شهادت امام حسن مجتبی(ع)

مرتب سازی براساس

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( رها از ما و من بودیم یک عمر ) *

1298
1

اشعار شهادت امام حسن (ع) (   رها از ما و من بودیم یک عمر  ) رها از ما و من بودیم یک عمر
غریب یک وطن بودیم یک عمر
نزن حرف جدایی با من آخر
که یک جان و دو تن بودیم یک عمر
بمیرم کوهی از دردی برادر
چه بر روز من آوردی برادر
مزن آتش به جانم بیش از این
نگو که بر نمی گردی برادر
فدای اشک هایت خواهر تو
مرا کشته نگاه آخر تو
کمی آهسته تر تا جای مادر
بگیرم بوسه ای از حنجر تو

  • سه شنبه
  • 12
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 15:17
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( شکوه رود و دریا: یا اباالفضل ) *

1377

اشعار شهادت امام حسن (ع) (    شکوه رود و دریا: یا اباالفضل ) شکوه رود و دریا: یا اباالفضل
پناه اهل دنیا: یا اباالفضل
به حق دست هایی که قلم شد
بگیر این دست ها را ! یا اباالفضل
دو دستت شد رها و پر گشودی
میان موج خون غرق سجودی
علی اصغر از دستم نمی رفت
اگر از علقمه برگشته بودی
سه شعبه، چشم پر خون، داغ اعظم
شکسته از غمت آقای عالم
کجا آخر به دنبالت بگردد
تو و دستی جدا افتاده از هم

  • سه شنبه
  • 12
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 15:20
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( كريم هستي و عالم اسير احسانت ) *

1339
4

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( كريم هستي و عالم اسير احسانت ) كريم هستي و عالم اسير احسانت
وَ دستِ شيعه دخيلِ ضريحِ دامانت
تو سفره گستري و سفره ي تو تا شد پهن
تمامِ اهلِ مدينه شدند مهمانت
كريمِ آلِ محمّد اميدِ من اين است :
مرا حساب كني جزوِ دوستدارانت
خمارِ باده شدم ، ساقيا بده جامي
كوير هستم و در انتظارِ بارانت
كبوترِ توأم و آب و دانه مي خواهم
كبوترِ توأم و چشمِ من به دستانت
به قدرِ گفتن يك آه ... روضه مي خوانم
تمامِ روضه ام اين است : آه ، يارانت ... !؟
تمامِ مرثيه ها را مرور كردم و باز
نشسته ام بنويسم : شدم پريشانت
حرم نداري و اين داغ مي كُشد من را
بگو كه گنبدتان كو ؟ كجاست ايوانت ؟
به روي دوشِ حسينت ، كنارِ قبرِ رسول
به پيشِ چشمِ تماميِ سوگوارانت ـ
ـ

  • سه شنبه
  • 12
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 15:54
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( آواره ایـن شــهــر و غــریــب وطـنــم من ) *

1376
1

   اشعار شهادت امام حسن (ع) (   آواره ایـن شــهــر و غــریــب وطـنــم من  ) آواره ایـن شــهــر و غــریــب وطـنــم من
ســرگـشـتـه و دیـوانه ایـن انـجـمـنم من
وقتی که غزل روی لبم ساری وجاریست
چـون بـلـبـل مـسـتـانه به باغ وچمنم من
مـقـتـول دو ابـروی کجش گشته ام و لیک
عــریــانــم و آمــاده بــرای کــفــنــم من
از دوری رویــش بــه خــدا مــرده تـریـنم
پــس خــاک بـریـزیـد که بی پیرهنـم من
از سـرخـی لـبـهـای تـو ای خـوان کرامت
بـا ارزشـم و هـمـچـو عـقـیـق یـمـنم من
ایـن بـاور و ایـمـان و شـعـارم شده مردم
مـن سـائـل هــر روز مــدام حـسـنـم من

  • سه شنبه
  • 12
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 16:01
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) (از کودکی شده دل من مبتالایتان ) *

1614
0

اشعار شهادت امام حسن (ع) (از کودکی شده دل من مبتالایتان    ) از کودکی شده دل من مبتالایتان
بابا گذاشت کنیه ی من را گدایتان
شوریده شد دلم چو نوشتم حسینیم
دیوانه شد دلم چو سرودم برایتان
طبع مرا مادرتان شاعرانه کرد
با ذره هایی از نمک روضه هایتان
ارباب من هلال عزایت دمیده است
لایق شدم که جان بدهم در عزایتان؟؟؟
تصویر کربلا شده حک روی قلب من
آقا ببین ربوده دلم را سرایتان
دیگر بس است خون دل و حسرت حرم
اذنی بده که تا بروم کربلایتان
این کار ماست : عاشق کرببلا شدن
سینه زنان روضه ی خون خدا شدن

  • سه شنبه
  • 12
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 16:16
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( دوباره زنده شدم با دعای مادرتان ) *

1289
1

اشعار شهادت امام حسن (ع) (  دوباره زنده شدم با دعای مادرتان  ) دوباره زنده شدم با دعای مادرتان
قلم زدم و سرودم برای مادرتان
دوباره دفتر شعرم ستاره باران است
و شمس فاطمه بر روی جلد تابان است
دوباره کاغذ دفتر چه قدر نورانی است
دوباره چشم مدادم چه قدر بارانی است
دوباره خط نوشتن چه منجلی گشته
خوشا به حال دلم قافیه علی گشته
دوباره طبع سرودن شبیه قرآن است
و قطره قطره ی کوثر ملاک اوزان است
دوباره بغض عجیبی میان تلمیح است
دوباره بارش باران ، زمان تلمیح است
صدای ناله ی سردی میان یک کوچه
دوباره قامت ماه کمان یک کوچه
دوباره غارت حقّ و صدای یک سیلی
دوباره یاس سپیدی رخش شده نیلی
دوباره کاسه ی برگی به روی خاک زمین
و آن طرف گل زخمی به روی خاک زمین
دوباره شبنم برگی چکید

  • سه شنبه
  • 12
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 16:20
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( از حُسنِ نبیِّ دو جهان،محشری آمد ) *

1341

اشعار شهادت امام حسن (ع) (  از حُسنِ نبیِّ دو جهان،محشری آمد   ) از حُسنِ نبیِّ دو جهان،محشری آمد
آغاز گرِ فوت و فنِ دلبری آمد
ماهِ رمضان،عطر امامِ حسن آورد
با آمدنش،رایحه ی قمصری آمد
همچون پدر و مادرِ خود،یکسره نور است
قرصِ قمرِ "فاطمی" و "حیدری" آمد
عالم،همه "ماتِ" "رخِ" زیبای حسن شد
در "عرصه" ی "آن"،یوسف زیباتری آمد
بخشید همه ملکِ سلیمانیِ خود را
در دستِ کریمش اگر انگشتری آمد
بخشنده ترین ست...بگویید به حاتم:
مردی که از او جود و کرم میخری،آمد!از حُسنِ نبیِّ دو جهان،محشری آمد
آغاز گرِ فوت و فنِ دلبری آمد
ماهِ رمضان،عطر امامِ حسن آورد
با آمدنش،رایحه ی قمصری آمد
همچون پدر و مادرِ خود،یکسره نور است
قرصِ قمرِ "فاطمی" و "حیدری" آمد
عالم،همه "ماتِ" "رخِ" زیبای ح

  • سه شنبه
  • 12
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 16:36
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( زینب بیاور آخرین رخت کفن را ) *

2996
3

اشعار شهادت امام حسن (ع) (   زینب بیاور آخرین رخت کفن را  ) زینب بیاور آخرین رخت کفن را
تا که کفن پوشم تن سبز حسن را
خالى است جاى مادرم تا که ببوسد
لبهاى سرخ یوسف گل پیرهن را
حیدر بیا فتنه دوباره پا گرفته
بیرون کن از شهر مدینه بیوه زن را
قبل از سفر تا کربلا غارت نمودند
با تیرهاى پر ز کینه هستِ من را
عباس را گویید تا بیرون بیارد
آن تیرها که دوخته تابوت و تن را
بیرون کشیدم تیر از پهلویش اى واى
کردم زیارت گوییا امّ الحسن را
پیراهن خود را ز خون او بشویید
حرفى از این تشییع با زینب نگویید

  • جمعه
  • 15
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 15:58
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( تنهایی و غربت همه جا یار دلت بود ) *

1380
2

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( تنهایی و غربت همه جا یار دلت بود ) تنهایی و غربت همه جا یار دلت بود
یک عمر فقط درد ، کس و کار دلت بود
سنگینی دستی که تو را اشک نشین کرد
چل سال غم و غصه سربار دلت بود
چون موی زمستانی ات از بین نمی رفت
آن لکه خونی که به دیوار دلت بود
پس خوب شد آن زهر به داد دلت آمد
ورنه که به جز زهر مددکار دلت بود ؟
با اینکه خودت هر نفست مقتل دردیست
لایوم . . . ولی روضه خونبار دلت بود
محمد بیابانی

  • جمعه
  • 15
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 16:04
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( بارونه بارونه بارونه ، چشمامون برا تو گریونه ) *

1798
1

اشعار شهادت امام حسن (ع) (   بارونه بارونه بارونه ، چشمامون برا تو گریونه ) بارونه بارونه بارونه ، چشمامون برا تو گریونه
لب ها با غم تو می خونه
وای،وای، مادر ای مادر، وای، مادر ای مادر، وای، مادر ای مادر
دلهامون بی سرو سامونه،تو سینه ماتم هجرونه
دردامون همه بی درمونه
وای،وای، مادر ای مادر، وای، مادر ای مادر، وای، مادر ای مادر
بارونه بارونه بارونه ، چشمامون برا تو گریونه
لب ها با غم تو می خونه
وای،وای، مادر ای مادر، وای، مادر ای مادر، وای، مادر ای مادر
پاره پاره شد از زهر دل من، خاطره ی دل شد قاتل من
تاب و تب دارم،خون به لب دارم
به پیش چشم زینب روی خاك اُفتادم
شدم راحت كه رفتن شد مبارك بادم
به یاد سینه ی مادر سر قاسم ،سراكبر به روی سینه دارم
وای،وای، مادر ای مادر، وای،

  • جمعه
  • 15
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 17:00
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

روضه وسینه زنی امام حسن(ع) ( مروان به دستور معاویه – علیها اللعنه – در خطبه های نماز جمعه، نسبتبه امیرالمؤمنین (علیه السّ ) *

1801
1

روضه وسینه زنی امام حسن(ع) ( مروان به دستور معاویه – علیها اللعنه – در خطبه های نماز جمعه، نسبتبه امیرالمؤمنین (علیه السّ ) مروان به دستور معاویه – علیها اللعنه – در خطبه های نماز جمعه، نسبت به امیرالمؤمنین (علیه السّلام) و امام حسن (علیه السّلام) مجتبی سبّ و ناسزا می گفت: یک روز اسامه بن زید که یکی از اصحاب رسول خدا بود، در پای منبر مروان نشسته بود، این واقعه را دید و دشنام ها را شنید، طاقت نیاورده با چشم گریان به در خانه ی امام حسین (علیه السّلام) رفته و عرض کرد: الان مسجد بودم که مروان به منبر رفت در حضور برادرت امام حسن مجتبی (علیه السّلام) به امیرالمؤمنین (علیه السّلام) ناسزا گفت.
لمّا سمع الامام امتلات عیناه بالدم
(چشم های حضرت مانند دو کاسه ی خون شد.)
شمشیر را از غلاف کشیده با پای برهنه دوان دوان به سمت مسجد

  • جمعه
  • 15
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 17:11
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

روضه امام حسن(ع) ( زهرای اطهر نشسته بو د ، دید حسین دارد می آید ) *

2742
-1

روضه امام حسن(ع) (  زهرای اطهر نشسته بو د ، دید حسین دارد می آید  ) زهرای اطهر نشسته بو د ، دید حسین دارد می آید ، بغض راه گلویش را گرفته (معمولاً اگر مادر ببیند بچه اش وارد خانه شود ناراحت بود می پرسد چرا گریانی ؟ که ترا اذیت کرده ؟)اشکهای چشمش را پاک کرد زهرای اطهر فرمود : میوة دلم حسینم چرا منقلبی ؟ چرا گریه می کنی ؟ عرضه داشت مادر : امروز من و برادرم حسن ، رفتیم برای زیارت جدمان پیغمبر ، پیغمبر تا ما را دید خوشحال شد ما را در آغوش گرفت ، ما را می بوسید و می بوئید . مرا روی یک زانو نشاند وبرادرم حسن را روی یک زانو ، گاهی دست به سر و روی من می کشید ، گاهی دست به سر و روی برادرم حسن ، گاهی منُ می بوسید گاهی حسن را می بوسید ، مادر فقط یک فرق بود، وقتی من می بو

  • جمعه
  • 15
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 17:58
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

روضه ی امام حسن ( ع)( پیغمبر وارد خانه شد ) *

1580
3

روضه ی امام حسن ( ع)( پیغمبر وارد خانه شد   ) پیغمبر وارد خانه شد دیدند زهرا و علی ایستادند ، امام حسن و امام حسین زور آزمایی (کشتی) می کنند، زهرا می گوید :جانم حسین ، علی می گوید : جانم حسین . تا چشم پیغمبر به این صحنه افتاد اشک از چشمان حضرت سرازیر شد فرمود : جانم حسن .
زهرای مرضیه آمد جلو ، بابا قرار به تشویق است حسینم کوچکتر است چرا حسین را تشویق نمی کنی ؟
دخترم به زمین نگاه کردم دیدم تو و علی می گوئید : جانم حسین ، به آسمان نگاه کردم دیدم فرشته ها می گویند : جانم حسین . دیدم حسنم غریب است کسی نیست بگوید حسن ،من گفتم جانم حسن 1 ای غریب نوازها ،
شما هم بگویید جانم حسن ، قربان غربتش بروم آقادر میان دوستانش مظلوم بود ، حتی همسرش قاتلش اس

  • جمعه
  • 15
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 18:02
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

روضه ی امام حسن (ع )( جُناده خدمت آقا امام حسن رسید ، ) *

1575
1

روضه ی امام حسن (ع )( جُناده خدمت آقا امام حسن رسید ،  ) جُناده خدمت آقا امام حسن رسید ، دید طشتی در مقابل حضرت است زهر به همراه خونابه جگر می ریزد جناده متأثر گردید عرض کرد آقا مرا موعظه کنید .حضرت فرمودند : مهیای سفر آخرت باش ، زاد و توشه این سفر را فراهم نما قبل از این که مرگ گریبانت را بگیرد .
جناده می گوید : بعد از این سخنان ، امام حسن بیهوش گردید ، چشم من به درب خانه بود حسین وارد شد با سرعت به طرف برادر آمد سر مبارک برادر را به دامن گرفت ، اشک چشم برادر به صورت امام حسن چکید ، امام به هوش آمد فرمود : حسین جان تو برای من گریه مکن : لا یَومَ کیومِکَ یا ابا عبدالله ، لحظات آخرم تو در کنار بستر منی ، اما کربلا هنگام شهادت تو دشمن دورت حلقه زده اس

  • جمعه
  • 15
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 18:05
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

روضه وسینه زنی امام حسن(ع) ( کنید عالمیان گریه در عزای حسن ) *

1758
1

روضه وسینه زنی امام حسن(ع) ( کنید عالمیان گریه در عزای حسن    ) کنید عالمیان گریه در عزای حسن
که شد بلند به ماتم ز نو لوای حسن
اگر گذشت محرم رسید ماه صفر
حسینیان بخروشید در عزای حسن
پی تسلّی زهرا خوش آنکه می گرید
گهی برای حسین و گهی برای حسن
غمی که داشت دردل غمین شرحش
ز من مجو که حسن داند و خدای حسن
بحال اوبنگر جور چرخ و طغیانش
که بعد قتل ، عدو کرد تیر بارانش
قربان غربتت بروم آقا ، چقدر آزار و اذیت کردند فرزندان فاطمه را ، بعد باباش علی ، دوم مظلوم عالم است امام حسن ، بعد شهادت هم بدن مطهرش را تیر باران کردند بدن امام حسن را در بقیع دفن کردند امام حسین کنار قبر برادر نشستند اما برادران دیگر آمدند زیر بغلهای حسین را گرفتند ا کنار قبر برادر جداساختند .
اما آ

  • جمعه
  • 15
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 18:16
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

روضه وسینه زنی امام حسن(ع) ( عوض لاله و گل بر بدنت ) *

1652

روضه وسینه زنی امام حسن(ع) ( عوض لاله و گل بر بدنت   ) عوض لاله و گل بر بدنت
چوبه ی تیر نشسته به تنت
پیش چشمان حسین و عباس
خون بریزد ز حجاب کفنت
بدن امام مجتبی را به طرف حرم پیغمبر حرکت دادند زینب منتظر بود .
مدینه چطور بدن برادر را تشییع کنند . هی از هجره بیرون میاد هی برمی گردد ، خواهر علاقه خاصی به برادر دارد .
خدایا کی حسینم بر می گردد ، کی عباسم بر می گردد از تشییع جنازه حسن ، یک وقت نگاه کند ببیند عباس دارد میاد ، همین که زینب را دید صدای گریه عباس بلند شد ، گفت عباسم حق داری گریه کنی ، آخر داغ برادر دیدی . صدا زد ، زینبم درسته ، اما نبودی ببینی بدن برادر را تیر باران کردند . امام حسین چوبه های تیر را در می آورد ناله می کرد ، صدا می زد : غار

  • جمعه
  • 15
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 18:24
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

روضه وسینه زنی امام حسن(ع) (قربان غربتت بروم آقا ، نامش غریب ، قبرش غریب ، تو خانه غریب ، در مسجد غریب ، ) *

1820
2

روضه وسینه زنی امام حسن(ع) (قربان غربتت بروم آقا ، نامش غریب ، قبرش غریب ، تو خانه غریب ، در مسجد غریب ،    ) قربان غربتت بروم آقا ، نامش غریب ، قبرش غریب ، تو خانه غریب ، در مسجد غریب ، در میان یارانش غریب ، پای منبر می نشست خطیب نا جوان مردانه تعریف ابوسفیان و معاویه می کرد جسارت به علی و فرزندان علی و فاطمه می کرد همه را امام حسن می شنید ، غربت از این بالاتر برای یک مرد می شود مگر، حتی در خانه محرم ندارد ، رحمت خدا بر این گریه هاتون ، آخر فاطمه خریدار اشک های شماست .
نقل می کنند: زائری از مدینه آمد مشهد ، حرم امام رضا ،دم در ایستاد .گفت : امام رضا در مدینه بودم به من گفتند امام رضا غریبه ، با هزار زحمت آمدم مشهد ، حالا می بینم حرم با صفایی داری ، این همه زائر، این همه خادم ،باز هم می گویند تو غریبی

  • جمعه
  • 15
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 18:33
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

روضه وسینه زنی امام حسن(ع) ( مدینه موج اشک وآه دارد ) *

2355
2

روضه وسینه زنی امام حسن(ع) (  مدینه موج اشک وآه دارد  ) مدینه موج اشک وآه دارد
غم هجران رسول الله دارد
مدینه در عزا بنشسته امشب
در شادی به مردم بسته امشب
مدینه شاهد داغی گران است
که سوگ خاتم پیغمبران است
ز دست خلق پریشان است زهرا
ز قطع وحی گریان است زهرا
حسن قبری ملال انگیز دارد
حسن صبری شهادت خیز دارد
سلام ما به قبر بی چراغش
قلوب شیعیان سوزد ز داغش
شب رحلت خاتم الانبیا ، شب شهادت میوه ی دلش امام حسن مجتبی است،امشب هم برای پیغمبر گریه کنیم، هم برای کریم اهل بیت،با پای دل برویم خانه امام مجتبی،کاش امشب مدینه بودیم کنار قبر ویرانش می نشستیم برای غربتش اشک می ریختیم .
(یاد امام ، شهدا،اموات فیض ببرند)مرد هر مشکلی دارد، هر گرفتاری برایش پیش بیاید به مح

  • جمعه
  • 15
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 19:13
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( ز تـــو ای زهر ممنونم كه ) *

1183
1

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( ز تـــو ای زهر ممنونم كه    ) ز تـــو ای زهر ممنونم كه خود را كارگر كردی
تــــــــو بار مـــن ببستی و مهیای سفر كردی
جگر پــــاشیدی از هم، لیك با جان از تو ممنونم
كه عـــمری راحتم از خوردن خون جگر كردی
ســــــــــراپای وجودم درد بود و كی نمی دانست
ز تو شرمنده ام ای دل، زبس با صبر سر كردی

  • جمعه
  • 15
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 19:28
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

رباعی شهادت امام حسن (ع) ( آن روز مـــــرگم را به چشم خویش دیدم) *

1328
1

رباعی شهادت امام حسن (ع) ( آن روز مـــــرگم را به چشم خویش دیدم) آن روز مـــــرگم را به چشم خویش دیدم
از مـــــــــــــــادرم عجل وفاتی را شنیدم
ای كـــــاش جای محسنش من مرده بودم
ای كاش من سیلی به جایش خورده بودم
منبع :باب الحرم

  • جمعه
  • 15
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 19:45
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( بیاور طشت از وفا ببرم، پاره شد جگرم مهربان خواهر ) *

6943
4

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( بیاور طشت از وفا ببرم، پاره شد جگرم مهربان خواهر   ) بیاور طشت از وفا ببرم، پاره شد جگرم مهربان خواهر
نـــــــظر بنما پاره های تنم، آید از دهنم، بی امان خواهر
«بیا بنشین در برم خواهر، كه می سوزد پیكرم خواهر»
خــبر كن خواهر حسین مرا، نور عین مرا، كآیدم بر سر
مـــــی باشد مادرم بسرم، كرده خونجگرم، از جفا همسر
«بیا بـــنشین در برم خواهر، كه می سوزد پیكرم خواهر»
خداحافظ می روم ز جهان، سوی باغ جنان چشم گوهر بار
روم نزد جــدّ و مادر خود، ظلم همسر خود، می كنم اظهار
«بیا بنشین در بــــرم خواهر، كه می سوزد پیكرم خواهر»
و طفلان بــــــــــــــــی گناه مرا، بی پناه مرا، مادری بنما
پرستاری كن ز راه وفــــــــــــــا، كودكان مرا یاوری بنما
«بیا بنشین در برم

  • جمعه
  • 15
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 19:35
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( مـــــــــن اولـــــین فرزند دلبـند بتولم ) *

1256
1

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( مـــــــــن اولـــــین فرزند دلبـند بتولم    ) مـــــــــن اولـــــین فرزند دلبـند بتولم
مــــن نور چشم و میوه قلب رسولم
سِبط نبی، نجل علی، حَــــبل خدایم
بــنیانگذار از نهضت كرب و بلایم
فرزند حـیدر را سر سازش كجا بود
این صلح سر فصل كتاب كربلا بود
من قــــــهرمان سرفراز نهرانم
من جنگ صفین و جمل را قهرمانم
در عــــــرصه پیكارها بی یار ماندم
یــــاران همه رفتند و با اغیار ماندم
با این هـمه غربت برون از خانه دگر
قـاتل چرا در خانه هم بگرفته سنگر
منبع:باب الحرم

  • جمعه
  • 15
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 19:39
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( مجتبی چون در صبوری مُمتحن گردیده بود ) *

2782
4

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( مجتبی   چون در صبوری    مُمتحن گردیده بود ) مجتبی چون در صبوری مُمتحن گردیده بود
مظهر صبر خدا قلب حسن گردیده بــود
مرد غیرتمند را، صلح است با دشمن گران
زاده حیدر چه مشكل ممتحن گردیده بود
در میان خانه هم ایمن نبود از دشمنان
بی كسی بنگر غریب اندر وطن گردیده بــود
جعده چــون جغدی بِسروِ خانه زهرا نشست
خــار بنگر، همنشین یاسمن گردیده بـــود
آب آشامیدنش را جعده زهر آلود كرد
آب، همچو آتش از آن فتنه زن گردیده بود
تا كه زهرش كارگر شد طشتی از زینب بخواست
چـــــون پر از خون جگر حلق و دهن گردیده بود
گـــــــــر حسین از تشنگی می سوخت اما یا حسن
جــــــــــــــــرعه آبی بجانت شعله زن گردیده بود
آه بـــــــــــــــــر زینب كه بعد از مادر و جدّ و پدر

  • جمعه
  • 15
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 19:52
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( بـــــــه کام مجتبی زهر جفا شد ) *

1762
2

اشعار شهادت امام حسن (ع) (  بـــــــه کام مجتبی زهر جفا شد  ) بـــــــه کام مجتبی زهر جفا شد
برایش نوحه گر خیر الـــنساء شد
دوبـــــــــــاره ماتم دیگر بپا شد
زمین و آسمان ماتم ســـرا شد
به كامـش چون شد زهر هلاهل
فتادش آتش سوزنده بـــر دل
بـــــــگفتا سوی من سیل بلا شد
به كام مجتبی زهـــر جفا شد
حسینم، زینبم روز جدائی است
مرا ظاهر كنون حكم خدائی است
كـــــــــه بر من جفا از آشنا شد
به كام مجتبی زهر جـــفا شد
زمین كـــــــــــــــربلا آمد بیادم
به فكر غربت و دردت فتادم
بــــــــــرادر محنت بی انتها شد
به كام مجتبی زهر جفا شد
بـــــیایید ای عـــــزیزانم بیائید
دمی هم دیدن من نمائید
هــــــــمی دانم دردم بی دوا شد
به كام مجتبی زهر جفا شد
منبع:باب الحرم

  • جمعه
  • 15
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 19:58
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( غربت آن است که فردی مظلوم ) *

5305
5

اشعار شهادت امام حسن (ع) (   غربت آن است که فردی مظلوم  ) غربت آن است که فردی مظلوم
شود از کینه خمصش مسموم
غربت آن است که بعد از مردن
آتــــــــــــش تیر ببارد به بدن
تـــــــــــیر بارید ز بس بر بدنت
بـــــــدنت گشته یکی با کفنت
آتـــــــــــش تیر چو افروخته شد
کفن و جسم به هم دوخته شد
منبع:باب الحرم

  • جمعه
  • 15
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 20:02
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( مــــن دلــــخسته غــــریب وطـــــــنم ) *

3061
5

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( مــــن   دلــــخسته   غــــریب   وطـــــــنم ) مــــن دلــــخسته غــــریب وطـــــــنم
پـــــــــــاره قــــلب پیمبر حـــــــــسنم
نـــــــگذارید بـــــــفهمد زیـــــــــــنب
کــــــــه چـــــــــرا غرق به خون شد کفنم
تــــــــــیرها را بکشید از بدن و از تابوت
تــــــــا ز تـــــابوت همانا بدن آید بیرون
نـــــــــــگذارید که زینب برود سوی بقیع
تــــرسم از غصه روانش ز تن آید بیرون
هــــر که از اب کند رفع عطش در عجبم
این چه آبی است که بنمود چنین تشنه ترم
جـــــــــــگرم پاره ز زهر و بدنم پاره تیر
ارمـــــغانی است که من در بر مادر ببرم
کــــــــــاش چون فاطمه شب شوم تا نشود
تـــــیر بــــــاران بدنم پیش دو چشم پسرم
منبع :باب الحرم

  • جمعه
  • 15
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 20:05
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

رباعی شهادت امام حسن (ع) ( مرغ دل ما گشته گرفتار بقیع ) *

5070
7

رباعی شهادت امام حسن (ع) ( مرغ دل ما گشته گرفتار بقیع  ) مرغ دل ما گشته گرفتار بقیع
قــــربان بقیع و اشک زوار بقیع
شـبها که در بقیع را می بندند
من گـریه کنم به پشت دیوار بقیع

  • جمعه
  • 15
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 20:08
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

رباعی شهادت امام حسن (ع) ( از صبر تو یا حسن جهان غرق غم است) *

2022
1

رباعی شهادت امام حسن (ع) ( از صبر تو یا حسن جهان غرق غم است) از صبر تو یا حسن جهان غرق غم است
چون زائر عارف بحق تو کم است
هـــــــــــــر کس به زیارت تو آید به بقیع
بـر روی پل صراط ثابت قدم است
منبع:باب الحرم

  • جمعه
  • 15
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 20:11
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

رباعی شهادت امام حسن (ع) ( افسوس که رفت از دل آرام حسن ) *

1716
3

رباعی شهادت امام حسن (ع) (   افسوس که رفت از دل آرام حسن ) افسوس که رفت از دل آرام حسن
لبریز شد از خون جگر حسن
خونیکه بعمر خورد امروز آن خون
برگشت دوباره باز از کام حسن

  • جمعه
  • 15
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 20:15
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( زهر جفا زد آتش، مادر بر این دل مــــــــن (2) ) *

2455
2

اشعار شهادت امام حسن (ع) (   زهر جفا زد آتش، مادر بر این دل مــــــــن (2)  ) زهر جفا زد آتش، مادر بر این دل مــــــــن (2)
مسر من ای مادر، گردیده قـــــــــــاتل من (2)
جنازه ام مادر جان، کـــــــــــــردند و تیر باران
حسن حسن حسن جاـــن، حسن حسن حسن جان
خونی که خورده بـــودم، مادر من از برایت(2)
به بین که مـــــــی چکد از، گلوی مجتبایت (2)
جنازه ام مــــــــــــادر جان، کردند و تیر باران
حسن حــسن حسن جان، حسن حسن حسن جان
مـــــــــزار من در بقیع، زائر ندارد امشب (2)
مهدی بـــروی قبرم، سر می گذارد امشب (2)
جـــــــــــنازه ام مادر جان، کردند و تیر باران
حسن حسن حسن جان، حسن حسن حسن جان
منبع باب الحرم

  • شنبه
  • 16
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 05:48
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد