شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس
 مجتبی خرسندی

شعر شهادت حضرت زهرا(این گریه های بی سخن اشکال دارد ) * مجتبی خرسندی

3093
3

شعر شهادت حضرت زهرا(این گریه های بی سخن اشکال دارد ) این گریه های بی سخن اشکال دارد
یا این که چشمان حسن اشکال دارد؟
هرروز می شوئی سه دفعه پیرهن را
مادر،مگر این پیرهن اشکال دارد ؟
وقتی که می دانی کسی پشت دری هست
پس با لگد وارد شدن اشکال دارد !
دست مرا بشکن ، ولی دست علی را
بستن جلوی چشم من اشکال دارد
آیا نمی دانی که با این دست سنگین
سیلی زدن در گوش زن اشکال دارد ؟
درشب تنی را دفن کردن مشکلی نیست
دفن جنازه بی کفن اشکال دارد !
یک جای دیگر هم زن غساله می گفت:
من مطمئنم این بدن اشکال دارد !
شاعر:مجتبی خرسندی

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر شهادت حضرت زهرا(در هوایت جبرئیلی هم پر آوردن کم است) *

2859
4

شعر شهادت حضرت زهرا(در هوایت جبرئیلی هم پر آوردن کم است) در هوایت جبرئیلی هم پر آوردن کم است
وقت مدح تو هزاران من در آوردن کم است
آسمان کاغذ شود خلقت قلم در وصف تو
هفت اقیانوس را هم جوهر آوردن کم است
آنچنان ظرفیتی در خانه ی تو ریخته
که صد و ده کعبه هم از آن درآوردن کم است
دختر پیغمبر ما یازده نور آفرید
پس که گفته ای خدیجه دختر آوردن کم است
در مصاف دست تو وقتی به میدان رو کند
چند صد تا قلعه همچون خیبر آوردن کم است
تا زمانیکه کمربند علی در دست توست
لشکری را هم به جنگ حیدر آوردن کم است
شأن نام نوکرت بالاتر از این حرف هاست
از سلیمانی همینجا سر درآوردن کم است
مادران سینه زن هایت همه قربان تو
مادر خوبم به پای تو سرآوردن کم است
ریشه های چادرت را زود دنبالم

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(به دعا دست خود که برمی ‏داشت) *

3166
1

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(به دعا دست خود که برمی ‏داشت) به دعا دست خود که برمی ‏داشت
بذر آمین در آسمان می ‏کاشت
به تماشا، ملک نمازش را
نردبانی ز نور می ‏پنداشت
چه نمازی؟ که تا به قبه‏ ی عرش
برد او را و نردبان برداشت
پرچم دین ز بام کعبه گرفت
برد و بر بام آسمان افراشت
بس که کاهیده بود، شب او را
شبحی ناشناس می ‏انگاشت
خصم بیدادگر ز جور و ستم
هیچ در حق او فرونگذاشت
تا نینداختش به بستر مرگ
دست از جان او مگر برداشت؟!
قصه را تازیانه می ‏داند
در و دیوار خانه می ‏داند
دشمن از حد فزون جفا پیشه است
چه کند بعد از این؟ در اندیشه است
نسل در نسل او حرامی بود
خصم بدخواه تو پدر پیشه است!
ریشه ‏اش را ز بیخ می‏ کندم
چه کنم؟ دشمن تو بی ریشه است!
به گمانش که جنگل مولاس

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:24
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ایام فاطمیه(در نمی آید جلو...فاطمه می آید و حیدر نمی آیدجلو) *

5212
20

شعر ایام فاطمیه(در نمی آید جلو...فاطمه می آید و حیدر نمی آیدجلو) در نمی آید جلو...فاطمه می آید و حیدر نمی آیدجلو
در مرام شیعیان...تا ولی باشد که پیغمبر نمی آید جلو
دست بالا می رود...هرچه زحمت می کشد معجر نمی آید جلو
درد مادر این شده...شانه بالا می رود دختر نمی آید جلو
درد دختر این شده...وقت بازی کردنم مادر نمی آید جلو
درد زهرا و علی ست...که حسن از چارچوب در نمی آید جلو
درد اهل خانه شد...اینکه مادر دیگر از بستر نمی آید جلو
شاعر:مهدی رحیمی

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(گفتن ندارد ... کوچه شلوغ و جای یک سوزن ندارد) * مجید تال

15797
48

شعر شهادت حضرت زهرا(گفتن ندارد ... کوچه شلوغ و جای یک سوزن ندارد) گفتن ندارد ... کوچه شلوغ و جای یک سوزن ندارد

نامرد مردم ... حق علی و فاطمه خوردن ندارد

مادر به خود گفت ... شاید کسی کاری به کار زن ندارد

من از نبی ام ... حتما کسی کاری به کار من ندارد

افتادن زن ... در پیش چشم دیگران دیدن ندارد

برخیز مادر ... زینب پناهی غیر این دامن ندارد

وقتی حسینت ... درلحظه ی گودال پیراهن ندارد...

شاعر:مجید تال

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:29
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(صدایی به رنگ صدای تو نیست) *

3418
1

شعر شهادت حضرت زهرا(صدایی به رنگ صدای تو نیست) صدایی به رنگ صدای تو نیست
به جز عشق نامی برای تو نیست
شب و روز تصویر موعود من
در آیینه جز چشم های تو نیست
تن جاده از رفتنت جان گرفت
رگ راه جز رد پای تو نیست
مزار تو بی مرز و بی انتهاست
تو پاکی و این خاک جای تو نیست
به تشییع زخم تو آمد بهار
که جز سبز، رخت عزای تو نیست
کسی کز پی اهل مرهم رود
دگر شیعه ی زخم های تو نیست
به آن زخم های مقدس قسم
که جز زخم، مرهم برای تو نیست
شاعر:قیصر امین پور

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مرثیه حضرت زهرا(خورشیـدوار سـر کشد از دل شراره‌ام) *

2236
1

شعر مرثیه حضرت زهرا(خورشیـدوار سـر کشد از دل شراره‌ام) خورشیـدوار سـر کشد از دل شراره‌ام
ای آسمـان بســوز بـه مـاه و ستاره‌ام
من چاره‌ساز خلقم و با داغ فاطمه
افتــاده‌ام ز پــا و ز کـف رفته چاره‌ام
آن تازیانه‌هــا کـه به ناموس من زدند
خـورده درسـت بــر جگــر پاره‌پاره‌ام
گویــی هـزار مرتبه جانم به لب رسید
افتـاد چـون بـه بـازوی زهـرا نظاره‌ام
ای چاه غصه‌های علـی زخـم سینه‌ات
ای تـا ابـد شریـک غـم بــی‌شماره‌ام
یک بـار کشـت ناله‌ات از پشت در مرا
غسل شبانـه‌ات شـده مـرگ دوباره‌ام
با آنکــه خــود غریب‌تر از خلق عالمم
قبــر غــریب تــو شــده دارالزیـاره‌ام
بی‌تو چو شمع سوخته هی آب می‌شوم
جــای نــفس ز سینـه برآیـد شراره‌ام
وقتـی کـه یــاد روی کبـود تو

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(آب شدم بس به زمین خون ز سرم ریخت) *

2340

شعر شهادت حضرت زهرا(آب شدم بس به زمین خون ز سرم ریخت) آب شدم بس به زمین خون ز سرم ریخت
بال پریدن نمانده بس که پرم ریخت
"خانه ی حیدر" نه شده "گلشن زهرا
با نفسم لاله ز بس دور و برم ریخت
پشت در خانه که افتادم علی گفت:
وای که بی یار شدم من ، سپرم ریخت
سوخت در و ، سست شد و ، روی من افتاد
داد زدم فضه بیا که ثمرم ریخت
دست علی بسته بود و دست همه باز
از اثر هجمه ی شان برگ و برم ریخت
حرف ز تابوت زدم زینب من مرد
خاک یتیمی به سرش گل پسرم ریخت
شاعر:رضا رسول زاده

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(بر جانماز وقت دعای شبانه ها) *

2674
1

شعر شهادت حضرت زهرا(بر جانماز وقت دعای شبانه ها) بر جانماز وقت دعای شبانه ها
تازه شوند درد همه تازیانه ها
چون اشک روی گونه ی من غلط می خورد
از زخم صورتم کشد آتش زبانه ها
از من دعا به یک یک همسایه ها رسید
شد ناسزا نصیبم از آمین خانه ها
من نان خشک و آب سر سفره می نهم
پر می کند خلیفه ی غاصب خزانه ها
من خرج گشته ام به خدا در ره علی
با استناد کردن بر این نشانه ها
روی کبود و موی سفید و قد هلال
هستند اوج روضه ی من در ترانه ها
بر رنگ زیر چشم ترم غبطه می خورند
تا روز حشر رنگ همه سرمه دانه ها
فضه به موی زینب من شانه می زند !
کاری که بر نیاید از این کتف و شانه ها
شاعر:رضا رسول زاده

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعرشهادت حضرت زهرا(دوباره شب شد و چشمان ماه بیدار است) *

2643

شعرشهادت حضرت زهرا(دوباره شب شد و چشمان ماه بیدار است) دوباره شب شد و چشمان ماه بیدار است
دوباره شب شد و دل تنگ دیدن یار است
سر مزار تو می آیم و ز طفلانم
نهان نمودن این راز سخت و دشوار است
ز جای خیز که حیدر رسیده زهرا جان
ز جای خیز که اکنون زمان دیدار است
ز زیر خاک بتاب ای همیشه مهتابم
ببین که دیده ی من بی حضور تو تار است
حسن هنوز از آن روز تلخ بد خواب است
به این قبیل مصیبات علی گرفتار است
هنوز بوی تو از خشت های خانه رسد
هنوز رنگ و لعابت به روی دیوار است
کنار خانه ی مان رد خون تو باقی ست
شنیده ام ز سر آن غلاف و مسمار است
برای مرگ علی گریه ی تو کافی بود
ولی هنوز مدینه به فکر آزار است
تو را زدند و به من نیز تسلیت گفتند
فلک ببین که چگونه مرا هواداار

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(دستم شكسته وبدنم درد ميكند) *

2431
2

شعر شهادت حضرت زهرا(دستم شكسته وبدنم درد ميكند) دستم شكسته وبدنم درد ميكند
گويا اجل مرا زخودش طرد ميكند
يارب بگير جان مرا خسته ام مكن
خونم كه ميرود بدنم سرد ميكند
***من جوان بودم وچون غنچه ي گل... پژمردم
اي عمو(حمزه ع)كاش كه قبل از پدرم مي مردم
كاشف الكرب پدر كاش تو بودي انجا
بي هوا از دو طرف سيلي محكم خوردم

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 رضا رسول زاده

شعر مناجاتی حضرت زهرا(س)( از اشک های چشم تو زمزم درست شد) * رضا رسول زاده

4003
2

شعر مناجاتی حضرت زهرا(س)( از اشک های چشم تو زمزم درست شد) از اشک های چشم تو زمزم درست شد
از ناله های نیمه شبت غم درست شد
با یاری ملائکه در هیئت خدا
از چادر سیاه تو پرچم درست شد
اوّل تو آفریده شدی، شک نمی کنم
ز آن پیشتر که طرح دو عالم درست شد
وقتی به شکل انسیه ی کاملی شدی
از باقیِ گلت گل ما هم درست شد
ما را طلایه دار غم تو نوشته اند
از آن زمان که غصّه و ماتم درست شد
ما نوکر حسین غریب شما شدیم
از فاطمیه ای که محرّم درست شد
شاعر:رضا رسول زاده

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:08
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(از ابتدا تا قیامت، اسلام مدیون زهراست) *

2343

شعر شهادت حضرت زهرا(از ابتدا تا قیامت، اسلام مدیون زهراست) از ابتدا تا قیامت، اسلام مدیون زهراست
اسلام نه، آفرینش، عمری ست ممنون زهراست
نصف جهان وامدارِ فریاد خاموش حیدر
آن نیمه ی دیگرش نیز، همواره مرهون زهراست
از دین و آئین احـمد، مانده اگر آب و رنگی
از اشک چشمان بانوست، از رخت گلگون زهراست
دیروز اهل سقیفه، امروز آل خلیفه
فرقی نکرده ست دشمن، این حرفِ اکنون زهراست
آتش همــان آتش ست و ٬سیلی همان ضرب سیلی
همشیره! طاقت بیاور... این صبر، قانون زهراست
در سینه ای که علی هست، زخم و جراحت طبیعی ست
خون تو آیات آیا، قرمزتر از خون زهراست؟
شاعر:محسن رضوانی

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:10
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(با چشم های بی نوایش گریه می کرد) *

2820
-1

شعر شهادت حضرت زهرا(با چشم های بی نوایش گریه می کرد) با چشم های بی نوایش گریه می کرد
مسمار هم حتّی برایش گریه می کرد
هر چند بُغضش آسمان را سخت آزرد
گویا زمین بر گریه هایش گریه می کرد
خاموش ماند و رو گرفت و لب فرو بست
با ناله های بی صدایش گریه می کرد
دیروز در وقت نماز صبح دیدم
سرگرم صحبت با خدایش گریه می کرد
دیدم که جارو زد به خانه با مشقّت
دیدم که مادر لا به لایش گریه می کرد
می گفت از پهلو و زخمِ بسـتر و درد
«عجّل وفاتی» شد دعایش... گریه می کرد
چون شمعِ نیمه سوخته سو سو زنان شد
دیدم که حیدر پیش پایش گریه می کرد
«ای کاش ها» در سینه اش آتش گرفتند
«ای کاش» هم بر های هایش گریه می کرد
می دوخت بر روی حسینش چشم ها را
با یاد دشـت کربلایش گریه می کرد
می

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر زبانحال امیرالمومنین با حضرت زهرا( السلام علیکِ یا زهرا) *

2749

شعر زبانحال امیرالمومنین با حضرت زهرا(    السلام علیکِ یا زهرا) السلام علیکِ یا زهرا
چه بلایی سر تو آوردند
پهلویت را فقط نه با پاها
با ته یک غلاف آزردند
بین دیوار و در به زینب گفت
چادرم را بکش به روی تنم
تا مبادا کنار دیده ی تو
خون سینه بریزد از بدنم
بین دیوار و در به حیدر گفت
به کجا می روی عزیز دلم
گر بدون عزیز خود رفتی
تا قیامت ز روی تو خجلم
ضرب سیلی چقدر محکم بود
قدتان هم چو دخترت خم بود
جاری از سینه تو خونابه
جاری از دیده ی تو زمزم بود
چل حرامی و شوهرت تنها
سیلی و چهره ی کبود شما
زینب و دیدن در و دیوار
حیدر و ناله های واویلا
شاعر:جعفر ابوالفتحی

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:22
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(دلِ ما، شيفته‌يِ سبزِ «بهار» است، عزيز) *

2523

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(دلِ ما، شيفته‌يِ سبزِ «بهار» است، عزيز) دلِ ما، شيفته‌يِ سبزِ «بهار» است، عزيز
بي رُخ‌اش، باغِ جنان نيز، نَزار است، عزيز!
مدتي هست كه دَم مي‌زني از نامِ «بهار»
نكند «طعمه‌يِ» گيرايِ شكار است؟ عزيز
اگر اين شائبه‌يِ «طعمه»، حقيقت باشد
قلبِ آن ماه، بدان! تحتِ فشار است، عزيز
حرفِ حق، تلخ نباشد مگر آن حرفي كه
بويِ باطل بدهد! گرد و غبار است، عزيز!
گيرم آن گريه‌يِ تو بر سرِ تابوت، به جا
به غمِ دوست، دلت نيز دچار است، عزيز!
اشك بر قامتِ رعنايِ «نِگارَت» از چيست؟
مُرده‌اي نيست در اين قبر! شيار است عزيز!
آن «بهاري» كه تو خواهي، همه‌اش پاييز است
«ابرِ» مدّ نظرت، ابرِ نَبار است، عزيز!
مردِ خدمت نكند ميل به قدرت هرگز!
«رمزِ خدمت» نكند «ايل و تبا

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت زهرا( خادمت جبریل شد بال و پری پیدا کند) *

4703
3

شعر مدح حضرت زهرا( خادمت جبریل شد بال و پری پیدا کند) خادمت جبریل شد بال و پری پیدا کند
خاک پایت شد مَلَک تاج سری پیدا کند
مصطفی از اولش هم در پی دختر نبود
بلکه بابای تو شد تا مادری پیدا کند
آن همه معراج رفتن علتش یک سیب بود
با همان تثبیت شد پیغمبری پیدا کند
بعد تو پیغمبری هم جمع شد اصلا چه کَس
می تواند در کنار تو سَری پیدا کند
در همین سجاده هم در مَسندِ، الله باش
فاطمه، باید خدا هم مظهری پیدا کند
مرتضی با آن مقامش تازه گردنبند توست
تا که هم تو هم خودش یک زیوری پیدا کند
بیشتر دنبال کسب فیض از قرب تو بود
نه که با وصلت بخواهد همسری پیدا کند
هر که از باب العطایت وارد جنت نشد
از محالات است باب دیگری پیدا کند
بی گمان محشر خودش اهل شفاعت می شود
هر که ا

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:29
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مرثیه حضرت زهرا(چرا بال و پر ما راشکستی) *

3965

مرثیه حضرت زهرا(چرا بال و پر ما راشکستی) چرا بال و پر ما راشکستی
نهال بی بر ما را شکستی
الهی بشکند قنفذ دو دستت
که دست مادر ما را شکستی
***
دعائی زیر لب دارم شبانه
تو آمین گوی ای ماه یگانه
الهی هیچ مظلومی نبیند
عزیزش را به زیر تازیانه
***
فلک دیدی چه خاکی بر سرم کرد
به طفلی رخت ماتم در برم کرد
الهی بشکند دست مغیره
که در این آستان بی مادرم کرد
شاعر:غلامرضاسازگار

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر فاطمیه (با سوز مادرانه فقط گریه می کنی) *

2764

شعر فاطمیه (با سوز مادرانه فقط گریه می کنی) با سوز مادرانه فقط گریه می کنی
هر شب به یک بهانه فقط گریه می کنی
یک شب ز درد سینه فقط آه می کشی
یک شب ز درد شانه فقط گریه می کنی
می ترسم این سه ساله ی تو کم بیاورد
وقتی میان خانه فقط گریه می کنی
حنانه ام به جان علی آب رفته ای
روزانه و شبانه فقط گریه می کنی
هنگام پخت نان که کمی از دل تنور
آتش کشد زبانه فقط گریه می کنی
من که ندیده ام که چگونه تو را زدند
از درد تازیانه فقط گریه می کنی
حرفی که با علی غریبت نمی زنی
آرام و مخفیانه فقط گریه می کنی
بعد از هزار سال تو بر غربت علی
بانوی بی نشانه فقط گریه می کنی
شاعر:رضا رسول زاده

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:33
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر فاطمیه(دیگر گلی شبیه تو پرپر نمی شود) *

3426
1

شعر فاطمیه(دیگر گلی شبیه تو پرپر نمی شود) دیگر گلی شبیه تو پرپر نمی شود
زین پس کسی به قدر تو لاغر نمی شود
دستی که زیر چادر خود می کنی نهان
دیگر سپر به یاری حیدر نمی شود
وقتی که راه می روی از دست من بگیر
دیوار هم برای تو یاور نمی شود
گرچه پس از تو مونس این کودکان شوم
اما کسی به خوبی مادر نمی شود
نام فراق می بری و می کشی مرا
این خانه ام پس از تو منور نمی شود
شهر مدینه ظرفیت پاکی ات نداشت
یثرب پس از تو شهر پیمبر نمی شود
بالای درب خانه ی حیدر نوشته اند
هر سوره ای که سوره ی کوثر نمی شود
شاعر:رضا رسول زاده

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(حالا که رفتی خنده بر لب جا ندارد) *

2512
1

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(حالا که رفتی خنده بر لب جا ندارد) حالا که رفتی خنده بر لب جا ندارد
این اشک ها راهی به جز دریا ندارد
دیگر مدینه جای ماندن نیست بابا
این شهر بی تو حرمت ما را ندارد
گفتند یا شب گریه کن یا روز ... اما
دل که بگیرد روز و شب معنا ندارد
من خواستم حق ولایت را بگیرم
ورنه که یک قطعه زمین دعوا ندارد
وقتی سلام مرتضایت بی جواب است
این درد غربت گریه دارد یا ندارد؟
من آرزو دارم بیایم پیشت اما
می ترسم از روزی که او زهرا ندارد
شاعر:سید یاسر افشاری

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر اولین جمعه فاطمیه(خبری می رسد ازراه خبرنزدیک است) *

3375
2

شعر اولین جمعه فاطمیه(خبری می رسد ازراه خبرنزدیک است) خبری می رسد ازراه خبرنزدیک است
آب وآیینه بیارید سحرنزدیک است
طبق آیات وروایات رسیده ای قوم
جمعه آمدن اوبه نظر نزدیک است
عاقبت فصل زمستان به سرآید روزی
باز هم گل دهد این باغ ثمر نزدیک است
قطره چون رود شود راه به جایی ببرد
به دعای فرج جمع اثرنزدیک است
باظهورش حرم فاطمه را می سازیم
بار بربند برادرکه سفر نزدیک است
راه دوردل ما تا به درخیمه او
ازدرخانه زهرا چقدر نزدیک است
آه گفتم که در خانه ویادم آمد
غربت مادر واندوه پدر نزدیک است
گرچه ازآتش درسوخته جانم اما
بیشتر روضه کوچه به جگر نزدیک است
باز کابوس سراغ پسری آمده است
باز می لرزد وانگارکه شرنزدیک است
مادرت را ببراز رهگذر نامردان
کوچه بند آمده ازکی

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(موی تو را رسول خدا شانه می کند) *

2401

شعر حضرت زهرا(س)(موی تو را رسول خدا شانه می کند) موی تو را رسول خدا شانه می کند
عطرش میان خانه ي ما خانه می کند
می دانی آن نگاه زلال این صدای گرم
این خانه را چگونه پریخانه می کند؟!
این چادر سفید زمان نماز صبح
یاس مرا شبیه به پروانه می کند!
حس می کنم گرفته دلت گرچه ساکتی
دنیا چه با تو ای گل ریحانه می کند
بانو نگو که "خسته شدم،وقت رفتن است"
فکرش مرا به جان تو دیوانه می کند
فکری به حال خستگی ما نمی کنی
وقتی که قصد رفتن ازین خانه می کنی؟!
*
یاد از تو و کبودی آن شانه می کنم
می میرم آه و موی تو را شانه می کنم
تا عطر تو همیشه بماند درین اطاق
در را به روی هیچ کسی وا نمی کنم!
باید تو را به منزل امنی رساند عزیز
فکری به حال دفن غریبانه می کنم!
*
کو آن

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(چه می‌کند با مرد، زمانه‌ی نامرد) *

2197

شعر حضرت زهرا(س)(چه می‌کند با مرد، زمانه‌ی نامرد) چه می‌کند با مرد، زمانه‌ی نامرد
جهان شده آباد، از ابتدا با مرد
کنار هر کوهی، اگر که شهری هست
بدون شک بوده، مقیم آنجا مرد
در اوج امواج، حجيم طوفان‌ها
نیاز هر کشتی‌ست، ميان دریا مرد
مثال مشهور ميان پیران است
که ای جوان پر می‌کند دهان را مرد
ورق زدم عمری، کتاب دنیا را
ولی نبود آن‌جا، شبیه مولا مرد
زمان جانبازی ، برای پیغمبر
به جای او خوابید، شبانه تنها مرد
ستاره‌ها شاهد ،که تا سحر می‌برد
به دوش خود با کیسه نان و خرما مرد
شبانه اشک خاطرات خود مي ‌ریخت
به چاه نخلستان، به یاد زهرا مرد
از آن شبي که ذوالفقار و ماهش رفت
در آسمان غیب، شده معمّا مرد
جهان پر از خون شد، زمانه محزون شد
چرا نمی‌آید، چرا خدای

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:18
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر سوگ حضرت زهرا(از آتش غم، سوخت تنم، حضرت زهرا) *

2868
1

شعر سوگ حضرت زهرا(از آتش غم، سوخت تنم، حضرت زهرا) از آتش غم، سوخت تنم، حضرت زهرا
مشتاق همین سوختنم، حضرت زهرا!
بگذار به یاد دل پاک تو بسوزد
در کوره‌ی این تب، بدنم، حضرت زهرا!
آن‌جا که برای تو بسوزند، بهشت است
عشق است گواه سخنم، حضرت زهرا!
از قافله‌ي شام غریبان عزایت
امروز، یکی نیز منم حضرت زهرا!
با یاد تو هر باغ گلی را که ببینم،
خون می‌چکد از پیرهنم حضرت زهرا!
فردای قیامت که سر از خاک بر آرم
نام تو بود بر کفنم، حضرت زهرا!
بگذار که چون ابر شفق، یاد تو باشم
از داغ تو خون گریه کنم، حضرت زهرا

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:17
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(پنداشتید شاخه گلی پرپر است این ؟) *

1951

شعر حضرت زهرا(س)(پنداشتید شاخه گلی پرپر است این ؟) پنداشتید شاخه گلی پرپر است این ؟
اهل مدینه ! دختر پیغمبر است این
اهل مدینه ! سوره ی کوثر شنیده اید ؟
شان نزول خط به خط کوثر است این
بعد از پدر چقدر خزان دیده این بهار
اما هنوز از همه گل ها سر است این
اشک از کویر راه به جایی نمی بَرَد
اما هنوز صاحب چشم تر است این
آتش زیاد دیده در ِ خانه ی علی
اهل مدینه ! سوخته ی معجر است این
آه از دمی که گفت به دردانه اش حسین
: مهمان رسیده است ، صدای در است این
از شانه ی شکسته و گیسوی سوخته
از هر طرف نگاه کنی مادر است این
ای اهل خصم ، دست جوانمرد بسته اید ؟
آه از شما که خاطره ی خیبر است این
ای شاعران شهر ، از او هر چه گفتیده اید
دیگر سروده اید ولی دیگر است این

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:43
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(صبح سرتاسر هستی زهرا(س) *

2615

شعر حضرت زهرا(س)(صبح سرتاسر هستی زهرا(س) صبح سرتاسر هستی زهرا(س
ذوق گل پرور هستی زهرا(س
فاطمه " بضعه منی " یعنی
اُم ِ پیغمبر ِ هستی زهرا(س
راز پنهان شده در تاریکی
تا ابد گوهر هستی زهرا(س
عطر گلهای بهشت ِستان ها
همه در باور هستی زهرا(س
یاس احساس علی را ، باران
دارد از کوثر هستی زهرا(س)
عشق را با همه ی الطافش
پخش در پیکر هستی زهرا(س
مهربان ، مادر ِ پاکی گستر
نیست جز مادر هستی زهرا(س
هستی از یمن ِ وجودش جاری
اوّل و آخر ِ هستی زهرا (س

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(غربت تمامِ حجمِ جهان را گرفته است) *

2898

شعر حضرت زهرا(س)(غربت تمامِ حجمِ جهان را گرفته است) غربت تمامِ حجمِ جهان را گرفته است
حتا خدا به حال ِ علی (ع) گریه می کند
فردا به وقت ِمویه ی تلخ سپیده دم
تقویم ماه و سال علی (ع) گریه می کند
گل بوته های عاطفه ی پر پَرِ زمان
پاییز را به سینه ی گلدان رسانده است
فریاد های یخ زده ی سینه سرخ ها
فصل بهار را به زمستان کشانده است
شمع نگاه حضرتِ اردیبهشت ماه
آتش به جان شهر غم آباد می زند
پس لرزه های سایه ی تنهایی علی (ع)
آتشفشان به تارکِ بیداد می زند
مهتاب دل شکسته و با شرم و احترام
بر پشتِ پایِ قافله تعظیم می کند
یک قافله ملائک ُو چشمان ِ داغدار
گل را به خاک نم زده ، تقدیم می کند
دلگیر از سیاهیِ شهرِ ستارِه کُش
یک مرد خسته همدم با چاه می شود
چاهی که ر

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:46
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر از رحلت پیامبر تا شهادت حضرت فاطمه( بشنو اين داستان «به نام خدا) *

3165
-1

شعر از رحلت پیامبر تا شهادت حضرت فاطمه(    بشنو اين داستان «به نام خدا) بشنو اين داستان «به نام خدا
«قل اعوذ برّب ناس» و «فلق»
خوانده‏ام قرن‏هاى پيش از اين
در كتاب دلى بدون ورق
بوى شب در مدينه مى‏آمد
ابتداى زمانه‏اى بد بود
شد زمانه بدون خاتم و شهر
حامل فتنه‏اى مجّدد بود
بى محمّد بهار غمگين‏ شد
غنچه‏ها روى ساقه پژمردند
دست و قلب و نگاه فاطمه از
اشتعال علاقه پژمردند
فصل غمنامه‏هاى آن بانو
هر كسى ميوه‏ى فدك مى‏خورد
ديگران ارث و نان قرآن را
او ولى غصّه و كتك مى‏خورد
مادر كربلا و خاك بقيع
همسر ماه و دختر خورشيد
قامت بى‏نظير عفّت او
جز نماز و دعا نمى‏پوشيد
روزگار يتيمى بابا
مادر كوچك پدر مى‏شد
روزگارى براى عشق على
چشم او جاده‏ى سفر مى‏شد
روزگارى دگر كنارحسن
شاهد زهر و خ

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:49
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(رنج‌هايى كه در مسير زمان) *

2486

شعر حضرت زهرا(رنج‌هايى كه در مسير زمان) رنج‌هايى كه در مسير زمان
روح سخت زمين به او مى‏داد
در عوض ميوه‏اى بهشتى را
نخل امّ‏البنين به او مى‏داد
كودكى كه كنار رود فرات
عشق از او حساب خواهد برد
بوسه مى‏زد نگاه آه على
روى دستى كه آب خواهد برد
تا در خیمه‌های خاطره‌ساز
رود را چون طناب خواهد برد
یا به یاد لب برادر خود
تشنه از آب عذاب خواهد برد
بی پر و ‌بال می‌پرد تا اوج
آبرو از عقاب خواهد برد
از دل تشنگان ساغر عشق
اضطراب عِقاب خواهد برد
دستشان را گرفته تا کوثر
بی سؤال و جواب خواهد برد

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد