شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس

شعر شهادت حضرت زهرا(اگر گرفته دلت مثل من بهانۀ گل) *

2255

شعر شهادت حضرت زهرا(اگر گرفته دلت مثل من بهانۀ گل) اگر گرفته دلت مثل من بهانۀ گل
بیا به آدرس ذیل درب خانۀ گل
در شکستۀ چوبی به کوچۀ هاشم
مگر که در بگشاید کریم خانۀ گل
همان مقاوم چوبی که استقامت کرد
برای حفظ سند های محرمانۀ گل
دری که مبدأ تاریخ درد های شماست
و چون شکست سرش را گذاشت شانۀ گل
از او بپرس خبر را که شاهد عینی است
از او که خون به جگر دارد از زمانۀ گل
از او بپرس که همپای عرش لرزیده است
به وقت خطبۀ غرا و قاطعانۀ گل
از او بپرس گمان می کنی نمی داند
کجاست آدرس قبر مخفیانه گل

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر حضرت زهرا(هر چند خانه از همه خانه ها سر است) *

2342

شعر حضرت زهرا(هر چند خانه از همه خانه ها سر است) هر چند خانه از همه خانه ها سر است
این آشیانه مسلخ سرخ کبوتر است
از انتشارعطر تو در پر کشیدنت
این آشیانه تا به قیامت معطر است
هر قدر خواستم که صبوری کنم, نشد
مادر! عجیب ماتم تو گریه آور است
از لحظه ای که ابر شدی بین کوچه ها
باران گرفته صورت دیوارها تر است
بعد از تو هر چه لاله دراین دشت داغدار
بعد از تو هر چه یاس دراین باغ پرپراست

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(این قایق پهلوگرفته درکنار کوه همراهی) *

2258

شعر حضرت زهرا(این قایق پهلوگرفته درکنار کوه همراهی) این قایق پهلوگرفته درکنار کوه همراهی
ازغنچه ی پژمرده باری دارد، ازامواج درد، آهی
اما چرا نیلی ست ماه عشق!؟ ماه ما عسل گون بود
برگونه اش این سایه افتاده ست از اجرام خودخواهی
خشم فروکش کرده با صبر نیامش گرچه خو دارد
تیغ مذاب است اشک، واکرده ست از چشمان او راهی
اسرار قصر عشق و سرّ ِ حضرت بانو چنان رازی ست
که شاه پیچیدش در اندوه و سپردش به دل چاهی
گاهی پریواران شب که سوره ی اسرار می خوانند
ما مردمان در چاه می بینیم عکس چهره ی ماهی
یا از نهاد چاه آهی می نشیند گاه بر مهتاب
ما مردمان در ماه می بینیم عکس صورتش گاهی
***
یا حضرت بانو! غزل امشب جسارت کرد و نامت برد
رسم است اگر بخشد گدایان سمج را از کرم ش

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:43
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(وبرگ برگ دلم راورق بزن بانو) *

2700

شعر شهادت حضرت زهرا(وبرگ برگ دلم راورق بزن بانو) وبرگ برگ دلم راورق بزن بانو
سری به کلبه ی این مستحق بزن بانو
که واژه های مقدس همه ردیف شوند
وبا حضور شما در غزل عفیف شوند
منم که گم شده ام بی مزار من هستم
به دور محور غم بی قرار من هستم
برای از تونوشتن بهانه می خواهم
واز حضور شما جزدعا نمی خواهم
نشسته بغض که شاید گره گشابشوی
که کوثرانه بباری علاج مابشوی
همین که عطر بهشتت نصیبمان بشود
جواب غربت "امن یجیب..."مان بشود...
به یادتان تن شب بوی یاس می گیرد
وهرکه عاشقتان شد ز شوق میمیرد...
نشسته پشت دری که ...کنیز خانه ی تست
کبوترانه پریده به شوق شانه ی تست
چقدر فصل غریبانه را ورق بزند
دلش گرفته ودردش فقط بهانه ی تست
به آسمان خدا هم اگر نگاه کنی
همیشه

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل وصف حضرت زهرا(س)(دلم را شکستم که از او بگویم) *

2971
1

غزل وصف حضرت زهرا(س)(دلم را شکستم که از او بگویم) دلم را شکستم که از او بگویم
که از قبله ی قوم آهو بگویم
بگویم دلیل ِ تب ابر ها را
از این سیل ِ باران به هر سو بگویم
قلم سوخت از آتش ِ پشت ِ آن در
چه طور از کبودی ِ پهلو بگویم؟!
قیامت به پا شد ، قد سرو تا شد
که از درد دل های بانو بگویم
چه طور از دل شیر ِ در بند ِ میدان
در این شعر آشفته گیسو بگویم؟
چه طور از دل ِ خون ِ مردی که حالا
سرش را نهاده به زانو بگویم؟
بگریم بر این ماجرا ، های های و
بمیرم در این بین و هو هو بگویم
من آن زنده رودم که در ماتم او
غمم را کماکان به خواجو بگویم
شاعر:محمدرضا سلیمی

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:47
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(آتش کینه ز در بالا گرفت) *

2740

شعر حضرت زهرا(آتش کینه ز در بالا گرفت) آتش کینه ز در بالا گرفت
دامن معصومه ی زهرا گرفت
عاقبت خصم پلید فاطمه
انتقام خویش از مولا... گرفت
شرح سیلی فدک یک جمله است
ای خدا ماه رخ زهرا گرفت
فهم این روضه میسّر نیست نیست
میخ در در سینه ی او جا گرفت
فاطمه آمد میان کوچه ها
دست مولا را چه بی پروا گرفت
تازیانه بهر او کافی نبود
از علی او را به ضرب پا گرفت
خون زهرا ریخت بین کوچه ها
آسمان هم زین عظما گرفت
شاعر:مجتبی روشن روان

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:49
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(تمام دفتر شب در تب سحر می سوخت) *

2662

شعر شهادت حضرت زهرا(تمام دفتر شب در تب سحر می سوخت) تمام دفتر شب در تب سحر می سوخت
زنی میان غزلهای شعله ور می سوخت
دگر چه فرق که پروانه بود یا ققنوس
بدان که بال و پری داشت پشت در می سوخت
جز این نبود که می خواست اینچنین باشد
اگر که شعله نشین گشته بود اگر می سوخت
چگونه خم نشود، می شود مگر وقتی
ز میخ داغ چنان شد که تا کمر می سوخت
صدای ناله می آمد ولی نفهمیدم
که مادر است در آتش و یا پسر می سوخت
نه فاطمه ست! که با او در آسمان خدا
نشسته حضرت جبریل بال و پر می سوخت
نه خانه بود نه دریا بگو که اقیانوس
بگو که عرش خدا بود سر به سر می سوخت
حدیث خانه و در هرچه بود آتش بود
چه شد که فاطمه از کوچه بیشتر می سوخت
شاعر:محسن ناصحی

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(رسم شد روی زمین بعد از پیمبر سوختن) *

3689
1

شعر شهادت حضرت زهرا(رسم شد روی زمین بعد از پیمبر سوختن) رسم شد روی زمین بعد از پیمبر سوختن
رسم شد پهلو شکستن، جور دیگر سوختن
سوختن بسیار می باشد ولیکن تازگی
رسم شد در امّت اسلام، کوثر سوختن
سوختن چیز قشنگی نیست اما می شود
پای عشقی یک نفس از پای تا سر سوختن
عشق می آید مبارکباد می گوید بیا
دل بنِه بر سوختن چون شد مقدّر سوختن
سوختن زیباست اما باز چیز دیگریست
ذرّه ذرّه مثل زهرا پای حیدر سوختن
هرکسی یک جور می سوزد به رسم عاشقی
یاس اما دوست می دارد معطر سوختن
سبقت از هم می گرفتند و علی می دیدشان
فاطمه همراه با دیوار و در، در سوختن
عشق اگر عشق است می خواهد پرشان تر شدن
عشق اگر عشق است می خواهد مکرر سوختن
هرکه عشقش بیش، دردش بیش، سوزش بیشتر
می پسندد دوست ا

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(کوثری این سو و آن سو هل أتی افتاده بود) *

2523

شعر شهادت حضرت زهرا(کوثری این سو و آن سو هل أتی افتاده بود) کوثری این سو و آن سو هل أتی افتاده بود
جان احمد، آرزوی مرتضی افتاده بود
نور می زد از پس ابر سیاه چادرش
گوئیا خورشید عالم از سماء افتاده بود
هرکسی با هرچه دستش بود بر او حمله برد
وای بر من، عشق زیر دست و پا افتاده بود
هم حسن پیچید بر خود هم کنار در حسین
چونکه بر گل جای دستی بی حیا افتاده بود
تا همین اندازه می گویم، پس از آن حادثه
چادر خاکی کنار یک عبا افتاده بود
پرسشی دارم جوابش را بگو آهسته تر
گوشوار مادر زینب کجا افتاده بود؟
شاعر:سید محمد جوادی

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:54
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(گفت بگذار از بـرای سفــره ها) *

2387

شعر حضرت زهرا(گفت بگذار از بـرای سفــره ها) گفت بگذار از بـرای سفــره ها
سیـن اول، سیـلـی آن بـی حیـا
دومین سین، سقط بود و محسنش
این غم عظماسـت، گشته قاتلش
سین سوم، سرخی مسمـار بـود
رنـگ خــون پهلــوی آن یار بود
گفت سین چهارمم کار در است
سینـه ی مجروح مسمـار در است
پنجمین سین، سوختن با دربها
ســوختــن بـا آتـش نامـــردها
سیـن شـشم، سختی درد و اَلَم
دیــدن حیـدر(ع) میان موج غـم
آخـرین سین از برای سفـره ام
آتشــی افروخــت در کاشـانـه ام
هفتمین سین، ساختن با درد بود
چـون مدینه آن زمان نامــرد بود
آمــدند بهــر عیـادت دیـوها
با چـه رویی؟؟ من نمیدانم خـدا!!

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:56
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مرثیه حضرت زهرا(دامـن پــر از ستـاره بـه خـون جگر کنم) *

2476
2

مرثیه حضرت زهرا(دامـن پــر از ستـاره بـه خـون جگر کنم) دامـن پــر از ستـاره بـه خـون جگر کنم
مرگم به از شبی است که بی‌تو سحر کنم
ای جــوشن همیشــۀ حیــدر! چـرا نشد
مـن پشت در بـرای تو خود را سپر کنم؟
نـزدیک بــود لحظــۀ «یا فضه» گفتنت
مـن زودتـر بــه عالـمِ عقبـی سفر کنم
شــد بـا وصیتِ پـدرت بسته دست من
حامــی مــن! نشـد ز تو دفع خطر کنم
چـون کاغــذ فـدک جگرم پاره می‌شود
هـرگـه ز کوچه‌هــای مدینـه گذر کنم
آتش برآیـد از دل تنگـش بـه جای آب
گرچــاه را ز درد نهــانت خبــر کنــم
ای کـاش مـرگ پـرده کشـد بـر نگاه من
تـا کـی نگـه بـه کوچـه و دیوار و در کنم
تنها به این خوشم که کند روز چون غروب
آیـم کنـار قبـر تــو شــب را سحــر کنم
یــارب تـو اشــک چشـم ع

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

رباعی حضرت زهرا(س)(محبوبه ی ذات ازلی را کشتند) *

3238
-1

رباعی حضرت زهرا(س)(محبوبه ی ذات ازلی را کشتند) محبوبه ی ذات ازلی را کشتند
یا مادر یازده ولی را کشتند
با نارِ سقیفه وحی را سوزاندند
پیغمبر و زهرا و علی را کشتند
***
کی بود گمان به فتنه دامن بزنند
آتش به سرای حیِّ ذوالمن بزنند
ای اهل مدینه از شما می پرسم
کی دیده سه نامرد به یک زن بزنند
شاعر:غلامرضا سازگار

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:59
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(ای چراغ خانه ام سو سو نزن) *

3308
1

شعر حضرت زهرا(س)(ای چراغ خانه ام سو سو نزن) ای چراغ خانه ام سو سو نزن
مرغ حقّم ناله ی کو کو نزن
حال که دستت شکسته لا اقل
چند روزی خانه را جارو نزن
ای جوان نیمه جان پیرم نکن
زیر چادر دست بر پهلو نزن
چند روزی هم اگر شد دست بر
زخم های گوشه ی ابرو نزن
یا دگر در پیش پایم پا نشو
یا دگر پیش علی زانو نزن
خواستی برخیزی از بستر بگو
یا که بر دیوار خانه رو نزن
ای همه دار و ندار بو تراب
ای چراغ خانه ام سو سو نزن
شاعر:وحید محمدی

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:01
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل حضرت زهرا(در نمی آید جلو..........................فاطمه می آید و حیدر نمی آیدجلو) *

2355

غزل حضرت زهرا(در نمی آید جلو..........................فاطمه می آید و حیدر نمی آیدجلو) در نمی آید جلو..........................فاطمه می آید و حیدر نمی آیدجلو
در مرام شیعیان..........................تا ولی باشد که پیغمبر نمی آید جلو
دست بالا می رود......................هرچه زحمت می کشد معجر نمی آید جلو
درد مادر این شده.......................شانه بالا می رود دختر نمی آید جلو
درد دختر این شده......................وقت بازی کردنم مادر نمی آید جلو
درد زهرا و علی ست...................که حسن از چارچوب در نمی آید جلو
درداهل خانه شد..........................اینکه مادر دیگر از بستر نمی آید جلو
شاعر : مهدی رحیمی

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:10
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(ای آشناترین چه غریبانه می روی) *

3340
2

شعر شهادت حضرت زهرا(ای آشناترین چه غریبانه می روی) ای آشناترین چه غریبانه می روی
مخفی ز چشم شهر ز کاشانه میروی
ما که بنای دوری از هم نداشتیم
بانوی خانه بی علی از خانه می روی
آخر هم آرزو به دل زینبین ماند
گیسوی طفل را نزدی شانه، می روی
بودی کبوتر و به پرستو بدل شدی
هم زود، هم کبود از این لانه می روی
**
گر چه مرا نبردی و تنها گذاشتی
راحت شدی از آن همه دردی که داشتی
امشب که غسل دادم و شستم تن تو را
فهمیدم از چه نای نفس هم نداشتی
فهمیدم عاقبت که چرا موقع نماز
هر بار بین سجده گل لاله کاشتی
فهمیدم عاقبت که چرا پیش محرمت
یک لحظه معجر از سر خود بر نداشتی
**
غسل به زیر پیرهنت باورم نشد
زخمی که بود بر بدنت باورم نشد
دیدم هنوز هم اثر تازیانه ها
مانده به

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:17
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر نذر حضرت زهرا(حالا که فصل میوۀ باغات چشم توست) *

2271

شعر نذر حضرت زهرا(حالا که فصل میوۀ باغات چشم توست) حالا که فصل میوۀ باغات چشم توست
چشم حقیر هم به عنایات چشم توست
تا سیب های سرخ بیفتند از درخت
یک یک در این سبد به اشارات چشم توست
هر برگِ شاخه « دست قنوتی است پیش رو»
گوید زمان زمان مناجات چشم توست
ای آسمان دوباره گلو صاف کن، زمین
اینجا در انتظار بیانات چشم توست
از اشک دیدگان تو این باغ خورده آب
این حرف مستند به روایات چشم توست
هفت آسمان ستاره و خورشید کُلّهم
یک نقطه پیش ارض و سماوات چشم توست
امشب اگر نگاه تو اینجا نباردم
معلوم می شود که مجازات چشم توس

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا-(کار مشـکل‌ســــاز شد خـــانه‌داری با تن تب‌دار مشـکل‌ســـاز شد) * حامد تجری

2644
2

شعر شهادت حضرت زهرا-(کار مشـکل‌ســــاز شد خـــانه‌داری با تن تب‌دار مشـکل‌ســـاز شد) کار مشـکل‌ســــاز شد خـــانه‌داری با تن تب‌دار مشـکل‌ســـاز شد
ســــعی دارد پـا شـود ســعی او هربار شد تکرار مشـکل‌ســـاز شد
رفت تا جـــــارو کنـد خانه جــاروکردنش این‌بار مشـکل‌ســـاز شد
حــــرف با پهــلو زد و نیش تیـز در همان مسمار مشـکل‌ســـاز شد
دست سنگین جای خود وقت سیلی خوردنش دیوار مشـکل‌ســـاز شد
مشــکلاتش یک‌ طرف رو گرفتـــن از علی بسیار مشـکل‌ســـاز شد
شاعر:حامد تجری

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(از غم فرقت زهرا دل حیدر سوزد) *

2987
-1

شعر شهادت حضرت زهرا(از غم فرقت زهرا دل حیدر سوزد) از غم فرقت زهرا دل حیدر سوزد
یا که در نه فلک از خیل ملک، پر سوزد
اهرمن آتش کین زد به در خانه وحی
که هنوز عالمی از آتش آن در، سوزد
از ستم سوخت در خانه زهرای بتول
که از آن شعله کین، قلب پیمبر سوزد
از فشار در و دیوار شکست آینه ای
که دل اهل ولا تا صف محشر، سوزد
خواست تا باغ فدک را بستاند ز عدو
چه بگویم که چه شد خامه و دفتر سوزد
کرد پنهان ز علی پیرهن خونین را
که از آن واقعه جان و دل حیدر سوزد
شرح خونابه پهلو، نتوان کرد بیان
دل از آن قصه ی پر غصه، مکرر سوزد
رفت از دست علی فاطمه کز سوز غمش
روز و شب جان و دل حیدر صفدر سوزد
غسل داد و کفنش کرد علی، در دل شب
که هنوز از محنش کاه چو اختر، سوزد
از دل سوخته

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:41
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(سلام ای سوره ی مشهور رحمت) *

2728

شعر شهادت حضرت زهرا(سلام ای سوره ی مشهور رحمت) سلام ای سوره ی مشهور رحمت
مبارک آیه ی پر نور رحمت
سلام ای مادر زیبایی و عشق
که هستی تا ابد مأمور رحمت
تو عشق رحمةٌ للعالمینی
که بودی از ازل منظور رحمت
خدا بهر نبی با دست مهرش
تو را پیچید لای تور رحمت
قیامت می شود قدر تو معلوم
شب قدر علی مستور رحمت
خدایی خدا در خلقت توست
گرفته با تو ذکر شور رحمت
گدای نیمه شب های تو هستم
بود بیت گِلینت طور رحمت
قیامت می کند صادر خداوند
به نام نامیت دستور رحمت
خدا حنّان و تو حنّانه هستی
بود رفتار تو منشور رحمت
تبر دستان چه ها کردند با تو
گل سرخ و سفید و بور رحمت
شاعر:مجتبی روشن روان

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:43
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(اشکت چکید نم نم و باران لقب گرفت) *

3185
1

شعر شهادت حضرت زهرا(اشکت چکید نم نم و باران لقب گرفت) اشکت چکید نم نم و باران لقب گرفت
چشم تو ابر و آه تو توفان لقب گرفت
پیش از تو سربزیر نبودند بیدها
بعد از تو غنچه سر به گریبان لقب گرفت
بانوی آب های جهان خانه ی تو نیست
این گوشه ای که کلبه ی احزان لقب گرفت
بانو چقدر درد علی را گریستی
با دیده ای كه ابر بهاران لقب گرفت
شش گوشه ی بهشت ضریح حسین توست
شش گوشه ای كه روضه ی رضوان لقب گرفت
آن شش هزار و ششصد و اندی به جای خود
تنها سه آیه بود که قرآن لقب گرفت
برخوان «یطعمون » تو دائم نشسته «دهر»
این سوره «هل اتی علی الانسان» لقب گرفت
از خانه ی «لیذهب عنکم» طلوع كرد
نوری که قلب عالم امکان لقب گرفت
پروانه سوخت پشت دری که... خدای من
این بود آتشی که گلستان لق

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(از غصه خبر نبود، تا فاطمه بود) *

3096
2

شعر شهادت حضرت زهرا(از غصه خبر نبود، تا فاطمه بود) از غصه خبر نبود، تا فاطمه بود
دل بود، دل و سرود، تا فاطمه بود
این خانه که بوی درد و غربت دارد
پر بود ز بوی عود، تا فاطمه بود
زین خانه همیشه بوی گل می آمد
این عطر همیشه بود، تا فاطمه بود
از بعد نبی دوباره هم می آمد
جبریل در آن فرود، تا فاطمه بود
در چشم علی همیشه آبی می شد
یک خاطره کبود، تا فاطمه بود
این ها که به خویش تسلیت می گویند
بودند ولی چه سود، تا فاطمه بود
تکلیف علی چه هست چون فاطمه نیست؟
تکلیف علی چه بود، تا فاطمه بود؟
شاعر:رضا جعفری

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعرشهادت حضرت زهرا(نیمه شب گرد سپیدی بر خضاب افتاده است) *

2992

شعرشهادت حضرت زهرا(نیمه شب گرد سپیدی بر خضاب افتاده است) نیمه شب گرد سپیدی بر خضاب افتاده است
کوه غم برشانه های بو تراب افتاده است
شاخه های یاس دارد بر زمین می افتدو..
در میان غنچه هایش اضطراب افتاده است
زخم وپهلو ...میخ وسینه...خون وبازوی کبود
بر دو دستش زخم سنگ آسیاب افتاده است
بافه ی موهای دختر بین دستانش رهاست
چشمهای بی فروغش رو به خواب افتاده است
آیه آیه سوره سوره نور می آید به گوش
جبرئیل از عرش دنبال جواب افتاده است
از ندامت میخ سر کوبیده بر دیوار ودر
بر تن وجدانش انگاری عذاب افتاده است
یاس دیگر بر زمین افتاده...، بین کوچه ها
بوی نرگس می وزد عطر گلاب افتاده است
شاعر:ساجده سجادپور

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(نبیند چشم گردون عاشق اینسان پاک بـــــــــــعد از تو) *

2565

شعر شهادت حضرت زهرا(نبیند چشم گردون عاشق اینسان پاک بـــــــــــعد از تو) نبیند چشم گردون عاشق اینسان پاک بـــــــــــعد از تو
نتابد مهر ومه راآفتاب از خاک بعــــــــــــــــــــــــــــــداز تو
مرا انبوه این اندوه خواهد کشت میـــــــــــــــــــــــــدانم
مرا این درد آتشناک ،سوزد پاک بعــــــــــــــــــــــد از تو
گل سرخ خدا ،یاس نبی ،ریحانه ی احمـــــــــــــــــــــــد
بهار افتد خزان ،بلبل گریبان چاک بعد از تـــــــــــــــــــــو
پس از تو، هیچ خیری نیست هستی را دگر، بانـــــــــو
وپیش چشم من گیتی است چون خاشاک بعد از تو
حریم عشق را حرمت شکست ایکاش می مــــــــردم
مرا پیک اجل می بست بر فتراک بعــــــــــــــــــــــداز تو
تو لطف محض بودی ،سوختی ،احساس گلگون شد
ب

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مرثیه حضرت زهرا(دست ِ اسلام را چرا بستيد!؟) *

3090

شعر مرثیه حضرت زهرا(دست ِ اسلام را چرا بستيد!؟) دست ِ اسلام را چرا بستيد!؟
فاتح بدر و خندق است اين مرد
يادتان رفته درب خيبر را
با همين دستها شكست اين مرد
***
يادتان رفته در حنين و احد
ذوالفقار گره گشايي داشت
يادتان رفته تا همين ديروز
در مدينه برو بيايي داشت
***
شرم تان باد! ناجوانمردان
نكشيدش چنين غريبانه
اسدالغالب است، مي جنگد
پنجه در پنجه، مرد و مردانه
***
يادتان رفته از لب ِ تيغش
جاي ِخون، رأفت و كرم مي ريخت
يادتان رفته بي زره ، تنها
لشگري را علي به هم مي ريخت
***
يادتان رفته ذوالفقارش را
ماجراهاي فن ِ دستش را
مَرحبُ و عَمروَد دو نيم شدند
يادتان رفته ضرب ِ شصتش را
***
يادتان رفته آن رشادت ها
مرد ميدان غزوه ها مي شد
تا شماها فرار مي كرديد

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:59
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ایام فاطمیه-امام علی(حریر سبز نبوت چه شد که چین خوردی ؟) *

3017
1

شعر ایام فاطمیه-امام علی(حریر سبز نبوت چه شد که چین خوردی ؟) حریر سبز نبوت چه شد که چین خوردی ؟
به همسرت که نگفتی کجا زمین خوردی
پس از نبی تو فقط غصه و فقط سیلی
برای یاری اسلام و حفظ دین خوردی
سر نماز جماعت نگاهشان کردم
تو لطمه خورده ای از "آن" و یا از "این" خوردی !؟
سند به دست ز مسجد که آمدی بیرون
چگونه سیلی از آن مرد در کمین خوردی ؟
دو گوشواره شکسته به گوش تو زهرا
تو هم ز دست و ز دیوار ... ! اینچنین خوردی ؟
گل بنفشه ی حیدر تو جام دردت را
از این کبودی یکدست بر جبین خوردی
به فکر حال خودت باش ارغوانی من
چقدر غصه برای من غمین خوردی
شاعر:رضا رسول زاده

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:02
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(بال و پري سوخت باورکن اي دل) *

2811

شعر شهادت حضرت زهرا(بال و پري سوخت باورکن اي دل) بال و پري سوخت باورکن اي دل
يک آيه تطهير ، يک سوره کوثر
پيغمبري سوخت باورکن اي دل
يک شير دربند يک کوچه ي تنگ
گُردآوري سوخت باورکن اي دل
حــالا تمــــام آن کوچه تاريــــــخ
در دفتري سوخت باورکن اي دل
بـــايد غزل را با خــــــون ببندم
شعر تري سوخت باورکن اي دل

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:06
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(ما را غلام حضرت مادر نوشته اند) *

3797
4

شعر شهادت حضرت زهرا(ما را غلام حضرت مادر نوشته اند) ما را غلام حضرت مادر نوشته اند
مجنون و سر سپرده حیدر نوشته اند
طوفان به ذكر حضرت زهرا بپا كنیم
ما را غبار چادر مادر نوشته اند
مسئول رفت و روب و كنیزی بیتتان
در سرنوشت مریم و هاجر نوشته اند
از بهر بستن دهن مردم حسود
نامت به نام نامی كوثر نوشته اند
شعرم به سوی روضه گریزی گرفته است
دستی برای لطمه بر سر نوشته اند
تا که شنید فضه صدای غریبی ات
فهمید قصه را كه پس در نوشته اند
دشمن تو را به جرم علی گفتنت زده
مادر تو را فدائی رهبر نوشته اند

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(زنی که مثل تو قبری نداشت مریم هم) *

3071
1

شعر شهادت حضرت زهرا(زنی که مثل تو قبری نداشت مریم هم) زنی که مثل تو قبری نداشت مریم هم
نبود، چون که به تو نیست ، خاک، محرم هم
نشسته اند سر دست پخت سفره ی تو
به غیر ذات ،همه، بلکه اسم اعظم هم
همه به سمت تو یا راکعند یا ساجد
اگر غلط نکنم قبله ی دو عالم هم
گلوی قافیه ها را نواختم تک تک
همه به وصف شما الکن اند این " هم" هم
وجای قبر تو را هیچ کس نمی داند
مسیح و حضرت ادریس ، شیث و آدم هم
فدک تمامی دنیاست ، این زیاد نبود
دریغ میشود از تو ولی همین کم هم
قبول کن به علی سخت سخت می گذرد
که نیست بر لب تو حال یک "عزیزم" هم
نه سیلی متشابه ، نه محکمات فدک
نه خاک پوشیه ی گیسوان درهم هم
تمام حرف دلم نیست ، حرف من این است
زنی که مثل تو قبری نداشت مریم هم...
شاعر:ر

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:15
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(کبوتروار می گردم به دور خانه حیدر) *

2664
1

شعر شهادت حضرت زهرا(کبوتروار می گردم به دور خانه حیدر) کبوتروار می گردم به دور خانه حیدر
خوشا روزی که بنشینم به روی شانه حیدر
جدا کن راه ما را از پریشانهای در پیله
که آنان عاشق شمعند و ما پروانه حیدر
مرا از سلطنتهای شب تاریک باکی نیست
که دارم دولتی از صورت ماهانه حیدر
خبر دارم به شهر عشق می گویید آبادی!
دلم آباد شد روزی که شد ویرانهء حیدر
روانت شاد باد و یاد و نامت جاودان "فریاد!"
که شعرت پر شد از عشقت به اهل خانه حیدر
شاعر:امین نورالهی

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:17
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مرثیه حضرت زهرا(زينب تورا به جان من آرام گريه كن) *

5414
9

شعر مرثیه حضرت زهرا(زينب تورا به جان من آرام گريه كن) زينب تورا به جان من آرام گريه كن
مثل برادرت حسن آرام گريه كن
ميدانم آب ميشوي از داغ مادرت
مانند شمع انجمن آرام گريه كن
كمتر به اين شمايل نيلي نگاه كن
سيلي مزن به صورتت آرام گريه كن
اينقدر خاك بر سر و روي خودت مريز
قدري كنار اين بدن آرام گريه كن
دستم رسيده است به زخمي عميق واي
زينب بيا بگو به من آرام گريه كن
حالا بيا به ياده حسينه غريبمان
بنشين و پاي اين كفن آرام گريه كن
شاعر:مصطفی متولی

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:18
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد