شهادت امام محمد باقر (ع)

مرتب سازی براساس

شعر شهادت امام باقر(ع) (ای امامی که به حق ، پنجم انوار هدایی) *

3239

شعر شهادت امام باقر(ع) (ای امامی که به حق ، پنجم انوار هدایی) ای امامی که به حق ، پنجم انوار هدایی باقر کنز علوم و پسر آل عبایی
سبط سبطین محمّد گل بستان رسالت نور چشم علی وفاطمه مرآت خدایی
زاده ی سید سجادی و خود فخر عبادی تهنیت گفته تورا همچورسول دو سرایی
خلق عالم به تو محتاج به دنیا و به عقبا شهریارا به تو آورده برون دست گدایی
مالک ملک وجودی وجود است زجودت چه شود گر نظری هم به سوی ما بنمایی
با چنین مرتبه و جاه و جلالت به چه جرمی دستگیر ستم طایفه ی بی سرو پایی
خون دلت کرده هشام از ستم وکینه و دیرین نتوانست ببیند به چنان فرّ و بهایی
زد شرر برتن غم پرور تو زهر هلاهل
کشتی عدلی و افتاده به گرداب جفایی

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 03:52
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر شهادت امام باقر(ع) (ای نور خدایی از جبینت ظاهر) *

3155
1

شعر شهادت امام باقر(ع) (ای نور خدایی از جبینت ظاهر) ای نور خدایی از جبینت ظاهر وی یاد تو پیوسته مرا در خاطر

از آتش زهر آب شد پیکر تو جانها به فدایت ای امام باقر

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 04:02
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر شهادت امام باقر(ع) (ای فروزان گوهر پاک بقیع) *

2711

شعر شهادت امام باقر(ع) (ای فروزان گوهر پاک بقیع) ای فروزان گوهر پاک بقیع گل پرپر شده در خاک بقیع
کربلا را دیده ای از کوفه تا شام ای شهید از اثر زهر هشام

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 04:11
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر شهادت امام باقر(ع) (من ذاکر انا الیه الراجعونم) *

3127
6

شعر شهادت امام باقر(ع) (من ذاکر انا الیه الراجعونم) من ذاکر انا الیه الراجعونم من خاطرات جانگداز دشت خونم
دیدم پرستوهای دین را پر بریدند در قتلگه جدّم حسین را سر بریدند

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 04:30
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر شهادت امام باقر(ع) (یارب به شکافنده علمت باقر) *

2733
1

شعر شهادت امام باقر(ع) (یارب به شکافنده علمت باقر) یارب به شکافنده علمت باقر کانوار تو از جبین پاکش ظاهر
آن را که سعید خوانده ای از اوّ ل مگذار که تا شقی شود در آخر

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 04:32
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر شهادت امام باقر(ع) (به دوران هشام کفر آیین) *

3274
0

شعر شهادت امام باقر(ع) (به دوران هشام کفر آیین) به دوران هشام کفر آیین بسی محنت کشید آن خسرو دین
هشام از شام ، عدوان و بیداد برای اسب او زینی فرستاد
چو جا بگرفت بر زین قطب پنجم ز غم هم چرخ لرزان شد هم انجم
به روزی هفتم ذی الحجه آن شاه نهان گردید ، زیر ابر چون ماه
از این ماتم هر آنکس در فغان است زاهوال قیامت در امان است

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 04:35
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر شهادت امام باقر(ع) (ای نعمت ولایت تو بهترین نِعَم) *

3621
4

شعر شهادت امام باقر(ع) (ای نعمت ولایت تو بهترین نِعَم) ای نعمت ولایت تو بهترین نِعَم ولی لطف بینهایت تو شامل امم
هم کاشف الغمومی و هم باقر العلومی هم چشمه کمالی و هم منبع حکم
ای آنکه گفت خواجه اَسری ترا سلام بپذیر هم سلام من خسته از کرم
وا حسرتا که کشته زهر جفا شدی از کینه هشام تو ای شاه محتشم
دشمن پی اذیّت تو قد نموده راست چندانکه شد زکثرت غم قامت تو خم
تأ ثیرزهر تعبیه در زین بپای تو بگسیخت تارو پود وجود ترا ز هم
ای خفته در بقیع که قبرت بود خراب جانها فدای غربتت ای کشته ستم
پیوسته در عزای تو و بر مزار تو
چشم کبود چرخ ببارد سرشک غم

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 04:38
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر شهادت امام باقر(ع) (بسرمی پرورانم من هوای حضرت باقر) *

3082
3

شعر شهادت امام باقر(ع) (بسرمی پرورانم من هوای حضرت باقر) بسرمی پرورانم من هوای حضرت باقر به دل باشد مرا شوق لقای حضرت باقر
ز عشق جان من بر لب رسیده کس نمی داند که نبود چاره ساز من سوای حضرت باقر
چنان بگرفته علمش آفاق را یکسر که پیچیده در این عالم صدای حضرت باقر
پیمبر گفت با جابر که خواهی دید باقررا سلام از من رسان آنگه برای حضرت باقر
به رستاخیز گر خواهی نجات از گرمی محشر برو در سایه ظل همای حضرت باقر
جلال و شأن آن امام پاک بازان نمی داند کسی غیر از خدای حضرت باقر
عبدالحسین رضائی

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 04:42
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر شهادت امام باقر(ع) (سر تا سر مدینه را ماتم گرفته) *

2865
0

شعر شهادت امام باقر(ع) (سر تا سر مدینه را ماتم گرفته) سر تا سر مدینه را ماتم گرفته از داغ باقر العلوم عالم گرفته
یا سیّدی یاابن الحسن آجَرَکَ الله (2)
از این مصیبت عظیم آه و واویلا امام صادق شد یتیم آه و واویلا
یا سیّدی یا ابن الحسن آجرَکَ الله (2)
آن کس که ختم الانبیاء داده سلامش شد پاره پاره جگر از زهر هشامش
یا سیّدی یا ابن الحسن آجرَکَ الله (2)
در هفتم ذی حجّه خون قلب زهرا شد امام باقر کُشته از ظلم اعدا شد
یا سیّدی یا ابن الحسن آجرَکَ الله (2)

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 04:47
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر شهادت امام باقر(ع) (نشسته بر رُخ غبار عز) *

2661

شعر شهادت امام باقر(ع) (نشسته بر رُخ غبار عز) نشسته بر رُخ غبار عزا، گشته به دلِ شیعیان ظاهر(2)
به دست دشمن ز زهر جفا، کشته گردیده حضرت باقر
مدینه شد همچو کرب و بلا دریغا و آه و واویلا(2)
ز اشک و خون چشم اهل و ولا، زین عزا و مَحَن گشته طوفانی
رود اکنون زین مصیبت و غم، خانۀ دلِ ما رو به ویرانی
مدینه شد همچو کرب و بلا دریغا و آه و واویلا(2)
چه حزن انگیز از مدینه رسد با نوای عزا آه غربت او
ببر گلهای سرشک مرا ای صبا ز وفا سوی تربت او
مدینه شد همچو کرب و بلا دریغا و آه و واویلا (2)

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 04:50
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر شهادت امام باقر(ع) (سلام مــــــــــــا به بقیع و بُـــقاع ویرانش) *

2937
3

شعر شهادت امام باقر(ع) (سلام مــــــــــــا به بقیع و بُـــقاع ویرانش) سلام مــــــــــــا به بقیع و بُـــقاع ویرانش به آن حریم که بـــاشد مَلَک نگهبانش
سلام مــــــــــــــا به بقیع آن تجسُّم غربت گواه بـــــــــــــر سخنم تربت امامانش
بقیع تـــــــــربت پاک چهار معصوم است چهـــــــار نور خدا می دَمَد ز دامانش
یکی است حضرت باقر از آن چهار امام کـــــه داغ او زده آتش به قلب یارانش
غـــریب اوست که در موسم زیارت حجّ مدینه و آنهمه زایر که هست مهمانش
شب شهــــــــــــــادت او یک نفر نمیماند کــــه اشک غم بفشاند به قبر ویرانش
شهـــید شـــــد ز جــــور هشام آن مظلوم زهــــرتَعبِیه درزین که آب شد جانش
[ سیّد رضا مؤیّد ]

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 04:54
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

متن روضه شهادت امام باقر علیه السلام با صدای حاج حسن خلج -( از خرابه می گذشتم منزلم آمد به یاد ) *

17361
5

متن روضه شهادت امام باقر علیه السلام با صدای حاج حسن خلج  -( از خرابه می گذشتم منزلم آمد به یاد ) از خرابی می گذشتم منزلم آمد به یاد
تو رو خدا اینجور نیست،قربون دلت برم آقاجان،قربون صفای دل شما عزادارای امام باقر ،یكی از دوستان خوب اباعبدالله الحسین می فرماید:شهادت امام باقر،طلیعه دار مُحرمه،شهادت امام باقر كه میرسه،بوی عاشورا میآد،آی حسین،ما جاموندیم،همه كربلایی ها رفتند عرفه كربلا،خیلی مونده حالا،اما میشه خوند
باز این چه شور است،كه در خلق عالم است
حسین.......
اگه بدونی این حسین گفتنت چیكار میكنه،مادرش میگه جان،حسین........
از خرابه می گذشتم منزلم آمد به یاد
دست و پا بشکسته ای دیدم دلم آمد به یاد
در میان باغ دیدم جمع گلها گرد هم
اجتماع دوستان یک دلم آمد به یاد
مگه یادم میره،زیر اون خیمه ن

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 05:06
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

متن روضه شهادت امام باقر(ع) (من ذاکر انا الیه راجعونم) *

5314
6

متن روضه شهادت امام باقر(ع) (من ذاکر انا الیه راجعونم) من ذاکر انا الیه راجعونم
من خاطرات جانگداز دشت خونم
در کربلا بودم صغیری پنج ساله
همراه بابایم مرا بردند اسیری
دیدم پرستوهای دین را پر بریدند
در قتلگه جدم حسین را سر بریدند
آقا امام باقر همه صحنه های دلخراش کربلا را شاهد بود ، عاشورا را دیده ، قتلگاه را دیده امام باقر ، کوفه را دیده امام باقر، اما امروز مدینه یک پارچه غوغا بود ، مردم با سر و پای برهنه عقب جنازه امام باقر راه می رفتند آقا امام صادق شال عزا به گردن انداخته ، بدن امام باقر را آوردند کنار قبر عزیزانش دفن کردند ، مردم
تجلیل و احترام کردند پسر فاطمه را ، اما دلهای آماده:
ولی از شما می پرسم بدن پسر اینطور برداشته می شود احترام می شود

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 05:25
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

اشك غم *

2398

اشك غم اشك غم
آسمان اشك غم از ديده ما بيرون كرد
دل ما را ز غم و غصّه لبالب خون كرد
هر دلى رسته ز غم بود، به غم كرد دچار
هر سرى لاف زد از عقل و خرد مجنون كرد

هر كه در دايره عشق و وفا گام نهاد
چرخش از دايره عشق و وفا بيرون كرد
پنچمين حجت حق حضرت باقر كه خدا
بهر او خلقت اين دايره گردون كرد
گشت مسموم جفا از اثر زهر وليد
شيعيان را به جهان غمزده و محزون كرد
چه دهم شرح غمش را كه ندانم به خدا
با دل خسته او زهر هلاهل چون كرد
گويم آن قدر كه تا بر سر زين جاى گرفت
آسمان زين فلك از غم او وارون كرد
قدر اين گوهر يكدانه ندانست فلك
كه غريبانه به زير لحدش مدفون كرد
مى رود اشگ غم از چشم ملايك «خسرو»
شعر جانسوز تو چون

  • پنج شنبه
  • 23
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 11:30
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

اشک در خانه حق جاری کن *

2310

اشک در خانه حق جاری کن اشک در خانه حق جاری کن

پنجمین گوهر پاک نبوی

باقر العلم علوم نبوی

بود در کرببلا همره باب

دلش آنروز زکین گشت کباب

بود قوتش چو پدر اشگ فزون

زهر هم داد بر او قاتل دون

گاهی از داغ شهیدان می سوخت

گاهی از زهر لعینان می سوخت

گفت ای نور دو چشمان ترم

بنشین تو به برم ای پسرم

تا به دامان تو سر بگذارم

با تو من چند وصیت دارم

بدنم را به سر جامه گذار

در بر خاک تنم خویش سپار

از برایم تو عزاداری کن

اشک در خانه حق جاری کن
خلیل کاظمی

  • پنج شنبه
  • 23
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 11:34
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

بقیع و بقاع *

2433

بقیع و بقاع بقیع و بقاع

سلام ما به بقیع و بقاع ویرانش

برآن حریم که باشد ملک نگهبانش

سلام ما به بقیع آن تجسم غربت

گواه بر سخنم تربت امامانش

بقیع کعبه قدس چهار معصوم است

چهار نور خدا می دمد زدامانش

یکی است حضرت باقر آز آن چهار امام

که داغ او زده آتش به قلب یارانش

شهید شد ز جفای هشام آن مولا

ز زهر تعبیه در زین که اب شد جانش

غریب اوست که در موسم زیارت حج

مدینه و آنهمه زائر که هست مهمانش

شب شهادت او یک نفر نمی ماند

که اشک غم بفشاند به قبر ویرانش

دری که سجده گه قدسیان بود خاکش

به زائرش ندهد اذن بوسه دربانش
سید رضا مؤید

  • جمعه
  • 24
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 15:05
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

يادگار عشق و جنون *

3265

يادگار عشق و جنون يادگار عشق و جنون

من غصه دار غصه هايى قرينم
من كربلا را يادگار آخرينم
من يادگار روزهاى خاك و خونم
من يادگار چهره‏هاى لاله گونم

من تشنگى در خيمه را احساس كردم
ياد از دو دست خونى عباس كردم
من كودكى بودم كه آهم را شنيدند
ديدم سر جدّ غريبم را بريدند
من ديده‏ام در وقت تشييع جنازه
اسبان دشمن را كه خورده نعل تازه
من با خبر هستم ز باغى بى شكوفه
خورشيد را بر نيزه ديدم بين كوفه
گرچه كنون مسموم از زهر هشامم
من كشته ويرانه‏اى در شهر شامم
سوغات من از كربلا درد و محن بود
پژمردگى لاله هايى در چمن بود
من روضه خوانى در منا بر پا نمودم
خود روضه خوان قتل آن مظلوم بودم
من سوختم از داغ بانوى مدينه
سنگ مدينه مى‏ز

  • جمعه
  • 24
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 15:25
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

من امام تمام دنیایم *

2069

من امام تمام دنیایم من امام تمام دنیایم
بر تمامی خلق مولایم
باقر علم احمد و علی ام
چون که من هم ز نسل زهرایم
روزها شمس و ماه هم هر شب
روی خود می نهند بر پایم
روی بال دعا و سجاده
آسمان غرق در تماشایم
من شکافندۀ علوم شدم
از دعاهای خیر بابایم
گوهر علم و آیه های حدیث
ریزد از درّ سرخ لب هایم
من امام طلوع امروزم
من شفیع غروب فردایم
دست بر دامنم اگر بزنید
از زمین تا بهشت پر بزنید
شاعر:مهدی نظری

  • یکشنبه
  • 3
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 15:47
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

از سوز تشنگی جگرم ناله می کند *

2606

از سوز تشنگی جگرم ناله می کند از سوز تشنگی جگرم ناله می کند
نذر حسین، روضه ی ده ساله می کند
یاد لبان خشک و عطش خورده ی حسین
بین دو نهر آب مرا واله می کند
آری منای من شده یک عمر خون دل
این غم مرا شبیه به آلاله می کند
امروز یاد کرب و بلا می کشد مرا
در گلشن بقیع، مرا لاله می کند
من آشنای کعب نی و تازیانه ام
زخمم نظر به گریه ی غسّاله می کند
از بس که سر به پیش نگاه ترم شکست
چشمم عجیب همدمی ژاله می کند
نوری که بود شاهدم از قتلگاه سرخ
حالا چه سبز دور سرم هاله می کند
این مادر است و این پدر و جدّ اطهرم
زهرا مرا خلاص ز قتّاله می کند
شاعر:محمود زولیده

  • یکشنبه
  • 3
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 16:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

از سوز زهر پیکرم آتش گرفت و سوخت *

3119
1

از سوز زهر پیکرم آتش گرفت و سوخت از سوز زهر پیکرم آتش گرفت و سوخت
یا رب ز پای تا سرم آتش گرفت و سوخت
مسمومم و زبانه کشد شعله از تنم
از این شراره بسترم آتش گرفت و سوخت
من یادگار کرب و بلایم که روز و شب
با روضه هاش خاطرم آتش گرفت و سوخت
می سوخت بین تب تن بابا به خیمه ها
صد بار قلب مضطرم آتش گرفت و سوخت
هنگامه ی غروب که غارت شروع شد
هر کس که بود در حرم آتش گرفت و سوخت
یک زن نمانده بود که شعله به تن نداشت
چادر نماز مادرم آتش گرفت و سوخت
معجر دگر به روی سر دختری نماند
دیدم که موی خواهرم آتش گرفت و سوخت
خنده دگر ندید کسی بر لب رباب
تا جای خواب اصغرم آتش گرفت و سوخت
در کوفه تا كه رأس حسین شهید را
دیدم به نیزه، حنجرم آتش گرفت و سوخت

  • یکشنبه
  • 3
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 16:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

تو را غرق محن کردند اما.. *

2367

تو را غرق محن کردند اما.. تو را غرق محن کردند اما..
غریبت در وطن کردند اما...
غریبانه تو جان دادی، ولیکن
تو را غسل و کفن کردند اما
شاعر:سید مجتبی شجاع

  • یکشنبه
  • 3
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 16:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

عــاقبت آه کشیــدم نفس آخـر را *

2303

عــاقبت آه کشیــدم نفس آخـر را عــاقبت آه کشیــدم نفس آخـر را
نفس سوخته از خاطره ای پرپر را
روضه خوانی مرا گرم نمودی امشب
روضه ی آن همه گل، آن همه نیلوفر را
آخرین حلقه ی شب های محرّم هستم
شکر ای زهر ندیدم سحـری دیگر را
باورم نیست هنوز آنچه دو چشمم دیده است
باورم نیست تماشای تنی بی سر را
باورم نیست غروب و حرم و آتش و دود
دیــدن ســوختن چـارقــد دخــتر را
غارت خود و علم، غارت گهواره و مشک
غـارت پیرهــن و غـارت انگشتر را
ذوالجناحی که ز یالش به زمین خون می ریخت
نیـزه هایی که ربـودند ســر اکبر را
آه در گوشه ی ویرانه که دق مرگ شدیم
تا کـه همبـازی من زد نفس آخـر را
کمک عمّه شدم تا بدنش خاک کنیم
بیـن زنجیر نهـان کرد تنی لاغــر را
چ

  • یکشنبه
  • 3
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 16:54
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

باید گریست با همه ی ناله دارها *

2761

باید گریست با همه ی ناله دارها باید گریست با همه ی ناله دارها
بر کربلا و قافله ی یادگارها
تنهاترین امام که مانده ز کربلا
رنجی کشیده از همه ی روزگارها
می گفت با هزار گِرِه از گلوی زخم
با هر بهانه ای سخن از بی قرارها
می گفت با کنایه که من دیده ام به چشم
آتش به خیمه ها و شروع فرارها
من دیده ام که راه، به اطفال بسته بود
سر بود و سنگ و سیلی سخت سوارها
دیدم به چشم خویش که دستان اجنبی
معجر کشید از سر عصمت مدارها
دیدم که رحم، در دل بی رحمشان نبود
مزدورهای در طمع گوشواره ها
دیدم شرارِ دامن آتش گرفته را
آن شب که شد ستاره هم آغوش خارها
شاعر:محمود زولیده

  • یکشنبه
  • 3
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 17:03
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

هزار خاطره ی غم نمی رود از یاد *

4797
4

هزار خاطره ی غم نمی رود از یاد هزار خاطره ی غم نمی رود از یاد
غروب سرخ محرم نمی رود از یاد
به گاهواره ی خالیِ اصغرم سوگند
رباب و خیمه ی ماتم نمی رود از یاد
فرات بود و عطش بود و کودکان حرم
خروش غیرت زمزم نمی رود از یاد
دمی که هستی زینب ز روی زین افتاد
همان مصیبت اعظم نمی رود از یاد
به دشت دختر و زن ها برهنه پا و دوان
بدون یاور و مَحرم، نمی رود از یاد
اسیر بودن با خواهرانِ بی معجر...
هجوم سیلی محکم نمی رود از یاد
به شام بر سر ما سنگ می زدند از بام
بلای شهر جهنم نمی رود از یاد
به شهر شام، به بزم یزید، بین طشت
سر شکسته و درهم نمی رود از یاد
شاعر:رضا رسول زاده

  • یکشنبه
  • 3
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 17:04
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 جواد حیدری

اى كه احمد مبتلاى روى توست * جواد حیدری

2628
1

اى كه احمد مبتلاى روى توست اى كه احمد مبتلاى روى توست
خرّمىِ باغ زهرا بوى توست
اى تمام اهل عالم سائلت
لعن و نفرینِ خدا بر قاتلت
اى كه علم از تو دو عالم یافتند
از چه رو قلب تو را بشكافتند
دور از رسم مودّت مانده‏اند
مردم جاهل یهودت خوانده‏اند
اشك صادق در غمت جارى شده
گوییا زهر عدو كارى شده
استخوان هاى تو را فرسوده‏اند
از چه پاهایت ورم بنموده‏اند
اى شده رخسار پُر نور تو زرد
كى توان درك غریبى تو كرد
باز برخیز اى عزیز مصطفى!
گو تو یا زهرا به امید شفا
آبروى هر دو عالم اسم توست
رخت احرامت كفن بر جسم توست
شاعر:جواد حیدری

  • یکشنبه
  • 3
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 17:08
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

ای جان‌ِ جهان امام باقر *

2506

ای جان‌ِ جهان امام باقر ای جان‌ِ جهان امام باقر
وی قبلۀ جان امام باقر
وی کهف امان امام باقر
وی فوق بیان امام باقر
وی نور عیان امام باقر
مولای زمان امام باقر
تو باقر علم کبریایی
تو آینۀ خدا نمایی
تو قبلۀ جانِ انبیایی
حق است که حجت خدایی
ما یکسره درد و تو دوایی
ما جسم و تو جان امام‌ باقر
تو مظهر رب‌ العالمینی
تو هستی زین ‌العابدینی
عیسای مسیح آفرینی
سر تا قدم آیت مبینی
سلطان جهان، امام دینی
در کون و مکان امام باقر
شاعر:غلامرضاسازگار

  • یکشنبه
  • 3
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 17:10
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

حضرت امام محمد باقر (ع) -(شروع زندگی اش طعم قتل و غارت داشت) * محمد موحدی مهرآبادی

3530
6

حضرت امام محمد باقر (ع) -(شروع زندگی اش طعم قتل و غارت داشت) شروع زندگی اش طعم قتل و غارت داشت
هزار خاطره از تلخی اسارت داشت
تنور داغ دلش را کسی نمی فهمید
اگر چه مجلس درسش بسی حرارت داشت
به حکم صبر و تقیه خموش و ساکت بود
ولی به جای خودش جرات و جسارت داشت

هم از غریبه هم از آشنا دلش پر بود
همیشه شکوه از این شیوه ی صدارت داشت
برای گفتن یک یا حسین در ذهنش
هزار و نهصد و پنجاه و یک عبارت داشت
به وقت دیدن تیر و کمان دلش می ریخت
اگر چه در زدن طعمه اش مهارت داشت
به یاد یک سفر اربعین کودکی اش
همیشه مرغ دلش حسرت زیارت داشت

شاعر : محمد موحدی مهرآبادی

  • چهارشنبه
  • 9
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 12:39
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

شعر حاج محمود ژولیده به مناسبت شهادت امام محمد باقر (ع) -( من بر فلک امامم من بر ملک شهودم ) * محمود ژولیده

4297
7

شعر حاج محمود ژولیده به مناسبت شهادت امام محمد باقر (ع) -( من بر فلک امامم من بر ملک شهودم ) من بر فلک امامم من بر ملک شهودم
ذکر عَلَی الدَّوامم من معنی سجودم
هم شاهد قیامم هم شاهد قعودم
هم مظهر وجودم هم مُظهر وجودم
نور شهود و غیبم آئینۀ قلوبم
من باقر العلومم من کاشف الکروبم
من حجت خدایم تفسیر هل اتایم
دلبند مرتضایم فرزند مصطفایم
نور دل حسینم سجاد را عطایم
من یادگار درد و غم های کربلایم
تاریخ کربلا را باید ز من بجویید
گاهی میان روضه از قول من بگویید
من چار ساله بودم دیدم غم و بلا را
می دیدم از مدینه تا شام ابتلا را
کس همچو من ندیده مظلوم مبتلا را
تصویر زنده دیدم اوضاع کربلا را
من دیده ام خدا را پامال سمّ مرکب
رأس ز تن جدا را در پیش چشم زینب
دیدم به روی نیزه هجده سر بریده
در قتلگاه دید

  • سه شنبه
  • 8
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 09:30
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر شهادت امام باقر(السلام علیک یا باقرالعلوم *

3025
3

شعر شهادت امام باقر(السلام علیک یا باقرالعلوم السلام علیک یا باقرالعلوم
عــاقبت آه کشیــدم نفس آخـر را
نفس سوخته از خاطره ای پرپر را
روضه خوانی مرا گرم نمودی امشب
روضه ی آن همه گل، آن همه نیلوفر را
آخرین حلقه ی شب های محرّم هستم
شکر ای زهر ندیدم سحـری دیگر را
باورم نیست هنوز آنچه دو چشمم دیده است
باورم نیست تماشای تنی بی سر را
باورم نیست غروب و حرم و آتش و دود
دیــدن ســوختن چـارقــد دخــتر را
غارت خود و علم، غارت گهواره و مشک
غـارت پیرهــن و غـارت انگشتر را
ذوالجناحی که ز یالش به زمین خون می ریخت
نیـزه هایی که ربـودند ســر اکبر را
آه در گوشه ی ویرانه که دق مرگ شدیم
تا کـه همبـازی من زد نفس آخـر را
کمک عمّه شدم تا بدنش خاک کنیم
بیـن زنجیر

  • پنج شنبه
  • 28
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 04:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام باقر(من غصه دار غصه های بی قرینم *

2916
3

شعر شهادت امام باقر(من غصه دار غصه های بی قرینم من غصه دار غصه های بی قرینم
من کربلا را یادگار آخرینم
من یادگار روزهای خاک و خونم
من یادگار چهره های لاله گونم
من تشنگی را در حرم احساس کردم
یاد دو دست خونی عباس کردم
من کودکی بودم که آهم را شنیدند
دیدم سر جد غریبم را بریدند
من دیده ام در وقت تشییع جنازه
اسبان دشمن را که خورده نعل تازه
من با خبر هستم ز باغی بی شکوفه
خورشید را بر نیزه دیدم بین کوفه
گر چه کنون مسموم از زهر هشامم
من کشته ی ویرانه ای در شهر شامم
من روضه خوانی در منا بر پا نمودم
خود روضه خوان قتل آن مظلوم بودم
من سوختم از داغ بانوی مدینه
سنگ مدینه می زنم هر دم به سینه
حالا که نقش زهر کین در جسم مانده
از جسم پاک من فقط یک اسم مانده

  • پنج شنبه
  • 28
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 05:04
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد