حضرت محمد صلی الله علیه و آله

مرتب سازی براساس
سید ناصر ولائی زنجانی

حضرت محمد(ص) -(بسویت آمدم با رو سیاهی یا رسول الله) *سید ناصر ولائی زنجانی

287

حضرت محمد(ص) -(بسویت آمدم با رو سیاهی یا رسول الله) بسویت آمدم با رو سیاهی یا رسول الله
زمن بهتر به حال من گواهی یا رسول الله
گنهکاری پشیمانم پریشان دیده گریانم
بسویت آمده غرق گناهی یا رسول الله
زبسکه توبة خود را شکستم می کشم خجلت
مسلمانم ولی خواهی نخواهی یا رسول الله
به جان دخترت زهرا بگیر از دست من مولا
نجاتم ده ز گرداب تباهی یا رسول الله
چه زحمتها کشیدی در ره اسلام و حفظ دین
نداند جز خدا آن را کماهی یا رسول الله
به دست نفس امّاره اسیریم و گرفتاریم
رهان افتاده را از قعر چاهی یا رسول الله
اگر رانی مرا از در کدامین در زنم دیگر
تو باب الهی و عالم پناهی یا رسول الله
به زیبایی به پاکی مهربانی بی نظیری تو
همیشه امتت را خیر خواهی یا رسول الله
فدای خلق زیبایت شود این جان نا قابل
تو چون خورشید تابانی تو ماهی یا رسول الله
بود دستم تهی هستم فقیر مانده و مسکین
گدایی بی سرو پایم تو شاهی یا رسول الله
شفائت کن به درگاه خدا ای بندة محبوب
به گمراهی چو من بنما تو راهی یا رسول الله
بوَد این شهر شهرِ تو منم امروز مهمانت
ولائی را رهان از روسیاهی یا رسول الله

  • سه شنبه
  • 25
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 11:02
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

عشق به آل محمد(ص) -(بگذار کز پیمانه ات ساقی گلویی تر کنم) * فانی تبریزی

305

عشق به آل محمد(ص) -(بگذار کز پیمانه ات ساقی گلویی تر کنم) بگذار کز پیمانه ات ساقی گلویی تر کنم
فرش در میخانه ات با جان و دل از سر کنم

شب ها به یاد لعل تو از هجر می نالد دلم
باشد که روزی وصل تو جانا به جان باور کنم

ای مه فراقت هر شبی آتش به جانم افکند
افشای این راز نهان بر ماه و بر اختر کنم

بهر نثار مقدمت هرگز ندارم هدیه ای
لطفی کن و در پای خود بگذار ترک سر کنم

چون دُرّ و گوهر در دلم مهر تو را پرورده ام
هیهات دیگر رو به این دنیای دون پرور کنم

چون عشق آل مصطفی (ص) اندر دل من کرده جا
زیبد اگر جان را فدا بر آل پیغمبر کنم

شیخ است سرگرم ریا، عارف ز خود بینی رها
یارب در این بیع و شرا برگو که را داور کنم

این (فانی) افتاده را سرّیست با لعل لبت
حیف است این سرّ نهان در صفحه دفتر کنم

  • یکشنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 12:18
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

در مدح حضرت محمد(ص) -(ماه فرو ماند از جمال محمد) * سعدی شیرازی

544

در مدح حضرت محمد(ص) -(ماه فرو ماند از جمال محمد) ماه فرو مانَد از جمال محمّد
سرو نباشد به اعتدال محمّد

قدر فلک را کمال و منزلتی نیست
در نظر قدرِ با کمال محمّد

وعده دیدار هرکسی به قیامت
لیله اَسری شبِ وصال محمّد

آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی
آمده مجموع در ظِلال محمّد

عرصه گیتی مجال همّت او نیست
روز قیامت نگر مجالِ محمّد

وان‌همه پیرایه بسته جنّت فردوس
بو که قبولش کند بِلال محمّد

همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد
تا بدهد بوسه بر نِعال محمّد

شمس و قمر در زمین حشر نتابد
نور نتابد مگر جمال محمّد

چشم مرا تا به خواب دید جمالش
خواب نمی‌گیرد از خیالِ محمّد

(سعدی) اگر عاشقی کنی و جوانی
عشق محمّد بس است و آل محمّد

  • سه شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 11:13
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مختار وطن پرست

حضرت محمد(ص) -(قافله سالار صف انبیا) * مختار وطن پرست

488

حضرت محمد(ص) -(قافله سالار صف انبیا) قافله سالار صف انبیا
قافیه‌ پرداز خط اوصیا

نو گل بستان ریاحین عشق
روشنی چشم جهان بین عشق

علم اُمم یک سخن از مکتبش
مسئله خوان، اهل جهان از لبش

علم‌ کمین بندهء درگاه وی
حلم رهییست و نبی شاه وی

دل طلبان سرّ خدا خواندش
شاه بقا شاه فنا خواندش

سبز لباسان همه پی جوی او
روح الامین نامه بر کوی او

دخترکی داده بدو لم یلد
مام فلک لم یلد و لم یجد

نی که فقط اسوهء نسوان شده
تاج سر جمله مردان شده

نیست خداوند جلیل الصّفات
هست ولیکن که دلیل الصّفات

اسم ازل آنچه به گنجینه است
غیرِ یکی، آنهمه در سینه است

شاه اگر خاتم شاهان بُوَد
این دگران در کفه هامان بُوَد

سید و سالار همه ماخلق
از همه کس برده به خُلقش سبق

صورت او صورت صورتگر است
ور همه اینسان شده او بهتر است

رحمت و زحمت به صغیر و کبیر
گفته خداوند بشیرٌ نذیر

رحمتیان در دو جهان تابعش
زحمتیان کینه کش و مانعش

تابع او در دو جهان طالعست
مانع او شبپره سان ضایعست

صادر اول ز همه کائنات
ممکن واجب به همه ممکنات

رحمت موصولهء پروردگار
بر دو جهان بر دگر از عشر و چار

آن سه و ده حلقهء توحید اوست
غیر همین در صف تکفیر هوست

بوسه ربایانِ درش حوریان
نه فلک و هشت بهشت و جنان

کام ستانانِ درش اولیا
سینه دران از غم او انبیا

سینه او معدن هر راز گشت
جلوهء او جلوه گهِ ناز گشت

نازکِشِ عشوهء او کن فکان
سرمه ستان از دَرِ او چشم جان

خال سیاهش شده انجم فروز
روشنی مهر و مه و لیل و روز

طرّهء او مشک فروش فلک
رایحه اش عطر جنان و مَلَک

جان و تنش طبلهء عطاری است
بوی خوشش هر دو جهان کرده مست

آینه داری به رخش آفتاب
مجمره گردان ز پیش ماهتاب

انجم گردون شده اسپند آن
دودهء آن تیرگی آسمان

لعل لبش منبع آب حیات
محیی هستی و حیات و ممات

نرگس او سرخطِ نرگس ستان
نوگل او نوبر باغ جنان

مشک سیه بندهء گیسوی او
عنبر تر صبحگه روی او

غنچه لب تا به هدایت گشود
جمله جهان گلشن وحدت نمود

چون که محمد لب خود وا کند
از سخنی قطره چو دریا کند

نور علی' نور به برتر کلام
بر کتب ماخلق اول پیام

خلوتی خوابگه لاینام
محرم مقصورهء دل، لاکلام

مرغ همایست به باغ برین
چندگهی آمده روی زمین

تا به جهان ظلّ ظلیل افکند
دامگهِ دام نِهان برکَنَد

ای که شدی حامی زنها به جان
بعدِ هزاران سنه، این را بدان

آنکه بُوَد قبله گه مردمان
تاجْ نشان کرده زنانِ جهان

تا که جهان نام محمد شنفت
جمله زبان‌ گشت و لک الحمد گفت

تا نَبُوَد امر از آن لعل ناب
هیچ نیاید ز یکی هفت باب

میر فلک بنده ای از قصر او
بندگیش با دل و جان حصر او

مشعلی افروخته از شه قری'
روشن از او گشته همه ماسوی'

راهروان مشعل از او یافته
گرم رُوان از تف او تافته

هست فروزنده چو خورشید و ماه
چون تو نیاید به جهان پادشاه

ای لب تو گنجهء اسرار علم
از سخنت منحدر انهار علم

مشک فشان در شب گیسوفشان
سنبلِ تَر سود خم گیسوان

زهرهء قانون زنِ بربط نواز
بود به شوق قدمش نغمه ساز

ماه سفرساز منازل نورد
در پی احمد شده منزل نورد

پاره دلی بود از او ماه تام
از قدمش یافت بسی التیام

بلکه یکی بوسه به پایش زند
مرهمی از وصل به جانش نهد

نورفشان از قدمش آسمان
خاک رهش نُه فلک و کهکشان

غاشیه کش مرکب او را ملک
خیل رُسُل قاطبهء نُه فلک

خالق واللّیل جهان تآفرید
دیدهء نُه پرده چُنان شب ندید

یک نفس از پوی و تک تیزتک
پی سپرش گشت سمک تا فلک

ماه فلک بر قدم شاه جان
(زانجم گردون شده گوهرفشان)

مست ز انفاس خوشش سوده مشک
ارض و سما، ماهی و مه، تَرّ و خشک

دست ازل کرد ورا پادشاه
سفرهء او را همه کس ریزه خواه

یوسف عشق است فتاده به چاه
چاه جهان، بر دو جهان پادشاه

میوه برِ باغ عطایش کلیم
ریزه خور خوان سخایش نعیم

مائدهء مریم افرشته خو
آمده از مطبخ درگاه او

پادشه بی بدل باجلال
بندهء فرمانبر آن ذوالجلال

نیست عجب پادشه عالم است
بندگیش بر همگان اقدم است

وحدتیان را به جهان ره گشود
راه ولا را بنمود و غنود

وحدتیان راهروش بوده اند
راه دگر هیچ نیفزوده اند

راه یکی هست و یکی بیش نیست
رهرو آن خصم بداندیش نیست

تا به جهان کحل بقا را کشید
زیر زمین رخت فنا را کشید

مهر محمد به جهان جان بُوَد
ناز کشش بر همه جانان بُوَد

مهر جهان با همهء انجلا
ذره ای از خاک درِ مصطفا

یا که یکی شِمش به بازار او
نی، که یکی سکّه ز دینار او

بِه که نخوانم یکی از این دو را
ذرّه همان بِه که شود یا هَبا

ذرّه ای از گرد ره مصطفا
تاج سر شمس بُوَد مرحبا

کاش #نگین ذره ای از راه بود
بوسه ربا از قدم شاه بود

ذرّه نشد بر قدم منتخب
بوسه دهد میم محمد به لب

  • سه شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 11:24
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

در مدح حضرت محمد(ص) -(عالم همه محتاج به احسان محمد) *مرحوم عباسعلی شبخیز قراملکی

535

در مدح حضرت محمد(ص) -(عالم همه محتاج به احسان محمد) عالم همه محتاج به احسان محمد
آدم متنعم زِ سر خوان محمد

خورشید که بازار جهان رونق از او یافت
شمعی است به قندیل شبستان محمد

ماه فلک از دولت اعجاز رسالت
سر میزند ازچاک گریبان محمد

ارواح رسل از پی تعظیم جنابش
سایند جبین بر در ایوان محمد

موسی و میسحا و خلیل الله و داوود
هستند همه طفل دبستان محمد

کی میسزد از همچو منی مدحت والاش
جبریل امین است ثنا خوان محمد

من کمتر از آنم که لب مدح کنم باز
در نعت و جلال و صفت و شان محمد

این بس به جلالش که سلاطین سرافراز
هستند گدای درِ سَلمان محمد

از پای کجا افکندش هول قیامت
آنکس که زند دست به دامان محمد

(شبخیز) گدای در او باش که گویی است
سرهای شهان در خم چوگان محمد

  • سه شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 11:25
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

در مدح حضرت محمد(ص) -(شمسۀ نه مسند هفت اختران) * نظامی گنجوی

648

در مدح حضرت محمد(ص) -(شمسۀ نه مسند هفت اختران) شمسهء نُه مَسند هفت اَختران
ختمِ رُسل خاتم پیغمبران

اَحمدِ مُرسل که خِرد خاکِ اوست
هر دو جهان بستهء فتراکِ اوست

تازه ترین سُنبلِ صحرای ناز
خاص ترین گُوهرِ دریای راز

سُنبلِ او سُنبلهء روز تاب
گُوهرِ او لَعل گر آفتاب

خندهء خوش زان نزدی شَکّرش
تا نبرد آبِ صَدف گُوهرش

اِی تن تو پاکتر از جانِ پاک
روح تو پرودهء روحی فَداک

نقطه گه خانهء رحمت تویی
خانه بَرِ نقطهء زحمت تویی

چون تو کَریمان که تماشا کنند
رُستىِ شبها نه به تنها خورند

از سرِ آن خوان که رُطَب خورده ای
از پی ما زَلِّه چه آورده ای؟

لَب بُگشا تا همه شَکّر برند
زاب دَهانت رُطبِ تر برند

عقل شده شیفتهء روی تو
سلسلهء شیفتگان موی تو

عالمِ تر، دامنِ خشک از تو یافت
ناف زمین نافهء مُشک از تو یافت

تاجِ تو و تختِ تو دارد جهان
تختِْ زمین آمد و تاجْ آسمان

سایه نداری تو که نُورِ مَهی
رو که تو خود سایهء نُوراللّهی

خاکِ ذلیلان شده گلشن به تو
چشمِ عزیزان شده روشن به تو

تا قدمت در شبِ گیسو فشان
بر سرِ گَردون شده دامن کشان

پُر زَر و دُر گشته زِ تو دامنش
خِشتَکِ زَرِ سوزهء پیراهنش

در صدفِ صبح به دستِ صبا
غالیهء بوی تو ساید صبا

لاجرم آنجا که صبا تاخته
لشکرِ عَنبر علم اَنداخته

اِی دو جهان، زیرِ زمین از چه ای؟
گَنج نِه ای، خاک نشین از چه ای؟

تا تو به خاک اَندری اِی گَنجِ پاک
شرط بُوَد گنج سپردن به خاک

ای مدنی بُرقعِ مَکّی نقاب
سایه نشین چند بُوَد آفتاب؟

گر مَهى از مِهر تو سويی بیار
گر گُلی از باغِ تو بویی بیار

مُنتظران را به لَب آمد نفس
اِی زِ تو فریاد، به فریاد رَس

سوی عَجم ران منشین در عَرب
زردهء روز اَینک و شبدیزِ شب

سکه تو زن تا اُمرا کم زنند
خطبه تو کُن تا خُطَبا دَم زنند

بازکش این مَسند از آسودگان
غُسل کُن این مَنبر از آلودِگان

خانهء غُولند بپر دازشان
در غله دانِ عدم اَندازشان

زآفت این گنبدِ آفت پَذیز
دست بر آور همه را دست گیر

گر نظر از راهِ عنایت کنی
جمله مُهمات کفایت کنی

مغزِ (نظامی) که خبر جوی تست
زنده دِل از غالیهء بوی تست

از نفسش بوی وَفایی ببخش
مُلک سلیمان به گدایی ببخش

  • دوشنبه
  • 29
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 16:14
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

در مدح حضرت محمد(ص) -(آن محمّد ختم و خیرالمُرسلین) * عطار نیشابوری

721

در مدح حضرت محمد(ص) -(آن محمّد ختم و خیرالمُرسلین) آن محمّد ختم و خیرالمُرسلین
آن محمّد نُورِ رَبّ العالَمین

آن محمّد مَخزنِ اَسرارِ شَرع
جبرئیل از خیل او پوشیده دَرع

آن محمّد آیتِ صُنع اِله
آن محمّد آفتابِ عزّ و جاه

آن محمّد مُقتدای اَهلِ دید
آن محمّد آیتِ حُبل الورید

آن محمّد خازنِ آیاتِ غیب
آن محمّد دیدهء مُرآت غیب

آن محمّد مَظهر اَنوارِ حقّ
آن محمّد دیده خود دیدارِ حقّ

آن محمّد واقفِ سرها شده
در دلِ #عطّار خود پیدا شده

آن محمّد با وَلی همدم شده
در میانِ جان و دِل مَحرم شده

آن محمّد روحِ انسانی شده
در دِل درویش روحانی شده

آن محمّد گفته با حقّ رازها
بعد از آن بشنیده او آوازها

آن محمّد مَعدنِ حکمت شده
جَبرئیلش پیک در خدمت شده

آن محمّد کُو حبیب الله بود
در میانِ اَهلِ وَحدت شاه بود

آن محمّد بهترینِ خلق بود
نه چو ما وابستهء این دَلق بود

از ظهورِ مُصطفی آگاه شو
بعد از آن مردانه اَندر راه شو

  • دوشنبه
  • 29
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 16:15
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

در مدح حضرت محمد(ص) -(بر پادشاهی دو جهان دل نمی نهد) * علی نظمی تبریزی

1260

در مدح حضرت محمد(ص) -(بر پادشاهی دو جهان دل نمی نهد) بر پادشاهی دو جهان دل نمی نهد
هر کس که او غلامِ غلامِ محمّد است

جبریل اگر چه هفت فلک زیرِ پای اوست
در آرزوی گوشهء بامِ محمّد است

چندین خرام سدره و طوبی که گفته اند
بی شبهه شمّه ای زِ خُرام محمّد است

معراجِ او چه بود؟ که در آسمان هنوز
هنگامهء درود و سلامِ محمّد است

دانش اگر به عرش نَهد پای، لاجرم
گوشِ جهان به پند و پیامِ محمّد هست

آبِ حیات اگر چه مُسلّم بُودَ به خضر
او خود همیشه تشنهء جامِ محمّد است

با صد هزار جلوه که می تابد آفتاب
نوری زِ روی آینه فامِ محمّد است

چندین مگو حدیثِ قیامت که در جهان
هر دم قیامتی زِ قیامِ محمّد است

ناقص بُوَد جریدهء اعمالِ ما، ولی
امّید ما به لطفِ تمامِ محمّد است

شاهانِ سرفرازِ جهان را سرِ نیاز
بر آستانِ کهفِ کرامِ محمّد است

گر پادشاهی همه عالَم به من دهند
(نظمی) همان کمینه غلامِ محمّد است

  • یکشنبه
  • 2
  • آبان
  • 1400
  • ساعت
  • 11:30
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

زمینه شهادت پیامبر اکرم(ص) -( لحظه های آخر من، بشنو قصه ی دردامو ۲) * محمدجواد صادقی

197

زمینه شهادت پیامبر اکرم(ص) -( لحظه های آخر من، بشنو قصه ی دردامو ۲) لحظه های آخر من، بشنو قصه ی دردامو ۲
یا علی خدانگهدار، میسپرم به تو زهرامو ۲
بعد از من - آتیش میارن و غوغا میشه ۲
توو خونت - علی! پای مغیره وا میشه ۲
نگران میخ درم ... / ای وای دخترم
گل یاس بی سپرم ... / ای وای دخترم
میباره چشمای ترم ... / ای وای دخترم
ای وای دخترم، ای وای دخترم ۲

〰️〰️〰️〰️〰️〰️

وقت رفتنم رسیده، ای قرار قلب زارم ۲
فاطمه بشین کنارم، حرفای نگفته دارم ۲
میدونم - یه روز خوش نمی‌بینی زهرا ۲
هرچی که - بلا دیدی صبوری کن بابا ۲
به خدا سخته واسه من / ای وای فاطمه
که تو رو سیلی بزنن / ای وای فاطمه
جلوی چشمای حسن / ای وای فاطمه
ای وای فاطمه ای وای فاطمه ۲

شاعر:محمد جواد صادقی-یوسف زندیه

  • دوشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 10:03
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

