شهادت حضرت رقیه

مرتب سازی براساس

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( دارد ورم ، چشــــمم، دو بازویـم چو مـادر ) * رضا دین پرور

2268
2

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( دارد ورم ، چشــــمم، دو بازویـم چو مـادر ) دارد ورم ، چشــــمم، دو بازویـم چو مـادر
حس کرده ای دیگر شده رویم چو مادر
می گیرم از بس که رمق در پیکرم نیست
دستی به دیوار و به زانویم چو مادر
بابا قسم بر تار مویت بر سر نی
مردی ندیده تاری از مویم چو مادر
جز چند موی سوخته باقی سپید است
انگار برده ارث ،گیسویم چو مادر
خم شد قدم، در هر قدم دنبال نیزه
اما نیامد خم به ابرویم چو مادر
یادت می آید قصه می گفتی برایم
بودی تو هر شب خواب پهلویم چو مادر
شد حرف از پهلو و درد آمد سراغم
اما خدا را شکر می گویم چو مادر
گرچه سرم بر سنگ آرامش ندارد
تعبیر شد خواب پر قویم چو مادر
بابا گل سر پیشکش، تاج سر من
وقتی"گلی گم کرده" 1 می گویم چو مادر
1- گلی گم کرده ام می ج

  • پنج شنبه
  • 14
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 14:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( بابا نبودی بعد تو بال و پرم ریخت ) * داود رحیمی

2232
1

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( بابا نبودی بعد تو بال و پرم ریخت ) بابا نبودی بعد تو بال و پرم ریخت
آتش گرفتم سوختم برگ و برم ریخت
بابای خوبم تا تو بودی خیمه هم بود
تا چشم بستی دشمنت سوی حرم ریخت
عمه صدا می زد همه بیرون بیایید
جا ماندم و آتش به روی چادرم ریخت
بابا، عمو، داداش، عموزاده، کجایید؟
مشتی حسود بد دهن دور و برم ریخت
چشمم، سرم، دستم، کف پاها و پهلوم ...
بابا سپاهِ درد روی پیکرم ریخت
موهای من بابا یکی هست و یکی نیست
ازبس که دست و سنگ و آتش بر سرم ریخت
هم گوشواره هم النگوی مرا برد
میخواست معجر را برد موی مرا برد
با سر رسیدی پس چرا پیکر نداری؟
تو هم که جای سالمی در سر نداری!
این موی آشفته چرا شانه نخورده؟
بابا بمیرم من مگر دختر نداری؟
مثل خودم خیلی مصیبت

  • شنبه
  • 16
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( دوباره پر زده سویت دل کبوتری ام ) * مجتبی شگریان همدانی

2482
1

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( دوباره پر زده سویت دل کبوتری ام ) دوباره پر زده سویت دل کبوتری ام
دوباره سر زده ای تو به خواب آخری ام
خیال روی تو را با بهشت عوض نکنم
مرو به خواب کسی این منم که مشتری ام
به دختری که نکرد اعتنا به من گفتم
مرا که دختر عشقم مگیر سرسری ام
سرور سینۀ من دیدن سر باباست
به پای نیزه نشستن کمال سروری ام
هزار مرتبه خواندم دعا بیایی تو
کنون که آمده ای باز هم نمی بری ام؟
ای آفتاب دل فاطمه نگاهم کن
ببین که صورت من گشته رنگ روسری ام
قدی خمیده و خیری ندیدن از مردم
کبودی تن من گشته ارث مادری ام
به پیش چشم ترم چوب بر لبت می خورد
ببین پدر که شکسته غرور حیدری ام
برای اهل خرابه پدر اذان گفتم
صدا زدم که بدانید علی اکبری ام
***

شاعر : مجتبی شگریان

  • شنبه
  • 16
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:46
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 اصغر چرمی

شعر شهادت حضرت رقيه س -(ز بعد هجر تو دیگر ز زندگی سیرم) * اصغر چرمی

2516
11

شعر شهادت حضرت رقيه س -(ز بعد هجر تو دیگر ز زندگی سیرم) ز بعد هجر تو دیگر ز زندگی سیرم
ببین به چشم پر از خون که من زمین گیرم

به جان عمه ی از غم خمیده ام سوگند
اگر که دیر بیایی خرابه می میرم

تمام اهل خرابه به خویش می گویند
برای دیدن بابا بهانه می گیرم

از آن زمان که فتادم به ضربه ای از پا
به عمه گفته ام ای وای دست و پا گیرم

شنیده ام که پدر قصد دیدنم دارد
گمان کنم خبرش کرده اند دلگیرم

سه سال زندگیم شد شبیه سیصد سال
گواه حرف من است ماجرای تغییرم

صدای صوت پدر مانده در دل تنگم
همان که از غم او دیگر از جهان سیرم

از آن دمی که به روی عمو نظر کردم
میان قلب من است بانگ صوت تکبیرم

ز خواب خوش که پریدم به عمه ام گفتم
گمان کنم که وصال است شرح تعبیرم

میان

  • شنبه
  • 16
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:35
  • نوشته شده توسط
  • اصغر چرمي
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( چقدر منتظرم آن جمال نیکو را ) * مجتبی شگریان همدانی

1738
-1

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( چقدر منتظرم آن جمال نیکو را ) چقدر منتظرم آن جمال نیکو را
چقدر منتظرم تا ببینم آن رو را
توان پر زدنم رفته کم کم از دستم
خدا توان بده امشب پر پرستو را
چراغ چشم من انگار رو به خاموشی است
پدر کجاست ببیند دو چشم کم سو را
تمام زخم تنم خوب می شود بابا
اگر به من بگشایی نگاه جادو را
به وقت خواب سر من دمی نخورده زمین
همیشه بالش من کرده عمه زانو را
برای چشم عمویم چقدر دلتنگم
خدا کند که پدر جان بیاورد او را
تمام پیکر این شهر را بلرزانم
اگر به روی لب آرم دم هوالهو را
هنوز عطر تنت مانده در مشام دلم
نمی دهم به دو عالم شمیم این بو را
شبی که گم شدم و بین راه جا ماندم
کشیدم آه و خدا هم رسانده بانو را
به روی دامن او سیر گریه می کردم
به دست

  • شنبه
  • 16
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:54
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( دوباره پر زده سویت دل کبوتری ام ) * مجتبی شگریان همدانی

1835
-1

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( دوباره پر زده سویت دل کبوتری ام ) دوباره پر زده سویت دل کبوتری ام
دوباره سر زده ای تو به خواب آخری ام
خیال روی تو را با بهشت عوض نکنم
مرو به خواب کسی این منم که مشتری ام
به دختری که نکرد اعتنا به من گفتم
مرا که دختر عشقم مگیر سرسری ام
سرور سینۀ من دیدن سر باباست
به پای نیزه نشستن کمال سروری ام
هزار مرتبه خواندم دعا بیایی تو
کنون که آمده ای باز هم نمی بری ام؟
ای آفتاب دل فاطمه نگاهم کن
ببین که صورت من گشته رنگ روسری ام
قدی خمیده و خیری ندیدن از مردم
کبودی تن من گشته ارث مادری ام
به پیش چشم ترم چوب بر لبت می خورد
ببین پدر که شکسته غرور حیدری ام
برای اهل خرابه پدر اذان گفتم
صدا زدم که بدانید علی اکبری ام
***

شاعر : مجتبی شگریان

  • شنبه
  • 16
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:45
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( بابا نبودی بعد تو بال و پرم ریخت ) * داود رحیمی

4279
8

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( بابا نبودی بعد تو بال و پرم ریخت ) بابا نبودی بعد تو بال و پرم ریخت
آتش گرفتم سوختم برگ و برم ریخت
بابای خوبم تا تو بودی خیمه هم بود
تا چشم بستی دشمنت سوی حرم ریخت
عمه صدا می زد همه بیرون بیایید
جا ماندم و آتش به روی چادرم ریخت
بابا، عمو، داداش، عموزاده، کجایید؟
مشتی حسود بد دهن دور و برم ریخت
چشمم، سرم، دستم، کف پاها و پهلوم ...
بابا سپاهِ درد روی پیکرم ریخت
موهای من بابا یکی هست و یکی نیست
ازبس که دست و سنگ و آتش بر سرم ریخت
هم گوشواره هم النگوی مرا برد
میخواست معجر را برد موی مرا برد
با سر رسیدی پس چرا پیکر نداری؟
تو هم که جای سالمی در سر نداری!
این موی آشفته چرا شانه نخورده؟
بابا بمیرم من مگر دختر نداری؟
مثل خودم خیلی مصیبت

  • شنبه
  • 16
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:47
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( گل نیلوفرِ تنها، رقیه ) * مجتبی شگریان همدانی

2700
6

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( گل نیلوفرِ تنها، رقیه ) گل نیلوفرِ تنها، رقیه
شهید غربت بابا، رقیه
گرفتاران عالم دم بگیرید:
«رقیه یا رقیه یا رقیه»
***
اگر غم را ز چشمانم نخوانی
چه باید کرد با بی ‌همزبانی
تو که رفتی شبی تا دیر راهب
بیا یک شب خرابه میهمانی
***
پدر جان! کوثرت را می‌شناسی؟
گل نیلوفرت را می‌شناسی؟
نگاهی کن به حال و روزم امشب
ببینم دخترت را می‌شناسی!

شاعر : مجتبی شگریان همدانی

  • شنبه
  • 16
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( چقدر منتظرم آن جمال نیکو را ) * مجتبی شگریان همدانی

1775
1

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( چقدر منتظرم آن جمال نیکو را ) چقدر منتظرم آن جمال نیکو را
چقدر منتظرم تا ببینم آن رو را
توان پر زدنم رفته کم کم از دستم
خدا توان بده امشب پر پرستو را
چراغ چشم من انگار رو به خاموشی است
پدر کجاست ببیند دو چشم کم سو را
تمام زخم تنم خوب می شود بابا
اگر به من بگشایی نگاه جادو را
به وقت خواب سر من دمی نخورده زمین
همیشه بالش من کرده عمه زانو را
برای چشم عمویم چقدر دلتنگم
خدا کند که پدر جان بیاورد او را
تمام پیکر این شهر را بلرزانم
اگر به روی لب آرم دم هوالهو را
هنوز عطر تنت مانده در مشام دلم
نمی دهم به دو عالم شمیم این بو را
شبی که گم شدم و بین راه جا ماندم
کشیدم آه و خدا هم رسانده بانو را
به روی دامن او سیر گریه می کردم
به دست

  • شنبه
  • 16
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

شعر شب سوم حضرت رقیه(ع) -( ديشب برای تو كمی ماتم نوشتم ) * علی اکبر لطیفیان

2465
2

شعر شب سوم حضرت رقیه(ع) -( ديشب برای تو كمی ماتم نوشتم ) ديشب برای تو كمی ماتم نوشتم
مرثيه‌ای با رنگ های غم نوشتم
در انتهای آسمان هفت گانه
نام تو و پرواز را با هم نوشتم
نام تو را وقتی رسالت می كشيدی
همسايه‌ی پيغمبر اكرم نوشتم
وقتي نگاهم بر نجيبي تو افتاد
مريم نوشتم باز هم مريم نوشتم
آن تكه‌های زندگی معجرت را
باور نمی كردم اگر مبهم نوشتم
وقتي نگاه زخمی‌ات را می شمردم
از پلك هايت چند تا را كم نوشتم
همشيره خورشيد ای خانم ببخشيد!
نامِ تو را با خطّ نا محرم نوشتم

شاعر : استاد علی اکبر لطیفیان

  • شنبه
  • 16
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 08:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( خاکی تمام چادر او ... مثل زهرا ) * حسین ایزدی

2258
4

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( خاکی تمام چادر او ... مثل زهرا ) خاکی تمام چادر او ... مثل زهرا
گشته سفید و سوخته مو ... مثل زهرا
با هر نفس کل تنش پر می شد از درد
دستی به سر، دستی به پهلو ... مثل زهرا
سیلی تمام صورت او را بهم زد
پاره شده گوش و دو ابرو ... مثل زهرا
باید کسی دست تو را حتما بگیرد ...
دیگر دو چشمت گشته کم سو ... مثل زهرا
سیلی به جرم عشق حیدر می خورد او
افتاده گیر مرد بد خو ... مثل زهرا

شاعر : حسین ایزدی

  • یکشنبه
  • 17
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:47
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( عمه جان مثل پدر بود، خیالت راحت ) * حسین ایزدی

2132
2

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( عمه جان مثل پدر بود، خیالت راحت ) عمه جان مثل پدر بود، خیالت راحت
پشت ما وقت خطر بود، خیالت راحت
خطبه می خواند به جان همه آتش می زد
عمه ام اهل شرر بود، خیالت راحت
یک تنه حیدر و عباس و علی اکبر بود
غیرت الله دگر بود، خیالت راحت
زندگی همه را قامت او داد نجات
همه جا عمه سپر بود، خیالت راحت
مجلس روضه ما لحظه ای تعطیل نشد
چایی روضه ما دیده تر بود، خیالت راحت
در خرابه خبری نیست ز نان و نمکی
شام ما خون جگر بود، خیالت راحت
جای معجر وسط کوچه ی نامحرم ها
آستین پاره به سر بود، خیالت راحت
***

شاعر : حسین ایزدی

  • یکشنبه
  • 17
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:48
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر زبانحال حضرت رقیه با عنوان نامحرما و اهل حرم- (نمیتونم دیگه صدات بزنم از بس که گرفته صدام) *

3041
5

شعر زبانحال حضرت رقیه با عنوان نامحرما و اهل حرم- (نمیتونم دیگه صدات بزنم از بس که گرفته صدام) نمیتونم دیگه صدات بزنم از بس که گرفته صدام
نمیتونم پابه پای تو که بیام آخه آبله داره پاهام
هر شب هق هق میکردم
دیگه داشتم دق میکردم
حالا که با سر به پیشم اومدی
پروانه وار دور طبق میگردم
تنها گیر آوردنت میدونستن مادر نداری
تنها گیر آوردنت فکر کردن خواهر نداری
چشمای خیس منو تو نگاه کن یکی اشک یکی خونه
ولی موهامو نگاه نکن کمی سوخته کمی پریشونه
کاش از ناقه نمی افتادم
کاش میرسیدی به فریادم
اون لحظه ای که جون دادم
زجر میخندید به فریادم
تنها گیر آورد منو تا که تونست منو میزد
تنها گیر آورد منو مثه فاطمه منو میزد
نپرس ازم چرا گوشم مجروحه گوشوارمو یکی کشیده
معجرمو بردن ولی یه تار مومو بابا هیشکی ندیده
کا

  • شنبه
  • 16
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 10:22
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن هاشمی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( گویا به سر رسیده غم انتظــارها ) * مصطفی هاشمی نسب

2291
2

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( گویا به سر رسیده غم انتظــارها ) گویا به سر رسیده غم انتظــارها
از راه آمده است نگــارِ نگـــارها
بابا خوش آمدی، قدمت روی چشم من
چشمی که خون شده ز غم روزگارها
این گیسوان مختصرم فرش راه تو
باقیش مانده است میان شرارها
پاهای کوچکم پر آلاله ها شده
بس که دویده ام پی تان در فرارها
گفتی مرا دوباره بغل می کنی، ولی
دستت کجاست، آه چه شد آن قرارها
محو سر تو بودم و خوردم زمین پدر
یک مرتبه، دو مرتبه... نه، بلکه بارها
خسته شدم پدر، نفسم بند آمده
از بس که پا به پا شده ام با سوارها
ناز مرا بخر که دلم سخت رنجه است
از چشم های خیرۀ این برده دارها
صوت خفیف ودست نحیف و تنی ضعیف
مانده برای دخترتــــان یادگــارها
بال و پر و سر و کمرم را شکسته اند
م

  • یکشنبه
  • 17
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( اشک هایم را چرا طفلان تماشا می کنید ) *استاد سید هاشم وفایی

2083
1

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -(  اشک هایم را چرا طفلان تماشا می کنید ) اشک هایم را چرا طفلان تماشا می کنید
من پدر دارم چرا با خنده حاشا می کنید
تا کنارم بود بابا ، چهره ام نیلی نبود
ازچه رخسار کبودم را تماشا می کنید
گرکه جای تازیانه بر تنم را بنگرید
غرق غم گردید و یاد از رنج زهرا می کنید
جای آن که مرهمی بر زخم پای من نهید
شور و غوغایی میان خویش بر پا می کنید
آگه از حال دل افسردۀ ما نیستید
ورنه چون ابر بهاری گریه بر ما می کنید
گر شوید آگه چه ها بر روز ما آورده اند
شام خود را از غم ما شام یلدا می کنید
دیر خواهد بود بهر دیدنم فردا دگر
پیش خود حرف مرا وقتی که معنا می کنید
خامۀ اشک "وفایی" در دل شب می نوشت
نامه ام را اهلبیت نور امضا می کنید؟

شاعر : استاد سید هاشم وفا

  • یکشنبه
  • 17
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 حسن لطفی

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( آسمان تیره و تاریک و کدر بود در آن دم ) * حسن لطفی

7729
42

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( آسمان تیره و تاریک و کدر بود در آن دم ) آسمان تیره و تاریک و کدر بود در آن دم
سحری داشت پر از غم سحری مثل محرم
سحری تیره تر از هر شب تاریک
و سیه تر ز سیاهی نه چراغی نه شهابی و نه ماهی
در آن صحنۀ تاریک و در آن ظلمت یک دست
فقط سوسوی یک تکه ستاره دل شب
چشم نواز همگان بود در عالم
و در این شب شب تاریکتر از شب
و ز هر درد لبالب
به صفی می گذرند از دل یک کوچه تنی چند ز اشراف
خدایا چه خبر هست؟
که اینگونه شتابان و نمایان
به میان دو صف از فوج نگهبان
ز گذر می گذرد
آه کجا؟
آه چرا؟
این دل شب
اول این صف به کف دست کسی بود طلایی
طبقی نقش و نگارین شده زرین شده
هر چند که یک خلعت سرخ است
به روی طبق، اما
ز دلش نور تلالو کند و راه شود روشن و اینان ز گذرها

  • یکشنبه
  • 17
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:41
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( نامم رقیه است نزن ناشناس نیست ) * محمود ژولیده

2358
0

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( نامم رقیه است نزن ناشناس نیست ) نامم رقیه است نزن ناشناس نیست
صبّم نکن ، کنیز خدا ناسپاس نیست
من دختر صغیرۀ سالار زینبم
فحشم نده که منزلتم جز سپاس نیست
ناز یتیم را که به سیلی نمی کشد
این درخور لطافت گلبرگ یاس نیست
دست مرا ببند و ببر با تشر ولی
مشت و لگد که پاسخ این التماس نیست
در ضرب و شتم ، پیروی از دومی کنی
با آن خبیث ، جز تو کسی را قیاس نیست
مو می کشی و مقنعه را پاره می کنی
این گیسو است ، بند طناب و لباس نیست
ای دختران شام ، خدا اهلتان کند
این کاروان که مسخرۀ این اُناس نیست
ای شامیان لباسم اگر پاره پاره است
قدری حیا ! نشان بزرگی لباس نیست
بابا چقدر صورت تو سنگ خورده است
این رنگ های روی تو اصلاً شناس نیست
انگار از قفا گلوی

  • یکشنبه
  • 17
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( از خیمه ها دور از تمنای نگاهم ) * علی اکبر لطیفیان

3293
1

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( از خیمه ها دور از تمنای نگاهم ) از خیمه ها دور از تمنای نگاهم
آن روز رفتی و دلم پشت سرت ماند
بیچاره لب هایم به دنبال لب تو
در حسرت آن بوسه های آخرت ماند
بوسیدن لب های من ، وقتی نمی برد
حق دارم از دست لبت دلگیر باشم
وقتی به دنبال سرت آواره هستم
باید اسیر این همه زنجیر باشم
یادش به خیر آن روزهای در مدینه
دو گوشواره داشتم حالا ندارم
رنگ كبودم مال دختر بودنم نیست
من مشكلم این جاست كه بابا ندارم
از شدت افتادنم از روی ناقه
دیگر برایم ای پدر پهلو نمانده
گیرم برایم چند معجر هم بیارند
من كه دگر روی سرم گیسو نمانده
از كربلا تا كوفه، كوفه تا به این جا
در تاول پایم هزاران خار می رفت
بابا نبودی تا ببینی دختر تو
با چه لباسی كوچه و بازار م

  • یکشنبه
  • 17
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:54
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 اصغر چرمی

شعر شب سوم حضرت رقیه(س) -( ز بعد هجر تو دیگر ز زندگی سیرم ) * اصغر چرمی

2094
0

شعر شب سوم حضرت رقیه(س) -( ز بعد هجر تو دیگر ز زندگی سیرم ) ز بعد هجر تو دیگر ز زندگی سیرم
ببین به چشم پر از خون که من زمین گیرم
به جان عمه ی از غم خمیده ام سوگند
اگر که دیر بیایی خرابه می میرم
تمام اهل خرابه به خویش می گویند
برای دیدن بابا بهانه می گیرم
از آن زمان که فتادم به ضربه ای از پا
به عمه گفته ام ای وای دست و پا گیرم
شنیده ام که پدر قصد دیدنم دارد
گمان کنم خبرش کرده اند دلگیرم
سه سال زندگیم شد شبیه سیصد سال
گواه حرف من است ماجرای تغییرم
صدای صوت پدر مانده در دل تنگم
همان که از غم او دیگر از جهان سیرم
از آن دمی که به روی عمو نظر کردم
میان قلب من است بانگ صوت تکبیرم
ز خواب خوش که پریدم به عمه ام گفتم
گمان کنم که وصال است شرح تعبیرم
میان کوچه و ب

  • یکشنبه
  • 17
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:10
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 امیر حسین الفت

دانلود سبک شور حضرت رقیه(س) -( نمی افته از لبم لعن بنی امیه ام ) * امیر حسین الفت

3887
3

دانلود سبک شور حضرت رقیه(س) -( نمی افته از لبم لعن بنی امیه ام      ) نمی افته از لبم لعن بنی امیه ام همه عالم بدونن دیونهء رقیه ام
معذرت میخوام ازت دختر شاه کربلا منکرت شده اگه یه ادم بی سر و پا
تا محشر همگی رقیه ای میمونیم
بی بی جان خودمون و نوکرت میدونیم
مولاتی یا رقیه یارقیه مددی
‏مگه میشه منکر این همه اه و ناله شد مگه میشه منکر رقیهء سه ساله شد
مگه میشه که بگی رقیه ای وجود نداشت مگه میشه که بگی یه صورت کبود نداشت
غیر از تو کیه که حاجتمو میده ، مگه
من مردم که کسی پشت سر تو بد بگه
مولاتی یارقیه یا رقیه مددی
مگه میشه که بگی این روضه ها دروغیه پس یکی به ما بگه صاحب این حرم کیه
منکرت شدن یعنی منکر روز و روشنی پس کی تو خرابه گفت من الذی ایتمنی
این خانوم درد یک عا

  • یکشنبه
  • 17
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:14
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

دانلود سبک نوحه حضرت رقیه(س) -( اهلاً و سهلاً یا اباالمظلوم اباالعطشان ) * رضا تاجیک

2149
2

دانلود سبک نوحه حضرت رقیه(س) -( اهلاً و سهلاً یا اباالمظلوم اباالعطشان   ) اهلاً و سهلاً یا اباالمظلوم اباالعطشان لبهای تو بوسه زنم ای قاری قرآن
عزیز من امام من امام تشنه کام من
بابا حسین جانم حسین جانم حسین جانم
می پرسی ای بابا ز آثار کبودیها سربسته می گویم امان از این یهودیها
قدم خم شد رخم نیلی مپرس از من که زد سیلی
بابا حسین جانم حسین جانم حسین جانم
ای مو پریشانم برایت روضه می خوانم من بعد از این روضه دگر زنده نمی مانم
رخت پر خون لبت پاره همه اهل تو آواره
بابا حسین جانم حسین جانم حسین جانم

شاعر : رضا تاجیک

دانلود سبک

  • یکشنبه
  • 17
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

دانلود سبک زمینه رقیه سادات(س) -( بابا بازم دلم گرفته میون این مردم شامی ) * مرتضی صیاد

2974
1

دانلود سبک زمینه رقیه سادات(س) -(  بابا بازم دلم گرفته میون این مردم شامی   ) بابا بازم دلم گرفته میون این مردم شامی با این که دختر تو هستم اما ندارم احترامی
بابایی باورت میشه خرابه شد خونم بابایی باورت میشه که مو پریشونم
بابایی باورت میشه اسیر زنجیرم بابایی باورت میشه سه ساله ی پیرم
بابایی باورت میشه پاهام پر خاره سه ساله ی تو شد دیگه یه طفل آواره
امون ای دل دل زارم
آه و ناله شده کارم
تنهای تنها تو خرابه. دنیای بی تو یه سرابه معجر و روسریمو بردند. زندگی بی تو یه عذابه
بیا ببین که بی تو من دیگه زمین گیرم حاجتم اینه از خدا چرا نمی میرم
بابا بیا ببین که من چشام نمی بینه اثر سیلی عدو آره آره اینه
تو تاریکی شب عدو به من لگد می زد دشمن تو به من بابا حرفای بد می زد
امون ای دل

  • یکشنبه
  • 17
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:22
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 یوسف رحیمی

دانلود سبک زمینه حضرت رقیه(س) -( شب خلوت من و تو ، شده بعد از این مصائب ) * یوسف رحیمی

2232
3

دانلود سبک زمینه حضرت رقیه(س) -( شب خلوت من و تو ، شده بعد از این مصائب ) شب خلوت من و تو ، شده بعد از این مصائب
شـب آرزومه امشـب ، اومـد لیلـة الرغائـب
حالا که سر تو بابا شده مهمون من
ببین از فراقت اومد به لب‌هام جون من
بابا تا سر تو قاری می‌شه
زخم لبها کاری می‌شه، خون تازه جاری می‌شه
بابا بی قراره دخـتر تـو
جـون می‌ده بـرابر تـو ، وقتـی می‌بینه سـرتو
بیا تا شب غم بشه سحر ، بشه سحر
بیا بابا حسین منو ببر ، منو ببر
******
ببر دخترت رو بابا ، دیگه از تو این خرابه
آخه بی تو زنده بودن ، برام دم به دم عذابه
بابا خوب می‌دونی که دخترت بابائیه
بابا خیلی وقته در حسرت لالائیه
بخون تا بازم مثه مدینه
روبروی تو بشینه ، بوسه از رخت بچینه
بخون تا دعاش اثر بگیره
عاشقی رو سر بگیره ،

  • یکشنبه
  • 17
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت رقیه(س) -( خوابش نمی گرفت خودش را به خواب زد ) * رضا دین پرور

1965
2

شعر حضرت رقیه(س) -( خوابش نمی گرفت خودش را به خواب زد ) خوابش نمی گرفت خودش را به خواب زد
دیگر توان نداشت بسوزد به آب زد
بغضی شد و شکست زرویای صادقش
برعکسهای خواب خوشش چند قاب زد
پلکش پرید، خواب خوشش نیمه کاره ماند
پاشد زجا و بر گل روی خود آب زد
زحمت چقدر داد به خود تا که پا شود
خود را چقدر کشت که بر آب و تاب زد
یک حلقه از دو دست ورم کرده اش که ساخت
یاقوت سرخ دیدنی اش را رکاب زد
پیش غریب غربت خود را بساط کرد
دور بساط درد دلش یک طناب زد
ته مانده های ناله خود را که جمع کرد
باباچرا تو را... ؟ دو سه داد خراب زد
با موی خود برای پدر ترمه پهن کرد
بر زخم های او زسرشکش گلاب زد
غم های پابرهنگی اش را نوشته کرد
با نام درد آبلــــه چنــدین کتـــاب زد
مجبورشد که

  • سه شنبه
  • 19
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:42
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت رقیه(س) -( تا نگاهــــم به سرت خوردسرم درد گرفت ) * رضا دین پرور

2261

شعر حضرت رقیه(س) -( تا نگاهــــم به سرت خوردسرم درد گرفت       ) تا نگاهــــم به سرت خوردسرم درد گرفت
ورم پلــــــــــــک دو چشمان ترم درد گرفت
خم شدم بوسه زدم بر لـــــــب و دندانهایت
آمدم پاشـــــــوم امــــا کمــــــــرم دردگرفت
خشک شد بس که به درمانده دو چشمم، اما
سینه و قلب و عروق و جگرم درد گرفت
شکل خوابیدن بی دغــــــــدغه یادم رفته
بس که این چند شبه دور وبــرم درد گرفت
دست و پا گـــیر شده سرفه و تنگی نفسم
سینه ام خرد که شد، بـــال و پرم درد گرفت
پاره شد زیر فشار دو سه دندان که شکست
تا لـــــبم خواست بگویــد پدرم درد گرفت
راستی ساق دو پا چوب شود یعنی چه ؟
یادش افتــــــــاده ام و به نظرم درد گرفت
تو بگو یک سر سوزن رمق و تاب و توان
دست من زیر قنوت سحر

  • سه شنبه
  • 19
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 08:01
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شب سوم حضرت رقیه(س) -( رانده ام از دیده ی مجروح امشب خواب را ) * سید محمد میر هاشمی

2443
1

شعر شب سوم حضرت رقیه(س) -(  رانده ام از دیده ی مجروح امشب خواب را ) رانده ام از دیده ی مجروح امشب خواب را
میهمان دیده کردم تا سحر مهتاب را
گرچه بی فیض از حضور یار بودم مدتی
کرده ام آرام با یادش دل بی تاب را
در دریای ولایم ساحل امید کو ؟
مردم از بس خورده ام شلاق این گرداب را
شد حدیث رزم من افزون تر از جنگاوران
گرچه طفلم من ندارم قدمت اصحاب را
پای مجروحم ندارد تاب ، برخیزم ز جا
ای پدر سیلی نبرده از سرم آداب را
باغبان عشق رفتی تا بهشت آرزو
دست گلچین از چه دادی غنچه ی شاداب را
اجر ذکرت را رخم از ضربه ی سیلی گرفت
پاک کن با دست خود از چهره ام خوناب را ؟
طاق ابروی تو محراب نماز عمه بود
ای پدر جان کی شکسته حرمت محراب را ؟
تشنه می میرم به یاد کام عطشانت پدر
تا کنم رسوا

  • سه شنبه
  • 19
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 08:19
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 احمد ایرانی نسب

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( با پای زخمی اش جلوی سر ، بلند شد ) * احمد ایرانی نسب

2118
2

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( با پای زخمی اش جلوی سر ، بلند شد ) با پای زخمی اش جلوی سر ، بلند شد
آهی کشید و ناله ی دختر بلند شد
عمه رسیـد و زیر بغل هـاش را گرفت
جانش به لب رسیده و آخر بلند شد
رحلی بیاوریـد که قـرآن نـزول کـرد
در مقدمش سه آیه ی کوثر بلند شد
حالا دلش شکسته بیـاییـد دیـدنش
بابـا رسید و دخترکش سربلند شد
با آه و نالـه درددلش را شـروع کــرد
طفل سه سالـه درد دلش را شروع کـرد
بابا بـرای زخـم تنت نــذر کـرده ام
دیشب بـرای آمـدنت نذر کرده ام
از روسـری عمـه نخـی را گرفتــم و
بستم بـه دور پیرُهنت نذر کرده ام
با بوسه های چوب به لبهای زخمی ات
بـا گریه بر لب و دهنت نذر کرده ام
روزه گرفتـه ام بـه هـوایت کـه لااقل
یک بوریـا شود کفنت نـذر کرده ام
با گریه ها

  • پنج شنبه
  • 21
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( زخم و غم و درد و داغ و گريه ) * یاسر قربانی

1919
5

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( زخم و غم  و درد و داغ و گريه ) زخم و غم و درد و داغ و گريه
بـا آل علـي رفيـق هستنـد
انگـار تمـام « شام » با هـم
در ظلم ، به مـا دقيق هستنـدیاسر قربانی
امـروز بـراي اسـتـراحـت
يك گـوشه نشستـم و همان جا
درحُجره كسي به خشم مي گفت:
« اي دختـر پـا بـرهنـه ، برپـا »
اين حلقه ي آهني و سنگين
جا كرده به روي دست و پايم
دنيـا بـه سرم خراب شد تا
گفتند« شبيه يك گـدايـم »
درجمع هميشه يك نفر هست
تـا عيب بـه دامنم بگيـرد
زخمم كه نديده است ؛ ايراد
از طـرز نشـستنـم بگيـرد
حق داشت ، اگرچه ناروا گفت
مـن ، دختـرِ شـاهِ آسمـانم
اين نيست سزايِ من كه اينطور
بـا دامـنِ نـخ نمـا بمـانم
سيلي زد و گفت: خارجي ها
ديگـر شب آخرست امشب
در كنـج خرابه لال با

  • پنج شنبه
  • 21
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( خواهری شد نیمه جان این روز ها ) * محسن غلامحسینی

2038
1

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( خواهری شد نیمه جان این روز ها ) خواهری شد نیمه جان این روز ها
بی سپاه و پاسَبان این روز ها
نیست بین شامیا ن انسانیت
کودکان بی خانمان این روز ها
سوز و سرمای شب و گرمی روز
خانه ای بی سایبان این روز ها
دختر میر عرب آواره شد
خاک بر راس جهان این روز ها
هر کسی غارت کند از ما ولی
کشته ما را ساربان این روزها
چون که می گویند ما را خارجی
زیر لب قرآن بخوان این روز ها
در پس هر کار اجری شد نهان
اجر قرآن خیزران این روز ها
آن که جایش دوش ثارالله بود
در خرابه میهمان این روز ها
با اشاره حرف هایش می زند
با زبانِ بی زبان این روز ها
خواست قدری از پدر صحبت کند
شد چو زهرا قد کمان این روز ها
طاقت سیلی ندارد دخترک
بس کن ای نا مهربان این روز ها
عزم

  • پنج شنبه
  • 21
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 محمد جواد پرچمی

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( بابا بنگر رویِ به هم ریخته ام را ) * محمد جواد پرچمی

2770
3

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( بابا بنگر رویِ به هم ریخته ام را ) بابا بنگر رویِ به هم ریخته ام را
وا کن گره يِ موی به هم ریخته ام را
دیگر رمقي نيست به رویت بگشایم
چشم تر ِ كم سویِ به هم ریخته ام را
من فاطمه ی شام شدم خُرده نگیری
لرزیدنِ بازوی به هم ریخته ام را
از مو که مرا بین هوا زَجر نگه داشت
دیدند تكاپويِ به هم ریخته ام را
آرام کن عمّه تو پس از حرفِ کنیزی
این خواهر ِکم روی به هم ریخته ام را
هر تکه ای از زيور ِ من دستِ کسی رفت
پیدا کن اَلَنگوی به هم ریخته ام را
در شام ِ غریبانِ من آرام بشوئید
خونابه ی پهلوی به هم ریخته ام را
زيبايي دختر يكي اش مويِ بلند است
صد حيف كه گيسويِ به هم ريخته ام را...

شاعر : محمد جواد پرچمی

  • پنج شنبه
  • 21
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد