شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه

بهشت و شعله آذر خدا به خیر کند
هجوم و خانه حیدر خدا به خیر کند

در شکسته و مسمار داغ و ضرب لگد
شد اجر و مزد پیمبر خدا به خیر کند

صدای فضه خذینی او علی را کشت
چها گذشت به مادر خدا به خیر کند

برای بردن حیدر چه ازدحام شده
میان کوچه و معبر خدا به خیر کند

سر برهنه علی را زخانه می‌بردند
غریب شد یل خیبر خدا به خیر کند

زراه آمده قنفذ مغیره همراهش
نداشت فاطمه یاور خدا به خیر کند

فتاد روی زمین دختر رسول الله
میان آن‌همه کافر خدا به خیر کند

رسید با کمک فضه بر در مسجد
چه دید بر سر منبر خدا به خیر کند

به پیش فاطمه شمشیر بر علی نکشید
که برده دست به معجر خدا به خیر کند

به ما

• پنج شنبه
• 11
• بهمن
• 1397
• ساعت
• 02:50
• نوشته شده توسط
• عبدالحسین میرزایی

بی بیِ بی حرم
یا زهــرا مادرم
تا ابد مستـدام
سایه ات بر سرم

آرامشِ دلــم
ای حلِ مشکلم
بانو سرشته شد
با تو آب و گلم

ای معنیِ عشق، ای روحِ ایثــار
کشیدی بر دوش، دردِ بی شمار

*(مادرم زهرا) ۴

بینِ دیــوار و در
شکسته بال و پر
جــانِ زینب مرا
همراهِ خــود ببر

آن در را تا شکست
پهلویت را شکست
حُــرمت مــرتـضی
در کوچه ها شکست

بر دُخــتِ نبی، زد تازیانــه
دل میسوزد از، غسل شبانه

*(مادرم زهرا) ۴

جُرمت مگر چه بود
که رویت شد کبود
از پـا اُفتــاده ای
ای مادرم چه زود

کنــارِ بستــرت
نشسته حیدرت
جانش بر لب رسید
از زخم پیکرت

زخم زبان از، مردم شنیدم
در ماتــم تو، دیگر خمیدم

*(مادرم زهرا) ۴

• پنج شنبه
• 11
• بهمن
• 1397
• ساعت
• 10:49
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

رسم ما نبوده این- تو روی و من مانم

کن دعا بمیرم از- غصه فاطمه جانم

ای جوان خدا حافظ

مهربان خداحافظ

ای همیشه غمخوارم-جان من لبت بگشا

تا نمردم از گریه-کلمینی یا زهرا

همزبان خدا حافظ

ای جوان خداحافظ

مانده رویِ دستانم-جسم نیمه جان تو

مانده ام چه سازم با – زخم استخوان تو

قد کمان خداحافظ

ای جوان خداحافظ

دانی از چه یازهرا-بی قرار وغمگینم

من چگونه بر رویِ – صورتت لحد چینم

دلبرم خدا حافظ

همسرم خداحافظ

مانده از تو تصویری-در مقابل ِ حیدر

آیه های کوثر بر – دست ساقی کوثر

ای توانِ زانویم

من تورا چسان شویم

نیمه شب ببینم من- این کبودی رویت

دست من خورد بر آن-استخوان بازویت

حیدر وکفن بستن

• پنج شنبه
• 11
• بهمن
• 1397
• ساعت
• 10:55
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه

بس کن بلال جان پیمبر اذان نگو
از حال رفت فاطمه دیگر اذان نگو

بس کن بلال مادرم از دست میرود
نام پدر دوباره اگر از تو بشنود

بس کن بلال خاک عزا بر سرم مکن
پایین بیا زماذنه بی‌مادرم مکن

ترسم که جان رود زتن مادرم بلال
زود است خانه دار شود خواهرم بلال

حیدر حریف گریه زهرا نمی‌شود
اینها برای فاطمه بابا نمی‌شود

حالا که روی ماذنه هستی ،بیا بلال
بهر شفای مادرما کن دعا بلال

دست دعا بگیر سوی آسمان بلال
امن‌یجیب بهر شفایش بخوان بلال

شاید خدا دعای تو را مستجاب کرد
رحمی به حال ما و دل بوتراب کرد

بس کن بلال مادر ما داغدیده است
روز خوشی زبعد پیمبر ندیده است

جدم که بود مادر ما

• پنج شنبه
• 11
• بهمن
• 1397
• ساعت
• 15:22
• نوشته شده توسط
• عبدالحسین میرزایی

#حضرت_زهرا_شهادت

خواستم دست تو را باز نمایم که نشد
پا به پای تو در آن کوچه بیایم که نشد

همه همدست شدند دست خدا را بستند
خواستم این گره کور گشایم که نشد

ریختند بر سر من، دست زتو بردارم
هر چه کردم نکنند از تو جدایم که نشد

سعی کردم که به پیش تو نیفتم به زمین
قنفذ آنقدر زد ، انداخت زپایم که نشد

دست خود را به در سوخته حائل کردم
جان شش ماهه خود حفظ نمایم که نشد

حیف شد بعد سه ماهی گل من وا می شد
می شد امروز بخوابد روی پایم که نشد

خواستم زودتر از این بروم نزد پدر
زینب اینقدر دعا کرد برایم که نشد

دست بشکسته اگر یاری زهرا می کرد
میشد این قطره اشک تو شفایم که نشد

به همین پهلوی بشکسته حلالم کن عل

• پنج شنبه
• 11
• بهمن
• 1397
• ساعت
• 15:24
• نوشته شده توسط
• عبدالحسین میرزایی

#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه

برخیز ای کبوتر من فکر لانه کن
رحمی به بی نشاطی این آشیانه کن

وقت نماز شب شده از جا بلند شو
بر من دعا به راز و نیاز شبانه کن

آتش زند به جان علی اشکهای تو
پس گریه بر غریبی من مخفیانه کن

یک یاعلی مدد بگو مثل همیشه،باز
برخیز خانه دار علی کار خانه کن

زینب که بی تو شانه به مویش نمیزند
با شانه شکسته سرش را ،تو شانه کن

این گریه ها برای تو محسن نمیشود
کمتر نظر به مقتل این نازدانه کن

لعنت به آنکه پیش حسن با مغیره گفت
کوتاه دست فاطمه با تازیانه کن

#عبدالحسین_میرزایی

.

• پنج شنبه
• 11
• بهمن
• 1397
• ساعت
• 15:30
• نوشته شده توسط
• عبدالحسین میرزایی

#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه

جان نبی به جان پیمبر بلند شو
زهرای من به خاطر حیدر بلند شو

در مشکلات ذکر نبی بود یاعلی
تو یاعلی بگو و زبستر بلند شو

کار درون خانه که با مرد خانه نیست
ای خانه دار خانه ام آخر بلند شو

گفتم که رو نگیر ،نگفتم دگر برو
بی تو علی است بی کس و یاور بلند شو

صورت نهاده بر کف پایت حسین تو
هی دارد التماس که مادر بلند شو

تا خانه اینقدر به زمین خورده ام ،نپرس
از پا فتاد فاتح خیبر بلند شو

من شوهر توام علیم دیده باز کن
کوثر،به پیش ساقی کوثر بلند شو

باشد قرار بعدی ما 《مقتل الحسین》
آندم زخواب ناز تو دیگر بلند شو

بنشین به قتلگاه و سرش را بغل بگیر
وقتی رسید شمر ستمگر بلند شو

هر چ

• پنج شنبه
• 11
• بهمن
• 1397
• ساعت
• 21:06
• نوشته شده توسط
• عبدالحسین میرزایی

ای که ذاتت جدا ز مخلوق است
ای که مخلوق تو جدا از ذات

همه ی خلق آیتت، اما
فاطمه هست محکم الایات

فاطمه کیست مصطفی‌مظهر
فاطمه چیست، مرتضی مرآت

شان زهرا لماخلقتکما
سوره‌ی قدر و هل‌اتی، صافات

او ز هر خلقتی مبارک تر
کوثر است و تجلّی برکات

پدر و مادر و تبارش نور
نور در نور، از جمیع جهات

روی میزان به عرصه ی محشر
حب زهراست بهترین حسنات

بیت زهرا برادر کعبه
حرمت او برابر کعبه

دست بوسش وجود پیغمبر
شان او را ستوده پیغمبر

در مقام علو و والایی
غیر حیدر نداشت همتایی

فاطمه یادگار پیغمبر
شمع روی مزار پیغمبر

حیف خیری ندید بعد رسول
ظلم بی‌حد چشید بعد رسول

سوز و آتش، هجوم و ضرب و لگد
پهلوی‌او ...فشار د

• جمعه
• 12
• بهمن
• 1397
• ساعت
• 13:21
• نوشته شده توسط
• سید محسن احمدزاده صفار

بنداول

برگرد ای مهربونم
حال دلم وخیمه
داغت دق مرگم کرده
بیتو علی یتیمه

غصه های بی اندازه
حیدرو ازپا میندازه
رو دلم هر روز این غربت
میزنه یه زخم تازه

حال و روزم خرابه
بی توموندن عذابه
کاش بگی این یه خوابه

یازهرا یازهرا

بند دوم

اندازه ی درد منو
خدافقط میدونه
تنهام گذاشتی و شدم
خسته ازاین زمونه

روسرم غم میباره
حال من گریه داره
چاره ی عالم حیدر
که حالا شد بیچاره

اونکه درد و رقم زد
زندگیمو بهم زد
چشامو رنگ غم زد

یازهرا یازهرا

بندسوم

سخته این دردغربت
بی تو دارم میسوزم
عطرت هرجای خونه
مپیچه باز هنوزم

باغمت تنها موندم
رفتی و من جاموندم
باورش خیلی سخته
زنده، بی زهرا موندم

بغضی توی گلومه
بس

• جمعه
• 12
• بهمن
• 1397
• ساعت
• 14:07
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

نرو دلبر من ، نــرو دلبــرم
نرو از بــرم نیمه ی دیگرم
تو رو پیش چشمای خیسم زدن
واسم سخته چون فاتح خیبرم

تو و آتیش و هیزم و داغ و دود
تو و درد پهلو و روی کبــود
تو رو پیش چشمای خیسم زدن
ببخشید اگه دست من بسته بود

زمین خوردی و من زمین گیر شدم
بدون تــو از زنــدگی سیــر شدم
جــوون بودی اما شکسته شــدی
ببین که مــن از داغ تو پیر شدم

*(نرو فاطمه جان نرو فاطمه) ۴

با چشمات میگی وقت دل کندنه
نــرو فاطمه ایــن دعــای منــه
نــرو ای رفیق همه لحظه هام
تــو میری و دورم پر از دشمنه

من و دسـت و بازو و رد طناب
من و زخم و درد و غم و التهاب
تــو میری و زخــم زبون میزنن
میمونه سلام علی بــی جواب

به بارون

• جمعه
• 12
• بهمن
• 1397
• ساعت
• 16:07
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

دیدم وسط باغچه پرپر شدنت را
پامال لگدهای مکرر شدنت را

بین در و دیوار گلاب از تو گرفتند
زهرا ، همه دیدند معطر شدنت را

با کشتن یک سوم سادات ، گرفتند
از چهره ی تو لذت مادر شدنت را

یا مُنْهَدَةَ الرُکْنْ من از فضّه شنیدم
تنها ، سپر غربت حیدر شدنت را

یا ناحِلَةَ الْجِسْم چه آمد به سر تو؟
آهسته بخوان روضه ی لاغر شدنت را

زهرای رشیده به چه تشبیه کنم من
با پیکر یک طفل برابر شدنت را؟

یا باکِیَةَ الْعَیْن ز چشمان تو دیدم
چون آینه ای تار و مکدر شدنت را

دستار به سر بسته ای و بین نمازت
زهرا همه دیدیم پیمبر شدنت را

من حاجت خود گفته ام و هیچ نگفتی!
وقتی دل من خواسته بهتر شدنت را

ای چشم صبوری نکن و فک

• شنبه
• 13
• بهمن
• 1397
• ساعت
• 18:36
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

درمون میده دردامو ذکر ابی عبدالله
نمیره از سرم هیچوقت فکر ابی عبدالله

دنیامو تکون میده
ذکر یاحسین هردم
روی دل من آقا
از ازل زده پرچم

عاشق و مدیونه ،عشق حسینم من
کبوتر جلد بین الحرمینم من
مستم و مجنونه، عشق حسینم من
کبوتر جلد بین الحرمینم من

یاحسین ثارالله ۳ابی عبدالله

سرمایه ی فردامه روضه های هرهفته
عشق میکنه(اشک میریزه) با عکساش اونکه کربلا رفته

دستامو بگیر آقا
وقتی بالا میگیرم
شکرحق که تو دنیا
با عشق تو درگیرم

مریدمو پای ،عشق حسینم من
کبوتر جلد بین الحرمینم من
محو تماشای ،عشق حسینم من
کبوتر جلد بین الحرمینم من

یاحسین ثارالله ۳ابی عبدالله

• شنبه
• 13
• بهمن
• 1397
• ساعت
• 19:15
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

هر چه نظم است اگر در همه دنیا شکند
که تواند قرق عصمت زهرا شکند

گر یکی خشت ز طاق جبروتش افتد
شوکت عاصمۀ طاق معلّی شکند

نسق کارگه کون به هم می ریزد
گر نظام حرم آیت تقوا شکند

دیدۀ شبپره خورشید نبیند هرگز
شمع کی قدر و بهای ید بیضا شکند

شیشۀ مشعل انوار خداوندی را
سنگ نادان خرد باخته حاشا شکند

مهر رخشنده اگر پرده ز رخ برفکند
خار در دیدۀ ارباب تماشا شکند

پردۀ عفّت او لازمۀ عصمت اوست
عهد، با مهر، محال است که با حربا شکند

اَرِنی گوی به میقاتش اگر هست کلیم
طاقتش تابش انوار تجلّی شکند

چشمی ار جلوۀ محذومۀ مریم بیند
در زوایای فلک قلب مسیحا شکند

گذری خواهد اگر کرد حریم چمنش
صولت عصمت او پای صبا را

• شنبه
• 13
• بهمن
• 1397
• ساعت
• 20:25
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

زمزمه ی فراق حضرت زهرا(س)
تو رفتی و علی غمین است
زهجر روی تو حزین است2
چرا تو رفتی ای بهارم،خزانی ام به حال زارم،امید زندگی ندارم
فاطمه جان فاطمه جانم،فاطمه جان فاطمه جانم،فاطمه جان فاطمه جانم
_________________________
اگر شود کبوتر من
بیا دوباره در بر من2
که جوجگان غم تو دارند،زدیده اشک خون ببارند، بجز تو آرزو ندارند
فاطمه جان......
_____________________________
علی بدون تو چه تنهاست
غریق بحر رنج وغمهاست2
تمام هستی ام فدایت،بیا دوباره کن عنایت، زحیدرت نما حمایت
فاطمه جان......
______________________________
به سوگت ای گل جوانم
ترانه ی عزا بخوانم2
هرآن دمی که یادم آرم،به خون کشیده شد نگارم،به

• یکشنبه
• 14
• بهمن
• 1397
• ساعت
• 15:52
• نوشته شده توسط
• اسماعیل تقوائی

◾فاطمیه‌ی‌دوم
◾ایام‌شهادت حضرت‌زهرا(س)

افتاده‌ام به خاک زنم دست و پاعلی
بهر نجات فاطمه یکدم بیا علی

جرمم‌فقط‌حمایت‌ازحرف‌مصطفاست
شد محسنم براه ولایت فدا علی

آتش‌گرفته‌معجرمن سوخت‌پیکرم
بنما برای فاطمه برپا عزا علی

افتاده دست فاطمه بر روی شانه‌اش
حاجات دشمنان تو گشته روا علی

راه نفس به سینه‌ی زهرات گم شده
بر فاطمه رسیده تمام بلا علی

یکسوحسین‌وزینب‌ویکسومن‌وحسن
واویلتا ز غصه‌ی کرببلا علی

چشم حسین و زینب من خیره شد به در
چون از تنم روان شده خون خدا علی

رخسار من کبود و حسن داد میزند
آید بگوش عالمیان این نوا علی

دربین کوچه تا که‌غرورم شکسته شد
گشتم میان شهر به غم مبتلا علی

در خاک و خون فت

• دوشنبه
• 15
• بهمن
• 1397
• ساعت
• 08:49
• نوشته شده توسط
• حاج مرتضی محمودپور

#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه

از موقعی که مادر ما بین بستر است
حال و هوای خانه زشب هم سیه‌تر است

یک روز هم نشد که در طول این سه ماه
بینم که حال مادرم اینگار بهتر است

این روزها نفس زدنش سخت‌تر شده
ترسم خدا نکرده نفسهای آخر است

خود را زند به خواب که زینب رود به خواب
دختر به فکر مادر و او فکر دختر است

دستش شکسته،موی مرا شانه می‌زند
مادر مریض هم که شود باز مادر است

پهلو شکسته،بازو ورم‌کرده ،رخ کبود
با این‌همه به فکر غریبی حیدر است

شبها به درب خانه انصار می‌رود
این رو زدن برای علی درد‌آور است

واغربتا که بعد چهل شب هنوز هم
زهرا غریب و بی‌کس و بی‌یار و یاور است

دیگر چه انتظار از این قوم بی‌وفا
دی

• دوشنبه
• 15
• بهمن
• 1397
• ساعت
• 15:30
• نوشته شده توسط
• عبدالحسین میرزایی

میسوزم که بین بستر افتادی
کنج خونه چرا مضطر افتادی؟
خونِ دل میخورم از اون روز که
جلویِ چشای "حیدر" افتادی

داغ تو واسه علی سنگینه
شب و روزا دل من غمگینه
کمرم شکست تا وقتی دیدم
اثـرِ شکستگی رو سینه

*(فاطمه فاطمه فاطمه) ۴

بند۲

توی خونه از علی رو میگیری
گاهی دستتو به بازو میگیری
چرا دستِ تو عزیز دلِ من
زیرِ چادرت به پهلو میگیری

اگه تو بری میشم بیچاره
تو بمون فضه هواتو داره
خون سینه ی تو خیلی وقته
رویِ چوبه ی در و مسماره

*(فاطمه فاطمه فاطمه) ۴

بند۳

چرا چادره تو گلداره گلم؟
این شبا تنِ تو تب داره گلم
چی شده که مجتبی یک لحظهَ م
چشاشو رو هم نمیزاره گلم

منو با دستای بسته بُردن
گلا توی شعله ها

• دوشنبه
• 15
• بهمن
• 1397
• ساعت
• 17:44
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

صدای وحشیونه ی نامرد
پیچیده سرتاسر این خونه
آتیش فتنه افتاده رو در
با شعله هاش دلو میلرزونه
مادرمون افتاده روخاکا
میخواد بلند شه نمیتونه

ای وای
مادر افتاد در افتاد
ای وای
بمیرم با سر افتاد
ای وای
زیر پا معجر افتاد

ای وای ...

بمیرم برا غمای زینب
برا اشک و غصه های زینب
زدن مادر و بدجوری اونروز
یه لشگرجلو چشای زینب

واااای مادرم

(کوچه)

دستش و بالا برد روی مادر
غرور مجتبی زیر پا موند
گمون کنم اونروزی تو کوچه
یه تیکه از گوشواره ام جاموند
بدجوری زد دل حسن لرزید
صداش تو گوش اهل دنیاموند

ای وای
هستی حیدر افتاد
ای وای
سوره ی کوثر افتاد
ای وای
با چشای تر افتاد

ای وای....

به چشم حسن دوخت چشاشو
با

• دوشنبه
• 15
• بهمن
• 1397
• ساعت
• 19:17
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

تو کوچه ها میومدیم باحسنم
یه وقت دیدم هوای کوچه غم گرفت
نمیدونم چجوری راهمونو بست
بانعره هاش قباله رو ازم گرفت

با دست سنگینش
رو صورتم گل کاشت
از خجالت دیوار
یهو ترک برداشت

نمیزنن مادرو جلو چشای پسرش
نمیشکنن غرورشو جلو چشای مادرش

واویلا آه و واویلا

دست میکشیدم روی خاکا نکنه
حسن ببینه تیکه ی گوشوارمو
بدجوری افتاده بودم فهمیده بود
برا بلند شدن توون ندارمو

چشام نداشت سویی
تا که بریم خونه
راهمو گم کردم
دل حسن خونه

چادرمو میتکوند میگفت ببخش مادرم
نشد که کاری کنم سایه ی روی سرم

واویلا آه و واویلا

چند روزیه حال خوشی ندارمو
امونمو بریده گریه ی حسن
چشاشو از چشام میگیره یکسره
شباهمش تو خواب میگه

• دوشنبه
• 15
• بهمن
• 1397
• ساعت
• 19:25
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

من چگونه کفن کنم تن تو را
باورم نیست امشب نبودن تورا
باورم نیست دیدم به چشم خویشتن
ای عزیزم ز خانه رفتن تو را
وقت غسل و تدفینت عمر حیدرت کم شد
زیر بار تابوتت قامت علی خم شد
دیدم حسن دیده بر آن در دوخته بردم تو را بیرون ز درب سوخته
یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه2
********************************
گریه کرده فلک به بی قراریم
گریه کرده عالم به سوگواریم
گریه کردم به قصۀ خزانیت
گریه کردم به دیدهء بهاریم
وقت غسل تو جانا بعد مرگ پیغمبر
فهمیدم چرا بی بی رو گرفتی از حیدر
رفتی و رفت تاب و توان و صبر من این خانه شد بعد از تو بی بی قبر من
یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه2

• دوشنبه
• 15
• بهمن
• 1397
• ساعت
• 19:35
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

قدری تحمل کن ای حبیبم
که بی تو زهرا خیلی غریبم
بردم تو را از خانه ام اما به روی شانه ام ( عزیز حیدر) 2
ببین یازهرا علی شد تنها
مدد یا زهرا2
****************************
از چه شده آب شمع وجودت
من چه کنم با روی کبودت
یا که مرو ای خونجگر یا حیدرت را هم ببر ( عزیز حیدر )2
ببین یا زهرا علی شد تنها
مدد یازهرا2
********************************
تمام هستم رفته ز دستم
در کنج خانه تنها نشستم
دادم ز کف دردانه ام بی فاطمه شد خانه ام ( عزیز حیدر )2
ببین یا زهرا علی شد تنها
مدد یازهرا2

• دوشنبه
• 15
• بهمن
• 1397
• ساعت
• 19:41
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

شفا میگیری ای مادر دل زینب گواهه
آخه امروز یکَم انگار که حالت روبراهه
آخه دیدم که امروز تو کار خونه کردی
با اون دستت چطوری موهامو شونه کردی
میشه روی پای تو بشینم
تا یه دلِ سیر تو رو ببینم
مادر بری بی تو می میرم3
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کمی بهتر شدی اما چرا رنگت پریده
نکنه دردِ پهلو باز امونِت رو بریده
الهی من بمیرم گلِ رویِ تو زرده
نفست وقتی میره به سختی بر میگرده
خدا رو خودم صدا میکنم
برای شفات دعا میکنم
مادر خدا خیلی کریمه3
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دارم حس میکنم دردِ تو بی اندازه میشه
به مبخِ در نشو خیره که داغم تازه میشه
الان بابا میاد و میشه باز

• دوشنبه
• 15
• بهمن
• 1397
• ساعت
• 19:58
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

فاطمه جان از این مدینه دلگیرم من
مرو زدست حیدر که بی تو میمیرم من
دیده ام دریایی امان ازین تنهایی3 فاطمه یا زهرا (یا فاطمه یا زهرا)3
***********************
دشمنان ، بی رحم و سیه دل و نامردند
مقابل چشم من به تو جسارت کردند
دست من را بستند دست تو را بشکستند3 فاطمه یازهرا (یا فاطمه یا زهرا)3
***************************
با غلاف شمشیر دست تو را آزردند
به دست بسته من را به سمت مسجد بردند
ای علی را یاور مرو بدون حیدر 3 فاطمه یازهرا ( یا فاطمه یا زهرا)3
***********************
در کنار بستر به دیدهء گریانم
دعای استشفاء را برای تو می خوانم
روی ماهت نیلی شده به ضرب سیلی3 فاطمه یازهرا ( یا فاطمه یازهرا)3

• دوشنبه
• 15
• بهمن
• 1397
• ساعت
• 20:01
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

بند اول:
ما حضرت زهرا عزیزان تو هستیم
در فاطمیه لحظه ای از پا ننشستیم

بنگر
در مجلس روضه
اشکی که چکیده
این گونه ی خیسم
بنگر
بر هر در و دیوار
نامت شده تکرار
زهرا بنویسم

سرمایه من مجلس پر فیض حضورت
روشن شده این میکده از تابش نورت
یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه زهرا (-)

بند دوم:
یا فاطمه اشفعی لنا ذکر مدامم
بر ذریه ی طاهرتان بنده غلامم

مادر
ای سایه ی رحمت
دریای کرامت
مست تو جهانی
مادر
انسیه ی حورا
الحق که تو دل را
پایان خزانی

شکر تو که از کودکی ام هیئتی ام من
سینه زنم و گریه کن و غیرتی ام من
یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه زهرا (-)

بند سوم:
اینگونه معرف به حضور همگانم
در شهر مشخص شده همواره مکانم

هر

• دوشنبه
• 15
• بهمن
• 1397
• ساعت
• 22:26
• نوشته شده توسط
• علی صمدی

کوچه پر غم و غوغاست
ای خدا علی تنهاست
در تمامیِ این شهر
یاور او زهراست

دستی روی زانوی او
زینب دارد پهلوی او
وای وای وای
خون ریزد از چشم علی
بشکسته شد بازوی او
وای وای وای

یا زهرا یا فاطمه جان 2
وای وای وای

آسمان به خاک افتاد
می کند حسن فریاد
بین این همه دشمن
مادر ما جان داد

بر هر بلا گفته بلی
چل دشمن و دخت نبی
وای وای وای
می گرید بر فاطمه اش
با دستان بسته علی
وای وای وای

یا زهرا یا فاطمه جان 2
وای وای وای

دارد از جگر ناله
انقلاب چل ساله
بهر فاطمه پر شد
کشوری از لاله

دور از ترس و واهمه ایم
چل ساله با فاطمه ایم
وای وای وای
چل ساله سرمست حسین
گرد ماه علقمه ایم
وای وای وای

یا زهرا یا فاطمه

• سه شنبه
• 16
• بهمن
• 1397
• ساعت
• 09:58
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

امان از گودال بپا شد جنجال

امان از آتش ز درب و دیوار
نوشته با خون امان از مسمار

حرم تنها و هجوم بیداد
امان از این غم که مادر افتاد

آتش بر عرش کبریا زدند
سیلی بر نور هل اتی زدند
عصمت خدا را چرا زدند

وای
بین آن شعله و دود
پشت در فاطمه بود
وای از آن طفل شهید
وای از آن روی کبود

ای وای ای وای ای وای ای وای

به جنت گریان رسول خاتم
سر قدسیان به زانوی غم

زمین و افلاک زغم افسردند
که دست بسته علی را بردند

طعنه بر آیات خدا زدند
ای مسلمانان زهرا را زدند
ناموس حیدر را چرا زدند

وای
میرود دیده ی تر
بین کوچه خونجگر
یک طرف فاطمه و
یک طرف چهل نفر

ای وای ای وای ای وای ای وای

• سه شنبه
• 16
• بهمن
• 1397
• ساعت
• 10:25
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

#حضرت_زهرا

چند وقتی است که افتاده به بستر مادر
روز و شب گریه کند بعد پیمبر مادر
کند هردم طلب مرگ زداور مادر
دور او ذکر لب ما شده مادر مادر

دیده اش خشک شد از گریه دگر آب نداشت
بهر برخواستن حتی به تنش تاب نداشت
داشت دردی که زشب تا به سحر خواب نداشت
گریه میکرد به مظلومی شوهر مادر

مادرم درد دل زار تو ناگفتنی است
از چه پژمرده شدی موقع بشکفتنی است
همه گویند دگر مادرتان رفتنی است
وای من گر نشود حال تو بهتر مادر

وای مادر به جوانی چقدر پیر شدی
اول زندگی از زندگی ات سیر شدی
چون؟زمین خورده ای این گونه زمین گیر شدی؟
میزند حالت تو بر دلم آذر مادر

گر روی تو زبرم گو که من آخر چه کنم
مادرم بعد تو با گریه

• سه شنبه
• 16
• بهمن
• 1397
• ساعت
• 22:40
• نوشته شده توسط
• عبدالحسین میرزایی

یا زهرا(س)

سر فرو برده بزانوی غم ومی نالد
زند آتش غم جانکاه دل حیدر را

دست بردست زندازدل خودآه کشد
آخر از دست بدادست علی همسر را

دل او خون شده از فرقت یاری همدم
داده قرآن مجسم ز کفش کوثر را

کودکان برسر بستر به فغان می گریند
مرتضی مانده چسان جمع کند بستر را

یاد آرد که چگونه به گلش زخم زدند
نتوانست مدد یار شود دلبر را

یاد آرد که زاو غنچه ی گل پرپر شد
در زمانی که لگد زد عدو آن در را

غم زهرا(س) کمر شوهر او را خم کرد
داد از دست علی(ع) یار حمایتگر را

غم همسر طرفی سوی دگر چار یتیم
مانده حیران چه کند اینهمه بی مادر را

زینبش کار کند فاطمه آید نظرش
ای خدا صبر بده حیدر بی همسر را

شعر:اسماعیل تق

• چهارشنبه
• 17
• بهمن
• 1397
• ساعت
• 01:23
• نوشته شده توسط
• اسماعیل تقوائی

یا حُجَّهَ اللهِ عَلی الحُجَج زهرا
شهیده ی علی مادر عاشورا

واویلا واویلا یا زهرا یازهرا

یاس بهشتی و دختر یاسینی
پشت در ناله ات یا فضه خذینی

واویلا....

شان تو انما سفره ات هل اتی
تو کجا ، سیلی و تو کجا ، کوچه ها

واویلا....

اگر چه خلقت عالم دست تو بود
با تازیانه ها بازویت شد کبود

واویلا.....

• چهارشنبه
• 17
• بهمن
• 1397
• ساعت
• 10:31
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

بند اول

پیچیده تو شهر،زهرا،رفتنیه وای
یار و غمخوار،بابا،رفتنیه وای

میزنن طعنه،مادر،رفتنیه وای
همسر شاهه،خیبر،رفتنیه وای

سه ماهه،نداریم روز و شب
سه ماهه،میباریم روز و شب
داره آب میشه کم کم مادر
کنارش،بیداریم روز و شب

سه ماهه،خونمونه،شبیه بیت الاحزان
روزامون سیاهه و شبا شام غریبون
سه ماهه که مادرم یه گوشه بستریه
شبا از درد کمر میباره مثل بارون

(وای از زمونه مادر جوونه)

(مادرم وای وای وای وای وای وای)

?بند دوم

الهی مادر،آخر،شفا بگیره
دوباره خونه،شور و،صفا بگیره

الهی سایش،باشه،بالا سرمون
نیاد اون روز که،بابا،عزا بگیره

چند روزه،که حالش خرابه
چند روزه،که شبا بی تابه
حتی شونه زدن به موهام
ب

• چهارشنبه
• 17
• بهمن
• 1397
• ساعت
• 11:00
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور