شهادت حضرت رقیه

مرتب سازی براساس
 علی محلاتی

اشعار واحد سنگین حضرت رقیه(س) -( ای مه سرخ و کبود،روشنی دامنم ) * علی محلاتی

51

اشعار واحد سنگین حضرت رقیه(س) -( ای مه سرخ و کبود،روشنی دامنم ) ای مه سرخ و کبود،روشنی دامنم
فاطمه ی کوچکت، ام ابیها منم
همسفر نیزه ها، از چه تو دیر آمدی؟
مژده ی آزادی ام، همچو اسیر آمدی
ای که به دیدار من، از ره دور آمدی
تازه شد داغ من، چون ز تنور آمدی
ای سر بر دامنِ، سوخته همچون دلم
در شب هجران تو،گشته پر از خون دلم
ای که تو بر سفره ی، دامن من چون دُری
چای طعام ای پدر، غصه ی من میخوری
تا که نوازش کنی، با دگر بر سرم
خون جگر خوردم و آب ز چشم ترم
بار فراق تو را، تا بکشم روی دوش
دست به دیوارم و دست دگر روی گوش
تا که نبودی پدر، یکسره آزار بود
همدم پاهای من، درد دل خار بود
با نگه خسته ات، ناز مرا می خری
جان رقیه بگو، دختر خود می بری؟

شب بود و در قفا ماندم ز کا

  • سه شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 15:44
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 علی محلاتی

اشعار واحد سنگین حضرت رقیه (س) -( صدامو شنیدی،میون خرابه ) * علی محلاتی

54

اشعار واحد سنگین حضرت  رقیه  (س) -( صدامو شنیدی،میون خرابه ) صدامو شنیدی،میون خرابه
محاله که بی تو، سه ساله بخوابه
بیبین دختر تو، نمی گیره آدوم
به عمه نگفتم، لگد خورده پهلوم
بابای غریبم(4)
سرت غرق خونه، لبات پاره پاره
به گوشامه انگار، نگاهت دوباره
نمی گیرم امشب، دوباره بهونه
دعا کن سه ساله،خرابه نمونه
بابای غریبم(4)
پر از خار پاهام،دیگه نا نداره
اینه حال و روزم، که بابا ندارم
شدم خسته بابا،دیگه از اسیری
بدون رقیه،بگو که نمیریǃ
بابای غریبم(4)

شاعر : علی محلاتی

دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 15:49
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب
 علی محلاتی

اشعار واحد سنگین حضرت رقیه (س) -( با انگشتای کوچیک، زدم موهاتو شونه ) * علی محلاتی

242

اشعار واحد سنگین حضرت رقیه (س) -( با انگشتای کوچیک، زدم موهاتو شونه ) با انگشتای کوچیک، زدم موهاتو شونه
خوش اومدی،به ویرونه
به روی دامنم امشب، تو مثل ماه گردونی
ولی با من بگو بابا، چرا اینگونه گلگونی
***
بابا دیگه تموم شد، شب تلخ جدایی
شدیم امشب،تماشایی
بتاب ای مه که بی تابم، به رؤیای تو می خوابم
لب خشکیده ات گفته، هنوز تشنه ی آبم
***
مهمون مهربونم، چرا چشماتو بستی
کنار من، تو خوابَستی
تو حق داری که نشناسی، تن لرزان چو بید من
مرا عمه شناسد از، همین موی سپید من
***

شاعر : علی محلاتی

دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 15:50
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب
 اسماعیل شبرنگ

زمزمه حضرت رقیه (س) -( دلم به غم نشسته بابایی ) * اسماعیل شبرنگ

5

زمزمه حضرت رقیه (س) -( دلم به غم نشسته بابایی ) دلم به غم نشسته بابایی
بال و پرم شکسته بابایی
سوخته موهایی که تو مدینه شونه می کردی
نیستی ببینی شده نصیبم خرابه گردی
بدی نکردم اما خیلی منو بد زد
وقتی رسید تا می تونست بهم لگد زد
زجره که چشماشو به من دوخته بابایی
سرتو هم مثل سرم سوخته بابایی

شبیه زهرا قدّم خمیده
دختر تو چه ها که ندیده
بعد تو دیگه خوشی برامن عین سرابه
تموم غصه م مصیبتای بزم شرابه
فقط به تو میگم آخه برام عزیزی
خواهرمو یکی می خواست برا کنیزی
زخمایی که روی لبات زده جوونه
آثار ضربه های چوب خیزرونه

شاعر : اسماعیل شبرنگ

دانلود سبک

  • چهارشنبه
  • 30
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 20:11
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 اسماعیل شبرنگ

زمینه حضرت رقیه (س) -( خودت که بهتر می دونی ) * اسماعیل شبرنگ

4

زمینه حضرت رقیه (س) -( خودت که بهتر می دونی ) خودت که بهتر می دونی / دلم برات تنگه بابا
صورت یاس سه ساله ت / ارغوونی رنگه بابا
آخه / باباحسین کجایی ، خسته م از این جدایی
برس به دادم امشب
بدجور / با حالی که غمینه ، خاطرات مدینه
افتاد به یادم امشب
چرا// تورفتی منو بی خبر گذاشتی
چرا// پا روی دل این دختر گذاشتی
چرا // روی دل من داغ پدر گذاشتی
چرا
( می خونم با شور و شین / بابای خوبم حسین )
یه وقتی برگشتی پیشم / که دیگه نایی ندارم
می خوام بلند شم پیش پات / بااینکه پایی ندارم
قرآن / بخون برای من ، واسه شفای من
ببین که بی قرارم
صوتت / نمی رسه اصلا ، آخه بابایی من
که خیزرون ندارم
شده // پر از ترک لبای تو بابایی
دیگه // در نمیاد از لب تو صدایی
دلم

  • چهارشنبه
  • 30
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 23:13
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

متن روضه شهادت حضرت رقیه (س) از محمود کریمی -( ماجرایی است ماجرای سرت ) *

12073
25

متن روضه شهادت حضرت رقیه (س) از محمود کریمی -( ماجرایی است ماجرای سرت  ) ماجرایی است ماجرای سرت
به لبم بود روضه های سرت
همه جا پشت نیزه سر تو
دختر رفت پا به پای سرت
حسرت دخترت فقط این است
سر من بود کاش جای سرت
نیزه دار تو با همه لج کرد
دردسر شد پدر برای سرت
کعب نی، سنگ، بی هوا سیلی
هر چه آمد سرم فدای سرت
چقدر مشکل است تشخیصت
نامرتب شده نمای سرت
رفتی از ما جدا شدی ای وای
سهم سر نیزه ها شدی ای وای
جای سالم نمانده در تن من
آه زجرآور است ماندن من
پاره شد تا لباس من خندید
چقدر بی حیاست دشمن من
چقدر وحشیانه می انداخت
غل و زنجیر را به گردن من
بازوی من شکست و بی حس شد
مثل عمه شده شکستن من
دل بی درد را به درد آورد
به روی خاک ها نشستن من
پدرم با سر آمده یعنی
شده نزدیک وقت رف

  • دوشنبه
  • 5
  • آبان
  • 1393
  • ساعت
  • 12:57
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 علیرضا خاکساری

اشعار شهادت حضرت رقیه (ع) -( مثل ستاره بود و نگاهش به راه بود ) * علیرضا خاکساری

6

اشعار شهادت حضرت رقیه (ع) -( مثل ستاره بود و نگاهش به راه بود ) مثل ستاره بود و نگاهش به راه بود
پژمرده از ندیدن خورشید و ماه بود
با آنکه رنگ چادر او رفت در مسیر
ازهرطرف اسیر هجوم نگاه بود
درانزوای غربت و در انحصار اشک
مستلزم کشیدن یک ذره آه بود
پشت ستم شکست ز شمشیر گریه اش
اویک تنه برای خودش یک سپاه بود
با آنکه نور ماه به چشمش نمی رسید
گلدسته های نیزه برایش پناه بود
آیینه بود و هر قدم ازکینه ها شکست
این سنگ ها تقاص کدامین گناه بود؟
مرگ رقیه خورد رقم در خرابه! نه!
شاید زمان رد شدن از قتله گاه بود...

شاعر : علیرضا خاکساری

  • دوشنبه
  • 5
  • آبان
  • 1393
  • ساعت
  • 08:03
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب
 وحید محمدی

اشعار حضرت رقیه(س) -( السلام علیک یا مظلوم ) * وحید محمدی

10

اشعار حضرت رقیه(س) -( السلام علیک یا مظلوم ) السلام علیک یا مظلوم
به خرابه خوش آمدی بابا
آفتاب از کجا در آمده است
که به ماهم سر زدی بابا
انقدر گریه کرده ام تا که
امشبی را کنار من هستی
خودم از گریه ی تو فهمیدم
که تو هم بی قرار من هستی
بین این کوچه ها به اسم یتیم
بی حیاها مرا نشان دادند
آنچه از گوش من درآوردند
هدیه برای دخترانشان دادند
گل سرم را به روی موهای
دختران حرامیان دیدم
معجری را که غارتش کردند
در بازار شامیان دیدم
ای امید جوانی عمه
یادگار مدینه ی مادر
جان زهرا مرا ببر با خود
همه را خسته کرده ام دیگر

شاعر : وحید محمدی

  • شنبه
  • 3
  • آبان
  • 1393
  • ساعت
  • 06:28
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب

متن اشعار شهادت حضرت رقیه(س) -( چشمامو بستم، آروم شكستم ) *

5244
16

متن اشعار شهادت حضرت رقیه(س) -( چشمامو بستم، آروم شكستم ) چشمامو بستم، آروم شكستم

هرچی نشتم، بابا نیومد

منم بهارش، دار و ندارش

سر قرارش، چرا نیومد؟

بابایی

چی میشه، یه دفعه، بذاری

موهات و توی دست بگیرم

از لبات، بابا جون، اومدم

كه بوسه هامو پس بگیرم

یه جوری، ببوسش، گونم و

كه جای بوسه هات بمونه

برا چی عزیز دلم؟آخه هی بچه هاشون رو بغل كردن، اومدن جلوی خرابه، یه جوری میبوسیدن بچه هاشون رو

یه جوری، ببوسش، گونم و

كه جای بوسه هات بمونه

یه جوری، كه بگن، شامیا

بابای تو چه مهربونه

بابای خوب من، بابای خوب من

عمه نشته، خسته ی خسته

دوباره بسته، زخم پاهامو

اینها همینن، لبریز كینن

می خوام نبینن، زخم گوشامو

یه حكایتی توش هست، بابایی نمی خوام اینه

  • دوشنبه
  • 5
  • آبان
  • 1393
  • ساعت
  • 15:45
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 بهمن عظیمی

نوحه واحد حضرت رقیه (س) -( عمه جان بیا و بنگر ) * بهمن عظیمی

114

نوحه واحد حضرت رقیه (س) -( عمه جان بیا و بنگر ) عمه جان بیا و بنگر
که رسیده نور چشمان تر من
بر طعنه زنان بگو که
این سر بریده باشد پدر من
وای، شام تارم سحر شد ـ غصه هایم به سر شد
وای، ای پدر در فراغت ـ دخترت خونجگر شد
بابا حسین جان
حالا که، کنارم هستی
بنشین تا درد دل هایم بگویم
از خار صحرا و از این
آبله های کف پایم بگویم
وای، یک شبی در بیابان ـ گم شدم ای پدر جان
وای، زجر ملعون رسید و ـ حال من شد پریشان
بابا حسین جان
یادت هست که روزگاری
در مدینه بین آغوش تو بودم
بنگر اینک ای پدر جان
پای پُر آبله و تنِ کبودم
وای، ای بلایت به جانم ـ کرده داغت خزانم
وای، شده کم سو دو چشمم ـ همچو زهرا کمانم
بابا حسین جان
با این که ، شبیه عمه
شده ام پیر و زمین گیر

  • چهارشنبه
  • 7
  • آبان
  • 1393
  • ساعت
  • 20:14
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 عبدالله باقری

زمزمه حضرت رقیه (س) -( بابا جونم، محتضره دختر تو ) * عبدالله باقری

34

زمزمه حضرت رقیه (س) -( بابا جونم، محتضره دختر تو ) بابا جونم، محتضره دختر تو
یه جای سالم دیگه نیست رو سر تو
عطرت عوش شده بگو به دخترت
چرا بوی نون میده بابا جون سرت
کجا بودی، دستمو که شمر بست
کجا بودی، که شمر پست
پشت عموم حرفای بد میزد
بد جور غرورم و شکست
بابایی، خوش اومدی خرابمون
بابا جونم، از عمو عباس چه خبر؟
حرفی بزن با دخترت قهری مگر؟
صحبت اگر نمی کنی قرآن بخون
اینجا نه هلهله ست نه سنگ خیزرون
گفتم یه شب، با ل ک ن ت زبون
سیلی برام، شیرینیه عمه جون!
حس می کنم بوی بابام میده
عقیق دست ساربون
بابایی، خوش اومدی خرابمون

شاعر : عبدالله باقری

دانلود سبک

  • چهارشنبه
  • 7
  • آبان
  • 1393
  • ساعت
  • 20:44
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 یاسین زندی

زمینه حضرت رقیه (س) -( ﺭﻭﻱ ﭘﺎﻱ ﻣﻦ ﺳﺮ ﻧﻴﺰﻩ ﺧﻮﺭﺩﻩ ی ﺗﻮﺳﺖ ) * یاسین زندی

29

زمینه حضرت رقیه (س) -( ﺭﻭﻱ ﭘﺎﻱ ﻣﻦ ﺳﺮ ﻧﻴﺰﻩ ﺧﻮﺭﺩﻩ ی ﺗﻮﺳﺖ ) ﺭﻭﻱ ﭘﺎﻱ ﻣﻦ ﺳﺮ ﻧﻴﺰﻩ ﺧﻮﺭﺩﻩ ی ﺗﻮﺳﺖ
ﺭﻗﻴﻪ ﺩﻳﮕﻪ باﺑﺎ ﺳﺮ ﺳﭙﺮﺩﻩ ي ﺗﻮﺳﺖ
ﺗﻮﻱ ﺧﺮاﺑﻪ ﺩلم ﺑﻲ ﺗﺎﺑﻪ
ﺑﺮﻭﻱ ﺩﺳﺘﻢ ﺟﺎﻱ ﻃﻨﺎﺑﻪ
ﺭﻭ ﻧﺎﻗﻪ ي ﻋﺮﻳﺎﻥ ﺑﺎ ﺗﻦ ﺳﻮﺯاﻥ ﻣﺎﺭﻭ ﻛﺸﻮﻧﺪﻥ ﺑﺎﺑﺎ
ﺗﻮ ﺷﺎﻡ و ﻛﻮﻓﻪ ﻛﻮﭼﻪ ب ﻛﻮﭼﻪ ﻣﺎﺭﻭ ﺩﻭﻧﺪﻥ ﺑﺎﺑﺎ
آﻩ و ﻭاﻭﻳﻼ
ﺩﻧﻴﺎ ﻭاﺳﻪ ﻣﻦ ﺑﻲ ﺗﻮ كه ﺩﻧﻴﺎ ﻧﻤﻴﺸﻪ
ﻫﻴﭻ ﻛﺴﻲ ﺑﺮاﻡ ﻣﺜﻪ ﺗﻮ ﺑﺎﺑﺎ ﻧﻤﻴﺸﻪ
اﻱ ﻛﺲ و ﻛﺎﺭﻡ ﺩاﺭ و ﻧﺪاﺭﻡ
ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﻣﻦ ﺩﻝ ﺑﻴﻘﺮاﺭﻡ
ﺭﻭ ﻗﻠﺐ ﺧﺴﺘﻢ ﺩﻝ ﺷﻜﺴﺘﻢ ﻏﻢ ﺑﻲ اﻣﻮﻧﻪ ﺑﺎﺑﺎ
ﻧﻔﺲ ﻧﺪاﺭﻡ ﻏﺼﻪ ﺩاﺭﻡ اﺯﻳﻦ ﺯﻣﻮﻧﻪ ﺑﺎﺑﺎ
آﻩ و ﻭاﻭﻳﻼ

ﺑﺎﺑﺎ ﻋﻤﻪ ﺟﻮﻥ ﭘﻴﺮ ﻏﺼﻪ ﻫﺎﻱ ﻣﻦ ﺷﺪ
ﺳﭙﺮ ﺗﻨﻢ ﻣﻮﻗﻌﻲ كه ﻣﻴﺰﺩﻥ ﺷﺪ
ﺭﻧﮓ ﺧﺰﻭﻧﻢ ﻧﻮﺣﻪ ﻣﻴﺨﻮﻧﻢ
ﺑﻲ ﺗﻮ ﻧﻤﻴﺨﻮاﻡ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻤﻮﻧﻢ
ﭼﺸﻤﺎﻱ ﺑﻲ ﺳﻮﻡ ﺩﺭﺩ ﺗﻮ ﺑﺎﺯﻭﻡ ﻓﺪاﻱ ﺳﺮﺗﻮ ﭘﺪﺭ
ﻣﻨﻮ اﺯﻳﻦ ﺟﺎ ﺟﺎﻥ ﺯﻩﺭا ﺩﻳﮕﻪ ﺑﺎﺑﺎﻳﻲ ﺑﺒﺮ
آﻩ و ﻭاﻭﻳﻼ

شاعر : ی

  • پنج شنبه
  • 8
  • آبان
  • 1393
  • ساعت
  • 05:43
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

واحد حضرت رقیه (س) -( سرتو چقدر زخمی و چقد پریشون ) * حمید فرجی

41

واحد حضرت رقیه (س) -( سرتو    چقدر زخمی و چقد پریشون ) سرتو چقدر زخمی و چقد پریشون
بمیرم چی اوردن سرت اخه بابا جون
نرفته دیدن دخترش مثل تو هیچ کس
نداشته مثل دختری اینجوری مهمون
یه بار دیگه به روی من چشاتُ واکن
ابله پای من و بابا نگا کن
دین منو به عمه جون خودت ادا کن
هر جا سنگ می زدن شد سپر برا من
جای سالمی نیست پا تا سر برا من
یا حسین یا حسین بابای مظلوم

گره خورد تو دستی موهای دختر تو
لگد خورد پر و بالم مثه بال پر تو
بابا جون حال ا خوب می فهمم مدینه چی شد
می دونم یه لگد چیکار کرد با مادر تو
نفس به سختی میاد و میره بابا جون
دیگه براخوب شدنم دیره بابا جون
سه ساله دخترت دیگه پیره بابا جون
با خودت تو ببر پر شکسته تو باز
وقتش ببری یار خسته تو باز
یا ح

  • پنج شنبه
  • 8
  • آبان
  • 1393
  • ساعت
  • 06:28
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

تقدیم به حضرت رقیه (س) -( گوشه ی ویرانه روشن گشت بابا،باسرت ) * اسماعیل تقوایی

4838
16

تقدیم به حضرت رقیه (س) -( گوشه ی ویرانه روشن گشت بابا،باسرت ) گوشه ی ویرانه روشن گشت بابا،باسرت
شمعی وپروانه سان گرد تو گردد دخترت
کاش می بودی گلاب اندر خرابه جان من
تا بشویم خون وخاکستر زراس انورت
صورتم نیلی وپهلو از لگد گشته کبود
شاد باشم گشته ام اینک شبیه مادرت

هرزمان نام تو می بردم در طول سفر
قسمتم می گشت سیلی از عدوی کافرت
گر که می بینی هنوزم نیمه جانی باقی است
چون که می بودی سپربرمن همیشه خواهرت
کودک شامی که بر من طعنه می زد گو بیا
بین که بابا آمده گر که نباشد باورت
این چه وضعی است بابا بر سر ما آمده
شد اسارت قسمت ذریه ی پیغمبرت
گشته ام دلتنگ آغوش عمو عباس خود
گو چه آمد بر سر آن افسر نام آورت
هرزمان یاد آورم آتش به جانم اوفتد
روز عاشورای خونین و و

  • دوشنبه
  • 19
  • آبان
  • 1393
  • ساعت
  • 10:21
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

من مشکلم این است که بابا ندارم -( سربه سرم نگذار من بابا ندارم ) * جواد قمری

2445
20

من مشکلم این است که بابا ندارم -( سربه سرم نگذار من بابا ندارم ) سر به سـرم نگذار من بابا ندارم
بال و پرم زخمیست حتی پا ندارم
جای کتک ها بر تنم خیلی سیاه است
از درد حتـی در صدا آوا نـدارم
حالا که پاهایم رفیق نیـمه راه است
نامرد نزن، من با کسی دعوا ندارم
از چشم هایم می توان فهمید راحت
دیگر به تن آن صورت زیبا ندارم
از بس که سیلی خورده ام این چند روزه
بابا برای ضربه هاشان جا ندارم
از شدت افتـادنم از روی نـاقـه
حالا برای زنده ماندن نا نـدارم
گوشواره هایم را پدر یادت می آید؟
یادش بخیر، می بینی آن ها را ندارم؟
چشم تو روشن پهلوی من را شکستند
دیگر نگویی ارثی از زهرا ندارم ؟
اصلا تمام این کبودی ها فدایت
من مشکلم این است که بابا ندارم

شاعر : جواد قمری

  • جمعه
  • 30
  • آبان
  • 1393
  • ساعت
  • 14:29
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

اغثنی یا ابافاضل -( رسیده موج موهایت به دست خسته ی ساحل ) * محمد جواد شیرازی

3129
7

اغثنی یا ابافاضل -( رسیده موج موهایت به دست خسته ی ساحل ) رسیده موج موهایت به دست خسته ی ساحل
به دنبال تو می گشتم تمام این چهل منزل
به تو حق می دهم با سر به سوی دخترت آیی
که یک عاشق شبیه تو ندیدم شاه دریادل
به اشکِ چشم و مژگانم زنم من آب و جارویت
کمی خاک است و خاکستر میان ما شده حائل

ز دندانت خبر دارم، ز دندانم خبر داری؟!
هزارن دردسر دارد، همین یک بوس ناقابل
فقط قاری من باش و دگر قرآن نخوان جایی
اگر هم آیه ای بر تو به روی نیزه شد نازل
ز چشمت خواندم انگاری که پرسیدی ز احوالم
خبر داری که با صورت، زمین خوردم من از محمل؟
پدر بعد از عمو جانم، رسیده بر گلو جانم
زمین خوردم مرا از مو کشید آن رومی جاهل
عدو دنبالم افتاد و ز ترسش زیر لب گفتم:
أغثنی یا اباالقرب

  • جمعه
  • 7
  • آذر
  • 1393
  • ساعت
  • 19:35
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

زبانحال حضرت رقیه (س) -( ازتو ممنونم که بر ما سر زدی ) * اسماعیل تقوایی

2323
5

زبانحال حضرت رقیه  (س) -( ازتو ممنونم که بر ما سر زدی ) از تو ممنونم که بر ما سر زدی
سر به دختر پس چرا با سرزدی
پیکرت باشد کجا ای جان من
ایچنین بر جان من آذر زدی
بر یتیمان خرابه ای پدر
آمدی ونقشی از حیدر زدی
من شبیه مادرت زهرا شدم
سر به من نه بلکه بر مادر زدی
با سر ببریده ات ای ماه من
آتشی بر سینه خواهر زدی
مرغ جان دخترت بودی پدر
رفتی وبر عرش اعلا پر زدی

شاعر : اسماعیل تقوایی

  • شنبه
  • 22
  • آذر
  • 1393
  • ساعت
  • 08:55
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

مرثیه حضرت رقیه -( گاه در دلدادگی دیوانه بودن بهتر است ) * جعفر ابوالفتحی

1646
2

مرثیه حضرت رقیه -( گاه در دلدادگی دیوانه بودن بهتر است ) گاه در دلدادگی دیوانه بودن بهتر است
پس به گرد شمع تو پروانه بودن بهتر است
شیوه ی مستی اهل حق نشانم داده که
تا ابد در بند این میخانه بودن بهتر است
قهر کردم با دلم چون عبد دربار تو نیست
گاه با یک آشنا بیگانه بودن بهتر است
لعل لبهایت به لعل لال این لب بسته شد
با لب لعل لبت پرچانه بودن بهتر است
ساقیا می میزنی کاسه به کاسه پس بگو
در پی یک مستی جانانه بودن بهتر است
عبدها راضی به یک نانند یک نان جوین
گاه دور از سفره ی شاهانه بودن بهتر است
دختر ویرانه را باید که آبادش کنی
پس سر خونین این ویرانه بودن بهتر است
چون که مویت سوخته شانه زدن بی فایده است
در چنین وضعیتی بی شانه بودن بهتر است
آنقدر با مشت زد ت

  • یکشنبه
  • 10
  • اسفند
  • 1393
  • ساعت
  • 05:41
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

اشعار حضرت رقیه (س) -واحد -( دلخسته ام کنج خرابه ، حالم خرابه ، غم بی حسابه ) * منصور عرب

2458
1

اشعار حضرت رقیه (س) -واحد    -( دلخسته ام کنج خرابه ، حالم خرابه ، غم بی حسابه ) دلخسته ام کنج خرابه ، حالم خرابه ، غم بی حسابه
دنیای بی تو باباجون برام عذابه
باکی بگم درد دل و ، خیلی شکستم ، خسته ی خستم
دنیای بی تو باباجون برام عذابه
والله می میرم بابا ، نیای تو امشب
مرهم زخم دلمی سالار زینب
پس کی میایی ، باباکجایی
چشمم به راهه همیشه ، تا که بیایی
******
عمه ببین که از سفر ، اومده دلبر ، با پا نه با سر
بذار رو پاهام لالائی براش بخونم
خوش اومدی بابای من ، چرا شکستی ، چشات و بستی
فکر نکنم که بعد تو زیاد بمونم
شکر خدا که نیمه شب بابا رسیدی
شکر خدا این چند روزه ما رو ندیدی
دیدم اسارت ، قحطی غیرت
اما شده قاتل من ، لبای پارت

شاعر : منصور عرب

دانلود سبک

  • یکشنبه
  • 6
  • اردیبهشت
  • 1394
  • ساعت
  • 06:38
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب

مدح و مناجات با حضرت رقیه (س) -( تموم زندگیم بی بی رقیه است ) * جعفر ابوالفتحی

4503
10

مدح و مناجات با حضرت رقیه (س) -( تموم زندگیم بی بی رقیه است ) تموم زندگیم بی بی رقیه است
سند بندگیم بی بی رقیه است

ملیکه ی جهان آی اهل عالم
جفاس اگه نگیم بی بی رقیه اس

قد بابا حسینش دوسش دارم
به بین الحرمینش دوسش دارم

اگه نور دو عینش زینب باشه
به اون نور دو عینش دوسش دارم

منم مدهوش مدهوش مدهوشت
تو روضه جبرئیله چایی نوشت

تو نور قرآنی هیچ حرومزاده
نمیتونه که بکنه خاموشت

سراپامون شور و شوق و احساسه
دلامون مست بوی خوب یاسه

من این چشمارو هدیه میدم بهت
چشامون زیر پاهای عباسه

حال این بال من حال پروازه
هوای روضت چه قدر دلبازه

نه هیچی رو اون بغل نگرفته
داره با پرهاش یه گنبد می سازه

طلب کن قلب مست و بی سامونو
نگا کن لیلی حال این مجنونو

با دوری از صحن قش

  • شنبه
  • 26
  • اردیبهشت
  • 1394
  • ساعت
  • 10:57
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

اشک مهتاب _ رباعی در مدح حضرت رقیه (س) -( ای پاک تر از اشک زلال مهتاب ) * حمیدرضا گلرخی

1656
6

اشک مهتاب _ رباعی در مدح حضرت رقیه (س) -( ای پاک تر از اشک زلال مهتاب ) ای پاک تر از اشکِ زلالِ مهتاب
در بحرِ ولا گوهرِ ناب و کمیاب
دل گشته دخیلِ چادرِ خاکی تو
یا سیِّدتی رُقیّه بِنتُ الارباب

شاعر : حمیدرضا گلرخی

  • چهارشنبه
  • 20
  • خرداد
  • 1394
  • ساعت
  • 07:27
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت رقیه (س) با سبک زمینه از سید مجید بنی فاطمه -( شب که میشه آبله ی پاهام می سوزه ) *

5375
17

اشعار شهادت حضرت رقیه (س) با سبک زمینه از سید مجید بنی فاطمه -( شب که میشه آبله ی پاهام می سوزه ) شب که میشه آبله ی پاهام میسوزه
بیا منو ببر یه روزشم یه روزه
آخه تا کی دووم بیارم
مگه نمی بینی چه حالی دارم؟
با تو هر شب قرار میذارم
مگه نمی بینی چه حالی دارم؟
بسه دیگه بی قراری
مگه منو دوست نداری
دلم همش میگه بازم صبوری
آبله ی پاهام میگه آخه چجوری؟
وقتی می ترسم بابایی دلم میگیره
سکینه گریه می کنه تا زبونم می گیره
فاصله دار شده نفسم
بابا بیا خیلی دلواپسم
نکنه به آروزم نرسم
بابا خیلی دلواپسم
بسه دیگه بی قراری
مگه منو دوست نداری
دلم همش میگه بازم صبوری
آبله ی پاهام میگه آخه چجوری؟
بارون اشک چشای
ترم می ریزه
عمه میاد نازم کنه
موی سرم می ریزه
فاصله دار شده نفسم
بابا بیا خیلی دلواپسم
نکنه به آروزم ن

  • چهارشنبه
  • 3
  • تیر
  • 1394
  • ساعت
  • 08:36
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت رقیه (س) با سبک واحد از مجید بنی فاطمه -( باز غوغا می شود چشم هایی گوشه ی ویرانه دریا می شود ) *

1881
4

اشعار شهادت حضرت رقیه (س) با سبک واحد از مجید بنی فاطمه -( باز غوغا می شود چشم هایی گوشه ی ویرانه دریا می شود ) باز غوغا می شود
چشم هایی گوشه ی ویرانه دریا می شود
سر میان یک طبق
چشم دختر زائر چشمان بابا می شود
دست سمت لب نبرد
چون که می دانست زخم بسته اش وا می شود
بوی موی سوخته
بین دو اتفاقاتی محیا می شود
گفت دیشب با خودت
امشبم آیا برای وصل فردا می شود
گفت بابا خسته ای
آسمانی بین آغوشم پدر جا می شود
سنگ ها دردسرند
چشم های خیره هم دردسر ما می شود
من نمی بینم ولی
دست وقتی میکنم زخم تو پیدا می شود

دانلود سبک

  • پنج شنبه
  • 4
  • تیر
  • 1394
  • ساعت
  • 05:58
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت رقیه (س) با سبک واحد از حاج سید مجید بنی فاطمه -( چه شبا از گریه نخوابیدم ) *

3308
3

اشعار شهادت حضرت رقیه (س) با سبک واحد از حاج سید مجید بنی فاطمه -( چه شبا از گریه نخوابیدم ) چه شبا از گریه نخوابیدم
چه شبا از درد پا نخوابیدم
چه شبا عمه با من نخوابیده
چه شبا دور از بابام نخوابیدم
از انتظارت گله دارم بابا
از نیزه دارت گله دارم بابا
مثل تو زلفام بین پریشونه
بدنم می لرزه و چه بی خونه
نبودی از غربت سر بازار
چه شبا مثل لبت دلم خونه
از زخم ابرو گله دارم بابا
از درد پهلو گله دارم بابا
ماجرای کربلا شرح بلای زینب است
عصر عاشورا شروع کربلای زینب است
شرح صدرش در نمی آید به فهم اهل دل
صبر زینب آیت صبر خدای زینب است
رو الم نشرح لک صدرک بخوان کاین آیه را
عشق گفتا بعد پیغمبر ثنای زینب است

دانلود سبک

  • پنج شنبه
  • 4
  • تیر
  • 1394
  • ساعت
  • 06:11
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت رقیه با سبک شور از روح الله بهمنی -( آسمون گریه کن بی امون گریه کن ) *

4368
4

اشعار شهادت حضرت رقیه با سبک شور از روح الله بهمنی -( آسمون گریه کن بی امون گریه کن ) آسمون گریه کن
بی امون گریه کن
دیگه قسمتم تنهاییه
یتیمی عجب دنیاییه
سرتو روی نی می بینمو
میگم عمه این باباییه
شبی که کتک خوردم کجا بودی بابا
زیر دست و پا مردم کجا بودی بابا
دل خونم
پریشونم
خاکی چادرم
هی زمین می خورم
دیگه حال و روز دخترت
شده عین زهرا مادرت
منو میزنه این ساربان
سیلی با همون انگشترت
خالی چقدر جای عموی من بابا
میکشن موهامو ریخته موی من بابا
ای بابا ای بابا

دانلود سبک

  • شنبه
  • 6
  • تیر
  • 1394
  • ساعت
  • 08:12
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت رقیه با سبک واحد از روح الله بهمنی -( نم نم داره بارون میاد داره برام مهمون میاد ) *

18532
51

اشعار شهادت حضرت رقیه با سبک واحد از روح الله بهمنی -( نم نم داره بارون میاد داره برام مهمون میاد ) نم نم داره بارون میاد
داره برام مهمون میاد
خرابه بوی نون میاد
وای وای وای
داره از راه دور میاد
تو طبقی از نور میاد
از سفر تنور میاد
وای وای وای
آروم آروم از طبق بیا کنارم
سر رو سرت بزارم
حرف نگفته دارم
چند شبه بابا یه لقمه نون نخوردم
اسمتو که میبردم
فقط کتک می خوردم
وای وای وای
حالا که اومدی بمون
یه ذره لالایی بخون
میخوام بخوابم بابا جون
وای وای وای
ما بینمون فاصله بود
سهمم فقط آبله بود
خنده های حرمله بود
وای وای وای
ربابو ببین
اصلا نمیخوره آب
هرروز نشسته بی تاب
تنها به زیر آفتاب
شبا دیگه یا بچه اش خواب میبینه
یا خواب آب میبینه
داره عذاب میبینه
امان از این غریبی
نبودی و اسیر شدم بابا یه روزه پ

  • شنبه
  • 6
  • تیر
  • 1394
  • ساعت
  • 08:33
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت رقیه با سبک واحد از روح الله بهمنی -( بابایی ببین اشک و اهم ) *

1758

اشعار شهادت حضرت رقیه با سبک واحد از روح الله بهمنی -( بابایی ببین اشک و اهم ) بابایی ببین اشک و اهم
خرابه شده قتلگاهم
کجا بودی تا حالا می سوزم از تنهایی
برای من این شب ها شده سیلی لالایی
حسین جان حسین جان
حسین سالار زینب
همون که گلوتو بریده
موهای سرم رو کشیده
من از ناقه افتادم نمیپرسی از حالم
نمی بینم از اون شب که زجر اومد دنبالم
حسین جان حسین جان
حسین سالار زینب
بابایی دلم خون خونه
رو لب هام جای خیزرونه
سر و طشت زرای وای
لب و چوب تر ای وای
تو بزم نامحرم ها
سر بی معجر ای وای
حسین جان حسین جان
حسین سالار زینب

دانلود سبک

  • شنبه
  • 6
  • تیر
  • 1394
  • ساعت
  • 08:46
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت رقیه با سبک سنگین از حسین سیب سرخی -( من آن زهرای دشت کربلا نور دوعینم ) *

5105
8

اشعار شهادت حضرت رقیه با سبک سنگین از حسین سیب سرخی -( من آن زهرای دشت کربلا نور دوعینم ) بابا حسین من الهی که برات بمیرم
من آن زهرای دشت کربلا نور دوعینم
عزیز شاه دین رقیه ی بنت الحسینم
بابا بنگر که منزل سه ساله ات شده گوشه ی ویرانه
از بس دشمن منو زده دگر نمانده در پیکر من جان
بابا حسین من الهی که برات بمیرم
شکسته استخوانم ای پدر جان درد دارم
عدو سنگین دستش من دگر طاقت ندارم
وقتی دشمن با مشت به صورت رقیه زد نگم چ ها شد
بس که محکم زد فقط بدون دندون شیری ام جدا شد
بابا حسین من الهی که برات بمیرم
بابا عدوی تو خدا میدونه خیلی پسته
ببین که جای پنجه هاش روی صورتم نشسته
وقتی دیدم که از ضرب لگد ز پهلو هام خون میچکیده
تازه فهمید گلت که مادرت به پشت اون در چی کشیده
بابا حسین من الهی که برات

  • یکشنبه
  • 7
  • تیر
  • 1394
  • ساعت
  • 06:23
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت رقیه با سبک شور از حمید علیمی -( با رقیه دل من خدایی میشه ) *

2945
2

اشعار شهادت حضرت رقیه با سبک شور از حمید علیمی -( با رقیه دل من خدایی میشه ) با رقیه دل من خدایی میشه
دل من عاشق و کربلایی میشه
بی بی ، حرم کوچیک تو منای عشقه
قبله و کعبه ی من ، رو به دمشقه
یا رقیه
یا رقیه
یا رقیه
میکنی با دست خود مشکل گشایی
میکنی به دست خود مشکل گشایی
مثل عباس عموجون چه با وفایی
مثل عباس عموجون چه با وفایی
بی بی ، از جهنم خدا ترسی ندارم
ز جهنم خدا ترسی ندارم
اسمتو بی بی روی صراط میارم
اسمتو بی بی روی صراط میارم
زندگیم همش شده لعن امیه
زندگیم همش شده لعن امیه
آره آدما منم کلب رقیه
آره آدما منم کلب رقیه
زندگیم همش شده لعن امیه
زندگیم همش شده لعن امیه
آره آدما منم کلب رقیه
آره آدما منم کلب رقیه
شما شاه عالمی ما هم فقیریم
اونقدر میگیم رقیه تا بمیریم
بی بی

  • یکشنبه
  • 7
  • تیر
  • 1394
  • ساعت
  • 06:30
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت رقیه با سبک واحد از عبدالرضا هلالی -( سر زدی بر من در این دل شب ) *

1694
1

اشعار شهادت حضرت رقیه با سبک واحد از عبدالرضا هلالی -( سر زدی بر من در این دل شب ) سر زدی بر من در این دل شب
دست و پا گم کردم در تاب و تب
گر پیش تو از جا بر نخیزم
ناتوانم نگشتم بی ادب
ای سر دور از بدن
عشق من ای عمر من
ابتا یا حسین
ابتا یا حسین
ابتا یا حسین
ابا المظلوم یا حسین
سر زدی بر من در این دل شب
دست و پا گم کردم در تاب و تب
گر پیش تو از جا بر نخیزم
ناتوانم نگشتم بی ادب
ای سر دور از بدن
عشق من ای عمر من
ابتا یا حسین
ابتا یا حسین
ابتا یا حسین
ابا المظلوم یا حسین
سر زدی بر من در این دل شب
دست و پا گم کردم در تاب و تب
گر پیش تو از جا بر نخیزم
ناتوانم نگشتم بی ادب
ای سر دور از بدن
عشق من ای عمر من
ابتا یا حسین
ابتا یا حسین
ابتا یا حسین
ابا المظلوم یا حسین
جوهر نمانده در صدا

  • یکشنبه
  • 7
  • تیر
  • 1394
  • ساعت
  • 06:35
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد