شهادت امام حسن مجتبی(ع)

مرتب سازی براساس

شعر شهادت امام سجادع) -( آنکه در اوج عطش رنج بلا دیده منم ) *

3941
5

شعر شهادت امام سجادع) -( آنکه در اوج عطش رنج بلا دیده منم ) آنکه در اوج عطش رنج بلا دیده منم
کوفه و شام غم و کرب و بلا دیده منم
پاره پاره بدن پاک برادر دیدم
وقت دفن بدنش جای همه نالیدم
قد کشیده بدن قاسم رعنا دیدم
سر او را به روی نیزه ی اعدا دیدم
دیده ام زیر سم اسب تن بابا را
جمع کردم به اسیری بدن بابا را

  • یکشنبه
  • 30
  • شهریور
  • 1393
  • ساعت
  • 12:57
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر شهادت امام سجاد(ع) -( زینب هجوم خیمه طمع گوشواره وای ) *

2721
1

شعر شهادت امام سجاد(ع) -( زینب هجوم خیمه طمع گوشواره وای ) زینب هجوم خیمه طمع گوشواره وای
هشتاد و چار روسری پاره پاره وای
دستی به گوش پاره و هی جیغ می کشید
دستی به گوشواره ی دیگر دوباره وای
وقتی دلش ز غارت خیمه شکسته شد
می گقت روبه علقمه با هر اشاره وای
هرچه که می دوید دو چشمش پر آب تر
از دود دامانی که گرفته شراره وای

  • یکشنبه
  • 30
  • شهریور
  • 1393
  • ساعت
  • 13:06
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن(ع) (حسن شدی که غریبی همیشه ناب بماند) *

2879
0

اشعار شهادت امام حسن(ع) (حسن شدی که غریبی همیشه ناب بماند) حسن شدی که غریبی همیشه ناب بماند

رد دو دست ابالفضل روی آب بماند

حسن شدی که سوال غریب کیست در عالم

میان کوچه و گودال بی جواب بماند

حسین نیز غریب است اگر شبیه برادر

ولی بناست بقیع حسن خراب بماند

کمی ز غصه ی تو رخنه کرده است به بیرون

تفاوت زن چون "جعده" و "رباب" بماند

به احترام حسینِ سه روز مانده به گودال

بناست زائر تو زیر آفتاب بماند

مهدی رحیمی

  • دوشنبه
  • 10
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 06:34
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

اشعار شهادت امام حسن(ع) (پسر فاطمه ام غصه بود بنیادم) * قاسم نعمتی

2876
3

اشعار شهادت امام حسن(ع) (پسر فاطمه ام غصه بود بنیادم) پسر فاطمه ام غصه بود بنیادم

سند غربت من این حرم آبادم

خاک فرش حرم و گنبد من تکهٔ سنگ

صحن من پر شده از غربت مادر زادم

عزت عالمیان بسته به یک موی من است

کی مذلِّ عربم؟ کشته این بیدادم

شاه بی لشگرم و غربت من تا به کجاست...

زهر با سوز تمام آمده بر امدادم

هر چه خوردم ز خودی خوردم و از زخم زبان

تا که جدم ز جنان کرد ز غم آزادم*

هر زمین خورده مرا یاری خود می خواند

چون که در یاری افتاده ز پا استادم

هر دم از کوچه گذشتم بدنم درد گرفت

سجده بر خاک به مظلومه سلامی دادم

گر چه شد حائل ضربه سه حجاب صورت

خون دیوار در آورده چنان فریادم

یک تنه جمع نمودم بدنش از کوچه

صحنه بردن مادر نرود از یادم

ع

  • دوشنبه
  • 10
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 07:04
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

اشعار شهادت امام حسن(ع) -(نشسته ام بنویسم گدا گدا آقا) * علی اکبر لطیفیان

2275
1

اشعار شهادت امام حسن(ع) -(نشسته ام بنویسم گدا گدا آقا) نشسته ام بنویسم گدا گدا آقا

چقدر محترم است این گدای با آقا

نشسته ام بنویسم حسن ، کریم ، کرم ،

مدینه ، سفره ی آقا ، برو بیا ، آقا

نشسته ام بنویسم به جای العفوم

الهی یا حسن یا کریم یا آقا

تو مهربانی ات از دستگیری ات پیداست

بگیر دست مرا هم تو را خدا آقا

دخیل های نبسته شده زیاد شدند

چرا ضریح نداری ؟ چرا چرا آقا

تویی کریم کرم زاده من گدا زاده

مرا خدا به تو داده تو را به من داده

***

همه فقیر تو هستند ما گدا ها هم

گدای لطف تو هستند خضر و موسی هم

سه بار زندگی ات را به این و آن دادی

هر آنچه داشته بودی و گیوه ات را هم

قسم به ایل و تبارت - قسم به طایفه ات

غلام قاسم عبدالله توآم با هم

ع

  • دوشنبه
  • 10
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 07:07
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن(ع) (یک طرف با ناسزا گفتن خطابم می کنند) *

1926

اشعار شهادت امام حسن(ع) (یک طرف با ناسزا گفتن خطابم می کنند) یک طرف با ناسزا گفتن خطابم می کنند

با ملامت یک طرف یاران عذابم می کنند

یک طرف نادوستان زخم زبانم می زنند

دشمنان با نیش خند خود کبابم می کنند

یک طرف قوم خوارج با کلامی همچو شمع

این چنین در کوچه و بازار آبم می کنند

جای اینکه یا معز المؤمنین نامم دهند

یا مذل المؤمنین دائم خطابم می کنند

صلح شد جرمم ببین جایی رسیده کارشان

مشرکی از مشرکان دین حسابم می کنند

در مساجد سالها این واعظان خود فروش

هدیه می گیرند و بد گویی ز بابم می کنند

صاحب بیت النبیم ای مسلمانان چه سود

می روم داخل شوم اما جوابم می کنند

محسن افشار

  • دوشنبه
  • 10
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 07:11
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) (نمی خواهم بگویم آنچه بین کوچه ها دیدم) *

2113
2

اشعار شهادت امام حسن (ع) (نمی خواهم بگویم آنچه بین کوچه ها دیدم) نمی خواهم بگویم آنچه بین کوچه ها دیدم

مکن اصرار ای زینب بدانی آنچه را دیدم

به بند غم گرفتار و اسیرم تا دم مرگم

که بند ریسمان بر گردن شیر خدا دیدم

خدا داند که آن سیلی شروع دردهایم شد

به یک لحظه در آن کوچه دو صد کرب و بلا دیدم

از آن خنجر که بر پایم نشست هرگز نمی نالم

که من مسمار را در سینه خیر النساء دیدم

شرار طعنه و زخم زبان از زهر بد تر بود

چه گویم من چه از دوستان بی وفا دیدم

در این غربت شبیه جد خود خیر البشر هستم

که از ملعونه ای همسر نما جور و جفا دیدم

جواد حیدری

  • دوشنبه
  • 10
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 07:29
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن(ع) (تشنه قطره ای از کوثر جام حسنیم) *

1713

اشعار شهادت امام حسن(ع) (تشنه قطره ای از کوثر جام حسنیم) تشنه قطره ای از کوثر جام حسنیم

همه محتاج عنایات مدام حسنیم

به خدا شیعه و مأموم حسن بود حسین

ما غلامی زغلامان غلام حسنیم

گر گرفتار حسینیم و اسیر زینب

کربلایی شده با لطف امام حسنیم

کاش آباد شود بارگه ویرانش

که ببینیم کبوتر سر بام حسنیم

کوری عایشه ها ما حسنی می باشیم

روز محشر همه مبعوث به نام حسنیم

صلح او حافظ فتیان بنی هاشم شد

همه مبهوط زوایای قیام حسنیم

استعد لسفر گفت و سفر طولانی است

همه عمر سر خوان کلام حسنیم

جواد حیدری

  • دوشنبه
  • 10
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 07:30
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن(ع) (غم غم می خورم و غم شده مهماندارم) *

1466
0

اشعار شهادت امام حسن(ع) (غم غم می خورم و غم شده مهماندارم) غم غم می خورم و غم شده مهماندارم

غیر غم کس نبود تا که شود غمخوارم

گر چه از زهر هلاهل جگرم می سوزد

می دهد خاطره کوچه فقط آزارم

خانه امن مرا همسر من ویران کرد

محرمی نیست که گردد ز محبت یارم

هر چه می خواست به او هدیه نمودم اما

پاسخی نیست به جز سینه آتش بارم

روزه بودم طلبیدم چو از او جرعه آب

خون دل شد ز جفا قوت من و افطارم

می زند زخم زبان لیک نگوید گنهم

خود نداند ز چه برخاسته بر پیکارم

من همان زاده عشقم که به طفلی محزون

شاهد مادر خود بین در و دیوارم

هرگز از خاطره ام محو نشد کودکیم

پاره پاره جگر از میخ در و مسمارم

تیر باران شده از کینه تن و تابوتم

تحفه از همسر بی مهر و وفایم دارم

  • دوشنبه
  • 10
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 07:33
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن(ع) (غمی به دل نهفته ام به طفلی ) *

1571
1

اشعار شهادت امام حسن(ع) (غمی به دل نهفته ام به طفلی ) غمی به دل نهفته ام به طفلی

غم آشنا منم منم ز طفلی

من از مدینه آه و شکوه دارم

من آشنا به گریه های یارم

مادر مظلومه من شبانه

نخفت از هجوم تازیانه

عدو به زخم سینه ام نمک زد

مادر خسته مرا کتک زد

من که شکسته از بلا سبویم

ز دشمن خانگیم چه گویم؟

  • دوشنبه
  • 10
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 08:38
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن(ع) (کشتی دل مانده در گل با خدا بی نا خدا ) *

1616
2

اشعار شهادت امام حسن(ع) (کشتی دل مانده در گل با خدا بی نا خدا ) کشتی دل مانده در گل با خدا بی نا خدا

حرف دل گویم به که با خلق گویم یا خدا؟

میل کرده دل سراسر همنشینی با خدا

این مسافت را چسان پیمایم از دل تا خدا؟

ماه تا از اندرونم با خبر شد نیمه شد

«یا حسن» گفتم تمام هست و بودم بیمه شد

ازدیاد حُسن در مُلک وجودت بی بدیل

تو همان نوری که چشم کور را گردد دلیل

عزتی داری ،عزیزان در کنار او ذلیل

یوسف زهرا ! اسیرت یوسف مصر خلیل

پای تا سر حُسن داری احسن الحُسن علی

خلق می گویند ماهی،بهتر از ماهی،بلی!

یوسف حُن کرم با ما مداراها کند

صد در بسته به یک ایما اشاره وا کند

عیسی صاحب نفس را یک نفس اِحیا کند

بی عصا فرعون دل را بنده موسی کند

عالَم بالا پشیزی در م

  • دوشنبه
  • 10
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 08:42
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( خوردند دانه از کرمت یا کریم ها) *

1570

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( خوردند دانه از کرمت یا کریم ها) خوردند دانه از کرمت یا کریم ها
هر صبح عطر کوی شما می وزد به ما
مستانه می وزد به دل ما نسیم ها
مست است دل ز عهد الستُ بربکم
ما سینه می زنیم در غم تو از قدیم ها
از قبر بی ضریح تو خورشید می دمد
ای جان! فدای غربت کویت کلیم ها
بر خاک قبر تو همه تعظیم می کنند
بنگر دمی به قامت قامت دو نیم ها
با صادق است و باقر و سجاد هم جوار
یا مجتبی بقیع تو باشد حریم ها
شاعر:حامد ظفر

  • جمعه
  • 8
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 12:49
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( به حال نوکریَم عشق می کنم آقا) *

1937
2

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( به حال نوکریَم عشق می کنم آقا) به حال نوکریَم عشق می کنم آقا
فقط تو می خریَم عشق می کنم آقا
اگر چه منع شمارند راه سرخ مرا
اسیر خود سریَم عشق می کنم آقا
شبیه طفل پریشان بهانه می گیرم
عجیب مادریم عشق می کنم آقا
سرم به زیر کم آورده ی همیشگی ِ
مصاف دلبریَم عشق می کنم آقا
کلاف اشک من و خیل عاشقان شما
اگر چه آخریَم عشق می کنم آقا
خلاصه آه ندارم در این بساط ولی
همینکه حیدریَم عشق می کنم آقا
شاعر :وحيد پولايي

  • جمعه
  • 8
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 13:12
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

رباعی شهادت امام حسن (ع) ( ترکیب خاک کربلا با رنگ خونت ) *

1652
1

رباعی شهادت امام حسن (ع) ( ترکیب خاک کربلا با رنگ خونت  ) ترکیب خاک کربلا با رنگ خونت
مستی و سر گیجه؟غلط گفتم... به ولله
مرگ است شرح روضه در دارالجنونت
1.توحید شالچیان:مستی است شرح "حا"و "سین" و
"یا" و "نون" ، تو
شاعر : جواد دیندار

  • جمعه
  • 8
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 13:25
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( در زاویهٔ گردش پیمانه نشستم) *

1415

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( در زاویهٔ گردش پیمانه نشستم) در زاویهٔ گردش پیمانه نشستم
تا دستِ گدای سحرم را بپذیرد
منظورِ منِ بی سر و سامان خود ساقیست
پس اوست که باید نظرم را بپذیرد
جارو زده ام با مژه خاک قدمش را
شاید برسد چشم ترم را بپذیرد
سر می کشم آن قدر به بالا که ببیند
دنبال همینم که سرم را بپذیرد
مقصود من از عشق، تماشای حسین است
سرمست شدن با قد و بالای حسین است
سرمایه سری هست، فدای سر ارباب
سر به سر ارباب، سرِ نوکر ارباب
بهتر که سرم را به روی دست بگیرم
چیزی که ندارم ببرم محضر ارباب
از کودکی ام یاد گرفتم که بگویم
مادر پدرم نذر پدر مادر ارباب
تا بوده همین بوده و تا هست همین است
جَمعند گداها همه دور و بر ارباب
کار آن قدری هست که بی کار نباشد
یک کار

  • جمعه
  • 8
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 13:36
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( چه قدر بوی دل و موی پریشان آورد ) *

1321

اشعار شهادت امام حسن (ع) (  چه قدر بوی دل و موی پریشان آورد   ) چه قدر بوی دل و موی پریشان آورد

از سر نیزه نسیمی که وزیدن دارد

خیزران بر لب تو می زند آتش بر دل

می کشم آه که این آه کشیدن دارد

گاه گاه از دل آشفتۀ خود می پرسم

غنچه ای خشک که پرپر شده چیدن دارد؟

عید قربان شده و نوبت تو شد اما

خنجر این بار چرا قصد بریدن دارد؟

کاروان تو کجا و من خسته اما

دل من هم به خدا شوق رسیدن دارد

سید محمد جواد شرافت

  • جمعه
  • 8
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 16:14
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( چه قدر بوی دل و موی پریشان آورد ) *

1361

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( چه قدر بوی دل و موی پریشان آورد   ) چه قدر بوی دل و موی پریشان آورد

از سر نیزه نسیمی که وزیدن دارد

خیزران بر لب تو می زند آتش بر دل

می کشم آه که این آه کشیدن دارد

گاه گاه از دل آشفتۀ خود می پرسم

غنچه ای خشک که پرپر شده چیدن دارد؟

عید قربان شده و نوبت تو شد اما

خنجر این بار چرا قصد بریدن دارد؟

کاروان تو کجا و من خسته اما

دل من هم به خدا شوق رسیدن دارد

سید محمد جواد شرافت

  • جمعه
  • 8
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 17:23
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( شكسته قبح غزل را شكوه مدحت تو ) *

1494

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( شكسته قبح غزل را شكوه مدحت تو  ) شكسته قبح غزل را شكوه مدحت تو

قيام آينه خم شد به پاي حرمت تو

نماي آينه ها انكسار مي طلبد

به شوق نشر تو و انتشار كثرت تو

ملائكه همه امشب به سجده افتادند

به خال ناز لبت در زمان خلقت تو

تورا قديم تر ازاين قديمي ات خواندند

سه روز قبل ازل ابتداي قدمت تو

شجاعتي كه تو داري زبانزد است و مثل

قواي جنگ جمل شد اسير هیبت تو

گداي شهر تو بودن چه لذتي دارد

هزار حاتم طائي گداي ثروت تو

چقدر چشم زليخا گريست يوسف را

چقدر يوسف كنعان كشيد حسرت تو

شاعر: فياض هوشيار پارسيان

  • جمعه
  • 8
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 20:57
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( اي مقتداي دستِ تمام كريم ) *

1520

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( اي مقتداي دستِ تمام كريم ) اي مقتداي دستِ تمام كريم ها

مولاي سبز پوش ، امام كريم ها

اي چشمه سار فيض خدا كوثر لبت

اي جاي چشم فاطمه دور و بر لبت

عالم گداي ريزه خور خوان دست توست

روزي ميان سفره ي احسان دست توست

اول امام زاده ي دنيا خوش آمدي

ابن الكريم اُمّ ابيها خوش آمدي

اول پدر به حضرت حيدر تو گفته اي

پيش از همه به فاطمه مادر تو گفته اي

***

آغوش گرم فاطمه بوي بهار داشت

صبحي كه مادرانه تو را در كنار داشت

آن روز با لبان تو افطار خود گشود

بابا علي كه كام تو را انتظار داشت

قنداقه ات شميم دل انگيز خويش را

از عطر سيبِ سرخ خدا يادگار داشت

خورشيد با نگاه تو از خواب ميپريد

پيش از طلوع با تو و چشمت قرار داشت

پاي

  • جمعه
  • 8
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 22:05
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) (خدا به طالع تان مُهر پادشاهي زد ؛ ) *

2109
3

اشعار شهادت امام حسن (ع) (خدا به طالع تان مُهر پادشاهي زد  ؛ ) خدا به طالع تان مُهر پادشاهي زد

به سينه ي احدي دست رد نخواهي زد

در آسمان سخاوت يگانه خورشيدي

تمام زندگي ات را سه بار بخشيدي

گدا ز كوي تو هرگز نرفته ناراضي

عزيز فاطمه! ازبسكه دست و دل بازي

مدينه شاهد حرفم ؛ فقير سرگشته

هميشه دست پر از محضر تو برگشته

به لطف خنده تان شام غم سحر گردد

نشد كه سائل تان نا اميد برگردد

خدا به شهد لبت مزه ي رطب داده

كريم آل محمد تو را لقب داده

تبسم نمكينت چقدر شيرين است!

دواي درد يتيم و فقير و مسكين است

خوشا به حال ِگدايي كه چون شما دارد

در اين حرم چقدر او برو بيا دارد!

به هر مسافر بي سر پناه جا دادي

به دست عاطفه حتي به سگ غذا دادي

گره گشايي ات از كار

  • شنبه
  • 9
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 11:03
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( پروازمان دهید که بی بال و پر شدیم ) *

1416
1

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( پروازمان دهید که بی بال و پر شدیم ) پروازمان دهید که بی بال و پر شدیم

یک عمر در هوای شمادر به در شدیم

کالیم و خشک و زرد، خدا را چه دیده ای؟

شاید به لطفِ یک نفست بارور شدیم!

تو آب زاده ای پدرت هم ابوتراب

رزقی به ما دهید که بی برگ و بر شدیم

هرچه شما کریم تری ما گدا تریم

از اعتبار نام شما معتبر شدیم

ما را به راه راست کشاندی تو یا کریم

ما در مسیر تو ز خدا با خبر شدیم

آقاییِ تو شاملِ حالِ گدا شد و...

ماهم به نوکری شما مفتخر شدیم

ما را به نامتان "حسنی" ثبت کرده اند

ما سال­هاست حلقه ی آویزِ در شدیم

آقاترین جوانِ جوانانِ جنتی

بی بارگاه و صحن ولی با کرامتی

باید برای قبر تو گلدان بیاوریم

باید ضریح و سنگ براتان بیاوریم

په

  • شنبه
  • 9
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 11:40
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( ترنّم جلواتت نسيم آورده ) *

1386
1

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( ترنّم جلواتت نسيم آورده  ) ترنّم جلواتت نسيم آورده

وَ بوي نرگس چشمت شميم آورده

خدا براي خودش آينه پديد آورد

دوباره ياعلي و ياعظيم آورده

تبارك اله از اين خلقت خداوندي

دوباره دست كريمي ، كريم آورده

هر استخاره به يُمن قدوم تو خوب است

كه آيه هاي بِقَلبٍ سليم آورده

نماز را بسوي قبله ي تو بايد بست

براي كعبه هم امشب سهيم آورده

تويي مذلِّ مضلّينِ در صف شيطان

براي كفر ، عذابي اليم آورده

به جلوه ي حسن هستي و با صفات علي

خدا قسيم جنان و جحيم آورده

به پاس مقدم تو آسمان ، زميني شد

برات ، فرش به جاي گليم آورده

بهشت، روبروي كوي تو تواضع كرد

به كوي عشق مُقام و مُقيم آورده

علي تمام خودش را خلاصه يافته است

خليل و روح ا

  • شنبه
  • 9
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 11:51
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( آماده شد سفره ، كرم ، خِيل گداها ) *

1306

اشعار شهادت امام حسن (ع) (    آماده شد سفره ، كرم ، خِيل گداها   ) آماده شد سفره ، كرم ، خِيل گداها

مي آيد امشب واژه واژه رمز دريا

مهمان ويژه آمده بر سفره ي ما

مهمان نباشد ميزبان عرش اعلا

امشب صفا مي بارد از دست كريمي

بايد بخوانم ياعليُّ ياعظيمي

مي بارد از دست خدا باران رحمت

آرام مي آيد صداي پاي حيرت

دنيا نديده جلوه اي با اين ابهّت

خورشيد آورده ست دامان رسالت

امشب خدا آقاي ديگر آفريده ست

يعني كه حيدر بهر حيدر آفريده ست

امشب مي و ميخانه و پيمانه جور است

امشب شراب عاشقان يك كاسه نور است

امشب زمين و آسمان غرق سرور است

چون كاروان يار در حال عبور است

امشب دوباره حضرت موسي به نيل است

سردسته ي مستان امشب جبرئيل است

پرشورتر از موج درياهاست اين عشق

  • شنبه
  • 9
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 08:55
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( معـطــر سـت فـضــای دل محـبـانش ) *

1305
1

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( معـطــر سـت فـضــای  دل  محـبـانش      ) معـطــر سـت فـضــای دل محـبـانش

هــزار قـافـلـه دل دوبــاره مهمـانش

مدیـنـه شهـر پیمـبـر شـده چـراغـانی

نمـود جـلـوه رخ فاطـمـی و تـابــانش

شبی خوش است همـه ذاکرین شهـر و دیـار

شـدنـد در شـب میـلاد او غـزل خـوانش

بسـاط عـشـق فـراهـم شـده مهـیـایـم

که پای عـشـق حسـن جان کنم به قربـانش

امــام دوم دنـیـا کـریـم اهـل نـظـر

دراز دسـت نـیـازم بـه سـوی دستـانش

عـزیـز ارشـد زهـرا و حـیـدر و احمـد

چه بوسه ها زده اند بر دو دست و چشمـانش

فرشتـه هـا هـمـه امشب شدنـد پـروانـه

و بـا سلام بـه طـوفنـد بر سـر و جـانش

شـب ولادت او گریـه می کـنـد احـمـد

چـرا مگـر چه شنـیـده بـه وحی پنهـانش

خبـر ز

  • شنبه
  • 9
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 09:01
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( همرنگ پائيزى ولى فصل بهارى ) *

1499

اشعار شهادت امام حسن (ع) (  همرنگ پائيزى ولى فصل بهارى  ) همرنگ پائيزى ولى فصل بهارى
سبزينه پوش خطه زرين تبارى
جود و كرم بيرون منزل صف گرفتند
در كيسه آيا نان و خرمايى ندارى؟
جبريل پر وا كرده و با گردنى كج
شايد ميان كاسه‏اش چيزى گذارى
وقت عبور از كوچه‏ هاى سنگى شهر
آقا چرا بر دست خود آئينه دارى؟
در گرمدشت طعنه ‏ها دل را نياور
من كه نمى‏بينم در اينجا سايه سارى
از خاطرات سرد و يخبندان ديروز
امروز مانده جسم داغ و تب مدارى
بر زخمهايى كه درون سينه توست
هر شب سحر با اشك مرهم میگذارى
يك كربلا روضه به روى شانه خود
توى گلو هم خيمه‏اى از بغض دارى
تشتى كه پاى منبر تو سينه زن بود
حالا چه راه انداخته داد و هوارى
دستم دخيل آن ضريح خاكى تو
شايد خبر از گمشده مرقد بيا

  • دوشنبه
  • 11
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 10:08
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( باز هم زائر سپیده شدم ) *

1417

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( باز هم زائر سپیده شدم   ) باز هم زائر سپیده شدم

در حوالی عشق دیده شدم

مرده بودم و با نگاه شما

مثل روحی به تن دمیده شدم

تا بیایم مرا صدا زده ای

نام من گفتی و شنیده شدم

از قدم های با طراوت تو

مثل باران شدم چکیده شدم

میوه ی کال شاخه ای بودم

که به لطف شما رسیده شدم

تا به بار آمدم مرا کندی

با دو دستی کریم چیده شدم

تو مرا از خودم جدا کردی

و برای خودت سوا کردی

مثل باران همیشه می باری

با قدومت بهار می آری

در کویر دلم بگو آیا

دانه عشق خود نمی کاری

طعم لبهای توچه شیرین است

بسکه زیبایی و نمک داری

تا که بر هر غریبه رو نزنم

دست خالی مرا نمیذاری

منهم از راه دور آمده ام

می دهی این غریبه را یاری

تشنه لطف جام دس

  • شنبه
  • 9
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 13:07
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( دلم به خانه ی حیدر بهانه می گیرد ) *

1353

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( دلم به خانه ی حیدر بهانه می گیرد    ) دلم به خانه ی حیدر بهانه می گیرد

ز سفره خانه ی زهرا نشانه می گیرد

خوشا یتیمی و بی سرپرستیِ دوران

که توشه های حسن را شبانه می گیرد

ز دست پاک حسن لقمه لقمه میل کنم

مرا به زیر پرش عاشقانه می گیرد

سخن ز باج و خراج دو لقمه نان نکند

خدا فقط ز ولایش سرانه می گیرد

نماز و روزه و خمس و زکات و حج و جهاد

خوشا کسی که در این آستانه می گیرد

گدای کوی حسن هیچ گه پریشان نیست

که حب فاطمه را جاودانه می گیرد

خدا اگر که عطا را به من ببخشد باز

مرا به ناز قدوم حسن ببخشد باز

منم که رب غفوری چنان خدا دارم

که اعتقاد مقدس به هل اتی دارم

من اعتقاد ندارم جهنمی باشم

چرا که آب و گل از آل مصطفی دارم

من از قد

  • شنبه
  • 9
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 13:44
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( دلم از وحی نگاه تو مسلمان شده است ) *

1368

اشعار شهادت امام حسن (ع) (  دلم از وحی نگاه تو مسلمان شده است     ) دلم از وحی نگاه تو مسلمان شده است

خم ابروی شما آیه ی قرآن شده است

من غزل از تو نگویم که کمیتم لنگ است

از کرامات تو دعبل شدن آسان شده است

تار گیسوی تو مانند ضریحی تا اوج

که شفا خانه ی دلهای پریشان شده است

اسم اعظم که بر انگشتری ات هست نگین

هر که آموخته یکباره سلیمان شده است

پس کرامات تو تا هست چه غم وقتی که

کافری از سر لطف تو مسلمان شده است

من که یک عمر مسلمان تو هستم دیگر

عجبی نیست بگویید که سلمان شده است

یک نفر آمده اینجا به امید کرمت

یک نفر آمده و دست به دامان شده است

پدرت گفت بیاییم در خانه ی تان

سائل این بار سفارش شده مهمان شده است

ما همه ریزه خور ایل وتبارت هستیم

لاجرم رو

  • شنبه
  • 9
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 13:49
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) (من ِ نالایق اگر تشنه ی دیدار توام ) *

1379
2

اشعار شهادت امام حسن (ع) (من ِ نالایق اگر تشنه ی دیدار توام  ) من ِ نالایق اگر تشنه ی دیدار توام

از طفولیتم ارباب گرفتار توام

نیستم مستحق این همه لطف و کرمت

تا نفس میکشم ای شاه بدهکار توام

چون به دربار شما آمد و رفتی دارم

خلق گویند که من محرم اسرار توام

گریه کردن به تو را مادر من یادم داد

فخرم این بس که سیه پوش و عزادار توام

تو به پیشانی من مُهر قبولی زده ای

تا بدانند همه نوکر دربار توام

جان زهرا بَرِ کس مُشت مرا باز مکن

هر چه هستم به تو وابسته ام و خار توام

نگرانم برسد روز جزا و بینی

که من ِمرثیه خوان در صف اغیار توام

چه شود لحظه ی مرگم همه بینند که من

دست بر سینه ام و مات به رخسار توام

بی وفایی مرا جان ابالفضل ببخش

من که پابست تو و مست

  • شنبه
  • 9
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 14:00
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( باز کردم دفتر شعرم و دیدم می گریست ) *

1532

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( باز کردم دفتر شعرم و دیدم می گریست  ) باز کردم دفتر شعرم و دیدم می گریست

هم زمین هم آسمان با او دمادم می گریست

تا قلم برداشتم دیدم قلم هم می گریست

نه قلم حتی تمام واژه هایم می گریست

بامدد از نام او آغاز کردم شعرخود

سطر اول با خطی خوانا نوشتم "می گریست"

×××

حضرت خون خدا پایین پایت انبیا

از قبیل نوح و ابراهیم و آدم می گریست

تا دوباره جان بگیرد در هوای روضه ات

بی تکبر می نشست عیسی بن مریم می گریست

پای مشک پاره ی آب آور مجروح تان

سلسبیل و کوثر و امثال زمزم می گریست

نه صفا و مروه و مشعر که حتی کعبه هم

از مصیبات شهنشاه محرم می گریست

مادری محزون و خسته با دلی زار و حزین

گوشه ی گودال مقتل با قدی خم می گریست

آه...بافرقی شک

  • شنبه
  • 9
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 14:08
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد