شهادت امام جعفر صادق

مرتب سازی براساس
 سید حمید رضا برقعی

امام صادق(ع)شهادت -( به منبر می‌رود دریا، به سویش گام بردارید ) * سید حمید رضا برقعی

1382
3

امام صادق(ع)شهادت -( به منبر می‌رود دریا، به سویش گام بردارید ) به منبر می‌رود دریا، به سویش گام بردارید
هلا! اسلام را از چشمه اسلام بردارید

مبادا از قلم‌ها جابیفتد واژه‌ای اینک
که بر منبر قدح کج کرده ساقی جام بردارید

«سَلونی» را هدر کردند روزی مردمان، امروز
بپرسیدش! از اسرار جهان ابهام بردارید

الا ای شاعران! چشمان او آرایه وحی است
برای ما از آن باران کمی الهام بردارید

نسیم صبح صادق می‌وزد از گیسوی صادق
از آن مضمون پیچیده جناس تام بردارید

به فرزندان، به اهل خانه جز ایشان که می‌گوید
غلام خسته‌ام خفته، قدم آرام بردارید

اگر فرمان او باشد، نباید پلک برهم زد
به سوی شعله چون هارون مکّی گام بردارید

«رُویَّ عَن امامِ جعفر الصّادق لَه الرّحمَه...»
به جز احکا

  • دوشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 15:06
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

امام صادق(ع)شهادت -( مائیم هدایت امام صادق ) * سید مجتبی شجاع

672

امام صادق(ع)شهادت -( مائیم هدایت امام صادق  ) مائیم هدایت امام صادق
مدیون روایت امام صادق

ای کاش که در مدینه بودیم همه
در روز شهادت امام صادق

شاعر : سید مجتبی شجاع

  • دوشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 15:08
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

امام صادق(ع)شهادت -( باید اول خانه را در می زدند ) * مجتبی شکریان همدانی

1063

امام صادق(ع)شهادت -( باید اول خانه را در می زدند ) باید اول خانه را در می زدند
از در و دیوار بالا آمدند

پیر ما مشغول با معبود بود
روی چشمش چشمه بود و رود بود

با خدا مشغول در راز و نیاز
سمت او درهای رحمت باز باز

ناگهان دست جفا پای ستم
بی دلیل آرامشش را زد به هم

هتک حرمت کرد آن دلداده را
می کشید از زیر پا سجاده را

هر چه می شد ظلم و غم پیوسته شد
باز هم دست امامی بسته شد

پا برهنه بی عمامه بی عبا
می کشیدش در میان کوچه ها

او پیاده دشمنش بر مرکبش
ذکر زهرا بود دائم بر لبش

نیمه شب بود و ندیدش هیچ کس
پیر بود و بند می آمد نفس

روضه تا اینجا که با من یار شد
واژه هایی در دلم تکرار شد

نیمه شب،پای برهنه،قلب زار
آه، یک مظلوم، یک دشمن سوار

یادم آمد د

  • دوشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 15:10
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شعر امام صادق(ع) شهادت -( با اصول وفقه خود بنیانگذار شیعه بود ) * زهرا سادات موسوی مقدم

929

شعر امام صادق(ع) شهادت  -( با اصول وفقه خود بنیانگذار شیعه بود ) با اصول وفقه خود بنیانگذار شیعه بود
بعد جد بی سپاهش عهده دار شیعه بود

سربه نی، قرآن به نیزه، چادر خاکی و صلح....
با تاسف قبل او این روزگار شیعه بود....

آمد و برداشت شمشیر پر از اعجاز را
در حقیقت مکتب او ذوالفقار شیعه بود

با وجود دستهای پر ز خیر و برکتش
گفتن ذکر علی هرروز کار شیعه بود

رهنمود و حرفها و رنج بی حدش نبود
بی گمان وضع بدی در انتظار شیعه بود

زیر دین اوست علم و عاشقی و معرفت
جابرش از چهره های ماندگار شیعه بود

خاکی و بی گنبد و بی سایبان و....بگذریم
کاش میشد لااقل قبرش کنار شیعه بود

شاعر:زهراسادات موسوی مقدم

  • دوشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 15:12
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

امام صادق(ع)شهادت -( بر گرده ی خود مثل علی نان و رطب داشت ) * مهدی جهاندار

820

امام صادق(ع)شهادت -( بر گرده ی خود مثل علی نان و رطب داشت ) بر گرده ی خود مثل علی نان و رطب داشت
صادق همه صبح است چه در خلوت شب داشت

شب تیره و تار و ظلمات است، پر از ظلم
صد سال پر از ظلمت جهلی که عرب داشت

می رفت که خاموش شود مشعل توحید
اسلامِ وَ أکملتُ لکُم رو به عقب داشت

برخاست کسی مکّی و کوفی به فدایش
آوازه چنان داشت که تا شام و حلب داشت

در محضر او این همه شاگرد عجب نیست
بر تیغ علی این همه زنگار عجب داشت!

چون جابر حیّان کسی اسرار ندانست
جز آن که به درگاه تو زانوی ادب داشت

هفتاد و دو تا یارت اگر بود چه می شد
تیغ تو و پستوی نهان خانه سبب داشت

از صبح بپرسید که صادق به چه معناست
با عشق بگویید که یارم چه لقب داشت

شاعر : مهدی جهاندار

  • دوشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 15:41
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

امام صادق(ع)شهادت -( باز هم کوچه و یک لشکر بی عمامه ) * ایوب پرندآور

1358

امام صادق(ع)شهادت -( باز هم کوچه و یک لشکر بی عمامه ) باز هم کوچه و یک لشکر بی عمامه
باز افتاده وسط حیدر بی عمامه

دود از یک طرف و هلهله از سمت دگر
کوچه لبریز شد از یک سر بی عمامه

سال ها پیش علی را به میان آوردند
حال افتاده میان، جعفرِ بی عمامه

باز این بیت پر از زخم ، همین بیت کبود
می کند گریه در آن محشر بی عمامه

کوچه وصل است به گودال پر از خنجر و خون
کوچه وصل است به یک حنجر بی عمامه

زیر شمشیر به آن جد غریبش می گفت:
به فدایت شوم ای مضطر بی عمامه

ارباً ارباست دلم مثل غزلهای فرات
ارباً ارباست چنان اکبر بی عمامه

گفت ای تیر سه شعبه تو چه کردی که چنین
مانده بر دست خدا اصغر بی عمامه؟

گفت ای تیغ چه کردی تو که پرپر میزد
ساقی تشنه لب پرپر بی عمامه؟

  • دوشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 15:44
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

امام صادق(ع)مدح -( به کودکان و زنان احترام می فرمود ) * مهدی جهاندار

815

امام صادق(ع)مدح -( به کودکان و زنان احترام می فرمود ) به کودکان و زنان احترام می فرمود
به احترام فقیران قیام می فرمود

سلام نام همه انبیاست؛ او می گفت
سپس اشاره به دارالسلام می فرمود

کسی که در پی خورشید نیست از ما نیست
سحر می آمد و این را مدام می فرمود

کجا حرام خدا را حلال می دانست
کجا حلال خدا را حرام می فرمود

اگر که دست به پهلو گرفته ای می دید
به اشک و آه و دعا التیام می فرمود

"خوشا به حال کسانی که راستگویانند"
امام صادق علیه السلام می فرمود

شاعر : مهدی جهاندار

  • دوشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 15:47
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محسن ناصحی

امام صادق(ع)شهادت -( جمعیت بیشتر از قبل شتاب آوردند ) * محسن ناصحی

835
1

امام صادق(ع)شهادت -( جمعیت بیشتر از قبل شتاب آوردند ) جمعیت بیشتر از قبل شتاب آوردند
هیزم آورده و با قصد ثواب آوردند

روضه خوان گفت که یکبار دگر ابراهیم
رفت در آتش و این قوم عذاب آوردند

آنچه این شهر مسلمان سر پیرش آورد
کافران کی به سر اهل کتاب آوردند؟!

گفت این کوچه همان است و همان در، اینها
مثل آن روز لگد را به حساب آوردند

بر سر چیدن گل ولوله شد آخر هم
از میان در و دیوار گلاب آوردند

گفت پیر است و قرار است که او را ببرند
دست بردند به شمشیر و طناب آوردند

ناگهان گریه شد و گفت که نیّت کردند
بکنند آنچه سر طفل رباب آوردند

مثل هر بار که از کرببلا می خوانند
روضه خوان حنجره اش خشک شد، آب آوردند

شاعر : محسن ناصحی

  • دوشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 15:48
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

امام صادق(ع)شهادت -( بگو برای من ای شعر از زمانهٔ او ) * اعظم سعادتمند

949

امام صادق(ع)شهادت -( بگو برای من ای شعر از زمانهٔ او ) بگو برای من ای شعر از زمانهٔ او
کدام بیت مرا می‌برد به خانهٔ او

شبی دلم به هوای زیارت آمده است
مگر قرار بگیرد در آستانهٔ او ...

از او بپرس به عقلم نمی‌رسد اصلاً
که چیست فلسفهٔ عشق بی‌کرانهٔ او

خوشا به حال عبایی که در کشاکش باد
گذاشته‌ست سرش را فقط به شانهٔ او

گذشته‌ها نگذشته‌ست باقی است هنوز
زبانه می‌کشد آتش از آشیانهٔ او

بگو چگونه از این شهر صبح صادق رفت
بگو برای من از رفتن شبانهٔ او

نه از غم است که من گریه می‌کنم امشب
فقط به خاطر لبخند صادقانهٔ او...

شاعر : اعظم سعادتمند

  • دوشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 15:49
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

امام صادق(ع)شهادت -( چه شد که در افق چشم خود شقایق داشت ) *حجه الاسلام والمسلمین جواد محمد زمانی

922

امام صادق(ع)شهادت -( چه شد که در افق چشم خود شقایق داشت ) چه شد که در افق چشم خود شقایق داشت
مدینه‌ای که شب پیش صبح صادق داشت
میان حوزهٔ علمیه اختلاف نبود
که بهر رحلتش استاد، میل سابق داشت
و تا همیشه دگر بی‌مراد می‌مانند
چهار هزار مریدی که مرد عاشق داشت
به سمت مغرب اگر رفت عمر خورشیدش
هزار قلّهٔ پر نور در مشارق داشت
چه با شُکوه غم خود به دل نهان می‌کرد
چه شِکوه‌ها که از آن فرقهٔ منافق داشت
به غیر داغ محرم گلی ز باغ نچید
چقدر روضهٔ گودال در دقایق داشت
خلیل بود ولی آتشش سلام نشد
همان که در نفسش عطری از حدائق داشت
هزار طائفه آمد هزار مکتب رفت
و ماند شیعه که «قال الامامُ صادق» داشت
سخن به محضرش این است ای حقیقت علم
ندیده چشم زمانه طلوع این همه حلم

کدام

  • دوشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 15:51
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

امام صادق(ع)شهادت -( تا نگاهش را به روی قرص ماه انداخته ) * مهدی رحیمی زمستان

770

امام صادق(ع)شهادت -( تا نگاهش را به روی قرص ماه انداخته ) تا نگاهش را به روی قرص ماه انداخته
ماه را در فهم خود در اشتباه انداخته

روزگارش مثل شبهای پر از مهتاب شد
هرکسی چشمی در این چشم سیاه انداخته

نه فقط یوسف، که دست بی وفای روزگار
صادق آل علی را هم به چاه انداخته

باز هم تکرار کرده روزگار آن کوچه را
پشت درب خانه ای آتش به راه انداخته

چل نفر را دیده که پشت درِ یک خانه اند
چون به کوچه از شکاف در نگاه انداخته

زهر هم مانند میخ تیز اما از درون
خویش را بر پهلوی یک بی گناه انداخته

زهر کاری کرده که شیخ الائمه وقت وعظ؛
بین هر حرف خودش صدبار آه انداخته

زهر کاری کرده که فرزند مثل مادرش
گاه بالا برده دستش را و گاه انداخته

پیرمردی خسته در گودال حجره با عط

  • دوشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 15:52
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

امام صادق(ع)شهادت -( کوچه‌ای بود و دری بود و امامی روی خاک ) * مجید لشکری

964

امام صادق(ع)شهادت -( کوچه‌ای بود و دری بود و امامی روی خاک ) کوچه‌ای بود و دری بود و امامی روی خاک
می‌دوید آشفته‌رو ماه تمامی روی خاک

بی عمامه، بی عصا، بی‌تاب قرآن می‌دوید
چند نوبت بین کوچه ریخت جامی روی خاک

رشته‌ی پوسیده‌ای را روی مرکب دیده‌ام
عُروَةُ الوُثقی و حبل لَاانفِصامی روی خاک...

می‌چکاند ابیات بر پای دری، آن نیمه‌شب
روضه‌هایی شور را با تلخ‌کامی روی خاک

از نجف آیینه آوردند در آغوشِ سنگ
ریخت در تعجیل‌شان وادِی السَّلامی روی خاک

از مدینه تا مدینه اسم‌هایی اعظم‌ست
اسم‌هایی روی نی، چندین اسامی روی خاک

قبله‌ی حاجاتِ ما را بی‌نمازان می‌برند
می‌رود در دست بت ‌«بیت الحرامی» روی خاک

شاعر : مجید لشکری

  • دوشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 15:55
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محسن ناصحی

مام صادق(ع)شهادت -( گرچه شوال ولی داغ محرم با اوست ) * محسن ناصحی

807

مام صادق(ع)شهادت -( گرچه شوال ولی داغ محرم با اوست ) گرچه شوال ولی داغ محرم با اوست
پس عجب نیست اگر این همه ماتم با اوست

مثل جدش شده در کنیه «اباعبدالله»
در بقیع است ولی کرببلا هم با اوست

شیعه را کرببلا گرچه علمداری کرد
جعفری مذهبمان کرده و پرچم با اوست

من اگر مورم اگر هیچ ولی می‌‌دانم
«او سلیمان زمان است که خاتم با اوست»

زندگی‌نامهٔ او سطر به سطرش روضه‌ست
که مصیبات همه عالم و آدم با اوست

در غمش اشک، اگر ریخت اگر جاری شد
بانی روضهٔ سقاست و زمزم با اوست

لفظی از کوچه در این مرثیه محزون‌تر نیست
وارث محنت زهراست اگر غم با اوست

شاعر : محسن ناصحی

  • دوشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 15:57
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

امام صادق(ع)مدح و شهادت -( نشسته بر لب ساحل، شکسته‎ زورقِ عاشق: ) * حسن صنوبری

1177
3

امام صادق(ع)مدح و شهادت -( نشسته بر لب ساحل، شکسته‎ زورقِ عاشق: ) نشسته بر لب ساحل، شکسته‎ زورقِ عاشق:
که‎راست زهرۀ دریا؟ کجاست باد موافق؟

به موجِ اشک، کِی آخر توان به اوج رسیدن؟
کجا حریفِ تو باشد دلِ شکستۀ قایق؟

*
نه فهمِ رنج تو آسان، نه درکِ اوج تو ممکن
زبان ناطقه الکن؛ سکوت، یک‎سره ناطق

مگر که اذنِ جنونم دهی چو «جابر جعفی»
وگرنه عقل ندارد رهی به کوی حقایق

تویی که علم یقینی، به دین اول و آخر
تویی که معنی دینی، به علم سابق و لاحق

چو طفل مکتب تو «بوحنیفه» است چه گویم
ز حلقۀ تو بجویم اگر مشایخ واثق

به حکم توست اگر زد «هشام» تیغ تکلّم
ز کیمیای تو «جابر»، حکیم گشته و حاذق

چه داشت خرقۀ «سفیان» به جز ریا -و چه عریان-؟
تو خرقه‎پوشِ خدایی نهان ز چشم خلائق

ز

  • دوشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 15:59
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

امام صادق(ع)شهادت -( رئیس مذهب شیعه! جهان از آنِ شماست ) * محمود ژولیده

760

امام صادق(ع)شهادت -( رئیس مذهب شیعه! جهان از آنِ شماست  ) رئیس مذهب شیعه! جهان از آنِ شماست
ندای حق طلبی ،تشنهٔ جهانِ شماست

به گوشه گوشهٔ عالم به هر کجا نگیریم
به هر دیارِ غریبه، پُر از نشان شماست

نَه یار، بهر تو هِفده نفر، که بی إغراق
هزار لشگرِ آماده در میان شماست

که گفته سیصد و چندین نفر ندارد یار
بگو امام زمان را، زمان زمان شماست

بگو به عیسیِ مریم که شیخ عیسی را
دعا کند، که یکی از فدائیان شماست

ز شیخِ نیجریه تا به شیخِ بَحرِینَت
مطیعِ محضِ تو با لشگری، عیان شماست

اگر قطیف،نِمر را به ظلم از کف داد
مدینه تا به مدائن پُر از جوان شماست

و از عراق و یمن تا به سوریه، لبنان
سپاهِ حزب خدا، از مدافعان شماست

ز روستای صَراری گرفته تا به ٱحد
هنوز مُثل

  • دوشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 16:04
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

امام صادق0ع)شهادت -( در محضرت اصول صداقت به هم نخورد ) * مهدی رحیمی زمستان

787

امام صادق0ع)شهادت -( در محضرت اصول صداقت به هم نخورد ) در محضرت اصول صداقت به هم نخورد
جمله که هیچ واو روایت به هم نخورد

ای در خدا فنا شده، بر دیدن شما
هفتاد سال پلک عبادت به هم نخورد

در وقت سر نگونی آن قامت بلند
من مانده ام چگونه قیامت به هم نخورد

آتش زدند و هلهله کردند پس چرا
پلک امام این همه مدت به هم نخورد

آتش گرفت گرچه دری بین کوچه ای
اما شبیه قبل به سرعت به هم نخورد

من مطمئنم این در از آن در، تقیه کرد
حتی اگر که خورد به شدت به هم نخورد

حتی اگر که خورد، نشد محسنی شهید
این بار داستان امامت به هم نخورد

دیوار و سنگ و کوبه ی در هرچه بود که
پهلو و میخ از دو سه قسمت به هم نخورد

شاعر : مهدی رحیمی

  • دوشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 16:06
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

امام صادق0ع)شهادت -( کاش خاموش کُنَد اشک،مُصلایش را ) * حسن لطفی

872

امام صادق0ع)شهادت -( کاش خاموش کُنَد اشک،مُصلایش را ) کاش خاموش کُنَد اشک،مُصلایش را
کاش گیرند کمی زیرِ بغلهایش را

به زمین خورده و خاکی است ردایش رویش
کاش می شد بِتِکاننَد سَر و پایَش را

به زمین خورد،زمین خورد،زمین خورد مُدام
ولی از دست ندادند تماشایش را

درِ آتش زده کَم بود بیاُفتد ای کاش
بِبَرد از دَمِ در دخترِ نوپایَش را

کوچه سنگی است ، سرش درد گرفته نامرد
بی هوا هول نده ، سنگ است...ببین جایش را

او خودش خواسته تا روضه ی مادر گیرد
جُراتِ خویش نبینید مُدارایش را

او علی هست به کوچه نکشیدش اینبار
زنده کردید دوباره غمِ غمهایش را

قنفذ از راه از آن لحظه كه آمد می زد
می زند تا شکند بازویِ زهرایش را

دست بگذاشت به زانو نفسش تند شده
عمه ی کوچک خود

  • دوشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 16:07
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

امام صادق(ع)شهادت -( از حدیث لوح می آید مقامات اینچنین ) * سید پوریا هاشمی

1493

امام صادق(ع)شهادت -( از حدیث لوح می آید مقامات اینچنین ) از حدیث لوح می آید مقامات اینچنین
که ندارد هیچ کس جزتو کرامات اینچنین
مانده در توصیف یک شأن تو ابیات اینچنین
سالها محکوم عشق توست، نیات اینچنین
تا ابد مرئوس ماییم و ریاست با شما
نازشصت هرکسی ما را رسانده تا شما

انقلاب علم، با کرسی درست پا گرفت
بحث و استدلال از عصر شما بالا گرفت
فقه ما از نور فقه جعفری معنا گرفت
میشود جزء مفاخر هرکس اینجا جاگرفت
راه گم کرده کنارت راه پیدا میکند
از دمت پیرزنی کار مسیحا میکند

آبروی پرچم در اهتزاز ما تویی
از بقیه بی نیازیم و نیاز ما تویی
ما همه اهل نمازیمو نماز ما تویی
پس شفاعت کن که تنها چاره ساز ماتویی
بانی ترویج عاشورا تویی پس بی گمان
خانه ات یعنی حسینیه شما

  • دوشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 16:09
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 امیر عظیمی

امام صادق(ع)شهادت -( شکر حق شیعه ایم و معتقدیم ) * امیر عظیمی

847

امام صادق(ع)شهادت -( شکر حق شیعه ایم و معتقدیم ) شکر حق شیعه ایم و معتقدیم
شیعگی جز مرام صادق نیست
به خدا شیعه نیست آنکه مدام
خاکبوس امام صادق نیست

یادگاری اوست "عاشورا"
روضه ی شاه عالمین از اوست
اول صبح، رو به کرببلا
"السلام علی الحسین" از اوست

دل ما از مصیبتش خون است
غرق اشک است چشم عاشق ما
به کجا می برند نیمه ی شب
- پابرهنه - امام صادق ما

در نماز شب است این آقا
یا که مشغول خواندنِ قرآن
کاش می شد کمی نگه دارید
حرمت موی او مسلمانان

دشمنِ آل مرتضی هربار
می رسد تا به اهل بیت انگار
یا لگد می زند به در، یا که
می پرد بی اجازه از دیوار

مگر اهل کجاست ابن ربیع
این قدر بی حیاست این ملعون
بی ادب از چه روی لبهایش
طعنه و ناسزاست این ملعون

حرمت پی

  • دوشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 16:16
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 امیر عظیمی

امام صادق(ع)شهادت -( در آشیانه مرغ آمینی پرش ریخت ) * امیر عظیمی

969

امام صادق(ع)شهادت -( در آشیانه مرغ آمینی پرش ریخت ) در آشیانه مرغ آمینی پرش ریخت
گرم نیایش بود و دشمن بر سرش ریخت

در کوچه با پای برهنه، دست بسته
آهی کشید و روضه از چشم ترش ریخت

روزی که آتش در سرایش شعله ور شد
اشکی بیاد مادر غمپرورش ریخت

- در- سنگری مابین دشمن بود و مادر
آن در شکست و سوخت و روی سرش ریخت

در کربلا ریگ بیابان دور ارباب
گودال خون شد نیزه هم بر پیکرش ریخت

روح از تنش با قتل صبر آرام می رفت
تا این که شمر آمد نظام حنجرش ریخت

پیش سرش در شام، دشمن باده خورد و
آنچه که باقی ماند را روی سرش ریخت

از بین آن نامحرمان مست، یک آن
مردی کنیزی خواست قلب دخترش ریخت

شاعر : امیر عظیمی

  • دوشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 16:17
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

امام صادق(ع)مدح -( ای بانی ٱلغدیر و ٱلمیزان ها ) * مرضیه عاطفی

865

امام صادق(ع)مدح -( ای بانی ٱلغدیر و ٱلمیزان ها ) ای بانی ٱلغدیر و ٱلمیزان ها
شاگرد تو ذاکران و مقتل خوان ها

در محضر چشمان تو علّامه شدند
امثال هشام و جابر حیاّن ها!

شاعر : مرضیه عاطفی

  • دوشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 16:20
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

امام صادق(ع)شهادت -( دوباره یاد مادری که کشته پشت در شده ) * مهدی مقیمی

1011
1

امام صادق(ع)شهادت -( دوباره یاد مادری که کشته پشت در شده ) دوباره یاد مادری که کشته پشت در شده
دوباره حرف آتش و دری که شعله ور شده

به یاد غربت علی دوباره بسته ریسمان
به جای گردن پدر به گردن پسر ‌شده

مدینه شاهد است که ظلم زکوچه باب شد
که بر تمام خانواده ظلم مستمر شده

نیمهء شب برهنه پا در پی مرکب عدو
دویده هر چه بیشتر کشیده بیشتر شده

شکسته حرمتش ولی دلش شکسته بیشتر
به یاد مادری که خود شکسته بال و پر شده

امام سالخورده را مکش میان کوچه ها
ابن ربیع شرم کن فاطمه خون جگر شده

هست مسیر روضه ها همیشه سمت کربلا
روضه دوباره وصل به کرببلا اگر شده

مانده حسین بی معین پیکر اوست بر زمین
لشگر شام و کوفه از واقعه باخبر شده

هرکه رسید ضربه زد به سنگ و تیغ یا عصا
چ

  • دوشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 16:30
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

امام صادق(ع)شهادت -( یکباره ریخت باده و ساغر شکسته شد ) * مهدی علی قاسمی

1018

امام صادق(ع)شهادت  -( یکباره ریخت باده و ساغر شکسته شد ) یکباره ریخت باده و ساغر شکسته شد
شیخ الائمه حرمتش آخر شکسته شد

آتش گرفت بار دگر خانه ی علی
شاید به ضربه ی لگدی در شکسته شد

بین نماز بر سر و رویش که ریختند...
... گویا نماز سبط پیمبر شکسته شد

ای کاش می گذاشت که عمامه سر کند
خیرالعباد بین همه سرشکسته شد

یک روز بین کوچه علی را کشیده اند
حالا غرور حضرت جعفر شکسته شد

جز ناسزا نمی شنود از زبانشان
در بین راه حرمت مادر شکسته شد

باید قسم مگر بخورد؟! صادق است او
در مجلسی که قیمت گوهر شکسته شد

یک پیر مرد، پای پیاده، به روی خاک
قدی خمیده داشت که دیگر شکسته شد

سیلی به خانواده ی او خورد؟ نه نخورد
اصلا سر کسی سر معبر شکسته شد؟

پای پیاده در پس مرکب د

  • دوشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 16:31
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

امام صادق(ع)شهادت -( ای صحن خاکی حرمت دلرباترین ) * مهدی مقیمی

1461

امام صادق(ع)شهادت -(  ای صحن خاکی حرمت دلرباترین ) ای صحن خاکی حرمت دلرباترین
گرد و غبار مرقد تو کیمیاتربن
در ذهن ما حریم شما فوق جنت است
ای گنبد نداشته ی تو طلاترین
با احترام به نجف و مشهدالرضا
صحن بقیع خلوتتان با صفاترین
با استناد اینکه همه نور واحدید
صادق ترین ، عزیزترین ، با خداترین
دو مادر و چهار امامید در بقیع
با غصه ها و درد علی آشناترین
هستید در مدینه پس از این هزار سال
ام البنین و فاطمه را مبتلاترین
ما هر چه خواستیم ز دستت گرفته ایم
بوده همیشه لطف تو بی انتهاترین
خاکش شفاست مدفن تو یابن فاطمه
دست همه به دامن تو یابن فاطمه

پیداست در جمال تو تصویر اهل بیت
زهرا جوانترین و تویی پیر اهل بیت
درس کلام و فقه و اصولت زبانزد است
ای ناشر علوم ف

  • دوشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 16:34
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

امام صادق(ع)شهادت -( باز هم نوبتِ مدینه شد و ) * حسن لطفی

873
1

امام صادق(ع)شهادت -( باز هم نوبتِ مدینه شد و ) باز هم نوبتِ مدینه شد و
در غَمَش باز کربلا میسوخت
باز در کوچه یِ بنی هاشم
خانه ای بین شعله ها می سوخت

نیمه شب ریختند در خانه
مو سپیدی به ریسمان بستند
درِ آتش گرفته را اما
ناگهان رویِ کودکان بستند

به پَرِ دامنی در این دسته
آتشِ چوبِ شعله وَر نگرفت
پدر از خانه رفت شَکرِ خدا
پهلویِ او به میخِ در نگرفت

نفسش بند آمده، نامرد
در پِیِ خود دوان دوان نَبَرش
پیرمرد است میخورد به زمین
بینِ کوچه کِشان کِشان نبرش

شرم از رنگِ این محاسن کن
رحم کُن حالِ کودکانش را
این چنین رفتن و زمین خوردن
درد آورده اُستخوانش را

حق بده که به یادِ او انداخت
گَرد و خاکی که بر محاسن داشت
مادرش را که تا درِ مسجد
داغِ بابا عز

  • دوشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 16:36
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محمد جواد پرچمی

امام صادق(ع)شهادت -( دارد میان هیئت خود گریه می‌کند ) * محمد جواد پرچمی

1945

امام صادق(ع)شهادت -( دارد میان هیئت خود گریه می‌کند ) دارد میان هیئت خود گریه می‌کند
با اهل بیت عصمت خود گریه می‌کند
با داغ هتک حرمت خود گریه می‌کند
دارد برای غربت خود گریه می‌کند
آتش گرفت خانه‌اش اما سپر نداشت
بینِ چهار هزار نفر یک نفر نداشت

مشعل به دستها وسط خانه ریختند
یک عده بی حیا وسط خانه ریختند
تا اینکه بی هوا وسط خانه ریختند
اموالِ خانه را وسط خانه ریختند
بین نماز بود و مجالش نداده اند
حتی امان به اهل و عیالش نداده اند

بین هجوم بی خبر و یاد مادر است
دیوارهای شعله ور و یاد مادر است
تنها میان درد سر و یاد مادر است
افتاده است پشت در و یاد مادر است
شکر خدا خمیده به دیوار بر نخورد
بال و پرش به تیزی مسمار بر نخورد

این پیرِ سالخورده عصا بر ند

  • دوشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 16:37
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محمد قاسمی

اشعار شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع) -( کمتر از خون گریه کردن حقّ این مرثیّه نیست ) * محمد قاسمی

1010

اشعار شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع)  -( کمتر از خون گریه کردن حقّ این مرثیّه نیست ) دوّمین بار است در شهر نبی ، در سوخته
خانه ی امنی به دست یک ستمگر سوخته

کمتر از خون گریه کردن حقّ این مرثیّه نیست
کآستان صادق آل پیمبر سوخته

ارث زهرایی این آقاست که کاشانه اش
بین شهر مادری چون بیت مادر سوخته

او نمی سوزد میان شعله ها و مانده ام
با جسارت ، عدّه ای گفتند کوثر سوخته

آتشی که از در و دیوار بالا رفته است
بی گمان بر غربت اولاد حیدر سوخته

هم بلاهایی که مادر دیده پیرش کرده است
هم دلش بهر بنی الزّهرا مکرّر سوخته

شک ندارم هر زمانی آب دیده ، ساعتی
گوشه ای رفته به یاد حلق اصغر سوخته

بس که می پیچد به خود از سوزش زهر جفا
پیکر شیخ الائمه ، پای تا سر سوخته

چشم های اهلبیتش کاسه ی اشک ست و

  • پنج شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 18:53
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

اشعار شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع) -( دستى به روى شانه من با ادب کشيد ) * قاسم نعمتی

999

اشعار شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع)  -( دستى به روى شانه من با ادب کشيد ) گفتم خليل زاده ام آتش عقب کشيد
دستى به روى شانه من با ادب کشيد

لعنت بر آنکه آتش از او با حياتر است
از پشت سر لباس مرا با غضب کشيد

با آنکه در مقابل خانه مرا زدند
همسايه اى نديد و کتک ها به شب کشيد

اينجا ميان روز زمين خورد مادرم
رويش عباى خويش امير عرب کشيد

شهر مدينه شهر زمين خوردها شده
سجاده را ز پاى من آن بى نسب کشيد

در کربلا زمانه غارت غلام شمر
در خيمه ها رداى تنى غرق تب کشيد

شبهاى جمعه مادر ما داد ميزند
گيسو گرفت قاتل و سر را عقب کشيد

بازار کوفه گريه کنان عمه جان ما
از دست بچه ها همه نان و رطب کشيد

صحبت ز شام و هلهله ها مى کشد مرا
آن لحظه اى که کار به بزم طرب کشيد

ميخواست داد عمه ما

  • پنج شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 18:55
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 سید حمید رضا برقعی

اشعار شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع) -( که بر منبر قدح کج کرده ساقی جام بردارید ) * سید حمید رضا برقعی

1954

اشعار شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع)  -( که بر منبر قدح کج کرده ساقی جام بردارید ) به منبر می رود دریا، به سویش گام بردارید
هلا! اسلام را از چشمهء اسلام بردارید

مبادا از قلم ها جابیفتد واژه ای اینک
که بر منبر قدح کج کرده ساقی جام بردارید

«سَلونی» را هدر کردند روزی مردمان، امروز
بپرسیدش! از اسرار جهان ابهام بردارید

الا ای شاعران! چشمان او آرایه وحی است
برای ما از آن باران کمی الهام بردارید

نسیم صبح صادق می وزد از گیسوی صادق
از آن مضمون پیچیده جناس تام بردارید

به فرزندان، به اهل خانه جز ایشان که می گوید
غلام خسته ام خفته، قدم آرام بردارید

اگر فرمان او باشد، نباید پلک برهم زد
به سوی شعله چون هارون مکّی گام بردارید

«رُویَّ عَن امامِ جعفر الصّادق لَه الرّحمَه...»
به جز احک

  • پنج شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 18:56
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

اشعار شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع) -( درون خانه با ناموس خود باشی و جز اینها ) * مهدی رحیمی زمستان

990

اشعار شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع)  -( درون خانه با ناموس خود باشی و جز اینها ) تصور کن امامی دور تو مأمور هم باشد
به ضرب و شتم تو مأمور هی معذور هم باشد

درون خانه با ناموس خود باشی و جز اینها
به هتک حرمت از بالا بر او دستور هم باشد

به غیر از هتک حرمت در میان ناسزاهایش
به جز فریاد و فحاشی کلام زور هم باشد

تصور کن که در برخوردٍ با ماهی که در سجده ست
به جز توهین به دستش حکم از منصور هم باشد

تصور کن که حالا این تصورهای شرم آور
برای آدمی از جنس خاک و ‌نور هم باشد

تصور کن امام صادق از بین شکاف «در»
ببیند لشکری اوضاعشان ناجور هم باشد

تصور کن امام صادق است و بر سکوت و صبر
به رغم لشکر شاگردها مجبور هم باشد

به جز تصویر میخی داغ در چشم امام ما
در آن تصویر حالا چکمه ای در دور

  • پنج شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 18:57
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد