شهادت امام حسن مجتبی(ع)

مرتب سازی براساس

اشعار مرثیه امام حسن *

1387

اشعار مرثیه امام حسن یاور طشت از وفا ببرم، پاره شد جگرم مهربان خواهر
نـــــــظر بنما پاره های تنم، آید از دهنم، بی امان خواهر
«بیا بنشین در برم خواهر، كه می سوزد پیكرم خواهر»
خــبر كن خواهر حسین مرا، نور عین مرا، كآیدم بر سر
نمـــــی باشد مادرم بسرم، كرده خونجگرم، از جفا همسر
«بیا بـــنشین در برم خواهر، كه می سوزد پیكرم خواهر»
خداحافظ می روم ز جهان، سوی باغ جنان چشم گوهر بار
روم نزد جــدّ و مادر خود، ظلم همسر خود، می كنم اظهار
«بیا بنشین در بــــرم خواهر، كه می سوزد پیكرم خواهر»
دو طفلان بــــــــــــــــی گناه مرا، بی پناه مرا، مادری بنما
پرستاری كن ز راه وفــــــــــــــا، كودكان مرا یاوری بنما
«بیا بنشین در برم

  • یکشنبه
  • 10
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 12:51
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

اشعار مرثیه امام حسن(ع) (تا دل به مهرت داده ام ) *

2265
2

اشعار مرثیه امام حسن(ع) (تا دل به مهرت داده ام      ) تا دل به مهرت داده ام بـــهر فــــــــدا آمـــاده ام
تــا پای جان ایستاده ام چــــون عبد فرمانم حسن
جـانم حسن، جانم حسن ای جان جانانم حسن (2)
ای مــــــظهر ذات خدا ای مــــــــنبع جود و سخا
ای سبـــــط ختم الاانبیا ای مـــــــــــاه تابانم حسن
جاـنم حسن، جانم حسن ای جان جانانم حسن (2)
از ظلم و جور همسرت از تــــــــیر خصم کافرت
خـــاک سیه شد بسترت ای سِرّ سبحـــــــــانم حسن
جـانم حسن، جانم حسن ای جان جــانانم حسن (2)
فـــردا به هنگام حساب چون باز مانم از جــــواب
ای نـــور چشم بوتراب مپسند حیرانــــــــم حسن
جانم حـسن، جانم حسن ای جان جانانم حسن (2)
ای کـــــــشته زهر جفا ای قـــــــــــــــب

  • یکشنبه
  • 10
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 19:27
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

رباعی شهادت امام حسن (ع) ( حسن همچون حسینش نور عین است ) *

1480

رباعی شهادت امام حسن (ع) (  حسن همچون حسینش نور عین است ) حسن همچون حسینش نور عین است مثال هر دو ماه عالمین است
تمام فرق بین این دو گوهر بود آن یا (ی)كه در نام حسین است
درگاله

  • یکشنبه
  • 10
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 19:12
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

رباعی شهادت امام حسن (ع) ( خورشید به سوگ مصطفی می گرید ) *

2224
2

رباعی شهادت امام حسن (ع) ( خورشید به سوگ مصطفی می گرید  ) خورشید به سوگ مصطفی می گرید مهتاب به حال مجتبی می گیرید
در مشهد دل چه كربلایی برپاست قومی به شهادت رضا می گرید

  • یکشنبه
  • 10
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 19:17
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

سینه زنی امام حسن(ع) ( سکه عشق و وفا خورده به نام من و تو ) *

2006
2

سینه زنی امام حسن(ع) (  سکه عشق و وفا خورده به نام من و تو   ) سکه عشق و وفا خورده به نام من و تو
در ره دین خدا بوده قیام من و تو
تو و من مظهری از عشق و وفاییم حسین
سکه عشق و وفا خورده به نام من و تو
یار مظلومه شدم دشمن ظالم بودم
بوده خود شیوه آگاه کرام من و تو
خیمه سلطنت عشق در آفاق زدیم
ر چه از آتش کین سوخت قیام من و تو
شیعیان تا به قیامت بهر نوشیدن آب
یاد آرند و بگویند سلام من و تو
مدتی خواست که از بیخ کند ریشه ما
ریشه اش کنده شد از سعی مدام من و تو
شاعر:؟؟؟؟؟

  • یکشنبه
  • 10
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 20:23
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( پایین پلک چشم تو دائم پر از نم است *

1308

اشعار شهادت امام حسن (ع) (  پایین پلک چشم تو دائم پر از نم است پایین پلک چشم تو دائم پر از نم است
چشمت قشنگ، سوی نگاهت ولی کم است
از بس که اشک ریخته ای در عزای یاس
از بس که کوچه پیش نگاهت مجسم است
رد شراره بر رخ تو نقش بسته است؟
یا ردپای ضربه سیلی محکم است؟
سنّت زیاد نیست ولی پیر گشته ای
این ارث مادری است که قد شما خم است
آقا فدات شم چقدر غصه میخوری
تصویر لحظه لحظه عمرت چه پر غم است
این گریه ها که میکنی از بهر مادرت
پایه گذار اشک عزای محرّم است
در روضه های حضرت ارباب، یاحسن
سرمشق یا حسین حسین دمادم است
هرکس که سائل کرم مجتبی نشد
شایسته ی بکاء به شه کربلا نشد
حسین قربانچه

  • دوشنبه
  • 11
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 09:21
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( حرف ناگفته چشمان ترش بسیار است) *

1548

اشعار شهادت امام حسن (ع) (    حرف ناگفته چشمان ترش بسیار است) حرف ناگفته چشمان ترش بسیار است
اشک او راوی یک عمر غم و آزار است
روز و شب گریه کن روضه ی یک مسمار است
قلب او زخمی از ضرب در و دیوار است
داغهایی که کشیده است همه معروف است
پس ببخشید اگر روضه من مکشوف است
در نماز شب و هنگام دعا می گرید
صبح با گریه او باد صبا می گرید
یاد آن کوچه و بی چون و چرا می گرید
بعد چل سال بیادش همه جا می گرید
قصد این بار من از شعر که آقا بوده
قسمت انگار کمی روضه زهرا بوده
زهر در تن نه که از غم جگرش می سوزد
یاد مادر که بیفتد به سرش می سوزد
غرق آتش در و پروانه پرش می سوزد
از همان روز حسن با پدرش می سوزد
کودکی بود ولی رنج پدر پیرش کرد
غم مادر دگر از زندگی اش سیرش کرد
نه فقط زخ

  • دوشنبه
  • 11
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 09:28
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار مرثیه امام حسن(ع) ( خواهر بيا که قصه ي دل مختصر کنم ) *

2504
2

اشعار مرثیه امام حسن(ع) ( خواهر بيا که قصه ي دل مختصر کنم ) خواهر بيا که قصه ي دل مختصر کنم
آگه تو را ز سوزش زخم جگر کنم
زهري که داد همسر بيدادگر مرا
چندان امان نداد که شب را سحر کنم
طشتي بيار در برم اي قهرمان صبر
کز سوز زهر کينه تو را با خبر کنم
خواهر برو بگو به حسينم شتاب کن
کز اين ديار عزم ديار دگر کنم
مرگ از خداي خود طلبيدم که اي خدا
تا کي به روي قاتل مادر نظر کنم؟
از کوچه اي که مادر ما را کتک زدند
يارب روا مدار که ديگر گذر کنم
صبري دگر نمانده مرا تا که بيش از اين
با سوز دل نگاه به ديوار و در کنم؟

  • دوشنبه
  • 11
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 15:14
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( طشت پر خون جگر ديدن مرا باور نبود ) *

1827
1

اشعار شهادت امام حسن (ع) (  طشت پر خون جگر ديدن مرا باور نبود  ) طشت پر خون جگر ديدن مرا باور نبود
دست گلچين بشکند اين قدر گل پرپر نبود
کي گمان مي کردم از داغت بسوزد جان من؟
روبرو گشتن به اين غم باور خواهر نبود
پاي منبر مي نشستي مي شنيدي ناسزا
خون دل خوردن ز غلتيدن به خون کمتر نبود
ياد سوز سينه ي زهرا تو را از پا فکند
حاجتي ديگر به زهر و قاتل ديگر نبود
روي آرامش نديدي يک نفس در خانه ات
دشمن جان تو بود آن بي وفا، همسر نبود
بارها زهر جفا از پا در آوردت ولي
هيچ زهري کارگر چون نوبت آخر نبود
آب، آتش زد به جانت آنچنان کز بعد مرگ
از تن آتش گرفته غير خاکستر نبود
دست ظلمي پيکرت را تيرباران کرد، کاش
اين جسارت در کنار قبر پيغمبر نبود
«رستگارا» هر چه گشتم در گلستان بقي

  • دوشنبه
  • 11
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 15:32
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

مرثیه ی امام حسن (ع)(سال ها خون جگر خوردم کسي باور نداشت) *

1361

مرثیه ی امام حسن (ع)(سال ها خون جگر خوردم کسي باور نداشت) سال ها خون جگر خوردم کسي باور نداشت
سوخت در آتش وجودم گر چه خاکستر نداشت
بعد حيدر هيچ کس مظلم تر از من نبود
سوختم از غربت اما هيچ کس باور نداشت
کوله بار رنج و محنت روي دوشم بود و باز
هيچ دست دوستي باري ز دوشم بر نداشت
در تمام عمر خود غم ميهمانم بوده است
آخر اين مسکين به جز دل خانه اي ديگر نداشت
زير پيراهن«زره» کردم به تن از بي کسي
من همان سردار تنهايم که يک ياور نداشت
دشمن از دشمن نبيند آنچه من ديدم ز دوست
دوست را ديدم به دست خويش جز خنجر نداشت
گر جهان تاريک شد در پيش چشم روشنم
هيچ کس چون من خبر از داغ نيلوفر نداشت
يک چمن گل ريختم در راه محبوب دلم
لاله زار عشق، از اين لاله اي بهتر نداشت
سوختم

  • دوشنبه
  • 11
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 15:36
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار مرثیه امام حسن(ع) ( الا دم تو مسيح دعا امام حسن ) *

1477

اشعار مرثیه امام حسن(ع) (  الا دم تو مسيح دعا امام حسن ) الا دم تو مسيح دعا امام حسن
رخت جمال جميل خدا امام حسن
امام دوم و فرزند اول زهرا
تمام اهل کسا در کسا امام حسن
حَسن‌ جمال و حَسن‌ خصلت و حَسن ‌طينت
تويي تويي حسن مجتبي امام حسن
خدا به حسن تو و صنع خويش تحسين کرد
چو آفريد جمال تو را امام حسن
عجيب نيست اگر انبيا به حشر، تو را
صدا زنند و بگويند يا امام حسن
به ماه عارض و لعل لب تو گل کرده
هماره جاي لب مصطفي امام حسن
زيارت حرمت را به کعبه نفروشم
که اين معامله باشد خطا امام حسن
غريب خانه ‌اي و جن و انس و حور و ملک
شدند با کرمت آشنا امام حسن
هزار بار سرم را جدا کنند ز تن
اگر دلم ز تو گردد جدا امام حسن
اگر چه روز قيامت دو دست من خالي‌ است
دل من است و و

  • دوشنبه
  • 11
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 15:44
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار مرثیه امام حسن(ع) ( آيا شده بال و پرت آتش بگيرد ) *

3850
6

اشعار مرثیه امام حسن(ع) (  آيا شده بال و پرت آتش بگيرد   ) آيا شده بال و پرت آتش بگيرد

هر چيز در دور و برت آتش بگيرد

آيا شده بيمار باشی و نگاهت

از نيش خند همسرت آتش بگيرد

آيا شده يک روز گرم و وقت افطار

آبی بنوشی ... جگرت آتش بگيرد

آيا شده تصويری از مادر ببينی

تا عمر داری پيکرت آتش بگيرد

می گريم از روزی که می بينم برادر

در کوفه موی دخترت آتش بگيرد

می گريم از روزی که می بينم برادر

از هرم خاکستر سرت آتش بگيرد

آه ... از خنکهای گلويت بوسه ای ده

تا قبل از اينکه حنجرت آتش بگيرد

آقا بس است ديگر مگو از شعله هايت

ترسم که جان خواهرت آتش بگيرد

  • دوشنبه
  • 11
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 15:48
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار مرثیه امام حسن(ع) ( خدا نوشته مرا تا که سینه زن بشوم ) *

1575
1

اشعار مرثیه امام حسن(ع) ( خدا نوشته مرا تا که سینه زن بشوم   ) خدا نوشته مرا تا که سینه زن بشوم
همیشه مست گل یاس و یاسمن بشوم
خدا نوشته مرا موقع گرفتاری
همیشه دست به دامان پنج تن بشوم
خدا نوشته میان کتاب حاجاتم
که زائر حرم شاه بی کفن بشوم
خدا نوشته مرا جای جنت الاعلی
در این حسینیه مشغول مِی زدن بشوم
خدا نوشته از اول به روی سر بندم
فدای راه امام غریب، من بشوم
تمام هستی خود را به دوست دادم که
گدای هر شبه ی سفره حسن بشوم
برای غربت او نیتم فقط این است
به گریه هر شبه مشغول سوختن بشوم
غریبیِ حسن از آن مزار معلوم است
ز باغ تشت ببین لاله زار معلوم است
شاعر:مهدی نظری

  • دوشنبه
  • 11
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 15:58
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( داغی نهفته است در این قلب پاره ام ) *

1397
1

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( داغی نهفته است در این قلب پاره ام ) داغی نهفته است در این قلب پاره ام
همچون حباب منتظر یک اشاره ام
عمریست لحظۀ گذر از کوچه هایِ تنگ
آن صحنه غرور شکن در نظاره ام
گفتم به زهر: خوب اثر کن بر این جگر
در دست های توست فقط راه چاره ام
در ظلمت همیشۀ شب های کوچه ها
در جستجویِ تکّه چندین ستاره ام
چون مادرم تمامِ تنم سوخت ای خدا
امّا به سینه است تمامِ شراره ام
اسرار کوچه را نتوان گفت با کسی
راویِ این حقیقت پر استعاره ام
یک جمله ای بگویم و ای خاک بر سرم
بگذاشت پا به چادر و رد شد ز مادرم
شاعر:نعمتی

  • دوشنبه
  • 11
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 16:34
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( چشمان تو غرق خون و لبها پر آه ) *

1396

اشعار شهادت امام حسن (ع) (   چشمان تو غرق خون و لبها پر آه   ) چشمان تو غرق خون و لبها پر آه
آتش به دلت شراره می‌زد ناگاه
هر قطره ی خون روی لب تو می‌گفت:
«لا یوم کیومک أباعبدالله»
***
از آن همه بی‌کسی سخن می‌گویند
از شعله ی آه و سوختن می‌گویند
بالای سرت زینب و عباس و حسین
بر سینه زنان حسن حسن می‌گویند
***
ای عشق! دلیل ها نمی‌فهمندت
ای رود! قلیل ها نمی‌فهمندت
والله معزّ الاولیائی آقا
هر چند ذلیل ها نمی‌فهمندت.
شاعر :یوسف رحیمی

  • دوشنبه
  • 11
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 16:39
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( شرر زهر جفا سوخته پا تا سر من ) *

3253

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( شرر زهر جفا سوخته پا تا سر من  ) شرر زهر جفا سوخته پا تا سر من
آب گردید چو شمعی همه ی پیکر من
این نه اشک است که بسته ره دیدار به من
دل من سوخته ریزد ز دو چشم تر من
شیون ناله بلند است به غم خانه ما
یا حسن گوید و بر سر بزند خواهر من
یک طرف قاسم و عباس به خود می پیچند
یک طرف نیز حسین اشک فشان در بر من
جگرم در دل تشت است و همه می بینند
که چه آورده غم کوچه و سیلی سر من
کی رود یاد من آن روز که آن شوم پلید
بست در کوچه غم راه من و مادر من
مادر از ضربت سیلی چو گل افتاد به خاک
از همان لحظه شکسته همه بال و پر من
شاعر:سید محمد جوادی

  • دوشنبه
  • 11
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 16:50
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

مدح و مرثیه امام حسن(ع)(الا دم تو مسيح دعا امام حسن *

2061

مدح و مرثیه امام حسن(ع)(الا دم تو مسيح دعا امام حسن الا دم تو مسيح دعا امام حسن
رخت جمال جميل خدا امام حسن
امام دوم و فرزند اول زهرا
تمام اهل کسا در کسا امام حسن
حَسن‌ جمال و حَسن‌ خصلت و حَسن ‌طينت
تويي تويي حسن مجتبي امام حسن
خدا به حسن تو و صنع خويش تحسين کرد
چو آفريد جمال تو را امام حسن
عجيب نيست اگر انبيا به حشر، تو را
صدا زنند و بگويند يا امام حسن
به ماه عارض و لعل لب تو گل کرده
هماره جاي لب مصطفي امام حسن
زيارت حرمت را به کعبه نفروشم
که اين معامله باشد خطا امام حسن
غريب خانه ‌اي و جن و انس و حور و ملک
شدند با کرمت آشنا امام حسن
هزار بار سرم را جدا کنند ز تن
اگر دلم ز تو گردد جدا امام حسن
اگر چه روز قيامت دو دست من خالي‌ است
دل من است و و

  • دوشنبه
  • 11
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 17:01
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( آمد عروس حجله ی خورشید در شهود ) *

1204
1

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( آمد عروس حجله ی خورشید در شهود   ) آمد عروس حجله ی خورشید در شهود
در کوچه ای نشست که سر منزل تو بود
امشب صدای سبز تو جاری است در فضا
پا در رکاب آمدنت مانده صبح زود
دستِ نسیم ، پنجره ها را گشود و رفت
در خانه ای که چشم خدا دیده می گشود
ما پرده ی نگاه به یک سو زدیم باز
ماندیم مات خنده آیینه ی وَدود
این چشم های کیست که در من ترانه ریخت؟
از مشرق کجاست که با من غزل سرود؟
از آن همه شکوه که در باغ حسن توست
یک ساغر نگاه عنان از دلم ربود
ای بر بلند سبز شرافت نهاده پا
چون ذره ای به کوی تو سر می برم فرود
از بس به روی صخره ی صبر ایستاده ای
گیتی تو را به « صبر حسن » تا ابد ستود
وقتی که ذوق فرصت بدرود را گرفت
بر قامت صبور تو صد آسمان درود
شاع

  • دوشنبه
  • 11
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 17:09
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

اشعار شهادت امام حسن (ع)-( بیچاره دستی که گدای مجتبی نیست ) * علی اکبر لطیفیان

8185
13

اشعار شهادت امام حسن (ع)-(   بیچاره دستی که گدای مجتبی نیست ) بیچاره دستی که گدای مجتبی نیست
یا آن سری که خاک پای مجتبی نیست
بر گریه ی زهرا قسم مدیون زهراست
چشمی که گریان عزای مجتبی نیست
وقتی سکوتش این همه محشر بپا کرد
دیگر نیازی به صدای مجتبی نیست
در کربلا هر چند با دقت بگردی
چیزی به جز عشق و صفای مجتبی نیست
کرب و بلا با آن همه داغ و مصیبت
هم پایه ی درد و بلای مجتبی نیست
طوری تمام هستیش وقف حسین شد
انگار قاسم هم برای مجتبی نیست
او جای خود دارد در این دنیا مجال
رزم آوری بچه های مجتبی نیست
یا اهل العالم ما گدای مجتبائیم
ما خاک پای خاک پای مجتبائیم
آیا شده بال و پرت افتاده باشد ؟
در گوشه ای از بسترت افتاده باشد ؟
آیا شده مرد جمل باشی و اما
مانند برگی پیکرت

  • دوشنبه
  • 11
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 17:15
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( چونانكه خالق احد ذوالمنن يكي است ) *

1279

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( چونانكه خالق احد ذوالمنن يكي است   ) چونانكه خالق احد ذوالمنن يكي است
بين تمام حُسن فروشان حَسن يكي است
عالم اگر شود زگل دل چمن چمن
در باغ حسن مثل تو سرو چمن يكي است
بين هزار خرمن گل مثل بوي تو
بوي لطيف عطر گل ياسمن يكي است
تو ماه عالمي و هزارانت انجمن
گويند متفق كه مه انجمن يكي است
هر كس كه ديد روي تو را بين پنج تن
اقرار كرد كآينة پنج تن يكي است
ماه خدا دو نيمه شد و گفت آسمان
هرچند از ستاره پُري ماه من يكي است
گرچه تو و علي و نبي را سه پیکر است
جان تو و علی و نبی در بدن یکی است
آن چارتن كه زير كسا باتواند پنج
يك نور واحديد همانا سخن يكي است
اسرار غيب آينه اي روبروي توست
عين اللّهي و پيش تو سِرّ و علن يكي است
صبر تو بست دست تو را

  • دوشنبه
  • 11
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 17:21
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار مدح امام حسن (ع) ( چونانكه خالق احد ذوالمنن يكي است ) *

1245

 اشعار مدح امام حسن (ع) (  چونانكه خالق احد ذوالمنن يكي است  ) چونانكه خالق احد ذوالمنن يكي است
بين تمام حُسن فروشان حَسن يكي است
عالم اگر شود زگل دل چمن چمن
در باغ حسن مثل تو سرو چمن يكي است
بين هزار خرمن گل مثل بوي تو
بوي لطيف عطر گل ياسمن يكي است
تو ماه عالمي و هزارانت انجمن
گويند متفق كه مه انجمن يكي است
هر كس كه ديد روي تو را بين پنج تن
اقرار كرد كآينة پنج تن يكي است
ماه خدا دو نيمه شد و گفت آسمان
هرچند از ستاره پُري ماه من يكي است
گرچه تو و علي و نبي را سه پیکر است
جان تو و علی و نبی در بدن یکی است
آن چارتن كه زير كسا باتواند پنج
يك نور واحديد همانا سخن يكي است
اسرار غيب آينه اي روبروي توست
عين اللّهي و پيش تو سِرّ و علن يكي است
صبر تو بست دست تو را

  • دوشنبه
  • 11
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 17:25
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( این حرم حتــّی بدون صحن و گنبد دیدنی ست) *

1593

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( این حرم حتــّی بدون صحن و گنبد دیدنی ست) این حرم حتــّی بدون صحن و گنبد دیدنی ست
خاک پاک بی چراغ یار ما بوسیدنی ست
دست دنیا دور آن دیوار غربت چیده است
غافل از آنکه حقیقت روشن و جوئیدنی ست
آنکه آه و ناله را ممنوع کرده در بقیع
کور و کر بوده مگر ذکر خدا نشنیدنی ست
فتنه را نزدیک دین خوابانده تا عزّت دهد
فکر کرده عاشقی ُّ و عشق هم دزدیدنی ست
کوریِّ چشمی که زائر را نمی بیند خدا...
گفته هر که نام تو دارد به لب بخشیدنی ست
بوی یاس و سیب را در روضه ات حس می کنم
با چه میزانی رضای مادرت سنجیدنی ست
وای از آنکه به زهرا حرف نامربوط گفت
خون غیرت در رگت مثل علی جوشیدنی ست
سوخت از زهر ستم جان تو امـّــا ناله ی ِ ...
کربلا یا کربلا یا کربلایت دیدنی ست

  • دوشنبه
  • 11
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 20:44
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( نجاه و هشت روز فقط صبر کرده ام ) *

1706

اشعار شهادت امام حسن (ع) (  نجاه و هشت روز فقط صبر کرده ام  ) نجاه و هشت روز فقط صبر کرده ام
تا بهترین مِی ِ علوی گردد این عَنَب
پنجاه و هشت روز به نخل وجود خود
آب از سرشک دادم و بَر داد یک رطب
پنجاه و هشت روز فقط گفته ام حسین
تا امشب از دلم حسن آید به رویِ لب
پنجاه و هشت روز به یا زینبم گذشت
یک شب به یاحسن شده مثل هزار شب
پنجاه و هشت روز دلم صحن کربلاست
امشب میانِ خاک بقیع ام به تاب و تب
پنجاه و هشت روز بلایِ حسین و دل
حُبّ حسن بلا و دلم غرق ِمستحب
صلح حسن قیامت صد کربلا کند
زهرا برای گریه کُنانَش دعا کند

  • دوشنبه
  • 11
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 21:02
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

رباعی شهادت امام حسن (ع) ( آتش به تمام قد بر افروخته دید) *

1203

رباعی شهادت امام حسن (ع) ( آتش به تمام قد بر افروخته دید) آتش به تمام قد بر افروخته دید
مسمار ِنمایان به در سوخته دید
یک لحظه تنفس حسن بند آمد
دیوار و تن و در چو به هم دوخته دید
(نیما نجاری)

  • دوشنبه
  • 11
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 21:05
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

رباعی شهادت امام حسن (ع)-( ما از تو به جز کرم ندیدیم ) * علی اکبر لطیفیان

2012

رباعی شهادت امام حسن (ع)-(  ما از تو به جز کرم ندیدیم  ) ما از تو به جز کرم ندیدیم
جز سفره ی محترم ندیدم
روزی که بقیعمان کشاندی
گشتیم ولی حرم ندیدیم

شاعر : استاد علی اکبر لطیفیان

  • دوشنبه
  • 11
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 21:09
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

رباعی شهادت امام حسن (ع) ( از ازدحام غُصه چه باکیست یا کریم )) *

1415

رباعی شهادت امام حسن (ع) ( از ازدحام غُصه چه باکیست یا کریم )) از ازدحام غُصه چه باکیست یا کریم
وقتی "کرم" ز جود تو شاکیست یا کریم
"حتی نوادگان تو صاحب حرم شدند"
اما هنوز قبر تو خاکیست یا کریم
(محمد كاظمي نيا)

  • دوشنبه
  • 11
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 21:21
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

اشعار شهادت امام حسن (ع)- ( باید مرا گلیم مسیر نگار کرد ) * علی اکبر لطیفیان

1593
1

اشعار شهادت امام حسن (ع)- (   باید مرا گلیم مسیر نگار کرد ) باید مرا گلیم مسیر نگار کرد
زیر قدوم فاطمی‌ات خاکسار کرد
مهر تو را بهشت بخواهد نمی‌دهم
در ماجرای عشق نباید قُمار کرد
فخر علی و فاطمه بر تو عجیب نیست
وقتی خدا به داشتنت افتخار کرد
من که به دست هیچ ‌کسی رو نمی‌زنم
نانت مرا به شغل گدایی دچار کرد
هر چند آفریده خدا چهارده کریم
اما یکی از آن همه را سفره‌دار کرد
ما را پیاده کرد سر سفره شما
این کشتی حسین که ما را سوار کرد
باید به بازوی حسنی‌ات دخیل بست
ورنه نمی‌شود که جمل را مهار کرد
خشمت نیاز نیست در آن جا که می‌شود
با قاسم تو قافله را تار و مار کرد
ارزان تو را فروخت به حرف معاویه
زهری به کام تشنه تو روزه‌دار کرد
زهری که می‌شکافت دل سنگ خاره را
در حی

  • دوشنبه
  • 11
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 21:26
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( زهر آتش شد و بر زخم دلي مضطر خورد) *

1348

اشعار شهادت امام حسن (ع) (  زهر آتش شد و بر زخم دلي مضطر خورد) زهر آتش شد و بر زخم دلي مضطر خورد
جگري سوخته را تا نفس آخر خورد
زهر سوزاند ولي بر جگرم هيچ نبود
آه از آن زخم كه بر سينه ي پيغمبر خورد
زهر سوزاند ولي قاتلم عمريست حسين
پنجه اي بود كه بر برگ گل پرپر خورد
او مرا پشت سر چادر خود پنهان كرد
تا نبينم چه بر آن چهره ي نيلوفر خورد
ايستادم به روي پنجه ي پايم اما
دستش از روي سرم رد شد و بر مادر خورد
مادرم خورد زمين گرد و غباري برخاست
دست من بود كه با ناله ي او بر سر خورد
(حسن لطفي)

  • دوشنبه
  • 11
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 21:33
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

رباعی شهادت امام حسن (ع) (تا دست به روی گونه حکاکی شد ) *

1230
0

رباعی شهادت امام حسن (ع) (تا دست به روی گونه حکاکی شد  ) تا دست به روی گونه حکاکی شد
از دست زمین و از زمان شاکی شد
بیچاره حسن که غیرتش درد گرفت
چون چادر عقد مادرش خاکی شد
(علی کاوند)

  • دوشنبه
  • 11
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 21:37
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

رباعی شهادت امام حسن (ع) ( در سینه کسی غصه ی محبوس نبیند ) *

1282

رباعی شهادت امام حسن (ع) ( در سینه کسی غصه ی محبوس نبیند ) در سینه کسی غصه ی محبوس نبیند
در خواب کسی این همه کابوس نبیند
بعد از من غم دیده خدا ، دیده ی طفلی
در کوچه کتک خوردن ناموس نبیند

  • دوشنبه
  • 11
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 21:39
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد