حضرت محمد صلی الله علیه و آله

مرتب سازی براساس

عشق به آل محمد(ص) -(بگذار کز پیمانه ات ساقی گلویی تر کنم) * فانی تبریزی

243

عشق به آل محمد(ص) -(بگذار کز پیمانه ات ساقی گلویی تر کنم) بگذار کز پیمانه ات ساقی گلویی تر کنم
فرش در میخانه ات با جان و دل از سر کنم

شب ها به یاد لعل تو از هجر می نالد دلم
باشد که روزی وصل تو جانا به جان باور کنم

ای مه فراقت هر شبی آتش به جانم افکند
افشای این راز نهان بر ماه و بر اختر کنم

بهر نثار مقدمت هرگز ندارم هدیه ای
لطفی کن و در پای خود بگذار ترک سر کنم

چون دُرّ و گوهر در دلم مهر تو را پرورده ام
هیهات دیگر رو به این دنیای دون پرور کنم

چون عشق آل مصطفی (ص) اندر دل من کرده جا
زیبد اگر جان را فدا بر آل پیغمبر کنم

شیخ است سرگرم ریا، عارف ز خود بینی رها
یارب در این بیع و شرا برگو که را داور کنم

این (فانی) افتاده را سرّیست با لعل لبت
حیف است این سرّ نهان در صفحه دفتر کنم

  • یکشنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 12:18
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

در مدح حضرت محمد(ص) -(ماه فرو ماند از جمال محمد) * سعدی شیرازی

493

در مدح حضرت محمد(ص) -(ماه فرو ماند از جمال محمد) ماه فرو مانَد از جمال محمّد
سرو نباشد به اعتدال محمّد

قدر فلک را کمال و منزلتی نیست
در نظر قدرِ با کمال محمّد

وعده دیدار هرکسی به قیامت
لیله اَسری شبِ وصال محمّد

آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی
آمده مجموع در ظِلال محمّد

عرصه گیتی مجال همّت او نیست
روز قیامت نگر مجالِ محمّد

وان‌همه پیرایه بسته جنّت فردوس
بو که قبولش کند بِلال محمّد

همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد
تا بدهد بوسه بر نِعال محمّد

شمس و قمر در زمین حشر نتابد
نور نتابد مگر جمال محمّد

چشم مرا تا به خواب دید جمالش
خواب نمی‌گیرد از خیالِ محمّد

(سعدی) اگر عاشقی کنی و جوانی
عشق محمّد بس است و آل محمّد

  • سه شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 11:13
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مختار وطن پرست

حضرت محمد(ص) -(قافله سالار صف انبیا) * مختار وطن پرست

370

حضرت محمد(ص) -(قافله سالار صف انبیا) قافله سالار صف انبیا
قافیه‌ پرداز خط اوصیا

نو گل بستان ریاحین عشق
روشنی چشم جهان بین عشق

علم اُمم یک سخن از مکتبش
مسئله خوان، اهل جهان از لبش

علم‌ کمین بندهء درگاه وی
حلم رهییست و نبی شاه وی

دل طلبان سرّ خدا خواندش
شاه بقا شاه فنا خواندش

سبز لباسان همه پی جوی او
روح الامین نامه بر کوی او

دخترکی داده بدو لم یلد
مام فلک لم یلد و لم یجد

نی که فقط اسوهء نسوان شده
تاج سر جمله مردان شده

نیست خداوند جلیل الصّفات
هست ولیکن که دلیل الصّفات

اسم ازل آنچه به گنجینه است
غیرِ یکی، آنهمه در سینه است

شاه اگر خاتم شاهان بُوَد
این دگران در کفه هامان بُوَد

سید و سالار همه ماخلق
از همه کس برده به خُلقش سبق

صورت او صورت صورتگر است
ور همه اینسان شده او بهتر است

رحمت و زحمت به صغیر و کبیر
گفته خداوند بشیرٌ نذیر

رحمتیان در دو جهان تابعش
زحمتیان کینه کش و مانعش

تابع او در دو جهان طالعست
مانع او شبپره سان ضایعست

صادر اول ز همه کائنات
ممکن واجب به همه ممکنات

رحمت موصولهء پروردگار
بر دو جهان بر دگر از عشر و چار

آن سه و ده حلقهء توحید اوست
غیر همین در صف تکفیر هوست

بوسه ربایانِ درش حوریان
نه فلک و هشت بهشت و جنان

کام ستانانِ درش اولیا
سینه دران از غم او انبیا

سینه او معدن هر راز گشت
جلوهء او جلوه گهِ ناز گشت

نازکِشِ عشوهء او کن فکان
سرمه ستان از دَرِ او چشم جان

خال سیاهش شده انجم فروز
روشنی مهر و مه و لیل و روز

طرّهء او مشک فروش فلک
رایحه اش عطر جنان و مَلَک

جان و تنش طبلهء عطاری است
بوی خوشش هر دو جهان کرده مست

آینه داری به رخش آفتاب
مجمره گردان ز پیش ماهتاب

انجم گردون شده اسپند آن
دودهء آن تیرگی آسمان

لعل لبش منبع آب حیات
محیی هستی و حیات و ممات

نرگس او سرخطِ نرگس ستان
نوگل او نوبر باغ جنان

مشک سیه بندهء گیسوی او
عنبر تر صبحگه روی او

غنچه لب تا به هدایت گشود
جمله جهان گلشن وحدت نمود

چون که محمد لب خود وا کند
از سخنی قطره چو دریا کند

نور علی' نور به برتر کلام
بر کتب ماخلق اول پیام

خلوتی خوابگه لاینام
محرم مقصورهء دل، لاکلام

مرغ همایست به باغ برین
چندگهی آمده روی زمین

تا به جهان ظلّ ظلیل افکند
دامگهِ دام نِهان برکَنَد

ای که شدی حامی زنها به جان
بعدِ هزاران سنه، این را بدان

آنکه بُوَد قبله گه مردمان
تاجْ نشان کرده زنانِ جهان

تا که جهان نام محمد شنفت
جمله زبان‌ گشت و لک الحمد گفت

تا نَبُوَد امر از آن لعل ناب
هیچ نیاید ز یکی هفت باب

میر فلک بنده ای از قصر او
بندگیش با دل و جان حصر او

مشعلی افروخته از شه قری'
روشن از او گشته همه ماسوی'

راهروان مشعل از او یافته
گرم رُوان از تف او تافته

هست فروزنده چو خورشید و ماه
چون تو نیاید به جهان پادشاه

ای لب تو گنجهء اسرار علم
از سخنت منحدر انهار علم

مشک فشان در شب گیسوفشان
سنبلِ تَر سود خم گیسوان

زهرهء قانون زنِ بربط نواز
بود به شوق قدمش نغمه ساز

ماه سفرساز منازل نورد
در پی احمد شده منزل نورد

پاره دلی بود از او ماه تام
از قدمش یافت بسی التیام

بلکه یکی بوسه به پایش زند
مرهمی از وصل به جانش نهد

نورفشان از قدمش آسمان
خاک رهش نُه فلک و کهکشان

غاشیه کش مرکب او را ملک
خیل رُسُل قاطبهء نُه فلک

خالق واللّیل جهان تآفرید
دیدهء نُه پرده چُنان شب ندید

یک نفس از پوی و تک تیزتک
پی سپرش گشت سمک تا فلک

ماه فلک بر قدم شاه جان
(زانجم گردون شده گوهرفشان)

مست ز انفاس خوشش سوده مشک
ارض و سما، ماهی و مه، تَرّ و خشک

دست ازل کرد ورا پادشاه
سفرهء او را همه کس ریزه خواه

یوسف عشق است فتاده به چاه
چاه جهان، بر دو جهان پادشاه

میوه برِ باغ عطایش کلیم
ریزه خور خوان سخایش نعیم

مائدهء مریم افرشته خو
آمده از مطبخ درگاه او

پادشه بی بدل باجلال
بندهء فرمانبر آن ذوالجلال

نیست عجب پادشه عالم است
بندگیش بر همگان اقدم است

وحدتیان را به جهان ره گشود
راه ولا را بنمود و غنود

وحدتیان راهروش بوده اند
راه دگر هیچ نیفزوده اند

راه یکی هست و یکی بیش نیست
رهرو آن خصم بداندیش نیست

تا به جهان کحل بقا را کشید
زیر زمین رخت فنا را کشید

مهر محمد به جهان جان بُوَد
ناز کشش بر همه جانان بُوَد

مهر جهان با همهء انجلا
ذره ای از خاک درِ مصطفا

یا که یکی شِمش به بازار او
نی، که یکی سکّه ز دینار او

بِه که نخوانم یکی از این دو را
ذرّه همان بِه که شود یا هَبا

ذرّه ای از گرد ره مصطفا
تاج سر شمس بُوَد مرحبا

کاش #نگین ذره ای از راه بود
بوسه ربا از قدم شاه بود

ذرّه نشد بر قدم منتخب
بوسه دهد میم محمد به لب

  • سه شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 11:24
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

در مدح حضرت محمد(ص) -(عالم همه محتاج به احسان محمد) *مرحوم عباسعلی شبخیز قراملکی

425

در مدح حضرت محمد(ص) -(عالم همه محتاج به احسان محمد) عالم همه محتاج به احسان محمد
آدم متنعم زِ سر خوان محمد

خورشید که بازار جهان رونق از او یافت
شمعی است به قندیل شبستان محمد

ماه فلک از دولت اعجاز رسالت
سر میزند ازچاک گریبان محمد

ارواح رسل از پی تعظیم جنابش
سایند جبین بر در ایوان محمد

موسی و میسحا و خلیل الله و داوود
هستند همه طفل دبستان محمد

کی میسزد از همچو منی مدحت والاش
جبریل امین است ثنا خوان محمد

من کمتر از آنم که لب مدح کنم باز
در نعت و جلال و صفت و شان محمد

این بس به جلالش که سلاطین سرافراز
هستند گدای درِ سَلمان محمد

از پای کجا افکندش هول قیامت
آنکس که زند دست به دامان محمد

(شبخیز) گدای در او باش که گویی است
سرهای شهان در خم چوگان محمد

  • سه شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 11:25
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

در مدح حضرت محمد(ص) -(شمسۀ نه مسند هفت اختران) * نظامی گنجوی

558

در مدح حضرت محمد(ص) -(شمسۀ نه مسند هفت اختران) شمسهء نُه مَسند هفت اَختران
ختمِ رُسل خاتم پیغمبران

اَحمدِ مُرسل که خِرد خاکِ اوست
هر دو جهان بستهء فتراکِ اوست

تازه ترین سُنبلِ صحرای ناز
خاص ترین گُوهرِ دریای راز

سُنبلِ او سُنبلهء روز تاب
گُوهرِ او لَعل گر آفتاب

خندهء خوش زان نزدی شَکّرش
تا نبرد آبِ صَدف گُوهرش

اِی تن تو پاکتر از جانِ پاک
روح تو پرودهء روحی فَداک

نقطه گه خانهء رحمت تویی
خانه بَرِ نقطهء زحمت تویی

چون تو کَریمان که تماشا کنند
رُستىِ شبها نه به تنها خورند

از سرِ آن خوان که رُطَب خورده ای
از پی ما زَلِّه چه آورده ای؟

لَب بُگشا تا همه شَکّر برند
زاب دَهانت رُطبِ تر برند

عقل شده شیفتهء روی تو
سلسلهء شیفتگان موی تو

عالمِ تر، دامنِ خشک از تو یافت
ناف زمین نافهء مُشک از تو یافت

تاجِ تو و تختِ تو دارد جهان
تختِْ زمین آمد و تاجْ آسمان

سایه نداری تو که نُورِ مَهی
رو که تو خود سایهء نُوراللّهی

خاکِ ذلیلان شده گلشن به تو
چشمِ عزیزان شده روشن به تو

تا قدمت در شبِ گیسو فشان
بر سرِ گَردون شده دامن کشان

پُر زَر و دُر گشته زِ تو دامنش
خِشتَکِ زَرِ سوزهء پیراهنش

در صدفِ صبح به دستِ صبا
غالیهء بوی تو ساید صبا

لاجرم آنجا که صبا تاخته
لشکرِ عَنبر علم اَنداخته

اِی دو جهان، زیرِ زمین از چه ای؟
گَنج نِه ای، خاک نشین از چه ای؟

تا تو به خاک اَندری اِی گَنجِ پاک
شرط بُوَد گنج سپردن به خاک

ای مدنی بُرقعِ مَکّی نقاب
سایه نشین چند بُوَد آفتاب؟

گر مَهى از مِهر تو سويی بیار
گر گُلی از باغِ تو بویی بیار

مُنتظران را به لَب آمد نفس
اِی زِ تو فریاد، به فریاد رَس

سوی عَجم ران منشین در عَرب
زردهء روز اَینک و شبدیزِ شب

سکه تو زن تا اُمرا کم زنند
خطبه تو کُن تا خُطَبا دَم زنند

بازکش این مَسند از آسودگان
غُسل کُن این مَنبر از آلودِگان

خانهء غُولند بپر دازشان
در غله دانِ عدم اَندازشان

زآفت این گنبدِ آفت پَذیز
دست بر آور همه را دست گیر

گر نظر از راهِ عنایت کنی
جمله مُهمات کفایت کنی

مغزِ (نظامی) که خبر جوی تست
زنده دِل از غالیهء بوی تست

از نفسش بوی وَفایی ببخش
مُلک سلیمان به گدایی ببخش

  • دوشنبه
  • 29
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 16:14
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

در مدح حضرت محمد(ص) -(آن محمّد ختم و خیرالمُرسلین) * عطار نیشابوری

655

در مدح حضرت محمد(ص) -(آن محمّد ختم و خیرالمُرسلین) آن محمّد ختم و خیرالمُرسلین
آن محمّد نُورِ رَبّ العالَمین

آن محمّد مَخزنِ اَسرارِ شَرع
جبرئیل از خیل او پوشیده دَرع

آن محمّد آیتِ صُنع اِله
آن محمّد آفتابِ عزّ و جاه

آن محمّد مُقتدای اَهلِ دید
آن محمّد آیتِ حُبل الورید

آن محمّد خازنِ آیاتِ غیب
آن محمّد دیدهء مُرآت غیب

آن محمّد مَظهر اَنوارِ حقّ
آن محمّد دیده خود دیدارِ حقّ

آن محمّد واقفِ سرها شده
در دلِ #عطّار خود پیدا شده

آن محمّد با وَلی همدم شده
در میانِ جان و دِل مَحرم شده

آن محمّد روحِ انسانی شده
در دِل درویش روحانی شده

آن محمّد گفته با حقّ رازها
بعد از آن بشنیده او آوازها

آن محمّد مَعدنِ حکمت شده
جَبرئیلش پیک در خدمت شده

آن محمّد کُو حبیب الله بود
در میانِ اَهلِ وَحدت شاه بود

آن محمّد بهترینِ خلق بود
نه چو ما وابستهء این دَلق بود

از ظهورِ مُصطفی آگاه شو
بعد از آن مردانه اَندر راه شو

  • دوشنبه
  • 29
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 16:15
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

در مدح حضرت محمد(ص) -(بر پادشاهی دو جهان دل نمی نهد) * علی نظمی تبریزی

926

در مدح حضرت محمد(ص) -(بر پادشاهی دو جهان دل نمی نهد) بر پادشاهی دو جهان دل نمی نهد
هر کس که او غلامِ غلامِ محمّد است

جبریل اگر چه هفت فلک زیرِ پای اوست
در آرزوی گوشهء بامِ محمّد است

چندین خرام سدره و طوبی که گفته اند
بی شبهه شمّه ای زِ خُرام محمّد است

معراجِ او چه بود؟ که در آسمان هنوز
هنگامهء درود و سلامِ محمّد است

دانش اگر به عرش نَهد پای، لاجرم
گوشِ جهان به پند و پیامِ محمّد هست

آبِ حیات اگر چه مُسلّم بُودَ به خضر
او خود همیشه تشنهء جامِ محمّد است

با صد هزار جلوه که می تابد آفتاب
نوری زِ روی آینه فامِ محمّد است

چندین مگو حدیثِ قیامت که در جهان
هر دم قیامتی زِ قیامِ محمّد است

ناقص بُوَد جریدهء اعمالِ ما، ولی
امّید ما به لطفِ تمامِ محمّد است

شاهانِ سرفرازِ جهان را سرِ نیاز
بر آستانِ کهفِ کرامِ محمّد است

گر پادشاهی همه عالَم به من دهند
(نظمی) همان کمینه غلامِ محمّد است

  • یکشنبه
  • 2
  • آبان
  • 1400
  • ساعت
  • 11:30
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

زمینه شهادت پیامبر اکرم(ص) -( شكوه حضرت رحمان و - رحيم يا رسول) * رضا تاجیک

244

زمینه شهادت پیامبر اکرم(ص) -( شكوه حضرت رحمان و - رحيم يا رسول) شكوه حضرت رحمان و - رحيم يا رسول
وَ إِنَّكَ لَعَلىٰ خُلُقٍ - عَظيم يا رسول
جانم آقا / به فداى تو همه پيغمبرها ۲
(مسلمانم آقا مسلمان تو
على يک بنده از بندگان تو) ۲
لک لبيک لک لبيک يا رسول الله ۲

〰️〰️〰️〰️〰️〰️

تو آمدى به جهان ما - ز يک نسل پاک
تويى دليل وجودىِ - خَلَقتُ الاَفلاک
اى تقديرم / به هواى حضرتت پر مى گيرم ۲
(براى ديدن گنبد خضرا
مدد مى گيرم از حضرت زهرا) ۲
لک لبيک لک لبيک يا رسول الله ۲

〰️〰️〰️〰️〰️〰️

هزار موسى و عيسی و - سليمان و هود
به پيش محضر تو آقا - همه در سجود
بى پروايند / همه بر پايت با سر مى آيند ۲
(تمام هستى ما ز كوثر است
دشمن دختر شما ابتر است) ۲
لک لبيک لک لبيک يا رسول الله ۲

  • دوشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 10:11
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

درزمینه سرود ولادت پیامبر اعظم (ص) -(توأمان گشته،همزمان گشته) * رضا یعقوبیان

127

درزمینه سرود ولادت پیامبر اعظم (ص) -(توأمان گشته،همزمان گشته) توأمان گشته،همزمان گشته
عید محمد و صادق
دو امید جان،از سوی جانان
رهبر و شمس حقایق
(یا رسول الله یا رسول الله مولا مولا یا محمد)٢

ربیع شادی،آمده هادی
انوار حق جلوه گر شد
زین خبر شادم،از غم آزادم
شجر دین پرثمر شد
(یا رسول الله یا رسول الله مولا مولا یا محمد)٢

آمده احمد،مظهر سرمد
تابان گشته مکه امشب
آمده رحمت،بر همه عزت
نامش گشته ذکر هر لب
(یا رسول الله یا رسول الله مولا مولا یا محمد)٢

آمنه بنت،وهب از شادی
در بر دارد قرص ماهش
یاد عبدالله،مادر آگاه
معنا دارد هر نگاهش
(یا رسول الله یا رسول الله مولا مولا یا محمد)٢

مدینه یاران،شده گلباران
آمده حضرت صادق
خنده زن سنبل،همه جا زین گل
پیچیده عطر شقایق
(یا رسول الله یا رسول الله مولا مولا یا محمد)٢

نور پیغمبر،هستی حیدر
باشد صادق گل باقر
چون حسین خویش،حسنی بویش
چون زهرا طیب و طاهر
(یا رسول الله یا رسول الله مولا مولا یا محمد)٢

  • پنج شنبه
  • 21
  • مهر
  • 1401
  • ساعت
  • 09:33
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

شور ولادت پیامبر اکرم (ص) -( گشته توأم دو عید داده حق این نوید) * رضا یعقوبیان

224

شور ولادت پیامبر اکرم (ص) -( گشته توأم دو عید   داده حق این نوید) گشته توأم دو عید داده حق این نوید
آمده صادق و احمد امشب
دوگل باصفا بر زمین و سما
داده است هدیه ای سرمد امشب
از احمد شد هر دلی منجلی
صادق آمد از تبار علی
احمد احمد یامحمد مدد

دو امید همه رهبر و مقتدا
برهمه رهنما آمدامشب
مه و خورشید دین خاتم المرسلین
رهبر ششمین آمدامشب
از احمد شد هر دلی منجلی
صادق آمد از تبار علی
احمد احمد یامحمد مدد

هفدهم روز از مه شاد ربیع
سرزده از سما نور خورشید
مصطفی آمده بادوصدعزوجاه
آنکه تا محشر است رمز توحید
از احمد شد هر دلی منجلی
صادق آمد از تبار علی
احمد احمد یا محمد مدد

شهر یثرب شده همچو وادی طور
از قدوم گل باقرامشب
گلی از گلشن خاندان نبی
گشته از لطف حق ظاهر امشب
از احمد شد هر دلی منجلی
صادق آمد از تبار علی
احمد احمد یا محمد مدد

امشب ای عاشقان گشته خورشیدعیان
هدیه ای آمد از حی سرمد
مکه شد روشن از مقدم این پسر
ذکر عالم شده یا محمد
از احمد شد هر دلی منجلی
صادق آمد از تبار علی
احمد احمد یا محمد مدد

شده ازلطف و جود همه ملک وجود
غرق نور از سوی حی سبحان
ام فروه زند بوسه بر روی او
حضرت باقر است شاد و خندان
از احمد شد هر دلی منجلی
صادق آمد از تبار علی
احمد احمد یا محمد مدد

هفدهم از ربیع لطف حق شد نصیب
بر خداوند حبیب جلوه گر شد
مصطفی آمده زین گل باصفا
نخل دین خدا پرثمر شد
از احمد شد هر دلی منجلی
صادق آمد از تبار علی
احمد احمد یا محمد مدد

بار دیگر شده نور حق جلوه گر
شامل عالم است لطف یزدان
ششمین منجی از آل عصمت رسید
می‌درخشد چنان ماه رخشان
از احمد شد هر دلی منجلی
صادق آمد از تبار علی
احمد احمد یا محمد مدد

خاتم انبیا رهبر اولیا
امشب از ره رسید از عنایت
ختم مرسل رسید همه عالم شده
از گل روی او با طراوت
از احمد شد هر دلی منجلی
صادق آمد ازتبار علی
احمد احمد یا محمد مدد

از قدوم گل باقر اهل بیت
شور و شادی بپاست در مدینه
زین گل مصطفی شد جهان با صفا
بین عالم بود بی قرینه
از احمد شد هر دلی منجلی
صادق آمد از تبار علی
احمد احمد یا محمد مدد

رهبر عالم است رسول خاتم است
اوبه خیل بشر مهربان است
بس کریم و رحیم چون خدایش بود
لطف او برهمه بیکران است
از احمد شد هر دلی منجلی
صادق آمد از تبار علی
احمد احمد یا محمد مدد

  • شنبه
  • 23
  • مهر
  • 1401
  • ساعت
  • 11:22
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

در زمینه ولادت رسوا اکرم (ص) -(ذکر تمام شیعیان، ذکر تمام عالم) * رضا یعقوبیان

163

در زمینه ولادت رسوا اکرم (ص) -(ذکر تمام شیعیان، ذکر تمام عالم) ذکر تمام شیعیان، ذکر تمام عالم
صل علی محمد و آله و سلم

مظهر حی ازلی امشب شده مصور
زنور رخسار نبی جهان شده منور
زعطروبوی ماه روی او جهان معطر
شاد همه ز مقدمت ای نبی مکرم
صل علی محمد و آله و سلم

مظهرحی سرمدی یا حضرت محمد
بین همه سرآمدی یا حضرت محمد
خوش آمدی خوش آمدی یاحضرت محمد محفل انس شیعیان امشب شده فراهم
صلی الله علی محمد و آله و سلم

تو کوه استقامتی یا حضرت‌محمد
تو منشاء کرامتی یا حضرت محمد
تو در کرم قیامتی یا حضرت محمد
به شیعیان مرتضی تو مونس وتوهمدم
صل علی محمد و آله و سلم

یا رحمة اللعالمین یا حضرت محمد
نور خداوند مبین یا حضرت محمد
برشیعیان حبل متین یا حضرت محمد
به درد شیعه ی علی تویی دوا ومرهم
صل علی محمد و آله و سلم

بر مسلمین تو عزتی یا حضرت محمد
سرتابه پایت رحمتی یا حضرت محمد
شافع کل امتی یا حضرت محمد
شامل کل عالم است لطف شما دمادم
صل علی محمد و آله و سلم

مولاصفای عالمی یا حضرت محمد
برانبیاتو خاتمی یا حضرت محمد
بر درد عالم مرهمی یا حضرت محمد
دشمن تو جایش بود همیشه در جهنم
صلی علی محمد و آله و سلم

دوباره کرده ای به من یامصطفی تو احسان
شب ولادت شما آمده بر تو مهمان
دستم‌بگیر زمرحمت مظهر لطف یزدان
دعا نما تا که شوم در حرم تو محرم
صل علی محمد و آله و سلم

بودز کودکی من مدینه ات بهشتم
مهر وولایتت خدا نهاده در سرشتم
عجین شده محبت شما به سرنوشتم
شامل من تمام عمر لطف شما دمادم
صل علی محمد و آله و سلم

شرمنده از روی توام لبریز از گناهم
ایام میلاد شما به درگهت پناهم
به حق مرتضی علی آقا نما نگاهم
به لطف و رحمت شما دارم نیاز مبرم
صل علی محمد و آله و سلم

اگر چه درگلشن و بستان تو خار وخسم
مهر توو ولایت و حب تو مولا بَسَم
نظر نما ز مرحمت که بی تو من بی کسم
حاجت ما روا نما به حق زهرا قسم
صلی علی محمد و آله و سلم

آمده ام بسوی تو یا حضرت محمد
تاکه بگیرم بوی تو یا حضرت محمد
شرمنده ام ز روی تویاحضرت محمد
مهرت بوددردل من تابه جزامسلم
صل علی محمد و آله و سلم

به درد ما شفا بده یا حضرت محمد
به قلب ما ضیابده یا حضرت محمد
مدینه کربلابده یا حضرت محمد
تازنده ام خداگواست ز عشق تو زنم دم
صل علی محمد و آله و سلم

  • شنبه
  • 23
  • مهر
  • 1401
  • ساعت
  • 13:07
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

درزمینه میلاد رسول اکرم (ص) -(ربیع شادی آمده برهمه هادی آمده ) * رضا یعقوبیان

144

درزمینه میلاد رسول اکرم (ص) -(ربیع شادی آمده            برهمه هادی آمده ) ربیع شادی آمده برهمه هادی آمده
از حق منادی آمده احمد و مصطفی تویی
محمدا محمدا (۴)

آمنه ی بنت وهب در خانه‌اش به تاب و تب شکرخدا دارد به لب غنچه ی باصفا تویی محمدا محمدا

مکه شده وادی طور عالم شده غرق سرور غرق شعف غلمان و حور که نور ماسوا تویی محمدا محمدا

قاصد و مقصود آمده شاهد و مشهود آمده احمد و محمود آمده بر هر دلی نوا تویی محمدا محمدا

تو نور حی سرمدی آینه ی مجردی محمدی محمدی یاسین و هل اتا تویی محمدا محمدا

تو همنشین حیدری صاحب حوض کوثری خوبان عالم را سری آرامش جان ها تویی محمدا محمدا

خاتم الانبیا تویی منجی اولیا تویی مروه توی صفا تویی به اهل دل ولا تویی محمدا محمدا

اهل جهان گدای تو مست می از ولای تو شیعه شود فدای تو همه امید ما تویی محمدا محمدا

الا عزیز فاطمه گویم بدون واهمه تویی امید ما همه که آیت خدا تویی محمدا محمدا

ببین که دل شکسته ام فقط به تو دل بسته ام
به راه تو نشسته ام پناه هر گدا تویی محمدا محمدا

برهمگان عطا کنی هر حاجتی روا کنی درد مرا دوا کنی که منشأ سخا تویی محمدا محمدا
محبتت به سینه ام گنج من و دفینه ام
من عاشق مدینه ام درد مرا دوا تویی محمدا محمدا

  • شنبه
  • 23
  • مهر
  • 1401
  • ساعت
  • 13:10
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب

مدح حضرت محمد(ص) -(قلم می چرخد از میم تو تا دال دلالت ها) * رسول چهارمحالی

51

مدح حضرت محمد(ص) -(قلم می چرخد از میم تو تا دال دلالت ها) قلم می چرخد از میم تو تا دال دلالت ها
جهان پرگار و تو نقطه بر دور ضلالت ها

برایت می سرایم من غزل یا مثنویِ عشق
برای تو غزل گفته خدایت در حکایت ها

تویی دریا جهان چون قطره دور توست
تویی عقبا زمان چون ذره دور توست

وجودت گوهری از جنس مروارید سر زنده
سجودت غرق در عشق خدا آن نور پاینده

تو رامی جویم اندر لحظه های ناب ترازناب
به دنبال تو می گردم مرا سیراب کن از آب

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 13:11
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

صلوات تقدیم به پیامبر نور و رحمت -(بر خاتم مُرسلین مُکرر صلوات) * رسول چهارمحالی

56

صلوات تقدیم به پیامبر نور و رحمت  -(بر خاتم مُرسلین مُکرر صلوات) بر خاتم مُرسلین مُکرر صلوات
بر نام علی ، نام پیمبر صلوات

بر سلسله ی نسل کریمان بشر
بروصی او حضرت حیدر صلوات

احمد گل و حیدر گل و فرزندانش
بردُخت نبّی حضرت مادر صلوات

زیباست چقدر نام دل آرای نبّی
بر مدینه و مسجد و منبر صلوات

در مکّه طنین یا محمّد پیچید
در غار حرا به روی دلبر صلوات

از روز ازل واله و شیدای توأیم
بر شمس جمال تو مُکرر صلوات

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 13:13
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شعر رحلت جانگداز نبی اکرم-(السلام اى سايه ات خورشيد ربّ العالمين ) *

7964
0

شعر رحلت جانگداز نبی اکرم-(السلام اى سايه ات خورشيد ربّ العالمين ) السلام اى سايه ات خورشيد ربّ العالمين

آسمان عزّ و تمكين، آفتاب داد و دين

مُظهر تنزيل «بلّغ»، مَظهر اسرار غيب

مطلع «يتلوه شاهد» مقطع حبل المتين

معنى هر چار دفتر، خواجه هر هشت خلد

داور هر شش جهت، اعظم اميرالمؤمنين

صورت معنى فطرت باعث ايجاد خلق

بهترينِ نسل آدم، نفس خيرالمرسلين

صاحب «يوفون بالنذر» آفتاب انّما

قرة العين لعمرك نازش روح الامين

در جهان از روى حشمت چون جهانى در جهان

در زمين از روى رفعت، آسمانى بر زمين

مثل تو چون شبه ايزد در همه عالم محال

ور بود ممكن نه الاّ رحمة للعالمين

كاتب ديوان امرت، موسى درياشكاف

پرده دار بام قصرت، عيسى گردون نشين

از عطاى دست فياض تو دريا مستفيض

و

  • چهارشنبه
  • 21
  • بهمن
  • 1388
  • ساعت
  • 14:03
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

در غم رحلت حضرت رسول اکرم ص-(من که این گونه پدر محو تماشای توام) *

6042
2

در غم رحلت حضرت رسول اکرم ص-(من که این گونه پدر محو تماشای توام) در غم رحلت حضرت رسول اکرم ص

من که این گونه پدر محو تماشای توام
دخترت فاطمه ام غمزده زهرای توام
گریه ام را بنگر خنده بزن بر رویم
باغبانا نه مگر من گل زیبای توام

دم آخر سخنی گوی تسلّایم بخش
زان که افسرده چو آیینه سیمای توام
بارها از شفقت دست مرا بوسیدی
وینت آواز که من ام ابیهای توام
حالیا دست به پیش آر که بوسم دستت
من که پرورده این دست توانای توام
پاسخش داد نبی کی گل زیبای پدر
از همه بیش به فکر تو و غم های توام
بعد من باز شود باب ستم بر رویت
سخت امروز در اندیشه فردای توام
صبر کن ز آن چه رسد بر تو و بر جان علی
بس جگر سوخته بهر تو و مولای توام
بینم آن شعله و دیوار و در و اندر بین
شاهد زمزمه وا ا

  • دوشنبه
  • 11
  • بهمن
  • 1389
  • ساعت
  • 20:36
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

مرثیه حضرت پیامبر(ص) -(ذکر خیر تو رسیدست به هر انجمنی) * سید پوریا هاشمی

614

مرثیه حضرت پیامبر(ص) -(ذکر خیر تو رسیدست به هر انجمنی) ذکر خیر تو رسیدست به هر انجمنی
به همه گفته‌ ام از خلق‌ عظیمت علنی
"اَبَوا هذه الامه‌" به دلم‌ قاب شده
شدم از روز ازل هم‌ نجفی هم‌ مدنی
من ندیده شده ام عاشق تو! یادم کن
عجمی هستم و شاگرد اویس قرنی
لافتی مال علی بود ولی گفت علی
نیست‌ مانند پیمبر به خدا صف شکنی
برو به خانه زهرا که خدا هم آنجاست
بروی جمع بینداز کسای یمنی
همه دیدند به زهرا چقدر حساسی
خم شدی بوسه به آن دست مبارک بزنی
میرسی آخر معراج‌ دوباره به علی
میروی پیش خدا با علی ات هم سخنی
مثل هرروز حسین آمده در آغوشت
بازهم‌ خیره به آن حنجره و پیرهنی
حسن امشب ز غمت‌ بر سر و بر سینه زده
تو خودت سینه زن ذکر حسن یا حسنی!

  • سه شنبه
  • 15
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 19:29
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

از باب جبرائیل.. -(آن‌جا که دلتنگی برای شهر بی‌معناست) * حامد حجتی

423

از باب جبرائیل.. -(آن‌جا که دلتنگی برای شهر بی‌معناست) آن‌جا که دلتنگی برای شهر بی‌معناست
جایی شبیه آستان گنبد خضراست

جایی که سرسبز است با شوق کبوترهاش
جایی که تصویرش برای ذهن‌ها زیباست...

از شش جهت نور است در آیینه‎های آن
از شش جهت انگار تصویر خدا پیداست...

عاشق شدن حرف کمی از وسعت آن است
در هم گره خورده‌ست این دل‌ها که از بالاست

آن‌‌سوتر از این عرش، آبادی نمی‌بینم
این بارگاه نور، بی‌شک آخر دنیاست...

از باب جبرائیل تا منبر غزل‌خوان است
هر چشم بارانی که در این شهر پابرجاست

روزی هزاران آیه می‌بارد بر این مردم
این‌جا همان باغ بهشتی... جنة الماواست...

با لهجۀ خورشید می‌آید سروشی ناب
این جذبه از چشمان سبز سید بطحاست

این‌جا شبستان در شبستان روز

  • دوشنبه
  • 2
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 18:28
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

داغ تو -(رفتی تو و داد از دل دنیا برخاست) * غلامرضا شکوهی

459

داغ تو -(رفتی تو و داد از دل دنیا برخاست) رفتی تو و داد از دل دنیا برخاست
از پای نشست هرکه از جا برخاست
از داغ غم تو قلب آهن شد آب
آه از دل ذوالفقارِ مولا برخاست

  • جمعه
  • 6
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 18:16
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیر عباسی

واحد – رحلت جانگداز پیغمبر اکرم صلوات االله علیه و آله -(دوباره نسیمی ز غربت/دوباره غم وسوز سینه) * امیر عباسی

577

واحد – رحلت جانگداز پیغمبر اکرم صلوات االله علیه و آله -(دوباره نسیمی ز غربت/دوباره غم وسوز سینه) دوباره نسیمی ز غربت/دوباره غم وسوز سینه

دوباره هوای بقیع و/دوباره هوای مدینه

دوباره غم مصطفی و/دوباره عزای پیمبر

رسیده دگر باره وقت ِ/سیه پوشی ِ آل حیدر

در این سوگ عظمی/زهجران بابا

زند ناله زهرا زند ناله زهرا

واویلا واغربتا...

عزای رسول خدا و/زمان مصیبت رسیده

خدیجه زند ناله در عرش/شود فاطمه قد خمیده

پدر رفت و شد تسلیت ها/بر آن بی قرین ِ یگانه

به پشت در و بین کوچه/ز میخ در و تازیانه

ببین یا محمد/به اشک دو دیده

چه غمها پس از تو/به زهرا رسیده

واویلا واغربتا...

بیا و ببین شعله ها را/فروزان ز بیت ولایت

در و هیزم و آتش و دود/هجوم و جفا و جنایت

دل فتنه گر های آن روز/ز بغض و جفا پر شرر

  • یکشنبه
  • 23
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 13:18
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر نوحه پیغمبر اکرم(ص) -(عزای مصطفی،شده محشر به پا) * امیر عباسی

1320
1

شعر نوحه پیغمبر اکرم(ص) -(عزای مصطفی،شده محشر به پا) عزای مصطفی،شده محشر به پا
نوای عالمین واغربتا
شده زهرا پریشان،بگوید زار و گریان
پدر جانم پدر جان
پدر جانم‌ پدر جان...

زِ بعد رفتنت،دلم شد پر شرر
امان از ضربه دیوار و در
شدم دلخون و مُضطر،گلم گردیده پرپر
زِ ظلمِ نانجیبان
پدر جانم‌ پدر جان...

مَرا قُنفذ زده،به همراه عدو
مغیره گشته با من روبرو
اسیر مِحنتم‌ من،خمیده قامتم من
ز بارِ درد و هجران
پدر جانم‌ پدر جان...

  • چهارشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:36
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر نوحه پیغمبر اکرم(ص) -(سلام اِی،تولّای تو رُکن ایمان) * امیر عباسی

462

شعر نوحه پیغمبر اکرم(ص) -(سلام اِی،تولّای تو رُکن ایمان) سلام اِی،تولّای تو رُکن ایمان
وجودَت مَهدِ نور قرآن
تو مِهر و ماهی،رسولُ اللهی
فدای خاک مقدمت جان
ای نور حیّ سَرمد،از سَروَران سَرآمد
مولانا یا محمد
مولانا یا محمد...

ببین که،به اشکِ چَشم و آهِ در دل
رسیده محضرِ تو سائل
بدهکار آمد،گرفتار آمد
اَزو حل کن آقا تو مشکل
دورش کن از معصیت،وَز نادانی و غفلَت
سَیّدُنا یا احمد
مولانا یا محمد...

اسیرم،من و شور و شوق رهایی
چنان شهیدانِ خدایی
کرم کن آقا،به عبد رُسوا
که گردد آخر کرببلایی
جاری اشک از دو عینم،سینه زنِ حسینم
در مکتب عاشورا
یا سَیّدَ الشّهدا...

  • چهارشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:50
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر نوحه پیغمبر اکرم(ص) -(عالَمی روشن از،نورِ ایمان تو) * امیر عباسی

991
1

شعر نوحه پیغمبر اکرم(ص) -(عالَمی روشن از،نورِ ایمان تو) عالَمی روشن از،نورِ ایمان تو
خاتمُ الانبیاء،جان به قربان تو
خوانم تو را با ناله و آه
یا سَیّدی یا رسولَ الله
یا سَیّدی یا رسولَ الله...

میزنم از تو دم،با خلوص نیت
باید از تو گرفت،درس انسانیت
شد عاشقت هر دلِ آگاه
یا سَیّدی یا رسولَ الله
یا سَیّدی یا رسولَ الله...

بعد جان دادنت،ای اُمید همه
تا به گردون رسید،ناله فاطمه
غم با دلش گردیده همراه
یا سَیّدی یا رسولَ الله
یا سَیّدی یا رسولَ الله...

  • چهارشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:54
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 ولی الله کلامی زنجانی

متن شعر مدح حضرت رسول(ص) -( دیده ز جان عاشق نگاه محمد) * ولی الله کلامی زنجانی

624

متن شعر مدح حضرت رسول(ص) -( دیده ز جان عاشق نگاه محمد) دیده ز جان عاشق نگاه محمد
قلب احبّاست جلوه گاه محمد

یوسف اگر صورتش به خواب ببیند
سینه کند چاک از نگاه محمد

مهر و مه افزوده گر به زینت گردون
زینت عرش است مهر و ماه محمد

عرش خودِ اوست مهر ومه حَسَنینش
پس نرسد آسمان به جاه محمد

گو نرود دردمند بر درِ اغیار
باز بوَد باب جان پناه محمد

یوم جدل پرچمش به دست یدالله
فوج ملک خادم سپاه محمد

قامتی آراست بر شکستن بُت ها
بیت خداوند خود گواه محمد

گردن بُتها شکست تا همه گفتند
نیست خدایی به جز اِله محمد

  • چهارشنبه
  • 22
  • آبان
  • 1398
  • ساعت
  • 18:55
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 یوسف رحیمی

متن شعر حضرت رسول اکرم(ص) -( جان‌بخش‌تر ندیده کسی از تبسمت) * یوسف رحیمی

882

متن شعر حضرت رسول اکرم(ص) -( جان‌بخش‌تر ندیده کسی از تبسمت) جان‌بخش‌تر ندیده کسی از تبسمت
جان جهان! فدای سلامٌ علیکمت

آب حیات زمزمه‌های زلال توست
جان می‌دهی به قلب بشر با ترنمت

«اَسریٰ بِعَبدِهِ»... همه از لطف بندگی‌ست
با دوست در «دَنَا فَتَدَلّیٰ» تکلمت

دنیا سکوت کرد و حسین تو لب گشود
از بوی سیب پر شده تکبیر هفتمت

آه ای پدر به داد یتیمان خود برس!
تلخ است این زمانه بدون تبسمت

جان‌ها هنوز تشنۀ درک حضور توست
تو حاضری و باز جهان می‌کند گمت

  • چهارشنبه
  • 22
  • آبان
  • 1398
  • ساعت
  • 19:00
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 یوسف رحیمی

متن شعر مدح حضرت رسول(ص) -( جان‌بخش‌تر ندیده کسی از تبسمت) * یوسف رحیمی

603

متن شعر مدح حضرت رسول(ص) -( جان‌بخش‌تر ندیده کسی از تبسمت) جان‌بخش‌تر ندیده کسی از تبسمت
جان جهان! فدای سلامٌ علیکمت

آب حیات زمزمه‌های زلال توست
جان می‌دهی به قلب بشر با ترنمت

«اَسریٰ بِعَبدِهِ»... همه از لطف بندگی‌ست
با دوست در «دَنَا فَتَدَلّیٰ» تکلمت

دنیا سکوت کرد و حسین تو لب گشود
از بوی سیب پر شده تکبیر هفتمت

آه ای پدر به داد یتیمان خود برس!
تلخ است این زمانه بدون تبسمت

جان‌ها هنوز تشنۀ درک حضور توست
تو حاضری و باز جهان می‌کند گمت

  • پنج شنبه
  • 30
  • آبان
  • 1398
  • ساعت
  • 10:48
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر در مدح پیامبر (ص) -(گل رنگ گرفت از لب عناب محمد) * رضا توحیدی

478

متن شعر در مدح پیامبر (ص) -(گل رنگ گرفت از لب عناب محمد) گل رنگ گرفت از لب عناب محمد
مه نور گرفت از رخ مهتاب محمد
حورش رود از پی که رخش خاک بساید
دلها همه عاشق نه که بی تاب محمد
شد خلق جهان عاشق اخلاق نکویش
اخلاق نکو دفتر القاب محمد
اکسیر سلامت چکد از کام نکویش
کام همه شیرین ز می ناب محمد
قرآن به ثنایش همه دم لب بگشاید
کرده صدفش باز در ناب محمد
هر نور و (ضیایی) به جهان جلوه کنان شد
بد پرتوی از چهره ی نایاب محمد

  • پنج شنبه
  • 7
  • آذر
  • 1398
  • ساعت
  • 13:17
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن لطفی

در زمینه ولادت پیامبر اکرم (ص) -(بر شب قدسی آسمان محمد) * حسن لطفی

207

در زمینه ولادت پیامبر اکرم (ص) -(بر شب قدسی آسمان محمد) بر شب قدسی آسمان محمد
بر نفس گرم آستان محمد
بر شکن زلف دلستان محمد
بر دل عشاق بی نشان محمد
یا که قسم بر خودش به جان محمد

نام علی هست در اذانِ محمد

آمده با جلوه تمامی اسماء
آمده صاحب مقام سوره‌ی اسراء
کعبه موسی شده است قبله‌ی ترسا
ریخته قبل تشرفش به مصلی
کنگره‌های بلند سنگی کسرا

آی زمین آمده زمان محمد

نور ازل ، عقل کل و صادر اول
اوست کتاب مبین ، ظهور مفصل
بر همه‌ی انبیاست مَرجع و مُرسل
بر همه ماسواست اقدم و افضل
تا به ابد بین خلق اعلم و اعقل

هست جهان نقطه‌ی جهان محمد

شمس برآورده است در شب بطحا
دامن مادربزرگِ حضرت زهرا
مادر او آمنه است ، خم شده اما
بوسه زند تا به دست اُمِ‌ابیها
این نفَس فا‌طمه است و قبله‌ی مولا

ای به فدای دو جاودان محمد

جلوه حق با خودش که مشتبه آمد
حضرت خورشید مکه شامگه آمد
زلف به غارت گشود با سپه آمد
شام غم و جهل رفت و مِهر و مه آمد
نور یکی بود و جلوه‌ی چهارده آمد

چهارده آینه آمد از کران محمد

دست به دامان توست اینهمه دستان
هست غبارت به چشم باده پرستان
حیف که خاکِ تو هست مامن پَستان
کاش دعایی کنی به حرمت مستان
تاکه شود این عربستان حسنستان

ناب ببینیم تا نشان محمد

ای جلواتت همه جمال حسینت
ارث تو شد هیبت و جلال حسینت
خورده گره حال تو به حال حسینت
خون دل عاشقان حلال حسینت
نیست در این سر بجز خیال حسینت

جان به فدای حسین جانِ محمد

نور خدا را ببین به رغم منافق
پُر شده عالم از این شمیم شقایق
گفت فقط جعفری است مذهب عاشق
می‌شکفد شیعه از صراحت صادق
هست علی بر لبت تمام دقائق

کوری چشمانِ دشمنان محمد

ناله‌ی من تا انا سائلکم شد
بارِ گناهم کنار لطف تو گم شد
قمست ما کاظمین و مشهد و قم شد
مستی ما شد فزون نوبت خُم شد
این صلوات و سلام چهاردهم شد

باد مبارک به خاندان محمد

  • چهارشنبه
  • 20
  • مهر
  • 1401
  • ساعت
  • 10:15
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب

مبعث رسول اکرم ص -(آمد بهار و صد بهار آورده با خود) * هستی محرابی

577

مبعث رسول اکرم ص -(آمد بهار و صد بهار آورده با خود) #مدح_ رسول_گرامی_اسلام

آمد بهار و صد بهار آورده با خود
از آسمان بوی نگار آورده با خود

سر چشمه ی فیضِ خدا تاجِ نبوّت
هفت آسمان را رستگار آورده با خود

آن سینه ای که حاملِ وحی خدا هست
قرآنِ حق را اعتبار آورده با خود

بسمِ اللهِ الحَق ذاتِ یاسین است و طه
بسمِ اللهِ النّور اقتدار آورده با خود

قرآن که شد اکسیرِ دنیای وجودش
اعجازِ حق را آشکار آورده با خود

باید غبارِ دل به لبخندش بشوییم
با عطرِ زمزم جویبار آورده با خود

خاکِ قدومش توتیای چشمِ خورشید
تا نُه فلک را بی قرار آورده با خود

حقّا وجودش رَحمَهً العالَمین است
فیضِ کثیر و بی شمار آورده با خود

تسبیح گویش حضرتِ جبریل زیرا
چون کوثری را سایه

  • شنبه
  • 25
  • فروردین
  • 1397
  • ساعت
  • 21:53
  • نوشته شده توسط
  • 09113526529
ادامه مطلب

بعثت رسول گرامی اسلام -(عالم همه در حلقه ی میمِ محمّد ص) * هستی محرابی

559

بعثت رسول گرامی اسلام -(عالم همه در حلقه ی میمِ محمّد ص) عالم همه در حلقه ی میمِ محمّد(ص)
امشب خدا آمد به تکریمِ محمّد(ص)

قرآن که لوحِ کاملِ دستانِ او هست
با مِهرِ جانش کرده تقدیمِ محمّد (ص)

زین موهبت در نورِ عزّت غوطه ور شد
روح الامین هم سر به تعظیمِ محمّد (ص)

از حضرتِ آدم تا به عیسی ابنِ مریم
یکسر همه در بند و تسلیمِ محمّد(ص)

مُلکِ دو عالم را خدا گر آفریده
با دو جهانش کرده تقسیمِ محمّد (ص)

با عطرِ سیبِ او بهشتی جاودان شد
کوثر که دارد طعمِ تسنیمِ محمّد (ص)

آنچه زمین تا آسمانِ هفتمش بود
با شوقِ جان در تحتِ اقلیمِ محمّد (ص)

#بعثت_پیامبر_اعظم_تهنیت_باد
#هستی_محرابی

  • شنبه
  • 25
  • فروردین
  • 1397
  • ساعت
  • 19:49
  • نوشته شده توسط
  • 09113526529
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد