یا رقیه
یا رقیه
یا رقیه مدد
دارم از تازیونه
روی بازوم نشونه
این موهای سپیدم
کار زخم زبونه
گر چه نور دو چشم یاسم
زینب شونه ی عباسم
بی تو خورده لگد احساسم
بابا
بابا
بابای رقیه
یادش بخیر بابایی
جام رو دست عموم بود
یادته صورت من
مثل ماه تموم بود
وقتی رفتی سفر بابایی
اینا گفتن کنیز مایی
هی میگفتم عمو کجایی
بابا
بابا
بابای رقیه
شام غربت سر اومد
تا بابام از در اومد
با سر از نیزه بابا
دیدن دختر اومد
زود رسیدم به پیری بابا
تو لباس اسیری بابا
مردم از سر به زیری بابا
بابا
بابا
بابای رقیه
- یکشنبه
- 7
- تیر
- 1394
- ساعت
- 07:25
- نوشته شده توسط
- علی