زمینه شهادت پیامبر اکرم(ص) -( شكوه حضرت رحمان و - رحيم يا رسول) * رضا تاجیک

324

زمینه شهادت پیامبر اکرم(ص) -( شكوه حضرت رحمان و - رحيم يا رسول) شكوه حضرت رحمان و - رحيم يا رسول
وَ إِنَّكَ لَعَلىٰ خُلُقٍ - عَظيم يا رسول
جانم آقا / به فداى تو همه پيغمبرها ۲
(مسلمانم آقا مسلمان تو
على يک بنده از بندگان تو) ۲
لک لبيک لک لبيک يا رسول الله ۲

〰️〰️〰️〰️〰️〰️

تو آمدى به جهان ما - ز يک نسل پاک
تويى دليل وجودىِ - خَلَقتُ الاَفلاک
اى تقديرم / به هواى حضرتت پر مى گيرم ۲
(براى ديدن گنبد خضرا
مدد مى گيرم از حضرت زهرا) ۲
لک لبيک لک لبيک يا رسول الله ۲

〰️〰️〰️〰️〰️〰️

هزار موسى و عيسی و - سليمان و هود
به پيش محضر تو آقا - همه در سجود
بى پروايند / همه بر پايت با سر مى آيند ۲
(تمام هستى ما ز كوثر است
دشمن دختر شما ابتر است) ۲
لک لبيک لک لبيک يا رسول الله ۲

  • دوشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 10:11
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

درزمینه سرود ولادت پیامبر اعظم (ص) -(توأمان گشته،همزمان گشته) * رضا یعقوبیان

189

درزمینه سرود ولادت پیامبر اعظم (ص) -(توأمان گشته،همزمان گشته) توأمان گشته،همزمان گشته
عید محمد و صادق
دو امید جان،از سوی جانان
رهبر و شمس حقایق
(یا رسول الله یا رسول الله مولا مولا یا محمد)٢

ربیع شادی،آمده هادی
انوار حق جلوه گر شد
زین خبر شادم،از غم آزادم
شجر دین پرثمر شد
(یا رسول الله یا رسول الله مولا مولا یا محمد)٢

آمده احمد،مظهر سرمد
تابان گشته مکه امشب
آمده رحمت،بر همه عزت
نامش گشته ذکر هر لب
(یا رسول الله یا رسول الله مولا مولا یا محمد)٢

آمنه بنت،وهب از شادی
در بر دارد قرص ماهش
یاد عبدالله،مادر آگاه
معنا دارد هر نگاهش
(یا رسول الله یا رسول الله مولا مولا یا محمد)٢

مدینه یاران،شده گلباران
آمده حضرت صادق
خنده زن سنبل،همه جا زین گل
پیچیده عطر شقایق
(یا رسول الله یا رسول الله مولا مولا یا محمد)٢

نور پیغمبر،هستی حیدر
باشد صادق گل باقر
چون حسین خویش،حسنی بویش
چون زهرا طیب و طاهر
(یا رسول الله یا رسول الله مولا مولا یا محمد)٢

  • پنج شنبه
  • 21
  • مهر
  • 1401
  • ساعت
  • 09:33
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

میلاد رسول اکرم(ص) وامام صادق (ع) -(جلوه گر دو نور حق زلطف خاص داور است ) * رضا یعقوبیان

294

میلاد رسول اکرم(ص) وامام صادق (ع) -(جلوه گر دو نور حق     زلطف خاص داور است ) جلوه گر دو نور حق زلطف خاص داور است
توأمان دو جشن عید صادق و پیمبر است
مدینه صادق را خدای سرمد داد
هدیه ی در مکه به ما محمد داد
خوش آمدی احمد(۴)

شامل کل جهان لطف و عطای ایزد است
مکه در شور و شعف ز مقدم محمد است
نخل رسالت باز داده ثمر امشب
خورشید دین حق شد جلوه‌گر امشب
خوش آمدی احمد(۴)

مکه روشن شده از نور جمال سرمدی
همه عالم شده است محو گل محمدی
مکه زنورش شد وادی طور امشب
در دل هر عاشق شادی و شور امشب
خوش آمدی احمد(۴)

از گلستان ولا سرو صنوبر آمده
شیعیان شادی کنید استاد حیدر آمده
او آیت عظماست او پدر زهراست
تا به صف محشر بر همگان مولاست
خوش آمدی احمد(۴)

تا که مصطفی رسید عالم از او صفا گرفت
با رسالت نبی دین خدا بها گرفت ممدوحه ی داور هادی و روشنگر
بنیان گر اسلام آخرین پیغمبر
خوش آمدی احمد(۴)

ای امید عالمین غرق تمنای توام
جد مظلوم حسین مست تولای توام
در شب میلادت گردیده مهمانت
شکر خدا هستم ریزه خور خوانت
خوش آمدی احمد(۴)

حق گواه من بود تویی سرور سینه ام
از طفولیت خود من عاشق مدینه ام
ای که بود مهرت به سینه ام مولا
مسافر شهر مدینه ام فرما
خوش آمدی احمد(۴)

عاشق صحن تو و گنبد خضرای توام
عاشق زیارت مرقد زیبای توام
ای هادی راهم ای عزت و جاهم
عیدی شب میلاد مدینه می خواهم
خوش آمدی احمد(۴)

شب میلاد شما گردیده ام مهمان تو
آقا جون نشسته ام بر سفره ی احسان تو
تویی همه هستم دل به شما بستم
به حق زهرایت آقا بگیر دستم
خوش آمدی احمد(۴)

بنگر به حال من ای یار بی قرینه ام
شب میلاد شما با دل خود مدینه ام
بهشت من کویت گرفته ام بویت
بود ابا الزهرا دودست من سویت
خوش آمدی احمد(۴)

گنبد خضرای تو نشان دهد راه بهشت
نام زیبای تو را خدا رو قلب من نوشت
تویی همه هستم دل به شما بستم
ز لطف و اکرامت آقا بگیر دستم
خوش آمدی احمد(۴)

  • شنبه
  • 23
  • مهر
  • 1401
  • ساعت
  • 11:18
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

شور ولادت پیامبر اکرم (ص) -( گشته توأم دو عید داده حق این نوید) * رضا یعقوبیان

288

شور ولادت پیامبر اکرم (ص) -( گشته توأم دو عید   داده حق این نوید) گشته توأم دو عید داده حق این نوید
آمده صادق و احمد امشب
دوگل باصفا بر زمین و سما
داده است هدیه ای سرمد امشب
از احمد شد هر دلی منجلی
صادق آمد از تبار علی
احمد احمد یامحمد مدد

دو امید همه رهبر و مقتدا
برهمه رهنما آمدامشب
مه و خورشید دین خاتم المرسلین
رهبر ششمین آمدامشب
از احمد شد هر دلی منجلی
صادق آمد از تبار علی
احمد احمد یامحمد مدد

هفدهم روز از مه شاد ربیع
سرزده از سما نور خورشید
مصطفی آمده بادوصدعزوجاه
آنکه تا محشر است رمز توحید
از احمد شد هر دلی منجلی
صادق آمد از تبار علی
احمد احمد یا محمد مدد

شهر یثرب شده همچو وادی طور
از قدوم گل باقرامشب
گلی از گلشن خاندان نبی
گشته از لطف حق ظاهر امشب
از احمد شد هر دلی منجلی
صادق آمد از تبار علی
احمد احمد یا محمد مدد

امشب ای عاشقان گشته خورشیدعیان
هدیه ای آمد از حی سرمد
مکه شد روشن از مقدم این پسر
ذکر عالم شده یا محمد
از احمد شد هر دلی منجلی
صادق آمد از تبار علی
احمد احمد یا محمد مدد

شده ازلطف و جود همه ملک وجود
غرق نور از سوی حی سبحان
ام فروه زند بوسه بر روی او
حضرت باقر است شاد و خندان
از احمد شد هر دلی منجلی
صادق آمد از تبار علی
احمد احمد یا محمد مدد

هفدهم از ربیع لطف حق شد نصیب
بر خداوند حبیب جلوه گر شد
مصطفی آمده زین گل باصفا
نخل دین خدا پرثمر شد
از احمد شد هر دلی منجلی
صادق آمد از تبار علی
احمد احمد یا محمد مدد

بار دیگر شده نور حق جلوه گر
شامل عالم است لطف یزدان
ششمین منجی از آل عصمت رسید
می‌درخشد چنان ماه رخشان
از احمد شد هر دلی منجلی
صادق آمد از تبار علی
احمد احمد یا محمد مدد

خاتم انبیا رهبر اولیا
امشب از ره رسید از عنایت
ختم مرسل رسید همه عالم شده
از گل روی او با طراوت
از احمد شد هر دلی منجلی
صادق آمد ازتبار علی
احمد احمد یا محمد مدد

از قدوم گل باقر اهل بیت
شور و شادی بپاست در مدینه
زین گل مصطفی شد جهان با صفا
بین عالم بود بی قرینه
از احمد شد هر دلی منجلی
صادق آمد از تبار علی
احمد احمد یا محمد مدد

رهبر عالم است رسول خاتم است
اوبه خیل بشر مهربان است
بس کریم و رحیم چون خدایش بود
لطف او برهمه بیکران است
از احمد شد هر دلی منجلی
صادق آمد از تبار علی
احمد احمد یا محمد مدد

  • شنبه
  • 23
  • مهر
  • 1401
  • ساعت
  • 11:22
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

در زمینه ولادت رسوا اکرم (ص) -(ذکر تمام شیعیان، ذکر تمام عالم) * رضا یعقوبیان

228

در زمینه ولادت رسوا اکرم (ص) -(ذکر تمام شیعیان، ذکر تمام عالم) ذکر تمام شیعیان، ذکر تمام عالم
صل علی محمد و آله و سلم

مظهر حی ازلی امشب شده مصور
زنور رخسار نبی جهان شده منور
زعطروبوی ماه روی او جهان معطر
شاد همه ز مقدمت ای نبی مکرم
صل علی محمد و آله و سلم

مظهرحی سرمدی یا حضرت محمد
بین همه سرآمدی یا حضرت محمد
خوش آمدی خوش آمدی یاحضرت محمد محفل انس شیعیان امشب شده فراهم
صلی الله علی محمد و آله و سلم

تو کوه استقامتی یا حضرت‌محمد
تو منشاء کرامتی یا حضرت محمد
تو در کرم قیامتی یا حضرت محمد
به شیعیان مرتضی تو مونس وتوهمدم
صل علی محمد و آله و سلم

یا رحمة اللعالمین یا حضرت محمد
نور خداوند مبین یا حضرت محمد
برشیعیان حبل متین یا حضرت محمد
به درد شیعه ی علی تویی دوا ومرهم
صل علی محمد و آله و سلم

بر مسلمین تو عزتی یا حضرت محمد
سرتابه پایت رحمتی یا حضرت محمد
شافع کل امتی یا حضرت محمد
شامل کل عالم است لطف شما دمادم
صل علی محمد و آله و سلم

مولاصفای عالمی یا حضرت محمد
برانبیاتو خاتمی یا حضرت محمد
بر درد عالم مرهمی یا حضرت محمد
دشمن تو جایش بود همیشه در جهنم
صلی علی محمد و آله و سلم

دوباره کرده ای به من یامصطفی تو احسان
شب ولادت شما آمده بر تو مهمان
دستم‌بگیر زمرحمت مظهر لطف یزدان
دعا نما تا که شوم در حرم تو محرم
صل علی محمد و آله و سلم

بودز کودکی من مدینه ات بهشتم
مهر وولایتت خدا نهاده در سرشتم
عجین شده محبت شما به سرنوشتم
شامل من تمام عمر لطف شما دمادم
صل علی محمد و آله و سلم

شرمنده از روی توام لبریز از گناهم
ایام میلاد شما به درگهت پناهم
به حق مرتضی علی آقا نما نگاهم
به لطف و رحمت شما دارم نیاز مبرم
صل علی محمد و آله و سلم

اگر چه درگلشن و بستان تو خار وخسم
مهر توو ولایت و حب تو مولا بَسَم
نظر نما ز مرحمت که بی تو من بی کسم
حاجت ما روا نما به حق زهرا قسم
صلی علی محمد و آله و سلم

آمده ام بسوی تو یا حضرت محمد
تاکه بگیرم بوی تو یا حضرت محمد
شرمنده ام ز روی تویاحضرت محمد
مهرت بوددردل من تابه جزامسلم
صل علی محمد و آله و سلم

به درد ما شفا بده یا حضرت محمد
به قلب ما ضیابده یا حضرت محمد
مدینه کربلابده یا حضرت محمد
تازنده ام خداگواست ز عشق تو زنم دم
صل علی محمد و آله و سلم

  • شنبه
  • 23
  • مهر
  • 1401
  • ساعت
  • 13:07
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

درزمینه میلاد رسول اکرم (ص) -(ربیع شادی آمده برهمه هادی آمده ) * رضا یعقوبیان

246

درزمینه میلاد رسول اکرم (ص) -(ربیع شادی آمده            برهمه هادی آمده ) ربیع شادی آمده برهمه هادی آمده
از حق منادی آمده احمد و مصطفی تویی
محمدا محمدا (۴)

آمنه ی بنت وهب در خانه‌اش به تاب و تب شکرخدا دارد به لب غنچه ی باصفا تویی محمدا محمدا

مکه شده وادی طور عالم شده غرق سرور غرق شعف غلمان و حور که نور ماسوا تویی محمدا محمدا

قاصد و مقصود آمده شاهد و مشهود آمده احمد و محمود آمده بر هر دلی نوا تویی محمدا محمدا

تو نور حی سرمدی آینه ی مجردی محمدی محمدی یاسین و هل اتا تویی محمدا محمدا

تو همنشین حیدری صاحب حوض کوثری خوبان عالم را سری آرامش جان ها تویی محمدا محمدا

خاتم الانبیا تویی منجی اولیا تویی مروه توی صفا تویی به اهل دل ولا تویی محمدا محمدا

اهل جهان گدای تو مست می از ولای تو شیعه شود فدای تو همه امید ما تویی محمدا محمدا

الا عزیز فاطمه گویم بدون واهمه تویی امید ما همه که آیت خدا تویی محمدا محمدا

ببین که دل شکسته ام فقط به تو دل بسته ام
به راه تو نشسته ام پناه هر گدا تویی محمدا محمدا

برهمگان عطا کنی هر حاجتی روا کنی درد مرا دوا کنی که منشأ سخا تویی محمدا محمدا
محبتت به سینه ام گنج من و دفینه ام
من عاشق مدینه ام درد مرا دوا تویی محمدا محمدا

  • شنبه
  • 23
  • مهر
  • 1401
  • ساعت
  • 13:10
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب

مدح حضرت محمد(ص) -(قلم می چرخد از میم تو تا دال دلالت ها) * رسول چهارمحالی

99

مدح حضرت محمد(ص) -(قلم می چرخد از میم تو تا دال دلالت ها) قلم می چرخد از میم تو تا دال دلالت ها
جهان پرگار و تو نقطه بر دور ضلالت ها

برایت می سرایم من غزل یا مثنویِ عشق
برای تو غزل گفته خدایت در حکایت ها

تویی دریا جهان چون قطره دور توست
تویی عقبا زمان چون ذره دور توست

وجودت گوهری از جنس مروارید سر زنده
سجودت غرق در عشق خدا آن نور پاینده

تو رامی جویم اندر لحظه های ناب ترازناب
به دنبال تو می گردم مرا سیراب کن از آب

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 13:11
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

مدح حضرت محمد(ص) -(نگین در آفتاب عالمینی) * رسول چهارمحالی

113

مدح حضرت محمد(ص) -(نگین در آفتاب عالمینی) نگین در آفتاب عالمینی
گل خوشبودر روی زمینی
سرشت عشق در راه وجودی
امیر عاشقان روی زمینی
ولایت دار دشت آفتابی
پدر بهر عزیز کبریایی
سلوک عشق در شب های تاری
عروج آسمان در پیش ماهی
گل یاست گل کل جهان است
کتابت جاودان اندر زمان است
کتابت معدن راز و نیاز است
وجود آدمیت از تو باز است
اگر هفت آسمان اندر جهان است
محمد کهربای آسمان است
شهاب شب نمای آسمان است
ستاره بهر قلب عاشقان است
امین مردمان در عصر غارت
شفیع دردمندان سوی امت
اگر موسی عصا را مار می کرد
محمد جنگ با افکار می کرد
اگر عیسی خلائق زنده می کرد
محمد عرش را چون فرش می کرد
اگر نوح است با دریایی از آب
محمد ساحلی امن است در آب
کتاب حضرت داوود زبور است
ولی قرآن کتاب وحی و نور است
ز تورات و ز انجیل الهی
کتاب احمدی امواج نور است
اصول زندگی در آن نهفته
سعادت در کتاب او شکفته
مگر نه راز خلقت دختر اوست
علی و فاطمه گلواژۂ اوست
محمد قله های افتخار است
نشانش آیۂ های بیشمار است
کتابش راز خلقت را نشان است
اگر دوری کنی عمرت به باد است
منم ساقی منم مست می تو
الهی من فدا گردم ره تو

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 22:03
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مجتبی خرسندی

شعر مجموعه‌ای از رباعیات نبوی -(از منزلتت فقط خدا آگاه است) * مجتبی خرسندی

71

شعر مجموعه‌ای از رباعیات نبوی -(از منزلتت فقط خدا آگاه است) نور
مجموعه‌ای از رباعیات نبوی

از منزلتت فقط خدا آگاه است
راهی‌که به‌تو ختم‌نشد، بی‌راهه‌ست
در زاویه‌ی عرش خدا با خط نور
مکتوب؛ «مُحَمَّداً رَسول‌الله» است

با این که پیمبری برازنده‌ی توست
از این‌همه شرم، شرم شرمنده‌ی توست
ما گرد و غبار خاک پایت هستیم
وقتی که یکی مثل علی بنده‌ی توست

تا لحظه‌ی آخرت از ایمان گفتی
از عترت اهل‌بیت و قرآن گفتی
می‌خواستی از فضل علی بنویسی
لعنت‌به‌کسی که‌گفت؛ هذیان گفتی

شرمنده نمی‌شوند فردا از تو؟
چون از همه دم زدند، الّا از تو
این قوم ستم‌کار مگر نشنیدند
«لااَسئَلُکُم عَلَیهِ اَجرا» از تو؟

کامل شده چون رسالت پیغمبر
واجب شده پس اجابت پیغمبر
اما همه‌ی مصائب اهل‌البیت
آغاز شد از شهادت پیغمبر...

سرچشمه‌ی فیض ازلی را کشتند
آن‌روز که مفهوم «ولی» را کشتند
بعد از تو و با داغ تو، روزی صدبار
این قوم جفاکار علی را کشتند

در شعله گرفتار؛ صدا زد اَبتا
با آه شرربار صدا زد؛ اَبَتا
برخیز رسول حق که ریحانه‌ی تو
بین در و دیوار صدا زد؛ ابتا

رفتی و کشیدیم از این داغ چه‌ها
خشکید پس از تو باغ‌ها، باغچه‌ها
گشتند تمام عترتت خانه‌نشین
قرآن تو مانده گوشه‌ی طاقچه‌ها

در خیبر و در بدر و در احزاب و حنین
شد ورد زبان تو حدیث ثقلین
در غربت خانه جان سپرده‌ست؛ حسن
در گوشه‌ی قتلگاه افتاده؛ حسین

روزی شب تیره را سحر می‌آید
عمر غم روزگار سر می‌آید
رفتی و جهان همیشه کم داشت تورا
این‌بار محمدی دگر می‌آید

مجتبی خرسندی
➖➖➖

انتشار فقط با لینک کانال جواز نوکری و نام شاعر مجاز می باشد.

https://eitaa.com/joinchat/2295332865C52c23060cb

  • سه شنبه
  • 20
  • شهریور
  • 1403
  • ساعت
  • 20:31
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر رحلت جانگداز نبی اکرم-(السلام اى سايه ات خورشيد ربّ العالمين ) *

8055
0

شعر رحلت جانگداز نبی اکرم-(السلام اى سايه ات خورشيد ربّ العالمين ) السلام اى سايه ات خورشيد ربّ العالمين

آسمان عزّ و تمكين، آفتاب داد و دين

مُظهر تنزيل «بلّغ»، مَظهر اسرار غيب

مطلع «يتلوه شاهد» مقطع حبل المتين

معنى هر چار دفتر، خواجه هر هشت خلد

داور هر شش جهت، اعظم اميرالمؤمنين

صورت معنى فطرت باعث ايجاد خلق

بهترينِ نسل آدم، نفس خيرالمرسلين

صاحب «يوفون بالنذر» آفتاب انّما

قرة العين لعمرك نازش روح الامين

در جهان از روى حشمت چون جهانى در جهان

در زمين از روى رفعت، آسمانى بر زمين

مثل تو چون شبه ايزد در همه عالم محال

ور بود ممكن نه الاّ رحمة للعالمين

كاتب ديوان امرت، موسى درياشكاف

پرده دار بام قصرت، عيسى گردون نشين

از عطاى دست فياض تو دريا مستفيض

و

  • چهارشنبه
  • 21
  • بهمن
  • 1388
  • ساعت
  • 14:03
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

در غم رحلت حضرت رسول اکرم ص-(من که این گونه پدر محو تماشای توام) *

6199
2

در غم رحلت حضرت رسول اکرم ص-(من که این گونه پدر محو تماشای توام) در غم رحلت حضرت رسول اکرم ص

من که این گونه پدر محو تماشای توام
دخترت فاطمه ام غمزده زهرای توام
گریه ام را بنگر خنده بزن بر رویم
باغبانا نه مگر من گل زیبای توام

دم آخر سخنی گوی تسلّایم بخش
زان که افسرده چو آیینه سیمای توام
بارها از شفقت دست مرا بوسیدی
وینت آواز که من ام ابیهای توام
حالیا دست به پیش آر که بوسم دستت
من که پرورده این دست توانای توام
پاسخش داد نبی کی گل زیبای پدر
از همه بیش به فکر تو و غم های توام
بعد من باز شود باب ستم بر رویت
سخت امروز در اندیشه فردای توام
صبر کن ز آن چه رسد بر تو و بر جان علی
بس جگر سوخته بهر تو و مولای توام
بینم آن شعله و دیوار و در و اندر بین
شاهد زمزمه وا ا

  • دوشنبه
  • 11
  • بهمن
  • 1389
  • ساعت
  • 20:36
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

مرثیه حضرت پیامبر(ص) -(ذکر خیر تو رسیدست به هر انجمنی) * سید پوریا هاشمی

659

مرثیه حضرت پیامبر(ص) -(ذکر خیر تو رسیدست به هر انجمنی) ذکر خیر تو رسیدست به هر انجمنی
به همه گفته‌ ام از خلق‌ عظیمت علنی
"اَبَوا هذه الامه‌" به دلم‌ قاب شده
شدم از روز ازل هم‌ نجفی هم‌ مدنی
من ندیده شده ام عاشق تو! یادم کن
عجمی هستم و شاگرد اویس قرنی
لافتی مال علی بود ولی گفت علی
نیست‌ مانند پیمبر به خدا صف شکنی
برو به خانه زهرا که خدا هم آنجاست
بروی جمع بینداز کسای یمنی
همه دیدند به زهرا چقدر حساسی
خم شدی بوسه به آن دست مبارک بزنی
میرسی آخر معراج‌ دوباره به علی
میروی پیش خدا با علی ات هم سخنی
مثل هرروز حسین آمده در آغوشت
بازهم‌ خیره به آن حنجره و پیرهنی
حسن امشب ز غمت‌ بر سر و بر سینه زده
تو خودت سینه زن ذکر حسن یا حسنی!

  • سه شنبه
  • 15
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 19:29
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

از باب جبرائیل.. -(آن‌جا که دلتنگی برای شهر بی‌معناست) * حامد حجتی

462

از باب جبرائیل.. -(آن‌جا که دلتنگی برای شهر بی‌معناست) آن‌جا که دلتنگی برای شهر بی‌معناست
جایی شبیه آستان گنبد خضراست

جایی که سرسبز است با شوق کبوترهاش
جایی که تصویرش برای ذهن‌ها زیباست...

از شش جهت نور است در آیینه‎های آن
از شش جهت انگار تصویر خدا پیداست...

عاشق شدن حرف کمی از وسعت آن است
در هم گره خورده‌ست این دل‌ها که از بالاست

آن‌‌سوتر از این عرش، آبادی نمی‌بینم
این بارگاه نور، بی‌شک آخر دنیاست...

از باب جبرائیل تا منبر غزل‌خوان است
هر چشم بارانی که در این شهر پابرجاست

روزی هزاران آیه می‌بارد بر این مردم
این‌جا همان باغ بهشتی... جنة الماواست...

با لهجۀ خورشید می‌آید سروشی ناب
این جذبه از چشمان سبز سید بطحاست

این‌جا شبستان در شبستان روز

  • دوشنبه
  • 2
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 18:28
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

داغ تو -(رفتی تو و داد از دل دنیا برخاست) * غلامرضا شکوهی

507

داغ تو -(رفتی تو و داد از دل دنیا برخاست) رفتی تو و داد از دل دنیا برخاست
از پای نشست هرکه از جا برخاست
از داغ غم تو قلب آهن شد آب
آه از دل ذوالفقارِ مولا برخاست

  • جمعه
  • 6
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 18:16
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیر عباسی

واحد – رحلت جانگداز پیغمبر اکرم صلوات االله علیه و آله -(دوباره نسیمی ز غربت/دوباره غم وسوز سینه) * امیر عباسی

703
1

واحد – رحلت جانگداز پیغمبر اکرم صلوات االله علیه و آله -(دوباره نسیمی ز غربت/دوباره غم وسوز سینه) دوباره نسیمی ز غربت/دوباره غم وسوز سینه

دوباره هوای بقیع و/دوباره هوای مدینه

دوباره غم مصطفی و/دوباره عزای پیمبر

رسیده دگر باره وقت ِ/سیه پوشی ِ آل حیدر

در این سوگ عظمی/زهجران بابا

زند ناله زهرا زند ناله زهرا

واویلا واغربتا...

عزای رسول خدا و/زمان مصیبت رسیده

خدیجه زند ناله در عرش/شود فاطمه قد خمیده

پدر رفت و شد تسلیت ها/بر آن بی قرین ِ یگانه

به پشت در و بین کوچه/ز میخ در و تازیانه

ببین یا محمد/به اشک دو دیده

چه غمها پس از تو/به زهرا رسیده

واویلا واغربتا...

بیا و ببین شعله ها را/فروزان ز بیت ولایت

در و هیزم و آتش و دود/هجوم و جفا و جنایت

دل فتنه گر های آن روز/ز بغض و جفا پر شرر

  • یکشنبه
  • 23
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 13:18
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر نوحه پیغمبر اکرم(ص) -(عزای مصطفی،شده محشر به پا) * امیر عباسی

1433
1

شعر نوحه پیغمبر اکرم(ص) -(عزای مصطفی،شده محشر به پا) عزای مصطفی،شده محشر به پا
نوای عالمین واغربتا
شده زهرا پریشان،بگوید زار و گریان
پدر جانم پدر جان
پدر جانم‌ پدر جان...

زِ بعد رفتنت،دلم شد پر شرر
امان از ضربه دیوار و در
شدم دلخون و مُضطر،گلم گردیده پرپر
زِ ظلمِ نانجیبان
پدر جانم‌ پدر جان...

مَرا قُنفذ زده،به همراه عدو
مغیره گشته با من روبرو
اسیر مِحنتم‌ من،خمیده قامتم من
ز بارِ درد و هجران
پدر جانم‌ پدر جان...

  • چهارشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:36
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر نوحه پیغمبر اکرم(ص) -(سلام اِی،تولّای تو رُکن ایمان) * امیر عباسی

515

شعر نوحه پیغمبر اکرم(ص) -(سلام اِی،تولّای تو رُکن ایمان) سلام اِی،تولّای تو رُکن ایمان
وجودَت مَهدِ نور قرآن
تو مِهر و ماهی،رسولُ اللهی
فدای خاک مقدمت جان
ای نور حیّ سَرمد،از سَروَران سَرآمد
مولانا یا محمد
مولانا یا محمد...

ببین که،به اشکِ چَشم و آهِ در دل
رسیده محضرِ تو سائل
بدهکار آمد،گرفتار آمد
اَزو حل کن آقا تو مشکل
دورش کن از معصیت،وَز نادانی و غفلَت
سَیّدُنا یا احمد
مولانا یا محمد...

اسیرم،من و شور و شوق رهایی
چنان شهیدانِ خدایی
کرم کن آقا،به عبد رُسوا
که گردد آخر کرببلایی
جاری اشک از دو عینم،سینه زنِ حسینم
در مکتب عاشورا
یا سَیّدَ الشّهدا...

  • چهارشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:50
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر نوحه پیغمبر اکرم(ص) -(عالَمی روشن از،نورِ ایمان تو) * امیر عباسی

1064
1

شعر نوحه پیغمبر اکرم(ص) -(عالَمی روشن از،نورِ ایمان تو) عالَمی روشن از،نورِ ایمان تو
خاتمُ الانبیاء،جان به قربان تو
خوانم تو را با ناله و آه
یا سَیّدی یا رسولَ الله
یا سَیّدی یا رسولَ الله...

میزنم از تو دم،با خلوص نیت
باید از تو گرفت،درس انسانیت
شد عاشقت هر دلِ آگاه
یا سَیّدی یا رسولَ الله
یا سَیّدی یا رسولَ الله...

بعد جان دادنت،ای اُمید همه
تا به گردون رسید،ناله فاطمه
غم با دلش گردیده همراه
یا سَیّدی یا رسولَ الله
یا سَیّدی یا رسولَ الله...

  • چهارشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:54
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 ولی الله کلامی زنجانی

متن شعر مدح حضرت رسول(ص) -( دیده ز جان عاشق نگاه محمد) * ولی الله کلامی زنجانی

940

متن شعر مدح حضرت رسول(ص) -( دیده ز جان عاشق نگاه محمد) دیده ز جان عاشق نگاه محمد
قلب احبّاست جلوه گاه محمد

یوسف اگر صورتش به خواب ببیند
سینه کند چاک از نگاه محمد

مهر و مه افزوده گر به زینت گردون
زینت عرش است مهر و ماه محمد

عرش خودِ اوست مهر ومه حَسَنینش
پس نرسد آسمان به جاه محمد

گو نرود دردمند بر درِ اغیار
باز بوَد باب جان پناه محمد

یوم جدل پرچمش به دست یدالله
فوج ملک خادم سپاه محمد

قامتی آراست بر شکستن بُت ها
بیت خداوند خود گواه محمد

گردن بُتها شکست تا همه گفتند
نیست خدایی به جز اِله محمد

  • چهارشنبه
  • 22
  • آبان
  • 1398
  • ساعت
  • 18:55
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 یوسف رحیمی

متن شعر حضرت رسول اکرم(ص) -( جان‌بخش‌تر ندیده کسی از تبسمت) * یوسف رحیمی

936

متن شعر حضرت رسول اکرم(ص) -( جان‌بخش‌تر ندیده کسی از تبسمت) جان‌بخش‌تر ندیده کسی از تبسمت
جان جهان! فدای سلامٌ علیکمت

آب حیات زمزمه‌های زلال توست
جان می‌دهی به قلب بشر با ترنمت

«اَسریٰ بِعَبدِهِ»... همه از لطف بندگی‌ست
با دوست در «دَنَا فَتَدَلّیٰ» تکلمت

دنیا سکوت کرد و حسین تو لب گشود
از بوی سیب پر شده تکبیر هفتمت

آه ای پدر به داد یتیمان خود برس!
تلخ است این زمانه بدون تبسمت

جان‌ها هنوز تشنۀ درک حضور توست
تو حاضری و باز جهان می‌کند گمت

  • چهارشنبه
  • 22
  • آبان
  • 1398
  • ساعت
  • 19:00
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 یوسف رحیمی

متن شعر مدح حضرت رسول(ص) -( جان‌بخش‌تر ندیده کسی از تبسمت) * یوسف رحیمی

659

متن شعر مدح حضرت رسول(ص) -( جان‌بخش‌تر ندیده کسی از تبسمت) جان‌بخش‌تر ندیده کسی از تبسمت
جان جهان! فدای سلامٌ علیکمت

آب حیات زمزمه‌های زلال توست
جان می‌دهی به قلب بشر با ترنمت

«اَسریٰ بِعَبدِهِ»... همه از لطف بندگی‌ست
با دوست در «دَنَا فَتَدَلّیٰ» تکلمت

دنیا سکوت کرد و حسین تو لب گشود
از بوی سیب پر شده تکبیر هفتمت

آه ای پدر به داد یتیمان خود برس!
تلخ است این زمانه بدون تبسمت

جان‌ها هنوز تشنۀ درک حضور توست
تو حاضری و باز جهان می‌کند گمت

  • پنج شنبه
  • 30
  • آبان
  • 1398
  • ساعت
  • 10:48
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد