دوش از جذبات شور و مستی
فارغ زجهان و قید هستی
نی در غم پستی و بلندی
نی در هوس بلند و پستی
از دولت پیر می پرستان
وارسته زدام خود پرستی
بر دیر مغان عنان کشیدم
از جذبه ی باده ی الستی
ساقی زشراب ساغرم را
پر کرد و گشود شهپرم را
در سیر صعودآسمانی
آسوده دل از جهان فانی
چون چشم شهود بازکردم
صد پنجره وا شد از جهانی
کز جلوه و نورو جذبه هریک
صد باغ بهشت جاودانی
انگشت تحیرم بلب ماند
در وادی آسمان ، زمانی
از دیدن آن همه مقامات
مبهوت چو ماه در سماوات
روزی که مرا شراب دادند
از ساغر آفتاب دادند
هوهو زدم از کمال،کاخر
از درگه هو جواب دادند
دیدند خمارم و عطشناک
از مشگ حقایق آب دادند
پر باز کنم در اوج آفاق
پر
- پنج شنبه
- 2
- اسفند
- 1397
- ساعت
- 12:33
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور