شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس

شعر شهادت حضرت زهرا(اشکت چکید نم نم و باران لقب گرفت) *

3214
1

شعر شهادت حضرت زهرا(اشکت چکید نم نم و باران لقب گرفت) اشکت چکید نم نم و باران لقب گرفت
چشم تو ابر و آه تو توفان لقب گرفت
پیش از تو سربزیر نبودند بیدها
بعد از تو غنچه سر به گریبان لقب گرفت
بانوی آب های جهان خانه ی تو نیست
این گوشه ای که کلبه ی احزان لقب گرفت
بانو چقدر درد علی را گریستی
با دیده ای كه ابر بهاران لقب گرفت
شش گوشه ی بهشت ضریح حسین توست
شش گوشه ای كه روضه ی رضوان لقب گرفت
آن شش هزار و ششصد و اندی به جای خود
تنها سه آیه بود که قرآن لقب گرفت
برخوان «یطعمون » تو دائم نشسته «دهر»
این سوره «هل اتی علی الانسان» لقب گرفت
از خانه ی «لیذهب عنکم» طلوع كرد
نوری که قلب عالم امکان لقب گرفت
پروانه سوخت پشت دری که... خدای من
این بود آتشی که گلستان لق

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر شهادت حضرت زهرا(از غصه خبر نبود، تا فاطمه بود) *

3139
2

شعر شهادت حضرت زهرا(از غصه خبر نبود، تا فاطمه بود) از غصه خبر نبود، تا فاطمه بود
دل بود، دل و سرود، تا فاطمه بود
این خانه که بوی درد و غربت دارد
پر بود ز بوی عود، تا فاطمه بود
زین خانه همیشه بوی گل می آمد
این عطر همیشه بود، تا فاطمه بود
از بعد نبی دوباره هم می آمد
جبریل در آن فرود، تا فاطمه بود
در چشم علی همیشه آبی می شد
یک خاطره کبود، تا فاطمه بود
این ها که به خویش تسلیت می گویند
بودند ولی چه سود، تا فاطمه بود
تکلیف علی چه هست چون فاطمه نیست؟
تکلیف علی چه بود، تا فاطمه بود؟
شاعر:رضا جعفری

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعرشهادت حضرت زهرا(نیمه شب گرد سپیدی بر خضاب افتاده است) *

3153

شعرشهادت حضرت زهرا(نیمه شب گرد سپیدی بر خضاب افتاده است) نیمه شب گرد سپیدی بر خضاب افتاده است
کوه غم برشانه های بو تراب افتاده است
شاخه های یاس دارد بر زمین می افتدو..
در میان غنچه هایش اضطراب افتاده است
زخم وپهلو ...میخ وسینه...خون وبازوی کبود
بر دو دستش زخم سنگ آسیاب افتاده است
بافه ی موهای دختر بین دستانش رهاست
چشمهای بی فروغش رو به خواب افتاده است
آیه آیه سوره سوره نور می آید به گوش
جبرئیل از عرش دنبال جواب افتاده است
از ندامت میخ سر کوبیده بر دیوار ودر
بر تن وجدانش انگاری عذاب افتاده است
یاس دیگر بر زمین افتاده...، بین کوچه ها
بوی نرگس می وزد عطر گلاب افتاده است
شاعر:ساجده سجادپور

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(نبیند چشم گردون عاشق اینسان پاک بـــــــــــعد از تو) *

2595

شعر شهادت حضرت زهرا(نبیند چشم گردون عاشق اینسان پاک بـــــــــــعد از تو) نبیند چشم گردون عاشق اینسان پاک بـــــــــــعد از تو
نتابد مهر ومه راآفتاب از خاک بعــــــــــــــــــــــــــــــداز تو
مرا انبوه این اندوه خواهد کشت میـــــــــــــــــــــــــدانم
مرا این درد آتشناک ،سوزد پاک بعــــــــــــــــــــــد از تو
گل سرخ خدا ،یاس نبی ،ریحانه ی احمـــــــــــــــــــــــد
بهار افتد خزان ،بلبل گریبان چاک بعد از تـــــــــــــــــــــو
پس از تو، هیچ خیری نیست هستی را دگر، بانـــــــــو
وپیش چشم من گیتی است چون خاشاک بعد از تو
حریم عشق را حرمت شکست ایکاش می مــــــــردم
مرا پیک اجل می بست بر فتراک بعــــــــــــــــــــــداز تو
تو لطف محض بودی ،سوختی ،احساس گلگون شد
ب

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مرثیه حضرت زهرا(دست ِ اسلام را چرا بستيد!؟) *

3149

شعر مرثیه حضرت زهرا(دست ِ اسلام را چرا بستيد!؟) دست ِ اسلام را چرا بستيد!؟
فاتح بدر و خندق است اين مرد
يادتان رفته درب خيبر را
با همين دستها شكست اين مرد
***
يادتان رفته در حنين و احد
ذوالفقار گره گشايي داشت
يادتان رفته تا همين ديروز
در مدينه برو بيايي داشت
***
شرم تان باد! ناجوانمردان
نكشيدش چنين غريبانه
اسدالغالب است، مي جنگد
پنجه در پنجه، مرد و مردانه
***
يادتان رفته از لب ِ تيغش
جاي ِخون، رأفت و كرم مي ريخت
يادتان رفته بي زره ، تنها
لشگري را علي به هم مي ريخت
***
يادتان رفته ذوالفقارش را
ماجراهاي فن ِ دستش را
مَرحبُ و عَمروَد دو نيم شدند
يادتان رفته ضرب ِ شصتش را
***
يادتان رفته آن رشادت ها
مرد ميدان غزوه ها مي شد
تا شماها فرار مي كرديد

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:59
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ایام فاطمیه-امام علی(حریر سبز نبوت چه شد که چین خوردی ؟) *

3054
1

شعر ایام فاطمیه-امام علی(حریر سبز نبوت چه شد که چین خوردی ؟) حریر سبز نبوت چه شد که چین خوردی ؟
به همسرت که نگفتی کجا زمین خوردی
پس از نبی تو فقط غصه و فقط سیلی
برای یاری اسلام و حفظ دین خوردی
سر نماز جماعت نگاهشان کردم
تو لطمه خورده ای از "آن" و یا از "این" خوردی !؟
سند به دست ز مسجد که آمدی بیرون
چگونه سیلی از آن مرد در کمین خوردی ؟
دو گوشواره شکسته به گوش تو زهرا
تو هم ز دست و ز دیوار ... ! اینچنین خوردی ؟
گل بنفشه ی حیدر تو جام دردت را
از این کبودی یکدست بر جبین خوردی
به فکر حال خودت باش ارغوانی من
چقدر غصه برای من غمین خوردی
شاعر:رضا رسول زاده

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:02
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(بال و پري سوخت باورکن اي دل) *

2839

شعر شهادت حضرت زهرا(بال و پري سوخت باورکن اي دل) بال و پري سوخت باورکن اي دل
يک آيه تطهير ، يک سوره کوثر
پيغمبري سوخت باورکن اي دل
يک شير دربند يک کوچه ي تنگ
گُردآوري سوخت باورکن اي دل
حــالا تمــــام آن کوچه تاريــــــخ
در دفتري سوخت باورکن اي دل
بـــايد غزل را با خــــــون ببندم
شعر تري سوخت باورکن اي دل

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:06
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(ما را غلام حضرت مادر نوشته اند) *

3866
4

شعر شهادت حضرت زهرا(ما را غلام حضرت مادر نوشته اند) ما را غلام حضرت مادر نوشته اند
مجنون و سر سپرده حیدر نوشته اند
طوفان به ذكر حضرت زهرا بپا كنیم
ما را غبار چادر مادر نوشته اند
مسئول رفت و روب و كنیزی بیتتان
در سرنوشت مریم و هاجر نوشته اند
از بهر بستن دهن مردم حسود
نامت به نام نامی كوثر نوشته اند
شعرم به سوی روضه گریزی گرفته است
دستی برای لطمه بر سر نوشته اند
تا که شنید فضه صدای غریبی ات
فهمید قصه را كه پس در نوشته اند
دشمن تو را به جرم علی گفتنت زده
مادر تو را فدائی رهبر نوشته اند

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(زنی که مثل تو قبری نداشت مریم هم) *

3134
1

شعر شهادت حضرت زهرا(زنی که مثل تو قبری نداشت مریم هم) زنی که مثل تو قبری نداشت مریم هم
نبود، چون که به تو نیست ، خاک، محرم هم
نشسته اند سر دست پخت سفره ی تو
به غیر ذات ،همه، بلکه اسم اعظم هم
همه به سمت تو یا راکعند یا ساجد
اگر غلط نکنم قبله ی دو عالم هم
گلوی قافیه ها را نواختم تک تک
همه به وصف شما الکن اند این " هم" هم
وجای قبر تو را هیچ کس نمی داند
مسیح و حضرت ادریس ، شیث و آدم هم
فدک تمامی دنیاست ، این زیاد نبود
دریغ میشود از تو ولی همین کم هم
قبول کن به علی سخت سخت می گذرد
که نیست بر لب تو حال یک "عزیزم" هم
نه سیلی متشابه ، نه محکمات فدک
نه خاک پوشیه ی گیسوان درهم هم
تمام حرف دلم نیست ، حرف من این است
زنی که مثل تو قبری نداشت مریم هم...
شاعر:ر

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:15
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(کبوتروار می گردم به دور خانه حیدر) *

2692
1

شعر شهادت حضرت زهرا(کبوتروار می گردم به دور خانه حیدر) کبوتروار می گردم به دور خانه حیدر
خوشا روزی که بنشینم به روی شانه حیدر
جدا کن راه ما را از پریشانهای در پیله
که آنان عاشق شمعند و ما پروانه حیدر
مرا از سلطنتهای شب تاریک باکی نیست
که دارم دولتی از صورت ماهانه حیدر
خبر دارم به شهر عشق می گویید آبادی!
دلم آباد شد روزی که شد ویرانهء حیدر
روانت شاد باد و یاد و نامت جاودان "فریاد!"
که شعرت پر شد از عشقت به اهل خانه حیدر
شاعر:امین نورالهی

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:17
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مرثیه حضرت زهرا(زينب تورا به جان من آرام گريه كن) *

5477
9

شعر مرثیه حضرت زهرا(زينب تورا به جان من آرام گريه كن) زينب تورا به جان من آرام گريه كن
مثل برادرت حسن آرام گريه كن
ميدانم آب ميشوي از داغ مادرت
مانند شمع انجمن آرام گريه كن
كمتر به اين شمايل نيلي نگاه كن
سيلي مزن به صورتت آرام گريه كن
اينقدر خاك بر سر و روي خودت مريز
قدري كنار اين بدن آرام گريه كن
دستم رسيده است به زخمي عميق واي
زينب بيا بگو به من آرام گريه كن
حالا بيا به ياده حسينه غريبمان
بنشين و پاي اين كفن آرام گريه كن
شاعر:مصطفی متولی

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:18
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 مجتبی خرسندی

شعر شهادت حضرت زهرا(این گریه های بی سخن اشکال دارد ) * مجتبی خرسندی

3093
3

شعر شهادت حضرت زهرا(این گریه های بی سخن اشکال دارد ) این گریه های بی سخن اشکال دارد
یا این که چشمان حسن اشکال دارد؟
هرروز می شوئی سه دفعه پیرهن را
مادر،مگر این پیرهن اشکال دارد ؟
وقتی که می دانی کسی پشت دری هست
پس با لگد وارد شدن اشکال دارد !
دست مرا بشکن ، ولی دست علی را
بستن جلوی چشم من اشکال دارد
آیا نمی دانی که با این دست سنگین
سیلی زدن در گوش زن اشکال دارد ؟
درشب تنی را دفن کردن مشکلی نیست
دفن جنازه بی کفن اشکال دارد !
یک جای دیگر هم زن غساله می گفت:
من مطمئنم این بدن اشکال دارد !
شاعر:مجتبی خرسندی

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(در هوایت جبرئیلی هم پر آوردن کم است) *

2896
4

شعر شهادت حضرت زهرا(در هوایت جبرئیلی هم پر آوردن کم است) در هوایت جبرئیلی هم پر آوردن کم است
وقت مدح تو هزاران من در آوردن کم است
آسمان کاغذ شود خلقت قلم در وصف تو
هفت اقیانوس را هم جوهر آوردن کم است
آنچنان ظرفیتی در خانه ی تو ریخته
که صد و ده کعبه هم از آن درآوردن کم است
دختر پیغمبر ما یازده نور آفرید
پس که گفته ای خدیجه دختر آوردن کم است
در مصاف دست تو وقتی به میدان رو کند
چند صد تا قلعه همچون خیبر آوردن کم است
تا زمانیکه کمربند علی در دست توست
لشکری را هم به جنگ حیدر آوردن کم است
شأن نام نوکرت بالاتر از این حرف هاست
از سلیمانی همینجا سر درآوردن کم است
مادران سینه زن هایت همه قربان تو
مادر خوبم به پای تو سرآوردن کم است
ریشه های چادرت را زود دنبالم

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(به دعا دست خود که برمی ‏داشت) *

3198
1

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(به دعا دست خود که برمی ‏داشت) به دعا دست خود که برمی ‏داشت
بذر آمین در آسمان می ‏کاشت
به تماشا، ملک نمازش را
نردبانی ز نور می ‏پنداشت
چه نمازی؟ که تا به قبه‏ ی عرش
برد او را و نردبان برداشت
پرچم دین ز بام کعبه گرفت
برد و بر بام آسمان افراشت
بس که کاهیده بود، شب او را
شبحی ناشناس می ‏انگاشت
خصم بیدادگر ز جور و ستم
هیچ در حق او فرونگذاشت
تا نینداختش به بستر مرگ
دست از جان او مگر برداشت؟!
قصه را تازیانه می ‏داند
در و دیوار خانه می ‏داند
دشمن از حد فزون جفا پیشه است
چه کند بعد از این؟ در اندیشه است
نسل در نسل او حرامی بود
خصم بدخواه تو پدر پیشه است!
ریشه ‏اش را ز بیخ می‏ کندم
چه کنم؟ دشمن تو بی ریشه است!
به گمانش که جنگل مولاس

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:24
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ایام فاطمیه(در نمی آید جلو...فاطمه می آید و حیدر نمی آیدجلو) *

5329
20

شعر ایام فاطمیه(در نمی آید جلو...فاطمه می آید و حیدر نمی آیدجلو) در نمی آید جلو...فاطمه می آید و حیدر نمی آیدجلو
در مرام شیعیان...تا ولی باشد که پیغمبر نمی آید جلو
دست بالا می رود...هرچه زحمت می کشد معجر نمی آید جلو
درد مادر این شده...شانه بالا می رود دختر نمی آید جلو
درد دختر این شده...وقت بازی کردنم مادر نمی آید جلو
درد زهرا و علی ست...که حسن از چارچوب در نمی آید جلو
درد اهل خانه شد...اینکه مادر دیگر از بستر نمی آید جلو
شاعر:مهدی رحیمی

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(گفتن ندارد ... کوچه شلوغ و جای یک سوزن ندارد) * مجید تال

16022
48

شعر شهادت حضرت زهرا(گفتن ندارد ... کوچه شلوغ و جای یک سوزن ندارد) گفتن ندارد ... کوچه شلوغ و جای یک سوزن ندارد

نامرد مردم ... حق علی و فاطمه خوردن ندارد

مادر به خود گفت ... شاید کسی کاری به کار زن ندارد

من از نبی ام ... حتما کسی کاری به کار من ندارد

افتادن زن ... در پیش چشم دیگران دیدن ندارد

برخیز مادر ... زینب پناهی غیر این دامن ندارد

وقتی حسینت ... درلحظه ی گودال پیراهن ندارد...

شاعر:مجید تال

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:29
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(صدایی به رنگ صدای تو نیست) *

3449
1

شعر شهادت حضرت زهرا(صدایی به رنگ صدای تو نیست) صدایی به رنگ صدای تو نیست
به جز عشق نامی برای تو نیست
شب و روز تصویر موعود من
در آیینه جز چشم های تو نیست
تن جاده از رفتنت جان گرفت
رگ راه جز رد پای تو نیست
مزار تو بی مرز و بی انتهاست
تو پاکی و این خاک جای تو نیست
به تشییع زخم تو آمد بهار
که جز سبز، رخت عزای تو نیست
کسی کز پی اهل مرهم رود
دگر شیعه ی زخم های تو نیست
به آن زخم های مقدس قسم
که جز زخم، مرهم برای تو نیست
شاعر:قیصر امین پور

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مرثیه حضرت زهرا(خورشیـدوار سـر کشد از دل شراره‌ام) *

2269
1

شعر مرثیه حضرت زهرا(خورشیـدوار سـر کشد از دل شراره‌ام) خورشیـدوار سـر کشد از دل شراره‌ام
ای آسمـان بســوز بـه مـاه و ستاره‌ام
من چاره‌ساز خلقم و با داغ فاطمه
افتــاده‌ام ز پــا و ز کـف رفته چاره‌ام
آن تازیانه‌هــا کـه به ناموس من زدند
خـورده درسـت بــر جگــر پاره‌پاره‌ام
گویــی هـزار مرتبه جانم به لب رسید
افتـاد چـون بـه بـازوی زهـرا نظاره‌ام
ای چاه غصه‌های علـی زخـم سینه‌ات
ای تـا ابـد شریـک غـم بــی‌شماره‌ام
یک بـار کشـت ناله‌ات از پشت در مرا
غسل شبانـه‌ات شـده مـرگ دوباره‌ام
با آنکــه خــود غریب‌تر از خلق عالمم
قبــر غــریب تــو شــده دارالزیـاره‌ام
بی‌تو چو شمع سوخته هی آب می‌شوم
جــای نــفس ز سینـه برآیـد شراره‌ام
وقتـی کـه یــاد روی کبـود تو

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(آب شدم بس به زمین خون ز سرم ریخت) *

2377

شعر شهادت حضرت زهرا(آب شدم بس به زمین خون ز سرم ریخت) آب شدم بس به زمین خون ز سرم ریخت
بال پریدن نمانده بس که پرم ریخت
"خانه ی حیدر" نه شده "گلشن زهرا
با نفسم لاله ز بس دور و برم ریخت
پشت در خانه که افتادم علی گفت:
وای که بی یار شدم من ، سپرم ریخت
سوخت در و ، سست شد و ، روی من افتاد
داد زدم فضه بیا که ثمرم ریخت
دست علی بسته بود و دست همه باز
از اثر هجمه ی شان برگ و برم ریخت
حرف ز تابوت زدم زینب من مرد
خاک یتیمی به سرش گل پسرم ریخت
شاعر:رضا رسول زاده

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(بر جانماز وقت دعای شبانه ها) *

2705
1

شعر شهادت حضرت زهرا(بر جانماز وقت دعای شبانه ها) بر جانماز وقت دعای شبانه ها
تازه شوند درد همه تازیانه ها
چون اشک روی گونه ی من غلط می خورد
از زخم صورتم کشد آتش زبانه ها
از من دعا به یک یک همسایه ها رسید
شد ناسزا نصیبم از آمین خانه ها
من نان خشک و آب سر سفره می نهم
پر می کند خلیفه ی غاصب خزانه ها
من خرج گشته ام به خدا در ره علی
با استناد کردن بر این نشانه ها
روی کبود و موی سفید و قد هلال
هستند اوج روضه ی من در ترانه ها
بر رنگ زیر چشم ترم غبطه می خورند
تا روز حشر رنگ همه سرمه دانه ها
فضه به موی زینب من شانه می زند !
کاری که بر نیاید از این کتف و شانه ها
شاعر:رضا رسول زاده

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعرشهادت حضرت زهرا(دوباره شب شد و چشمان ماه بیدار است) *

2689

شعرشهادت حضرت زهرا(دوباره شب شد و چشمان ماه بیدار است) دوباره شب شد و چشمان ماه بیدار است
دوباره شب شد و دل تنگ دیدن یار است
سر مزار تو می آیم و ز طفلانم
نهان نمودن این راز سخت و دشوار است
ز جای خیز که حیدر رسیده زهرا جان
ز جای خیز که اکنون زمان دیدار است
ز زیر خاک بتاب ای همیشه مهتابم
ببین که دیده ی من بی حضور تو تار است
حسن هنوز از آن روز تلخ بد خواب است
به این قبیل مصیبات علی گرفتار است
هنوز بوی تو از خشت های خانه رسد
هنوز رنگ و لعابت به روی دیوار است
کنار خانه ی مان رد خون تو باقی ست
شنیده ام ز سر آن غلاف و مسمار است
برای مرگ علی گریه ی تو کافی بود
ولی هنوز مدینه به فکر آزار است
تو را زدند و به من نیز تسلیت گفتند
فلک ببین که چگونه مرا هواداار

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(دستم شكسته وبدنم درد ميكند) *

2490
2

شعر شهادت حضرت زهرا(دستم شكسته وبدنم درد ميكند) دستم شكسته وبدنم درد ميكند
گويا اجل مرا زخودش طرد ميكند
يارب بگير جان مرا خسته ام مكن
خونم كه ميرود بدنم سرد ميكند
***من جوان بودم وچون غنچه ي گل... پژمردم
اي عمو(حمزه ع)كاش كه قبل از پدرم مي مردم
كاشف الكرب پدر كاش تو بودي انجا
بي هوا از دو طرف سيلي محكم خوردم

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 رضا رسول زاده

شعر مناجاتی حضرت زهرا(س)( از اشک های چشم تو زمزم درست شد) * رضا رسول زاده

4054
2

شعر مناجاتی حضرت زهرا(س)( از اشک های چشم تو زمزم درست شد) از اشک های چشم تو زمزم درست شد
از ناله های نیمه شبت غم درست شد
با یاری ملائکه در هیئت خدا
از چادر سیاه تو پرچم درست شد
اوّل تو آفریده شدی، شک نمی کنم
ز آن پیشتر که طرح دو عالم درست شد
وقتی به شکل انسیه ی کاملی شدی
از باقیِ گلت گل ما هم درست شد
ما را طلایه دار غم تو نوشته اند
از آن زمان که غصّه و ماتم درست شد
ما نوکر حسین غریب شما شدیم
از فاطمیه ای که محرّم درست شد
شاعر:رضا رسول زاده

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:08
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(از ابتدا تا قیامت، اسلام مدیون زهراست) *

2388

شعر شهادت حضرت زهرا(از ابتدا تا قیامت، اسلام مدیون زهراست) از ابتدا تا قیامت، اسلام مدیون زهراست
اسلام نه، آفرینش، عمری ست ممنون زهراست
نصف جهان وامدارِ فریاد خاموش حیدر
آن نیمه ی دیگرش نیز، همواره مرهون زهراست
از دین و آئین احـمد، مانده اگر آب و رنگی
از اشک چشمان بانوست، از رخت گلگون زهراست
دیروز اهل سقیفه، امروز آل خلیفه
فرقی نکرده ست دشمن، این حرفِ اکنون زهراست
آتش همــان آتش ست و ٬سیلی همان ضرب سیلی
همشیره! طاقت بیاور... این صبر، قانون زهراست
در سینه ای که علی هست، زخم و جراحت طبیعی ست
خون تو آیات آیا، قرمزتر از خون زهراست؟
شاعر:محسن رضوانی

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:10
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(با چشم های بی نوایش گریه می کرد) *

2859
-1

شعر شهادت حضرت زهرا(با چشم های بی نوایش گریه می کرد) با چشم های بی نوایش گریه می کرد
مسمار هم حتّی برایش گریه می کرد
هر چند بُغضش آسمان را سخت آزرد
گویا زمین بر گریه هایش گریه می کرد
خاموش ماند و رو گرفت و لب فرو بست
با ناله های بی صدایش گریه می کرد
دیروز در وقت نماز صبح دیدم
سرگرم صحبت با خدایش گریه می کرد
دیدم که جارو زد به خانه با مشقّت
دیدم که مادر لا به لایش گریه می کرد
می گفت از پهلو و زخمِ بسـتر و درد
«عجّل وفاتی» شد دعایش... گریه می کرد
چون شمعِ نیمه سوخته سو سو زنان شد
دیدم که حیدر پیش پایش گریه می کرد
«ای کاش ها» در سینه اش آتش گرفتند
«ای کاش» هم بر های هایش گریه می کرد
می دوخت بر روی حسینش چشم ها را
با یاد دشـت کربلایش گریه می کرد
می

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر زبانحال امیرالمومنین با حضرت زهرا( السلام علیکِ یا زهرا) *

2780

شعر زبانحال امیرالمومنین با حضرت زهرا(    السلام علیکِ یا زهرا) السلام علیکِ یا زهرا
چه بلایی سر تو آوردند
پهلویت را فقط نه با پاها
با ته یک غلاف آزردند
بین دیوار و در به زینب گفت
چادرم را بکش به روی تنم
تا مبادا کنار دیده ی تو
خون سینه بریزد از بدنم
بین دیوار و در به حیدر گفت
به کجا می روی عزیز دلم
گر بدون عزیز خود رفتی
تا قیامت ز روی تو خجلم
ضرب سیلی چقدر محکم بود
قدتان هم چو دخترت خم بود
جاری از سینه تو خونابه
جاری از دیده ی تو زمزم بود
چل حرامی و شوهرت تنها
سیلی و چهره ی کبود شما
زینب و دیدن در و دیوار
حیدر و ناله های واویلا
شاعر:جعفر ابوالفتحی

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:22
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(دلِ ما، شيفته‌يِ سبزِ «بهار» است، عزيز) *

2547

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(دلِ ما، شيفته‌يِ سبزِ «بهار» است، عزيز) دلِ ما، شيفته‌يِ سبزِ «بهار» است، عزيز
بي رُخ‌اش، باغِ جنان نيز، نَزار است، عزيز!
مدتي هست كه دَم مي‌زني از نامِ «بهار»
نكند «طعمه‌يِ» گيرايِ شكار است؟ عزيز
اگر اين شائبه‌يِ «طعمه»، حقيقت باشد
قلبِ آن ماه، بدان! تحتِ فشار است، عزيز
حرفِ حق، تلخ نباشد مگر آن حرفي كه
بويِ باطل بدهد! گرد و غبار است، عزيز!
گيرم آن گريه‌يِ تو بر سرِ تابوت، به جا
به غمِ دوست، دلت نيز دچار است، عزيز!
اشك بر قامتِ رعنايِ «نِگارَت» از چيست؟
مُرده‌اي نيست در اين قبر! شيار است عزيز!
آن «بهاري» كه تو خواهي، همه‌اش پاييز است
«ابرِ» مدّ نظرت، ابرِ نَبار است، عزيز!
مردِ خدمت نكند ميل به قدرت هرگز!
«رمزِ خدمت» نكند «ايل و تبا

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت زهرا( خادمت جبریل شد بال و پری پیدا کند) *

4789
3

شعر مدح حضرت زهرا( خادمت جبریل شد بال و پری پیدا کند) خادمت جبریل شد بال و پری پیدا کند
خاک پایت شد مَلَک تاج سری پیدا کند
مصطفی از اولش هم در پی دختر نبود
بلکه بابای تو شد تا مادری پیدا کند
آن همه معراج رفتن علتش یک سیب بود
با همان تثبیت شد پیغمبری پیدا کند
بعد تو پیغمبری هم جمع شد اصلا چه کَس
می تواند در کنار تو سَری پیدا کند
در همین سجاده هم در مَسندِ، الله باش
فاطمه، باید خدا هم مظهری پیدا کند
مرتضی با آن مقامش تازه گردنبند توست
تا که هم تو هم خودش یک زیوری پیدا کند
بیشتر دنبال کسب فیض از قرب تو بود
نه که با وصلت بخواهد همسری پیدا کند
هر که از باب العطایت وارد جنت نشد
از محالات است باب دیگری پیدا کند
بی گمان محشر خودش اهل شفاعت می شود
هر که ا

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:29
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مرثیه حضرت زهرا(چرا بال و پر ما راشکستی) *

4136

مرثیه حضرت زهرا(چرا بال و پر ما راشکستی) چرا بال و پر ما راشکستی
نهال بی بر ما را شکستی
الهی بشکند قنفذ دو دستت
که دست مادر ما را شکستی
***
دعائی زیر لب دارم شبانه
تو آمین گوی ای ماه یگانه
الهی هیچ مظلومی نبیند
عزیزش را به زیر تازیانه
***
فلک دیدی چه خاکی بر سرم کرد
به طفلی رخت ماتم در برم کرد
الهی بشکند دست مغیره
که در این آستان بی مادرم کرد
شاعر:غلامرضاسازگار

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر فاطمیه (با سوز مادرانه فقط گریه می کنی) *

2819

شعر فاطمیه (با سوز مادرانه فقط گریه می کنی) با سوز مادرانه فقط گریه می کنی
هر شب به یک بهانه فقط گریه می کنی
یک شب ز درد سینه فقط آه می کشی
یک شب ز درد شانه فقط گریه می کنی
می ترسم این سه ساله ی تو کم بیاورد
وقتی میان خانه فقط گریه می کنی
حنانه ام به جان علی آب رفته ای
روزانه و شبانه فقط گریه می کنی
هنگام پخت نان که کمی از دل تنور
آتش کشد زبانه فقط گریه می کنی
من که ندیده ام که چگونه تو را زدند
از درد تازیانه فقط گریه می کنی
حرفی که با علی غریبت نمی زنی
آرام و مخفیانه فقط گریه می کنی
بعد از هزار سال تو بر غربت علی
بانوی بی نشانه فقط گریه می کنی
شاعر:رضا رسول زاده

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:33
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد