شهادت امام حسن مجتبی(ع)

مرتب سازی براساس

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( همرنگ پائيزى ولى فصل بهارى ) *

1350

اشعار شهادت امام حسن (ع) (  همرنگ پائيزى ولى فصل بهارى  ) همرنگ پائيزى ولى فصل بهارى
سبزينه پوش خطه زرين تبارى
جود و كرم بيرون منزل صف گرفتند
در كيسه آيا نان و خرمايى ندارى؟
جبريل پر وا كرده و با گردنى كج
شايد ميان كاسه‏اش چيزى گذارى
وقت عبور از كوچه‏ هاى سنگى شهر
آقا چرا بر دست خود آئينه دارى؟
در گرمدشت طعنه ‏ها دل را نياور
من كه نمى‏بينم در اينجا سايه سارى
از خاطرات سرد و يخبندان ديروز
امروز مانده جسم داغ و تب مدارى
بر زخمهايى كه درون سينه توست
هر شب سحر با اشك مرهم میگذارى
يك كربلا روضه به روى شانه خود
توى گلو هم خيمه‏اى از بغض دارى
تشتى كه پاى منبر تو سينه زن بود
حالا چه راه انداخته داد و هوارى
دستم دخيل آن ضريح خاكى تو
شايد خبر از گمشده مرقد بيا

  • دوشنبه
  • 11
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 10:08
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( باز هم زائر سپیده شدم ) *

1263

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( باز هم زائر سپیده شدم   ) باز هم زائر سپیده شدم

در حوالی عشق دیده شدم

مرده بودم و با نگاه شما

مثل روحی به تن دمیده شدم

تا بیایم مرا صدا زده ای

نام من گفتی و شنیده شدم

از قدم های با طراوت تو

مثل باران شدم چکیده شدم

میوه ی کال شاخه ای بودم

که به لطف شما رسیده شدم

تا به بار آمدم مرا کندی

با دو دستی کریم چیده شدم

تو مرا از خودم جدا کردی

و برای خودت سوا کردی

مثل باران همیشه می باری

با قدومت بهار می آری

در کویر دلم بگو آیا

دانه عشق خود نمی کاری

طعم لبهای توچه شیرین است

بسکه زیبایی و نمک داری

تا که بر هر غریبه رو نزنم

دست خالی مرا نمیذاری

منهم از راه دور آمده ام

می دهی این غریبه را یاری

تشنه لطف جام دس

  • شنبه
  • 9
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 13:07
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( دلم به خانه ی حیدر بهانه می گیرد ) *

1190

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( دلم به خانه ی حیدر بهانه می گیرد    ) دلم به خانه ی حیدر بهانه می گیرد

ز سفره خانه ی زهرا نشانه می گیرد

خوشا یتیمی و بی سرپرستیِ دوران

که توشه های حسن را شبانه می گیرد

ز دست پاک حسن لقمه لقمه میل کنم

مرا به زیر پرش عاشقانه می گیرد

سخن ز باج و خراج دو لقمه نان نکند

خدا فقط ز ولایش سرانه می گیرد

نماز و روزه و خمس و زکات و حج و جهاد

خوشا کسی که در این آستانه می گیرد

گدای کوی حسن هیچ گه پریشان نیست

که حب فاطمه را جاودانه می گیرد

خدا اگر که عطا را به من ببخشد باز

مرا به ناز قدوم حسن ببخشد باز

منم که رب غفوری چنان خدا دارم

که اعتقاد مقدس به هل اتی دارم

من اعتقاد ندارم جهنمی باشم

چرا که آب و گل از آل مصطفی دارم

من از قد

  • شنبه
  • 9
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 13:44
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( دلم از وحی نگاه تو مسلمان شده است ) *

1241

اشعار شهادت امام حسن (ع) (  دلم از وحی نگاه تو مسلمان شده است     ) دلم از وحی نگاه تو مسلمان شده است

خم ابروی شما آیه ی قرآن شده است

من غزل از تو نگویم که کمیتم لنگ است

از کرامات تو دعبل شدن آسان شده است

تار گیسوی تو مانند ضریحی تا اوج

که شفا خانه ی دلهای پریشان شده است

اسم اعظم که بر انگشتری ات هست نگین

هر که آموخته یکباره سلیمان شده است

پس کرامات تو تا هست چه غم وقتی که

کافری از سر لطف تو مسلمان شده است

من که یک عمر مسلمان تو هستم دیگر

عجبی نیست بگویید که سلمان شده است

یک نفر آمده اینجا به امید کرمت

یک نفر آمده و دست به دامان شده است

پدرت گفت بیاییم در خانه ی تان

سائل این بار سفارش شده مهمان شده است

ما همه ریزه خور ایل وتبارت هستیم

لاجرم رو

  • شنبه
  • 9
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 13:49
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) (من ِ نالایق اگر تشنه ی دیدار توام ) *

1247
2

اشعار شهادت امام حسن (ع) (من ِ نالایق اگر تشنه ی دیدار توام  ) من ِ نالایق اگر تشنه ی دیدار توام

از طفولیتم ارباب گرفتار توام

نیستم مستحق این همه لطف و کرمت

تا نفس میکشم ای شاه بدهکار توام

چون به دربار شما آمد و رفتی دارم

خلق گویند که من محرم اسرار توام

گریه کردن به تو را مادر من یادم داد

فخرم این بس که سیه پوش و عزادار توام

تو به پیشانی من مُهر قبولی زده ای

تا بدانند همه نوکر دربار توام

جان زهرا بَرِ کس مُشت مرا باز مکن

هر چه هستم به تو وابسته ام و خار توام

نگرانم برسد روز جزا و بینی

که من ِمرثیه خوان در صف اغیار توام

چه شود لحظه ی مرگم همه بینند که من

دست بر سینه ام و مات به رخسار توام

بی وفایی مرا جان ابالفضل ببخش

من که پابست تو و مست

  • شنبه
  • 9
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 14:00
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( باز کردم دفتر شعرم و دیدم می گریست ) *

1393

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( باز کردم دفتر شعرم و دیدم می گریست  ) باز کردم دفتر شعرم و دیدم می گریست

هم زمین هم آسمان با او دمادم می گریست

تا قلم برداشتم دیدم قلم هم می گریست

نه قلم حتی تمام واژه هایم می گریست

بامدد از نام او آغاز کردم شعرخود

سطر اول با خطی خوانا نوشتم "می گریست"

×××

حضرت خون خدا پایین پایت انبیا

از قبیل نوح و ابراهیم و آدم می گریست

تا دوباره جان بگیرد در هوای روضه ات

بی تکبر می نشست عیسی بن مریم می گریست

پای مشک پاره ی آب آور مجروح تان

سلسبیل و کوثر و امثال زمزم می گریست

نه صفا و مروه و مشعر که حتی کعبه هم

از مصیبات شهنشاه محرم می گریست

مادری محزون و خسته با دلی زار و حزین

گوشه ی گودال مقتل با قدی خم می گریست

آه...بافرقی شک

  • شنبه
  • 9
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 14:08
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( آن شب كه عشق بود و خدا بود و هيچ كس ) *

1525

اشعار شهادت امام حسن (ع) (  آن شب كه عشق بود و خدا بود و هيچ كس    ) آن شب كه عشق بود و خدا بود و هيچ كس

قافيه تنگ چشم شما بود و هيچ كس

مي خواست عارفانه ترين شعر گل كند

تنها لب تو مرد دعا بود و هيچ كس

وقتي خدا زمين كرم را بساط كرد

آنجا فقط براي تو جا بود و هيچ كس

ما بُرده ايم بازي مستانه تورا

زيرا كه عشق در كف ما بود و هيچ كس

دارد بهشت مي وزد امشب ز هرطرف

شد حول آتش غمت از قلب بر طرف

دستي كه بوم چشم تورا رنگ مي زند

دارد به قلب آينه ها چنگ مي زند

با تار هاي گيسوي چون آبشار تو

يوسف نشسته است و آهنگ مي زند

كي گفته صلح كردي و سازش ؟ خرافه است

چشم خمار تو دهل جنگ مي زند

يك لحظه بي عيار نگاهت اگر شوم

زرهاي كيسه دل من زنگ مي زند

كم كم خدا به نيمه ماه

  • شنبه
  • 9
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 11:05
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) (از ابتدای غزل بوی سیب می آید ) *

1173
1

اشعار شهادت امام حسن (ع) (از ابتدای غزل بوی سیب می آید  ) از ابتدای غزل بوی سیب می آید

نوای ناله وامن یجیب می آید

غزل که روضه گرفته است وبین روضه او

صدای گریه ابن شبیب می اید

به سمت وادی غربت به سمت وادی طور

دوباره قافله ای بی شکیب می آید

دوباره قصه ی کوفه دوباره یک نامه

من الغریب برای حبیب می آید

میان هیات اشک و در اوج سینه زنی

صدای ناله شاهی غریب می آید

دوباره روضه مکشوف سوره مریم

وباز سوی مسیحی صلیب می آید

اگر که هلهله ودف کمی امان بدهد

به کوفیان برسانم حبیب می آید

به لطف و رحمت ومهمان نوازی کوفه

عزیز فاطمه ، می آید

شاعر : مهدی چراغ زاده

  • شنبه
  • 9
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 11:20
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع(جانشین غریب مولا بود ) *

1086

اشعار شهادت امام حسن (ع(جانشین غریب مولا بود  ) جانشین غریب مولا بود

پسر مهربان زهرا بود

یل بی های و هوی صفین و

شیر بی ادعای دنیا بود

گاه طوفانی و گهی ساکت

گاه مجنون و گاه لیلا بود

کرمش بر سگ محله رسید

چه قدر مهربان و آقا بود

....خانه اش شهر کوفه ای شده بود

بی سپاه و غریب و تنها بود

گشت مسموم کینه های جمل

تیر باران فتنه های جمل

ربنای نماز او مادر

حاجت او نیاز او مادر

چاره ساز تمام دنیا اوست

در عوض چاره ساز او مادر

پاره ای از وجود فاطمه است

همه فخر و ناز او مادر

در میان تمام این دنیا

شده محرم به راز او مادر

وسط کوچه ها مگر چه شده

که شده روضه ساز او مادر

دفتر خاطرات این آقا

شد کتاب مصیبت زهرا

شاعر : محمد حسین رحیمیان

  • شنبه
  • 9
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 11:29
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( ابري شدم به نيت باران شدن فقط ) *

2546
2

اشعار شهادت امام حسن (ع) (  ابري شدم به نيت باران شدن فقط   ) ابري شدم به نيت باران شدن فقط

مور آمدم براي سليمان شدن فقط

بايد ز گوشه چشم تو کاري بزرگ خواست

چيزي شبيه حضرت سلمان شدن فقط

بايد به شيعه بودن خود افتخار کرد

راضي نمي شوم به مسلمان شدن فقط

دنياي ديگريست اسيري و بردگي

آن هم به دام زلف کريمان شدن فقط

لا يمکن الافرار ز تير نگاه تو

چاره رسيدن است و قربان شدن فقط

در خانه ي کريم کفايت نمي کند

يک لقمه نان گرفتن و مهمان شدن فقط

اين لطف فاطمه است و عشق است تا ابد

سرمست از نواي حسن جان شدن فقط

فکري براي پر زدن بال من کنيد

من را اسير زلف امام حسن کنيد

آقا شنيده ام جگرت شعله ور شده

بي کس شدي و ناله ي تو بي اثر شده

پيش حسين سرفه نکن آه کم ب

  • شنبه
  • 9
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 15:07
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( چه میشود که دوباره مجالمان بدهی ) *

1165
-1

اشعار شهادت امام حسن (ع) (   چه میشود که دوباره مجالمان بدهی  ) چه میشود که دوباره مجالمان بدهی

و وسعتی به فضای خیالمان بدهی

برای آنکه بیاییم در بقیع شما

برای آنکه بیاییم بالمان بدهی

چه میشود که برای گرفتن حاجت

برای اینهمه پاسخ سوالمان بدهی

کنار حج که دعای مدام این ماه است

سفر به شهر مدینه به فالمان بدهی

و چند ساعت دیگر از این ضیافت را

قنوت و اشک و دعا، حس و حالمان بدهی

برای آنکه ضریحت به قم بنا گردد

چه میشود که شما هم مدالمان بدهی

شما ترنم زیبای شعر بارانی

تو آن دلی که ربودی دگر نمی رانی

رطب بده به گدایت برای افطارش

شفا بده به دل و سینه ی گرفتارش

کمک کتید نیفتد درون این دنیا

دعا کنید نیفتد به دوزخ آمارش

نوشته اند غلامت بهشت می آید

بهشت

  • شنبه
  • 9
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 12:01
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( چکید اشک دو چشمم به روی عکس بقیع ) *

1148

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( چکید اشک دو چشمم به روی عکس بقیع  ) چکید اشک دو چشمم به روی عکس بقیع

دوباره حال و هوای زیارتی دارم

به این گدای شکسته هنوز امیدی هست

دلم خوش است شه با کرامتی دارم

فرشته های خدانوحه خوان این غربت

به گوش می رسد امشب صدای مادر تو

برای حُسن ختام دو ماه سینه زنی

نشسته حضرت جبریل پای بستر تو

برای عرض عیادت رسیده ام آقا

سلام حضرت آقای با کرامت ها

تو از تصور من هم شکسته تر هستی

چه ساده می شکند در مدینه حرمت ها

سلام لنگر هفت آسمان٬امام خدا

پس از علی تو بر این شهر سرد تابیدی

چهل بهار پس از کوچه زندگی کردی

تو داغ مادر قامت خمیده را دیدی

تو طفل بودی و حتی گمان نمی کردی

میان کوچه کسی هتک حرمتی بکند

به مادر که خداوند کوثرش خو

  • شنبه
  • 9
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 15:55
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( کفتارها به پیکرت عادت نداشتند ) *

1225
1

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( کفتارها به پیکرت عادت نداشتند  ) کفتارها به پیکرت عادت نداشتند

روی تنت به دلهره دندان گذاشتند

تا پاره پاره کردن تمثال آسمان

بر هر درخت٬سایه ی کرکس گماشتند

تابوت را به جسم تو با تیر دوختند

مُهرسکوت بر لب شیطان گذاشتند

از ترس این که زاده شوی در دعا و اشک

دور بقیع نرده ی ممنوعه کاشتند

ترسی به هولناکی مرگ از حضور تو

فرزندخواندگان معاویه داشتند

حتی جنازه ی تو پر از اعتراض بود

کفتارها به پیکرت عادت نداشتند

شاعر : ایمان طرفه

  • شنبه
  • 9
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 12:46
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار مصیبت امام حسن (ع) (سنگ نگين اگر بتراشم براي تو ) *

13793
33

اشعار مصیبت امام حسن (ع) (سنگ نگين اگر بتراشم براي تو ) سنگ نگين اگر بتراشم براي تو
بايد كه از جگر بتراشم براي تو
طوف سرت به شيوه ي حجاج جايز است
پس واجب است سر بتراشم براي تو
اكنون كه در ملائكه كس فُطرُست نشد
من حاضرم كه پر بتراشم براي تو
باشد كه من به سوي تو آزاد رو كنم
از چوب سرو در بتراشم براي تو
از اصفهان ضريح برايت بياورم
يك گنبد از هنر بتراشم براي تو
صد فرش دستباف برايت بگسترم
گلهاي سرخ و تر بتراشم براي تو
بر مرقد تو لاله ي عباسي آورم
فانوسي از قمر بتراشم براي تو
از والدين ، خادم درگه بسازمت
قرباني از پسر بتراشم براي تو
چون محتشم كه شعر براي حسين گفت
من شعر بر حجر بتراشم براي تو
اي كشته ي محبت تو حضرت حسين
پيداست در جلال تو كيفيت حسين
كس ناز

  • دوشنبه
  • 11
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 11:21
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( طفلی حسن كه شاهد رازی مگو شده ) *

3963
4

اشعار شهادت امام حسن (ع) (  طفلی حسن كه شاهد رازی مگو شده     ) طفلی حسن كه شاهد رازی مگو شده

رازی كه باعث غم و بغض گلو شده

زانو بغل گرفته و خون گریه می كند

از بعد ماجرای فدك زیرو رو شده

در خانه می نشیند و بیرون نمی رود

در كوچه با چه حادثه ای روبرو شده؟

آتشفشان غیرت او شعله می كشد

شاید كسی مزاحم ناموس او شده؟

حس می كنم كه باز زمین خورده مادرم

دیدم كه چادرش دو سه جایش رفو شده

شاعر : وحید قاسمی

  • شنبه
  • 9
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 13:00
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب
 حسن لطفی

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( یاسی به رنگ سبز ز گلخانه می رود ) * حسن لطفی

1697
1

اشعار شهادت امام حسن (ع) (  یاسی به رنگ سبز ز گلخانه می رود   ) یاسی به رنگ سبز ز گلخانه می رود

یا رب خدای درد ز کاشانه می رود

پیچیده بین چــادر خاکی مادرش

بر دستها ، غریبه ای از خانه میرود

اینجا هـــــزار تیـــر به تشییع آمده

تا کـَس نگوید از چه غریبانه می رود

خون میچکد به دوش اباالفضل از کفن

گویی دوباره فاطمه بر شانه می رود

فریاد خواهری پی تابوت می رسد

مادر ندارد این که غریبانه می رود

  • شنبه
  • 9
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 16:34
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( محتاج سفره ات همه حتی کریم ها ) *

1502
1

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( محتاج سفره ات همه حتی کریم ها     ) محتاج سفره ات همه حتی کریم ها

خوردند دانه از کرمت یا کریم ها

هر صبح عطر کوی شما می وزد به ما

مستانه می وزد به دل ما نسیم ها

مست است دل ز عهد الستُ بربکم

ما سینه می زنیم در غم تو از قدیم ها

از قبر بی ضریح تو خورشید می دمد

ای جان! فدای غربت کویت کلیم ها

بر خاک قبر تو همه تعظیم می کنند

بنگر دمی به قامت قامت دو نیم ها

با صادق است و باقر و سجاد هم جوار

یا مجتبی بقیع تو باشد حریم ها

  • شنبه
  • 9
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 13:26
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن (ع) ( در خانه نیست مثل تو بی تکیه گاه تر ) *

1235

اشعار شهادت امام حسن (ع) (    در خانه نیست مثل تو بی تکیه گاه تر    ) در خانه نیست مثل تو بی تکیه گاه تر

هرگز ندیده ایم ز تو بی پناه تر

امشب پُر از هوای غم انگیز گریه ام

اما بقیع هست ز من رو به راه تر

تو وارث شجاعت بازوی حیدری

فرمانده ای نبود ز تو کم سپاه تر

در پرتو درخشش الماس، تشت خون

ترسیم کرده روی تو را هر چه ماه تر

حتی به جسم پرپر تو تیر می زنند

از دشمن تو نیست کسی روسیاه تر

در بین مردمی که تو را می شناختند

از تیرها نبود کسی سر به راه تر

مظلوم کوچه های غریب مدینه ای

از کوفه نیست شهر تو کم اشتباه تر

دیگر غزل به ماتم تو ره نمی برد

زیرا شده است پنجره های نگاه، تر

  • شنبه
  • 9
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 13:33
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

روضه ی امام حسن (روضه امام حسن (5) مردی نامه ای به دست امام حسن (علیه السّلام) داد ) *

1736

روضه ی امام حسن (روضه امام حسن (5) مردی نامه ای به دست امام حسن (علیه السّلام) داد ) روضه امام حسن (5)

مردی نامه ای به دست امام حسن (علیه السّلام) داد که در آن حاجت خود را نوشته بود. امام بدون آن که نامه را بخواند به او فرمودند: حاجتک مقضِیه. حاجتت رواست.

شخصی عرض کرد: ای فرزند رسول خدا خوب بود نامه اش را می خواندی و می دیدی حاجتش چیست، و آن گاه طبق حاجتش پاسخ می دادی؟

امام فرمودند: نه،

اخشی ان یسئلنی الله عن ذلّ مقامه حتّی اقره رقعته.

(بیم آن دارم که خدای تعالی تا بدین مقدار که من نامه اش را می خوانم از خواری مقامش، مرا مورد مؤاخذه قرار دهد.)

به نقل از ملحقات احقاق الحق، ج 11 ص 141

منبع:كتاب گلواژه های روضه

  • یکشنبه
  • 10
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 01:24
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

روضه ی امام حسن ( روایت شده است، امام حسن (علیه السّلام) بر جمعی از فقرا عبور می کردند ) *

1440
1

روضه ی امام حسن ( روایت شده است، امام حسن (علیه السّلام) بر جمعی از فقرا عبور می کردند ) روایت شده است، امام حسن (علیه السّلام) بر جمعی از فقرا عبور می کردند که روی زمین نشسته و تکّه های نانی در پیش روی خود گذارده و می خورند، وقتی آن حضرت را دیدند، تعارف کرده گفتند:

ای پسر رسول خدا ! بفرما صبحانه !

امام پیاده شد و این آیه را خواند: اِنّ الله لایحبّ المستکبرین.

به راستی که خدا مستکبران را دوست نمی دارد و سپس شروع کرد به خوردن غذا با آنان و چون سیر شدند، امام آنها را به مهمانی خود دعوت کرد و از آن ها پذیرایی و اطعام کرده و جامه نیز بر تن آنها پوشانید و چون فراغت یافت، فرمود:

الفضل لهم، لانّهم لم یجدوا غیر ما اطعمونی، و نحن نجدا اکثرمنه.

(با همه ی اینها، فضیلت و برتری از آنهاست،

  • یکشنبه
  • 10
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 10:24
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

روضه ی امام حسن ( اگر خوب نگاه کنی، ابی عبدالله حدود هفت تا زیارت نامه داره، ) *

1404
2

روضه ی امام حسن ( اگر خوب نگاه کنی، ابی عبدالله حدود هفت تا زیارت نامه داره، ) اگر خوب نگاه کنی، ابی عبدالله حدود هفت تا زیارت نامه داره، آب می خوری به حسین سلام می دهی حتی به قول شیخ جعفر شوشتری نه تنها بر خود حسین سلام می دهی بلکه به تک تک ا عضا حسین سلام می دهی به لبهای حسین …

اما امام حسن (علیه السّلام) چی؟ خیلی غریبه؟ نه زیارتی، نه شب زیارتی، شاید گفته باشد: باشه، حالا که مادرم قبر نداره، منم نمی خوام حرم نداشته باشم، ای بی حرم حسن ! … .

منبع:كتاب گلواژه های روضه

  • یکشنبه
  • 10
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 10:38
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

روضه وسینه زنی امام حسن(ع) (شد تیر باران پیکرش ) *

1694

روضه وسینه زنی امام حسن(ع) (شد تیر باران پیکرش    ) شد تیر باران پیکرش مظلوم حسن ، مظلوم حسن

مقابل برادرش مظلوم حسن ، مظلوم حسن

قاسم خونین جگرش مظلوم حسن ، مظلوم حسن

ناله زند بر پدرش مظلوم حسن ، مظلوم حسن

اندر بقیع در دل خاک مظلوم حسن ، مظلوم حسن

پنهان شد آن گهر پاک مظلوم حسن ، مظلوم حسن

قبرش بود بی سایبان مظلوم حسن ، مظلوم حسن

شکسته قلب زائران مظلوم حسن ، مظلوم حسن

آثار رنج و صبر او مظلوم حسن ، مظلوم حسن

پیدا بود از قبر او مظلوم حسن ، مظلوم حسن

ناله کنم زداغ او مظلوم حسن ، مظلوم حسن

به قبر بی چراغ او مظلوم حسن ، مظلوم حسن

مهدی کنار تربتش مظلوم حسن ، مظلوم حسن

نالد برای غربتش مظلوم حسن ، مظلوم حسن

شام غریبان حسن مظلوم حسن ، مظلوم

  • یکشنبه
  • 10
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 11:04
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

روضه وسینه زنی امام حسن(ع) ( بی برادر شدم (2) ) *

2407
1

روضه وسینه زنی امام حسن(ع) ( بی برادر شدم (2)   ) بی برادر شدم (2) کشته شد مجتبی

زینبا زینبا –زینبا زینبا

خواهر مهربان (2 گریه کن زین عزا

زینبا زینبا – زینبا زینبا

خواهر غم زده ، موسم غم شده موسم ناله و اشک و ماتم شده

چهره عالم از غصه در هم شده عرشیان در غمش کرده ماتم بیا

زینبا زینبا – زینبا زینبا

زهر همسر شرر زد به جان حسن شد برون خون دل از دهان حسن

دائم این جمله بود بر زبان حسن جان زهرا بیا بر سرم خواهرم

زینبا زینبا – زینبا زینبا

قامتم خم شد از داغ مرگ حسن خانه سینه ام گشته بیت الحزن

زینب ای خواهرم با که گویم سخن خانه هستیم گشته ویرانسرا

زینبا زینبا – زینبا زینبا

تازه شد غصه فاطمه مادرم با غم مجتبی پیش چشم ترم

رفته از دست من ی

  • یکشنبه
  • 10
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 11:26
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

روضه وسینه زنی امام حسن(ع) ( من غریب و تنهایم – من عزیز زهرایم (2) آفتاب عمر من ، کم کم روی بام آمد ) *

2976
1

روضه وسینه زنی امام حسن(ع) ( من غریب و تنهایم – من عزیز زهرایم (2)  آفتاب عمر من ، کم کم روی بام آمد    ) من غریب و تنهایم – من عزیز زهرایم (2)

آفتاب عمر من ، کم کم روی بام آمد بوی مادرم زهرا ، امشب به مشام آمد (2)

من غریب و تنهایم – من عزیز زهرایم (2)

سر تا به قدم دردم ، بی یار و طبیبم من چون طایر پر بسته ،در خانه غریبم من (2)

من غریب و تنهایم – من عزیز زهرایم (2)

ای مدینه از چشمم ، ریزد اشک تنهایی جان دادم من امشب ، گردیده تماشایی (2)

من غریب و تنهایم – من عزیز زهرایم (2)

مانند گل افسردم ، از باد خزان امشب آسوده شدم آخر ، از زخم زبان امشب (2)

من غریب و تنهایم – من عزیز زهرایم (2)

  • یکشنبه
  • 10
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 11:31
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

روضه وسینه زنی امام حسن(ع) ( حجت دومین ، دلبنده زهرا ) *

1412
1

روضه وسینه زنی امام حسن(ع) ( حجت دومین ، دلبنده زهرا    ) حجت دومین ، دلبنده زهرا امام مجتبی ، از زهر اعدا

گردیده مسموم غریب و مظلوم

یاصاحب الزمان عجّل ظهورک (2)

زینب ای خواهرم بیا به سویم پاره پاره جگرسوزد گلویم

با حال محزون شد قلب من خون

یا صاحب الزمان عجّل ظهورک (2)

رفتم از این جهان با حال خسته مهمان بر مادر پهلو شکسته

من بی پناهم در سوز و آهم

یا صاحب الزمان عجّل ظهورک (2)

بقیع فاطمه گشته مزارم غریب و بی کسم زائر ندارم

قبرم خراب است در آفتاب است

یا صاحب الزمان عجّل ظهورک (2)

  • یکشنبه
  • 10
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 11:36
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

روضه وسینه زنی امام حسن(ع) ( ای خدا از زهر كین سوزد دل من (2) ) *

1788
1

روضه وسینه زنی امام حسن(ع) ( ای خدا از زهر كین سوزد دل من (2)  ) ای خدا از زهر كین سوزد دل من (2) با كه گویم همسرم شد قاتل من

من غریبم، من غریبم، من غریبم (2)

ای خــدا شد رشته عمرم گسسته قــــــاتل من رو بروی من نشسته

زینب ای نور دو چشمان تر من لحظه ای خواهر بیا بنشین بَرِ من

من غریبم، من غریبم، من غریبم (2)

می روم من سوی جنت نزد مادر می سپارم كودكانم بر تو خواهر

خــون دلهائی كه خوردم بعد بابا صبر كــردم عاقبت افتادم از پا

من غریبم، من غریبم، من غریبم (2)

مـــــن كه داغ مادرم زهرا بدیدم فـــرق مُنشق گشته بابا بدیدم

دگر از این زندگانی گشته مشكل با تو گویم زینبا من عقدۀ دل

من غریبم، من غریبم، من غریبم (2)

  • یکشنبه
  • 10
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 11:41
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

روضه وسینه زنی امام حسن(ع) ( مرغ دل پر می زند، در هوایت یا حسن ) *

1963
1

روضه وسینه زنی امام حسن(ع) (  مرغ دل پر می زند، در هوایت یا حسن  ) مرغ دل پر می زند، در هوایت یا حسن تا بنالد در بقیع، از برایت یا حسن
یا امام مجتبی ای گل باغ ولا (2)
ما ز داغت از بَصَر، خون دل جاری كنیم بر مصیبت های تو، ما عزاداری كنیم
یا امام مجتبی ای گل باغ ولا (2)
دیده ها گریان بود، در عزایت یا حسن كن نصیب عاشقان، تربتت را یا حسن
ای كــــریم اهل بیت، ای عزیز فاطمه از ره لطف و كرم، كن نظر بر ما همه
یا امام مجتبی ای گل باغ ولا (2)

  • یکشنبه
  • 10
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 11:52
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار مرثیه امام حسن(ع) (امشب مدینه شده یكسر سیه پـــوش (2) ) *

1648

اشعار مرثیه امام حسن(ع) (امشب مدینه شده یكسر سیه پـــوش (2) ) امشب مدینه شده یكسر سیه پـــوش (2) آوای زهرا رسد از جنان بر گوش
مسموم كین شد حسن نـــوگل طاها واویلا، واویلا، وا ویلا، وا ویلا
امشب بیا خانه در پیچ و تاب است (2) فردا به باغ جنان نزد آن بـاب است
امشب بــــــود هر دیده ز غصه گریان واویلا، واویلا، وا ویلا، وا ویلا
خــــــواهر بیا گشته دلم پر شراره (2) از هر طرف بسته بر من راه چاره
قـــــــــــــــاسم و عبدالله من شوند تنها واویلا، واویلا، وا ویلا، وا ویلا

  • یکشنبه
  • 10
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 12:55
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار مرثیه امام حسن(ع) ( مرغ دل پر می زند، در هوایت یا حسن ) *

3716
5

اشعار مرثیه امام حسن(ع) ( مرغ دل پر می زند، در هوایت یا حسن ) مرغ دل پر می زند، در هوایت یا حسن تا بنالد در بقیع، از برایت یا حسن
یا امام مجتبی ای گل باغ ولا (2)
اغت از بَصَر، خون دل جاری كنیم بر مصیبت های تو، ما عزاداری كنیم
یا امام مجتبی ای گل باغ ولا (2)
دیده ها گریان بود، در عزایت یا حسن كن نصیب عاشقان، تربتت را یا حسن
ای كــــریم اهل بیت، ای عزیز فاطمه از ره لطف و كرم، كن نظر بر ما همه
ا امام مجتبی ای گل باغ ولا (2)

  • یکشنبه
  • 10
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 13:05
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

روضه وسینه زنی امام حسن(ع) ( ز زَهـــــــــــــر كـــــــــــینه، پُــــــــر خون دلم شد ) *

1812
1

روضه وسینه زنی امام حسن(ع) ( ز زَهـــــــــــــر كـــــــــــینه، پُــــــــر خون دلم شد      ) از زَهـــــــــــــر كـــــــــــینه، پُــــــــر خون دلم شد
مَــــــــــــــــــــحـــرم خـــــــــــــــانه، چون قاتلم شد
« در خـــــــــــــــــانه ام غریبم، بی یار و بی حبیبم
مــــــــــــــــــــظلوم حسن جان، مظلوم حسن جان»
راحـــت شــــدم مـــــن، از درد و مِــــــحنت
دیــــــــــــــــــــــــــــــدم بــــه مادر، گشته جسارت
«زخـــــــــــــــــــم زبان شنیدم، بی یار و بی حبیبم
مــــــــــــــــــــظلوم حسن جان، مظلوم حسن جان
شــــــــــهر مـــــــــــــدینه، مــــــــــاتم سرا شد (2)
خـــــــــــــــــــــــــــتم الــــــــــمرسلین، دگر فدا شد
« صـــــــــــــــــاحب عــــــــــــــــ

  • یکشنبه
  • 10
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 12:36
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد