شهادت امام محمد باقر (ع)

مرتب سازی براساس
 حسن کردی

شهادت امام محمد باقر(ع) -(دیده در کودکی اش داغ کبوترها را ) * حسن کردی

666

شهادت امام محمد باقر(ع) -(دیده در کودکی اش داغ کبوترها را ) دیده در کودکی اش داغ کبوترها را

تبر و سوختن جان صنوبرها را

راوی مقتل سرخی ست که می سوزاند

شرح ان صفحه به صفحه همه دفترها را

تیغ بی مهر عطش بود و لب کودک ها

دیده او چهره ی شرمنده ی مادر ها را

عمه را دیده که در بی کسی عصر حرم

گره بر روی گره می زده معجر ها را

انکه خود درد کشیده ست فقط می فهمد

پای پر ابله و گریه ی دختر ها را

مقتل از جانب او گفت که عمه جانش

دیده بر زیر گلو کُندی خنجر ها را

ناگهان در وسط هلهله ها می چیدند

روی سرنیزه ی بی رحمی خود سره

  • یکشنبه
  • 10
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 09:19
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 محمود اسدی

زمزمه/حجّت پنجم از دین خدا منم * محمود اسدی

648

زمزمه/حجّت پنجم از دین خدا منم حجّت پنجم از دین خدا منم
شهید زنده ی کرب وبلا منم
از کودکی رنج و بلا را دیدم
گیسو پریشان عمّه ها را دیدم

دم غروب ما رو به غم نشوندن و
خیمه هامون رو به آتیش کشوندن و
خدا می دونه کربلا بد سوختم
وقتی یکی سه ساله رو زد سوختم
خولی برای غارت اومد سوختم

چی بگم ای خدا از درد شهر شام
آخه چجور بگم از مجلس حرام
شامیا تا غربت ما رو دیدن
به حال و روز و اشک ما خندیدن
با خنده بزم می گساری چیدن
*******
شائق
اللهّم عجّل لولیک الفرج

  • پنج شنبه
  • 16
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 18:44
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب

امام محمد باقر(ع) -(باقرِ آلِ عَبايم من مُحرّم ديده ام) *

231

امام محمد باقر(ع) -(باقرِ آلِ عَبايم من مُحرّم ديده ام) باقرِ آلِ عَبايم من مُحرّم ديده ام
روزِ عاشورا و جَنگ و خون و ماتَم ديده اَم

بَعدِ چَندین سال از آن اَیُام سالِ شَصت و یک
یاد دارَم آنچه از خوبانِ عالَم دیده اَم

کُودَکی بُودَم که در بازارِ داغِ کَربَلا
عاشقان را نَقدِ جان بَر کَف مُصَمّم دیده اَم

كُودَكی لَب تَشنه بُودَم در کنارِ عَلقَمَه
مَشک های خالی و چشمانِ پُر نَم دیده اَم

یاد دارم شُور و شُوقِ هُمّتِ عُشاق را
جِلوهء اِیثار و اِیمان را دَمادَم دیده اَم

در تَقابُل با سپاهِ کُفر در میدانِ رَزم
عاشقان را در صُفوفِ حَق مُنظم دیده اَم

ظُهرِ عاشُورا نَمازِ عشق در میدانِ جَنگ
چون بپا می شد هِزاران اِبنِ مُلجَم دیده اَم

یاد دارم از وداعِ آخرِ جَدّم حسین
شَمه ای از حال و روزِ حَشرِ اَعظم دیده اَم

گر چه از ظُلمِ عَدو هر لَحظه دِلها خون شدَند
زَخمِ هِجران را زِ هر مُحنَت مُقدَم دیده اَم

آتَشِ ظُلم و سِتم چون خيمه را در بَر گِرفت
عَمّه اَم را در مَقامِ صَبر مُحكم ديده اَم

قَتلگاهی با صَفا اَجسادِ خونين بی كفَن
روی خاکِ کَربَلا اُوراقِ مُبهَم دیده اَم

کُودَکی بُودَم میانِ کاروانِ نیزه ها
روز و شَب چون اَبر می بارید نَم نَم دیده اَم

بر سَر آمد عُمرِ من امّا نمی آید به سَر
آنچه را در قَتلگاه و نَهرِ عَلقم دیده اَم

  • یکشنبه
  • 15
  • مرداد
  • 1402
  • ساعت
  • 13:39
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شعر شهادت امام باقر(ع) (تنها تر ین غر یب دیار مد ینه بود) *

2752

شعر شهادت امام باقر(ع) (تنها تر ین غر یب  دیار  مد ینه  بود) تنها تر ین غر یب دیار مد ینه بود
او مرد علم و زهد و وقار و سکینه بود
صد باب علم از کلماتش گشوده شد
در بین عالمان به خدا بی قرینه بود
این خا نواده نسل نجات و هدایتند
او نا خدای پنجمی این سفینه بود
نا ن آور همیشة هر کو دک یتیم
بر شانه های خستة او جای پینه بود
آتش گرفته باغ دلش از شراره ای
سهم امام خستة ما زهر کینه بود
همواره آسمان دلش رنگ لاله داشت
هفتاد و چند داغ شقایق به سینه بود
دشت نگاه او پُرِ گلهای اشک بود
یاد آور حکایت سقا و مشک بود

  • یکشنبه
  • 23
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 11:55
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر شهادت امام باقر(ع) (باقر علوم عا لم ، عا لم آ ل پیمبر) *

3213

شعر شهادت امام باقر(ع) (باقر علوم عا لم ،  عا لم آ ل پیمبر) باقر علوم عا لم ، عا لم آ ل پیمبر
غربت و مظلومیت رو ، برده ارث از بابا حیدر
دلش از غصه گرفته ، غم و دردش بی شماره
غیر اشک چشم خیسش ، دیگه همدمی نداره
از شرار زهر دشمن ، آب شده پیکر خسته ش
غیر آه دل نداره ، مرحمی دل شکسته ش
یه کبوتر غریبه ، بی سر و سامونه حالش
می خواد پر بگیره اما ، سنگ غم خورده به بالش
پسرم بیا کنارم ، که دیگه رفتنی ام من
بیا تا برات بگم از ، ظلم و کینه های دشمن
به خدا یادم نمی ره ، اون همه ماتم و آزار
دشنام و سنگهای کینه ، خنده های سر بازار
مونده بود به زیر نعلِ اسبها لاله های چیده
روی نیزه های بی رحم ، می دیدم سر بریده

  • یکشنبه
  • 23
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 16:43
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر شهادت امام باقر(ع) (یاد دارم که کربلا بودم) *

3066
0

شعر شهادت امام باقر(ع) (یاد دارم که کربلا بودم) یاد دارم که کربلا بودم
از غریبی چه ناله ها کردم
جسم جدم میان مقتل بود
یاد دارم که باب بیمارم
خون دل از عدوی کین می خورد
خواست جد من کند یاری
لیک ناگهان زمین می خورد
یاد دارم که بزم شرم یزید
خیزران آتشی بر این دل زد
من خودم با دو چشم خود دیدم
عمه سر را به چوب محمل زد
یاد دارم که در خرابه ی شام
بر دلم کوه عقده ها مانده
آمدم من مدینه اما وای
عمه‌ی من رقیه جا مانده
با رقیه چه گریه ها کردم

  • یکشنبه
  • 23
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 16:47
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

رباعی زیبا برای شهادت امام باقر(ع) (زمین و آسمان ای شیعه در حزن و غم است امشب) *

2895
-1

رباعی زیبا برای شهادت امام باقر(ع) (زمین و آسمان ای شیعه در حزن و غم است امشب) زمین و آسمان ای شیعه در حزن و غم است امشب
همه اوضاع عالم زین مصیبت در هم است امشب
امام پنجمین شد کشته از زهر هشام دون
مدینه غم سرا از این غم و زین ماتم است امشب

  • دوشنبه
  • 24
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 04:16
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

پيامک شهادت امام باقر(ع) (ای باقر علم نبی، فرزند حیدر) *

3632

پيامک شهادت امام باقر(ع) (ای باقر علم نبی، فرزند حیدر) ای باقر علم نبی، فرزند حیدر
از ما شفاعت کن اماما روز محشر
کی می شود قبر تو را در بربگیرم
پروانه سان دورت بگردم تا بمیرم

  • دوشنبه
  • 24
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 04:35
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

پيامک شهادت امام باقر(ع) (پنجمین حجّت و هفتم معصوم ) *

3844
1

پيامک شهادت امام باقر(ع) (پنجمین حجّت و هفتم معصوم ) پنجمین حجّت و هفتم معصوم
بابى اَنْتَ که گشتى مسموم
اى فداى حق و قربانى دین
کرده یک عمر نگهبانى دین

  • دوشنبه
  • 24
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 07:27
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

پيامک شهادت امام باقر(ع) (زهر ستم زد شرر به پیکر اطهرش) *

4211
2

پيامک شهادت امام باقر(ع) (زهر ستم زد شرر به پیکر اطهرش) زهر ستم زد شرر به پیکر اطهرش
تو آگهی ای خدا، چه آمده بر سرش
به گوش اهل ولا می رسد این زمزمه
ز کینه پرپر شده دست گل فاطمه

  • دوشنبه
  • 24
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 07:41
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر شهادت امام باقر(ع) (یا باقر از فرط غمت افسرده گشتیم) *

2450

شعر شهادت امام باقر(ع) (یا باقر از فرط غمت افسرده گشتیم) یا باقر از فرط غمت افسرده گشتیم
از غصه جانسوز تو پژمرده گشتیم
هر شیعه در دل حجله داغ تو بسته
سنگینى داغت دل ما را شكسته
سوز دلت از سینه ات بار سفر ساخت
در سینه ما رفت و ما را دیده‏تر ساخت
پنجم امام و هفتمین معصوم هستى
جانم فدایت پس چرا مسموم هستى
اى صبر مطلق، گشته‏اى بى تاب از چه؟
اى كشتى عدل خدا، گرداب از چه؟
جسم شریفت از چه كم كم آب گشته
بنگر كه صادق از غمت بى تاب گشته
تو یادگار آخرینِ كربلایى
تو داغدار و دل غمینِ كربلایى
تفسیر دشت كربلا در سینه توست
دلها گرفتار غم دیرینه توست
با رفتنت دیگر تو آسوده ز دردى
داغ یتیمى را به صادق هدیه كردى
تاریكى صحن تو بر غربت گواه است
شمعى ندارد قبر تو بى بار

  • شنبه
  • 22
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 13:16
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر شهادت امام باقر(ع) (از روز ازل شور حسیني به سر افتاد) *

3130
6

شعر شهادت امام باقر(ع) (از روز ازل شور حسیني به سر افتاد) از روز ازل شور حسیني به سر افتاد
از داغ غمش سوختم و بال و پر افتاد
هر قلب شکسته تپشش ذکر حسين است
با ذکر حسين در دل عالم اثر افتاد
آنقدر من از کرببلا مست و خرابم
کز بدو تولد عطشش در جگر افتاد
صد پاره ز غم شد دل غرقابه به خونم
آن روز که در وادي عشقم گذر افتاد
آن لحظه که گلها ز عطش سوخته بودند
ديدم ز فرس خوني و زخمي قمر افتاد
يکباره سر و پاي وجودم همگي سوخت
آندم که حسين بر سر نعش پسر افتاد
جانسوزتر از آن همه دردي که کشيدم
ديدم سر شش ماهه چو گل، از شجر افتاد
يک خنجر غرقابه به خون ديدم و مُردم
آن لحظه که بر گودي مقتل نظر افتاد
گوئي که همه بال ملائک ز شرر سوخت
تا بر تن هر خيمه ز کينه شرر افتاد
اي و

  • شنبه
  • 22
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 08:23
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

پيامک شهادت امام باقر(ع) (یک عمر سوخت قلب) *

2663

پيامک شهادت امام باقر(ع) (یک عمر سوخت قلب) یک عمر سوخت قلب تو از کینه هشام

آن دشمن سیاه دل بى حیاى تو
تنها نه در عزاى تو چشم بشر گریست

آن دشمن سیاه دل بى حیاى تو

  • یکشنبه
  • 23
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 05:18
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

پيامک شهادت امام باقر(ع) (انديده ديده ى گيتى) *

2762

پيامک شهادت امام باقر(ع) (انديده ديده ى گيتى) نديده ديده ى گيتى به علم و دانش و تقوا
كسى را برتر و اعلم به جاى حضرت باقر

  • یکشنبه
  • 23
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 05:07
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر شهادت امام باقر(ع) (گرچـه امشب پـیـکـرم می سوزد از زهـر جفا) *

3325
3

شعر شهادت امام باقر(ع) (گرچـه امشب پـیـکـرم می سوزد از زهـر جفا) گرچـه امشب پـیـکـرم می سوزد از زهـر جفا
خـوب شـد،راحـت شـدم از غصّه هــای کــربـلا
روضـه خــوانِ کــربـلا و مـــادرم زهـــرا شـدم
سوخـتــم از مــاجـــرای پـهـلـوی خـیــرالنـســا
گـرچـه این زهـر هشام بـی حـیـا جـانـم گرفت
شیشه ی عمـرم شکسته شد میـان خیمه هـا
مـن تــمــام مـــاجـــرای کــــربــلا را دیـــده ام
عمـر مـن ســر شد مـیــان گــریــه و بــزم عــزا
بـا دو چشم خـویـش دیدم حلق اصغر پـاره شد
آنچنان تیر سه پر را زد که شد رأسش شد جدا
بـا دو چشم خـویـش دیدم اربـاً اربـا شد عـلــی
داغ اکــبـــر آتـــشــی زد بــــر دل خــون خـــدا
بـا دو چشم خـویـش دیدم مشک سقا پاره شد
فـرق او از ضـرب کـیـنـه ش

  • شنبه
  • 22
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 12:15
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر شهادت امام باقر(ع) (کسی که کودکی اش راس ساعت سر بود) *

4098
1

شعر شهادت امام باقر(ع) (کسی که کودکی اش راس ساعت سر بود) کسی که کودکی اش راس ساعت سر بود
رسیده بود به حرفی که حرف آخر بود
تمام خاطره ی کودکی این آقا
پراز حضور غریب گلو وخنجر بود
ز کودکی خودش تا خودِ همین حالا
همیشه منتظر مردِ آب آور بود
تمام غصه اش این بود که گلوش چرا
بزرگ تر ز گلوی علی اصغر بود؟
تو یک طرف همه ی علم یک طرف اما
چگونه بود که این کفّه ها برابر بود
همین که زهر اثر کرد مرد با خود گفت
هشام هرچه که بود از یزید بهتر بود
مهدی رحیمی

  • شنبه
  • 22
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 12:10
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام محمدباقر (ع) (خسته دربند غمم،بال وپرم میسوزد) *

2909
3

اشعار شهادت امام محمدباقر (ع) (خسته دربند غمم،بال وپرم میسوزد) خسته دربند غمم،بال وپرم میسوزد
نفسم با جگر شعله ورم میسوزد
با دلم زهر چه کرده است خدا میداند
جگرم نه که ز پا تا به سرم میسوزد
دست وپا میزنم و ذکر لبم یا زهراست
گوشه حجره همه برگ و برم میسوزد
زانهمه ظلم که دشمن به سرم آورده
درغمم زار نشسته پسرم میسوزد
گرچه در آتشم و پا به زمین میکوبم
قصه ی کرب وبلابیشترم میسوزد
هرکه این قصه شنیدست ولی من دیدم
خون دل خوردم و شب تا به سحر نالیدم
هستی ما همه در کربببلا رفت به باد
چه به روز دل زینب که نیامد ای داد
ارباًاربا بدن شبه پیمبر از تیغ
دست عباس قلم شد به روی خاک افتاد
دشنه و تیغ وسنان،سنگ و عصا یک لشگر
غرق خون تشنه لبی خسته تنها فریاد
شهدا را همه سر بر سرن

  • چهارشنبه
  • 19
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 16:34
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام محمدباقر (ع) (اى زمین و آسمان سوگوار غربتت) *

3257
3

اشعار شهادت امام محمدباقر (ع) (اى زمین و آسمان سوگوار غربتت) اى زمین و آسمان سوگوار غربتت
آفتاب صبحدم، سنگ مزارغربتت
بر جبین فصل‏ها هر یک نشان داغ توست
اى گریبان خزان، چاک از بهارغربتت
یک بقیع اندوه و ماتم یک مدینه اشک وخون
سینه‏‎هامان یک به یک آیینه دار غربتت
پاک شد آیینه از زنگ، اى تماشایى‏‎ترین
شستشو دادیم دل را، باغبار غربتت
شب سیه پوش از غم و اندوه بى‎پایان توست
شرمگین خورشید، ازشب‎هاى تارغربتت
اى بقیعت عاشقان را کعبه عشق وامید
سینه چاکیم از غم تو، بى قرارغربتت
شهر یثرب داغدار خاطرات رنج توست
خم شده پشت مدینه زیربار غربتت
مى‎‏تپددل‎هاى عاشق در هواى نامتو
با غمى خو کرده هر یک در کنارغربتت
کاش مى‎‏شد روشناىتربت پاک تو بود
چلچراغ اشک ما در شام تارغربت

  • پنج شنبه
  • 20
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 03:54
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر شهادت امام باقر(ع) (ياد دارم كه كربلا بودم) *

3029
4

شعر شهادت امام باقر(ع) (ياد دارم كه كربلا بودم) ياد دارم كه كربلا بودم
از غريبي چه ناله ها كردم
جسم جدم ميان مقتل بود
با رقيه چه گريه ها كردم
******
ياد دارم كه باب بيمارم
خون دل از عدوي كين مي خورد
خواست جد من كند ياري
ليك ناگهان زمين مي خورد
******
ياد دارم كه بزم شرم يزيد
خيزران آتشي بر اين دل زد
من خودم با دو چشم خود ديدم
عمه سر را به چوب محمل زد
******
ياد دارم كه در خرابه ي شام
بر دلم كوه عقده ها مانده
آمدم من مدينه اما واي
عمه‌ي من رقيه جا مانده

  • شنبه
  • 22
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 12:07
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر شهادت امام باقر(ع) (سوغات ما از کربلا درد و محن بود) *

8058
3

شعر شهادت امام باقر(ع) (سوغات ما از کربلا درد و محن بود) سوغات ما از کربلا درد و محن بود
پژمردگيّ لاله هاي در چمن بود
من تشنگي در خيمه را احساس کردم
ياد از دو دست خوني عباس کردم
من کودکي بودم که آهم را شنيدند
ديدم سر جد غريبم را بريدند
من ديده ام در وقت تشييع جنازه
اسبان دشمن را که خورده نعل تازه
من با خبر هستم ز باغي پر شکوفه
خورشيد را بر نيزه ديدم بين کوفه
گر چه که من مسموم از زهر هشامم
من کُشته ي ويرانه اي در شهر شامم
ديدم که پر مي زند همسنگر من
در خاطرم شد زنده ياد مادر من

  • شنبه
  • 22
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 08:01
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر شهادت امام باقر(ع) (هفتم ماه است و باید چشم ها گریه کنند) *

2869

شعر شهادت امام باقر(ع) (هفتم ماه است و باید چشم ها گریه کنند) هفتم ماه است و باید چشم ها گریه کنند
پا به پای روضه های هل اتی گریه کنند
این قبیله بی نیاز از روضه خوانی منند
که فقط کافی است گویم کربلا گریه کنند
با همین گریه است که یک چند روزی زنده اند
پس چه بهتر اینکه بگذاریم تا گریه کنند
حال که گریه کن مردی ندارد این غریب
لااقل زن­ها برایش در منا گریه کنند
هر زمانی که میان خانه روضه می گرفت
امرش این بود اهل خانه با صدا گریه کنند
با سکینه می نشیند "شیعتی" سر می دهد
آه جا دارد تمام آب ها گریه کنند
چشم او شام غریبان دیده بین شعله ها
عمه هایش در هجوم اشقیاء گریه کنند
یاد دارد کعب نی هایی که مانع می شدند
چشم های زخم آل مصطفی گریه کنند
در قفای ذوالجناح با عمه آ

  • شنبه
  • 22
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 07:28
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

هفتاد و چند داغ شقایق -(تنها تر ین غر یب دیار مد ینه بود) *

3980
2

هفتاد و چند داغ شقایق -(تنها تر ین غر یب  دیار  مد ینه  بود) شعر شهادت امام محمد باقر(ع)
هفتاد و چند داغ شقایق

تنها تر ین غر یب دیار مد ینه بود
او مرد علم و زهد و وقار و سکینه بود
صد باب علم از کلماتش گشوده شد
در بین عالمان به خدا بی قرینه بود

این خا نواده نسل نجات و هدایتند

او نا خدای پنجمی این سفینه بود

نا ن آور همیشة هر کو دک یتیم

بر شانه های خستة او جای پینه بود

آتش گرفته باغ دلش از شراره ای

سهم امام خستة ما زهر کینه بود

همواره آسمان دلش رنگ لاله داشت

هفتاد و چند داغ شقایق به سینه بود

دشت نگاه او پُرِ گلهای اشک بود

یاد آور حکایت سقا و مشک بود

شاعر : یوسف رحیمی

  • شنبه
  • 15
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 19:21
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

کبوتر غریب -(باقر علوم عا لم ، عا لم آ ل پیمبر) *

4398
-1

 کبوتر غریب -(باقر علوم عا لم ،  عا لم آ ل پیمبر) شعر شهادت امام محمد باقر(ع)
کبوتر غریب

باقر علوم عا لم ، عا لم آ ل پیمبر

غربت و مظلومیت رو ، برده ارث از بابا حیدر

دلش از غصه گرفته ، غم و دردش بی شماره

غیر اشک چشم خیسش ، دیگه همدمی نداره

از شرار زهر دشمن ، آب شده پیکر خسته ش

غیر آه دل نداره ، مرحمی دل شکسته ش

یه کبوتر غریبه ، بی سر و سامونه حالش

می خواد پر بگیره اما ، سنگ غم خورده به بالش

*

پسرم بیا کنارم ، که دیگه رفتنی ام من

بیا تا برات بگم از ، ظلم و کینه های دشمن

به خدا یادم نمی ره ، اون همه ماتم و آزار

دشنام و سنگهای کینه ، خنده های سر بازار

مونده بود به زیر نعلِ اسبها لاله های چیده

روی نیزه های بی رحم ، می دیدم سر بریده

  • شنبه
  • 15
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 19:23
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

یادگار کربلا -(خاک بقیعت دل جلا، ای یادگار کربلا) *

4774
3

یادگار کربلا -(خاک بقیعت دل جلا، ای یادگار کربلا) شعر شهادت امام باقر ع

یادگار کربلا
خاک بقیعت دل جلا، ای یادگار کربلا
قدرش فزون تر از طلا، ای یادگار کربلا
شمعی شدی در زندگی، روشن نمودی سوختی
غم ها کشیدی از بلا، ای یادگار کربلا

ای آنکه در کرب و بلا، گفتی به عمه رازها
کن راز زینب برملا، ای یادگار کربلا
ای همصدای کودکان، همبازی بنت الحسین
کی می زنی دل را صلا، ای یادگار کربلا
ای آشنا با تشنگی، ای هم صدای العطش
دل بردی از اهل ولا، ای یادگار کربلا
ای آنکه بین حجره ات، در لحظه های آخرین
ذکرت حسین و کربلا، ای یادگار کربلا
فطرس به شام ماتمت، آخر چه گوید از غمت
چشمش به گریه مبتلا، ای یادگار کربلا

  • شنبه
  • 15
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 19:26
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

یاد -(یاد دارم که کربلا بودم) *

3559
1

  یاد -(یاد دارم که کربلا بودم) شعر شهادت امام محمد باقر(ع)
یاد
یاد دارم که کربلا بودم
از غریبی چه ناله ها کردم
جسم جدم میان مقتل بود
با رقیه چه گریه ها کردم

******
یاد دارم که باب بیمارم
خون دل از عدوی کین می خورد
خواست جد من کند یاری
لیک ناگهان زمین می خورد
******
یاد دارم که بزم شرم یزید
خیزران آتشی بر این دل زد
من خودم با دو چشم خود دیدم
عمه سر را به چوب محمل زد
******
یاد دارم که در خرابه ی شام
بر دلم کوه عقده ها مانده
آمدم من مدینه اما وای
عمه‌ی من رقیه جا مانده

  • شنبه
  • 15
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 19:28
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

قصه مظلومی -(كسی كه بود شكافنده‌ی تمام علوم) *

3734
2

قصه مظلومی -(كسی كه بود شكافنده‌ی تمام علوم) شعر شهادت امام باقر ع

قصه مظلومی

كسی كه بود شكافنده‌ی تمام علوم
هزار حیف كه از زهر كینه شد مسموم
سر تو باد سلامت یا رسول ‌الله
وصّی پنجم تو كشته شد، ولی مظلوم

گهی به زخم زبان قلب حضرتش خستند

گهی به خانه‌اش از كینه خصم برد هجوم

بسان مادر و آباء رنج دیده‌ی خویش

همیشه بود ز حقّ و حقوق خود محروم

به غربت علی و خاندان او سوگند

امام ما ز جهان رفت با دلی مغموم

هماره قصه مظلومی‌اش به خاك بقیع

بود ز غربت قبرش برای ما معلوم

ز دردهای نهانی كه بود در دل او

كسی نداشت خبر غیر خالق قیّوم

حیات او همه با درد و رنج و غصه گذشت

كه بود ظلم به اولاد مصطفی مرسوم

نه طاقت است زبان را به وصف غم‌هایش

نه ق

  • یکشنبه
  • 16
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 10:14
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

یادگار آخرین -(یا باقر از فرط غمت افسرده گشتیم) *

3888

یادگار آخرین -(یا باقر از فرط غمت افسرده گشتیم) شعر شهادت امام باقر ع

یادگار آخرین

یا باقر از فرط غمت افسرده گشتیم
از غصه جانسوز تو پژمرده گشتیم
هر شیعه در دل حجله داغ تو بسته
سنگینى داغت دل ما را شكسته

سوز دلت از سینه ات بار سفر ساخت

در سینه ما رفت و ما را دیده‏تر ساخت

پنجم امام و هفتمین معصوم هستى

جانم فدایت پس چرا مسموم هستى

اى صبر مطلق، گشته‏اى بى تاب از چه؟

اى كشتى عدل خدا، گرداب از چه؟

جسم شریفت از چه كم كم آب گشته

بنگر كه صادق از غمت بى تاب گشته

تو یادگار آخرینِ كربلایى

تو داغدار و دل غمینِ كربلایى

تفسیر دشت كربلا در سینه توست

دلها گرفتار غم دیرینه توست

با رفتنت دیگر تو آسوده ز دردى

داغ یتیمى را به صادق هدیه كردى

تار

  • یکشنبه
  • 16
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 10:23
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

لحظه‏هاى واپسین صبر -(دیده جانانه‏اى پر ابر بود) *

3464

لحظه‏هاى واپسین صبر -(دیده جانانه‏اى پر ابر بود) شهادت امام باقر(ع)
لحظه‏هاى واپسین صبر

دیده جانانه‏اى پر ابر بود
لحظه‏هاى واپسین صبر بود
آنكه در ذهنش هجوم دشنه داشت
یادگار آب، كامى تشنه داشت

بود اندر خاطرش آلاله‏ها

آخرین ساعات عمر لاله‏ها

در نگاه آخر پور حسین

موج مى‏زد كربلاى شور و شین

همچو جدش بیقرار بیقرار

روز عاشوراى عمرش ناله دار

روز آتش، روز خون، روز قیام

روز غارت غارت اهل خیام

گه نگاهش بود سوى خیمه‏گاه

گاه مى‏بردش میان قتلگاه

گاه دستانش به دست عمه بود

گاه آغوشش به بابا مى‏گشود

ز آنچه مى‏آزرد او، بیش از همه

بود غمهاى سه ساله فاطمه

یاد روزى كه هراسان مى‏دوید

دخترى آتش به دامان مى‏دوید

هرم آتش بس كه دامن مى‏گشود

از بیا

  • یکشنبه
  • 16
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 10:43
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

مدیحه -(اى به تو از خالق داور سلام) *

3677
1

مدیحه -(اى به تو از خالق داور سلام) حضرت امام محمد باقر (علیہ السلام)

مدیحه

اى به تو از خالق داور سلام

از لب جانبخش پیمبر سلام

اى پدر عالم هستى همه

نخل على یوسف فاطمه

شمس و قمر را به نسب اخترى

نسل امام از پدر و مادرى

اختر تابنده دانش تویى

بلكه شكافنده دانش توئى

عالم علم احد قادرى

باقرى و باقرى و باقرى

دانشى كل نقطه ‏اى از مكتبت

علم لِدُنى سخنى بر لبت

مدح تو از قول خدا در نبى است

خلق تو آیینه خلق نبى است

مام تو ریحانه بخل بتول

جابرت اورده سلام از رسول

اختر تابنده ماه رجب

مهر فروزنده ما رجب

شهر رجب را تو مهین كوكبى

ماه فروزان نخستین شبى

علم نهانى ز گلستان تو

پیر خرد طفل دبستان تو

هر نفست باغ گلى از كمال

هر

  • یکشنبه
  • 16
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 10:47
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

لوای حضرت باقر -(دلم پر مى ‏زند امشب براى حضرت باقر) *

3734

لوای حضرت باقر -(دلم پر مى ‏زند امشب براى حضرت باقر) شهادت امام باقر (ع)

لوای حضرت باقر

دلم پر مى ‏زند امشب براى حضرت باقر
كه گویم شرحى از وصف و ثناى حضرت باقر
ندیده دیده ى گیتى به علم و دانش و تقوا
كسى را برتر و اعلم به جاى حضرت باقر

ز بهر رفع حاجات و نیاز خویش گردیده

سلاطین جهان یكسر گداى حضرت باقر

زبان از وصف او لكن، قلم از مدح او عاجز

كه جز حق كس نمى ‏داند بهاى حضرت باقر

نزاید مادر گیتى ز بهر خدمت مردم

به جود و بخشش و لطف و سخاى حضرت باقر

به ذرات جهان یكسر بود او هادى و رهبر

كه جان عالمى گردد فداى حضرت باقر

برو كسب فضیلت كن چو مردان خدا اى دل

ز بحر دانش بى منتهاى حضرت باقر

اگر گردد شفیع ما بنزد خالق یكتا

بهر هر دردى شفا بخشد دع

  • یکشنبه
  • 16
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 10:49
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد