شهادت امام محمد باقر (ع)

مرتب سازی براساس

شعر شهادت امام باقر(ع) (کسی که کودکی اش راس ساعت سر بود) *

3501
1

شعر شهادت امام باقر(ع) (کسی که کودکی اش راس ساعت سر بود) کسی که کودکی اش راس ساعت سر بود
رسیده بود به حرفی که حرف آخر بود
تمام خاطره ی کودکی این آقا
پراز حضور غریب گلو وخنجر بود
ز کودکی خودش تا خودِ همین حالا
همیشه منتظر مردِ آب آور بود
تمام غصه اش این بود که گلوش چرا
بزرگ تر ز گلوی علی اصغر بود؟
تو یک طرف همه ی علم یک طرف اما
چگونه بود که این کفّه ها برابر بود
همین که زهر اثر کرد مرد با خود گفت
هشام هرچه که بود از یزید بهتر بود
مهدی رحیمی

  • شنبه
  • 22
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 12:10
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

اشعار شهادت امام محمدباقر (ع) (خسته دربند غمم،بال وپرم میسوزد) *

2758
3

اشعار شهادت امام محمدباقر (ع) (خسته دربند غمم،بال وپرم میسوزد) خسته دربند غمم،بال وپرم میسوزد
نفسم با جگر شعله ورم میسوزد
با دلم زهر چه کرده است خدا میداند
جگرم نه که ز پا تا به سرم میسوزد
دست وپا میزنم و ذکر لبم یا زهراست
گوشه حجره همه برگ و برم میسوزد
زانهمه ظلم که دشمن به سرم آورده
درغمم زار نشسته پسرم میسوزد
گرچه در آتشم و پا به زمین میکوبم
قصه ی کرب وبلابیشترم میسوزد
هرکه این قصه شنیدست ولی من دیدم
خون دل خوردم و شب تا به سحر نالیدم
هستی ما همه در کربببلا رفت به باد
چه به روز دل زینب که نیامد ای داد
ارباًاربا بدن شبه پیمبر از تیغ
دست عباس قلم شد به روی خاک افتاد
دشنه و تیغ وسنان،سنگ و عصا یک لشگر
غرق خون تشنه لبی خسته تنها فریاد
شهدا را همه سر بر سرن

  • چهارشنبه
  • 19
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 16:34
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام محمدباقر (ع) (اى زمین و آسمان سوگوار غربتت) *

3030
3

اشعار شهادت امام محمدباقر (ع) (اى زمین و آسمان سوگوار غربتت) اى زمین و آسمان سوگوار غربتت
آفتاب صبحدم، سنگ مزارغربتت
بر جبین فصل‏ها هر یک نشان داغ توست
اى گریبان خزان، چاک از بهارغربتت
یک بقیع اندوه و ماتم یک مدینه اشک وخون
سینه‏‎هامان یک به یک آیینه دار غربتت
پاک شد آیینه از زنگ، اى تماشایى‏‎ترین
شستشو دادیم دل را، باغبار غربتت
شب سیه پوش از غم و اندوه بى‎پایان توست
شرمگین خورشید، ازشب‎هاى تارغربتت
اى بقیعت عاشقان را کعبه عشق وامید
سینه چاکیم از غم تو، بى قرارغربتت
شهر یثرب داغدار خاطرات رنج توست
خم شده پشت مدینه زیربار غربتت
مى‎‏تپددل‎هاى عاشق در هواى نامتو
با غمى خو کرده هر یک در کنارغربتت
کاش مى‎‏شد روشناىتربت پاک تو بود
چلچراغ اشک ما در شام تارغربت

  • پنج شنبه
  • 20
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 03:54
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر شهادت امام باقر(ع) (ياد دارم كه كربلا بودم) *

2898
4

شعر شهادت امام باقر(ع) (ياد دارم كه كربلا بودم) ياد دارم كه كربلا بودم
از غريبي چه ناله ها كردم
جسم جدم ميان مقتل بود
با رقيه چه گريه ها كردم
******
ياد دارم كه باب بيمارم
خون دل از عدوي كين مي خورد
خواست جد من كند ياري
ليك ناگهان زمين مي خورد
******
ياد دارم كه بزم شرم يزيد
خيزران آتشي بر اين دل زد
من خودم با دو چشم خود ديدم
عمه سر را به چوب محمل زد
******
ياد دارم كه در خرابه ي شام
بر دلم كوه عقده ها مانده
آمدم من مدينه اما واي
عمه‌ي من رقيه جا مانده

  • شنبه
  • 22
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 12:07
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر شهادت امام باقر(ع) (سوغات ما از کربلا درد و محن بود) *

6788
4

شعر شهادت امام باقر(ع) (سوغات ما از کربلا درد و محن بود) سوغات ما از کربلا درد و محن بود
پژمردگيّ لاله هاي در چمن بود
من تشنگي در خيمه را احساس کردم
ياد از دو دست خوني عباس کردم
من کودکي بودم که آهم را شنيدند
ديدم سر جد غريبم را بريدند
من ديده ام در وقت تشييع جنازه
اسبان دشمن را که خورده نعل تازه
من با خبر هستم ز باغي پر شکوفه
خورشيد را بر نيزه ديدم بين کوفه
گر چه که من مسموم از زهر هشامم
من کُشته ي ويرانه اي در شهر شامم
ديدم که پر مي زند همسنگر من
در خاطرم شد زنده ياد مادر من

  • شنبه
  • 22
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 08:01
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر شهادت امام باقر(ع) (هفتم ماه است و باید چشم ها گریه کنند) *

2351

شعر شهادت امام باقر(ع) (هفتم ماه است و باید چشم ها گریه کنند) هفتم ماه است و باید چشم ها گریه کنند
پا به پای روضه های هل اتی گریه کنند
این قبیله بی نیاز از روضه خوانی منند
که فقط کافی است گویم کربلا گریه کنند
با همین گریه است که یک چند روزی زنده اند
پس چه بهتر اینکه بگذاریم تا گریه کنند
حال که گریه کن مردی ندارد این غریب
لااقل زن­ها برایش در منا گریه کنند
هر زمانی که میان خانه روضه می گرفت
امرش این بود اهل خانه با صدا گریه کنند
با سکینه می نشیند "شیعتی" سر می دهد
آه جا دارد تمام آب ها گریه کنند
چشم او شام غریبان دیده بین شعله ها
عمه هایش در هجوم اشقیاء گریه کنند
یاد دارد کعب نی هایی که مانع می شدند
چشم های زخم آل مصطفی گریه کنند
در قفای ذوالجناح با عمه آ

  • شنبه
  • 22
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 07:28
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

گریه می کنی ... -(بین نماز ، وقت دعا گریه می کنی) *

5597
10

گریه می کنی ... -(بین نماز ، وقت دعا گریه می کنی) شعر شهادت امام محمد باقر(ع)

گریه می کنی ...

بین نماز ، وقت دعا گریه می کنی
با هر بهانه در همه جا گریه می کنی

در التهاب آهِ خودت آب می شوی
می سوزی و بدون صدا گریه می کنی

هر چند زهر قلب تو را پاره پاره کرد
اما به یاد کرب و بلا گریه می کنی

اصلاً خود تو کرب و بلای مجسّمی
وقتی برای خون خدا گریه می کنی

آب خوش از گلوی تو پایین نمی رود
با ناله های وا عطشا گریه می کنی

با یاد روزهای اسارت چه می کشی ؟
هر شب بدون چون و چرا گریه می کنی

با یاد زلفِ خونی سرهای نی سوار
هر صبح با نسیم صبا گریه می کنی

شاعر : یوسف رحیمی

  • شنبه
  • 15
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 19:14
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

هفتاد و چند داغ شقایق -(تنها تر ین غر یب دیار مد ینه بود) *

3741
2

هفتاد و چند داغ شقایق -(تنها تر ین غر یب  دیار  مد ینه  بود) شعر شهادت امام محمد باقر(ع)
هفتاد و چند داغ شقایق

تنها تر ین غر یب دیار مد ینه بود
او مرد علم و زهد و وقار و سکینه بود
صد باب علم از کلماتش گشوده شد
در بین عالمان به خدا بی قرینه بود

این خا نواده نسل نجات و هدایتند

او نا خدای پنجمی این سفینه بود

نا ن آور همیشة هر کو دک یتیم

بر شانه های خستة او جای پینه بود

آتش گرفته باغ دلش از شراره ای

سهم امام خستة ما زهر کینه بود

همواره آسمان دلش رنگ لاله داشت

هفتاد و چند داغ شقایق به سینه بود

دشت نگاه او پُرِ گلهای اشک بود

یاد آور حکایت سقا و مشک بود

شاعر : یوسف رحیمی

  • شنبه
  • 15
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 19:21
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

کبوتر غریب -(باقر علوم عا لم ، عا لم آ ل پیمبر) *

3953
-1

 کبوتر غریب -(باقر علوم عا لم ،  عا لم آ ل پیمبر) شعر شهادت امام محمد باقر(ع)
کبوتر غریب

باقر علوم عا لم ، عا لم آ ل پیمبر

غربت و مظلومیت رو ، برده ارث از بابا حیدر

دلش از غصه گرفته ، غم و دردش بی شماره

غیر اشک چشم خیسش ، دیگه همدمی نداره

از شرار زهر دشمن ، آب شده پیکر خسته ش

غیر آه دل نداره ، مرحمی دل شکسته ش

یه کبوتر غریبه ، بی سر و سامونه حالش

می خواد پر بگیره اما ، سنگ غم خورده به بالش

*

پسرم بیا کنارم ، که دیگه رفتنی ام من

بیا تا برات بگم از ، ظلم و کینه های دشمن

به خدا یادم نمی ره ، اون همه ماتم و آزار

دشنام و سنگهای کینه ، خنده های سر بازار

مونده بود به زیر نعلِ اسبها لاله های چیده

روی نیزه های بی رحم ، می دیدم سر بریده

  • شنبه
  • 15
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 19:23
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

یادگار کربلا -(خاک بقیعت دل جلا، ای یادگار کربلا) *

4527
3

یادگار کربلا -(خاک بقیعت دل جلا، ای یادگار کربلا) شعر شهادت امام باقر ع

یادگار کربلا
خاک بقیعت دل جلا، ای یادگار کربلا
قدرش فزون تر از طلا، ای یادگار کربلا
شمعی شدی در زندگی، روشن نمودی سوختی
غم ها کشیدی از بلا، ای یادگار کربلا

ای آنکه در کرب و بلا، گفتی به عمه رازها
کن راز زینب برملا، ای یادگار کربلا
ای همصدای کودکان، همبازی بنت الحسین
کی می زنی دل را صلا، ای یادگار کربلا
ای آشنا با تشنگی، ای هم صدای العطش
دل بردی از اهل ولا، ای یادگار کربلا
ای آنکه بین حجره ات، در لحظه های آخرین
ذکرت حسین و کربلا، ای یادگار کربلا
فطرس به شام ماتمت، آخر چه گوید از غمت
چشمش به گریه مبتلا، ای یادگار کربلا

  • شنبه
  • 15
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 19:26
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

یاد -(یاد دارم که کربلا بودم) *

3285
1

  یاد -(یاد دارم که کربلا بودم) شعر شهادت امام محمد باقر(ع)
یاد
یاد دارم که کربلا بودم
از غریبی چه ناله ها کردم
جسم جدم میان مقتل بود
با رقیه چه گریه ها کردم

******
یاد دارم که باب بیمارم
خون دل از عدوی کین می خورد
خواست جد من کند یاری
لیک ناگهان زمین می خورد
******
یاد دارم که بزم شرم یزید
خیزران آتشی بر این دل زد
من خودم با دو چشم خود دیدم
عمه سر را به چوب محمل زد
******
یاد دارم که در خرابه ی شام
بر دلم کوه عقده ها مانده
آمدم من مدینه اما وای
عمه‌ی من رقیه جا مانده

  • شنبه
  • 15
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 19:28
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

قصه مظلومی -(كسی كه بود شكافنده‌ی تمام علوم) *

3449
2

قصه مظلومی -(كسی كه بود شكافنده‌ی تمام علوم) شعر شهادت امام باقر ع

قصه مظلومی

كسی كه بود شكافنده‌ی تمام علوم
هزار حیف كه از زهر كینه شد مسموم
سر تو باد سلامت یا رسول ‌الله
وصّی پنجم تو كشته شد، ولی مظلوم

گهی به زخم زبان قلب حضرتش خستند

گهی به خانه‌اش از كینه خصم برد هجوم

بسان مادر و آباء رنج دیده‌ی خویش

همیشه بود ز حقّ و حقوق خود محروم

به غربت علی و خاندان او سوگند

امام ما ز جهان رفت با دلی مغموم

هماره قصه مظلومی‌اش به خاك بقیع

بود ز غربت قبرش برای ما معلوم

ز دردهای نهانی كه بود در دل او

كسی نداشت خبر غیر خالق قیّوم

حیات او همه با درد و رنج و غصه گذشت

كه بود ظلم به اولاد مصطفی مرسوم

نه طاقت است زبان را به وصف غم‌هایش

نه ق

  • یکشنبه
  • 16
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 10:14
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

یادگار آخرین -(یا باقر از فرط غمت افسرده گشتیم) *

3503

یادگار آخرین -(یا باقر از فرط غمت افسرده گشتیم) شعر شهادت امام باقر ع

یادگار آخرین

یا باقر از فرط غمت افسرده گشتیم
از غصه جانسوز تو پژمرده گشتیم
هر شیعه در دل حجله داغ تو بسته
سنگینى داغت دل ما را شكسته

سوز دلت از سینه ات بار سفر ساخت

در سینه ما رفت و ما را دیده‏تر ساخت

پنجم امام و هفتمین معصوم هستى

جانم فدایت پس چرا مسموم هستى

اى صبر مطلق، گشته‏اى بى تاب از چه؟

اى كشتى عدل خدا، گرداب از چه؟

جسم شریفت از چه كم كم آب گشته

بنگر كه صادق از غمت بى تاب گشته

تو یادگار آخرینِ كربلایى

تو داغدار و دل غمینِ كربلایى

تفسیر دشت كربلا در سینه توست

دلها گرفتار غم دیرینه توست

با رفتنت دیگر تو آسوده ز دردى

داغ یتیمى را به صادق هدیه كردى

تار

  • یکشنبه
  • 16
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 10:23
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

لحظه‏هاى واپسین صبر -(دیده جانانه‏اى پر ابر بود) *

3233

لحظه‏هاى واپسین صبر -(دیده جانانه‏اى پر ابر بود) شهادت امام باقر(ع)
لحظه‏هاى واپسین صبر

دیده جانانه‏اى پر ابر بود
لحظه‏هاى واپسین صبر بود
آنكه در ذهنش هجوم دشنه داشت
یادگار آب، كامى تشنه داشت

بود اندر خاطرش آلاله‏ها

آخرین ساعات عمر لاله‏ها

در نگاه آخر پور حسین

موج مى‏زد كربلاى شور و شین

همچو جدش بیقرار بیقرار

روز عاشوراى عمرش ناله دار

روز آتش، روز خون، روز قیام

روز غارت غارت اهل خیام

گه نگاهش بود سوى خیمه‏گاه

گاه مى‏بردش میان قتلگاه

گاه دستانش به دست عمه بود

گاه آغوشش به بابا مى‏گشود

ز آنچه مى‏آزرد او، بیش از همه

بود غمهاى سه ساله فاطمه

یاد روزى كه هراسان مى‏دوید

دخترى آتش به دامان مى‏دوید

هرم آتش بس كه دامن مى‏گشود

از بیا

  • یکشنبه
  • 16
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 10:43
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

مدیحه -(اى به تو از خالق داور سلام) *

3358
1

مدیحه -(اى به تو از خالق داور سلام) حضرت امام محمد باقر (علیہ السلام)

مدیحه

اى به تو از خالق داور سلام

از لب جانبخش پیمبر سلام

اى پدر عالم هستى همه

نخل على یوسف فاطمه

شمس و قمر را به نسب اخترى

نسل امام از پدر و مادرى

اختر تابنده دانش تویى

بلكه شكافنده دانش توئى

عالم علم احد قادرى

باقرى و باقرى و باقرى

دانشى كل نقطه ‏اى از مكتبت

علم لِدُنى سخنى بر لبت

مدح تو از قول خدا در نبى است

خلق تو آیینه خلق نبى است

مام تو ریحانه بخل بتول

جابرت اورده سلام از رسول

اختر تابنده ماه رجب

مهر فروزنده ما رجب

شهر رجب را تو مهین كوكبى

ماه فروزان نخستین شبى

علم نهانى ز گلستان تو

پیر خرد طفل دبستان تو

هر نفست باغ گلى از كمال

هر

  • یکشنبه
  • 16
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 10:47
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

لوای حضرت باقر -(دلم پر مى ‏زند امشب براى حضرت باقر) *

3486

لوای حضرت باقر -(دلم پر مى ‏زند امشب براى حضرت باقر) شهادت امام باقر (ع)

لوای حضرت باقر

دلم پر مى ‏زند امشب براى حضرت باقر
كه گویم شرحى از وصف و ثناى حضرت باقر
ندیده دیده ى گیتى به علم و دانش و تقوا
كسى را برتر و اعلم به جاى حضرت باقر

ز بهر رفع حاجات و نیاز خویش گردیده

سلاطین جهان یكسر گداى حضرت باقر

زبان از وصف او لكن، قلم از مدح او عاجز

كه جز حق كس نمى ‏داند بهاى حضرت باقر

نزاید مادر گیتى ز بهر خدمت مردم

به جود و بخشش و لطف و سخاى حضرت باقر

به ذرات جهان یكسر بود او هادى و رهبر

كه جان عالمى گردد فداى حضرت باقر

برو كسب فضیلت كن چو مردان خدا اى دل

ز بحر دانش بى منتهاى حضرت باقر

اگر گردد شفیع ما بنزد خالق یكتا

بهر هر دردى شفا بخشد دع

  • یکشنبه
  • 16
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 10:49
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

شوق لقا -(بـه سر مـی پـرورانم من هوای حضرت بـاقر (ع)) *

3444

شوق لقا -(بـه سر مـی پـرورانم من هوای حضرت بـاقر (ع)) امام محمد باقر (ع)
شوق لقا

بـه سر مـی پـرورانم من هوای حضرت بـاقر (ع)
بـه دل باشد مرا شوق لقای حضرت باقر (ع)
زعشقش جان من بر لب رسیده کس نمی دانـد
کـه نبود چاره ساز من سوای حضرت باقر (ع)

به گوشم هاتف غیبی سرود این نکته را دیشب

که باشد رخش دانش زیر پای حضرت باقر (ع)

بـه رستـاخیز گر خواهی نجات از گرمی محشر

بــرو در سایــه ظــل همــای حضرت باقر (ع)

خـرد عــاجز بــود ز اوصاف بــی پایان آن سـرور

کمیت لفظ لنگ است از ثنای حضرت باقر (ع)

جـــلـــال و شــان و قــدر آن امــام پــاکبازان را

نمی داند کسی غیر از خدای حضرت باقر (ع)

«رضایی» ایـــستــاده بـــر در دولت سرای او

چــو سائـل مـنتظر بهر ع

  • یکشنبه
  • 16
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 10:51
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

شعر «شبهای بقیع » -(در جهان، هم شأن و همتائی کجا دارد بقیع) *

5019

شعر «شبهای بقیع » -(در جهان، هم شأن و همتائی کجا دارد بقیع) شهادت امام محمد باقر (علیه السلام)

شعر «شبهای بقیع »

در جهان، هم شأن و همتائی کجا دارد بقیع
چونکه یکجا، چار محبوب خدا دارد بقیع
نور چشمان رسول و، پور دلبند بتول
صادق و سجاد و باقر، مجتبی دارد بقیع

خلق شد عالم ز یُمن خلقت آل عب
یک تن از پنج تن آل عبا دارد بقیع
همدم دلدادگان و، محرم محراب راز
هست زین العابدین، بنگر چه ها دارد بقیع
حاصل آیات قرآن، باقرِ علم رسول
وارث فضل و کمال انبیا دارد بقیع
صادق آل محمّد، ناشر احکام حق
دین و دانش را، رئیس و پیشوا دارد بقیع
در نظر آید، زمین بر چرخ سنگینی کندد
بس که خاکش گوهر سنگین بها دارد بقیع
گرچه تاریک است، در ظاهر ندارد یک چراغ
همچو ایوانِ نجف نور و صفا

  • یکشنبه
  • 16
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 11:01
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب
 وحید قاسمی

شعر شهادت امام باقر(ع)-(مانده داغی عظیم بر جگرت) * وحید قاسمی

2513

شعر شهادت امام باقر(ع)-(مانده داغی عظیم بر جگرت) مانده داغی عظیم بر جگرت
عکس راسی به نیزه،در نظرت
سر بازار شام و بزم شراب
چه بلاهایی آمده به سرت
هر شب جمعه خون دل خوردی
پای ذکر مصیبت پدرت
پای روضه به جای قطره ی اشک
خون و خونابه ریخت از بصرت
می توان دید عکس زینب را
بین قاب کبود چشم ترت
سوختی سرو باغ فاطمیون
زهر آتش زده به برگ وبرت
گر گرفته فضای حجره ی تان
تحت تاثیر آه شعله ورت
مهر و تسبیح کربلایت را
داده ای ارثیه به گل پسرت

شاعر : وحید قاسمی

  • شنبه
  • 22
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 08:07
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر شهادت امام باقر(ع) (دلم اسير دام تو ، نشسته ام به بام تو) *

3019
2

شعر شهادت امام باقر(ع) (دلم اسير دام تو ، نشسته ام به بام تو) دلم اسير دام تو ، نشسته ام به بام تو
چشمه ي چشم اشک من، روان شده به نام تو
*****
به عشق تو مشوّشم، ز غربتت در آتشم
بياد قبر خاکيت، ز سينه آه مي کشم
*****
نشسته ام بپاي تو، جوونيم فداي تو
بر سر و سينه مي زنم، به ماتم و عزاي تو
*****
در سفر کرببلا، تو ديده اي رنج و بلا
ز تيغ و نيزه ها شدي، به درد و غصه مبتلا
*****

خون چکيده ديده اي، قد خميده ديده اي
سر بريده ي به ني، دست بريده ديده اي
*****
زهر ستم چشيده اي، بار گران کشيده اي
به کوفه و شام بلا، زخم زبان شنيده اي
*****
زينب خسته ديده اي، دو دست بسته ديده اي
ز بامها به سنگ کين، سر شکسته ديده اي
*****
خروش و ناله ديده اي، داغ سه ساله ديده اي
ز ضرب

  • شنبه
  • 22
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 11:23
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر شهادت امام محمد باقر ع -(اى فروزان گهرِ پاكِ بقيع) *

9270
5

شعر شهادت امام محمد باقر ع -(اى فروزان گهرِ پاكِ بقيع) شعر شهادت امام محمد باقر ع

اى فروزان گهرِ پاكِ بقيع
گل پرپرشده در خاك بقيع
با سلامت كنم آغاز كلام
اى ترا! ختم رُسُل گفته سلام

پنجمين حجّت و هفتم معصوم
بابى اَنْتَ كه گشتى مسموم
اى فداى حق و قربانى دين!
كرده يك عمر نگهبانى دين!
تنت از درد و الم كاسته شد
تا كه دين قامتش آراسته شد
اى ز آغاز طفوليت خويش
بوده در رنج و غم و درد، پريش
از عدو ظلم و شرارت ديده
چون پدر رنج اسارت ديده
خار در پا و رَسَن در بازو
رفته اى با اُسرا در هر سو
كرده خون خاطرت اى شمع ولا
محنت واقعه كربوبلا
كربلا ديده اى و كوفه و شام
اى شهيد از اثر ظلم هشام
آتش غم پر و بالت را سوخت
زهر كين، شعله به جانت افروخت
اثر زهرِ به زين آلو

  • چهارشنبه
  • 19
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 20:35
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

شعر شهادت امام محمد باقر علیه السلام -(ای دومین محمد و ای پنچمین امام) *

5522

شعر شهادت امام محمد باقر علیه السلام -(ای دومین محمد و ای پنچمین امام) شعر شهادت امام محمد باقر علیه السلام

ای دومین محمد و ای پنچمین امام

از خلق و از خدای تعالی تو را سلام

چشم و چراغ فاطمه، خورشید هفت نور

روح و روان احمد و فرزند چار امام

آن هفت نور روشنی چشم هفت آفتاب

آن چار امام خود پدر این چهار امام

وصف تو را نگفته خدا جز به افتخار

نام تو را نبرده نبی جز به احترام

هم ساکنان عرش به پایت نهاده رخ

هم طایران سدره به دستت همیشه رام

حکم خدا به همت تو گشته پایدار

دین نبی به دانش تو مانده مستدام

با آنهمه جلال و مقامی که داشتی

دیدی ستم ز خصم ستمگر علی الدوام

گه دید چشم پاک تو بیداد از یزید

گاهی شنید گوش تو دشنام از هشام

گریند در عزای تو پیوسته مرد و زن

  • چهارشنبه
  • 19
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 20:40
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

شعر شهادت امام محمد باقر ع -(فلك امان ز تو و ظلم بي نهايت تو) *

10630
4

شعر شهادت امام محمد باقر ع -(فلك امان ز تو و ظلم بي نهايت تو) شعر شهادت امام محمد باقر ع

فلك امان ز تو و ظلم بي نهايت تو

ز بدو خلقت عالم هميشه عادت تو

به پيروان فرامين قادر متعال

هميشه بغض و حسد كينه و عداوت تو

به دستگيري نوباوگان شير خدا

به عاشقان شهادت بود جسارت تو

چرا به ال علي ظلم بي حساب نمودي

نشد به عترت طه دمي رعايت تو

به غاصبان حقوق علي و آل علي

رسيده در همه جا ياري و حمايت تو

به پيشگاه خدا مورد قبول نباشد

به جز رضايت آل علي ندامت تو

اسير دست هشام باقر العوم چرا

كجا بباد فنا رفته آن مروت تو

امام باقري مسموم ايديب بني مروان

گتوردي ناليه كون و مكان دنياني

وروبدي شيعه لرين قلبينه يارا اودني

گتوردي ناليه جنتده شخص طاهاني

يارا وروبد

  • چهارشنبه
  • 19
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 21:05
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

مـرا زدنـــد ، ولی نیـسـت گــوش مـن پـاره *

2876
5

مـرا زدنـــد ، ولی نیـسـت گــوش مـن پـاره سلام حضـرت بـاقــر بـه سـاحـت تـو سـلام
سـلام هــادی خـلــق خــدا ســلام ، امــام
تو بـاقــری و شکـافـنــده ی تمـامـی ِ عـلـم
محـمــدی و بــرازنــده ای تـو بــر ایــن نـــام
سـرآمــدی تــو ز مـجــمــوع پختـگــان خــرد
و اهـل عـلـم و بـزرگان بـه درگه تو چو خـام
فــدای قـبــر و مــزار بــدون شـمــع و چــراغ
شـدم اسیــر بقـیـعـت چـو کفـتــران در دام
سـکـــوت می کـنـــم و تـو غـزل ادامـه بـده
کـه بشـنــوم ز زبـان تـو حـرف ، یـا که کـلام
چه هـا بگویـم از ایـن حـال ناخـوشـم بهـرت
غمـی به سینه ی خـود دارم از زمـان قیـام
مـرا زدنـــد ، ولی نیـسـت گــوش مـن پـاره
ز دخـتـــران ، ربـودنــد ، گــوشـــواره

  • یکشنبه
  • 30
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 06:34
  • نوشته شده توسط
  • سید اهل قلم
ادامه مطلب

پیامک تسلیت به مناسبت شهادت امام باقر ع *

5049
12

پیامک تسلیت به مناسبت شهادت امام باقر ع پیامک تسلیت به مناسبت شهادت امام باقر ع

یک عمر سوخت قلب تو از کینه هشام آن دشمن سیاه دل بى حیاى تو

تنها نه در عزاى تو چشم بشر گریست آن دشمن سیاه دل بى حیاى تو

اى خفته همچو گنج، به ویرانه بقیع پر مى‏ زند کبوتر دل، در هواى تو

در را به روى امت اسلام بسته‏ اند آن گمرهان که بى خبرند از صفاى تو

############################

السلام علیک یا ابا جعفر یا محمد بن علی ایها الباقر یابن رسول الله انا توجهنا واستشفعنا وتوسلنا بک الی الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله

############################

بـه سر مـی پـرورانم من هوای حضرت بـاقر (ع)
بـه دل باشد مرا شوق لقای حضرت باقر

  • دوشنبه
  • 1
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 18:53
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

شهادت امام باقر(ع) به همراه دانلود سبک -(یه آقای خسته روضه خون کربلا شده) * رضا تاجیک

4394
1

شهادت امام باقر(ع) به همراه دانلود سبک -(یه آقای خسته روضه خون کربلا شده) یه آقای خسته روضه خون کربلا شده
به یاد شاه تشنه لب داره جگرم می سوزه
نشسته روبروی من دل مادرم می سوزه۲
دارم میرم بی کس وتنها با چشمای شبیه دریا
سر میذارم رو پای زهرا
أنا الغریب أنا الغریب ۳
***
با اثر این زهر مسافر شهر غربتم
آثار شهادت پیدا شده روی صورتم
تنم پر از ورم شده به خدا زپا فتادم
آتیشه پا تا به سرم یکی برسه به دادم
دیگه به من نفس حرومه یه دنیا غم بین گلومه
ای پسرم کارم تمومه
أنا الغریب أنا الغریب ۳
****
پسر عزیزم به کنار بسترم بیا
وصیت من رو بگو به تموم حاجیا
برام تا ده سال تو منا مجلس عزا بگیرن
اجر عزاداریشونو از خود خدا بگیرن
لباسی که برای احرام پوشیده ام وقت دعاهام
بذار برام بین کف

  • دوشنبه
  • 1
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 23:19
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

ترکیب بند شهادت امام باقر و گریز به روضه ی شام -( ما در بهشت مرغ غزلخوان باقریم ) * جعفر ابوالفتحی

3633
7

ترکیب بند شهادت امام باقر و گریز به روضه ی شام  -( ما در بهشت مرغ غزلخوان باقریم ) ترکیب بند شهادت امام باقر و گریز به روضه ی شام

ما در بهشت مرغ غزلخوان باقریم
در گوشه ای ز صحن شبستان باقریم
بوسه زنان پای غلامان باقریم
بیچاره ایم و دست به دامان باقریم
آنقدر لطف و جود و کرم کرده است که
همواره زیر بارش باران باقریم
از داغ قبر خاکی او لطمه می زنیم
بر سینه و به سر زده گریان باقریم
یکتا امام اهل نظر یک نظر فقط
آقا نمی کنی تو ضرر یک نظر فقط
گرد و غبار قبر شما بهتر از بهشت
یک نخ ز شال آل عبا بهتر از بهشت
من که ز تو بهشت برینی نخواستم
از من لب و ز تو کف پا بهتر از بهشت
جنت برای اهل نظر.... یک نگاه کن ...
رحمی کنی به حال گدا بهتر از بهشت
شمعی کنار پنجره های بقیع نیست
گریه کنار پنجره

  • چهارشنبه
  • 9
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 20:04
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر شهادت امام باقر(ع) (عشق آمد و مقابل من دفتری گشود) *

2241

شعر شهادت امام باقر(ع) (عشق آمد و مقابل من دفتری گشود) عشق آمد و مقابل من دفتری گشود
مرغ دلم بهانه گرفت و پری گشود
بال و پری زدم به بلندای آسمان
از لطف خود خدای کریمان دری گشود
احرام سرخ بر تن من بود و ناگهان
دیدم که روبه روم در اخضری گشود
در آن طرف تمامی عالم بهشت بود
یک لحظه نور، پرده زیباتری گشود
بر روی دیدگان پر از التماس من
باری تعال چهره یک سروری گشود
به به چه سروری که مَلَک مست بوی او
جمعی ز انبیاء همه مبهوت روی او
نامش محمد است و لقب باقرالعلوم
عالِم ترین رجال عرب باقرالعلوم
در روز اولي که قدم در جهان گذاشت
گردیده است فخر رجب، باقرالعلوم
تا اینکه می برم به زبان نام اطهرش
شیرین شود دهان چو رطب؛ باقرالعلوم
تابنده تر ز او نبود کس میان روز
زیب

  • شنبه
  • 22
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 11:31
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

غزل شهادت امام باقرعلیه السلام (ای جلوه حق در تو عیان حضرت باقر) *

3740
3

غزل شهادت امام باقرعلیه السلام (ای جلوه حق در تو عیان حضرت باقر) ای جلوه حق در تو عیان حضرت باقر

مدح تو فزونتر ز بیان حضرت باقر

شاهان همگی سائل درگاه رفیعت

ای پادشه پادشهان حضرت باقر

باید که کند فخر گدای سر کویت

بر جمله سلاطین جهان حضرت باقر

تو حجت داداری و دشمن به چه جرمی

با زهر تو را کشته چنان حضرت باقر

در ماتم تو ای گل کلزار حسینی

گریند همه عالمیان حضرت باقر

افسوس که زد آتش زهر ستم خصم

یکباره تو را شعله به جان حضرت باقر

فریاد که از سوزش آن زهر شرربار

رفته ز تنت تاب و توان حضرت باقر

خون شد به دلت چونکه همه عمر شنیدی

از دشمن و دوست زخم زبان حضرت باقر

از کودکی ات ظلم و ستم دیدی و کردی

در سینه غم خویش نهان حضرت باقر

با خاطره های سفر شام هما

  • چهارشنبه
  • 11
  • آبان
  • 1390
  • ساعت
  • 20:30
  • نوشته شده توسط
  • حیدریم
ادامه مطلب

شعر شهادت امام باقر(ع) (لبم شهد و دهانم چشمه و فيض و کلامم جان ) *

2663
2

شعر شهادت امام باقر(ع) (لبم شهد و دهانم چشمه و فيض و کلامم جان ) لبم شهد و دهانم چشمه و فيض و کلامم جان
سزد با جان خود ريزم به خاک پاي جانانش
امام پنجم و معصوم هفتم حضرت باقر
که تا شام ابد بادا سلام از حي منانش
لقب باقر، محمّد نام او، کنيه ابا جعفر
تعالي الله از اين کنيه و اين نام و عنوانش
رجال علم از صبح ازل، مرهون گفتارش
جهان فضل تا شام ابد، مديون احسانش
سجود آورده خلقت از پي تعظيم بر خاکش
سلام آورده جابر از رسول حسن سبحانش
عجب نبود اگر در باغ رضوان پاي بگذارد
اگر در حشر، شيطان دست خود آرد به دامانش
عجب ني گر شفا بخشد نگاهش چشم جابر را
که هر کس درد دارد خاک کوي اوست درمانش
چراغ روشن دل‌هاست قبر بي چراغ او
چه غم گر نيست شمع و آستان و سقف و ايوانش
نسيمي از

  • شنبه
  • 22
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 08:38
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد