شهادت امام محمد باقر (ع)

مرتب سازی براساس

در شهادت حضرت امام محمد باقر علیه السلام -(زمین و آسمان ای شیعه در حزن و غم است امشب ) * محمد حسن تابع دین

640

در شهادت حضرت امام محمد باقر علیه السلام  -(زمین و آسمان ای شیعه در حزن و غم است امشب ) زمین و آسمان ای شیعه در حزن و غم است امشب
همه اوضاع عالم زین مصیبت در هم است امشب
.
امام پنجمین شد کشته از زهر هشام دون
مدینه غم سرا از این غم و زین ماتم است امشب
.
یتیم و نوحه گر گردید اکنون حضرت صادق
به بر او را ز مرگ باب،زانوی غم است امشب
.
ولی راحت شد از رنج ومشقت حضرت باقر
به جنّت میهمان نزد رسول اکرم است امشب
.
به روی زین چو بنشستی ز دل نالید یا جدا
به فریادم برس مسموم جانم از سَم است امشب
.
عزیزانش چو بلبل زین مصیبت وا ابا گویان
به اندوه و غم و محنت سراسر عالم است امشب
.
هر آنچه اشک ریزی این زمان از دیدگان ” #تابع ”
ز بهر حجت حق گر چه خون باری، کم است امشب
.

  • شنبه
  • 19
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 13:25
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 محمود اسدی

(زمزمه)زهر جفا زده آتش به پیکرم * محمود اسدی

484

(زمزمه)زهر جفا زده آتش به پیکرم زهر جفا زده آتش به پیکرم
گریه مکن به من کنار بسترم
گریه کن از داغ عزیز زهرا
که شد تنش پاشیده بین صحرا
ای پسرم واویلتا واویلا
غم های کودکی کی می رود ز یاد
دیدم که جد من روی زمین فتاد
با عمه ام از روی تل می دیدم
هماره می دیدم و می لرزیدم
ای پسرم واویلتا واویلا
دور و بر حسین دیدم که صف زدند
او دست و پا زد و یه عده کف زدند
با دیدنش به سینه ام کوبیدم
شکاف زخم سینه اش را دیدم
ای پسرم واویلتا واویلا
دیدم به چشم تر جور و جفای شام
دیدم که بد زدند به نی سر امام
حرامیا قلب مرا بشکستند
دیدم که دست عمه ام را بستند
ای پسرم واویلتا واویلا
******
شائق

  • یکشنبه
  • 20
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 04:22
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(نوحه)باقرم من کشته ی جفایم * محمود اسدی

400

(نوحه)باقرم من کشته ی جفایم باقرم من کشته ی جفایم
در نوایم
شهید زنده ی کربلایم
در نوایم
به یاد عمه ی قد کمانم
نیمه جانم
به یاد راس از تن جدایم
در نوایم
******
شائق

  • یکشنبه
  • 20
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 04:26
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب

شهادت امام باقر (ع) -(نقل چهار سالگی ات نقلِ کربلاست) * مهدی مقیمی

481

شهادت امام باقر (ع) -(نقل چهار سالگی ات نقلِ کربلاست) نقل چهار سالگی ات نقلِ کربلاست
این جمله خود به خود به خدا ختمِ روضه هاست

ای که امامِ پنجمِ مظلومِ شیعه ای
ذکر توسلِ به تو مشکل گشای ماست

باید که طولِ عمر تورا غرق غم نوشت
بس که به قابِ چشمِ تو تصویر نیزه هاست

تو کشتۀ مصائب کرببلا شدی
گر که شهیدِ زهر بخوانم تو را خطاست

ده سال در منا به عزایت گریستند
تا صبحِ روز حشر ، عزادار تو مناست

محنت کشیدهء دلِ ویرانه های شام
بخشی زِ خاطراتِ تو بین خرابه هاست

قدری زِ خاطرات تو هم در میان راه
دنبالِ نیزهء سرِ سلطان اولیاست

داغی که چند سال ، زِ عمر تو کاسته
بزم شراب و طعنه به ناموس مرتضاست

ای با کفن چه سخت شده شعرِ روضه ات
وقتی که سهمِ بی کفنی ، قطعه

  • شنبه
  • 26
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 10:54
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شهادت امام محمد باقر(ع) -(عالم همه گدای تو یا باقر العلوم ) * محسن عزیزی

592

شهادت امام محمد باقر(ع) -(عالم همه گدای تو یا باقر العلوم ) عالم همه گدای تو یا باقر العلوم

محتاج خاک پای تو یا باقرالعلوم

محتاج یک دعای تو یا باقر العلوم

جلدیم در هوای تویا باقر العلوم

معنی علم معنی آیات محکمه

هستی فدای یک نظرت یابن فاطمه

باید همه به پشت سرت اقتدا کنند

باید به نام تو همه عالم دعا کنند

باید گدایی در تو ماسوا کنند

باید به عرش منبر علمت به پا کنند

تیر و کمان بگیر به دست و مرا بزن

َای صاحب کمان نوه ی ارشد حسن

خورشید سایه بان شده روی مزار تو

روح الامین ملازم تو در کنار تو

دانش همیشه در کنف سایه سار تو

حب الحسین شد همه دار و ندار تو

از کودکی است روضه و غم آشنای تو

دلها گرفته از تب سوز و نوای تو

عمری است اشک من شده وقف منای

  • شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 15:24
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

شهادت امام محمد باقر (ع) -(گرفته دور و برم را دوباره آه غریبی ) * احمد شاکری

502

شهادت امام محمد باقر (ع) -(گرفته دور و برم را دوباره آه غریبی ) گرفته دور و برم را دوباره آه غریبی

هجوم خاطره ی تلخ روسیاه غریبی

دوباره شعله ی غربت به خرمن دل من خورد

کشانده بیشترم در دل سپاه غریبی

ورم نموده تنم بسکه آتش دل این زهر

هجوم برده به دامان بی پناه غریبی

پر است ردّ جراحات مانده بر دلم از شام

به التماس غریبانه ی گناه غریبی

هنوز خاطره ی شام شعله می زند و من

هنوز شعله ورم بین قتله گاه غریبی

هنوز مانده به یادم سکینه در دل بازار

فرار کرده ز چنگال رو سیاه غریبی

چقدر هلهله کردند دور اشک رقیه

مسیر برده فروشان و شاهراه غریبی

چقدر فاصله افتاد بین کاخ و درِ شهر

چقدر عمه پس افتاد از نگاه غریبی

  • شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 15:38
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 رضا قاسمی

شهادت امام محمد باقر(ع) -(دوباره مرغِ دلم با پرِ شکسته سفر کرد ) * رضا قاسمی

490

شهادت امام محمد باقر(ع) -(دوباره مرغِ دلم با پرِ شکسته سفر کرد ) دوباره مرغِ دلم با پرِ شکسته سفر کرد

تمام همسفران را پرید و باز، خبر کرد

نیاز نیست، به منبر؛ به روضه‌خوان؛ به مصیبت

دو چشمِ خشکِ مرا روضه‌ی مزارِ تو تر کرد

زمین برای تو با هق‌هقش به زلزله افتاد

و لرزه‌هاش، حرم را گرفت و زیر و زبر کرد

تو گنجِ روضه‌ی مکشوفه‌ای؛ که مدفن پاکت

میان بزم عزایت نشست و خاک به سر کرد

به گَردِ قافله‌ی اشک‌های تو نرسیدیم

تو دیده‌ای همه‌ی آنچه را که ما نشنیدیم

تو دیده‌ای همه‌ی داغ‌های کرب‌وبلا را

به نیزه‌زارِ بلا؛ رویشِ سرِ شهدا را

تو دیده‌ای که تنِ کشتی نجات، به خاک است

و موجِ زخمی دریای سرخ خون خدا را

شنیده‌ای وسط سوزِ لای‌لای عطشناک

صدای هلهله‌ و خنده‌های

  • شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 15:43
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

شهادت امام محمد باقر(ع) -(وقتی که زهر کینه ز زین تا جگر رسید ) * بردیا محمدی

513

شهادت امام محمد باقر(ع) -(وقتی که زهر کینه ز زین تا جگر رسید ) وقتی که زهر کینه ز زین تا جگر رسید

انگار قصّه ی غم عمرش به سر رسید

از سوز زهر ناله ی جانکاه می کشید

از فرط تشنگی چِقَدَر آه می کشید

او سروِ دانشی ست که قدش خمیده است

خود را به کنج حجره به زحمت،کشیده است

پروانه ای که پر زدنش فرق می کند

شمعی که شکل سوختنش فرق می کند

حالا به یاد خاطره ها گریه می کند

با یاد داغ کرببلا گریه می کند

او امتداد غُصّه ی فردای کربلاست

همبازی سه ساله ی صحرای کربلاست

دریای غیرت و غضبش پر تلاطم است

بین تمام قافله او مرد دوم است

او آشنای هق هق اشک شبانه هاست

زخمیِّ دست سلسله و تازیانه هاست

طفل آمده ولی چِقَدَر پیر گشته بود

بی جان و خسته از غل و زنجیر گشته بو

  • یکشنبه
  • 10
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 09:06
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

شهادت امام محمد باقر(ع) -(با زهرِ کینه، تاب وتوانم‌ گرفته شد ) *

441

شهادت امام محمد باقر(ع) -(با زهرِ کینه، تاب وتوانم‌ گرفته شد ) با زهرِ کینه، تاب وتوانم‌ گرفته شد

قوّت نماند و باز زبانم گرفته شد

ماندم در این حوالیِ غمها چه می شود؟

در این شرایطی که‌ توانم گرفته شد

تا خاطرم رسید مراثیِ کربلا

ای وایِ دل که امانم گرفته شد

وقتی زدند عمّه ی مظلومه بر زمین

آوار شد زمین و زمانم گرفته شد

بر عمّه ی سه ساله ی من حرفِ بد زدند

حسّی غریب آمد و جانم گرفته شد

گودالِ قتلگاه دلم را شکسته است

با یک سری تمامِ بیانم گرفته شد

ای وای از اسارت و از زجرِ کوفیان

غیرت رسید و‌اشکِ روانم گرفته شد

از شامِ پُر بلا چه بگویم چها گذشت

از صحبتش عجیب دهانم‌ گرفته شد

بزمِ شراب و مجلسِ نامحرمانِ شهر

دیگر بس است نام و نشانم گرفته شد

شاعر :

  • یکشنبه
  • 10
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 09:14
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

شهادت حضرت جواد الائمه (ع) -(از دیده ام گرفت نگاه تو خواب را ) * مهدی امامی

484
1

شهادت حضرت جواد الائمه (ع) -(از دیده ام گرفت نگاه تو خواب را ) از دیده ام گرفت نگاه تو خواب را

انداخت دوری ات به دلم اضطراب را

خون مرا به عالم و آدم حلال کرد

عشقت حرام کرد اگر خورد و خواب را

جز سر به آستان تو دادن، بزرگی ات

از ما گرفت فرصت هر انتخاب را

ما را محبت تو به اینجا کشانده است

کاری نداشتیم گناه و ثواب را

از راه دور در طلب لطف آمدیم

در می‌زنیم خانه عالیجناب را

آورده هر که قطره اشکی به محضرت

برده ست با خود ادعیه مستجاب را

حتی به پادشاهی عالم نمی‌دهیم

یک تار موی طایفه بوتراب را ...

وقتی که حب آل علی نیست، هر نفس

بت خانه ای بساز و بسوزان کتاب را

ای مهربان محض! بیا با تبسمی

بردار از تمام جهنم عذاب را

لب تشنه بین حجره هر آیینه دیده ای

  • یکشنبه
  • 10
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 09:46
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

شهادت امام محمد باقر(ع) -( عطر حضور داشت نفس های آخرش) * کمیل کاشانی

396

شهادت امام محمد باقر(ع) -( عطر حضور داشت نفس های آخرش) عطر حضور داشت نفس های آخرش
آغوش جان گشود جنان در برابرش

تنگ غروب "دره ی ازناوه " شوق وصل
پیچید شور نعره ی الله اکبرش

سلطانعلی ادامه ی خط حسین بود
در این مسیر خون خدا بود رهبرش

جان داد یک قبیله ی عاشق به پای او
در غربتی عجیب که سخت است باورش

کرببلای دیگر شیعه شد اردهال
یک باغبان و این همه گلهای پرپرش

حسن ختام بهتر از این می شود مگر ؟
در سجده بود کز تن او شد جدا سرش

در جمعه ای که جلوه ی شور و شعور بود
پیچیده شد به قالی اندوه پیکرش

جان ها فدای غربت جدش که بارها
سیلی زدند بعد شهادت به دخترش

اشک "کمیل" اگر که نمی شد روان ز چشم
می سوخت در شراره ی اندوه دفترش

  • سه شنبه
  • 7
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 01:52
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

شهادت امام محمد باقر(ع) -( در سجده ی حضور سرش چون بریده شد) * کمیل کاشانی

452

شهادت امام محمد باقر(ع) -( در سجده ی حضور سرش چون بریده شد) در سجده ی حضور سرش چون بریده شد
زیباترین حماسه ی عشق آفریده شد

فریاد و شور و رزم و عطش چون حسین داشت
سلطانعلی شهید مرام و عقیده شد

اندوه او تداعی داغ محرم است
پشت فلک دوباره ز ماتم خمیده شد

یک دشت در برابر او پرپر از خزان
او باغبان این همه گلهای چیده شد

تا شد دلش هوایی دیدار روی دوست
بر قامتش لباس شهادت بریده شد

جریان گرفت در رگ خشکیده ی زمین
خون خدا ز حنجر سرخش چکیده شد

خورشید سر بریده بر آمد ز کوهسار
در گوش شب پیام رسان سپیده شد

در آن غروب تا که غریبانه پر کشید
خطی ز خون به صفحه ی صحرا کشیده شد

آغوش جان گشود به رویش بهشت قرب
آوای" ارجعی" ز ملائک شنیده شد

  • سه شنبه
  • 7
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 01:54
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

شهادت امام محمد باقر(ع) -( ای سائل مهر تو نجوم ادرکنی) * کمیل کاشانی

406

شهادت امام محمد باقر(ع) -( ای سائل مهر تو نجوم ادرکنی) ای سائل مهر تو نجوم ادرکنی
ای قاتل تو هشام شوم ادرکنی
قبرت به بقیع ، قبله ی حاجات است
یا حضرت باقر العلوم ادرکنی

  • سه شنبه
  • 7
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 02:01
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

شهادت امام محمد باقر(ع) -( نور است بر مدار تو یا باقرالعلوم) * کمیل کاشانی

422

شهادت امام محمد باقر(ع) -( نور است بر مدار تو یا باقرالعلوم) نور است بر مدار تو یا باقرالعلوم
خورشید ریزه خوار تو یا باقرالعلوم

هستی است در تصرف دست اشاره ات
"جبر" است اختیار تو یا باقر العلوم

در جبهه ی جهاد ، علی ذوالفقار داشت
علم است ذوالفقار تو یا باقر العلوم

تا که یزید خطبه ی غرای تو شنید
شد مات اقتدار تو یا باقر العلوم

آقا شنیده ام که در اندوه و درد بود
«یا فاطمه» شعار تو یا باقر العلوم

باغ وجود در غم تو شد سیاهپوش
تا شد خزان بهار تو یا باقرالعلوم

تنها نه من که خاطر هفت آسمان شده است
آشفته بیقرار تو یا باقر العلوم

سر می کشد ز سینه ی من شعله های آه
دل گشته داغدار تو یا باقر العلوم

گلقطره های پرپر اشک مرا ببین
همراه جان نثار تو یا باقر العلوم

طوف بقیع و تربت افلاکی تو را
خواهم ز کردگار تو یا باقر العلوم

شعر "کمیل" را ز محبت قبول کن
لطف و صفاست کار تو یا باقر العلوم

  • سه شنبه
  • 7
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 02:02
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

مرثیه حضرت امام باقر(ع) -( همرزم بودم یک زمانی با سه ساله ) * محسن راحت حق

361

مرثیه حضرت امام باقر(ع) -( همرزم بودم یک زمانی با سه ساله ) همرزم بودم یک زمانی با سه ساله
من داشتم اشکِ روانی با سه ساله
در کربلا بودیم پشتیبانِ زینب...
دریافتم نام و نشانی با سه ساله
شاهد خدا باشد که بودم دیده گریان
خیلی کشیدم ناگرانی با سه ساله
لعنت به شمر و خولی و بر تابعانش..
کردند چون نامهربانی با سه ساله
روز دهم ..هنگامِ غارت مانده بودم
که می شوم من آسمانی با سه ساله

(آتش گرفتم در جوارِ عمّه ی عشق)
(خیلی لگد خوردم کنارِ عمّه ی عشق)

دیدم به چشمِ خویشتن..جور و جفا را
زیر کتک‌ دیدم نوای بینوا را..
روزِ دهم بود و همه جا پُر ز آتش..
دیدم میان دود و آتشِ خیمه ها
رحم و مروّت را ندیدم بینِ دشمن
بر خارها راندند تمامِ غنچه ها
دیدم به چشمِ خویشتن که عمّه هایم
گم کرده بودند در هیاهو ..دست و پا را
فریادِ واویلا ز هر سویی بلند است
فریادها پُر کرده کلّ کربلا را

(من راوی کرببلای پُر بلایم )
(من ناله های بی ریای بی صدایم )

در شام دیدم چه جسارت ها نمودند
بر آل حیدر چه شقاوتها نمودند
لعنت به شام و شامیان که با عدوات
تحقیر کردند و حقارت ها نمودند
باسنگ و چوب و پاره ی آتش دمادم
بر آل پیغمبر عنایت ها نمودند
الفاظِ زشتی را مهیّا کردند و بعد
در آن شلوغی ها چه صحبت ها نمودند
در پیشِ چشمِ عمّه زینب مانده بودم
از مرتضی خیلی برائت ها نمودند

(دیدم میانِ آل عصمت ..فصلِ ذی را)
(،دیدم به چشمِ خویشتن من بزمِ می را)،

  • دوشنبه
  • 13
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 13:00
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(نوحه)پنجمین حجت حق لاله ی نینوایم * محمود اسدی

398

(نوحه)پنجمین حجت حق لاله ی نینوایم پنجمین حجت حق لاله ی نینوایم
آخرین یادگار دشت کرب و بلایم
کربلا غم کشیدم مثل عمّه دویدم
من غریبم غریبم
دیدم از کودکی من رنج و درد و بلا را
در شلوغی گودال ناله کردم خدایا
دیدم از تل سپاه و فرقه بالرماح و
من غریبم غریبم
جسم جدّ غریبم پاره پاره رها بود
تن او زیر نیزه سر، روی نیزه ها بود
دیدم از دشمن آزار وسط کوچه بازار
من غریبم غریبم
********
شائق
اللّهم عجّل لولیک الفرج

  • پنج شنبه
  • 16
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 18:01
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب

زمینه سینه‌زنی شهادت امام باقر (ع) * سید ناصر اسماعیل نسب

369

زمینه سینه‌زنی شهادت امام باقر (ع) زمینه_احساسی
شهادت_امام_محمد_باقر_علیه_السلام
سبک جدید

بند۱️⃣

جلو چشاش،همه عالم سیاه وتاره
بی رَمَقه، تنش دیگه جونی نداره
میخواد مث،جدّ غریبش بشه آروم
صورت روی خاک کف حجره میذاره

میخنده توی گریه،خوشحاله خیلی انگار
دنبالش اومدن چون،رقیه و علمدار

پیچیده تو ی خونه ،عطر علی اکبر
اومده آخه اونم،این نفسای آخر

وقتشه که
دیگه از بار غم رها شه
از بند این
زندون غصه ها جداشه
وقتشه که
راهی آغوش خداشه

غریب آقام امام باقر
بند۲️⃣

جمع شده اشک،پای چشاش این دم اخر
میاد یادش،بازار شام و سنگ و یک سر
محلّه ی،یهودیا و رقص شادی
نامحرما،به دُورِ زینبِ بی معجر

یادش میادسه ساله،با یک قد خمیده
اون صورت کبود و،موهایی که سپیده

یادش میاد خرابه،داره هوای گریه
میپیچه تو گوشش،گریه های رقیه

پیش چشاش
یه طشت و چوب خیزرونه
لبِ حسین
پاره شده وُ غرق خونه
به زیر لب
میگه أمون ازین زمونه

غریب آقام امام باقر....

گروه_الزهرا
سید_ناصراسماعیل_نسب
سید_مرتضی_پیرانیان

  • چهارشنبه
  • 16
  • مهر
  • 1399
  • ساعت
  • 08:11
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 حسن لطفی

شهادت امام محمدباقر -(چگونه او جگر تفته روبراه کند) * حسن لطفی

450

شهادت امام محمدباقر  -(چگونه او جگر تفته روبراه کند) چگونه او جگر تفته روبراه کند
توانِ آه ندارد که آه آه کند

نشد که راه رود مثلِ مادرش شده بود
نشد که خیزد و دیوار تکیه‌گاه کند

نشسته است جوانش به بستر مرگش
خداکند که ننالد فقط نگاه کند

چه داشت زهر که جسمش چنین تورم کرد
که دست و پا زدنش را چه جانکاه کند

هنوز غرقِ جراحات شام و کرببلاست
بگو که رویِ پدر را به قتلگاه کند

برای او همه‌اش روضه است وقتی که..‌.
نظر به آب کند یا نظر به ماه کند

کنارِ عمه به زنجیر بود و حیف نشد
که خویش را سپرِ طفلِ بی‌گناه کند

به چنگِ پیر‌زنی سنگ بود و او می‌گفت :
خدا کند نزند یا که اشتباه کند

  • دوشنبه
  • 3
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 09:49
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب
 الیاس محمدشاهی

زمزمه شهادت امام محمدباقر(ع) -(از کودکی،دائم به سوز و گریه ام) * الیاس محمدشاهی

1953
5

زمزمه شهادت امام محمدباقر(ع) -(از کودکی،دائم به سوز و گریه ام) بنداول

از کودکی،دائم به سوز و گریه ام
همبازیه رقیه ام
من شاهده،ظلم بنی امیه ام
من دیده ام،لحظه ی آخره حسین
صد پاره پیکره حسین
همراهه کاروان به نی سره حسین

دو دیده ام،شده پر از ستاره
جلو چشام غارت شد گوشواره
برتنه ما،لباسه پاره پاره

یادم نرفته،داغه اسارت،درد و عذاب و
اون خیزران و مجلس اغیار،حاله رباب و

غریب امام باقر

بنددوم

از سوزه زهر،داره میسوزه جگرم
آتیش گرفت پا تا سرم
بزاربگم این لحظه های آخرم
یادم میاد،آسمونه سرخ و سیاه
آتیش سوزی تو خیمه گاه
بیرون اومد شمره لعین از قتلگاه

سره حسین رو از غفا بریده
خدایا مادرش چیا کشیده
قامته خواهرش ز غم خمیده

یادم نرفته،جده غریبم،میونه گودال
پیکره پاکش،به زیره مرکب،شده لگدمال

غریب امام باقر

بندسوم

آه ای خدا،پر غصه گشته سینه ام
مسمومه زهره کینه ام
گریه کنه،روضه های مدینه ام
شنیده ام،غلاف به بازویش زدند
در را به پهلویش زدند
بابغضه حیدر،سیلی بر رویش زدند

تو کوچه راهه مادرم رو بسته
رده کشیده رو گونه نشسته
حسن شده غمین و دل شکسته

جان میدهم من،دلم حزینه،به یاده مادر
اون وقت و ساعت،که شده زخمی،به پشت اون در

غریب امام باقر

  • سه شنبه
  • 5
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 22:39
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محمدرضا محمدی (ناعم)

شهادت امام محمدباقر(ع) -(باقرم؛ از همه اغیار جفا می بینم) * محمدرضا محمدی (ناعم)

655

شهادت امام محمدباقر(ع) -(باقرم؛ از همه اغیار جفا می بینم) باقرم؛ازهمه اغیارجفامیبینم
دهررا،خالی ازآثاروفامیبینم

گرچه ظلمتکده گردیده جهان امامن
جلوه گردرهمه جانورخدامیبینم

دردلم ذره ای ازجوروجفاباکی نیست
من که ازکودکیم دردوبلامیبینم

دهرفانیست،همه رفتنی و،امامن
درپس پرده حق،رمزبقامیبینم

میرودمرغ خیالم به گذشته شب وروز
تشنگی،کرب وبلا،آه و نوامیبینم

تیروخنجر،سپرونیزه وشمشیر ای وای
روی نی هاهمه رٵس شهدامیبینم

به روی خارمغیلان همهٔ دخترکان
عمه را دروسط معرکه ها میبینم

صحنه غارت وغارت زدگان راهمه زار
تازیانه به کف قوم دغا میبینم

آتش وخیمه وپیراهن وانگشترشاه
دست عباس علمدار،جدامیبینم

طفل شش ماهه وتیری سه پروحرمله را
مادری ناله کند واوَلَدا،میبینم

سُمّ اسبان وتنی بی سروعریان شده را
خواهری غرق تماشا،همه رامیبینم

سرشاه شهداراکه زتن گشته جدا
غرق درخون،نگهش براُسرا،میبینم

گاه برنیزه وگاهی شب غم،کنج تنور
گاه اماوسط طشت طلامیبینم

"ناعمم"ازغم باقردل زاری دارم
لطف اوراسحرِ روزجزامیبینم...

  • چهارشنبه
  • 13
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 23:12
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محمدرضا محمدی (ناعم)

حضرت امام محمد باقر(ع) -(ظهر یک روز گرم و طولانی) * محمدرضا محمدی (ناعم)

519

حضرت امام محمد باقر(ع) -(ظهر یک روز گرم و طولانی) ظهریک روز گرم و طولانی
الامان تابه آسمان میرفت
پیش چشمم صدای واویلا
تابلندای کهکشان میرفت

سیدی پیر و تشنه و تنها
درهیاهو،،وحیدِ میدان بود
قامتش خم زجور نااهلان
دشمنش از کنـاره خندان بود

یک تنه بین آن همه جلاد
محشری از ظفر به پا کرده
خطی ازخون کشیده تاخیمه
بس جنازه،به شانه آورده

لحظه لحظه در آن دیار غم
پابه پایش نگاه من میرفت
عابر یک مسیر تکراری
بی سخن میرسید،بی سخن میرفت

گاه با پیکر ِغلامِ سیاه
گاه با شیرخوار می آمد
گاه با یک عبا گلِ پرپر
بادلی بیقرار می آمد

بارآخر نگاه من بااو
همسفرگشت تا ته گودال
دیدم آنجا که چند اهریمن
میهمان را نمود استقبال

خنجری تیز و حنجری تشنه
سینهٔ شاه و چکمــهٔ جلاد
پشت و رو کرد آن لب عطشان را
شد مهیای ذبح(نحر) او،ای داد...

اندر آن واقعه خودم دیدم
سیدی خسته،،قاتلی فَـربه
شمر ملعون چه پشتکاری داشت
باغضب زد دوازده ضربه...

بادوچشم ترم،خودم دیدم
ناگهان نبض آسمان اِستاد
وای از آن دم که آن سر خونین
گشت تا دست نیزه بان افتاد

روزعاشور و حمله دشمن
آتش خیمه را خودم دیدم
در هیاهوی شعله ها میسوخت
دامن عمه را،خودم دیدم

آسمان تیره بود وبارانِ
دردو غم بیکرانه می آمد
درجواب صدای یا جدّاه
بارش تازیانه می آمد

باقرم ، راوی همان روزم
دگراز سلسله نمیگویم
همه غمهـا به یک طرف،اما
خندهٔ حرمله.....،نمیگویم....

  • چهارشنبه
  • 13
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 23:15
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 سیدبشیر حسینی میانجی

شهادت امام محمد باقر(ع) -(دوباره موسم آه و نوا شد) * سیدبشیر حسینی میانجی

303

شهادت امام محمد باقر(ع) -(دوباره موسم آه و نوا شد) دوباره موسم آه و نوا شد
دل ما با غم یار آشنا شد
دلا! دانشسرای حضرت دوست
برای دوستانش غمسرا شد
امام پنجم ما گشت مسموم
به قرآن مبین و دین فدا شد
هشام پَست ظلمی آنچنان کرد
که باقر کُشته ی زهر جفا شد
گل باغ ولا پژمرد آخر
هَزاران همدم اهل ولا شد
الا ای بلبل شیدا نوا کن
که دیگر صحن گلشن بی صفا شد
بزن بر سینه و بر سر که اینک
عزای حضرت باقر به پا شد
به وقت کودکی در کربلا بود
از آن رو روز و شب کارش بُکا شد
ز دنیا رفت با قلبی پر از غم
به ماتم قلب عالم مبتلا شد
دلش دریای غم بود و پر از درد
دگر راحت شد و دردش دوا شد
عزیز حضرت سجّاد، باقر
مشرّف بر حضور مصطفا شد
چنان افغان نمودند آل هاشم
که گویا شهر یثرب کربلا شد
ز جان شد باقرالعلم النبیّین
عزادارش تمام انبیا شد
عزاداران خورشید غریبیم
ز هجرش روز ما شام عزا شد
«بشیر»ا کن دعا بر سوگواران
دلت بشکست و هنگام دعا شد

  • سه شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 18:59
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

غم داری و آرامش خاطر نداری * مرضیه عاطفی

412

غم داری و آرامش خاطر نداری غم داری و آرامش خاطر نداری
دور و برت یک خادم حاضر نداری

بر خاک قبرت آفتاب افتاده گریان
میسوزد از اینکه چرا زائر نداری؟!

آخر چرا کنجِ بقیعِ سوت و کورت
گریه کن و سینه زن و ذاکر نداری؟!

یا باقرَ العلم ِ النّبي از تو سرودم
تا که نگوید هیچکس شاعر نداری

خیلی غریبی! ذاکر و شاعر بماند...
حتی کنار قبر خود عابر نداری

من در مقاتل خواندم و اما تو دیدی
یک روزِ خوش در باطن و ظاهر نداری

از آتش ِ در خیمه تا خار مغیلان
از کودکی جز داغ در خاطر نداری!

  • شنبه
  • 26
  • تیر
  • 1400
  • ساعت
  • 18:22
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

در سوگ امام باقر(ع) _غم‌های کربلا زیادم نمی رود * اسماعیل تقوایی

309

در سوگ امام باقر(ع) _غم‌های کربلا زیادم نمی رود غم‌های کربلا، ز یادم نمی رود
آن روز پر بلا، زیادم نمی رود

آن اتفاقهای پر اندوه وپر زخون
بر آل حق جفا، زیادم نمی رود

من پنج ساله بودم وترسان ز واقعه
امن یجیب ها، زیادم نمی رود

من دیده ام به بستر بیماریش، پدر
خون گریه های ما، ز یادم نمی رود

دیدم به خون تپیدن آن لشگر خدا
ابدان سر جدا، زیادم نمی رود

جانم بسوخت بهر مصیبات عمه ام
گشتم بر او عصا، زیادم نمی رود

وقت وداع جدغریبم زخیمه ها
دستان بر دعا، زیادم نمی رود

ای وای از دمی که سر جد من جدا
گردید از قفا، زیادم نمی رود

شام غریب وغارت وآتش فتادنِ
اندر خیام ما، زیادم نمی رود

آنگه که با تن شهیدان، سم ستور
گردید آشنا، زیادم نمی رود

وای از اسارت وشام بلا، خرابه اش
شد عمه ام فدا،ز یادم نمی رود

یک عمر با پدر، به یادش گریستیم
آن دوره عزا، زیادم نمی رود

پایان شده فراق من وکربلاییان
یاران دلربا، زیادم نمی رود

شعر:اسماعیل تقوایی

  • یکشنبه
  • 4
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 16:29
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب

امام محمدباقر(ع) -(ای کاشف علم ازلی یا باقر) * رسول چهارمحالی

36

امام محمدباقر(ع) -(ای کاشف علم ازلی یا باقر) ای کاشف علم ازلی یا باقر
ای پور حسین بن علی یا باقر
خورشید عدالت و امامت باقر
فرموده رسول حق سلامت باقر
مدیون تو با علم و کلامت هستیم
چون سائل درگاه وغلامت هستیم
همچون پدر وعموی خود مظلومی
از صحن وسرا و حرمی محرومی
هم نام نبّی العربی یا باقر
ای عالم سرّ ازلی یا باقر
در مکتب زهرا و علی خلق شدی
از نور خدا تو یک ولی خلق شدی
درمحضر باب و جدّ خودبحر شدی
سرچشمه ی علم بودی و فخرشدی
حُجاج همه مُحْرِم دلدار شدند
بر خاک بقیع تو گرفتار شدند
جز یوسف زهرا به تو ذاکر نبود
خالیست مدینه هیچ زائر نبود
شد شمع فروزان حریمت مهدی
مولای غریب بسته با تو عهدی
روزی به بقیع ات حرمی می سازد
شیعه ز وجود تو به خود می نازد

  • یکشنبه
  • 18
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 14:06
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

مرثیه شهادت امام باقر(ع) -(امشب دیگر مهمانم من نور عین) * رسول چهارمحالی

48

مرثیه شهادت امام باقر(ع) -(امشب دیگر مهمانم من نور عین) سبک :مگه یادم میره
--------------------------
امشب دیگر مهمانم من نور عین
امشب دیگر میخوانم من از حسین
جانم حسین ،جانم حسین ،یا حسین(2)

مگه یادم میره کرب و بلا و غصه و درد
مگه یادم میره سیلی صورت ،دست نامرد
مگه یادم میره که صورت سه ساله شد زرد
-----------------------------------
مگه یادم میره من بودم و به طفل محزون
مگه یادم میره سه ساله عمه ولی دل خون
مگه یادم میره شعله آ تش تو گلستون
-------------------------------------------
مگه یادم میره از کربلا تا کوفه و شام
مگه یادم میره بزم شراب و مجلس شام
مگه یادم میره خطبۂ عمه پیش بابام
----------------------------
مگه یادم میره به روی نی رأس شهیدان
مگه یادم میره به تازیانه گشته مهمان
خودم دیدم به نی یه حافظ و قاری قرآن
--------------------------
مگه یادم میره کبودی صورت و پهلو
مگه یادم میره کافر می بُرد ماها رو هر سو
مگه یادم میره اشک چشام شد آ ب وضو
---------------------
مگه یادم میره پر زدن به شیر خواره
مگه یادم میره یه مادری که بی قراره
مگه یادم میره چشم هایی که ابر بهاره
----------------------------
امشب دیگر مهمانم من نور عین
امشب دیگر میخوانم من از حسین
جانم حسین ،جانم حسین ،یا حسین(2)

  • یکشنبه
  • 18
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 14:12
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شهدت امام باقر(ع) -(به سوی خاک بقیع دلم مسافر گشته) * رسول چهارمحالی

31

شهدت امام باقر(ع) -(به سوی خاک بقیع دلم مسافر گشته) به سوی خاک بقیع دلم مسافر گشته
در عزایش بنگر شاعر و ذاکر گشته
پنجمین نور خدا گشته فدا واویلا
تسلیت، کشتۂ حق امام باقر گشته

شهر مدینه امشب غرق عزای باقر
صادق بغل گرفته حزن و نوای باقر
گرد یتیمی امشب بر دیدگان صادق
صد حیف نیست زائر اندر سرای باقر

باقر علم رسول ای مه لقا
از پدر داری نشان در کربلا
روی نی راس حسین را دیده ای
یا ابا اباجعفر امام ره گشا

ای امامی که شکافنده علمی باقر
به همه خلق شما صاحب حلمی باقر
یادگار سفر کرب و بلا عالم دین
از تبار علی و واژه ی سلمی باقر

تسلیت صاحب زمان امشب عزای باقر است
صادق از داغ پدر نوحه خوان و ذاکر است
باز شد کانون غم ها در مدینه وای وای
حضرت زهرا عزادار و علی مسافر است

ناقوس ماتم اندر شهر مدینه در زد
دنیا ز داغت آقا بر سینه و به سر زد
زهر جفا اثر کرد بر جان پاک باقر
نور امام باقر از ارض بال و پر زد

  • یکشنبه
  • 18
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 14:13
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شهادت امام باقر(ع) -(امشب مدینه غرق ماتم در عزا شد) * رسول چهارمحالی

34

شهادت امام باقر(ع) -(امشب مدینه غرق ماتم در عزا شد) امشب مدینه غرق ماتم در عزا شد
امام باقر از جفا جانش فدا شد
مسموم شد از کینه ی قوم ستمگر
در راه دین حق فدا شد گشته پرپر
او یادگار دشت پر خون بلا بود
او ناظر روز عظیم کربلا بود
همراه بابا رفته از کوفه سوی شام
اندر خرابه دیده عمه گشته نا کام
راس به نی دیده دمادم در اسارت
سیلی به صورت، از دشمن جسارت
بازار شام و شهر آشوب و حرامی
پیشانی بشکسته دیده چشم چرانی
امشب درون خانه دیگر پر کشیده
لبیک حق را او به زهری سر کشیده
بالین او باشد پسر با چشم خونبار
گرید به سوگ باقر آقایم چه غم بار
صادق غمین بر پیکر بابا نشسته
شال عزایی بر کمر از غم ببسته
امشب بقیع بهر عزا زائر ندارد
جز مهدی آل عبا ذاکر ندارد
امشب علی و فاطمه حیران و نالان
مهدی رود سینه زنان با دیده گریان
کو گنبد و صحن و سرای حضرت حلم
خاکی بود قبرت چرا ای کاشف علم
مهدی بیاید شیعه می سازد حرم را
آن قبر مخفی رو شود ام الکرم را
امشب به جنت روضه خوان زهرای اطهر
گریه کنان اهل کساۓ،با حال مضطر
امشب دل مهدی بود خون از دم تو
او زائر است بر قبر خاکی و غم تو
ساقی خموش امشب دل عالم غمین است
گویا خدا هم در غمش زار و حزین است

  • یکشنبه
  • 18
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 14:14
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شهادت امام محمدباقر(ع) -(تاریک و خموش است چرا قبر شریفت) * رسول چهارمحالی

32

شهادت امام محمدباقر(ع) -(تاریک و خموش است چرا قبر شریفت) تاریک و خموش است چرا قبر شریفت
در شهر پیمبر ز چه خاموش حریمت
فرزند علی و گل خوش بوی پیمبر
خاکیست چرا مرقد پر نور و عزیزت

شب جمعه دل من زائر شش گوشه ی توست
شب جمعه نفسم ذاکر هر روضه ی توست
شب جمعه بدنم گرم طواف غم توست
هر کجا ذکر لبم نوحه گر ماتم توست

کاش آدینه ای آید که کنارت باشم
مست دیدار رخ و رنگ نگارت باشم
یوسف فاطمه ای مضطر احوال همه
کاش آن جمعه بیاید که یارت باشم

شهر مدینه امشب غرق عزای باقر
صادق بغل گرفته حزن و نوای باقر
گرد یتیمی امشب بر دیدگان صادق
صد حیف نیست زائر اندر سرای باقر

مهدی عزا گرفته اندر عزای باقر
امشب شده مولا بر قبر او زائر
سینه زن غم اوست تنهادر مدینه
بانگ عزا میاید از نای مردی طاهر

کاش می شد که شوم زائر صحن خاکی
کاش می شود بزنم بوسه به خاک پاکی
کاش در موسم حج قبل منا و عرفات
می شدم حریف این عقده ز قلب شاکی

یا باقر العلوم فدای غریبی ات
آن لحظۂ بردن سوی اسیری ات
همراه کاروان از کوفه تا به شام
جانها فدای روضه شیب الخضیبی ات

  • یکشنبه
  • 18
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 14:15
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

مرثیه امام محمدباقر(ع) -(جان ها به فدای تو امام طاهر) * رسول چهارمحالی

34

مرثیه امام محمدباقر(ع) -(جان ها به فدای تو امام طاهر) جان ها به فدای تو امام طاهر
ای آنکه لقب گرفته ای بر باقر
امشب که شب عزای باقر باشد
قبرش خموش است ز ظلم کافر
در مکه پر از زائر و ذاکر باشد
صد حیف نداری به حریمت زائر
اندر سفر کرب و بلا بودی تو
همراه پدر به روضه هایی ناظر
دیدی که لب تشنه بریدند کفار
سر از بدن امام حی و حاضر
ای سبط شه خیبر و ای ماه بقیع
چون ذکر لبان تو شده یا فاطر
شد جد غریبت به صف کرب و بلا
زخمی خوارج زمان بی ناصر
هرچند شدند،کشته در راه خدا
از خون حسین،دین حق شد صادر
با آنکه خموش است بقیعت امشب
داری تو به اندازه عالم ذاکر
من ذاکر شعر غمت هستم آ قا
در مدح شما زبان ما شد قاصر
ساقی تو کجا و مدح نور پنجم
چون خالق تو شده به داغش شاعر

  • یکشنبه
  • 18
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 14:16
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد