شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس

متن روضه حضرت زهرا(س)( اسماء» جریان وفات زهرا(ع) را چنین تعریف می کند:) *

3362
1

متن روضه حضرت زهرا(س)( اسماء» جریان وفات زهرا(ع) را چنین تعریف می کند:) «اسماء» جریان وفات زهرا(ع) را چنین تعریف می کند: هنگامی که وفات فاطمه نزدیک شد به من فرمود: جبرئیل در وقت وفات پدرم قدری کافور برایش آورد. آنها را سه قسمت نمود، یک قسمت را برای خودش برداشت، یک قسمت را برای علی(ع) گذاشت و یک قسمت را به من داد، و در فلان جا گذاردم، اکنون بدان احتیاج دارم، آن را حاضر کن، اسماءکافور را حاضر کرد، آن گاه فاطمه(ع) خودش را شستشو داد، وضو گرفت و به او فرمود لباس های جدیدم را حاضر کن، و بوی خوش برایم بیاور.
اسما لباس ها را حاضر نمود پس آن ها را پوشید و بوی خوش استعمال کرد و رو به قبله در بستری خوابید و به اسماء فرمود: من استراحت می کنم، ساعتی صبر کن. سپس مرا صدا بزن اگر

  • چهارشنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

متن روضه حضرت زهرا(س)(آه! علی(ع) روی به سوی دیگر می گرداند تا فاطمه قطرات اشک چشمش را نبیند.) *

2560

متن روضه حضرت زهرا(س)(آه! علی(ع) روی به سوی دیگر می گرداند تا فاطمه قطرات اشک چشمش را نبیند.) روزی زهرا(ع) فرا رسیدن مرگ خود را به علی(ع) اعلام کرد و در این بین سخنانی از روی صدافت با یکدیگر گفتند، و مهرو علاقه بی پایان خویش را نسبت به هم ابراز داشتند. در این جا بود که احساسات و عواطف آن دو یار مهربان و دو همسر نمونة اسلام چنان تحریک شد که نتوانستند از گریه خودداری کنند. ساعتی را با هم گریستند و به یاد دوران کوتاه زندگی زناشویی که جهانی از صفا و مهر و علاقه و صداقت و درستی و پاکدامنی و فداکاری بود اشک ریختند و به یاد زحمات طاقت فرسا و فداکاری ها و گرفتاری های همدیگر ناله کردند، تا شاید به وسیله اشک های چشم، آتش درونی خود را که نزدیم بود کالبدشان را محترق سازد خاموش کنند.
بعد از ان که گ

  • چهارشنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

متن روضه حضرت زهرا(س)(حضرت صدیقه طاهره(ع) در روزآخر از حیاتش بر بستر ساده خود افتاده) *

2424
2

متن روضه حضرت زهرا(س)(حضرت صدیقه طاهره(ع) در روزآخر از حیاتش بر بستر ساده خود افتاده) حضرت صدیقه طاهره(ع) در روزآخر از حیاتش بر بستر ساده خود افتاده، و لاغری و ضعف فوق العاده ای او را از هر سو احاطه کرده و از آن بزرگوار جز اسکلتی و پوست و استخوانی باقی نمانده بود.
ساعتی از ساعات آن روز را خوابید و ظاهراً در آن لحظات پدر خویش را به خواب دید و شاید که آن بار اولین و آخرین باری بود که حضرت صدیقه طاهره(ع) پدر بزرگوار خویش را در خواب دید؛ آری ایشان پدر خویش را در قصری از در سفید دید و وقتی پیامبر(ص) چشمش به حضرت فاطمه(ع) افتاد، فرمود: دختر عزیزم! به سوی من بیا، من مشتاق دیدن تو هستم. حضرت فاطمه(ع) عرض کرد: به خدا سوگند که من به دیدار شما مشتاقتر و آرزومندترم. رسول اکرم(ص) به وی فرمو

  • چهارشنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:01
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

متن روضه حضرت زهرا(س)(مانی که فاطمه(ع) در بستر بیماری آخرین روزهای زندگی خود را می گذراند) *

9118
4

متن روضه حضرت زهرا(س)(مانی که فاطمه(ع) در بستر بیماری آخرین روزهای زندگی خود را می گذراند) زمانی که فاطمه(ع) در بستر بیماری آخرین روزهای زندگی خود را می گذراند به اسماء گفت «ای اسما همانا من دوست ندارم که پس از مرگم چنان کنند که با زنان انجام می هند، یعنی پارچه ای بر روی بدن زن می اندازند، ولی حجم بدن او پیدا می باشد.»
اسما گفت: ای دختر رسول خدا! در سرزمین حبشه چیزی برای میت درست می کنند، آیا می توانم آن را به شما نشان دهم؟ سپس مقداری برگ مرطوب خرما را به یکدیگر پیچید و پارچه ای بر روی آن ها انداخت.
فاطمه(ع) فرمود: «این تابوت چه زیبا و نیکو است؛ زیرا میت در آن مشخص نیست که زن است یا مرد. زمانی که من از دنیا رفتم تو و علی(ع) مرا غسل دهید و اجازه ورود به هیچ کس ندهید.»[1]
محدث قمی چنی

  • چهارشنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:04
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

متن روضه حضرت زهرا(س)( ا مام صادق(ع) فرمود: «در اثر ضرباتی که قنفذ بر پیکر نازنین زهرا(ع) وارد ساخت سقط جنین کرد *

2697

متن روضه حضرت زهرا(س)(  ا مام صادق(ع) فرمود: «در اثر ضرباتی که قنفذ بر پیکر نازنین زهرا(ع) وارد ساخت سقط جنین کرد اما صادق(ع) فرمود: «در اثر ضرباتی که قنفذ بر پیکر نازنین زهرا(ع) وارد ساخت سقط جنین کرد و بدان علت پیوسته رنجور و ضعیف می گشت تا این که رسماً بستری شد و در خانه خوابید، و امیرالمومنین و اسماء بنت عمیس از آن حضرت پرستاری می نمودند.»[1]
آری، مدتی از مصیبت پیامبراکرم (ص) نگذشته بود که مصیبت دردناکی به علی رو آورد. اکنون کنار بستر همسر رنجور و آزرده اش به سر می برد و می نگرد که پیشگویی رسول خدا(ص) نزدیک است واقع شود، و فاطمه به همین زودی در سرای دیگر به ملاقات پدر عزیز می رسد؛ دیگر روزگار علی تاریک بود و تاریکی مصائب یکی پس از دیگری به او روی می آورد. این فاطمة رنجور است که نمی تواند پهلوی خود را

  • چهارشنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:07
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

متن روضه حضرت زهرا(س)(شافعی و ابن ابی الحدید می گویند) *

2661

متن روضه حضرت زهرا(س)(شافعی و ابن ابی الحدید می گویند) شافعی و ابن ابی الحدید می گویند: ابوبکر (بعد از سخنان فاطمه(ع) دربارة فدک متاثر شد گریه کرد، و نوشت: «من فدک را به فاطمه رد نمودم» و اما عمر نامه را گرفت و پاره کرد.[1]
شیخ مفید در یک حدیث بلند، ماجرای کوچه را چنین نقل می کند: «ابوبکر، کاغذی طلبید و رد فدک را در آن نوشت و به فاطمه(ع) داد. حضرت فاطمه(ع) با گرفتن سند از نزد ابوبکر بیرون آمد؛ ولی در راه عمر با او ملاقات کرد و از جریان نامه پرسید فاطمه(ع) فرمود: این نامه سند رد فدک است که ابوبکر برایم نوشته است.
عمر گفت: آن را به من بده فاطمه(ع) امتناع ورزید. عمر با لگد به سینه و پهلوی فاطمه زد! به طوری که فرزندش محسن سقط شد! و چنان سیلی به صورت آ

  • چهارشنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

متن روضه حضرت زهرا(س)(هنگامی که حضرت فاطمه (ع) به خود آمد) *

2823
3

متن روضه حضرت زهرا(س)(هنگامی که حضرت فاطمه (ع) به خود آمد) هنگامی که حضرت فاطمه (ع) به خود آمد، دید علی(ع) را به جانب مسجد برده اند وجای درنگ نیست. جان علی در معرض خطر واقع شده و باید از او دفاع کرد لذا با تن خسته و پهلوی شکسته از خانه بیرون آمد و به اتفاق گروهی از زنان بنی هاشم روانه مسجد شد. دید علی(ع) را بازداشت نموده اند. رو به مردم کرد و فرمود: دست از پسر عمویم بردارید و گرنه به درگاه خدا ناله می کنم و بر شما نفرین می نمایم.
سپس رو به ابوبکر کرد و فرمود: تصمیم داری همسرم را به قتل برسانی و کودکانم را یتیم نمایی؟ اگر او را رها نسازی موهایم را پریشان می کنم و بر سر قبر پدرم نزد پدرم استغاثه می نمایم.
سپس رو به ابوبکر کرد و فرمود: تصمیم داری همسرم ر

  • چهارشنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:10
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

متن روضه خوانی شهادت حضرت زهرا(س)( عباس از امیرمومنان علی(ع) پرسید:) *

3540
3

متن روضه خوانی شهادت حضرت زهرا(س)(    عباس از امیرمومنان علی(ع) پرسید:) عباس از امیرمومنان علی(ع) پرسید:
چرا عمر از قنفذ، مالیات نگرفت، همان گونه که از دیگران می گرفت؟
حضرت علی(ع) به اطراف خود نگاه کرد، وقطرات اشک از چشمانش سرازیر شد و فرمود:
«برای این که از ضربتی که قنفذ با تازیانه به فاطمه(ع) زده بود تشکر نماید! فاطمه(ع) وقتی که از دنیا رفت اثر آن تازیانه، مثل بازوبند در بازویش مانده بود.»[1]
دست من بوسید پیغمبر که این دست خداست
قنفذ از آن بست بازوبند بر بازوی من!
(روح ما بین دو پهلو) چون مرا فرموده بود
خصم دین بشکست از ضرب لگد، پهلوی من!
گریزی به کربلا
عمر به خاطر این ضربه، قنفذ را مورد تفقد قرار داد، من نمی دانم چگونه توانستند از شمر بن ذی الجوشن تشکر کنند، آن

  • چهارشنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:12
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

متن روضه خوانی شهادت حضرت زهرا(س)( هنگامی که علی(ع) را دست و گردن بسته به سوی مسجد برای اخذ بیعت می بردند،) *

4548
1

متن روضه خوانی شهادت حضرت زهرا(س)(    هنگامی که علی(ع) را دست و گردن بسته به سوی مسجد برای اخذ بیعت می بردند،) هنگامی که علی(ع) را دست و گردن بسته به سوی مسجد برای اخذ بیعت می بردند، حضرت زهرا(ع) جلو در خانه بین مردم و امیرالمومنین مانع شد. قنفذ ملعون با تازیانه به آن حضرت زد، به طوری که وقتی از دنیا می رفت، بر دو بازویش از زدن تازیانه اثری مثل دستبند بر جای مانده بود، سپس علی(ع) را بردند و به شدت او را می کشیدند.[1]
سلمان گوید: قنفذ- که خدا او را لعنت کند- فاطمه(ع) را با تازیانه زد آن هنگام که خود را بین او و شوهرش قرار داد، و عمر پیغام فرستاد که اگر فاطمه بین تو و او مانع شد او را بزن!! قنفذ او را به سمت چهارچوب در خانه اش کشانید و در را فشار داد، به طوری که استخوانی از پهلویش شکست و جنین سقط کرد، و

  • چهارشنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:14
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

متن روضه خوانی شهادت حضرت زهرا(عمر بن خطاب، نامه ای به معاویه نوشت و گفت:) *

4744
1

متن روضه خوانی شهادت حضرت زهرا(عمر بن خطاب، نامه ای به معاویه نوشت و گفت:) عمر بن خطاب، نامه ای به معاویه نوشت و گفت:
«... به فاطمه گفتم: اگر علی از خانه بیرون نیاید، هیزم فراوانی به این جا بیاورم، و آتش برافروزم و خانه و اهلش را بسوزانم، و یا این که علی را برای بیعت به سوی مسجد می کشانم! آن گاه تازیانة ققنفذ را گرفتم و فاطمه را با آن زدم، و به خالد بن ولید گفتم: تو و مردان دیگر هیزم بیاورید، و به فاطمه گفتم: خانه را به آتش می کشم!»
گفت: ای دشمن خدا! و ای دشمن رسول خدا و ای دشمن امیر مومنان! و همان لحظه دو دستش را از در بیرون آورد که مرا از ورود به خانه باز دارد، من او را دور نموده و با شدت در را فشار دادم، و با تازیانه ام بر دست های او زدم، تا در را رها کند؛ از شدت

  • چهارشنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:05
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

متن روضه خوانی شهادت حضرت زهرا(س )( زم بسیاری به در خانة ما آوردند) *

2395

متن روضه خوانی شهادت حضرت زهرا(س )(   زم بسیاری به در خانة ما آوردند) «هیزم بسیاری به در خانة ما آوردند، تا خانه و اهلش را بسوزاند، من در پشت در ایستاده بودم، و ان قوم مهاجم را به خدا و رسولش سوگند می دادم که دست از ما بردارند و ما را یاری نمایند. عمر، تازیانه را از دست قنفذ غلام آزاد شدة ابوبکر گرفت، و با آن بر بازویم زد و اثر آن همچون رگه های بازوبند دربازویم باقی ماند، آنگاه لگد به در زد و در را به طرف من فشار داد، در این هنگام به صورت بر زمین افتادم در حالی که فرزند در رحم داشتم؛ آتش زبانه می کشید و صورتم را می سوزانید او با دستش مرا می زد، گوشواره ام قطع و پراکنده شد، درد مخاض مرا فرا گرفت، محسنم بی گناه، سقط و کشته شد»![1]
[1] - ترجمه ی بیت الاحزان، ص 150.

  • چهارشنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:07
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر متن روضه خوانی شهادت حضر ت زهرا(س)( ابن عباس در ضمن حدیثی طولانی گوید: رسول خدا(ص) فرمود) *

2988
2

شعر متن روضه خوانی شهادت حضر ت زهرا(س)(    ابن عباس در ضمن حدیثی طولانی گوید: رسول خدا(ص) فرمود) ابن عباس در ضمن حدیثی طولانی گوید: رسول خدا(ص) فرمود
«چون فاطمه(ع) را دیدم به یادم افتاد آنچه پس از من با او می شود. گویا می بینم خواری و ذلت به خانه اش راه یافته، حرمتش زیر پا رفته، حقش غصب شده، ارثش ممنوع شده، پهلویش شکسته و جنین او سقط شده است؛ و فریاد می زند: یا محمداه، و جوابی نشنود، و استغاثه کند وکسی به دادش نرسد. همیشه پس از من غمگین و گرفتار و گریان است....»[1]
[1] - امالی شیخ صدوق، مجلسی 24، حدیث 2، نوادر الاخبار فیض کاشانی، ص 162.
منبع: كتاب آتش در حرم

  • چهارشنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:15
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

متن روضه سهادت حضرت زهرا(س)(هنگامیکه وفات رسول خدا(ص) نزدیک شد) *

3029
1

متن روضه سهادت حضرت زهرا(س)(هنگامیکه    وفات رسول خدا(ص) نزدیک شد) هنگامی که وفات رسول خدا(ص) نزدیک شد، آن حضرت به قدری گریست که اشک چشمانش، محاسن شریفش را تر کرد.
پرسیدند: ای رسول خدا! سبب گریه چیست؟
فرمود: «گریه می کنم برای فرزندانم، و آنچه نسبت به ایشان بعد از من توسط اشرار امتم انجام می گیرد. پویا دخترم فاطمه را می بینم که بعد از من بر او ستم می کنند و او ندا می کند: یا ابتاه! و هیچ کس از امتم او را کمک و یاری نمی کند.»[1]
امام علی(ع) می فرماید: من و فاطمه و حسن و حسین نزد رسول خدا(ص) بودیم، آن حضرت رو به ما کرد و گریست!
من گفتم: ای رسول خدا! چرا گریه می کنید؟
فرمود: برای آنچه که بعد از من با شما می کنند گریه می کنم.
گفتم: چه چیزی؟
فرمود: گریه می کنم از ض

  • چهارشنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

متن روضه حضرت زهرا(س)(بعد از آتش زدن خانه، ) *

6875
6

متن روضه حضرت زهرا(س)(بعد از آتش زدن خانه، ) بعد از آتش زدن خانه، عمر در را فشار داد تا باز شد، حضرت زهرا(ع) روبروی عمردر امد و ناله زد: «یا ابتاه! یا رسول الله!» عمر شمشیر را همچنان که در غلاف بود بلند کرد و بر پهلوی حضرت زد. فاطمه(ع) فریاد زد. عمر تازیانه را بلند کرد و بر بازوی آن حضرت زد.[1]
مرحوم فیض کاشانی دربارة چگونگی هجوم به خانة علی در کتاب «علم الیقین» می نویسد: «هنگامی که فاطمه(ع) فهمید که آن ها می خواهند خانه اش را به آتش بکشند، برخاست و در را گشود، جمعیت بی آن که مهلت بدهند تا فاطمه(ع) خود را بپوشاند در را فشار دادند، فاطمه(ع) برای این که در برابر نگاه نامحرمان نباشد، به پشت در رفت، عمر در را فشار داد، فاطمه(ع) بین فشار در و

  • چهارشنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:22
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

متن روضه حضرت زهرا(س)(امام باقر وامام صادق(ع)فرمودند) *

3843
3

متن روضه حضرت زهرا(س)(امام باقر وامام صادق(ع)فرمودند) امام باقر وامام صادق(ع)فرمودند
«پیامبراکرم(ص) نمی خوابید مگر پس از ان که صورت فاطمه را می بوسید، صورت خود را روی سینه فاطمه می گذاشت و برای او دعا می کرد.»
و در روایتی دیگر چنین آمده است:
«تا این که تمام صفحه پیشانی فاطمه و یا میان سینه او را می بوسید»[1]
در این گونه رفتار و انتخاب موضوع بوسة حضرت رسول خدا(ص) انسان دچار حیرت و سرگردانی می شود که این چه رفتاری است که یک پدر با دختر خود و یک پدر با نوه خود دارد.
گاهی بین سینه فاطمه و گاهی پهنه صورت او را، گاهی لب های حسین و گاهی زیر گلوی او را می بوسید.
آیا این رفتار را از انسانی که آینده را همچون آینه ای در پیش روی خود می بیند اشاره به موضوع ور

  • چهارشنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:26
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

متن روضه خوانی شهادت حضرت زهرا(س)( انا لله و انا الیه راجعون) *

4589
5

متن روضه خوانی شهادت حضرت زهرا(س)(    انا لله و انا الیه راجعون) انا لله و انا الیه راجعون
در مقاتل ابن عطیه آمده است: «عمر بر در خانه فاطمه(ع) هیزم گرد آورده و خانة حضرت را به آتش کشید. هنگامی که فاطمه(ع) پشت در آمد تا انان را دور سازد، عمر فاطمه را پشت در چنان فشاری داد که کودکی را که در رحم داشت سقط کردو میخ در به سینه اش فرو رفت و به دنبال آن تا هنگام رحلت بیمار و ناتوان به بستر افتاد.»[1]
و تو ای عزیز! دیگر مپرس که میخ در نیم سوخته با ضربه ای که به در نواخته شده با سینة حضرت زهرا چه کرد؟!
خون ریخت زسینه اش، زمسمار بپرس بازوش کبود شد، زاغیار بپرس
دو شاهد صادق ار زمن می طلبی برخیز و برو از در و دیوار بپرس!
گریزی به کربلا
اگر چه در کربلا هیچ زنی میان در و

  • چهارشنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

متن روضه خوانی حضرت زهرا(س)( پیامبراکرم(ص) از دنیا رفت) *

2556
1

متن روضه خوانی حضرت زهرا(س)(  پیامبراکرم(ص) از دنیا رفت) پیامبراکرم(ص) از دنیا رفت، هنوز حضرت را در قبرش نگذاشته بودند که مردم عهد را شکستند و بر مخالفت با امیرالمومنین علی(ع) اتفاق کردند!
آن حضرت به امور پیامبر(ص) مشغول شد تا آن که از غسل و کفن و حنوط آن حضرت فارغ شد و او را دفن نمود. سپس مشغول جمع قرآن شد، و به جای مشغول شدن به فتنه های مردم، به وصیت پیامبر(ص) پرداخت.
وقتی مردم دچار فتنه ابوبکر و عمر شدند وکار بیعت پایان یافت، آن دو دیدند که همه بیعت کردند جز علی و بنی هاشم و ابوذر و مقداد و سلمان و عده معدود دیگر.
عمر به ابوبکر گفت: «اکنون به سراغ علی بفرست.»
و ابوبکر پسر عموی عمر را که به او «قنفذ» گفته می شد سراغ حضرت فرستاد و به او گفت: ای قنف

  • چهارشنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:41
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

متن روضه خوانی حضرت زهرا(س)(روزی ام سلمه به عیادت فاطمه(ع) آمد و عرض کرد) *

4884
4

متن روضه خوانی حضرت زهرا(س)(روزی ام سلمه به عیادت فاطمه(ع) آمد و عرض کرد) روزی ام سلمه به عیادت فاطمه(ع) آمد و عرض کرد: ای دختر رسول خدا(ص) شب رسول خدا(ص) با این بیماری چگونه به صبح آوردی؟
فاطمه(ع) فرمود: صبح کردم در حالی که خود را بین دو اندوه جانکاه می نگرم:
1- جگرم از داغ فراق پدر یک پارچه خون شده است.
2- دلم بر ظلمی که به وصی رسول خدا(ص) شده، شعله ور گردیده است، خلافت شوهرم غضب شده و بر خلاف دستور خدا و رسول، امامت را از او گرفتند؛ زیرا از علی(ع) کینه داشتند، چرا که او پدرانشان را در جنگ های بدر و احد کشته و به درک واصل کرده بود.[1]
گریزی به کربلا
اما «لا یوم کیومک یا ابا عبدالله» مصیبت تو چنان عظیم بود که زمین و آسمان، جن و فرشتگان و ماه و خورشید و پرندگان گریه

  • چهارشنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:05
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

متن روضه حضرت زهرا( امام علی(ع) می فرماید *

4196
2

متن روضه حضرت زهرا(  امام علی(ع) می فرماید امام علی(ع) می فرماید: من پیغمبر(ص) را از زیر پیراهن غسل دادم. یک روز فاطمه(ع) گفتند: میل دادم پیراهن پدرم را ببینم. وقتی پیراهن را به او دادم، بویید و بوسید و گریست و بی اختیار از فراق پدر غش کرد و افتاد. وقتی چنین دیدم پیراهن را از او مخفی نمودم.[1]
گریزی به کربلا
گاهی حتی یک پیراهن هم یادآور خاطره های یک شخصیت عزیز و محبوب می گردد. چنان که فاطمه(ع) با بوییدن لباس پیامبر(ص) به یاد غش می کند. این ماجرا، شیعیان دلسوخته را به یاد کهنه پیراهن ابی عبدالله می اندازد.
یزید به امام زین العابدین(ع) گفت: سه حاجت بگو تا برآورم. حضرت فرمود: اول این که اجازه بدهی برای آخرین بار صورت سید و مولا و پدر خود

  • چهارشنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

متن روضه حضرت زهرا(بعد از شکایت مردم مدینه) *

4635
0

متن روضه حضرت زهرا(بعد از شکایت مردم مدینه) بعد از شکایت مردم مدینه از گریه های فاطمه(ع) امیرالمومنین(ع) خانه و سایبانی دور از مدینه برای ایشان ساخت که آن را «بیت الاحزان» نامیدند، و حضرت فاطمه زهرا(ع) هر روز که صبح آغاز می گشت حضرت حسن و حسین علیه السلام را در جلوی خویش می انداخت و گریه کنان به سوی بیت الاحزان در بقیع می رفت در حالی که پیوسته در میان قبرها گریه می کرد و اشک می ریخت، و وقتی شب می شد امیرالمومنین (ع) به سراغ ایشان رفته و آنها را پیش انداخته و به سوی منزل می بردند.
آری حضرت امیرالمومنین(ع) بیت الاحزان را بیرون مدینه ساخت تا ایشان در آن جا رفته و به گریه بپردازند، تا این که کسانی که به خاطر گریه های حضرت صدیقه طاهره به نار

  • چهارشنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

متن روضه خوانی حضرت زهرا(س)(امام صادق(ع) می فرماید:) *

3237
3

متن روضه خوانی حضرت زهرا(س)(امام صادق(ع) می فرماید:) امام صادق(ع) می فرماید:
«بکائون-یعنی بسیار گریه کنندگان- پنج نفر بودند: آدم، یعقوب، یوسف، فاطمه و علی بن الحسین علیهم السلام...
اما فاطمه(ع) آن قدر گریست و در مرگ پدرش رسول خدا(ص) چنان ناله زد که اهل مدینه از گریة او اذیت شدند.
لذا گفتند: ما را با گریه های بسیار خویش ناراحت می کنی.
پس آن بانوی بزرگوار به مقبرة شهدای احد می رفت و هر مقدار که می خواست گریه می کرد و بعد به سوی مدینه باز می گشت.»[1]
فاطمه(ع) شب و روز گریه می کرد، نه فریادش خاموش می شد و نه اشکش تماغم می گشت.
جمعی از بزرگان مدینه به حضور امیر مومنان علی(ع) آمدند عرض کردند: فاطمه(ع) شب و روز گریه می کند، شب از گریة آن حضرت خواب ندار

  • چهارشنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

متن روضه خوانی حضرت زهرا(حال رسول خدا(ص) بدتر شد،) *

3367
1

متن روضه خوانی حضرت زهرا(حال رسول خدا(ص) بدتر شد،) حال رسول خدا(ص) بدتر شد، سرش را در دامن علی(ع) گذاشت و بی هوش گشت: زهرا(ع) به صورت نازنین پدر نگاه می کرد و اشک می ریخت و می فرمود:
«آه به برکت وجود پدرم باران رحمت نازل می شد و دادرس یتیمان و پناه بیوه زنان بود.»
صدای نالة زهرا به گوش پیامبر رسید، دیده گشود و با صدای ضعیف فرمود:
دختر عزیزم! این آیه را بخوان: « وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ »1
از مرگ چاره ای نیست، چنانکه پیغمبران مردند من نیز خواهم مرد. اما چرا ملت هدف مرا تعقیب نمی کنند و قصد سقوط و عقب نشینی دارند؟!
از شنیدن این سخن گر یة زهرا(ع)

  • چهارشنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:42
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل شهادت حضرت زهراسلام الله علیها(در خانه جای خالی یک شیرخواره است) *

2731
4

غزل شهادت حضرت زهراسلام الله علیها(در خانه جای خالی یک شیرخواره است) امشب سپهر دیده من پر ستاره است

درد نهفته در دل من بی شماره است

با سینه شکسته مکش آه فاطمه

کز سوز سینه ات جگرم پر شراره است

امشب سپهر دیده من پر ستاره است

درد نهفته در دل من بی شماره است

با سینه شکسته مکش آه فاطمه

کز سوز سینه ات جگرم پر شراره است

یک گوشه چشم واکن و بنگر که زینبت

در پیش تو نشسته و گرم نظاره است

با من بگو تو ای گل آزار دیده ام

از چه به هر دو گوش تو یک گوشواره است

زهرا مگر چگونه عدو سیلیت زده

کز ضرب آن لاله گوش تو پاره است

شد کشته از فشار در و صد هزار حیف

در خانه جای خالی یک شیرخواره است

بیچاره گشتم و زخدا رفتنم بخواه

زیرا که مرگ بهر علی راه چاره است

شاعر: حسن جو

  • چهارشنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 20:49
  • نوشته شده توسط
  • حیدریم
ادامه مطلب

حضرت زهرا (س)-تمام شد *

3762
8

حضرت زهرا (س)-تمام شد مانند شمع قصه ات از سر تمام شد
کوتاه مثل سوره ی کوثر تمام شد
سیلی وزید در وسط کوچه باد شد
تا هیجده ورق زد و دفتر تمام شد
از سوختن نه در اثر ضربه شمع من
در پشت چارچوب همین در تمام شد

گفتم یکی نبود و چهل مرد آمدند
قصه نگفته قصه ی مادر تمام شد
بابا کشید پارچه را روی مادرم
آهی کشید و گفت که دیگر تمام شد
پلکی زد و رسید سرِ ظهرِ واقعه
این بار قصه واقعا از سر تمام شد
زینب به فکر روز دهم بود بیشتر
وقتی وداع مادر و دختر تمام شد
وقتی که "یا بنی" به گوش حرم رسید
آرام گفت کار برادر تمام شد
تازه شروع شد غم زینب به کربلا
آن لحظه که بریدن حنجر تمام شد

شاعر: سعید پاشازاده

  • چهارشنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 21:04
  • نوشته شده توسط
  • abolfazl
ادامه مطلب

حضرت زهرا (س)-مرثیه جانسوز شهادت حضرت فاطمه *

5335
8

حضرت زهرا (س)-مرثیه جانسوز شهادت حضرت فاطمه تمام شهر پی کشتن ولی بودند
نبود مردی و نامردها ولی بودند
که هر کدام به تفسیر خود یلی بودند
چهل نفر که همه قاتل علی بودند
به سمت حادثه برگشت آن همه انگشت
قسم به فاطمه دیوار و در علی را کشت

به کوچه آمده رخصت گرفته اند از هم
و صف به صف همه نوبت گرفته اند از هم
سپس دویده و سبقت گرفته اند از هم
برای ضربه رضایت گرفته اند از هم
تمام نیتشان قربة الی الله است
و تازه ضربه ی دستی بزرگ در راه است
یکی غلاف به قصد ثواب بردارد
یکی به نیت مولا طناب بردارد
دری که سوخت به یک سمت تاب بردارد
لگد اگر بزنندش شتاب بردارد
برای کشتن مولا شتاب در کافی است
برای حفظ امامت دو تا پسر کافی است
گذشت کوچه و یک کوچه ی دگر آمد

  • چهارشنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 21:06
  • نوشته شده توسط
  • abolfazl
ادامه مطلب
 سعید پاشازاده

شب شهادت حضرت زهرا (س) - (دوباره ماندن زهرا بعید تر شده بود) * سعید پاشازاده

5200
14

شب شهادت حضرت زهرا (س) - (دوباره ماندن زهرا بعید تر شده بود) دوباره ماندن زهرا بعید تر شده بود

که درد پهلوی مادر شدیدتر شده بود

دلیل های کبودش جدیدتر شده بود

در این میانه حسن نا امیدتر شده بود

همه به پهلو و او خیره بود بر رویت

همه به دست و حسن زل زده به بازویت

علی به شمع تو پروانه بود هر لحظه

حسن به کوچه غریبانه بود هر لحظه

به دست زینب تو شانه بود هر لحظه

حسین پشت در خانه بود هر لحظه

بدون یک گِله آری بدون یک کلمه

همه به فکر تو بودند و تو به فکر همه

همه به فکر تو بودند تا که پر نزنی

صفای خانه بمانی دم از سفر نزنی

به زیر گریه به یاد غم پسر نزنی

دوباره حرف دلت را به میخ در نزنی

که میخ اگر تو نبودی به جاش محسن بود

زمان آمدنش هست کاش محسن بو

  • جمعه
  • 23
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 10:51
  • نوشته شده توسط
  • abolfazl
ادامه مطلب

متن روضه حضرت زهرا(س)(علی در سوگ فاطمه)( وقتی حبیبه رسول خدا(ص) از زمین رخت بر بست *

4585
5

متن روضه حضرت زهرا(س)(علی در سوگ فاطمه)( وقتی  حبیبه رسول خدا(ص) از زمین رخت بر بست وقتی حبیبه رسول خدا(ص) از زمین رخت بر بست، و به سوی پروردگارش با دلی خسته رهسپار شد، و پیکر مطهرش درون خاک قرار گرفت؛ در ناحیه ای از بقیع زیر ستارگان بالای قبرش همسر ماتم زده خسته دلش ایستاده، با رسول خدا(ص) آهسته سخن می گفت، و برای زهرای بتول با سوز جگر ناله می کرد، و کلماتی با آه درون از زبانش جاری بود:
«سلام بر تو، ای رسول خدا! از جانب من و دخترت که اکنون به سوی تو روی آورده و در جوار تو آرمیده و با شتاب به تو ملحق شده است...
ای رسول خدا! مفارقت دخرت برگزیده ات، صبرم را کاسته و نیروی تحمل مرا ناتوان ساخته... تنها چیزی که این مصیبت را تخفیف می دهد همان مصیبت بس دشوار و ماتم کمرشکن تو است، با

  • پنج شنبه
  • 22
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

متن روضه حضرت زهرا(س)(گاهی که پیغمبر را سنگ می زدند) *

3234
2

متن روضه حضرت زهرا(س)(گاهی که پیغمبر را سنگ می زدند) گاهی که پیغمبر را سنگ می زدند، یه دفعی خانمی می اومد خودش را سپر قرار می داد، سنگ ها را به جان می خرید، اون خدیجه بود ... باید از چنین مادری دختری مثل فاطمه (سلام الله علیها) بیاید که سپر ولایت بشه ... .
منبع:كتاب گلواژه های روضه

  • پنج شنبه
  • 22
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

متن روضه حضرت زهرا(یتیم نوازی)(رسول خدا (ص) فرمودند) *

4258
4

متن روضه حضرت زهرا(یتیم نوازی)(رسول خدا (ص) فرمودند) رسول خدا (ص) فرمودند: ملائکه در سه جا از روی ترحم گریه می کنند:
اول: هر گاه کسی برای تحصیل علم بیرون رود و در غربت بمیرد.
دوم: وقتی پیرمرد و پیرزنی از خدا فرزندی را تمنا کنند، پس خدا به آنها عطا کند و آنان خوشحال باشند به وجود او که ما را خدمت می کند، در این آخر عمر و تشییع جنازه ی ما می کند، پس آن فرزند پیش از پدر و مادر بمیرد، ملائکه بیش از پدر و مادر آن فرزند گریه می کنند.
سوم: وقتی طفل یتیم از خواب بیدار می شود و شروع می کند به گریه کردن که مادرش بیاید بالای سرش و یادش نباشد که مادرش مرده، دایه فریاد می زند ما هذا البکاء؟
چه خبر است، چرا گریه می کنی؟ تازه یادش می افتد که مادرش از دنیا رفته

  • پنج شنبه
  • 22
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

متن روضه حضرت زهرا(س)(ای هم آشیانم،عزیزم، چرا زلانه می روی) *

4439
8

متن روضه حضرت زهرا(س)(ای هم آشیانم،عزیزم، چرا زلانه می روی) ای هم آشیانم،عزیزم، چرا زلانه می روی
با پره شكسته، زلانه،چرا شبانه می روی
جوجه های نازت،كنارت،نشسته گریه می كنند
چون تا با پیكری، پُر از زخم، زتازیانه می روی
نور دیده مرو،قد خمیده مرو،آه از این جدایی
ای فرشته ی من،چرا پرت شكسته
قلب مهربانت ،چرا به غم نشسته
ای امید دلها ،یا فاطمه یا زهرا
بی رمق نگارم،مكن تو كار خانه
گفته ای پس از مرگ ،بشویمت شبانه
شبانه منو غسل بده علی،شبانه منو كفن كن علی،خدایا اون چه شبی بوده برای علی،اسماء می گه آب می ریختم،علی آرام،آرام،بدن عزیز دلشو غسل می داد،یه دفعه دیدم دست از غسل دادن كشید،علی رفت كنار،هی سرشو به دیوار می زنه،گفتم:آقا جان چی شده ندیده بودم اینجوری بلند

  • پنج شنبه
  • 22
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:41
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد