شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس

شعر حضرت زهرا(س)(رنج‌هايى كه در مسير زمان) *

2165

شعر حضرت زهرا(س)(رنج‌هايى كه در مسير زمان) رنج‌هايى كه در مسير زمان
روح سخت زمين به او مى‏داد
در عوض ميوه‏اى بهشتى را
نخل امّ‏البنين به او مى‏داد
كودكى كه كنار رود فرات
عشق از او حساب خواهد برد
بوسه مى‏زد نگاه آه على
روى دستى كه آب خواهد برد
تا در خیمه‌های خاطره‌ساز
رود را چون طناب خواهد برد
یا به یاد لب برادر خود
تشنه از آب عذاب خواهد برد
بی پر و ‌بال می‌پرد تا اوج
آبرو از عقاب خواهد برد
از دل تشنگان ساغر عشق
اضطراب عِقاب خواهد برد
دستشان را گرفته تا کوثر
بی سؤال و جواب خواهد برد

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر حضرت زهرا(شوق عراق و شور حجاز است در دلم‌) *

3003

شعر حضرت زهرا(شوق عراق و شور حجاز است در دلم‌) شوق عراق و شور حجاز است در دلم‌
جامه دران و سوز و گداز است در دلم
پل می زنم به خویش مگو از کدام راه
راهی که رو به آینه باز است در دلم
قد قامت الصلاه من از جای دیگر است
قد قامت کدام نماز است در دلم
شب را چراغ گم شدن روز کرده ام
ذکرت چراغ راز و نیاز است در دلم
تشبیه نارساست ، حقیقت کلام توست
ابهام و استعاره ، مجاز است در دلم
مجموعه ی نیاز تویی ای نماز ناب
دیگر چه حاجتی به نیاز است در دلم
یاس کبود پیش تو خار است فاطمه (س
نامت گل همیشه بهار است فاطمه( س
شب را خدا ز شرم نگاه تو آفرید
خورشید را ز شعله ی آه تو آفرید
شمسی تر از نگاه تو منظومه ای نبود
صد کهکشان ز ابر نگاه تو آفرید
آه ای شهیده ای که شها

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:33
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(یک فاطمه بود و یک جهان غم شد قامت وی ز داغ غم ،خم) *

2231
1

شعر حضرت زهرا(س)(یک فاطمه بود و یک جهان غم شد قامت وی ز داغ غم ،خم) یک فاطمه بود و یک جهان غم شد قامت وی ز داغ غم ،خم
یک سوی غم فراق بابا یک سوی غم جفای اعدا
از فتنه قوم در سقیفه گشتند دگر کسان خلیفه
دنیاطلبان و دین فروشان کردند به پا بساط عصیان
کردند چراغ راه خاموش کردند غدیر را فراموش
چون فاطمه دید این ستم را برداشت علیه آن علم را
با چشم پر آب از غم باب می رفت به خانه های اصحاب
می گفت مگر شما نبودید در خم ز رسول این شنودید
هر کس که مرا ولی بداند باید علی اش ولی بماند
بیعت به علی به خم نمودید پس از چه مسیر گم نمودید
هر کس به بهانه های واهی تایید نهاد بر سیاهی
بستند ید یدالّهی را بردند ز خانه اش علی را
افسرده و زار و دل شکسته او ماند و سرای درشکسته
می سوخت در

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(رفتی و خاطره ها پنجره را وا کردند) *

2192

شعر حضرت زهرا(س)(رفتی و خاطره ها پنجره را وا کردند) رفتی و خاطره ها پنجره را وا کردند
هی نشستند و فقط گریه تماشا کردند
صورت مرد در این هیمنه دیدن دارد
گونه وقتی بشود آینه دیدن دارد
گونه اش آینه بندان به نظر می آید
چقدر عشق به چشمان پدر می آید
اشک و لبخند علی ، آه عجب تلفیقی
نیست برّنده تر از تیغ سکوتش تیغی
بوی بدر و احد و خیبر و خندق دارد
ذولفقاری که اگر دق بکند حقّ دارد
قسمت این بود که من همدم بابا باشم
بعد از این مثل خودت ام ابیها باشم
بعد از این داغ که آتش به همه عالم زد
من خودم شانه به موهای خودم خواهم زد
رفتی و مبدأ غم را به دلم آوردی
با همه کودکیم خوب بزرگم کردی
میروم در دل آتش ، به خدا باکی نیست
راستی مادر من ، چادر من خاکی نیست!
آتش از

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر سوگ حضرت زهرای طوبی(س)(از آتش غم، سوخت تنم، حضرت زهرا) *

2730

شعر سوگ حضرت زهرای طوبی(س)(از آتش غم، سوخت تنم، حضرت زهرا) از آتش غم، سوخت تنم، حضرت زهرا
مشتاق همین سوختنم، حضرت زهرا!
بگذار به یاد دل پاک تو بسوزد
در کوره‌ی این تب، بدنم، حضرت زهرا!
آن‌جا که برای تو بسوزند، بهشت است
عشق است گواه سخنم، حضرت زهرا!
از قافله‌ي شام غریبان عزایت
امروز، یکی نیز منم حضرت زهرا!
با یاد تو هر باغ گلی را که ببینم،
خون می‌چکد از پیرهنم حضرت زهرا!
فردای قیامت که سر از خاک بر آرم،
نام تو بود بر کفنم، حضرت زهرا!
بگذار که چون ابر شفق، یاد تو باشم
از داغ تو خون گریه کنم، حضرت زهرا

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:41
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(چه می‌کند با مرد، زمانه‌ی نامرد) *

2537
1

شعر حضرت زهرا(چه می‌کند با مرد، زمانه‌ی نامرد) چه می‌کند با مرد، زمانه‌ی نامرد
جهان شده آباد، از ابتدا با مرد
کنار هر کوهی، اگر که شهری هست
بدون شک بوده، مقیم آنجا مرد
در اوج امواج، حجيم طوفان‌ها
نیاز هر کشتی‌ست، ميان دریا مرد
مثال مشهور ميان پیران است
که ای جوان پر می‌کند دهان را مرد
ورق زدم عمری، کتاب دنیا را
ولی نبود آن‌جا، شبیه مولا مرد
زمان جانبازی ، برای پیغمبر
به جای او خوابید، شبانه تنها مرد
ستاره‌ها شاهد ،که تا سحر می‌برد
به دوش خود با کیسه نان و خرما مرد
شبانه اشک خاطرات خود مي ‌ریخت
به چاه نخلستان، به یاد زهرا مرد
از آن شبي که ذوالفقار و ماهش رفت
در آسمان غیب، شده معمّا مرد
جهان پر از خون شد، زمانه محزون شد
چرا نمی‌آید، چرا خدای

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:42
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(بهار آمده اما هنوز در راهی) *

2454

شعر حضرت زهرا(س)(بهار آمده اما هنوز در راهی) بهار آمده اما هنوز در راهی
چه انتظارِغریبی چه دردِ جانکاهی
تویی که می رسی از جاده های مه زده و
منی که گم شده ام با دو دست کوتاهی
که هیچوقت به دستان گرم تو نرسید
نگو که بیعت این دست را نمی خواهی
نگو لیاقت این عشق را ندارم من
منی که یادِ توام لا اقل هرزگاهی
دعای عهد مرا لا اقل ستاره بزن
تویی که از سحرِ انتظارم آگاهی
اگر هنوز کنار تو لکّه ای ننگم
قبول کن که همیشه برات دلتنگم
هزار چهره اگر چه مرا شناخته ای
ولی ببین که در آیینه ی تو یکرنگم
به سازِ مستیِ شیطان ، همیشه می رقصم
گناه می کنم و با تو نا هماهنگم
تویی که لحظه ی تردیدِ من یقین داری
میان معرکه با شرط ِصلح، می جنگم
خدا دو بال فرج داده تا دعا

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر فاطمیه(س)(آئینه‌ي تجلی اسماء ایزد است) *

2275

شعر فاطمیه(س)(آئینه‌ي تجلی اسماء ایزد است) آئینه‌ي تجلی اسماء ایزد است
اين بانويي که روي لبش ذکر أشهد است
صبرش سرآمده دگر از دست این دیار
با آنکه در ثبات و صبوری زبانزد است
با تازیانه ها به تسلایش آمدند
دوران رنج و غربت آل محمد است
جان می‌دهد برای غریبی مرتضی
اندوه و بی‌کسی خودش گرچه بی‌حد است
این پهلوی شکسته چه آورده بر سرش
با هر نفس زدن نفسش بند آمده ست
شوق زيارت پدر و غربت علي
حالا ميان رفتن و ماندن مردد است
شاعر:یوسف رحیمی

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:48
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر بعد از شهادت حضرت زهرا(س)(گر فلک را ز غم خویشتن آگاه کنم) *

2961

شعر بعد از شهادت حضرت زهرا(س)(گر فلک را ز غم خویشتن آگاه کنم) گر فلک را ز غم خویشتن آگاه کنم
آسمان را چو شب تار پر از آه کنم
تا که از اشک غمم آب بنوشند رواست
نخل ها را ز غم و درد خود آگاه کنم
من غریب وطنم نیست کسی هم نفسم
«به چه امید برون من سر از این چاه کنم»
ای گل پرپر من رفتی و از ماتم تو
ناله با مرغ شباهنگ سحرگاه کنم
ترسم از شرم کشد، پردۀ نیلی به رخش
صحبتی گر که ز رخسار تو با ماه کنم
قدسیان را ز غمت اشک فشان می بینم
هر زمانی که به شب سیر الی الله کنم
یک شب از هجر تو عمری گذرد بهر علی
گر که دل را ز فراق تو پر از آه کنم
همره اشک «وفائی» ز دل من می گفت
زمزمی دارم و این زمزمه کوتاه کنم
شاعر:سید هاشم وفایی

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح و بستر شهادت حضرت زهرا(س)( مادر تجلیِ همه انوار داور است) *

2077

شعر مدح و بستر شهادت حضرت زهرا(س)( مادر تجلیِ همه انوار داور است)  مادر تجلیِ همه انوار داور است
مادر هزار مرتبه از عشق برتر است
مادر کسی است کز نفسش عطر می وزد
عطری که جنسش از نفحات پیمبر است
نوری که گفته است خدا در کلام خویش
نور وجود حضرت زهرای اطهر است
هرگز کسی به مرتبه اش پی نمی برد
عقل بشر به درک وی از ذره کمتر است
زهرا اگر نبود زمین و زمان نبود
او کوثر است و هر که حسود است ابتر است
نامش ترنمیست ز دریای یا لطیف
یاسی که روی موج لطافت شناور است
ما عاشقیم و مادر ما هست فاطمه
(شکر خدا که روزیِ ما دست مادر است
ایمان به مهر حضرت زهرا محک خورَد
هر کس ندارد این گهر ناب کافر است
دنیا نداشت ظرفیت درک قدر او
پس اینکه زود بار سفر بسته بهتر است
از من مپرس گریه برای چ

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:52
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(شعله بود و خسته حالی سوخته) *

2510

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(شعله بود و خسته حالی سوخته) شعله بود و خسته حالی سوخته
یک پرستو بود و بالی سوخته
مانده از آل عبای مصطفی
یک عبای سرخ و آلی سوخته
بِین هُرم شعله های سنگدل
مادر کم سن و سالی سوخته
آه، دستِ دربِ چوبی نصب کرد
روی یک سینه مدالی سوخته
در کجا مدفون شد آن بانوی زخم
هست این تنها سوالی سوخته
شاعر:محمد ناصری

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:54
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(مصحفی اعجاز دارد که کلامش فاطمه است) *

2579

شعر حضرت زهرا(س)(مصحفی اعجاز دارد که کلامش فاطمه است) مصحفی اعجاز دارد که کلامش فاطمه است
آن نمازی قرب دارد که قیامش فاطمه است
.آنکه من هستم فقیر ابن فقیر خانه اش
آنکه من هستم غلام ابن غلامش فاطمه است
دست بوس فاطمه بودن کمال مصطفاست
در مقامات نبی این بس مقامش فاطمه است
.حکم زهرا بر تمام انبیا هم واجب است
شرع ما پیغمبری دارد که نامش فاطمه است
.حج زهرا ظاهرا بیت الحرامش مرتضاست
حج مولا باطنا بیت الحرامش فاطمه است
.فاطمه امر خداوند است ومامورش علی ست
پس امام اول عالم امامش فاطمه است
.مصطفی؟ یا مرتضی؟یا فاطمه؟ یا هرسه تا؟
مانده ام از این سه تا اصلا کدامش فاطمه است
.رشته های چادرش بازار گرمی خداست
صبح محشر هم دلیل ازدحامش فاطمه است
.عقل ها راهی ندارند

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:22
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر فاطمیه(مأذنه بود و یک سکوت عجیب) *

2543
1

شعر فاطمیه(مأذنه بود و یک سکوت عجیب) مأذنه بود و یک سکوت عجیب
مأذنه بود و بی صدایی محض
مأذنه بود و غصه ای سنگین
وز صدای اذان جدایی محض
**
مأذنه، آنکه پر هیاهو بود
حال اکنون اسیر فرجام است
باورت می شود! مکان اذان
پنج وعده همیشه آرام است
**
مأذنه آنکه پر تلاطم بود
بی تحرک ترین عمارت بود
در شگفتم چگونه شد که نریخت
این چنین ماندنش حقارت بود
**
بعد مرگ رسول مثل علی
مأذنه روزه ی سکوت گرفت
تا بیاید موذنش از راه
دل شکسته فقط قنوت گرفت
**
کار هر روز مأذنه این بود
به تماشای فاطمه می رفت
سایه اش هر غروب در ایوان
سجده بر پای فاطمه می رفت
**
وقت مغرب که فاطمه می شد
بهر راز و نیاز آماده
می شد او رو به قبله، می افتاد
سایه ی مأذنه به سجاده
**
تا

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(مقتل نوشت ؛ آه...و یعنی تمام شد) * نیما نجاری

7087
7

شعر حضرت زهرا(س)(مقتل نوشت ؛ آه...و یعنی تمام شد) مقتل نوشت ؛ آه...و یعنی تمام شد

یعنی که دور مادرمان ازدحام شد

یعنی رکوع پشت درش امتداد یافت

یعنی شهید سجده به پای امام شد

هر کس رسید روی تنش رد پا گذاشت

قتلش حلال گشت و نجاتش حرام شد

تنها به جرم اینکه دفاع از امام کرد

محکوم ضربه های پر از انتقام شد

اینجای قصه مادرمان حرفها شنید

تا شد...شکست...درد شدیدش مدام شد

قنفذ به طعنه فاتحه ای خواند و خنده کرد.

یعنی که کار کشتن زهرا تمام شد

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(فاطمه اصل کلام عشقبازی با خداست) *

2754
5

شعر حضرت زهرا(فاطمه اصل کلام عشقبازی با خداست) فاطمه اصل کلام عشقبازی با خداست
فاطمه بخش نخستین جمله سازی با خداست
فاطمه طوفانی از دریای جود سرمداست
فاطمه امّ ابیهای وجود احمد است
فاطمه یعنی خط راز و نیاز با جلی
فاطمه یعنی شطِ خون حسین بن علی
فاطمه دستی که لبهای امین بوسیده است
مرتضی مستی که صهبای یقین نوشیده است
فاطمه نوح است و کشتیبان دریای وجود
فاطمه راهِ نیاز و روح آیات سجود
فاطمه زائیده نور علی نور وجود
فاطمه تندیس بتراشیده ذات ودود
فاطمه یعنی کتاب عشق بی نام و نشان
فاطمه یعنی گل باغ بقیع عاشقان
فاطمه نام و نشان از بی نشانی داشته
فاطمه مهر علی را در دل خود کاشته
فاطمه محصولی از بود و نبود حیدر است
فاطمه نیلوفر سرخ کبود حیدر است
فاطمه

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:00
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(بشنو از گل، وصف بلبل می کند) *

2736

شعر حضرت زهرا(س)(بشنو از گل، وصف بلبل می کند) بشنو از گل، وصف بلبل می کند
طبع او از غربتش، گل می کند
گر چه بلبل در گلستان بی پر است
بلبل من از همه، تنهاتر است
بلبل من دیده در مُلکِ وجود
پهلوی بشکسته و روی کبود
بلبل من رنج بی مَر دیده است
غنچه را نشکفته پرپر، دیده است
در بر او، از گل پر پر مگو
از نگارستان میخ در مگو
در غم او جامه بر تن چاک کن
اشک مظلومی او را پاک کن
بلبل من از غم گل خسته است
بر طناب عشق، دستش بسته است
در بَر او از رُخ نیلی مگو
داستان کوچه و سیلی مگو
داستان کوچه و سیلی مگو
بلبل من هست، مولود حرم
شد حرم از حُرمتِ او، محترم
بلبل من، در ولایت ساقی است
تا بقائی هست، نامش باقی است
بلبل من هست، قُطبُ المؤمنین
هست بر انگشتر خاتم،

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:05
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(تو را به زمزمه و اشک های مادرتان) *

5413
6

شعر حضرت زهرا(س)(تو را به زمزمه و اشک های مادرتان) تو را به زمزمه و اشک های مادرتان
بیا! ظهور تو آقا شفای مادرتان
صدای آمدنت بین کوچه ها پیچید
ببین به لرزه فتاده صدای مادرتان
قنوت امشب زهرا تو را بهانه کند
و یاس میچکد از ربنای مادرتان
به حق چادر خاکیِّ فاطمه برگرد
که مستجاب بگردد دعای مادرتان
همیشه فصل دلم فاطمیه می ماند
سری نمیزنی در عزای مادرتان؟
میان خیمه سبزت تو روضه میگیری
تسلی دل حیدر برای مادرتان
بیا که جمعه غریب است و سرد و بی احساس
و ندبه میچکد از چشمهای مادرتان
شاعر:سید مهدی موسوی

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:10
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(فدای گریه ی خونین چشم بیمارت) *

2151

شعر حضرت زهرا(س)(فدای گریه ی خونین چشم بیمارت) فدای گریه ی خونین چشم بیمارت
چه سخت می گذرد لحظه های تبدارت
تمام شهر دعا می کنند جان بدهی
تمام شهر ندارند چشم دیدارت
کسی به خانه ی ما سر نمی زند دیگر
مگر به نیت سوزاندن دل زارت
پدر رسیده و در می زند ولی تنها
چگونه می روی این راه را پیِ یارت
دو دست روی زمین می کشی به جای نگاه
تو می رویّ و به سر می زند پرستارت
دوباره پهلوی تو درد می کند مادر؟
که سرخ تر شده امشب لباس گل دارت
برای نیم نفس هم نمی شوی آرام
که می دهد ترک کنج سینه آزارت
شاعر:حسن لطفی

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:12
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر امام زمان(عج)(مناجات فاطمیه)(قبله می داند که باشد قبلۀ من روی تو) *

2226
2

شعر امام زمان(عج)(مناجات فاطمیه)(قبله می داند که باشد قبلۀ من روی تو) قبله می داند که باشد قبلۀ من روی تو
گرچه بی قدرم شب قدرم بُود گیسوی تو
هست محراب دعای من خم ابروی تو
کی شود یک بوسه گیرم من ز خاک کوی تو
ای مسیحائی نفس عمریست بیمار توام
ای امیر هر دو عالم من گرفتار توام
ای تمام هستی ام تا کی ز من هستی جدا
تا به کی باید بگردم من، کجا هستی کجا
من تو را عبدم تو هستی عبد سر تا پا خدا
کی شوم من زائرت ای زائر کرببلا
تو کریمی سائل بی توشه می خواند تو را
در کدامین گوشه ای شش گوشه می خواند تو را
موج دریا و سفینه زد صدا مهدی بیا
کوچۀ تنگ مدینه زد صدا مهدی بیا
مادری بشکسته سینه زد صدا مهدی بیا
لاله، ای لالۀ صحرا صدایت می زند
یوسف زهرائی و زهرا صدایت می زند
شاعر:سید محسن

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(آسمان سخت گرفت و پرِ پروانه شکست) *

2172
1

شعر حضرت زهرا(س)(آسمان سخت گرفت و پرِ پروانه شکست) آسمان سخت گرفت و پرِ پروانه شکست
عرش حق خورد زمین حُرمت ریحانه شکست
مو پریشانیِ زینب که به سامان نرسد
بود دستی که به موی سر او شانه شکست
مردم کوفه نبردند ز غیرت بویی
آشنا بود به کوچه ، دل بیگانه شکست
بین دیوار و درِ خانه چو مادر را دید
بغض پنهان شده ی کودک دُردانه شکست
پشت در بود گل و با لگدی آن گلچین
تا توان داشت به در زد که درِ خانه شکست
ضربه ی خصم یکی بود ولی طوری زد
گوشوار از دو طرف ریخت غریبانه شکست
بین آن کوچه چه رخ داد ندیدیم اما ؟
زیر سنگینی آن غم قد مردانه شکست
پشت در قد تو و قد سه ساله زهرا
در کنار سر باباش به ویرانه شکست
شاعر:مهدی رحمان دوست

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:15
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(ای قوت زانوان حیدر) *

2270

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(ای قوت زانوان حیدر) ای قوت زانوان حیدر
بی تو برود توان حیدر
ای نیروی بازوان حیدر
رفتی و برفت جان حیدر
مسمار کجا و پهلوی تو
شلاق کجا و بازوی تو
کردند دل رسول خسته
کردند دو دست شیر، بسته
خواندی تو نماز شب نشسته
ای وای که پهلویت شکسته
بنشسته به روی چوب دستاس
یک قطرۀ خون ز شاخۀ یاس
این بغض گلوت از چه باشد!؟
این سِرِّ مگوت از چه باشد!؟
این پوشش روت از چه باشد!؟
سختی وضوت از چه باشد!؟
چشم حسنم مدام بارد
حرفی نکند نگفته دارد
از در زده آتشی زبانه
سیلیت زدند و تازیانه
نالان شده اند اهل خانه
گوئی که تو را برم شبانه؟
دارم من اگر چه صبر افلاک
اما به چه دل تو را کنم خاک
شاعر:مرتضی مظاهری

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:18
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(تا خانه به جز راه کم و مختصری نیست) *

2164

شعر حضرت زهرا(س)(تا خانه به جز راه کم و مختصری نیست) تا خانه به جز راه کم و مختصری نیست
آهسته برو صبر کن این جا خطری نیست
بعد از پر و بالی که زدم دور و برم را
گشتی که ببینی اثر از بال و پری نیست؟
رفتیم به خانه نکند گریه کنی خُب!
قربان تو که خوبتر از تو پسری نیست
وقتی که رسیدیم تنت باز نلرزد
یک طور نشان می دهی اصلاً خبری نیست
حالا به رخم خیره شو تا خوب ببینی
از ضربه ی آن حادثه دیگر اثری نیست؟
از روسری و گوش من این منظره پیداست
بر شاخۀ خونی شده دیگر ثمری نیست
شاعر:حسین رستمی

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(روی دل ها می شود غم بار بعضی وقت ها) *

2353

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(روی دل ها می شود غم بار بعضی وقت ها) روی دل ها می شود غم بار بعضی وقت ها
زندگی هم می شود غمبار بعضی وقت ها
در هجوم دردها وقتی که سینه بشکند
می کشی حتی نفس دشوار بعضی وقت ها
شِکوه وقتی جای تشریک مساعی را گرفت
گریه مشکل می شود انگار بعضی وقت ها
باورش سخت است اما می شود یک زن شود
با چهل نامرد در پیکار بعضی وقت ها
منکر معروف را دیدند و همراهش شدند
حقِّ حق هم می شود انکار بعضی وقت ها
عده ای در خانه ای هستند و بالا می رود
دود و آتش از در و دیوار بعضی وقت ها
حال و روز بچه ها را سخت می ریزد بهم
مادری که می شود بیمار بعضی وقت ها
فضّه هم باشد کنارت باز هم بی فایده است
کار وقتی بگذرد از کار بعضی وقت ها
بی هوا وقتی که با شدت به پهلو می خورد

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(پشت در میزدند مادر را) *

7053
8

شعر حضرت زهرا(س)(پشت در میزدند مادر را) پشت در میزدند مادر را
بی خبر میزدند مادر را
یک نفر بود پشت در اما
چهل نفر میزدند مادر را
کوچه ی ما پر از اراذل شد
در گذر میزدند مادر را
عده ای با قلاف ، با کینه
انقدر میزدند مادر را
تا که دستش به مرتضی نرسد
بیشتر میزدند مادر را
هر که از ره رسید او را زد
رهگذر میزدند مادر را
مرد جنگی یقین سپر دارد
بی سپر میزدند مادر را
پیش رویم زدند آقا را
پشت سر میزدند مادر را
شاعر:مهدی نسترن

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات فاطمیه(قبله می داند که باشد قبلۀ من روی تو) *

2312
1

شعر مناجات فاطمیه(قبله می داند که باشد قبلۀ من روی تو) قبله می داند که باشد قبلۀ من روی تو
گرچه بی قدرم شب قدرم بُود گیسوی تو
هست محراب دعای من خم ابروی تو
کی شود یک بوسه گیرم من ز خاک کوی تو
ای مسیحائی نفس عمریست بیمار توام
ای امیر هر دو عالم من گرفتار توام
ای تمام هستی ام تا کی ز من هستی جدا
تا به کی باید بگردم من، کجا هستی کجا
من تو را عبدم تو هستی عبد سر تا پا خدا
کی شوم من زائرت ای زائر کرببلا
تو کریمی سائل بی توشه می خواند تو را
در کدامین گوشه ای شش گوشه می خواند تو را
موج دریا و سفینه زد صدا مهدی بیا
کوچۀ تنگ مدینه زد صدا مهدی بیا
مادری بشکسته سینه زد صدا مهدی بیا
لاله، ای لالۀ صحرا صدایت می زند
یوسف زهرائی و زهرا صدایت می زند
شاعر:سید محسن

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(پیغمبری که یک عمر، غمخوار امتش بود) *

2330

شعر شهادت حضرت زهرا(پیغمبری که یک عمر، غمخوار امتش بود) پیغمبری که یک عمر، غمخوار امتش بود
روی کبود زهرا، اجر نبوتش بود؟
ای خاک بر سر من مردم شدند دشمن
با بانویی که قرآن درس محبتش بود
زهرا که بر نمازش حق افتخار می کرد
بی حرمتیِّ امت اجر عبادتش بود
جان داد مخفیانه تشییع شد شبانه
بیت الولایه ی او، دار الشهادتش بود
با هیچ کس نمی گفت از درد خویش اما
دیوار و در، کتابِ، ذکر مصیبتش بود
تا وقت مرگ پنهان کرد از علی غمش را
بعد از شهادتش هم دستش به صورتش بود
غم های آن شهیده ناگفته ماند اما
حمل جنازه ی او فریاد غربتش بود
با آن که مخفیانه تشییع شد شبانه
لبخند زد به تابوت این درس عصمتش بود
آن پای تا به سر نور رو می گرفت از کور
نیلی چرا زسیلی خورشید طلعتش بود
شب

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:01
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(زبانحال امیرالمومنین)( ابر ماتم بر سر کاشانه ام سایه کشید) *

2342
1

شعر شهادت حضرت زهرا(زبانحال امیرالمومنین)(   ابر ماتم بر سر کاشانه ام سایه کشید) ابر ماتم بر سر کاشانه ام سایه کشید
قامت طوبای باغ من خداوندا خمید
شادی ام این بود یاری دارم آن هم فاطمه است
ای دریغا این امیدم هم به نومیدی رسید
دست بسته بودم و در کوچه افتادم ز پا
نالۀ واغربتایم را یهودی هم شنید!...
کس ندیده در میان شعلۀ افروخته
کودک شش ماهه ای با مادرش گردد شهید
من خودم دیدم که فضه با چه حال مضطری
از میان شعله ها یاس مرا بیرون کشید
قنفذ بی چشم و رو زهرای زخمیِ مرا
آنقدر در کوچه ها زد تا امانش را برید
باغبانم باغبان باغ در هم ریخته...!
باغبانی که به جز غم از نهال خود نچید
داس را با ساقۀ یاسی که تا خورده چه کار؟
ای خدا گلچین گل یاس مرا از ریشه چید
بس که خون رفت از تنِ پاک و شر

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:06
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات و شهادت حضرت زهرا(ابری است کوچه‌ کوچه، دل من، خدا کند) *

2514

شعر مناجات و شهادت حضرت زهرا(ابری است کوچه‌ کوچه، دل من، خدا کند) ابری است کوچه‌ کوچه، دل من، خدا کند
نم‌ نم، غزل ببارد و توفان به پا کند
حسّی غریب در قلمم بغض کرده است
چیزی نمانده پشت غزل را دوتا کند
مضمون داغ و واژه و مقتل بیاورید
شاید که بغض شعر مرا گریه وا کند
با واژه‌های از رمق افتاده آمدم
می‌خواست این غزل به شما اقتدا کند
حالا اجازه هست شما را از این به بعد
این شعر سینه سوخته، مادر صدا کند؟
مادر! دوباره کودک بی‌تاب قصه‌ات
تا این که لای لای تو با او چه ها کند
یادش به خیر مادرم از کودکی مرا
می برد تکیه‌تکیه که نذر شما کند
یادم نمی‌رود که مرا فاطمیه‌ها
می برد با حسین شما آشنا کند
در کوچه‌های سینه‌زنی نوحه‌خوان شدم
تا داغ سینه‌ی تو مرا مبتلا کند
مادر! دوبا

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:08
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح و شهادت حضرت زهرا(روح و روان عالم از روح روان مادر است) *

2714

شعر مدح و شهادت حضرت زهرا(روح و روان عالم از روح روان مادر است) روح و روان عالم از روح روان مادر است
جان جهان و جان من بسته به جان مادر است
تیغ مکش به روی او پاس ادب نگاهدار
نالۀ صبح و آه شب تیر و کمان مادر است
خواهی اگر روی بهشت بوسه بزن به پای او
چشمۀ پاک سلسبیل اشک روان مادر است
باغ و بهار عمر او وقف تو گشته ای جوان
طنعه مزن به پیری اش فصل خزان مادر است
غره مشو به شهرتت داده خدای قدرتت
نام و نشان هر کس از نام نشان مادر
ناز تو او کشیده است گر گله می کند مرنج
به ز هزار مرهمی زخم زبان مادر است
شاعر:ولی الله کلامی زنجانی

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(سینـه زندان، غـمِ عالـم شده زندانی من) *

2306

شعر حضرت زهرا(س)(سینـه زندان، غـمِ عالـم شده زندانی من) سینـه زندان، غـمِ عالـم شده زندانی من
داغ دل را همه خواندنـد بـه پیشانی من
خانه بی‌فاطمه، من خانه‌نشین، حجره خموش
در و دیـوار دهـد شــرح پریشانــی من
آه دنیــا بــزن از سـوز جگــر ناله، بگو
که علی- فاتح خیبر- شـده زندانـی من
فاطمـه گشـت فدایـی مـن و من ماندم
وای بر من که مـرا کشت گرانجـانی من
اولیـن یــارِ ولایـت پسـرم مـحسن بود
او که شد پیشتر از فاطمـه، قربانـی من
ای شـب تـار مـرا مهـر رخت روز! ببین
روزِ روشن شـده بی‌تو، شبِ ظلمانی من
بـه جـز از سینـۀ مجـروح و رخِ نیلـیِ تو
کـس نـدارد خبـر از غصــۀ پنهانــی من
کاش هر خشت از این خانه زبانی مـی‌شد
تــا دهــد شـرح غم بی‌سر و سامانی من
میزبــان د

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:19
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد