حیف نیامد به حرم
حیف عبــاس دلاور که نیامد به حرم
حیف سرلشکرِ لشکر که نیـامد به حرم
حیف سقـای مظفـر که نیـامد به حرم
حیف سـردار تکـاور که نیـامد به حرم
رفتـه آب آوَرَد از علقمه سقّای حرم
بهر طفـلان بنی فاطمه سقای حرم
دیر کرده شرر افتاده به دل های همه
روی لب جا شـده این زمزمه سقای حرم
نام عموی سفرکرده به لب ها جاری
همـرهِ حیف و دریغا به فغان و زاری
شـاه دیـن آمـده از علقمـه اما تنها
ناله سـر داده امان از خبـر بی یاری
حیف عبــاس دلاور که نیامد به حرم
حیف آن قامت رعنا که به خون غلتیده
پاره پاره بدن از تیر و کمان گردیده
ساقیِ تشنـه که امیّدِ دل طفلان بود
کشته شد برلبِ دریا به لب خشکیده
حیف دستـان
- پنج شنبه
- 30
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 06:35
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی