بند اول
چند روزیه دیگه رمق نداری
مسمار در آورده چی سر تو
دعام اینه دعات نگیره مادر
اگه بری میمیره دختر تو
بغضم میگیره میبینم عجل وفاتی میخونی
نرو به جون زینبت بابام غریبه میدونی
خیلی میبینم این روزا که دست به پهلو میگیری
انقد کبوده صورتت که از بابام رو میگیری
الهی مادر دردت به جونم
اگه نباشی تنها میمونم
وای مادرم وای
بند دوم
چند روزیه بال و پرت شکسته
من بمیرم دیگه زمین گیر شدی
چند روزیه یه چیز برام سواله
بعد کوچه انقد چرا پیر شدی
داداش حسنرو می بینم چند روزه رنگش پریده
مادر خودت بهم بگو مگه تو کوچه چی دیده
بغضم گرفت وقتی دیدم میخواد بیاد عیادتت
کسی که توی کوچه ها سیلی زده به صورتت
با اینکه
- دوشنبه
- 1
- مهر
- 1398
- ساعت
- 14:44
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور