شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس

شعر شهادت حضرت زهرا(هر گاه چون خمیده برم راه می روی) *

2523
1

شعر شهادت حضرت زهرا(هر گاه چون خمیده برم راه می روی) هر گاه چون خمیده برم راه می روی
باور کن از خجالت تو آب می شوم
هر شب به یاد چشم شقایق گرفته ات
از فرط گریه بهر تو در خواب می شوم
نُه سال هم دم دل تنهای من شدی
بگذاشتی جوانی خود را به پای من
جان علی بیا، مرو از خانه، بی کسم
زود است رفتنت ز برم با وفای من
ای خانه دار بستری ام جان محسنت
برخیز و بهر دل خوشیم کارِ خانه کن
هر چند درد شانه بریده امان تو
آشفته موی دختر خود باز شانه کن
یک بار روی خود به علی هم نشان بده
آخر من ای بنفشه ترین محرم توأم
با من ز زخم های تن خود سخن بگو
ای زخمی مدینه شریک غم توأم
تو روز و شب ز گریه که سیری نداشتی
این روز آخری ز چه لبخند می زنی؟
تابوت دیده ای که چنین شادمان شدی

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر حضرت زهرا(چند تایی زدند با پا در) *

7091
6

شعر حضرت زهرا(چند تایی زدند با پا در) چند تایی زدند با پا در
تا که افتاد روی زهرا، در
گیرم از دست سنگ ها نشکست
چه کند بار شیشه اش با، در
همه کج رفته اند... حتی میخ
همه لج کرده اند... حتی در
کم نیاورده است، اما شال
کم نیاورده است، اما در.
سرش از ازدحام ناچاراً.
یا به دیوار می خورد یا در
می کشیدند از توی کوچه
فاطمه را یکی یکی تا در
دختری داد می زند: بابا
دختری داد می زند: مادر
شاعر:علی اکبر لطیفیان

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:22
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(چنان شکسته پرم که، پریدنم هرگز) *

2722

شعر شهادت حضرت زهرا(چنان شکسته پرم که، پریدنم هرگز) چنان شکسته پرم که، پریدنم هرگز
منی که در همه حالی بریدنم، هرگز
نسیمِ باغِ پر از یاسِ مصطفی بودم
سه ماه می شود... اما، وزیدنم هرگز
ستون عرش الاهی ام و ترک خوردم
قسم به غیرت حیدر خمیدنم، هرگز
غلاف تیغ نشست و شکست بازویم
و گر نه دست ز مولا کشیدنم، هرگز
چنان به گوشه چشمم نشسته رنگ غروب
دوباره چهره خورشید دیدنم، هرگز
زبان زلف پریشان دخترم، گویاست
نمانده قدرت شانه کشیدنم، هرگز
* * * *
ز سینه، گر نفسم شوق پر زدن دارد
چنان شکسته پرم که پریدنم هرگز
شاعر:یاسر حوتی

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:28
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(نیمه شبها دردها انگار درد آورتر است) *

4603
8

شعر شهادت حضرت زهرا(نیمه شبها دردها انگار درد آورتر است) نیمه شبها دردها انگار درد آورتر است
حال و روز زخمی تب دار درد آورتر است
لا به لای گریه های بچه های داغ دار
ناله های مادر بیمار درد آورتر است
یا علی می گوید و پهلو به پهلو می شود
ظاهرا اینبار از هر بار درد آورتر است
از زمین خوردن همیشه زن خجالت می کشد
گر ببیند شوهرش بسیار درد آورتر است
پشت در افتاده باشد یا میان کوچه ها
در دو حالت ضربه ی دیوار درد آورتر است
در قبال زخم های جنگجویان احد
حمزه می داند چرا مسمار دردآور تر است
حرف ها دارد در این بغض گلوگیرش ولی
با جراحات لبش گفتار دردآور تر است
شاعر:محمد امین سبکبار

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:29
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(باز هم ای دختر ِ پیغمبر ِ اکرم بمان) *

2908

شعر شهادت حضرت زهرا(باز هم ای دختر ِ پیغمبر ِ اکرم بمان) باز هم ای دختر ِ پیغمبر ِ اکرم بمان
مَرهَم ِ دردِ علی ، ای دردِ بی مَرهَم بمان
زندگیِّ رو به راهی داشتم چشمم زدند
کوریِّ چشم ِ همه با شانه هایِ خم بمان
دستهایِ تو شکستَش هم پناهِ مرتضاست
تکیه گاهِ محکم ِ من پیش ِ من محکم بمان
تو نباشی پیش ِ من اینها زمینم میزنند
ای علمدار ِ مدینه پایِ این پرچم بمان
این نفس هایِ شکسته قیمتِ جانِ من است
زنده ام با یک دمت پس لطف کن یک دم بمان
کم ببوس دستِ مرا دارم خجالت میکشم
من حلالت میکنم اما تو هم یک کم بمان
آب ها از آسیاب افتاد خوبت میکنم
یار ِ هجده ساله ، هجده سالِ دیگر هم بمان
رفته رفته کار ِ من دارد به خواهش میکشد
التماست میکنم پیشم بمان پیشم بمان...
شاعر

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(کی گفته است صورت زهرا کبود شد) *

2879

شعر شهادت حضرت زهرا(کی گفته است صورت زهرا کبود شد) کی گفته است صورت زهرا کبود شد
سیلی که خورد صورت مولا کبود شد
خورشید را به خاطر تکّه زمین زدند
از بهر خاک مادرم، آیا کبود شد
از مرتضی گرفت کسی آفتاب را
از آن به بعد بود که دنیا کبود شد
سنگینی غلاف وَ شمشیر بین آن
یا بازویش شکسته شد و یا کبود شد
باور نمی کنیم که دستی بلند شد
باور نمی کنیم که ... اما کبود شد
رنگ کبود شاخصه ی برگ یاس شد
از آن زمان که مادر گل ها کبود شد
تا کربلا ادامه ی این ضربه می رود
پس روزگار زینب کبری کبود شد
بیت علی بهشت معلای عالم است
حوریه در بهشت معلا کبود شد
شاعر:جواد حیدری

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعرشهادت حضرت زهرا(کاش کوچه ای نبود، کاش خانه در نداشت) *

3400
6

شعرشهادت حضرت زهرا(کاش کوچه ای نبود، کاش خانه در نداشت) کاش کوچه ای نبود، کاش خانه در نداشت
کاش غربت مرا هیچ کس خبر نداشت
کاشکی فدک نبود، حرمت نمک نبود
کاش این زمین شوم از فدک اثر نداشت
کاش هیچ مادری وقت راه رفتنش
دست روی شانه ی خسته ی پسر نداشت
قبل از اینکه کوچه ها راه مادر مرا
سد کنند، مادرم، دست بر کمر نداشت
هرچه ناله می زدم مادر مرا نزن
بی مروّتِ زبون، باز دست بر نداشت
ریشه ی مرا زدند ساقه ام شکسته شد
دشمن پلید ما کاشکی تبر نداشت
وای مادرم شبی سر نهاد بر زمین
چادری به سر کشید سر ز خواب بر نداشت
شاعر:محسن ناصحی

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:07
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مرثیه حضرت زهرا(اهل یثرب به خدا داغ پیمبر سخت است) *

3383
2

شعر مرثیه حضرت زهرا(اهل یثرب به خدا داغ پیمبر سخت است) اهل یثرب به خدا داغ پیمبر سخت است
دیده از داغ غم او نکنم تر سخت است
ای اجل زود بیا فاطمه را راحت کن
زندگی بر من محنت زده دیگر سخت است
هم چنان شمع به پیش نظرم می سوزند
کودکان را غم بی مادری آخر است
کمک از فضه بگیرم که زجا برخیزم
ورنه برخواستم از روی بستر سخت است
صورتم نیلی و دستم زکارافتاده
روگرفتن به چنین حال زشوهر سخت است
کار روز و شب من گریه شده ناله شده
چه کنم دیدن مظلومی حیدر سخت است
پیش شوهر زن اگر گریه کندعیبی نیست
مرداگرگریه کند در برهمسرسخت است
دوش دیدم که زینب به حسینم می گفت
که تماشای کتک خوردن مادرسخت است
یک زن و آن همه نامرد خداصبردهد
چقدر دین این صحنه به شوهر سخت است
پشت او بودم و

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:43
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعرحضرت فاطمه زهرا(س)(آشفته بود این دل و بیمار هم شدیم) *

2564
2

شعرحضرت فاطمه زهرا(س)(آشفته بود این دل و بیمار هم شدیم) آشفته بود این دل و بیمار هم شدیم
بیمار که شدیم گرفتار هم شدیم
ما برای تو نه که باری نبرده ایم
تازه برای تو همه سربار هم شدیم
ما جای اینکه دلخوشی حضرتت شویم
ماندیم در گناه و دل آزار هم شدیم
آزرده بود از دل ما قلب یوسف و
دست تهی روانه ی بازار هم شدیم
وقتی نمیشناسمت آقا چه فایده
گیرم اگر که دعوت دیدار هم شدیم
ما سنگ بر زلالی آیینه ریختیم
روشن که هیچ بلکه همه تار هم شدیم
وقتِ گناه، ما جلویش در نیامدیم
گاهی برای معصیت ابزار هم شدیم
ما را به حال خویش دمی تو رها مکن
غافل شدیم تا که ز تو خوار هم شدیم
انگار که بدی دلم را ندیده ای
تازه غریق رحمت بسیار هم شدیم
گرچه گناهکار ولی فاطمیه ها
گریان روضه ی در و

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر روز شهادت حضرت زهرا(ای حضرت حوریه ای روح معانی) *

3505

شعر روز شهادت حضرت زهرا(ای حضرت حوریه ای روح معانی) ای حضرت حوریه ای روح معانی
ای خاستگاه جلوه های لن ترانی
حالا نمیشد باز پیش ما بمانی؟
ما را مبرّا کن از این دل نگرانی
برخیز و بر اهل جهان پیغمبری کن
بر عالم و آدم دوباره سروری کن
امروز در دستان خود جارو گرفتی
دیروز حتی از علی هم رو گرفتی
امروز با شانه خم از گیسو گرفتی
دیروز خون لخته از پهلو گرفتی
نان می پزی اما دلم خوش نیست خانم
جان دادنت شایع شده مابین مردم
دیشب که خوابیدی تو را افسرده دیدم
گلگبرگ هایت را خم و پژمرده دیدم
رنگ کبودی که به رویت خورده دیدم
کابوس میدیدی تو را آزرده دیدم
این قصه ی تنهایی ات در کوچه ها چیست
گفتی نزن؛ من باردارم؛ ماجرا چیست؟
شهر مدینه زندگی ام را نظر زد
گرگ سقیفه ناگ

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(من آمدم برا ی یاری علی) *

4387
0

شعر شهادت حضرت زهرا(من آمدم برا ی یاری علی) من آمدم برا ی یاری علی
فقط برای ماندگاری علی
بساز با همه نداری علی
منم کنیز خانه داری علی
علی شناسی است راه فاطمه
علی سـت بهترین گناه فاطمه
علی فقط غم مرا به سینه داشت
علی مرا فقط در این مدینه داشت
ولی همان که از غدیر کینه داشت
برای بی هوا زدن زمینه داشت
نبی که رفت ناله اش به من رسید
و پاره ی قباله اش به من رسید
رسیده ام سر قرار گم شده
رسید دست روزگار گم شده
به ضرب دور از انتظار گم شده
حسن بگرد گوشواره گم شده
به هیچ کس نگو که خورده ام زمین
به هیچ کس نگو عزیزم آفرین
امان من بریده شد امان بده
حسن، تو چادر مرا تکان بده
عصا به دست مادر جوان بده
جلو بیفت خانه را نشان بده
پس از نبی بلا فقط همین نبود

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:08
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(اگر گرفته دلت مثل من بهانۀ گل) *

2284

شعر شهادت حضرت زهرا(اگر گرفته دلت مثل من بهانۀ گل) اگر گرفته دلت مثل من بهانۀ گل
بیا به آدرس ذیل درب خانۀ گل
در شکستۀ چوبی به کوچۀ هاشم
مگر که در بگشاید کریم خانۀ گل
همان مقاوم چوبی که استقامت کرد
برای حفظ سند های محرمانۀ گل
دری که مبدأ تاریخ درد های شماست
و چون شکست سرش را گذاشت شانۀ گل
از او بپرس خبر را که شاهد عینی است
از او که خون به جگر دارد از زمانۀ گل
از او بپرس که همپای عرش لرزیده است
به وقت خطبۀ غرا و قاطعانۀ گل
از او بپرس گمان می کنی نمی داند
کجاست آدرس قبر مخفیانه گل

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(هر چند خانه از همه خانه ها سر است) *

2375

شعر حضرت زهرا(هر چند خانه از همه خانه ها سر است) هر چند خانه از همه خانه ها سر است
این آشیانه مسلخ سرخ کبوتر است
از انتشارعطر تو در پر کشیدنت
این آشیانه تا به قیامت معطر است
هر قدر خواستم که صبوری کنم, نشد
مادر! عجیب ماتم تو گریه آور است
از لحظه ای که ابر شدی بین کوچه ها
باران گرفته صورت دیوارها تر است
بعد از تو هر چه لاله دراین دشت داغدار
بعد از تو هر چه یاس دراین باغ پرپراست

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(این قایق پهلوگرفته درکنار کوه همراهی) *

2334

شعر حضرت زهرا(این قایق پهلوگرفته درکنار کوه همراهی) این قایق پهلوگرفته درکنار کوه همراهی
ازغنچه ی پژمرده باری دارد، ازامواج درد، آهی
اما چرا نیلی ست ماه عشق!؟ ماه ما عسل گون بود
برگونه اش این سایه افتاده ست از اجرام خودخواهی
خشم فروکش کرده با صبر نیامش گرچه خو دارد
تیغ مذاب است اشک، واکرده ست از چشمان او راهی
اسرار قصر عشق و سرّ ِ حضرت بانو چنان رازی ست
که شاه پیچیدش در اندوه و سپردش به دل چاهی
گاهی پریواران شب که سوره ی اسرار می خوانند
ما مردمان در چاه می بینیم عکس چهره ی ماهی
یا از نهاد چاه آهی می نشیند گاه بر مهتاب
ما مردمان در ماه می بینیم عکس صورتش گاهی
***
یا حضرت بانو! غزل امشب جسارت کرد و نامت برد
رسم است اگر بخشد گدایان سمج را از کرم ش

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:43
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(وبرگ برگ دلم راورق بزن بانو) *

2728

شعر شهادت حضرت زهرا(وبرگ برگ دلم راورق بزن بانو) وبرگ برگ دلم راورق بزن بانو
سری به کلبه ی این مستحق بزن بانو
که واژه های مقدس همه ردیف شوند
وبا حضور شما در غزل عفیف شوند
منم که گم شده ام بی مزار من هستم
به دور محور غم بی قرار من هستم
برای از تونوشتن بهانه می خواهم
واز حضور شما جزدعا نمی خواهم
نشسته بغض که شاید گره گشابشوی
که کوثرانه بباری علاج مابشوی
همین که عطر بهشتت نصیبمان بشود
جواب غربت "امن یجیب..."مان بشود...
به یادتان تن شب بوی یاس می گیرد
وهرکه عاشقتان شد ز شوق میمیرد...
نشسته پشت دری که ...کنیز خانه ی تست
کبوترانه پریده به شوق شانه ی تست
چقدر فصل غریبانه را ورق بزند
دلش گرفته ودردش فقط بهانه ی تست
به آسمان خدا هم اگر نگاه کنی
همیشه

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل وصف حضرت زهرا(س)(دلم را شکستم که از او بگویم) *

3006
1

غزل وصف حضرت زهرا(س)(دلم را شکستم که از او بگویم) دلم را شکستم که از او بگویم
که از قبله ی قوم آهو بگویم
بگویم دلیل ِ تب ابر ها را
از این سیل ِ باران به هر سو بگویم
قلم سوخت از آتش ِ پشت ِ آن در
چه طور از کبودی ِ پهلو بگویم؟!
قیامت به پا شد ، قد سرو تا شد
که از درد دل های بانو بگویم
چه طور از دل شیر ِ در بند ِ میدان
در این شعر آشفته گیسو بگویم؟
چه طور از دل ِ خون ِ مردی که حالا
سرش را نهاده به زانو بگویم؟
بگریم بر این ماجرا ، های های و
بمیرم در این بین و هو هو بگویم
من آن زنده رودم که در ماتم او
غمم را کماکان به خواجو بگویم
شاعر:محمدرضا سلیمی

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:47
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(آتش کینه ز در بالا گرفت) *

2779

شعر حضرت زهرا(آتش کینه ز در بالا گرفت) آتش کینه ز در بالا گرفت
دامن معصومه ی زهرا گرفت
عاقبت خصم پلید فاطمه
انتقام خویش از مولا... گرفت
شرح سیلی فدک یک جمله است
ای خدا ماه رخ زهرا گرفت
فهم این روضه میسّر نیست نیست
میخ در در سینه ی او جا گرفت
فاطمه آمد میان کوچه ها
دست مولا را چه بی پروا گرفت
تازیانه بهر او کافی نبود
از علی او را به ضرب پا گرفت
خون زهرا ریخت بین کوچه ها
آسمان هم زین عظما گرفت
شاعر:مجتبی روشن روان

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:49
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(تمام دفتر شب در تب سحر می سوخت) *

2695

شعر شهادت حضرت زهرا(تمام دفتر شب در تب سحر می سوخت) تمام دفتر شب در تب سحر می سوخت
زنی میان غزلهای شعله ور می سوخت
دگر چه فرق که پروانه بود یا ققنوس
بدان که بال و پری داشت پشت در می سوخت
جز این نبود که می خواست اینچنین باشد
اگر که شعله نشین گشته بود اگر می سوخت
چگونه خم نشود، می شود مگر وقتی
ز میخ داغ چنان شد که تا کمر می سوخت
صدای ناله می آمد ولی نفهمیدم
که مادر است در آتش و یا پسر می سوخت
نه فاطمه ست! که با او در آسمان خدا
نشسته حضرت جبریل بال و پر می سوخت
نه خانه بود نه دریا بگو که اقیانوس
بگو که عرش خدا بود سر به سر می سوخت
حدیث خانه و در هرچه بود آتش بود
چه شد که فاطمه از کوچه بیشتر می سوخت
شاعر:محسن ناصحی

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(رسم شد روی زمین بعد از پیمبر سوختن) *

3755
1

شعر شهادت حضرت زهرا(رسم شد روی زمین بعد از پیمبر سوختن) رسم شد روی زمین بعد از پیمبر سوختن
رسم شد پهلو شکستن، جور دیگر سوختن
سوختن بسیار می باشد ولیکن تازگی
رسم شد در امّت اسلام، کوثر سوختن
سوختن چیز قشنگی نیست اما می شود
پای عشقی یک نفس از پای تا سر سوختن
عشق می آید مبارکباد می گوید بیا
دل بنِه بر سوختن چون شد مقدّر سوختن
سوختن زیباست اما باز چیز دیگریست
ذرّه ذرّه مثل زهرا پای حیدر سوختن
هرکسی یک جور می سوزد به رسم عاشقی
یاس اما دوست می دارد معطر سوختن
سبقت از هم می گرفتند و علی می دیدشان
فاطمه همراه با دیوار و در، در سوختن
عشق اگر عشق است می خواهد پرشان تر شدن
عشق اگر عشق است می خواهد مکرر سوختن
هرکه عشقش بیش، دردش بیش، سوزش بیشتر
می پسندد دوست ا

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(کوثری این سو و آن سو هل أتی افتاده بود) *

2553

شعر شهادت حضرت زهرا(کوثری این سو و آن سو هل أتی افتاده بود) کوثری این سو و آن سو هل أتی افتاده بود
جان احمد، آرزوی مرتضی افتاده بود
نور می زد از پس ابر سیاه چادرش
گوئیا خورشید عالم از سماء افتاده بود
هرکسی با هرچه دستش بود بر او حمله برد
وای بر من، عشق زیر دست و پا افتاده بود
هم حسن پیچید بر خود هم کنار در حسین
چونکه بر گل جای دستی بی حیا افتاده بود
تا همین اندازه می گویم، پس از آن حادثه
چادر خاکی کنار یک عبا افتاده بود
پرسشی دارم جوابش را بگو آهسته تر
گوشوار مادر زینب کجا افتاده بود؟
شاعر:سید محمد جوادی

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:54
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(گفت بگذار از بـرای سفــره ها) *

2431

شعر حضرت زهرا(گفت بگذار از بـرای سفــره ها) گفت بگذار از بـرای سفــره ها
سیـن اول، سیـلـی آن بـی حیـا
دومین سین، سقط بود و محسنش
این غم عظماسـت، گشته قاتلش
سین سوم، سرخی مسمـار بـود
رنـگ خــون پهلــوی آن یار بود
گفت سین چهارمم کار در است
سینـه ی مجروح مسمـار در است
پنجمین سین، سوختن با دربها
ســوختــن بـا آتـش نامـــردها
سیـن شـشم، سختی درد و اَلَم
دیــدن حیـدر(ع) میان موج غـم
آخـرین سین از برای سفـره ام
آتشــی افروخــت در کاشـانـه ام
هفتمین سین، ساختن با درد بود
چـون مدینه آن زمان نامــرد بود
آمــدند بهــر عیـادت دیـوها
با چـه رویی؟؟ من نمیدانم خـدا!!

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:56
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مرثیه حضرت زهرا(دامـن پــر از ستـاره بـه خـون جگر کنم) *

2539
2

مرثیه حضرت زهرا(دامـن پــر از ستـاره بـه خـون جگر کنم) دامـن پــر از ستـاره بـه خـون جگر کنم
مرگم به از شبی است که بی‌تو سحر کنم
ای جــوشن همیشــۀ حیــدر! چـرا نشد
مـن پشت در بـرای تو خود را سپر کنم؟
نـزدیک بــود لحظــۀ «یا فضه» گفتنت
مـن زودتـر بــه عالـمِ عقبـی سفر کنم
شــد بـا وصیتِ پـدرت بسته دست من
حامــی مــن! نشـد ز تو دفع خطر کنم
چـون کاغــذ فـدک جگرم پاره می‌شود
هـرگـه ز کوچه‌هــای مدینـه گذر کنم
آتش برآیـد از دل تنگـش بـه جای آب
گرچــاه را ز درد نهــانت خبــر کنــم
ای کـاش مـرگ پـرده کشـد بـر نگاه من
تـا کـی نگـه بـه کوچـه و دیوار و در کنم
تنها به این خوشم که کند روز چون غروب
آیـم کنـار قبـر تــو شــب را سحــر کنم
یــارب تـو اشــک چشـم ع

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

رباعی حضرت زهرا(س)(محبوبه ی ذات ازلی را کشتند) *

3275
-1

رباعی حضرت زهرا(س)(محبوبه ی ذات ازلی را کشتند) محبوبه ی ذات ازلی را کشتند
یا مادر یازده ولی را کشتند
با نارِ سقیفه وحی را سوزاندند
پیغمبر و زهرا و علی را کشتند
***
کی بود گمان به فتنه دامن بزنند
آتش به سرای حیِّ ذوالمن بزنند
ای اهل مدینه از شما می پرسم
کی دیده سه نامرد به یک زن بزنند
شاعر:غلامرضا سازگار

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:59
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(ای چراغ خانه ام سو سو نزن) *

3366
1

شعر حضرت زهرا(س)(ای چراغ خانه ام سو سو نزن) ای چراغ خانه ام سو سو نزن
مرغ حقّم ناله ی کو کو نزن
حال که دستت شکسته لا اقل
چند روزی خانه را جارو نزن
ای جوان نیمه جان پیرم نکن
زیر چادر دست بر پهلو نزن
چند روزی هم اگر شد دست بر
زخم های گوشه ی ابرو نزن
یا دگر در پیش پایم پا نشو
یا دگر پیش علی زانو نزن
خواستی برخیزی از بستر بگو
یا که بر دیوار خانه رو نزن
ای همه دار و ندار بو تراب
ای چراغ خانه ام سو سو نزن
شاعر:وحید محمدی

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:01
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل حضرت زهرا(در نمی آید جلو..........................فاطمه می آید و حیدر نمی آیدجلو) *

2414

غزل حضرت زهرا(در نمی آید جلو..........................فاطمه می آید و حیدر نمی آیدجلو) در نمی آید جلو..........................فاطمه می آید و حیدر نمی آیدجلو
در مرام شیعیان..........................تا ولی باشد که پیغمبر نمی آید جلو
دست بالا می رود......................هرچه زحمت می کشد معجر نمی آید جلو
درد مادر این شده.......................شانه بالا می رود دختر نمی آید جلو
درد دختر این شده......................وقت بازی کردنم مادر نمی آید جلو
درد زهرا و علی ست...................که حسن از چارچوب در نمی آید جلو
درداهل خانه شد..........................اینکه مادر دیگر از بستر نمی آید جلو
شاعر : مهدی رحیمی

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:10
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(ای آشناترین چه غریبانه می روی) *

3382
2

شعر شهادت حضرت زهرا(ای آشناترین چه غریبانه می روی) ای آشناترین چه غریبانه می روی
مخفی ز چشم شهر ز کاشانه میروی
ما که بنای دوری از هم نداشتیم
بانوی خانه بی علی از خانه می روی
آخر هم آرزو به دل زینبین ماند
گیسوی طفل را نزدی شانه، می روی
بودی کبوتر و به پرستو بدل شدی
هم زود، هم کبود از این لانه می روی
**
گر چه مرا نبردی و تنها گذاشتی
راحت شدی از آن همه دردی که داشتی
امشب که غسل دادم و شستم تن تو را
فهمیدم از چه نای نفس هم نداشتی
فهمیدم عاقبت که چرا موقع نماز
هر بار بین سجده گل لاله کاشتی
فهمیدم عاقبت که چرا پیش محرمت
یک لحظه معجر از سر خود بر نداشتی
**
غسل به زیر پیرهنت باورم نشد
زخمی که بود بر بدنت باورم نشد
دیدم هنوز هم اثر تازیانه ها
مانده به

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:17
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر نذر حضرت زهرا(حالا که فصل میوۀ باغات چشم توست) *

2310

شعر نذر حضرت زهرا(حالا که فصل میوۀ باغات چشم توست) حالا که فصل میوۀ باغات چشم توست
چشم حقیر هم به عنایات چشم توست
تا سیب های سرخ بیفتند از درخت
یک یک در این سبد به اشارات چشم توست
هر برگِ شاخه « دست قنوتی است پیش رو»
گوید زمان زمان مناجات چشم توست
ای آسمان دوباره گلو صاف کن، زمین
اینجا در انتظار بیانات چشم توست
از اشک دیدگان تو این باغ خورده آب
این حرف مستند به روایات چشم توست
هفت آسمان ستاره و خورشید کُلّهم
یک نقطه پیش ارض و سماوات چشم توست
امشب اگر نگاه تو اینجا نباردم
معلوم می شود که مجازات چشم توس

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا-(کار مشـکل‌ســــاز شد خـــانه‌داری با تن تب‌دار مشـکل‌ســـاز شد) * حامد تجری

2707
2

شعر شهادت حضرت زهرا-(کار مشـکل‌ســــاز شد خـــانه‌داری با تن تب‌دار مشـکل‌ســـاز شد) کار مشـکل‌ســــاز شد خـــانه‌داری با تن تب‌دار مشـکل‌ســـاز شد
ســــعی دارد پـا شـود ســعی او هربار شد تکرار مشـکل‌ســـاز شد
رفت تا جـــــارو کنـد خانه جــاروکردنش این‌بار مشـکل‌ســـاز شد
حــــرف با پهــلو زد و نیش تیـز در همان مسمار مشـکل‌ســـاز شد
دست سنگین جای خود وقت سیلی خوردنش دیوار مشـکل‌ســـاز شد
مشــکلاتش یک‌ طرف رو گرفتـــن از علی بسیار مشـکل‌ســـاز شد
شاعر:حامد تجری

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(از غم فرقت زهرا دل حیدر سوزد) *

3017
-1

شعر شهادت حضرت زهرا(از غم فرقت زهرا دل حیدر سوزد) از غم فرقت زهرا دل حیدر سوزد
یا که در نه فلک از خیل ملک، پر سوزد
اهرمن آتش کین زد به در خانه وحی
که هنوز عالمی از آتش آن در، سوزد
از ستم سوخت در خانه زهرای بتول
که از آن شعله کین، قلب پیمبر سوزد
از فشار در و دیوار شکست آینه ای
که دل اهل ولا تا صف محشر، سوزد
خواست تا باغ فدک را بستاند ز عدو
چه بگویم که چه شد خامه و دفتر سوزد
کرد پنهان ز علی پیرهن خونین را
که از آن واقعه جان و دل حیدر سوزد
شرح خونابه پهلو، نتوان کرد بیان
دل از آن قصه ی پر غصه، مکرر سوزد
رفت از دست علی فاطمه کز سوز غمش
روز و شب جان و دل حیدر صفدر سوزد
غسل داد و کفنش کرد علی، در دل شب
که هنوز از محنش کاه چو اختر، سوزد
از دل سوخته

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:41
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(سلام ای سوره ی مشهور رحمت) *

2759

شعر شهادت حضرت زهرا(سلام ای سوره ی مشهور رحمت) سلام ای سوره ی مشهور رحمت
مبارک آیه ی پر نور رحمت
سلام ای مادر زیبایی و عشق
که هستی تا ابد مأمور رحمت
تو عشق رحمةٌ للعالمینی
که بودی از ازل منظور رحمت
خدا بهر نبی با دست مهرش
تو را پیچید لای تور رحمت
قیامت می شود قدر تو معلوم
شب قدر علی مستور رحمت
خدایی خدا در خلقت توست
گرفته با تو ذکر شور رحمت
گدای نیمه شب های تو هستم
بود بیت گِلینت طور رحمت
قیامت می کند صادر خداوند
به نام نامیت دستور رحمت
خدا حنّان و تو حنّانه هستی
بود رفتار تو منشور رحمت
تبر دستان چه ها کردند با تو
گل سرخ و سفید و بور رحمت
شاعر:مجتبی روشن روان

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:43
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد