شهادت امام جعفر صادق

مرتب سازی براساس

امام صادق(ع)مدح و شهادت -( نشسته بر لب ساحل، شکسته‎ زورقِ عاشق: ) * حسن صنوبری

1226
3

امام صادق(ع)مدح و شهادت -( نشسته بر لب ساحل، شکسته‎ زورقِ عاشق: ) نشسته بر لب ساحل، شکسته‎ زورقِ عاشق:
که‎راست زهرۀ دریا؟ کجاست باد موافق؟

به موجِ اشک، کِی آخر توان به اوج رسیدن؟
کجا حریفِ تو باشد دلِ شکستۀ قایق؟

*
نه فهمِ رنج تو آسان، نه درکِ اوج تو ممکن
زبان ناطقه الکن؛ سکوت، یک‎سره ناطق

مگر که اذنِ جنونم دهی چو «جابر جعفی»
وگرنه عقل ندارد رهی به کوی حقایق

تویی که علم یقینی، به دین اول و آخر
تویی که معنی دینی، به علم سابق و لاحق

چو طفل مکتب تو «بوحنیفه» است چه گویم
ز حلقۀ تو بجویم اگر مشایخ واثق

به حکم توست اگر زد «هشام» تیغ تکلّم
ز کیمیای تو «جابر»، حکیم گشته و حاذق

چه داشت خرقۀ «سفیان» به جز ریا -و چه عریان-؟
تو خرقه‎پوشِ خدایی نهان ز چشم خلائق

ز

  • دوشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 15:59
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 محمود ژولیده

امام صادق(ع)شهادت -( رئیس مذهب شیعه! جهان از آنِ شماست ) * محمود ژولیده

800

امام صادق(ع)شهادت -( رئیس مذهب شیعه! جهان از آنِ شماست  ) رئیس مذهب شیعه! جهان از آنِ شماست
ندای حق طلبی ،تشنهٔ جهانِ شماست

به گوشه گوشهٔ عالم به هر کجا نگیریم
به هر دیارِ غریبه، پُر از نشان شماست

نَه یار، بهر تو هِفده نفر، که بی إغراق
هزار لشگرِ آماده در میان شماست

که گفته سیصد و چندین نفر ندارد یار
بگو امام زمان را، زمان زمان شماست

بگو به عیسیِ مریم که شیخ عیسی را
دعا کند، که یکی از فدائیان شماست

ز شیخِ نیجریه تا به شیخِ بَحرِینَت
مطیعِ محضِ تو با لشگری، عیان شماست

اگر قطیف،نِمر را به ظلم از کف داد
مدینه تا به مدائن پُر از جوان شماست

و از عراق و یمن تا به سوریه، لبنان
سپاهِ حزب خدا، از مدافعان شماست

ز روستای صَراری گرفته تا به ٱحد
هنوز مُثل

  • دوشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 16:04
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

امام صادق0ع)شهادت -( در محضرت اصول صداقت به هم نخورد ) * مهدی رحیمی زمستان

829

امام صادق0ع)شهادت -( در محضرت اصول صداقت به هم نخورد ) در محضرت اصول صداقت به هم نخورد
جمله که هیچ واو روایت به هم نخورد

ای در خدا فنا شده، بر دیدن شما
هفتاد سال پلک عبادت به هم نخورد

در وقت سر نگونی آن قامت بلند
من مانده ام چگونه قیامت به هم نخورد

آتش زدند و هلهله کردند پس چرا
پلک امام این همه مدت به هم نخورد

آتش گرفت گرچه دری بین کوچه ای
اما شبیه قبل به سرعت به هم نخورد

من مطمئنم این در از آن در، تقیه کرد
حتی اگر که خورد به شدت به هم نخورد

حتی اگر که خورد، نشد محسنی شهید
این بار داستان امامت به هم نخورد

دیوار و سنگ و کوبه ی در هرچه بود که
پهلو و میخ از دو سه قسمت به هم نخورد

شاعر : مهدی رحیمی

  • دوشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 16:06
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

امام صادق0ع)شهادت -( کاش خاموش کُنَد اشک،مُصلایش را ) * حسن لطفی

909

امام صادق0ع)شهادت -( کاش خاموش کُنَد اشک،مُصلایش را ) کاش خاموش کُنَد اشک،مُصلایش را
کاش گیرند کمی زیرِ بغلهایش را

به زمین خورده و خاکی است ردایش رویش
کاش می شد بِتِکاننَد سَر و پایَش را

به زمین خورد،زمین خورد،زمین خورد مُدام
ولی از دست ندادند تماشایش را

درِ آتش زده کَم بود بیاُفتد ای کاش
بِبَرد از دَمِ در دخترِ نوپایَش را

کوچه سنگی است ، سرش درد گرفته نامرد
بی هوا هول نده ، سنگ است...ببین جایش را

او خودش خواسته تا روضه ی مادر گیرد
جُراتِ خویش نبینید مُدارایش را

او علی هست به کوچه نکشیدش اینبار
زنده کردید دوباره غمِ غمهایش را

قنفذ از راه از آن لحظه كه آمد می زد
می زند تا شکند بازویِ زهرایش را

دست بگذاشت به زانو نفسش تند شده
عمه ی کوچک خود

  • دوشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 16:07
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

امام صادق(ع)شهادت -( از حدیث لوح می آید مقامات اینچنین ) * سید پوریا هاشمی

1596

امام صادق(ع)شهادت -( از حدیث لوح می آید مقامات اینچنین ) از حدیث لوح می آید مقامات اینچنین
که ندارد هیچ کس جزتو کرامات اینچنین
مانده در توصیف یک شأن تو ابیات اینچنین
سالها محکوم عشق توست، نیات اینچنین
تا ابد مرئوس ماییم و ریاست با شما
نازشصت هرکسی ما را رسانده تا شما

انقلاب علم، با کرسی درست پا گرفت
بحث و استدلال از عصر شما بالا گرفت
فقه ما از نور فقه جعفری معنا گرفت
میشود جزء مفاخر هرکس اینجا جاگرفت
راه گم کرده کنارت راه پیدا میکند
از دمت پیرزنی کار مسیحا میکند

آبروی پرچم در اهتزاز ما تویی
از بقیه بی نیازیم و نیاز ما تویی
ما همه اهل نمازیمو نماز ما تویی
پس شفاعت کن که تنها چاره ساز ماتویی
بانی ترویج عاشورا تویی پس بی گمان
خانه ات یعنی حسینیه شما

  • دوشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 16:09
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 امیر عظیمی

امام صادق(ع)شهادت -( شکر حق شیعه ایم و معتقدیم ) * امیر عظیمی

891

امام صادق(ع)شهادت -( شکر حق شیعه ایم و معتقدیم ) شکر حق شیعه ایم و معتقدیم
شیعگی جز مرام صادق نیست
به خدا شیعه نیست آنکه مدام
خاکبوس امام صادق نیست

یادگاری اوست "عاشورا"
روضه ی شاه عالمین از اوست
اول صبح، رو به کرببلا
"السلام علی الحسین" از اوست

دل ما از مصیبتش خون است
غرق اشک است چشم عاشق ما
به کجا می برند نیمه ی شب
- پابرهنه - امام صادق ما

در نماز شب است این آقا
یا که مشغول خواندنِ قرآن
کاش می شد کمی نگه دارید
حرمت موی او مسلمانان

دشمنِ آل مرتضی هربار
می رسد تا به اهل بیت انگار
یا لگد می زند به در، یا که
می پرد بی اجازه از دیوار

مگر اهل کجاست ابن ربیع
این قدر بی حیاست این ملعون
بی ادب از چه روی لبهایش
طعنه و ناسزاست این ملعون

حرمت پی

  • دوشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 16:16
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 امیر عظیمی

امام صادق(ع)شهادت -( در آشیانه مرغ آمینی پرش ریخت ) * امیر عظیمی

1018

امام صادق(ع)شهادت -( در آشیانه مرغ آمینی پرش ریخت ) در آشیانه مرغ آمینی پرش ریخت
گرم نیایش بود و دشمن بر سرش ریخت

در کوچه با پای برهنه، دست بسته
آهی کشید و روضه از چشم ترش ریخت

روزی که آتش در سرایش شعله ور شد
اشکی بیاد مادر غمپرورش ریخت

- در- سنگری مابین دشمن بود و مادر
آن در شکست و سوخت و روی سرش ریخت

در کربلا ریگ بیابان دور ارباب
گودال خون شد نیزه هم بر پیکرش ریخت

روح از تنش با قتل صبر آرام می رفت
تا این که شمر آمد نظام حنجرش ریخت

پیش سرش در شام، دشمن باده خورد و
آنچه که باقی ماند را روی سرش ریخت

از بین آن نامحرمان مست، یک آن
مردی کنیزی خواست قلب دخترش ریخت

شاعر : امیر عظیمی

  • دوشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 16:17
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

امام صادق(ع)مدح -( ای بانی ٱلغدیر و ٱلمیزان ها ) * مرضیه عاطفی

908

امام صادق(ع)مدح -( ای بانی ٱلغدیر و ٱلمیزان ها ) ای بانی ٱلغدیر و ٱلمیزان ها
شاگرد تو ذاکران و مقتل خوان ها

در محضر چشمان تو علّامه شدند
امثال هشام و جابر حیاّن ها!

شاعر : مرضیه عاطفی

  • دوشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 16:20
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

امام صادق(ع)شهادت -( دوباره یاد مادری که کشته پشت در شده ) * مهدی مقیمی

1063
1

امام صادق(ع)شهادت -( دوباره یاد مادری که کشته پشت در شده ) دوباره یاد مادری که کشته پشت در شده
دوباره حرف آتش و دری که شعله ور شده

به یاد غربت علی دوباره بسته ریسمان
به جای گردن پدر به گردن پسر ‌شده

مدینه شاهد است که ظلم زکوچه باب شد
که بر تمام خانواده ظلم مستمر شده

نیمهء شب برهنه پا در پی مرکب عدو
دویده هر چه بیشتر کشیده بیشتر شده

شکسته حرمتش ولی دلش شکسته بیشتر
به یاد مادری که خود شکسته بال و پر شده

امام سالخورده را مکش میان کوچه ها
ابن ربیع شرم کن فاطمه خون جگر شده

هست مسیر روضه ها همیشه سمت کربلا
روضه دوباره وصل به کرببلا اگر شده

مانده حسین بی معین پیکر اوست بر زمین
لشگر شام و کوفه از واقعه باخبر شده

هرکه رسید ضربه زد به سنگ و تیغ یا عصا
چ

  • دوشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 16:30
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

امام صادق(ع)شهادت -( یکباره ریخت باده و ساغر شکسته شد ) * مهدی علی قاسمی

1062

امام صادق(ع)شهادت  -( یکباره ریخت باده و ساغر شکسته شد ) یکباره ریخت باده و ساغر شکسته شد
شیخ الائمه حرمتش آخر شکسته شد

آتش گرفت بار دگر خانه ی علی
شاید به ضربه ی لگدی در شکسته شد

بین نماز بر سر و رویش که ریختند...
... گویا نماز سبط پیمبر شکسته شد

ای کاش می گذاشت که عمامه سر کند
خیرالعباد بین همه سرشکسته شد

یک روز بین کوچه علی را کشیده اند
حالا غرور حضرت جعفر شکسته شد

جز ناسزا نمی شنود از زبانشان
در بین راه حرمت مادر شکسته شد

باید قسم مگر بخورد؟! صادق است او
در مجلسی که قیمت گوهر شکسته شد

یک پیر مرد، پای پیاده، به روی خاک
قدی خمیده داشت که دیگر شکسته شد

سیلی به خانواده ی او خورد؟ نه نخورد
اصلا سر کسی سر معبر شکسته شد؟

پای پیاده در پس مرکب د

  • دوشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 16:31
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

امام صادق(ع)شهادت -( ای صحن خاکی حرمت دلرباترین ) * مهدی مقیمی

1774

امام صادق(ع)شهادت -(  ای صحن خاکی حرمت دلرباترین ) ای صحن خاکی حرمت دلرباترین
گرد و غبار مرقد تو کیمیاتربن
در ذهن ما حریم شما فوق جنت است
ای گنبد نداشته ی تو طلاترین
با احترام به نجف و مشهدالرضا
صحن بقیع خلوتتان با صفاترین
با استناد اینکه همه نور واحدید
صادق ترین ، عزیزترین ، با خداترین
دو مادر و چهار امامید در بقیع
با غصه ها و درد علی آشناترین
هستید در مدینه پس از این هزار سال
ام البنین و فاطمه را مبتلاترین
ما هر چه خواستیم ز دستت گرفته ایم
بوده همیشه لطف تو بی انتهاترین
خاکش شفاست مدفن تو یابن فاطمه
دست همه به دامن تو یابن فاطمه

پیداست در جمال تو تصویر اهل بیت
زهرا جوانترین و تویی پیر اهل بیت
درس کلام و فقه و اصولت زبانزد است
ای ناشر علوم ف

  • دوشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 16:34
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

امام صادق(ع)شهادت -( باز هم نوبتِ مدینه شد و ) * حسن لطفی

913
1

امام صادق(ع)شهادت -( باز هم نوبتِ مدینه شد و ) باز هم نوبتِ مدینه شد و
در غَمَش باز کربلا میسوخت
باز در کوچه یِ بنی هاشم
خانه ای بین شعله ها می سوخت

نیمه شب ریختند در خانه
مو سپیدی به ریسمان بستند
درِ آتش گرفته را اما
ناگهان رویِ کودکان بستند

به پَرِ دامنی در این دسته
آتشِ چوبِ شعله وَر نگرفت
پدر از خانه رفت شَکرِ خدا
پهلویِ او به میخِ در نگرفت

نفسش بند آمده، نامرد
در پِیِ خود دوان دوان نَبَرش
پیرمرد است میخورد به زمین
بینِ کوچه کِشان کِشان نبرش

شرم از رنگِ این محاسن کن
رحم کُن حالِ کودکانش را
این چنین رفتن و زمین خوردن
درد آورده اُستخوانش را

حق بده که به یادِ او انداخت
گَرد و خاکی که بر محاسن داشت
مادرش را که تا درِ مسجد
داغِ بابا عز

  • دوشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 16:36
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محمد جواد پرچمی

امام صادق(ع)شهادت -( دارد میان هیئت خود گریه می‌کند ) * محمد جواد پرچمی

1998

امام صادق(ع)شهادت -( دارد میان هیئت خود گریه می‌کند ) دارد میان هیئت خود گریه می‌کند
با اهل بیت عصمت خود گریه می‌کند
با داغ هتک حرمت خود گریه می‌کند
دارد برای غربت خود گریه می‌کند
آتش گرفت خانه‌اش اما سپر نداشت
بینِ چهار هزار نفر یک نفر نداشت

مشعل به دستها وسط خانه ریختند
یک عده بی حیا وسط خانه ریختند
تا اینکه بی هوا وسط خانه ریختند
اموالِ خانه را وسط خانه ریختند
بین نماز بود و مجالش نداده اند
حتی امان به اهل و عیالش نداده اند

بین هجوم بی خبر و یاد مادر است
دیوارهای شعله ور و یاد مادر است
تنها میان درد سر و یاد مادر است
افتاده است پشت در و یاد مادر است
شکر خدا خمیده به دیوار بر نخورد
بال و پرش به تیزی مسمار بر نخورد

این پیرِ سالخورده عصا بر ند

  • دوشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 16:37
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محمد قاسمی

اشعار شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع) -( کمتر از خون گریه کردن حقّ این مرثیّه نیست ) * محمد قاسمی

1061

اشعار شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع)  -( کمتر از خون گریه کردن حقّ این مرثیّه نیست ) دوّمین بار است در شهر نبی ، در سوخته
خانه ی امنی به دست یک ستمگر سوخته

کمتر از خون گریه کردن حقّ این مرثیّه نیست
کآستان صادق آل پیمبر سوخته

ارث زهرایی این آقاست که کاشانه اش
بین شهر مادری چون بیت مادر سوخته

او نمی سوزد میان شعله ها و مانده ام
با جسارت ، عدّه ای گفتند کوثر سوخته

آتشی که از در و دیوار بالا رفته است
بی گمان بر غربت اولاد حیدر سوخته

هم بلاهایی که مادر دیده پیرش کرده است
هم دلش بهر بنی الزّهرا مکرّر سوخته

شک ندارم هر زمانی آب دیده ، ساعتی
گوشه ای رفته به یاد حلق اصغر سوخته

بس که می پیچد به خود از سوزش زهر جفا
پیکر شیخ الائمه ، پای تا سر سوخته

چشم های اهلبیتش کاسه ی اشک ست و

  • پنج شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 18:53
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

اشعار شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع) -( دستى به روى شانه من با ادب کشيد ) * قاسم نعمتی

1047

اشعار شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع)  -( دستى به روى شانه من با ادب کشيد ) گفتم خليل زاده ام آتش عقب کشيد
دستى به روى شانه من با ادب کشيد

لعنت بر آنکه آتش از او با حياتر است
از پشت سر لباس مرا با غضب کشيد

با آنکه در مقابل خانه مرا زدند
همسايه اى نديد و کتک ها به شب کشيد

اينجا ميان روز زمين خورد مادرم
رويش عباى خويش امير عرب کشيد

شهر مدينه شهر زمين خوردها شده
سجاده را ز پاى من آن بى نسب کشيد

در کربلا زمانه غارت غلام شمر
در خيمه ها رداى تنى غرق تب کشيد

شبهاى جمعه مادر ما داد ميزند
گيسو گرفت قاتل و سر را عقب کشيد

بازار کوفه گريه کنان عمه جان ما
از دست بچه ها همه نان و رطب کشيد

صحبت ز شام و هلهله ها مى کشد مرا
آن لحظه اى که کار به بزم طرب کشيد

ميخواست داد عمه ما

  • پنج شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 18:55
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 سید حمید رضا برقعی

اشعار شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع) -( که بر منبر قدح کج کرده ساقی جام بردارید ) * سید حمید رضا برقعی

2261

اشعار شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع)  -( که بر منبر قدح کج کرده ساقی جام بردارید ) به منبر می رود دریا، به سویش گام بردارید
هلا! اسلام را از چشمهء اسلام بردارید

مبادا از قلم ها جابیفتد واژه ای اینک
که بر منبر قدح کج کرده ساقی جام بردارید

«سَلونی» را هدر کردند روزی مردمان، امروز
بپرسیدش! از اسرار جهان ابهام بردارید

الا ای شاعران! چشمان او آرایه وحی است
برای ما از آن باران کمی الهام بردارید

نسیم صبح صادق می وزد از گیسوی صادق
از آن مضمون پیچیده جناس تام بردارید

به فرزندان، به اهل خانه جز ایشان که می گوید
غلام خسته ام خفته، قدم آرام بردارید

اگر فرمان او باشد، نباید پلک برهم زد
به سوی شعله چون هارون مکّی گام بردارید

«رُویَّ عَن امامِ جعفر الصّادق لَه الرّحمَه...»
به جز احک

  • پنج شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 18:56
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

اشعار شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع) -( درون خانه با ناموس خود باشی و جز اینها ) * مهدی رحیمی زمستان

1030

اشعار شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع)  -( درون خانه با ناموس خود باشی و جز اینها ) تصور کن امامی دور تو مأمور هم باشد
به ضرب و شتم تو مأمور هی معذور هم باشد

درون خانه با ناموس خود باشی و جز اینها
به هتک حرمت از بالا بر او دستور هم باشد

به غیر از هتک حرمت در میان ناسزاهایش
به جز فریاد و فحاشی کلام زور هم باشد

تصور کن که در برخوردٍ با ماهی که در سجده ست
به جز توهین به دستش حکم از منصور هم باشد

تصور کن که حالا این تصورهای شرم آور
برای آدمی از جنس خاک و ‌نور هم باشد

تصور کن امام صادق از بین شکاف «در»
ببیند لشکری اوضاعشان ناجور هم باشد

تصور کن امام صادق است و بر سکوت و صبر
به رغم لشکر شاگردها مجبور هم باشد

به جز تصویر میخی داغ در چشم امام ما
در آن تصویر حالا چکمه ای در دور

  • پنج شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 18:57
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع) -( ستون مذهب ما شد ، کلام حضرت صادق ) *

958

اشعار شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع)  -( ستون مذهب ما شد ، کلام حضرت صادق ) نشسته روی لبم باز نام حضرت صادق
نوشته اند مرا هم ، غلام حضرت صادق
فدای لحن فصیح و پیام حضرت صادق
ستون مذهب ما شد ، کلام حضرت صادق

حدیث بی بدلش را بخوانم و بنویسم
بناست مکتب او را بدانم و بنویسم

رسید از سر خوانش هزار شاخه ی طوبی
رسید بر همه عالم هزار مطلب والا
کلیم علم پدر بود و از سلاله ی زهرا
غلام درگه او صد هزار یوسف و موسی

امام بود و همه شامل نگاه رحیم اش
چقدر رفته به اجداد با سخا و کریم اش

غریب بود و کنارش نبود یاور و یاری
برای غربت شیعه نداشت صبر و قراری
نشسته بود به قلب رحیم او چه شراری
همیشه در غم جدش شبیه ابر بهاری

همیشه بانی بزم عزای جد غریبش
چه گریه ها که نکرده برای جد غریبش

چه

  • پنج شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 18:58
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 آرمان صائمی

اشعار شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع) -( در خودش سخت می‌شكست آقا ) * آرمان صائمی

1066

اشعار شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع) -( در خودش سخت می‌شكست آقا ) پيرِمردى كه بينِ سجاده
همه دم ذكرِ او خدا می‌بود
كنجِ اين خانه‌ى پُر از ماتم
روحِ او از تنش جدا مى‌بود

روضه‌هاى مدينه را مى‌خواند
روضه‌ى كوچه و درو ديوار
در خودش سخت می‌شكست آقا
تا‌كه میگفت از در و مسمار

ناله میزد از تَهِ جگرش
گريه‌هايش چه گريه آور بود
نفسش حبس میشد و میگفت
مادرم نوبهارِ حيدر بود

شبى اما به ناگهان دشمن
به درِ خانه‌اش شراره كشيد
او كه سرگرمِ ذكرِ يا رب بود

شعله‌ها را به چشم خود مى‌ديد
سر سجاده دوره‌اش كردند
در دلش اضطرابِ عالم بود
كودكانش به گريه اُفتادند

دورِ دستش طناب را بستند
نه عبايى و نه عصايى داشت
پا برهنه بدونِ نعلينش
به دلش يادِ ماجرايى داشت....

كه همه جانِ او به

  • پنج شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 18:59
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محمد جواد پرچمی

اشعار شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع) -( اُنسى به داغِ مادرِ اِنسيه داشته ) * محمد جواد پرچمی

1277

اشعار شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع)  -( اُنسى به داغِ مادرِ اِنسيه داشته ) آقاى بى كسى كه غم ارثيه داشته
اُنسى به داغِ مادرِ اِنسيه داشته
كنج اتاقِ خويش حسينيه داشته
با اهل خانه مجلسِ مرثيه داشته

حالا گرفته روضه غريبانه بازهم

نشناختند خشكِ مقدس مئآب ها
خورشيدِ علم را پَسِ ابر حجاب ها
مُشتى، رُفوزه در پىِ درس و كتاب ها
شاگردهايشان همه در رختخواب ها

آتش زدند بر در يك خانه بازهم

حق ميدهيم مرد اگر گريه ميكند
تنها ميانِ چند نفر گريه ميكند
با ترسِ دختران چقدر گريه ميكند
افتاده يادِ مادر و در گريه ميكند

تكرار شد مصيبت پروانه بازهم

آتش به بيتِ اطهرش افتادُ گفت آه
يادِ صداى مادرش افتادُ گفت آه
عمامه اش كه از سرش افتادُ گفت آه
وقتِ فرار، دخترش افتادُ گفت آه

ترسيده است د

  • جمعه
  • 13
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 12:06
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع) -( پُش سرش تموم دنیا میگه وای ) * حامد خاکی

1216

اشعار شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع) -( پُش سرش تموم دنیا میگه وای   ) از روی خاکای جاده نبرید
سمت قصر جام و باده نبرید
خودتون سوار مرکبا شدید
امام و پای پیاده نبرید

پُش سرش تموم دنیا میگه وای
طناب آوردن و مولا میگه وای
زیر لب خودش میگه وای مادرم
وسط شعله ها زهرا میگه وای

بذارید عمامه شو سرش کنه
بذارید عبا به پیکرش کنه
از توو شعله یه کم آهسته برید
بذارید که یاد مادرش کنه

پشت مرکب پشت زین نمی کشن
روی خاکا با جبین نمی کشن
از محاسنش خجالت بکشید
پیرمرد و که زمین نمی کشن

طعنه های بی حساب نیاز نداشت
اینهمه رنج و عذاب نیاز نداشت
این پیرمرد که خودش داره میاد
دور گردنش طناب نیاز نداشت

یه چیزی میگم دلا شکسته شه
چشمای همه به خون نشسته شه
یه چیزی میگم شما داد بزنید
کاش

  • دوشنبه
  • 16
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 09:57
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

اشعار شهادت حضرت امام جعفرصادق(ع) -( فاطمه چشم به راه هست سیاهی بزنم ) * حسن لطفی

2185
3

اشعار شهادت حضرت امام جعفرصادق(ع) -( فاطمه چشم به راه هست سیاهی بزنم ) تشنه‌ی زمزمه‌ام کاش به زمزم برسم
میوه‌ی کالم و ای کاش که من هم برسم

فاطمه چشم به راه هست سیاهی بزنم
ای اجل صبر نما تا به مُحَرم برسم

پس از آن جانِ مرا هم ببری حرفی نیست
نه ، فقط باش که یکبار حرم هم برسم

دست من نیست گریبان بدرم یا ندرم
هر زمان که به سرِ سوره‌ی مریم برسم*

آه ای راهِ نجف کرببلا دستم گیر
‌اربعین باز بر آن سیلِ دمادم برسم

هر قدم می‌شمرم تک‌تکِ تیرَکها را
تا که بر موکبِ عباس معظم برسم

اربعین وقتِ قرار است بگو یا عباس
کاش بر سایه‌ی آن صاحبِ پرچم برسم

این شهیدانِ حرم همسفر ما بودند
قسمتم نیست چرا پیش رفیقم برسم

کم‌کم ای ناله بیا موقع مقتل خوانی است
وای کم مانده به گودال مقرم ب

  • دوشنبه
  • 16
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 09:58
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محمد حسین رحیمیان

اشعار شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع) -( امان از این مدینه ، باز هم همدست شیطان شد ) * محمد حسین رحیمیان

882

اشعار شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع) -( امان از این مدینه ، باز هم همدست شیطان شد ) هیاهویی به پا گشت و ، میان شهر طوفان شد
مناجاتت به هم خورد و ، بساط غم فراوان شد

شده تکرار تاریخ و ، نصیب کعبه آتش شد
امان از این مدینه ، باز هم همدست شیطان شد

تو را ترساند از آتش ، فراموشش شده انگار
به عشق خادم ِ درگاه تو آتش گلستان شد**

ندارد شهر زهرایی ، که یار رهبرش باشد
دوباره دست بستن شیوه ی دنیا پرستان شد

پیاده ، پا برهنه ، پیر مردی در پی مرکب
تمام عالم بالا ، ازین غصه پریشان شد

نوایت گاه وا اماه بود و ، گاه وا جداه
بگو یاد چه افتادی چرا چشم تو گریان شد

تو را بردند از آن کوچه ای که مادرت افتاد
دلیل روشنی دارد اگر زانوت لرزان شد

چه آورده سرت این روزگار بی مروت ها
چه دردی داشتی آقا

  • دوشنبه
  • 16
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 10:00
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

اشعار شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع) -( روز نَه این قومِ نامحرم شبانه ریختند ) * حسن لطفی

1025
1

اشعار شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع) -( روز نَه این قومِ نامحرم شبانه ریختند ) از مسیر در نه ، از دیوارِ خانه ریختند
روز نَه این قومِ نامحرم شبانه ریختند
حتم دارم با قلاف و تازیانه ریختند

یک نفر آمد به محراب و نمازش را شکست
بی حیایی بی هوا راز و نیازش را شکست

نیمه شب هست آه فکر سن و سالش نیستند
ریسمان‌ها می‌کشند و فکر بالش نیستند
بینِ این خانه مگر اهل و عیالش نیستند

او خدای غیرت است از درد میریزد بِهَم
پیش طفلانش مَکِش نامرد می‌ریزد بِهَم

باز هم صد شُکر آتش بر سر و رویش نخورد
این درِ سوزان حیا کرد و به پهلویش نخورد
سنگ بی احساسِ دیواری به اَبرویش نخورد

باز هم صد شُکر در ، آئینه‌اش را خط نزد
در میانِ شعله میخی سینه‌اش را خط نزد

در میانِ کوچه‌ها با زور او را می‌کِشند

  • دوشنبه
  • 16
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 10:01
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع) -( دم تو گرم که براین شکسته دم دادی ) *

827
1

اشعار شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع) -( دم تو گرم که براین شکسته دم دادی ) بنام نون و قلم دست من قلم دادی
دم تو گرم که براین شکسته دم دادی
زیاد از سر من بود هرچه کم دادی
هر آنچه بود!به تو تاکه رو زدم دادی

به یمن منبر تو شیعه ام مسلمانم
اگر رییس تویی جزو زیر دستانم

کبوترم!شده ام باز هم هوایی تو
رسیده ام بخدا من ز آشنایی تو
حسینیم ز روایات کربلایی تو
به سینه سنگ تو دارم منم فدایی تو

دلم خوش است که تا مرز نور می بری ام
خوشم که شیعه ای از شیعیان جعفری ام

برو به منبر و تصویری از غدیر بساز
برای نشر ولای علی سفیر بساز
هزار مجتهد از مردم فقیر بساز
زُراره یا که مفضل ابوبصیر بساز

مقام مرجعیت بین عالِمان داری
تو نور جلد به جلد بحارالانواری

ز یارب تو رسیده است فیض یا رب ما

  • دوشنبه
  • 16
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 10:06
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محسن کاویانی

شعر شهادت امام صادق(ع) -( رَمزِ گُریزِ روضہ سَمتِ ڪوچہ باشَد ) * محسن کاویانی

995
1

شعر شهادت امام صادق(ع) -( رَمزِ گُریزِ روضہ سَمتِ ڪوچہ باشَد  ) شیخ الائمه ع

میخواهـَم امشَب رُک بگویَم دَردهـا را

پَس خوش نَدارَم دیدنِ نامَردهـا را

هـَرڪَس ڪہ با نامِ عَلی خوش گَشتہ حالَش

شیرِحَلالِ مادَرَش باشَد حَلالَش

`مِی” دَر رَگِ ما دائماً جاریست ساقی

این مَستیِ ما عینِ هـُشیاریست ساقی

شِش بار پُر ڪَردَم سَبویِ هـَستی ام را

ڪَردَہ ست ڪامل نامِ صادق مَستی ام را

شُڪرِ خُدا نامِ عَلی ذڪرِ لَبِ ماست

شُڪرِ خُدا صادق رئیسِ مَذهـَبِ ماست

هـَرچَند بینِ روضہ هـامان او غَریب است

امّا مُرورِ حِڪمَتِ این غَم عَجیب است

بُگذار راحَت تَر بگویَم اوجِ غَم را

خاڪی شُدہ شعرَم بسوزان دَفتَرَم را

دَر `شَهـرِ دِل” جُز سُوختَن دَروازہ ای نیست

آتَش بہ دَرب

  • جمعه
  • 24
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 09:47
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

شعر شهادت امام صادق(ع) -( ز گوش و گردن اطفال زیوری نکشید ) * سید پوریا هاشمی

978

شعر شهادت امام صادق(ع) -( ز گوش و گردن اطفال زیوری نکشید  ) هرآنکه از سوی تو انتخاب خواهد شد

به ذره بودن خود آفتاب خواهد شد

میان طایفه مرجع حساب خواهد شد

فقیر دست تو عالی جناب خواهد شد

گدا کجا و تو با این مقام آقا جان

به منبری که نشستی سلام آقا جان

مقام علم، مقام تورا نشان داده

کلام نور تو بر حوزه ها توان داده

کنیز خانه ات آقا به مرده جان داده

حسین گفتن تو عرش را تکان داده

بساط روضه و گریه بپاست هرهفته

و صحن خانه ی تو کربلاست هرهفته

تو بین سجده ای و شعله ها بلند شده

چه دودی از در بیت الولا بلند شده

صدای نعره ی یک بی حیا بلند شده

کسی برای جسارت ز جا بلند شده

طناب دست علی بسته شد به دستانت

نگاه کن به زن و بچه ی هراسانت

غریب در وسط شهر آ

  • جمعه
  • 24
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 10:00
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

شعر شهادت امام صادق(ع) -( ز گوش و گردن اطفال زیوری نکشید ) * سید پوریا هاشمی

1082

شعر شهادت امام صادق(ع) -( ز گوش و گردن اطفال زیوری نکشید  ) هرآنکه از سوی تو انتخاب خواهد شد

به ذره بودن خود آفتاب خواهد شد

میان طایفه مرجع حساب خواهد شد

فقیر دست تو عالی جناب خواهد شد

گدا کجا و تو با این مقام آقا جان

به منبری که نشستی سلام آقا جان

مقام علم، مقام تورا نشان داده

کلام نور تو بر حوزه ها توان داده

کنیز خانه ات آقا به مرده جان داده

حسین گفتن تو عرش را تکان داده

بساط روضه و گریه بپاست هرهفته

و صحن خانه ی تو کربلاست هرهفته

تو بین سجده ای و شعله ها بلند شده

چه دودی از در بیت الولا بلند شده

صدای نعره ی یک بی حیا بلند شده

کسی برای جسارت ز جا بلند شده

طناب دست علی بسته شد به دستانت

نگاه کن به زن و بچه ی هراسانت

غریب در وسط شهر آ

  • جمعه
  • 24
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 10:03
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام صادق(ع) -( شعر_شهادت_امام_صادق_ع ) *

899

اشعار شهادت امام صادق(ع) -( شعر_شهادت_امام_صادق_ع  ) خورشید تاریک است پیش روی صادق

محراب اهل آسمان ابروی صادق

جبریل زانو میزند پهلوی صادق

عالِم شده هرکس گذشت از کوی صادق

پیداست اسرار عوالم از نگاهش

پلکی زند میریزد عالِم از نگاهش

از کفر، مردم را گرفت و باخدا کرد

قفل مسائل را برای خلق وا کرد

با تیغ علم غیب خود غوغا به پا کرد

ظلم بنی عباسیان را برملا کرد

علمش حجاب جهل ها را پاره کرده

صادق بنی عباس را بیچاره کرده

در مکتبش باعلم، عالم پروری کرد

یعنی جهاد علمی اش را رهبری کرد

سربازهای عالمی جمع آوری کرد

از راه شاگردان خود روشنگری کرد

از بس به ریشه های دین خلق پرداخت

لرزه به پایه های کاخ ظلم انداخت

در راه حق گرچه کشیده زحمتش را

اما ن

  • جمعه
  • 24
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 10:06
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محمد قاسمی

شهادت امام صادق (ع) -( اگر که مُدّعی شیعگی شدم ، تو ببخش ) * محمد قاسمی

947

شهادت امام صادق (ع)  -( اگر که مُدّعی شیعگی شدم ، تو ببخش  ) خیال می کنم امشب که عاشقم کردند

بــرای حـرف زدن با تو لایقـم کردنـد

چو موی تو دلم آشفته نیست زیرا که

`به رحمت سـر زُلف تو واثقم ” کردند

روانه جانب خُـم خانه ی بقیع شـدم

پـیاله نوش میِ صُبـح صادقم کردند

برای آن که تبرّک بجویم از خـاکت

سـوار مـرکبِ بادِ موافقـم کردند

مُفضّل آمد و در گوش من مفصّل گفت

اگر که طـالبِ کـشفِ حقایقـم کردند

فدای مردم چشمت که با سیاه دلی

نگاهِ خِـیر ، به عُـمرِ دقایـقـم کردند

به شوق وصل تو از دست رفت هستی من

چه ها که با دل و دینم علایقم کردند!!!

درون مدرسه ی فقـه ناب جعفری ات

چه بی نـیاز از علم خلایقم کردند

ز فـیضِ تُربت جَدّ تو و کلام تو بود

که هم ردیفِ

  • جمعه
  • 24
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 10:07
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد