شهادت حضرت رقیه

مرتب سازی براساس

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( گویا به سر رسیده غم انتظــارها ) * مصطفی هاشمی نسب

2186
2

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( گویا به سر رسیده غم انتظــارها ) گویا به سر رسیده غم انتظــارها
از راه آمده است نگــارِ نگـــارها
بابا خوش آمدی، قدمت روی چشم من
چشمی که خون شده ز غم روزگارها
این گیسوان مختصرم فرش راه تو
باقیش مانده است میان شرارها
پاهای کوچکم پر آلاله ها شده
بس که دویده ام پی تان در فرارها
گفتی مرا دوباره بغل می کنی، ولی
دستت کجاست، آه چه شد آن قرارها
محو سر تو بودم و خوردم زمین پدر
یک مرتبه، دو مرتبه... نه، بلکه بارها
خسته شدم پدر، نفسم بند آمده
از بس که پا به پا شده ام با سوارها
ناز مرا بخر که دلم سخت رنجه است
از چشم های خیرۀ این برده دارها
صوت خفیف ودست نحیف و تنی ضعیف
مانده برای دخترتــــان یادگــارها
بال و پر و سر و کمرم را شکسته اند
م

  • یکشنبه
  • 17
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
استاد سید هاشم وفایی

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( اشک هایم را چرا طفلان تماشا می کنید ) *استاد سید هاشم وفایی

2002
1

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -(  اشک هایم را چرا طفلان تماشا می کنید ) اشک هایم را چرا طفلان تماشا می کنید
من پدر دارم چرا با خنده حاشا می کنید
تا کنارم بود بابا ، چهره ام نیلی نبود
ازچه رخسار کبودم را تماشا می کنید
گرکه جای تازیانه بر تنم را بنگرید
غرق غم گردید و یاد از رنج زهرا می کنید
جای آن که مرهمی بر زخم پای من نهید
شور و غوغایی میان خویش بر پا می کنید
آگه از حال دل افسردۀ ما نیستید
ورنه چون ابر بهاری گریه بر ما می کنید
گر شوید آگه چه ها بر روز ما آورده اند
شام خود را از غم ما شام یلدا می کنید
دیر خواهد بود بهر دیدنم فردا دگر
پیش خود حرف مرا وقتی که معنا می کنید
خامۀ اشک "وفایی" در دل شب می نوشت
نامه ام را اهلبیت نور امضا می کنید؟

شاعر : استاد سید هاشم وفا

  • یکشنبه
  • 17
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 حسن لطفی

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( آسمان تیره و تاریک و کدر بود در آن دم ) * حسن لطفی

7508
42

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( آسمان تیره و تاریک و کدر بود در آن دم ) آسمان تیره و تاریک و کدر بود در آن دم
سحری داشت پر از غم سحری مثل محرم
سحری تیره تر از هر شب تاریک
و سیه تر ز سیاهی نه چراغی نه شهابی و نه ماهی
در آن صحنۀ تاریک و در آن ظلمت یک دست
فقط سوسوی یک تکه ستاره دل شب
چشم نواز همگان بود در عالم
و در این شب شب تاریکتر از شب
و ز هر درد لبالب
به صفی می گذرند از دل یک کوچه تنی چند ز اشراف
خدایا چه خبر هست؟
که اینگونه شتابان و نمایان
به میان دو صف از فوج نگهبان
ز گذر می گذرد
آه کجا؟
آه چرا؟
این دل شب
اول این صف به کف دست کسی بود طلایی
طبقی نقش و نگارین شده زرین شده
هر چند که یک خلعت سرخ است
به روی طبق، اما
ز دلش نور تلالو کند و راه شود روشن و اینان ز گذرها

  • یکشنبه
  • 17
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:41
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( نامم رقیه است نزن ناشناس نیست ) * محمود ژولیده

2282
0

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( نامم رقیه است نزن ناشناس نیست ) نامم رقیه است نزن ناشناس نیست
صبّم نکن ، کنیز خدا ناسپاس نیست
من دختر صغیرۀ سالار زینبم
فحشم نده که منزلتم جز سپاس نیست
ناز یتیم را که به سیلی نمی کشد
این درخور لطافت گلبرگ یاس نیست
دست مرا ببند و ببر با تشر ولی
مشت و لگد که پاسخ این التماس نیست
در ضرب و شتم ، پیروی از دومی کنی
با آن خبیث ، جز تو کسی را قیاس نیست
مو می کشی و مقنعه را پاره می کنی
این گیسو است ، بند طناب و لباس نیست
ای دختران شام ، خدا اهلتان کند
این کاروان که مسخرۀ این اُناس نیست
ای شامیان لباسم اگر پاره پاره است
قدری حیا ! نشان بزرگی لباس نیست
بابا چقدر صورت تو سنگ خورده است
این رنگ های روی تو اصلاً شناس نیست
انگار از قفا گلوی

  • یکشنبه
  • 17
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( از خیمه ها دور از تمنای نگاهم ) * علی اکبر لطیفیان

3179
0

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( از خیمه ها دور از تمنای نگاهم ) از خیمه ها دور از تمنای نگاهم
آن روز رفتی و دلم پشت سرت ماند
بیچاره لب هایم به دنبال لب تو
در حسرت آن بوسه های آخرت ماند
بوسیدن لب های من ، وقتی نمی برد
حق دارم از دست لبت دلگیر باشم
وقتی به دنبال سرت آواره هستم
باید اسیر این همه زنجیر باشم
یادش به خیر آن روزهای در مدینه
دو گوشواره داشتم حالا ندارم
رنگ كبودم مال دختر بودنم نیست
من مشكلم این جاست كه بابا ندارم
از شدت افتادنم از روی ناقه
دیگر برایم ای پدر پهلو نمانده
گیرم برایم چند معجر هم بیارند
من كه دگر روی سرم گیسو نمانده
از كربلا تا كوفه، كوفه تا به این جا
در تاول پایم هزاران خار می رفت
بابا نبودی تا ببینی دختر تو
با چه لباسی كوچه و بازار م

  • یکشنبه
  • 17
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:54
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 اصغر چرمی

شعر شب سوم حضرت رقیه(س) -( ز بعد هجر تو دیگر ز زندگی سیرم ) * اصغر چرمی

2039
0

شعر شب سوم حضرت رقیه(س) -( ز بعد هجر تو دیگر ز زندگی سیرم ) ز بعد هجر تو دیگر ز زندگی سیرم
ببین به چشم پر از خون که من زمین گیرم
به جان عمه ی از غم خمیده ام سوگند
اگر که دیر بیایی خرابه می میرم
تمام اهل خرابه به خویش می گویند
برای دیدن بابا بهانه می گیرم
از آن زمان که فتادم به ضربه ای از پا
به عمه گفته ام ای وای دست و پا گیرم
شنیده ام که پدر قصد دیدنم دارد
گمان کنم خبرش کرده اند دلگیرم
سه سال زندگیم شد شبیه سیصد سال
گواه حرف من است ماجرای تغییرم
صدای صوت پدر مانده در دل تنگم
همان که از غم او دیگر از جهان سیرم
از آن دمی که به روی عمو نظر کردم
میان قلب من است بانگ صوت تکبیرم
ز خواب خوش که پریدم به عمه ام گفتم
گمان کنم که وصال است شرح تعبیرم
میان کوچه و ب

  • یکشنبه
  • 17
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:10
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 امیر حسین الفت

دانلود سبک شور حضرت رقیه(س) -( نمی افته از لبم لعن بنی امیه ام ) * امیر حسین الفت

3723
3

دانلود سبک شور حضرت رقیه(س) -( نمی افته از لبم لعن بنی امیه ام      ) نمی افته از لبم لعن بنی امیه ام همه عالم بدونن دیونهء رقیه ام
معذرت میخوام ازت دختر شاه کربلا منکرت شده اگه یه ادم بی سر و پا
تا محشر همگی رقیه ای میمونیم
بی بی جان خودمون و نوکرت میدونیم
مولاتی یا رقیه یارقیه مددی
‏مگه میشه منکر این همه اه و ناله شد مگه میشه منکر رقیهء سه ساله شد
مگه میشه که بگی رقیه ای وجود نداشت مگه میشه که بگی یه صورت کبود نداشت
غیر از تو کیه که حاجتمو میده ، مگه
من مردم که کسی پشت سر تو بد بگه
مولاتی یارقیه یا رقیه مددی
مگه میشه که بگی این روضه ها دروغیه پس یکی به ما بگه صاحب این حرم کیه
منکرت شدن یعنی منکر روز و روشنی پس کی تو خرابه گفت من الذی ایتمنی
این خانوم درد یک عا

  • یکشنبه
  • 17
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:14
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

دانلود سبک نوحه حضرت رقیه(س) -( اهلاً و سهلاً یا اباالمظلوم اباالعطشان ) * رضا تاجیک

2088
2

دانلود سبک نوحه حضرت رقیه(س) -( اهلاً و سهلاً یا اباالمظلوم اباالعطشان   ) اهلاً و سهلاً یا اباالمظلوم اباالعطشان لبهای تو بوسه زنم ای قاری قرآن
عزیز من امام من امام تشنه کام من
بابا حسین جانم حسین جانم حسین جانم
می پرسی ای بابا ز آثار کبودیها سربسته می گویم امان از این یهودیها
قدم خم شد رخم نیلی مپرس از من که زد سیلی
بابا حسین جانم حسین جانم حسین جانم
ای مو پریشانم برایت روضه می خوانم من بعد از این روضه دگر زنده نمی مانم
رخت پر خون لبت پاره همه اهل تو آواره
بابا حسین جانم حسین جانم حسین جانم

شاعر : رضا تاجیک

دانلود سبک

  • یکشنبه
  • 17
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

دانلود سبک زمینه رقیه سادات(س) -( بابا بازم دلم گرفته میون این مردم شامی ) * مرتضی صیاد

2906
1

دانلود سبک زمینه رقیه سادات(س) -(  بابا بازم دلم گرفته میون این مردم شامی   ) بابا بازم دلم گرفته میون این مردم شامی با این که دختر تو هستم اما ندارم احترامی
بابایی باورت میشه خرابه شد خونم بابایی باورت میشه که مو پریشونم
بابایی باورت میشه اسیر زنجیرم بابایی باورت میشه سه ساله ی پیرم
بابایی باورت میشه پاهام پر خاره سه ساله ی تو شد دیگه یه طفل آواره
امون ای دل دل زارم
آه و ناله شده کارم
تنهای تنها تو خرابه. دنیای بی تو یه سرابه معجر و روسریمو بردند. زندگی بی تو یه عذابه
بیا ببین که بی تو من دیگه زمین گیرم حاجتم اینه از خدا چرا نمی میرم
بابا بیا ببین که من چشام نمی بینه اثر سیلی عدو آره آره اینه
تو تاریکی شب عدو به من لگد می زد دشمن تو به من بابا حرفای بد می زد
امون ای دل

  • یکشنبه
  • 17
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:22
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 یوسف رحیمی

دانلود سبک زمینه حضرت رقیه(س) -( شب خلوت من و تو ، شده بعد از این مصائب ) * یوسف رحیمی

2164
3

دانلود سبک زمینه حضرت رقیه(س) -( شب خلوت من و تو ، شده بعد از این مصائب ) شب خلوت من و تو ، شده بعد از این مصائب
شـب آرزومه امشـب ، اومـد لیلـة الرغائـب
حالا که سر تو بابا شده مهمون من
ببین از فراقت اومد به لب‌هام جون من
بابا تا سر تو قاری می‌شه
زخم لبها کاری می‌شه، خون تازه جاری می‌شه
بابا بی قراره دخـتر تـو
جـون می‌ده بـرابر تـو ، وقتـی می‌بینه سـرتو
بیا تا شب غم بشه سحر ، بشه سحر
بیا بابا حسین منو ببر ، منو ببر
******
ببر دخترت رو بابا ، دیگه از تو این خرابه
آخه بی تو زنده بودن ، برام دم به دم عذابه
بابا خوب می‌دونی که دخترت بابائیه
بابا خیلی وقته در حسرت لالائیه
بخون تا بازم مثه مدینه
روبروی تو بشینه ، بوسه از رخت بچینه
بخون تا دعاش اثر بگیره
عاشقی رو سر بگیره ،

  • یکشنبه
  • 17
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت رقیه(س) -( خوابش نمی گرفت خودش را به خواب زد ) * رضا دین پرور

1882
2

شعر حضرت رقیه(س) -( خوابش نمی گرفت خودش را به خواب زد ) خوابش نمی گرفت خودش را به خواب زد
دیگر توان نداشت بسوزد به آب زد
بغضی شد و شکست زرویای صادقش
برعکسهای خواب خوشش چند قاب زد
پلکش پرید، خواب خوشش نیمه کاره ماند
پاشد زجا و بر گل روی خود آب زد
زحمت چقدر داد به خود تا که پا شود
خود را چقدر کشت که بر آب و تاب زد
یک حلقه از دو دست ورم کرده اش که ساخت
یاقوت سرخ دیدنی اش را رکاب زد
پیش غریب غربت خود را بساط کرد
دور بساط درد دلش یک طناب زد
ته مانده های ناله خود را که جمع کرد
باباچرا تو را... ؟ دو سه داد خراب زد
با موی خود برای پدر ترمه پهن کرد
بر زخم های او زسرشکش گلاب زد
غم های پابرهنگی اش را نوشته کرد
با نام درد آبلــــه چنــدین کتـــاب زد
مجبورشد که

  • سه شنبه
  • 19
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:42
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت رقیه(س) -( تا نگاهــــم به سرت خوردسرم درد گرفت ) * رضا دین پرور

2171

شعر حضرت رقیه(س) -( تا نگاهــــم به سرت خوردسرم درد گرفت       ) تا نگاهــــم به سرت خوردسرم درد گرفت
ورم پلــــــــــــک دو چشمان ترم درد گرفت
خم شدم بوسه زدم بر لـــــــب و دندانهایت
آمدم پاشـــــــوم امــــا کمــــــــرم دردگرفت
خشک شد بس که به درمانده دو چشمم، اما
سینه و قلب و عروق و جگرم درد گرفت
شکل خوابیدن بی دغــــــــدغه یادم رفته
بس که این چند شبه دور وبــرم درد گرفت
دست و پا گـــیر شده سرفه و تنگی نفسم
سینه ام خرد که شد، بـــال و پرم درد گرفت
پاره شد زیر فشار دو سه دندان که شکست
تا لـــــبم خواست بگویــد پدرم درد گرفت
راستی ساق دو پا چوب شود یعنی چه ؟
یادش افتــــــــاده ام و به نظرم درد گرفت
تو بگو یک سر سوزن رمق و تاب و توان
دست من زیر قنوت سحر

  • سه شنبه
  • 19
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 08:01
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شب سوم حضرت رقیه(س) -( رانده ام از دیده ی مجروح امشب خواب را ) * سید محمد میر هاشمی

2179
1

شعر شب سوم حضرت رقیه(س) -(  رانده ام از دیده ی مجروح امشب خواب را ) رانده ام از دیده ی مجروح امشب خواب را
میهمان دیده کردم تا سحر مهتاب را
گرچه بی فیض از حضور یار بودم مدتی
کرده ام آرام با یادش دل بی تاب را
در دریای ولایم ساحل امید کو ؟
مردم از بس خورده ام شلاق این گرداب را
شد حدیث رزم من افزون تر از جنگاوران
گرچه طفلم من ندارم قدمت اصحاب را
پای مجروحم ندارد تاب ، برخیزم ز جا
ای پدر سیلی نبرده از سرم آداب را
باغبان عشق رفتی تا بهشت آرزو
دست گلچین از چه دادی غنچه ی شاداب را
اجر ذکرت را رخم از ضربه ی سیلی گرفت
پاک کن با دست خود از چهره ام خوناب را ؟
طاق ابروی تو محراب نماز عمه بود
ای پدر جان کی شکسته حرمت محراب را ؟
تشنه می میرم به یاد کام عطشانت پدر
تا کنم رسوا

  • سه شنبه
  • 19
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 08:19
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 احمد ایرانی نسب

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( با پای زخمی اش جلوی سر ، بلند شد ) * احمد ایرانی نسب

2067
2

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( با پای زخمی اش جلوی سر ، بلند شد ) با پای زخمی اش جلوی سر ، بلند شد
آهی کشید و ناله ی دختر بلند شد
عمه رسیـد و زیر بغل هـاش را گرفت
جانش به لب رسیده و آخر بلند شد
رحلی بیاوریـد که قـرآن نـزول کـرد
در مقدمش سه آیه ی کوثر بلند شد
حالا دلش شکسته بیـاییـد دیـدنش
بابـا رسید و دخترکش سربلند شد
با آه و نالـه درددلش را شـروع کــرد
طفل سه سالـه درد دلش را شروع کـرد
بابا بـرای زخـم تنت نــذر کـرده ام
دیشب بـرای آمـدنت نذر کرده ام
از روسـری عمـه نخـی را گرفتــم و
بستم بـه دور پیرُهنت نذر کرده ام
با بوسه های چوب به لبهای زخمی ات
بـا گریه بر لب و دهنت نذر کرده ام
روزه گرفتـه ام بـه هـوایت کـه لااقل
یک بوریـا شود کفنت نـذر کرده ام
با گریه ها

  • پنج شنبه
  • 21
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( زخم و غم و درد و داغ و گريه ) * یاسر قربانی

1857
5

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( زخم و غم  و درد و داغ و گريه ) زخم و غم و درد و داغ و گريه
بـا آل علـي رفيـق هستنـد
انگـار تمـام « شام » با هـم
در ظلم ، به مـا دقيق هستنـدیاسر قربانی
امـروز بـراي اسـتـراحـت
يك گـوشه نشستـم و همان جا
درحُجره كسي به خشم مي گفت:
« اي دختـر پـا بـرهنـه ، برپـا »
اين حلقه ي آهني و سنگين
جا كرده به روي دست و پايم
دنيـا بـه سرم خراب شد تا
گفتند« شبيه يك گـدايـم »
درجمع هميشه يك نفر هست
تـا عيب بـه دامنم بگيـرد
زخمم كه نديده است ؛ ايراد
از طـرز نشـستنـم بگيـرد
حق داشت ، اگرچه ناروا گفت
مـن ، دختـرِ شـاهِ آسمـانم
اين نيست سزايِ من كه اينطور
بـا دامـنِ نـخ نمـا بمـانم
سيلي زد و گفت: خارجي ها
ديگـر شب آخرست امشب
در كنـج خرابه لال با

  • پنج شنبه
  • 21
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( خواهری شد نیمه جان این روز ها ) * محسن غلامحسینی

1969
1

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( خواهری شد نیمه جان این روز ها ) خواهری شد نیمه جان این روز ها
بی سپاه و پاسَبان این روز ها
نیست بین شامیا ن انسانیت
کودکان بی خانمان این روز ها
سوز و سرمای شب و گرمی روز
خانه ای بی سایبان این روز ها
دختر میر عرب آواره شد
خاک بر راس جهان این روز ها
هر کسی غارت کند از ما ولی
کشته ما را ساربان این روزها
چون که می گویند ما را خارجی
زیر لب قرآن بخوان این روز ها
در پس هر کار اجری شد نهان
اجر قرآن خیزران این روز ها
آن که جایش دوش ثارالله بود
در خرابه میهمان این روز ها
با اشاره حرف هایش می زند
با زبانِ بی زبان این روز ها
خواست قدری از پدر صحبت کند
شد چو زهرا قد کمان این روز ها
طاقت سیلی ندارد دخترک
بس کن ای نا مهربان این روز ها
عزم

  • پنج شنبه
  • 21
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 محمد جواد پرچمی

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( بابا بنگر رویِ به هم ریخته ام را ) * محمد جواد پرچمی

2592
3

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( بابا بنگر رویِ به هم ریخته ام را ) بابا بنگر رویِ به هم ریخته ام را
وا کن گره يِ موی به هم ریخته ام را
دیگر رمقي نيست به رویت بگشایم
چشم تر ِ كم سویِ به هم ریخته ام را
من فاطمه ی شام شدم خُرده نگیری
لرزیدنِ بازوی به هم ریخته ام را
از مو که مرا بین هوا زَجر نگه داشت
دیدند تكاپويِ به هم ریخته ام را
آرام کن عمّه تو پس از حرفِ کنیزی
این خواهر ِکم روی به هم ریخته ام را
هر تکه ای از زيور ِ من دستِ کسی رفت
پیدا کن اَلَنگوی به هم ریخته ام را
در شام ِ غریبانِ من آرام بشوئید
خونابه ی پهلوی به هم ریخته ام را
زيبايي دختر يكي اش مويِ بلند است
صد حيف كه گيسويِ به هم ريخته ام را...

شاعر : محمد جواد پرچمی

  • پنج شنبه
  • 21
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 علیرضا خاکساری

شعر فراق حضرت رقیه(س) -( من از فراق تو غم غربت گرفته ام ) * علیرضا خاکساری

2157
2

شعر فراق حضرت رقیه(س) -( من از فراق تو  غم غربت گرفته ام  ) من از فراق تو غم غربت گرفته ام
افسرده و شکسته و محنت گرفته ام
اذن دخول دیدن تو گریه کردن است
با گریه برتو اذن عیادت گرفته ام
امشب برای اینکه به سوی تو بپرم
از جانب خدای تو رخصت گرفته ام
این هفته حال و روز دلم دیدنی شده
این هفته رنگ و بوی شهادت گرفته ام
این تکه روسری که سرم هست عاریه است
از شامیان سه روزه امانت گرفته ام
این بازوی شکسته و این چهره ی کبود
سوغاتی است که من ز اسارت گرفته ام
مانند مادرت کمرم درد می کند
این درد را ز پای جسارت گرفته ام
شهزاده ام ولی دو سه روز است بدون تو
در این خرابه شکل رعیت گرفته ام
دیگر زبان دخترکت وا نمی شود
با با باب ببین مر مرا که لک لکنت گرفته ام
ای کعبة الحرام

  • پنج شنبه
  • 21
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 08:00
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مرثیه حضرت رقیه(س) -( لحظه ای هم جان زهرا مادرت بابا حسین ) *

3407
10

شعر مرثیه حضرت رقیه(س) -( لحظه ای هم جان زهرا مادرت بابا حسین ) لحظه ای هم جان زهرا مادرت بابا حسین
چشم خود وا کن به روی دخترت بابا حسین
خواهم امشب با سرشک خود نمایم شستشو
این سر و روی پر از خاکسترت بابا حسین
این خرابه گوئیا بیت الحرام من شده
تو شدی کعبه و من هم زائرت بابا حسین
خار رفته در کف پای من و عفوم نما
گر نمی خیزم کنون در محضرت بابا حسین
بر روی نیزه چها دیدی که گریه کرده ای
دخترت قربان این چشم ترت بابا حسین
کاش دستی داشتی و می گرفتی ام به بر
تا که بوسه می زدم بر حنجرت بابا حسین
چون تو بابا من هم از عمه خجالت می کشم
بسکه زحمت داده ام بر خواهرت بابا حسین
ای فروغ دیده زهرا تو هم چیزی بگو
با کلامت جان بده بر دخترت بابا حسین
بسکه از سیلی به رویم رنگ نیل

  • پنج شنبه
  • 21
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 08:03
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( لب های او جز ناله آوایی ندارد ) * محسن زعفرانیه

2738
0

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( لب های او جز ناله آوایی ندارد ) لب های او جز ناله آوایی ندارد
دیگر برایش خنده معنایی ندارد
اکنون که اینجا آمدی باید بگوید
جز این خرابه دخترت جایی ندارد
باید بگوید از غم تنهایی خود
چون هم نشینی غیر تنهایی ندارد
یادش بخیر آن بوسه های گرم بابا
حالا لبش سرد است و گرمایی ندارد
در کوچه های شام او با گریه می گفت
یک کاروان نیزه تماشایی ندارد!
تفسیری از ایثار و غیرت می شود چون
از نسل زهرا است و همتایی ندارد
هر چه مصیبت بود از آنجا شروع شد
وقتی که فهمیدند بابایی ندارد...

شاعر : محسن زعفرانیه

  • شنبه
  • 23
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 12:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

دانلود سبک زمینه - شهادت حضرت رقیه سلا م الله علیها -( خسته از زخم زبونم - باباجونم - بابا جونم ) *

2853
0

دانلود سبک زمینه - شهادت حضرت رقیه سلا م الله علیها  -( خسته از زخم زبونم - باباجونم - بابا جونم ) خسته از زخم زبونم - باباجونم - بابا جونم
بیا ای تاب و توونم - باباجونم - باباجونم
توکه میدونی ، چی کشیدم توکه میدونی، چی شنیدم
از غمت ببین بابا جونم خمیدم
توکه میدونی ، بی قرارم توکه میدونی ، حال ِ زارم
برا پرکشیدنم لحظه شمارم
دیگه من نمیگم از گوشواره هامون
دیگه من نمیگم از خلخال ِ پامون
دیگه من نمیگم از غارت ِ روسریامون
یا اب المظلوم باباحسینم
شرر افتاده به جونم - باباجونم - بابا جونم
اسیر ِ دست ِ خزونم - باباجونم - بابا جونم
توکه میدونی ، پر ِ دردم توکه میدونی ، آه ِ سردم
نگا کن ببین رخ کبود و زردم
توکه میدونی ، خیلی خسته م توکه میدونی ، دل شکستم
عمه میگه شبیه مادرت هستم
دیگه من نمیگم از حرص

  • یکشنبه
  • 24
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 13:29
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 محمد فردوسی

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( می آید آخرسر، سرت ... چیزی نمانده ) * محمد فردوسی

2779
4

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( می آید آخرسر، سرت ... چیزی نمانده ) می آید آخرسر، سرت ... چیزی نمانده
ا جان بگیرد دخترت ... چیزی نمانده
با چادری گلدار و سنجاق و عروسک
می آید این جا مادرت ... چیزی نمانده
خورشید ویرانه! قدم رنجه نمودی
دیر آمدی از اخترت چیزی نمانده
«عجّل وفاتی» گفتنم را که شنیدی
از عُمر یاس پرپرت چیزی نمانده
من خواب دیدم که در آغوش تو هستم
حالا ولی از پیکرت چیزی نمانده
داری نگاهم می کنی با چشم بسته!
از پلک چشمان ترت چیزی نمانده
زیبایی ام را شامیان از من گرفتند
از گیسوان دخترت چیزی نمانده
لکنت زبانم علتش سیلی زجر است
از نور چشم کوثرت چیزی نمانده
با تازیانه روز و شب مأنوس بودم
یعنی که از نیلوفرت چیزی نمانده
زخم مرا با تکّه های معجرش بست
از روسری خو

  • دوشنبه
  • 25
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 13:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( تیر غمت ز بال و پرم شرم می کند ) * جعفر ابوالفتحی

2217
1

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( تیر غمت ز بال و پرم شرم می کند ) تیر غمت ز بال و پرم شرم می کند
ته نیزه هم دگر ز سرم شرم می کند
سر نیزه ای که دست رئیس اراذل است
تا داد می زنم "پدرم" شرم می کند
زخمی است پای من چه ورم کرده صورتم!
عمه ز جای زخم و ورم شرم می کند
اینجا پر از حرامی و نامحرم است .... وای ....
آیا کسی ز اهل حرم شرم می کند؟

شاعر : جعفر ابوالفتحی

  • سه شنبه
  • 3
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 14:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مناجات با سیدالشهدا(ع) و گریز به روضه حضرت رقیه (س) -( آبرو دار عرب آبرویم را بخرد ) * جعفر ابوالفتحی

4628
2

مناجات با سیدالشهدا(ع) و گریز به روضه حضرت رقیه (س) -( آبرو دار عرب آبرویم را بخرد ) مناجات با حضرت سیدالشهداء ع و گریز به روضه ملیکه ی عشق حضرت علیا مخدره رقیه خاتون (س)

آبرو دار عرب آبرویم را بخرد.....
اقیانوس ادب آب جویم را بخرد....
من هم از جوی دو دیده، وضویی می سازم
کاش یک قطره از آب وضویم را بخرد
آرزوم است که تا بام حرم پر بزنم
آرزو ساز اگر آرزویم را بخرد!!!!

سائلانه به درش ملتمسم یا الله
ذکر لبهای دل غمزده ام \"ثارالله\"

ای کریمی که کرم از کرمت باب شده
قلب جبریل ز غمهای تو بی تاب شده
هفته ی پیش گدای حرمت یادت هست
دیدمش او ز عنایات تو ارباب شده
تو چه کردی که دل بی سر و پا و سیهش
بعد دیدار ضریح تو چو مهتاب شده

آن نگاهی که به حر کردی و حر شد آزاد
کاش بر ما بکنی تا شود

  • دوشنبه
  • 18
  • خرداد
  • 1394
  • ساعت
  • 09:02
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( تو گفته ای که روضه برایت به پا شود ) * محمد موحدی

2580
1

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( تو گفته ای که روضه برایت به پا شود  ) تو گفته ای که روضه برایت به پا شود
از کربلا به شام حسینیه وا شود
تاریخ از حماسه ی تو قد کشیده است
باور کنم که قد بلند تو تا شود ؟!
طفلِ یتیمِ گوشه ی ویران چه کوچک است
ای واژه بر مقام رقیه جفا شود
گفتی بزن به حرمله و خولی و سنان
اصلا بزرگ هر که شود با بلا شود !
سیلی ، لگد ، کبودی صورت بهانه بود
تا حق روضه خوانی بابا ادا شود
گمنام بودی و به تو نام رقیه داد
باید که قاب نام قشنگت طلا شود
از گوشواره می گذرم شرم می کنم
باید که حق روضه ی مادر ادا شود !
نام رقیه روضه ی مادر می آورد
در پهلوی شکسته دو تا روضه جا شود !
تازه عزای حضرت زینب رسیده است
وقتی رقیه از سر بابا جدا شود !!!

شاعر : محمد موحدی

  • یکشنبه
  • 13
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 15:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شب سوم حضرت رقیه(س) -( خوش آمدی و شدی شمع محفلم بابا ) *

2428
1

شعر شب سوم حضرت رقیه(س) -( خوش آمدی و شدی شمع محفلم بابا ) خوش آمدی و شدی شمع محفلم بابا
مگو چرا شده ویرانه منزلم بابا
تو آفتاب منی و ز ابر خون هر بار
نگاه می کنی و میبری دلم بابا
درست شکل تو بود آن سری که می دیدم
به روی نی همه جا در مقابلم بابا
مگر که عمه به تو گفته از چه خیره شدی
به پای خسته و زخم و پر آبلم بابا
بهانه ی تو گرفتم طعام آوردند
مگر کند از تو دمی غافلم بابا
به روی دامن خود هم دمی مرا بنشان
بگو رقیه گل ناز و خوشگلم بابا

  • یکشنبه
  • 27
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 11:48
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مدح خانم رقیه بنت الحسین (سلام الله علیها) -( مرغ دلم عاشق هوای رقیه است ) * جعفر ابوالفتحی

2175
4

مدح خانم رقیه بنت الحسین (سلام الله علیها) -( مرغ دلم عاشق هوای رقیه است ) مرغ دلم عاشق هوای رقیه است
عالم امکان همه برای رقیه است
عرش ، قلم ، لوح ، همه ارض و سماوات
شمس، قمر، نور، مبتلای رقیه است
خون خدا قبل هر نماز و دعایش
روی لبش نام دلربای رقیه است
کل جهان را به پای دختر خود ریخت
شاه ، رضایش فقط رضای رقیه است
سر در قلبم نوشته با خَطِ الماس
جای کسی نیست فقط جای رقیه است
از چه تو رفتی به درب خانه ی حاتم؟
حاتم طائی خودش گدای رقیه است
قلب ابوفاضل بن حیدر کرار
عاشق آن روی مه لقای رقیه است
دست جدا شد ولی علم که نیفتاد
چون که به دستان او لوای رقیه است
کاش بگویند به من در صف محشر
"جعفر" بی دل غزل سرای رقیه است
سروده جعفر ابوالفتحی

  • شنبه
  • 10
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 06:22
  • نوشته شده توسط
  • جعفر ابوالفتحی
ادامه مطلب

مدح حضرت رقیه(س) -( مرغ دلم عاشق هوای رقیه است ) * جعفر ابوالفتحی

3296
4

مدح حضرت رقیه(س) -( مرغ دلم عاشق هوای رقیه است ) مرغ دلم عاشق هوای رقیه است
عالم امکان همه برای رقیه است
عرش ، قلم ، لوح ، همه ارض و سماوات
شمس، قمر، نور، مبتلای رقیه است
خون خدا قبل هر نماز و دعایش
روی لبش نام دلربای رقیه است
کل جهان را به پای دختر خود ریخت
شاه ، رضایش فقط رضای رقیه است
سر در قلبم نوشته با خَطِ الماس
جای کسی نیست فقط جای رقیه است
از چه تو رفتی به درب خانه ی حاتم؟
حاتم طائی خودش گدای رقیه است
قلب ابوفاضل بن حیدر کرار
عاشق آن روی مه لقای رقیه است
دست جدا شد ولی علم که نیفتاد
چون که به دستان او لوای رقیه است
کاش بگویند به من در صف محشر
"جعفر" بی دل غزل سرای رقیه است

شاعر : جعفر ابوالفتحی

  • شنبه
  • 10
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 12:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غصه بی انتها -( یک دو سه شبها اشک ها را می شمارم ) * احمد شاکری

1936
-1

غصه بی انتها -( یک دو سه شبها اشک ها را می شمارم ) یک دو سه شبها اشک ها را می شمارم
این غصه ی بی انتها را می شمارم
حالا که امشب آمدی با دست زخمی
بر صورت تو زخمها را می شمارم
خواب از دو چشمم رفته شبها تا بخوابم
برنیزه سرهای شما را می شمارم
تا که حساب دشمنانت را بدانم
روی تن خود ردَ پا را می شمارم
هر روز پای نیزه ی سرخ علمدار
این چشم های بی حیا را می شمارم
این دردها آخر مرا از پا در آورد
این درد های بی دوا را می شمارم

احمد شاکری

  • سه شنبه
  • 7
  • بهمن
  • 1393
  • ساعت
  • 13:06
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر شب سوم حضرت رقیه(س) -( من ديگه بال پريدن ندارم ) *

8845
7

شعر شب سوم حضرت رقیه(س) -( من ديگه بال پريدن ندارم ) من ديگه بال پريدن ندارم
من ديگه حال دويدن ندارم
بعد از اين ديگه سراغ من نيا
گيسويي برا كشيدن ندارم
ميشه روناقه سوارم نكني
گلمو اسيره خارم نكني
ميشه گوشوارمو برداري بجاش
با لگد ديگه بيدارم نكني
يه نفر نگفت كه دختره نزن
پر و بالم كه نميپره نزن
بخدا اگه يه لحظه صبر كني
عمه مياد منو ميبره نزن
ساقه ام شكسته ميشود نزن
تازيانه بزن و لگد نزن
حالا كه دل پري داري باشه
بزن اما ديگه حرف بد نزن
بنشينيد موهامو حنا كنيد
ليلة الوصل منو نيگا كنيد
من ديگه مسافرم بايد برم
پس ديگه رخت منو جدا كنيد

  • چهارشنبه
  • 14
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 06:06
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد