در ازل تا کتابِ حق وا شد
رازهای نَهُفته اِفشا شد
در ازل پیشتر زِ لوح و قلم
حکمِ روز الست انشا شد
کسی آمد که در سرا پایَش
جلوه هایِ خدا هُویدا شد
کسی آمد که با ولایتِ او
مرزِ دین ، مرزِ کُفر پیدا شد
خندهای کرد و شد بهشتِ بَرین
مُشتِ خاکی گرفت و دنیا شد
شَه پَری داد و جبرئیلی شد
نَفَسی زد کَسی مسیحا شد
سرِ راهَش نشت دل شدهای
دامنش را گرفت و موسیٰ شد
اَلغَرَض در میانِ آن محشر
بزمِ دلدادگی مُحَیا شد
-
ما در آن دَم سَیَنجَلی گفتیم
صد و ده بار یاعلی گفتیم
-
ای بزرگِ شگفت نا پیدا
ای غرورِ سه تیغِ بی همتا
آفتابِ عشیرهیِ مجنون
قبلهگاهِ قبیلهیِ لیلا
پادشاهِ حجاز و نان بر دوش
زخمیِ بارِ کیس
- شنبه
- 17
- اسفند
- 1398
- ساعت
- 14:11
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور