محکم ِ من پیش ِ من محکم بمان
تو نباشی پیش ِ من اینها زمینم میزنند
ای علمدار ِ مدینه پایِ این پرچم بمان
این نفس هایِ شکسته قیمتِ جانِ من است
زنده ام با یک دمت پس لطف کن یک دم بمان
کم ببوس دستِ مرا دارم خجالت میکشم
من حلالت میکنم اما تو هم یک کم بمان
آب ها از آسیاب افتاد خوبت میکنم
یار ِ هجده ساله ، هجده سالِ دیگر هم بمان
رفته رفته کار ِ من دارد به خواهش میکشد
التماست میکنم پیشم بمان پیشم بمان...
شاعر

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(کی گفته است صورت زهرا کبود شد) *

2705

شعر شهادت حضرت زهرا(کی گفته است صورت زهرا کبود شد) کی گفته است صورت زهرا کبود شد
سیلی که خورد صورت مولا کبود شد
خورشید را به خاطر تکّه زمین زدند
از بهر خاک مادرم، آیا کبود شد
از مرتضی گرفت کسی آفتاب را
از آن به بعد بود که دنیا کبود شد
سنگینی غلاف وَ شمشیر بین آن
یا بازویش شکسته شد و یا کبود شد
باور نمی کنیم که دستی بلند شد
باور نمی کنیم که ... اما کبود شد
رنگ کبود شاخصه ی برگ یاس شد
از آن زمان که مادر گل ها کبود شد
تا کربلا ادامه ی این ضربه می رود
پس روزگار زینب کبری کبود شد
بیت علی بهشت معلای عالم است
حوریه در بهشت معلا کبود شد
شاعر:جواد حیدری

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعرشهادت حضرت زهرا(کاش کوچه ای نبود، کاش خانه در نداشت) *

3092
3

شعرشهادت حضرت زهرا(کاش کوچه ای نبود، کاش خانه در نداشت) کاش کوچه ای نبود، کاش خانه در نداشت
کاش غربت مرا هیچ کس خبر نداشت
کاشکی فدک نبود، حرمت نمک نبود
کاش این زمین شوم از فدک اثر نداشت
کاش هیچ مادری وقت راه رفتنش
دست روی شانه ی خسته ی پسر نداشت
قبل از اینکه کوچه ها راه مادر مرا
سد کنند، مادرم، دست بر کمر نداشت
هرچه ناله می زدم مادر مرا نزن
بی مروّتِ زبون، باز دست بر نداشت
ریشه ی مرا زدند ساقه ام شکسته شد
دشمن پلید ما کاشکی تبر نداشت
وای مادرم شبی سر نهاد بر زمین
چادری به سر کشید سر ز خواب بر نداشت
شاعر:محسن ناصحی

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:07
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مرثیه حضرت زهرا(اهل یثرب به خدا داغ پیمبر سخت است) *

3067
2

شعر مرثیه حضرت زهرا(اهل یثرب به خدا داغ پیمبر سخت است) اهل یثرب به خدا داغ پیمبر سخت است
دیده از داغ غم او نکنم تر سخت است
ای اجل زود بیا فاطمه را راحت کن
زندگی بر من محنت زده دیگر سخت است
هم چنان شمع به پیش نظرم می سوزند
کودکان را غم بی مادری آخر است
کمک از فضه بگیرم که زجا برخیزم
ورنه برخواستم از روی بستر سخت است
صورتم نیلی و دستم زکارافتاده
روگرفتن به چنین حال زشوهر سخت است
کار روز و شب من گریه شده ناله شده
چه کنم دیدن مظلومی حیدر سخت است
پیش شوهر زن اگر گریه کندعیبی نیست
مرداگرگریه کند در برهمسرسخت است
دوش دیدم که زینب به حسینم می گفت
که تماشای کتک خوردن مادرسخت است
یک زن و آن همه نامرد خداصبردهد
چقدر دین این صحنه به شوهر سخت است
پشت او بودم و

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:43
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعرحضرت فاطمه زهرا(س)(آشفته بود این دل و بیمار هم شدیم) *

2374
2

شعرحضرت فاطمه زهرا(س)(آشفته بود این دل و بیمار هم شدیم) آشفته بود این دل و بیمار هم شدیم
بیمار که شدیم گرفتار هم شدیم
ما برای تو نه که باری نبرده ایم
تازه برای تو همه سربار هم شدیم
ما جای اینکه دلخوشی حضرتت شویم
ماندیم در گناه و دل آزار هم شدیم
آزرده بود از دل ما قلب یوسف و
دست تهی روانه ی بازار هم شدیم
وقتی نمیشناسمت آقا چه فایده
گیرم اگر که دعوت دیدار هم شدیم
ما سنگ بر زلالی آیینه ریختیم
روشن که هیچ بلکه همه تار هم شدیم
وقتِ گناه، ما جلویش در نیامدیم
گاهی برای معصیت ابزار هم شدیم
ما را به حال خویش دمی تو رها مکن
غافل شدیم تا که ز تو خوار هم شدیم
انگار که بدی دلم را ندیده ای
تازه غریق رحمت بسیار هم شدیم
گرچه گناهکار ولی فاطمیه ها
گریان روضه ی در و

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر روز شهادت حضرت زهرا(ای حضرت حوریه ای روح معانی) *

3389

شعر روز شهادت حضرت زهرا(ای حضرت حوریه ای روح معانی) ای حضرت حوریه ای روح معانی
ای خاستگاه جلوه های لن ترانی
حالا نمیشد باز پیش ما بمانی؟
ما را مبرّا کن از این دل نگرانی
برخیز و بر اهل جهان پیغمبری کن
بر عالم و آدم دوباره سروری کن
امروز در دستان خود جارو گرفتی
دیروز حتی از علی هم رو گرفتی
امروز با شانه خم از گیسو گرفتی
دیروز خون لخته از پهلو گرفتی
نان می پزی اما دلم خوش نیست خانم
جان دادنت شایع شده مابین مردم
دیشب که خوابیدی تو را افسرده دیدم
گلگبرگ هایت را خم و پژمرده دیدم
رنگ کبودی که به رویت خورده دیدم
کابوس میدیدی تو را آزرده دیدم
این قصه ی تنهایی ات در کوچه ها چیست
گفتی نزن؛ من باردارم؛ ماجرا چیست؟
شهر مدینه زندگی ام را نظر زد
گرگ سقیفه ناگ

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(من آمدم برا ی یاری علی) *

4178
0

شعر شهادت حضرت زهرا(من آمدم برا ی یاری علی) من آمدم برا ی یاری علی
فقط برای ماندگاری علی
بساز با همه نداری علی
منم کنیز خانه داری علی
علی شناسی است راه فاطمه
علی سـت بهترین گناه فاطمه
علی فقط غم مرا به سینه داشت
علی مرا فقط در این مدینه داشت
ولی همان که از غدیر کینه داشت
برای بی هوا زدن زمینه داشت
نبی که رفت ناله اش به من رسید
و پاره ی قباله اش به من رسید
رسیده ام سر قرار گم شده
رسید دست روزگار گم شده
به ضرب دور از انتظار گم شده
حسن بگرد گوشواره گم شده
به هیچ کس نگو که خورده ام زمین
به هیچ کس نگو عزیزم آفرین
امان من بریده شد امان بده
حسن، تو چادر مرا تکان بده
عصا به دست مادر جوان بده
جلو بیفت خانه را نشان بده
پس از نبی بلا فقط همین نبود

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:08
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(اگر گرفته دلت مثل من بهانۀ گل) *

2182

شعر شهادت حضرت زهرا(اگر گرفته دلت مثل من بهانۀ گل) اگر گرفته دلت مثل من بهانۀ گل
بیا به آدرس ذیل درب خانۀ گل
در شکستۀ چوبی به کوچۀ هاشم
مگر که در بگشاید کریم خانۀ گل
همان مقاوم چوبی که استقامت کرد
برای حفظ سند های محرمانۀ گل
دری که مبدأ تاریخ درد های شماست
و چون شکست سرش را گذاشت شانۀ گل
از او بپرس خبر را که شاهد عینی است
از او که خون به جگر دارد از زمانۀ گل
از او بپرس که همپای عرش لرزیده است
به وقت خطبۀ غرا و قاطعانۀ گل
از او بپرس گمان می کنی نمی داند
کجاست آدرس قبر مخفیانه گل

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(هر چند خانه از همه خانه ها سر است) *

2258

شعر حضرت زهرا(هر چند خانه از همه خانه ها سر است) هر چند خانه از همه خانه ها سر است
این آشیانه مسلخ سرخ کبوتر است
از انتشارعطر تو در پر کشیدنت
این آشیانه تا به قیامت معطر است
هر قدر خواستم که صبوری کنم, نشد
مادر! عجیب ماتم تو گریه آور است
از لحظه ای که ابر شدی بین کوچه ها
باران گرفته صورت دیوارها تر است
بعد از تو هر چه لاله دراین دشت داغدار
بعد از تو هر چه یاس دراین باغ پرپراست

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(این قایق پهلوگرفته درکنار کوه همراهی) *

2155

شعر حضرت زهرا(این قایق پهلوگرفته درکنار کوه همراهی) این قایق پهلوگرفته درکنار کوه همراهی
ازغنچه ی پژمرده باری دارد، ازامواج درد، آهی
اما چرا نیلی ست ماه عشق!؟ ماه ما عسل گون بود
برگونه اش این سایه افتاده ست از اجرام خودخواهی
خشم فروکش کرده با صبر نیامش گرچه خو دارد
تیغ مذاب است اشک، واکرده ست از چشمان او راهی
اسرار قصر عشق و سرّ ِ حضرت بانو چنان رازی ست
که شاه پیچیدش در اندوه و سپردش به دل چاهی
گاهی پریواران شب که سوره ی اسرار می خوانند
ما مردمان در چاه می بینیم عکس چهره ی ماهی
یا از نهاد چاه آهی می نشیند گاه بر مهتاب
ما مردمان در ماه می بینیم عکس صورتش گاهی
***
یا حضرت بانو! غزل امشب جسارت کرد و نامت برد
رسم است اگر بخشد گدایان سمج را از کرم ش

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:43
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(وبرگ برگ دلم راورق بزن بانو) *

2625

شعر شهادت حضرت زهرا(وبرگ برگ دلم راورق بزن بانو) وبرگ برگ دلم راورق بزن بانو
سری به کلبه ی این مستحق بزن بانو
که واژه های مقدس همه ردیف شوند
وبا حضور شما در غزل عفیف شوند
منم که گم شده ام بی مزار من هستم
به دور محور غم بی قرار من هستم
برای از تونوشتن بهانه می خواهم
واز حضور شما جزدعا نمی خواهم
نشسته بغض که شاید گره گشابشوی
که کوثرانه بباری علاج مابشوی
همین که عطر بهشتت نصیبمان بشود
جواب غربت "امن یجیب..."مان بشود...
به یادتان تن شب بوی یاس می گیرد
وهرکه عاشقتان شد ز شوق میمیرد...
نشسته پشت دری که ...کنیز خانه ی تست
کبوترانه پریده به شوق شانه ی تست
چقدر فصل غریبانه را ورق بزند
دلش گرفته ودردش فقط بهانه ی تست
به آسمان خدا هم اگر نگاه کنی
همیشه

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل وصف حضرت زهرا(س)(دلم را شکستم که از او بگویم) *

2906
1

غزل وصف حضرت زهرا(س)(دلم را شکستم که از او بگویم) دلم را شکستم که از او بگویم
که از قبله ی قوم آهو بگویم
بگویم دلیل ِ تب ابر ها را
از این سیل ِ باران به هر سو بگویم
قلم سوخت از آتش ِ پشت ِ آن در
چه طور از کبودی ِ پهلو بگویم؟!
قیامت به پا شد ، قد سرو تا شد
که از درد دل های بانو بگویم
چه طور از دل شیر ِ در بند ِ میدان
در این شعر آشفته گیسو بگویم؟
چه طور از دل ِ خون ِ مردی که حالا
سرش را نهاده به زانو بگویم؟
بگریم بر این ماجرا ، های های و
بمیرم در این بین و هو هو بگویم
من آن زنده رودم که در ماتم او
غمم را کماکان به خواجو بگویم
شاعر:محمدرضا سلیمی

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:47
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(آتش کینه ز در بالا گرفت) *

2666

شعر حضرت زهرا(آتش کینه ز در بالا گرفت) آتش کینه ز در بالا گرفت
دامن معصومه ی زهرا گرفت
عاقبت خصم پلید فاطمه
انتقام خویش از مولا... گرفت
شرح سیلی فدک یک جمله است
ای خدا ماه رخ زهرا گرفت
فهم این روضه میسّر نیست نیست
میخ در در سینه ی او جا گرفت
فاطمه آمد میان کوچه ها
دست مولا را چه بی پروا گرفت
تازیانه بهر او کافی نبود
از علی او را به ضرب پا گرفت
خون زهرا ریخت بین کوچه ها
آسمان هم زین عظما گرفت
شاعر:مجتبی روشن روان

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:49
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(تمام دفتر شب در تب سحر می سوخت) *

2590

شعر شهادت حضرت زهرا(تمام دفتر شب در تب سحر می سوخت) تمام دفتر شب در تب سحر می سوخت
زنی میان غزلهای شعله ور می سوخت
دگر چه فرق که پروانه بود یا ققنوس
بدان که بال و پری داشت پشت در می سوخت
جز این نبود که می خواست اینچنین باشد
اگر که شعله نشین گشته بود اگر می سوخت
چگونه خم نشود، می شود مگر وقتی
ز میخ داغ چنان شد که تا کمر می سوخت
صدای ناله می آمد ولی نفهمیدم
که مادر است در آتش و یا پسر می سوخت
نه فاطمه ست! که با او در آسمان خدا
نشسته حضرت جبریل بال و پر می سوخت
نه خانه بود نه دریا بگو که اقیانوس
بگو که عرش خدا بود سر به سر می سوخت
حدیث خانه و در هرچه بود آتش بود
چه شد که فاطمه از کوچه بیشتر می سوخت
شاعر:محسن ناصحی

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(رسم شد روی زمین بعد از پیمبر سوختن) *

3574
1

شعر شهادت حضرت زهرا(رسم شد روی زمین بعد از پیمبر سوختن) رسم شد روی زمین بعد از پیمبر سوختن
رسم شد پهلو شکستن، جور دیگر سوختن
سوختن بسیار می باشد ولیکن تازگی
رسم شد در امّت اسلام، کوثر سوختن
سوختن چیز قشنگی نیست اما می شود
پای عشقی یک نفس از پای تا سر سوختن
عشق می آید مبارکباد می گوید بیا
دل بنِه بر سوختن چون شد مقدّر سوختن
سوختن زیباست اما باز چیز دیگریست
ذرّه ذرّه مثل زهرا پای حیدر سوختن
هرکسی یک جور می سوزد به رسم عاشقی
یاس اما دوست می دارد معطر سوختن
سبقت از هم می گرفتند و علی می دیدشان
فاطمه همراه با دیوار و در، در سوختن
عشق اگر عشق است می خواهد پرشان تر شدن
عشق اگر عشق است می خواهد مکرر سوختن
هرکه عشقش بیش، دردش بیش، سوزش بیشتر
می پسندد دوست ا

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(کوثری این سو و آن سو هل أتی افتاده بود) *

2425

شعر شهادت حضرت زهرا(کوثری این سو و آن سو هل أتی افتاده بود) کوثری این سو و آن سو هل أتی افتاده بود
جان احمد، آرزوی مرتضی افتاده بود
نور می زد از پس ابر سیاه چادرش
گوئیا خورشید عالم از سماء افتاده بود
هرکسی با هرچه دستش بود بر او حمله برد
وای بر من، عشق زیر دست و پا افتاده بود
هم حسن پیچید بر خود هم کنار در حسین
چونکه بر گل جای دستی بی حیا افتاده بود
تا همین اندازه می گویم، پس از آن حادثه
چادر خاکی کنار یک عبا افتاده بود
پرسشی دارم جوابش را بگو آهسته تر
گوشوار مادر زینب کجا افتاده بود؟
شاعر:سید محمد جوادی

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:54
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(گفت بگذار از بـرای سفــره ها) *

2303

شعر حضرت زهرا(گفت بگذار از بـرای سفــره ها) گفت بگذار از بـرای سفــره ها
سیـن اول، سیـلـی آن بـی حیـا
دومین سین، سقط بود و محسنش
این غم عظماسـت، گشته قاتلش
سین سوم، سرخی مسمـار بـود
رنـگ خــون پهلــوی آن یار بود
گفت سین چهارمم کار در است
سینـه ی مجروح مسمـار در است
پنجمین سین، سوختن با دربها
ســوختــن بـا آتـش نامـــردها
سیـن شـشم، سختی درد و اَلَم
دیــدن حیـدر(ع) میان موج غـم
آخـرین سین از برای سفـره ام
آتشــی افروخــت در کاشـانـه ام
هفتمین سین، ساختن با درد بود
چـون مدینه آن زمان نامــرد بود
آمــدند بهــر عیـادت دیـوها
با چـه رویی؟؟ من نمیدانم خـدا!!

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:56
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مرثیه حضرت زهرا(دامـن پــر از ستـاره بـه خـون جگر کنم) *

2412
2

مرثیه حضرت زهرا(دامـن پــر از ستـاره بـه خـون جگر کنم) دامـن پــر از ستـاره بـه خـون جگر کنم
مرگم به از شبی است که بی‌تو سحر کنم
ای جــوشن همیشــۀ حیــدر! چـرا نشد
مـن پشت در بـرای تو خود را سپر کنم؟
نـزدیک بــود لحظــۀ «یا فضه» گفتنت
مـن زودتـر بــه عالـمِ عقبـی سفر کنم
شــد بـا وصیتِ پـدرت بسته دست من
حامــی مــن! نشـد ز تو دفع خطر کنم
چـون کاغــذ فـدک جگرم پاره می‌شود
هـرگـه ز کوچه‌هــای مدینـه گذر کنم
آتش برآیـد از دل تنگـش بـه جای آب
گرچــاه را ز درد نهــانت خبــر کنــم
ای کـاش مـرگ پـرده کشـد بـر نگاه من
تـا کـی نگـه بـه کوچـه و دیوار و در کنم
تنها به این خوشم که کند روز چون غروب
آیـم کنـار قبـر تــو شــب را سحــر کنم
یــارب تـو اشــک چشـم ع

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد