اف به قومی که به دست معجزه ایمان نداشت
حقشان است این چنین که سفره هاشان نان نداشت
خشکسالی لایق شهری ست که بعد از نبی
اعتقادی به دعای حضرت باران نداشت
آه باید این چنین ظلمی روا باشد به او
آن زمان که هیچ کس تعریفی از انسان نداشت
پا به نعلینش کند یک آن نخواهد شد ولی
پا برهنه می دوید و فرصت یک آن نداشت
ریسمان ها آنقدر محکم گلو را می فشرد
پشت مرکب ها نمی آمد یقینا جان نداشت
حرمت موی سپید قدکمان خواهد شکست
یک قدم آهسته گیرد استخوان خواهد شکست
**************
آه بی شرمانه آتش بر درش انداختند
هیزم سوزانده را روی پرش انداختند
حرمت موی سپیدش را نفهمیدند که
این چنین عمامه از روی سرش انداختند
آه انگاری که
- دوشنبه
- 6
- بهمن
- 1393
- ساعت
- 15:07
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار